0
تاليف: ويلي اپل / رالف دنيل
ترجمه: همايون نوراحمر
نامي فراگرد و ريشهدار براي دو نوع اوليه موسيقي آوازي5 مهم كه يكي در قرن 14 و ديگري در قرن 16 پديد آمد و رستنگاهي ايتاليايي دارند.
مادريگال قرن 14 فرمي استوار دارد كه دوويا استانزا6 (بند قطعه) كوتاه با يك موسيقي همگون و يك فينال را دربرميگيرد:
A. A. B و يا AAA B
اين كمپوزيسيون معمولاً در دو (و گاه) سه بخش عرضه ميگردد كه بخش فرازين7 آن با سبك و شيوهاي پُرتزيين و مصنوع8 و بخش فروتر9 درمتني بزرگتر تقويم ميشوند.
در ميان آهنگسازان چنين فرمي از موسيقي بايد از جاكامو بولونا10، جيوواني داسيا11 و فرانسيسكو لاديني12 (آهنگسازان ايتاليايي قرن 14) نام برد.
اصطلاح مادريگال معمولاً به سبك قرن 16 برگشت ميكند كه بر اساس و مبناي شيدايي و دلباختگي13 پديد آمده است و فرمي مشخص و معلوم ندارد. در چهار (و يا غالباً بيشتر) آوا با سبكي تقليدي14 (همانند سبك موتت15 قطعة آوازي چندآوايي بر اساس يكي از فصول انجيل) ساخته و تصنيف ميشود. اما غالباً با پاساژها يا قطعاتي هوموفونيك16 (آهنگي شامل يك صداي اصلي كه با صدايي ديگر آن را همراهي كند) ميان پراكنش17 ميكند.
تبار بلافصل مادريگال قرن 16 فروتولا18 سبكي از شعر و موسيقي ايتالياي شمالي كه در 1500 درخشيدن گرفت و موسيقي آن در سه و يا چهار آوا تصنيف ميشد كه بيشتر هوموفونيك بود و با كوردهاي19 (آميزهاي از سه يا چند آهنگ) فراوان.
ماركو كارا20 بارتولومئو ترومبونچينو21 مصنف اينگونه مادريگال بودند.
آهنگسازان اوليه اين نوع مادريگال استاداني فنلاندي در ايتاليا بودند كه فيليپ وردولو22 (1500ـ 1565) و جاكوب آركادولت23 (1505ـ1557) و كوستانزو فستا24 (ايتاليايي) (1490ـ 1545) از آن جملهاند.
در ميان دوران بزرگ مادريگال كلاسيك بايد از آهنگسازان فنلاندي چون آدريان ويلارت25 (1490ـ 1542) روز26، لاسو27 و دمونته28 و از آهنگسازان ايتاليايي آندريا گابريلي29، پالسترينا30 و آهنگسازان اخير ايتاليايي از كارلوگسوالدو31، مارنتسيو32 مونته وردي33 نام برد.
در خارج از ايتاليا، مادريگال اساساً در انگلستان درخشش يافت كه آهنگسازان آن ويليام بيرد34) مورلي35 و ويل كس36 و ويلبي37 بودند كه از 1580 تا 1620 فعاليت داشتند.
تأليف كريستين امر38 در قرن 14 ايتاليا سبك و شيوهاي از شعر بود كه معمولاً با دو بخش آوازي همراه با موسيقي آراسته ميشد: بخش فرازين و بخش فروتر، كه بخش فرازين بيشتر از بخش فروتر استادانه زينت ميگرفت.
شعر مادريگالي از يك تا چهار استانزا (stanza: قطعه يا بند) سه خطي تشكيل ميشد كه هر يك از دو خط انتهايي نام (ريتورنلو39) را به خود ميگرفت.
در مادريگال نمادين، موسيقي براي هر يك از بندها تكرار ميشد كه معمولاً ريتمهايي مختلف داشت.
آهنگسازان اصلي اين نوع مادريگالها عبارت بودند از: جيوواني كاسيا40 و جاكوب بولونا41.
در قرن 16 مادريگال فرمي مهم در ايتاليا و انگلستان به شمار ميآمد كه متن مادريگال قرن 16 در فرمي آزاد و غالباً با شعري بسيار زيبا ارائه ميگشت و موسيقي آن قصد داشت بر زيبايي و معناي كلمات هر دو بيفزايد و در سرتاسر مادريگال با كلمات تغيير پيدا كند و براي هر بند تكرار گردد.
در مادريگال امكان دارد تعداد بخش آوازي از سه تا شش و يا بيشتر تشكيل گردد كه تمامي آنها اهميتي مساوي خواهند داشت.
بخشهاي آوازي42 در كوردها43 با هم و يا به دنبال يكديگر در كنترپوان44 به حركت درآيند.
گاه كنترپوان تقليدي45 است كه با بخشهاي متفاوت، ملودي را به نوبت جذب كند. اگر همراهي سازها در كار گرفته شود، مادريگال صرفاً و كاملاً بخش آوازي را دو برابر ميكند.
در واقع، بخشهاي آوازي در مادريگالهاي قرن 16 همانقدر اهميت دارد كه مكتب فنلاندي در بسط و گسترش آن سهيم بوده است. بهراستي، آهنگسازان اوليه مادريگالها استادان فنلاندي بودند كه در ايتاليا فعاليت داشتند و از متون ايتاليايي سود ميجستند.
در ميان اين آهنگسازان بايد از فيليپ وردلو46، جاكوب آركادل47و آدريان ويلائو48 نام برد.
شاگرد ويلائو، سيپريانو دوروز49 در مادريگالهاي با دقت در حالت موسيقي (اگرچه لزوماً به موضوع و يا عمل ارتباطي نداشت) متن و در كارگرفتن فزاينده كوروماتيسم50 (نتهاي غيرعادي و نابهنجار در هر كليد يا به معناي رنگ در ايتاليا، در كارگيري نتهاي فزاينده و فروتر) شناخته ميشد.
اين دو خصيصه هنوز در نيمه دوم قرن 16 وجود داشت، درحاليكه تمام مادريگالها در كنترپوان تقليدي در كار گرفته ميشد، اگرچه اين خصيصهها كمتر در مادريگالهاي زيباي اورلاندو دي لاسو51 قابل درك بودند، در مادريگالهاي فيليپ دومونته52 حضور داشتند و حتي بيشتر در آثار آندريا گابريلي53 قابل لمس بودند.
آهنگسازان ايتاليايي مادريگالنويسي كه در ربع آخر قرن 16 كار ميكردند، چون لوكا مارنتسيو،54 كارلو گسوالدو55 و كلوديو مونتهوردي56 كه به بيان دراماتيك توجه داشتند و غالباً از كلام نقاشي يا تصوير57 ياد ميكردند بدين معنا كه موسيقي را نشانه و تجسمي از هدفي ويژه، تفكر و يا احساس ميپنداشتند.
تمهيد ديگري كه اينان در كار ميگرفتند، موسيقي با قراردادهای«ديداري»58 بود. به مفهومي ديگر معناي كلمات را در نظر ميگرفتند. نُتهاي سياه را براي بيان افكار تيره و تار و نُتهاي سپيد را براي بيان روشنايي و نور به كار ميبردند.
اگرچه مادريگالها در اصل فقط با يك خواننده براي هر بخش آوازي به اجرا درميآمد، بعد براي چند خواننده در هر بخش تصنيف ميشد و تقريباً از rovo مادريگال غالباً به گونه كورال با خوانندگان متعدد براي هر بخش منظور ميگشت.
خط و توسعة ديگري در اين زمان مادريگال كمدي، يا يك رشته تشكل از دوازده و يا بيشتر در پردهها و صحنهها پديد آمد.
با مونتهوردي، كه زندگي و آثار او رنسانس و باروك را به هم پيوند ميداد، مادريگال دستخوش تغييرات بيشتر ميشد و تقريباً گام به گام در هشت كتاب از 1587 تا 1619 به چاپ رسيد. مادريگالهاي او در سه كتاب نخستين پولي فونيكاند و در كتاب سوم استفاده او با سبكي مشابه رسيتاتيف59 (گفتوگو با آواز) و آوازي سخنرانيگونه در اپراي باروك اوليه اهميت شايان توجهي يافت. كتاب چهارم ادامة اين روند است كه بيشتر به آثار كورال روي ميآورد (بخشهاي آوازي با هم در كوردها ژرفيابي ميشوند تا خطوط جداگانه كنترپوان پيش روند.) در كتاب پنجم هر قطعه با يك باس كونتينيو60 همراهي ميشود كه خصيصه و سيماي باروك را به خود ميگيرد. كتاب ششم كه نمونه سبك رنسانس را محفوظ ميدارد، بهوضوح به سبك باروك تعلق ميگيرد.
امروزه مادريگال آوازي است براي يك، دو و يا سه صدا با كونتينيو كه در اين وانمود جديد مهمترين فرم وكال از باروك، يعني كانتات61) يك اثر كورال بسطيافته باد يا بدون آوازهاي تكخواني و معمولاً با همراهي اركستر) به شور آمده است.
درحاليكه مادريگال ايتاليايي به طور افراط تغيير ميكرد، مادريگال كنترپواني بدون همراهي، هنوز در انگلستان ساخته ميشد.
مادريگالهاي ايتاليايي در چند دهه در انگلستان حضور پيدا كرد و در 1580 مرسوم گشت و متون آنها به انگليسي ترجمه شد و موسيقي جديدي در اين زمينه فراهم آمد.
در 1588 مجموعة بزرگي از مادريگالهاي ايتاليايي به انگليسي ترجمه شد و به چاپ رسيد.
طي چهل سال بعد نشريات و كتب متعددي از مادريگالهاي انگليسي از جمله آثار زيبايي از تامس مورلي62 (تنها آهنگسازي كه نام مادريگال را براي آوازهايش برگزيد.)
تامس ويلكس63 جان ويلبي64 و اورلاندو گيبونز65 از جمله اينگونه مادريگالها بودند.
مادريگالهاي انگليسي تا اندازهاي با مادريگالهاي ايتاليايي تفاوت داشت، آهنگسازان آن سبك كنترپواني تقليدي را محفوظ داشتند و غالباً كلام تصويري66 را در كار ميگرفتند. اما بهندرت كروماتيسم را مورد استفاده قرار ميدادند.
اگرچه مادريگال به ساير كشورها نيز چون آسمان و اسپانيا راه يافت، اما در اين سرزمينها اهميتي پيدا نكردند.
در قرن بيستم، پل هيندميت67 كه علاقة زيادي به فرمهاي قديمي داشت، چند مادريگال بر اساس متون جوزف واينهبر68 نوشت.
تأليف: هيو. ام. ميلر69
موسيقي پولي فونيك براي چهار يا پنج آوا با متوني غيرمذهبي در زبان بومي70 كه در ايتاليا و انگلستان بسط و گسترش يافت.
اين كمپوزيسيونها ساختاري در راستاي خود فاقد معياربخشي به شمار آمدهاند. اما متوني كنترپواني دارند كه در آنها تقليد به عنوان يك قاعده در كار گرفته ميشود.
تعدادي از فرمهاي موزيكال بر اساس متن پولي فونيك (يا كنتر پوان) استوارند. همانند فوگ، كانون، تومت، كورال، پرلود و مادريگال.
تأليف: جك وست راپ72
مادريگال كمپوزيسيوني براي چند صدا يا آواز بود كه در قرن 16 تصنيف شد و تا اوايل قرن 17 ادامه پيدا كرد. در ميان فروزه و منشهاي ويژة آن سبك غني پولي فونيك با اشعار بسيار ارزشمندي جاي داشت كه از متوني غيرمذهبي73 برخوردار بودند، مگر آنكه خطوط آن به گونهاي ديگر تخصيص داده ميشد چون مادريگال روحاني74 كه آن تمايلي به نگاه داشتن يك ملودي مشخص و متمايز در بخش فرازگاه خود داشت. در واقع اين نوع موسيقي غالباً با يك صدا همراه ميشد. بدين معنا كه بخشهاي فروتر با سازها به اجرا درميآمد و گاه تماماً به موسيقي اختصاص مييافت.
اين مادريگال توسط آهنگسازان فنلاندي، ايتاليايي و انگليسي توسعه و گسترش پيدا كرد و در قرن 14 كلام مادريگال براي فرم شعر و موسيقي در كار گرفته شد.
تأليف: آرتو جاكوبز75
در قرن 16 و 17 نوعي كمپوزيسيون كنترپوانتيك براي چند صدا كه در ايتاليا و فنلاند و پس آنگاه در انگلستان درخشش يافت.
مادريگالها غالباً در بافت و ساختار آوازي، خودكفا بودند. اما مادريگال مونتهوردي با همراهي مستقل سازها، كمپوزيسيوني ديگرگونه به شمار آمد.
اصطلاح مادريگال معناي آزادتر و گونهگون ديگري پيدا كرد: از جمله مادريگالها در اپرتها از سوليوان76 آهنگساز انگليسي و گرمن77 قابل توجهاند.
تأليف: هيو ميلتون ميلر78
مادريگال انگليسي تحت تأثير نحو و گسترش مادريگالهاي غيرمذهبي79 ايتاليايي قرار گرفته بود. با اينهمه به موازات خطوط انفرادي ويژه، گسترش يافت و كيفيت محرز برخورد ماليخوليايي، اندوهخواري و دلشادي را در خود داشت.
در واقع مادريگال انگليسي اين سازهها را خصيصة خود ميدانسته است:
1. برتري شعر انگليسي بدون دخالت ارزش هنري آن.
2. قصد در ارائه صداهاي تكنفره در يك گروه كوچك.
3. برگزيدهاي چهار تا شش بخش آوازي.
4. در كل، مادريگالهاي انگليسي بيشتر كورال و ريتميكتر از مادريگالهاي ايتاليايياند.
5. از لحاظ خصيصه دياتونيك80 جدا پردهها در مقايسه با كروماتيسم ايتاليايي.
6. در كارگرفتن فاـلاـلا81 كاملاً رايج و عموميت دارد. سيلابهاي بيمعنايي چون فاـلاـلا در كُر متناوب يا برگردان (كه احتمالاً كاري از باله تو82) ، فرمي از شعر و موسيقي ايتاليايي در قرن 14 يا ويلانلا83، (آواز روستايي ايتاليايي) به عاريت گرفته شده است.
7. تغييراتي در Meter، وزن، ترتيب، تعداد وتدها در هر سطر شعر
آهنگسازان انگليسي مادريگال عبارتاند از: ويليام بيرد84. تامس مورلي85، جان ويلبي86، تالس ويلكس87 جان وارد88، جان بنّت89، تالس بيتسن90 اولاند گيبونز91، جان فارمر92.
مادريگال كمدي
به پيشگام و طلايهدار اپراي قرن 17 مادريگال كمدي اطلاق ميشود. اين مادريگالها فرمهاي كوازي دراماتيك93 كم و بيش نمايشي را دربرميگيرند كه سلسلهاي از مادريگال به گونة ديالوگ يا گفتوگوي تمركزيافته به تمهاي شباني است. نمونة بارز آن را مادريگال كمدي94 اثر وشی95 (آهنگساز ايتاليايي) ميدانند.
يك رشته از مادريگالها شامل دوازده يا بيشتر كه در پردهها و صحنهها طرحي آزاد گروهبندي ميشوند.
مادريگال كمدي همانند پيشگام و طليعهدار اپراها از اهميت شاياني برخوردارند كه مشهورترين نمونة آنها L’ Amfiparnasso اثر اوراتسيو وشي96 است كه در 1597 به چاپ رسيده است.
مادريگال كمدي در اواخر قرن 16، كمپوزيسيوني است كه با عمل و كنشي دراماتيك و يا يك نمايش كوتاه به اجرا درميآيد.
مهمترين نوع مادريگال كمدي (كه در ايتاليا لزومي نداشت كمدي باشد) برعكس عقيده رايج، نمايش آن اپراتيك97 نبود. اما صحنهپردازيها، لباسها و غيره به معرض تماشا گذاشته ميشد و شبي در پيشگفتار آن موكداً بيان ميكند كه «اين نمايش به نيروي تخيلزايي از راه گوش نه از طريق چشم توسل ميجويد. »
فرهنگ هاروارد مينويسد:
مادريگال كمدي كمپوزيسيوني است كه در اواخر قرن 16 تصنيف شد و در آن سبك مادريگال مراعات ميشود، اما بر اساس اشعار ليريك عاشقانه نيست، بلكه بر مبناي متني است كه عمل و يا يك نمايشنامة كوتاه را نقل ميكند.
مهمترين مادريگالهاي «وشي» عبارت بودند از: «جنگل شادكاميهاي چندگانه»، «جشن موزيكال» و «شبزندهداريهاي سينا».
منبع : سرود مهر
علاقه مندي ها (Bookmarks)