-
Sunday 11 November 2007
#1
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
4 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 11 November 2007
# ADS
-
Sunday 9 December 2007
#2
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Friday 18 January 2008
#3
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Friday 18 January 2008
#4
کاربر انجمن
وضعیت
- افلاین
-
-
Monday 18 February 2008
#5
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
امیر ... فصل پنجم : در مورد تنوع فرم و سبک خوانندگی ستار می توان سخن بسیار گفت اما در عجبم که چرا هیچ یک از دوستان نه به شکل مفصل ، که حتی نگاهی مختصر هم به این قضیه نداشته اند و فقط از معدود مواردی که من مشاهده کردم ؛ یکی از پست های دوست خوبمان خانم لیلا ستار بود که از بزم های ستار یادی کرده بودند هر چند ایشان هم پا را فراتر از یاد و نامی بیش نگذاشته بودند ، اما باز هم جای سپاس دارد از این حسن سلیقه و انتخابشان . در این مقال سعی می کنم سبک آواز خوانی ستار و نکاتی در مورد آن را در حد توان خویش و حوصله ی دوستان بیان کنم . باشد که مورد قبول علاقه مندان به این مقولات قرار گیرد و امید است که دوستان آشنا با این مباحث ، خطاهای احتمالی این جانب را متذکر شوند .
همه می دانیم که ستار نازنین علاقه ی بسیاری به موسیقی سنتی نشان داده اند و در اجرای این نوع از موسیقی فعالیت کرده و در آشفته بازار موسیقی بازاری لوس آنجلس ، جزو معدود کسانی بودند که هر از گاه با اجرای برنامه ای دلنشین مانع از خاموشی این شمع نیمه جان رو به باد گشته اند . برخی از مواردی که در این مطلب به آن اشاره خواهیم کرد شاید به نظر ساده آید ، اما اجرای آن برای بسیاری از خوانندگان پرمدعا هم امکان پذیر نیست.
آن چه که در ابتدا به آن می پردازم در ارتباط با بیان و اجرای شعر و ارائه ی کلام است که امری بس مهم و حایز اهمیت می باشد . قربانی نکردن کلام و به هدر ندادن آن مستلزم شرایط و مواردی ست که در زیر به آن اشاره می کنیم و تمامی این موارد به وضوح در اجراهای ستار نازنین آشکار است :
¤ درست خواندن شعر : که مستلزم آشنایی خواننده با شعر و ادبیات می باشد .
¤ واضح خواندن شعر : یکی از مهم ترین مواردی است که متاسفانه بسیاری از آوازه خوانان ، هیچ تلاشی در رعایت کردن آن نمی کنند و این مقوله بیشتر زمانی به چشم می آید که خواننده به اجرای اوج قطعه می پردازد و این از مواردی بود که زنده یاد تاج اصفهانی بسیار بر آن تاکید داشتند ولی متاسفانه بسیاری از خوانندگان همچون یک آوازه خوان عمل نمی کنند و مانند یک نوحه یا روضه خوان به خواندن شکسته ی کلام و بیان ناقص کلمه می پردازند . برای مثال دقت کنید به آلبوم به یاد داریوش رفیعی و لحظاتی که ستار اوج قطعه را اجرا می کند . ببینید چه قدر آشکار و قابل فهم شعر را تحویل می دهد ؛ به گونه ای که حتی یک بچه ی ده ساله هم متوجه شعر خواهد شد .
¤ در زمان مناسب تمدید نفس کردن و به اصطلاح نفس گرفتن : اگر بخواهیم به شکل مختصر توضیح دهیم این چنین است که مثلآ خواننده ای قطعه شعری را برای آواز برگزیده و در آن شعر ، کلمه ای نظیر مهتاب یا هنگامه ی وجود دارد . اگر خواننده نفس بگیرد و بعد بخواند هنگامه ی و یا ابتدا بخواند هنگامه ی و بعد نفس بگیرد ، احتمالآ شکل صحیح را انجام داده است. اما اگر این چنین بخواند : هنگا « تمدید نفس » مه ی پر واضح است که کلمه را دو پاره کرده و این یک اشتباه مسلم است که در خواندن بسیاری از افراد به چشم می آید ، اما شخصآ به یاد ندارم که ستار حتی یک بار هم این قاعده را نقض کرده باشد و رعایت این قاعده با آن که به ظاهر ساده به نظر می آید ، اما خود نیازمند مواردی دیگراست از قبیل شناخت خواننده از وسعت و جنس صدای خود .
¤ شناخت خواننده از وسعت و جنس صدای خود : آوازه خوان باید جنس و وسعت صدای خویش را بشناسد تا مایه ی مناسب را برگزیند ؛ به وضوح و وفور دیده ام که حتی خوانندگان مشهور هم گاهی گاف ها و سوتی هایی از این قبیل می دهند - اغلب در هنگامی که زنده می خوانند - که این نشان از عدم آگاهی این افراد از وسعت صدایی خویش است و یا به اصطلاح جوگیر می شوند ! و سعی می کنند به گامی بروند که مناسب صدایشان نیست! اما ستار با آن که تعداد زیادی بزم اجرا کرده وبسیار زنده خوانی نموده است تصور نمی کنم که دوستان حتی دو مورد هم بتوانند پیدا کنند که نشان از عدم شناخت ایشان نسبت به جنس و وسعت صدایشان باشد .
¤ انتخاب گوشه ی آوازی مناسب برای شعر برگزیده شده یا برعکس : گوشه ی آوازی انتخاب شده ، باید متناسب با بحر و وزن شعر باشد هم چنین با معنای آن قرابت و تناسب داشته باشد . برای درست تحویل دادن کلام موارد بسیاری می توان ذکر کرد همچون پرهیز از شتاب زدگی و ... که بنده به همین موارد مختصر بسنده می کنم .
تحریر در آوازهای ستار
درابتدای این بحث بهتر است تعریفی کلی از تحریر ارایه بدهیم .
تحریر : غلتاندن و نرمش های صدا در حنجره که دارای صوتی موزون است که مشخصآ کلمه ای خاص را بازگو نمی کند و فقط نغماتی به گوش می رسد که مردم عامی و عادی به آن چهچه هم می گویند . تحریرهایی بدین شکل تقریبا مختص موسیقی ایرانی است و برخی معتقدند این گونه تحریرها برگرفته از آواز و تحریرهای بلبل است. بد نیست اشاره کنیم که تحریرهایی که در ابتدای آواز و پیش ازخواندن شعر می آید از این جهت بوده که در زمانه ای که هر گونه ساز ممنوع و حرام فرض می شده ، خواننده برای مشخص نمودن مقام و مایه ای که انتخاب نموده و تعیین آن ، به ناچار ابتدا قبل از خواندن شعر ، تحریری را اجرا می نموده است.
تحریر دارای انواع مختلف و نیز زمان مناسب است. هیچ گاه نباید تحریر را در میانه ی جمله اجرا کرد ، بلکه جای تحریر در انتهای جملات است که موجب چند پاره شدن جمله نگردد که این مورد را به راحتی می توانید در آوازهای ستار بیابید . ستار هیچ گاه روی به اجرای یک نوع تحریر نیاورده و در آواز های مختلف وی می توانید تحریرهای متنوعی بیابید . از تحریرهای چکشی و بلبلی گرفته تا تحریرهایزیر و رو و جالب این که در برخی از آوازهای ستار شاهد تحریرهای مقطع هستیم و در بعضی دیگر به تحریرهای زیر و رو برمی خوریم . ستار حتی خرده تحریرها را هم با وسواس زیاد و تکنیک خوبی اجرا می کند و نیز هیچ گاه بی جا و به دور از ضرورت تحریر نداده است و به قول معروف ابتدا شعر را تحویل داده سپس تحریر می دهد و این تحریر در جهت القای حس و حال آواز مورد نظر است. گفتنی است که ستار عزیز در تحریر هایش از کلماتی همچون : امانا ، محبوب من ، جانم وای و ... استفاده نمی کنند ( گویا از طرفداران سبک استاد کریمی هستند) و یا اگر هم از این کلمات بهره ببرند ، به درستی برای درآوردن حس آواز و به پایان بردن نغمه و ملودی مورد نظر است. سبک آوازی ستار به مکتب تهران نزدیکتر است ، هرچند در آوازهایی و لحظاتی نشان می دهد که با مکتب آوازی اصفهان هم چندان بیگانه و بی میل نیست.
جا دارد هم اکنون به ویژگی های برخی از مقام ها اشاره کنیم و نیز به اجراهایی که ستار در آن مقام ها داشته توجه نماییم ( مانند آلبوم اشک به یاد رهی) تا دوستان خود قضاوت کنند که ستار چه اندازه در القای این حس و حال ها موفق عمل نموده است.
دستگاه همایون : گام های دستگاه همایون از اختلاط گام کوچک و گام شور به وجود می آید . یعنی گام بزرگی که هم نت بزرگ آن نیم پرده زیاد شود وهم نت پنجم آن نیم پرده افزون گردد ؛ گام همایون را تشکیل می دهد . به عبارت دیگر گام همایون مانند گام شور است ، فقط در درجه ی سوم گام نت « سی » متفاوتند . در شور بمل (Bemolle) و در همایون بکار (Becarre) کوک می شود .
برخی از گوشه های همایون عبارتند از :
درآمد ، مولیان ، چکاوک ، بیداد «اوج» ، نی داوود ، لیلی و مجنون و ...
همایون در درآمد بسیار با عظمت و دربیداد سوزناک است. این دستگاه از دستگاه های محبوب ایرانیان است. ترانه ی زیبای تو ای پری کجایی (گم گشته ) با آهنگی از استاد همایون خرم در این دستگاه است که ستار و مهستی نیز در بزمی آن را باز خوانی نموده اند . دستگاه همایون از دیدگاه استاد خالقی : همایون ، ناصحی ست مشفق و مهربان که با کمال شرم و آزرم با مستمعین خود مکالمه و درد دل می کند و با بیان شیوا ، چنان نصیحت می کند و پند می دهد که هیچ کس را این مهارت و استادی نیست. در اثر شنیدن این آواز انسان غرق عالم تفکر می شود . اگر نوازنده ماهر باشد می تواند شنونده را به عالمی فوق عالم مادی سوق دهد . همایون چون دشتی ناله نمی کند . خلاصه همایون معجونی ست از تمام عواطف و صفات عالی روحانی ساخته و پرداخته شده و به حقیقت اسمش با مسمی و به راستی همایون است. و به قول یکی از اساتید این جانب که بسیار زیبا می فرمودند : همایون یعنی زندگی ، یعنی حس نوستالژی ، گذشته ای پرشکوه ؛ به مانند مرد کهن سالی ست که ابتدا با غرور و شکوه « درآمد » از عشق می گوید ، اما چون به « بیداد » می رسد ، کهن سالی توان از او می گیرد و به سوز و ناله می افتد . هنگامه ی آن ادامه ی روز است و تداوم زندگی ، اتحاد ، عشق ، عاشق و معشوق که این خود پنجمین مرحله از سلوک می باشد که توحید است.
آواز دشتی : یکی از آوازها و متعلقات دستگاه شور به حساب می آید که نت شاهد و ایست آن ، نت « ر » می باشد . برخی گوشه های آن عبارتند از : درآمد ، حاجیانی ، کرد بیات ، قرچه ، کوهستانی ، چوپانی ، مرادخانی ، دیلمان و عشاق « اوج » غم انگیز . دشتی آوازی ست که در لحظاتی بسیار حزن انگیز و غمناک است ؛ در این آواز ، احساس سهم بسیار دارد و نیز انتخاب شعر در آن بسیار مهم است که بتواند معنای کلام به موازات حس وحال این آواز پیش رود .
حال ببینید که ستار آن را با چه حسی اجرا کرده است آن جا که زمزمه ی زیر لب ، به فریادی جان سوز بدل می شود و می گوید : سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزد . در زیر قطعه آوازی در دشتی و تصنیفی به دنبال آن می شنوید که ستار آن را اجرا کرده ؛ تصنیفی بسیار دلنواز و خاطره انگیز که گاه و بی گاه که بیشتر در لحظات بی گاه زندگی بود ، آن را زیر لب زمزمه می کردم :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی جان من ! خطا اینجاست
شناسنامه ی ترانه :
نام تصنیف : سنگ خارا
شاعر : معینی کرمانشاهی
آهنگساز : استاد تجویدی
خواننده : اجرای اول مرضیه (که در اینجا با صدای ستار می شنوید)
دستگاه : آواز دشتی
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
امیر ، فروردین ۱۳۸۷ خورشیدی
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
فی ذِکر مولانا حَسن ستار!
رامین: آن قوّال (۱) طهرانی، آن دارنده ی صوت آسمانی، آن خواننده ی آلبوم «بانی»! ، آن صاحب «خانه به دوش»، آن رقیب ابراهیم (۲) و داریوش! ، آن در ورزش و هنر نامبردار، مولانا شیخ حسن ستار. کاپیتان تیم هنرمندان بود و در خلق و خوی و صوت خوش، نامبر وان! بود. مریدان بسیار داشت و پیروان بی شمار.
ابتدای کار او در طیّ این طریق صَعب آن بودی که از اوان نوجوانی، علاقه ی وافر به هنر موسیقیا داشتی و در مکتب، زنگ های تفریح! را غنیمت جُستی و برای همدرسان خود آواز خواندی و دفتری قرمز رنگِ ۲۰۰ برگ! داشتی و اشعار دیگر مطربان در آن نوشتی . گاه گاه نیز پای تیلفیزیون! بنشستی و سیمای خوانندگان دیدی و با خویشتن گفتی: «روزکی چند صبر کنید تا طالع بخت و اقبالم درخشیدن گیرد، آن گاه بیایم و همه تان را بخواهم گرفت! ».
روزی در منزل نشسته بودی و تیلفیزیون نگریستی و در آن جعبه ی جادو و جام جهان نما، سریال مراد برقی - رحمه الله علیه! - شروع خواستی شد. هنگام که تیتراج! آن سریال مستطاب آغاز بگشت مادر خویش را بگفت: این صوت کیست که طنین می افکند در این تیتراج؟». مادر - حفظهاالله - دست از پاک نمودن سبزی قورمه! بداشت و گفت: «ندانم، ولی صدایش با صدای حضرت داوود پهلو می بزند». گفت: «منم! ». مادرش بگفت: «ای اَب المَحروق! (۳) عاقبت کار خویش بکردی؟». و این چنین بود که قدم در طریق شهرت بنهاد.
و در روزگار اشتهار، او را بهتان زدندی که در عنفوان جوانی - چنان که افتد و دانی - با دُختِ مَلِک ایران زمین که او را فرحناز نام بود، سر و سرّی داشتی و شازده خانوم! برای او بخواندی. این بهتان او را بسیار گران آمد و در نقض آن گفتی: «اوّل رایمان چنین افتاد، لیک پس از چندی از این قصد بازگشتم و خدای - عزّ وَ جل - توفیق توبه و اِنابه ارزانی داشت». گفتند: «سبب این اِنابه چه بودی؟». گفت: «روزی به خرابات (۴) می شدم که ناگاه حجاب از دیدگانم فرو افتاد و هاتفی از غیب، در ضمیرم چنین ندا در داد:
توی دنیا عاشقا چه بی کَسَن
عاشقا تو زندگی خار و خَسَن
اینا رو گفتم تا خوب بدونی
عاشقی خیلی خطر داره حسن!
و این چنین شد که شازده خانوم را بی خیال گشتیم و عطایش به لقایش بخشیدیم! »
و از کرامات او آن بودی که گفتی: «من کامپیوتری متحرّکم سرود و ترانه را، از هر مطربی خواهید بگویید تا ترانه ای از آنِ او بخوانم» و ایضاً گفتی: «من رکورد دارم زمانِ خواندن ترانه در استودیو را». پرسیدند: «چگونه است آن؟». فرمود: «من بَهر خواندن هر سرود، بیش از رُبع ساعت در استودیو طول ندادمی! حال آن که دیگر قوّالان، شصت ساعت معطّل کنندی تا یک کلمه بخوانندی! ».
او را گفتند: «میان ترانه هایت، کدام دوستتر داری؟». بگریست و بگفت: «عسل هست و غزل هست و ... آخر چه بگویم؟ اینان همه فرزندان و نور چشمان منند و نشاید میان فرزندان تفرقه افکند! ». و ایضاً او را گفتند: «میان اَطعمه و اَفعال (۵)، کدام دوستتر داری؟». بگفتا: «شلغم را و جدول را! ». و او را در حل جدول، مقام به جایی رسیدی که دانستی «وَن» همان است که آن را «درخت زبان گنجشک» گفتندی!
و وجودِ ذیجودِ آن عالی جناب، در دیار «آمریکیا» و در بَلدِ «لوس آنجیلیس» (۶) همچنان دائم است و برقرار و خلقی به او امیدوار. ایزد تعالی، تن و جان شریف او را از آسیب دهر و چشم زخم حاسدان مَصون بداراد. آمین. بیت:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
پانوشت ها
۱- قوّال : خواننده ، مطرب
۲- منظور نه ابراهیم ادهم ، بل که ابراهیم حامدی ملقب به « ابی » است!
۳- عنوان دیگر « پدر سوخته » !
۴- نسخه بدل : کاباره ، دربار
۵- غذاها و کارها
۶- Los Angeles ، شهر فرشتگان
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
-
علاقه مندي ها (Bookmarks)