لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: شهیار قنبری

  1. #1
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض شهیار قنبری


    0 Not allowed! Not allowed!
    شهیار قنبری

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    در 25 سالگي فيلم سينمايي „شام آخر” را با بازي پرويز فني زاده - يادش گرامي باد - نوشت و کارگرداني نمود .
    پيش از آن هم در فيلم „خانه خراب” کار „نصرت کريمي” بازي کرد، قبل از آن هم فيلم موزيکالي به نام „پاييز، ايستگاه آخر” براي تلويزيون ساخت که هرگز پخش نشد.
    در کنار سيمين بهبهاني ، مرحوم فريدون مشيري ، يدالله رويائي و مرحوم عماد خراساني عضو شوراي ترانه هاي روز راديو ايران شد. پيش از ترک ايران يک مجموعه شعر خواني به نام „يک دهان آواز سرخ” منتشر کرد، يک مجموعه شعر و ترانه هم به نام „پيشمرگانه ها” يا „اگر همه شاعر بودند” با صداي خود در تهران ضبط کرد و در پاريس به بازار فرستاد. در اين سالها دو کتاب به نامهاي „درخت بي زمين” و „دريا در من” و چند آلبوم ديگر با صداي خودش به بازار فرستاد .
    او با هنرمنداني همچون : ابی، داريوش ، گوگوش ، فرهاد ، فريدون فروغي ، ستار و .. همکاري داشته و دارد .
    همگان او را یکی از بزرگترین و نامدارترین ترانه سرایان نوین ایران می دانند و او را به همراه ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز سه رکن اساسی ترانه سرایی نوین و از پایه گذاران این سبک از ترانه سرایی می دانند .

    او اکنون نیز پس از گذشت بیش از سی سال فعالیت هنوز هم جزو بهترین ترانه سرایان ایران است و هنوز هم با مسئولیت و دقت خاصی کارهایش را در اختیار آوازخوانان قرار می دهد .
    با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای این هنرمند ارزشمند .



    * زندگینامه ی فوق برگرفته از کتاب „دریا در من” است که به زبان خود ایشان در آن کتاب بیان گردیده است.

    اما قسمت اصلی مطلب ما از اینجا آغاز می شود . در آغاز می گویم ، من برای هنر شهیار قنبری بسیار احترام قائلم و برنامه ی تلویزیونی او را جزو بهترین و پرمحتواترین برنامه های تلویزیونی ایرانی می دانم (که البته گاهی هم برنامه اش به شدت با دیگر برنامه ها هم سطح می شود) و با کارنامه ی درخشان ایشان نیز کاملا آشنا هستم ، اما مشکل اکثر ما با ایشان در برخوردها و شخصیت ایشان است.

    می خواهم از حدود 4و5 سال پیش آغاز کنم ، از زمانی که „شهیار قنبری” با برنامه ی „Take One” وارد تلویزیون „NITV” شد . همه ی ما بسیار خوشحال بودیم که یکی از پایه های اصلی ترانه ی نوین ایران در یک تلویزیون مشغول به کار شده و می توانیم چیزهای بسیاری از او در این زمینه بیاموزیم . البته چیزهای جالبی آموختیم اما پس از گذشت چند برنامه دیدیم که او و رفتارش و برخوردهایش با هنرمندان ایرانی چیزی نیست که ما انتظار داشتیم ، و از همان زمان ایشان از این تریبون برای کوبیدن همکاران خود و تمامی یاران ترانه استفاده کرد تا بزرگداشت ایشان .
    اولین و بزرگترین موضوعی که او به آن پرداخت ، قصه ی خانم گوگوش بود ، گوگوش تازه به آمریکا آمده بود ، حرفهایی زده بود که به مزاج هیچکس خوش نیامد و انتقادهای بسیاری را بر ضد خود برانگیخت.

    اما تندترین انتقادها از سوی یک یار قدیمی بود ، بله شهیار قنبری چند برنامه ی خود را به گوگوش اختصاص داد و هر چه خواست ، بدون توجه به اینکه میلیونها ایرانی گوگوش را می پرستند به او گفت. از مامور جمهوری اسلامی گرفته تا اهدای امتیاز موفقیت های گوگوش به خود و سروده هایش .

    سپس او با NITV مشکل پیدا کرد و از آنجا رفت. پس از مدتی او در تلویزیون „جام جم” برنامه ای با عنوان „دوستت دارم ها” را آغاز کرد . در این برنامه و تلویزیون هم او روش خود را ادامه داد و انتقادها و ضد و نقیض گویی هایش را بر علیه نامدارترین یاران ترانه ادامه داد.
    نفر دومی که او باز هم بدون توجه به نام و اعتبارش در نزد مردم به مبارزه طلبید کسی نبود جز اسطوره ی ترانه ی نوین ایران „ایرج جنتی عطایی” .
    نمی دانم چگونه می شود که به ترانه سرایی که در طول سی سال کار حرفه ای خود و سرایش بیش از 120 ترانه ی جاویدان و بی مانند در تاریخ موسیقی پاپ ایران نسبت بی هنری و رونوشت برداری را داد . او به پشت تریبون آمد و با قیافه ی حق به جانب و لحن تمسخر آمیز همیشگی اش گفت : „افسوس که اسطوره ی ترانه ی نوین ایران هم از روی دست من مشق می نویسد” .
    و تازه این آغاز کار بود ، دوست و ترانه سرای مسئول دیروز در نگاه شهیار قنبری ، امروز رونویس بردار ترانه های او شده است.

    جالبتر اینکه قصه ای را تعریف کرد از به زندان افتادن همزمان خود و ایرج جنتی عطایی در پیش از انقلاب و زندان اوین . ایشان گفت با هم در زندان بودیم من به کار و اعتراضاتم ادامه دادم ولی جنتی عطایی بسیار ترسیده بود و دیگر کار نمی کرد ، و دائم می گفت : „من می ترسم” . (ایشان خود را علاوه بر خالق و وارث ترانه ی نوین قهرمان و جنگجوی افسانه ای ترانه نیز می دانند .)

    که این گفته با متن ترانه ی „کار من” هم بی ارتباط نیست :
    منم که جنگلی بی زمین بودم ... به جرم کشف گل در اوین بودم
    کنار همقفس تنهاترین بودم ... تو ساکت بودی و من واژه چین بودم


    حال نوبت دو اسطوره ی دیگر بود که به تازگی با دوستی و همکاری نزدیکشان حسادتهای بسیاری را بر انگیخته بودند . بله ابی و داریوش با هم و در کنار هم به صحنه رفتند و ملتی را شاد کردند . شهیار قنبری هم به کنسرت اول ایشان رفت. پس از دیدن بیش از 10000 طرفدار در „گریت وسترن فوروم” به ابی و داریوش می گوید که سهمی از درآمد کنسرتها را در اختیار او و خالقان اثر قرار دهند ، که ابی و داریوش به دلیل اینکه در طول سی سال این کار را نکرده بودند ، قبول نکردند . (در اینجا به نظر من باید مذاکراتی می شد تا همه به حق خود برسند ، ولی نشد و مشکل آغاز شد .)
    ابی و داریوش به مدت 4و5 جلسه از برنامه های او را به خود اختصاص دادند و شبانه روز انواع و اقسام توهین ها و تمسخر ها را نسبت به ایشان شنیدیم . آقای قنبری به آسانی این دو اسطوره را بی سواد و بی هنر خواند و تمام امتیاز موفقیت ایشان را به خود و دیگر سازندگان داد و هر روز با نیشخندی عجیب „آقای مقاومت” و „آقای صدا” و میلیونها طرفدارشان را به تمسخر گرفت.

    درگیری تلویزیونی بعدی شهیار قنبری با جوان تازه کاری بود در ایران که به تازگی ترانه هایی را به سیاوش قمیشی سپرده بود . او کسی نبود جز „یغما گلرویی” . جوانی که با چند کار نشان داد که اگر از خط درست خارج نشود و درست کار کند می تواند ترانه سرای خوبی باشد .
    حال قصه باز هم قصه ی رونویسی و ربایش واژه از ایشان بود که به یغما نسبت می داد ، که درست نبود و اگر هم بود نیاز به این جنجال و نامه نگاری ها نداشت. او باید خوشحال هم می بود که جوانی در ایران تحت تاثیر او واژگانی را از او در ترانه اش استفاده کرده .
    که البته این داستان هم چند برنامه از دوستت دارم ها را گرفت و باز هم به سرانجامی جز اغتشاش در محیط هنری ترانه نرسید .
    بعد از مدتی ایشان در جام جم هم دوام نیاوردند و چند ماهی در هیچ تلویزیونی حضور نداشتند ولی بالاخره با سلام و صلوات به تلویزیون تپش رفتند که در آنجا هم جز چند برنامه اجرا نکردند .
    بعد از آن هم به تلویزیون دیدار و دکتر مظاهری متوسل شدند و امروز چند ماهی ست که در این تلویزیون به سر می برند .

    واقعا این کارنامه ی درخشان آزار هنرمندان ریز و درشت (که بسیاری از آنان نام برده نشدند) ، همان برنامه ایست که ایشان هر بار در آغازش می گوید جایی برای تازه شدن و قد کشیدن و جایی برای پرداختن به „زیبایی آفرینان خانگی” ؟
    آیا ایشان تا به امروز یکبار به یک هنرمند ایرانی که هنوز زنده است و مشغول کار است به طور کامل پرداخته ؟ یا فقط هنر ایشان را زیر سوال برده و به تمسخرشان گرفته ؟
    به نظر من این برنامه „دوستت ندارم هاست” و بس .

    نمی دانم چه باید گفت برای انسانی با این هنر والا با کارنامه ای قوی ، که امروز خود را درگیر مسائل سطح پایین کرده که اصلا در شان او نیست.

    به تازگی هم این بزرگوار بزرگترین توهینشان به „ابی” و میلیونها طرفدار و تنی چند از هنرمندان جوان کردند و جوایزی را به تمسخر به ایشان اهدا کردند ، جوایزی که لایق کسانی بود که باز هم چون نمی خواهم مانند آنان باشم ، نامشان را نمی آورم .


    نمی دانم اگر کسی هم „نشخار طلایی” را به „شهریار قناری” به علت سالها زیر آب زنی برای ارتقا ترانه نوین ایران به ایشان می داد ، این عزیز چه احساسی داشت با و با این آقایان چه برخوردی می کرد ؟؟؟


    هر چه ما می کوشیم تنها با هنر این عزیز کار داشته باشیم ، ایشان نمی گذارند و دائم این شخصیت والا را به رخ ما می کشند و مجبورمان می کنند که در مدحشان چیزی بنویسیم .


    فکر می کنم این مطلب حرف دل بسیاری از طرفداران ترانه بود و هست ، که امروز تا حدودی بیان شد . در ضمن هر چه در این مطلب آورده شده ، عین واقعیت است و فیلم های این برنامه ها موجود است و همه این ماجراها را به خوبی می دانند .
    اکنون می دانم بعد از درج این مطلب „شهیار شیدایان” در وبلاگ دوباره راه اندازی شده اشان و در اینجا و آنجا ، ابی و ما طرفداران را تا بشود خواهند کوبید ولی اصلا مهم نخواهد بود چون از نامشان ، کارشان پیداست ، شیدایی کردن چشم و گوش بسته .

  2. 4 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.35
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام ،از خوندن اين مقاله خيلي دلم گرفت. من زياد در جريان شبكه هاي آنسوي آب نيستم و فكر نميكردم اينگونه رفتارها در ميان روشنفكران و كساني كه براي خيلي از مردم به نوعي الگو هستند هنوز ادامه دارد. براستي چگونه است ؟چرا ما اين قدر كمبودهاي فرهنگي داريم؟چرا به جاي بزرگ كردن دوستان خود سعي در لگد مال كردن آنان داريم؟چرا فكر ميكنيم با كوچك نشان دادن ديگران ، ميتونيم خودمون را يك سر و گردن بالاتر ببريم. چرا هيچ كدام از ما عادت به بزرگ نشان دادن خصلت هاي خوب ساير دوستانمان نداريم ، فقط سعي در ديدن نقاط ضعف ديگران داريم . چه زماني اين دوست داشتن ديگران ،ديدن خوبيهاي ديگران براي ما فرهنگ ميشه؟چه زماني اجازه ميديم كه هر كسي در جايگاه خودش باشه . گوگوش در جايگاه خودش ، قمر و ملوك ضرابي هم در جايگاه خودشون. شماعي زاده در جايگاه خودش ،خالقي هم در جايگاه خودش. اين چه فرهنگي است كه ما را اسير خودش كرده كه همه چيز از شاعر و آهنگساز و نوازنده و خواننده را گرفته تا كوروش و داريوش و نادر و عارف و شيدا و ابن سينا و هشترودي و حسابي را همونجوري كه خودمون ميخواهيم تفسير ميكنيم. فكر نميكنيم به همين خاطر است كه تركيه مالك مولوي ميشه ؟عربها مالك موسيقي و فرهنگ ايران. ابن سينا و خوارزمي و هزاران دانشمند و بزرگ اين سرزمين همه عرب خوانده ميشوند. بريد ببينيد تاجيكستان چند تا مجسمه از رودكي گذاشته ، بريد ببينيد باكو چند تا مجسمه از نظامي گنجوي علم كرده ،چند تا خيابان به نام آثار نظامي توي باكو است. بعد ما اينجا مفاخر خودمون را لجن مال ميكنيم تا به همه ي دنيا اثبات كنيم كه قبل از من هيچ چيز ديگري وجود نداشته است و با تولد من در اين سرزمين علم و ادب و فرهنگ و دانش بوجود آمده است ؟در كجاي دنيا ميشينن موتزارت را با بتهوون و باخ را با چايكوفسكي و ويوالدي مقايسه ميكنند كه كي بهتر بوده كي بدتر. ميشينن كاراشونو بررسي ميكنن ،سبك هاشون را بررسي ميكنن . نبوغشون را بررسي ميكنند مجسمه هاشونو ميسازن و توي خانه هاشون ميزارن . براشون سالگرد و ماهگرد و روزگرد هم ميگيرند. همه ي آنها را مفاخر خودشون ميدونند . حتي از يك تار موي آنها هم نميگذرند. به خدا تار موشون را هم توي موزه نگه داري ميكنند و به اين طريق به ما ميگويند كه موسيقي مال ماست. فرهنگ مال ماست ، دانش مال ماست ،بزرگان ما را ببينيد . آقا به خدا توي ايتاليا خيايان به اسم موسوليني هست. از اينكه ديكتاتور هم داشتند خجالت نميكشند. بعد اين روي سكه ماها به جاي اين كه ثابت كنيم كه آقا نت مال ماست :
    اسحق کندی نویسنده کتاب „الرساله الكندی فی الموسیقی” در مورد اسامی نغمات از حروف ابجد استفاده کرده ، کندی این نامگذاری را برای نت ها انجام داده: نت می حرف ج، نت سل حرف ه، نت سی حرف و، نت ر حرف ط و نت فا حرف ک. در حالی است که اروپاییان صد سال بعد با آن آشنا شدند و آن را تکمیل کردند.
    ابن سينا و فارابي به خدا كاملترين توضيحات را در رساله هاي خود دارند. به خدا از ابن سينا از حافظ و سعدي معتقد تر به شريعت نداريم به موسيقي پرداخته اند. چرا اين داشته ها را از صاحبانش كه مردم اين سرزمين هستند دريغ ميكنيم يا لگد مال ميكنيم . هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت. باد ميكاريم جز طوفان درو نخواهيم كرد.

  5. 4 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  6. #3
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقدی بر شهيار قنبری :
    شهیار قنبری از ترانه سرایان پیشگامی ست که فعالیت خود را از اواخر دهه ی چهل آغاز کرده است و تا کنون با آهنگسازان و خوانندگان نامداری همچون : واروژان ـ عبدی یمینی ـ آندرانیک ـ فرید زولاند ـ بابک افشار ـ گوگوش ـ داریوش اقبالی ـ ابی ـ فرهاد مهرداد و... همکاری داشته است.

    در این مطلب قصد بر این است که با همراهی شما دوستان، نقدی بر آثار این شاعرداشته باشیم.

    پیش از هر چیز لازم به ذکر می دانم که من هرگز قصد تخریبِ شخصیتِ این شاعر را ندارم و همان طور که گفتم تنها قصدم، نقد و بررسی آثار این شاعر می باشد.


    با کسب اجازه از محضر شما، آغاز می کنم.


    شهیار قنبری در ترانه ای با عنوان „همیشه غایب” می نویسد:

    یک نفر میاد که من منتظر دیدنشـَــم

    یک نفر میاد که من تشنه ی بوئیدنشـَـم

    خالیه سفرمون و پر از شقایق می کنه

    واسه موج های سیاه، دست ها رو قایق می کنه

    مثِ یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده

    تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

    این ترانه را شهیار قنبری در سال 1354، یعنی 3سال پیش از انقلاب سروده است.

    همین شاعر، پس از انقلاب در ترانه ای با عنوان „نون و پنیر و سبزی” می نویسد:

    قصه ی جادوگر بد

    که از کتاب ها می اومد

    نشسته بر منبر خون

    عاشقا رو گردن می زد

    حالا شما بگوئید: ما دُم خُروس را باور کنیم یا قسم روباه را؟

    مگر می شود یک شاعر در دو ترانه، حرف هایش این همه ضد و نقیض باشد؟

    به نظر شما، آیا یک شاعر واقعی، شاعری ست که همیشه ساز مخالف بزند؟

    آیا ترانه ی مسئول به مردم، ترانه ای ست که جنجال به پا کند؟

    مسلما یک ترانه سرای واقعی، ترانه سرایی نـیست که همانندِ ماهی های آزاد بر خلافِ جهتِ جریان آبِ رودخانه، شنا کند.

    و قطع بر یقین، ترانه ی مسئول به مردم، ترانه ای نــیست که بدون هیچ دلیل منطقی ای، ساز مخالف بزند.
    اما این شاعر، در کتاب „دریا در من” ، در پی نوشتِ ترانه ی „لالا لالا دیگه بسه گل لاله” می نویسد:

    ... باید کسی با ترانه می گفت: نه!

    آیا واقعا ترانه ی مسئول و متعهد، یعنی همین؟

    آیا هنر ترانه سرایی این قدر، حقیر است؟


    قضاوت را به شما می سپارم.


    (ترانه می تواند در جامعه تاثیری شگرف بگذارد و خیلی چیزها را تغییر بدهد. البته در صورتی که یک ترانه ی مسئول و متعهـدِ واقعی باشد.


    باور کنید از لیستِ بلند بالای ترانه ی نوین، که قدمت چهل ساله دارد، تنها تعداد انگشت شماری از آن ها شایسته ی این عنوان هستند.)
    شهیار قنبری در ترانه ی „کار من” می نویسد:

    ترانه مال مردم نت به نت، پیدا ولی گم بود

    تمام حسرتِ من بوی گندم بود

    شاعر در این بیت، ترانه را مطعلق به مردم می داند، درحالی که همین شاعر در اشعار و ترانه هایش تا حد زیادی با زبانی دیگر حرف می زند، زبانی که مردم با آن بیگانه اند.

    مثلا شما از یک بچه ی دبستانی ـ از یک دانشجو ـ از یک راننده ـ از یک...

    انتظار دارید که از ترانه ی زیر چه چیزی را بفهمد؟

    نخواب ای حسرتِ سفره گل گندم

    نباش تو دالونای قصه سر در گم

    نخواب رو بالش پر های پروانه

    که فریاد تو رو کم داره این مردم

    و در جای دیگر:

    فکر نو کردن شب باش و سپیده

    فکر دستی باش که دنبال کلیده

    فکر دستی که تو چهل ستون ابری

    دوباره خورشید بی حجاب کشیده

    به نظر شما این گونه ترانه، چه چیزی را می خواهد تغییر بدهد؟

    یک ترانه سرای حرفه ای باید درترانه، با زبانی ساده و روان، با مردم حرف بزند و به بهترین شکل به بیان آن چه در جامعه باید گفته شود، بپردازد.

    حالا من نمی دانم شاعران و ترانه سرایان ما، با این شیوه، که سال هاست در پیش گرفته اند. چشم امید به افق آبی کدام فردای روشن دارند؟

    وقتی که روشن فکران ما، این قدر تاریک اندیش اند.

    وقتی که فرهیخته گان ما، خودشان احتیاج به راهنمایی دارند.

    وقتی که شاعران ما، تا این حد از اصل ماجرا به دور اند.

    چه باید گفت؟


    به هر حال شهیار قنبری از شاعران خوب و بیدار ماست و همه ی ما او را دوست می داریم. من هم همان طور که گفتم قصد جسارت و بی ادبی نسبت به این شاعر را نداشتم.

    و فقط آن چه را نوشته ام که با چشمانم دیده ام و با گوش هایم شنیده ام.

    taraaneyevaagheyi


  7. 2 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  8. #4
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض اگه بموني


    0 Not allowed! Not allowed!
    خورشيد رو از اون بالا
    مي‌آرم برات خوب مي‌دوني
    اگه بمـوني ، اگه بمـوني
    مي‌بندم يه دستبند بلور
    از اشـك گـرم و پرنور
    دور دستهاي پر از غرور
    مي‌گيرم عكس ماه رو از آب
    از لبـام تنـگ شـراب
    هديه ميارم برات تو خواب
    پر ميشه صحرا از شقايق ها
    مي‌ره از چشمونم ابر سياه
    اگه بموني ، اگه بموني
    اگه نموني
    شب مياد ، نور اسيره ، پونه مي‌ميره ، دل مي‌گيره
    اگه نموني ، اگه نموني
    مي‌ميره ستاره‌م تو هوا
    روز مي‌شه سرد و سياه
    گـريه مي‌كـنن باز پريا
    چشمامو مي‌دم به ماهي‌ها
    دستهام رو مي‌دم به دريا
    مي‌رم از چشم تنگ دنيا
    ماهي عشقم ميشينه به خاك
    از روي دنيا، نامم ميشه پاك
    اگه نموني ، اگه نموني

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  9. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  10. #5
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض عطرتو


    0 Not allowed! Not allowed!
    همين امشب فقط ، امشب فقط مبغض من باش
    همين يك شب فقط ، مثل خود عاشق شدن باش
    در آوار همه آيينه‌ها، تكرار من باش
    همين امشب كليد قفل اين زندون تن باش
    رو گلدون رفاقت... بر یز عطر سخاوت... بپاش رنگ طراوت

    اي جــان جــانـان ... اي درد و درمــان
    اي سخت و آسان ... آغــاز و پـايـان
    ببار اي ابركم ، بر من ببار و تازه‌تر شو
    ببار و قطره قطره ، نم نمك آزاده‌تر شو
    تو اي باغ پُر از برگ و پُر از خواب ستاره
    اگر پُر ميوه‌اي ، پُر سايه‌اي ، افتاده‌تر شو

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  11. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  12. #6
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض آهای معلم بد


    0 Not allowed! Not allowed!

    آهاي معلم بد چه قدر جريمه بايد

    آهاي معلم بد چه قدر جريمه بايد
    چند تا ستاره بسه براي جمع و منها
    براي ضرب و تقسيم تا كشف اين معما
    تابوسه قديمي چند تا ترانه راهه
    چند تا سپيده، رنگي؟ چند تا سپيد سياهه؟
    به تيغ آفتاب قسم نفس بريده منم

    از لج اين كج كلاه دوباره رج مي زنم
    جريمه هاي خطي جريمه هاي حرفي

    جريمه هاي آبي جريمه هاي برفي
    علم بهتر است يا ثروت گوشه‌ي پرت نيمكت

    بغل بغل تعارف غزل غزل خشونت
    بغض كدوم پرنده بايد هنوز بباره؟

    زخم كدوم قناري مرهم اين دياره
    چند تا شكار آهو تا ته بيشه مونده

    تا اين جا داغ آواز چند تا قفس سوزونده!

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  13. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  14. #7
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض عيد صدا مبارك


    0 Not allowed! Not allowed!

    ساكت من ، عيد صدا مبارك
    وقت خوش ترانه ها مبارك

    دراين شب بي شعر و بي ستاره صداي پا ، صداي پا مبارك

    عيد صدا مبارك ***** دوباره ها مبارك

    سايه ي تو بر در ما مبارك عطر تو در بستر ما مبارك

    از نفس شيري اين سپيده تولد ديگر ما مبارك

    عيد صدا مبارك ***** دوباره ها مبارك


    ناجي من ، ساده شدن مبارك حادثه گريه شكن مبارك

    معجزه ي از تو به گُل نشستن بهار تو بهار من مبارك
    عيد صدا مبارك
    دوباره ها مبارك
    ريشه من ، سبد سبد صدا بچين اي با صدا ،
    ترانه خانه را ببين
    اي مرد من ، طبل سپيده را بزن اي تك تك ،
    بخوان ، فقط همين

    عيد صدا مبارك ***** دوباره ها مبارك

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  15. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  16. #8
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض گفتنی ها کم نیست / نجوا


    0 Not allowed! Not allowed!
    رُستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم
    خشک و پژمرده و تا روی زمین خََم بودیم
    گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم
    مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم
    دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم
    بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
    من و تو کم چیدیم چیدنی ها کم نیست
    وقت گل دادن عشق روی دار قالی
    بی سبب حتی پرتاب گُل سرخی را ترسیدیم
    خواندنی ها کم نیست من و تو کم خواندیم
    من و تو ساده ترین شکل سرودن را
    در معبر باد با دهانی بسته واماندیم
    من و تو کم بودیم من و تو اما در میدان ها
    آنک اندازه ی ما می خوانیم
    ما به اندازه ی ما می بینیم
    ما به اندازه ی ما می چینیم
    ما به اندازه ی ما می گوییم
    ما به اندازه ی ما می روییم
    من و تو خََم نه و در هم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم
    من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم
    من و تو حق داریم که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم
    گفتنی ها کم نیست
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  17. 5 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زندگینامه واروژان
    توسط Leon در انجمن پاپ
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: Wednesday 27 February 2008, 10:09 AM
  2. فرهاد
    توسط gheisar در انجمن پاپ
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: Friday 18 January 2008, 05:08 PM
  3. گفت و گو با فرید زلاند
    توسط Leon در انجمن آهنگسازی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Wednesday 17 October 2007, 11:39 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •