لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: شهیار قنبری

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.30
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض شهیار قنبری


    0 Not allowed! Not allowed!
    شهیار قنبری

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    در 25 سالگي فيلم سينمايي „شام آخر” را با بازي پرويز فني زاده - يادش گرامي باد - نوشت و کارگرداني نمود .
    پيش از آن هم در فيلم „خانه خراب” کار „نصرت کريمي” بازي کرد، قبل از آن هم فيلم موزيکالي به نام „پاييز، ايستگاه آخر” براي تلويزيون ساخت که هرگز پخش نشد.
    در کنار سيمين بهبهاني ، مرحوم فريدون مشيري ، يدالله رويائي و مرحوم عماد خراساني عضو شوراي ترانه هاي روز راديو ايران شد. پيش از ترک ايران يک مجموعه شعر خواني به نام „يک دهان آواز سرخ” منتشر کرد، يک مجموعه شعر و ترانه هم به نام „پيشمرگانه ها” يا „اگر همه شاعر بودند” با صداي خود در تهران ضبط کرد و در پاريس به بازار فرستاد. در اين سالها دو کتاب به نامهاي „درخت بي زمين” و „دريا در من” و چند آلبوم ديگر با صداي خودش به بازار فرستاد .
    او با هنرمنداني همچون : ابی، داريوش ، گوگوش ، فرهاد ، فريدون فروغي ، ستار و .. همکاري داشته و دارد .
    همگان او را یکی از بزرگترین و نامدارترین ترانه سرایان نوین ایران می دانند و او را به همراه ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز سه رکن اساسی ترانه سرایی نوین و از پایه گذاران این سبک از ترانه سرایی می دانند .

    او اکنون نیز پس از گذشت بیش از سی سال فعالیت هنوز هم جزو بهترین ترانه سرایان ایران است و هنوز هم با مسئولیت و دقت خاصی کارهایش را در اختیار آوازخوانان قرار می دهد .
    با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای این هنرمند ارزشمند .



    * زندگینامه ی فوق برگرفته از کتاب „دریا در من” است که به زبان خود ایشان در آن کتاب بیان گردیده است.

    اما قسمت اصلی مطلب ما از اینجا آغاز می شود . در آغاز می گویم ، من برای هنر شهیار قنبری بسیار احترام قائلم و برنامه ی تلویزیونی او را جزو بهترین و پرمحتواترین برنامه های تلویزیونی ایرانی می دانم (که البته گاهی هم برنامه اش به شدت با دیگر برنامه ها هم سطح می شود) و با کارنامه ی درخشان ایشان نیز کاملا آشنا هستم ، اما مشکل اکثر ما با ایشان در برخوردها و شخصیت ایشان است.

    می خواهم از حدود 4و5 سال پیش آغاز کنم ، از زمانی که „شهیار قنبری” با برنامه ی „Take One” وارد تلویزیون „NITV” شد . همه ی ما بسیار خوشحال بودیم که یکی از پایه های اصلی ترانه ی نوین ایران در یک تلویزیون مشغول به کار شده و می توانیم چیزهای بسیاری از او در این زمینه بیاموزیم . البته چیزهای جالبی آموختیم اما پس از گذشت چند برنامه دیدیم که او و رفتارش و برخوردهایش با هنرمندان ایرانی چیزی نیست که ما انتظار داشتیم ، و از همان زمان ایشان از این تریبون برای کوبیدن همکاران خود و تمامی یاران ترانه استفاده کرد تا بزرگداشت ایشان .
    اولین و بزرگترین موضوعی که او به آن پرداخت ، قصه ی خانم گوگوش بود ، گوگوش تازه به آمریکا آمده بود ، حرفهایی زده بود که به مزاج هیچکس خوش نیامد و انتقادهای بسیاری را بر ضد خود برانگیخت.

    اما تندترین انتقادها از سوی یک یار قدیمی بود ، بله شهیار قنبری چند برنامه ی خود را به گوگوش اختصاص داد و هر چه خواست ، بدون توجه به اینکه میلیونها ایرانی گوگوش را می پرستند به او گفت. از مامور جمهوری اسلامی گرفته تا اهدای امتیاز موفقیت های گوگوش به خود و سروده هایش .

    سپس او با NITV مشکل پیدا کرد و از آنجا رفت. پس از مدتی او در تلویزیون „جام جم” برنامه ای با عنوان „دوستت دارم ها” را آغاز کرد . در این برنامه و تلویزیون هم او روش خود را ادامه داد و انتقادها و ضد و نقیض گویی هایش را بر علیه نامدارترین یاران ترانه ادامه داد.
    نفر دومی که او باز هم بدون توجه به نام و اعتبارش در نزد مردم به مبارزه طلبید کسی نبود جز اسطوره ی ترانه ی نوین ایران „ایرج جنتی عطایی” .
    نمی دانم چگونه می شود که به ترانه سرایی که در طول سی سال کار حرفه ای خود و سرایش بیش از 120 ترانه ی جاویدان و بی مانند در تاریخ موسیقی پاپ ایران نسبت بی هنری و رونوشت برداری را داد . او به پشت تریبون آمد و با قیافه ی حق به جانب و لحن تمسخر آمیز همیشگی اش گفت : „افسوس که اسطوره ی ترانه ی نوین ایران هم از روی دست من مشق می نویسد” .
    و تازه این آغاز کار بود ، دوست و ترانه سرای مسئول دیروز در نگاه شهیار قنبری ، امروز رونویس بردار ترانه های او شده است.

    جالبتر اینکه قصه ای را تعریف کرد از به زندان افتادن همزمان خود و ایرج جنتی عطایی در پیش از انقلاب و زندان اوین . ایشان گفت با هم در زندان بودیم من به کار و اعتراضاتم ادامه دادم ولی جنتی عطایی بسیار ترسیده بود و دیگر کار نمی کرد ، و دائم می گفت : „من می ترسم” . (ایشان خود را علاوه بر خالق و وارث ترانه ی نوین قهرمان و جنگجوی افسانه ای ترانه نیز می دانند .)

    که این گفته با متن ترانه ی „کار من” هم بی ارتباط نیست :
    منم که جنگلی بی زمین بودم ... به جرم کشف گل در اوین بودم
    کنار همقفس تنهاترین بودم ... تو ساکت بودی و من واژه چین بودم


    حال نوبت دو اسطوره ی دیگر بود که به تازگی با دوستی و همکاری نزدیکشان حسادتهای بسیاری را بر انگیخته بودند . بله ابی و داریوش با هم و در کنار هم به صحنه رفتند و ملتی را شاد کردند . شهیار قنبری هم به کنسرت اول ایشان رفت. پس از دیدن بیش از 10000 طرفدار در „گریت وسترن فوروم” به ابی و داریوش می گوید که سهمی از درآمد کنسرتها را در اختیار او و خالقان اثر قرار دهند ، که ابی و داریوش به دلیل اینکه در طول سی سال این کار را نکرده بودند ، قبول نکردند . (در اینجا به نظر من باید مذاکراتی می شد تا همه به حق خود برسند ، ولی نشد و مشکل آغاز شد .)
    ابی و داریوش به مدت 4و5 جلسه از برنامه های او را به خود اختصاص دادند و شبانه روز انواع و اقسام توهین ها و تمسخر ها را نسبت به ایشان شنیدیم . آقای قنبری به آسانی این دو اسطوره را بی سواد و بی هنر خواند و تمام امتیاز موفقیت ایشان را به خود و دیگر سازندگان داد و هر روز با نیشخندی عجیب „آقای مقاومت” و „آقای صدا” و میلیونها طرفدارشان را به تمسخر گرفت.

    درگیری تلویزیونی بعدی شهیار قنبری با جوان تازه کاری بود در ایران که به تازگی ترانه هایی را به سیاوش قمیشی سپرده بود . او کسی نبود جز „یغما گلرویی” . جوانی که با چند کار نشان داد که اگر از خط درست خارج نشود و درست کار کند می تواند ترانه سرای خوبی باشد .
    حال قصه باز هم قصه ی رونویسی و ربایش واژه از ایشان بود که به یغما نسبت می داد ، که درست نبود و اگر هم بود نیاز به این جنجال و نامه نگاری ها نداشت. او باید خوشحال هم می بود که جوانی در ایران تحت تاثیر او واژگانی را از او در ترانه اش استفاده کرده .
    که البته این داستان هم چند برنامه از دوستت دارم ها را گرفت و باز هم به سرانجامی جز اغتشاش در محیط هنری ترانه نرسید .
    بعد از مدتی ایشان در جام جم هم دوام نیاوردند و چند ماهی در هیچ تلویزیونی حضور نداشتند ولی بالاخره با سلام و صلوات به تلویزیون تپش رفتند که در آنجا هم جز چند برنامه اجرا نکردند .
    بعد از آن هم به تلویزیون دیدار و دکتر مظاهری متوسل شدند و امروز چند ماهی ست که در این تلویزیون به سر می برند .

    واقعا این کارنامه ی درخشان آزار هنرمندان ریز و درشت (که بسیاری از آنان نام برده نشدند) ، همان برنامه ایست که ایشان هر بار در آغازش می گوید جایی برای تازه شدن و قد کشیدن و جایی برای پرداختن به „زیبایی آفرینان خانگی” ؟
    آیا ایشان تا به امروز یکبار به یک هنرمند ایرانی که هنوز زنده است و مشغول کار است به طور کامل پرداخته ؟ یا فقط هنر ایشان را زیر سوال برده و به تمسخرشان گرفته ؟
    به نظر من این برنامه „دوستت ندارم هاست” و بس .

    نمی دانم چه باید گفت برای انسانی با این هنر والا با کارنامه ای قوی ، که امروز خود را درگیر مسائل سطح پایین کرده که اصلا در شان او نیست.

    به تازگی هم این بزرگوار بزرگترین توهینشان به „ابی” و میلیونها طرفدار و تنی چند از هنرمندان جوان کردند و جوایزی را به تمسخر به ایشان اهدا کردند ، جوایزی که لایق کسانی بود که باز هم چون نمی خواهم مانند آنان باشم ، نامشان را نمی آورم .


    نمی دانم اگر کسی هم „نشخار طلایی” را به „شهریار قناری” به علت سالها زیر آب زنی برای ارتقا ترانه نوین ایران به ایشان می داد ، این عزیز چه احساسی داشت با و با این آقایان چه برخوردی می کرد ؟؟؟


    هر چه ما می کوشیم تنها با هنر این عزیز کار داشته باشیم ، ایشان نمی گذارند و دائم این شخصیت والا را به رخ ما می کشند و مجبورمان می کنند که در مدحشان چیزی بنویسیم .


    فکر می کنم این مطلب حرف دل بسیاری از طرفداران ترانه بود و هست ، که امروز تا حدودی بیان شد . در ضمن هر چه در این مطلب آورده شده ، عین واقعیت است و فیلم های این برنامه ها موجود است و همه این ماجراها را به خوبی می دانند .
    اکنون می دانم بعد از درج این مطلب „شهیار شیدایان” در وبلاگ دوباره راه اندازی شده اشان و در اینجا و آنجا ، ابی و ما طرفداران را تا بشود خواهند کوبید ولی اصلا مهم نخواهد بود چون از نامشان ، کارشان پیداست ، شیدایی کردن چشم و گوش بسته .

  2. 4 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زندگینامه واروژان
    توسط Leon در انجمن پاپ
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: Wednesday 27 February 2008, 10:09 AM
  2. فرهاد
    توسط gheisar در انجمن پاپ
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: Friday 18 January 2008, 05:08 PM
  3. گفت و گو با فرید زلاند
    توسط Leon در انجمن آهنگسازی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Wednesday 17 October 2007, 11:39 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •