0


|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 152/5 Given: 83/3 |
هوگو ولف در 1860 در Windi shagräz اتريش پاي به عرصه وجود گذاشت، در هر موضوعي غير از موسيقي شاگرد ضعيف و ناتواني بود؛ پدر و مادرش ناگزير به ميل او، كه ميخواست موسيقيدان شود، گردن نهادند.
در 1875 وارد كنسرواتوار وين شد كه بار ديگر او را شاگردي بيكفايت دانستند و پس از دو سال تحصيل اخراجش كردند.
هوگو ناگزير نزد خود به تحصيل موسيقي پرداخت و آثار استادان موسيقي را مورد مداقه و موشكافي قرار داد و متوني را كه بر اساس هارموني و كنترپوان تصنيف شده بود، از بر كرد.
اين زمان دوران فقر بزرگ او بود و در نتيجه در 1884 در سالونبلات1 كار نقد و انتقاد موسيقي را بر عهده گرفت و خود را به عنوان كسي كه بيهيچ هراسي عقايدش را ابراز ميدارد، به موسيقيدانان همعصر خود شناساند.
در همين زمان به نوشتن ترانههاي آلماني (lied) خود پرداخت كه دو مجلد از اين ترانهها در 1887 به چاپ رسيد.
در 1888 بيآنكه همتايي داشته باشد، موسيقيداني پُركار لقب گرفت و اكثر سيكلها يا چرخههاي آوازي معروف خود را تصنيف كرد.
در 1897 كارش به جنون كشيد و در بيمارستاني خصوصي بستري شد و متعاقباً فلج گشت و در 1903 در وين ديده از جهان فروبست.
ولف به روش شوبرت و شومان چند پوئم سنفنيك تصنيف كرد كه ارزش ادبي و هنري شايان توجهي پيدا كردند.
هوگو واگنر را نيز تحسين ميكرد كه تأثير و نفوذ اين آهنگ كه در آكومپانيمنتهايي2 همراهي ساز يا اركستر با ملودي آواز) كه او براي آوازهاي خود تصنيف كرد به خوبي مشهود است. هوگو ولف به آواز و يا ليد آلماني جان تازهاي بخشيد و تحت تأثير واگنر چشماندازهاي دراماتيك و جديدي در ترانه پديد آورد.
روح و جان ولف در گرو احساس بود: عشق او عشقي مبتني بر احساسات بود، گرماي سرزمينهاي اسپانيا و ايتاليا را دوست ميداشت؛ حتي در دوران بيماري و حالت بد رواني خود موجودي رمانتيك بود. اما زباني كه او بدان تكلم ميكرد، به پيش روي خود ميانديشيد نه به پس كه اين خود تأثيري بود از واگنر بر او.
او در اين جستوجو بود كه صميميت و همدلي نزديكتري ميان كلام و موسيقي پديد آورد و برتر آنكه اين روش را باز هم فراتر بُُرد.
بيش از پيش كوشيد تا شعر و ملودي را در هم آميزد و ترانه تقريباً به كلامي محاورهاي تقرّب يابد.
ملودي در موسيقي ولف كه به گونه لاينحلي به سخنوري آميخته است، به متن پيوند ميخورد تا آنجا كه غالباً موسيقي و متن را يك واحد در نظر ميآوريم.
ملودي مودولاسيون3 تغيير تمام يك آهنگ يا تعديل صدا) طلب ميكرد، به آكومپانيامنتوهاي هارمونيك نيازمند بود تا به آن بيان و حالتي كامل بخشد. پيش از اين فواصل، مودولاسيونها و فرازيهايي هارمونيك وجود داشتند كه پيشبينيهايي زنده از مكاتب بعدي موسيقي به شمار ميآمدند.
درگوش دادن به آوازي چون4 (افسون شب) آدمي به وسيله موسيقي درمييابد كه چگونه تمامي شعر جاني تازه و حالتي ويژه به خود گرفته است. صدا در برابر زمينه يك آكومپانيامنتوي دور و ناجور جلوه ميگيرد، اشارت بر سبك و طغيان آبهاي دوردَست دارد. تنها حساسيتي كاملاً تند و مكانيسمي نيرومند و پاسخدهنده در هر سلول ميتواند از هر شعر جوهرش را به درآورد؛ و اين همان روشي است كه ولف در كار گرفت، تنها شاعري كه در اشارات سنتي واگنري سرمست گشته باشد، و رؤياي واگنري را در وصلت كلام و آهنگ به خوبي دريافته باشد، ميتواند به اين اشعار زندگي ملوديك نوتري ارزاني دارد. به سخن ديگر، هوگو ولف خود واگنر آلماني نوتري در خلق آثار آوازي است.
سال 1888 براي هوگو ولف دوراني از باروري و زايندگي بود. در اين زمان بود كه بيشتر آوازهايش را تصنيف كرد و او را جاودانه ساخت. آوازهاي كتاب آواز موريكه5 كتاب آواز گونه، كتاب آواز كلمه از آن جملهاند.
ارنست نيومن6 منتقد و نويسنده انگليسي درباره ترانههاي ولف و سبك او نوشت: «ولف به شاعر رخصت داد تا برايش قالب و طرح يك شعر را معيّن دارد و حتي كوچكترين معناي آن را بازگويد. »
يكي از مشخصات آوازهاي ولف به اين است كه پيانو آنها را همراهي ميكند. حتي به نوازندگي پيانو بيشتر از آواز اهميت ميدهد.
نيومن ميافزايد: «ولف موسيقيداني بود كه ميتوانست هر نظريهاي را از سوي شاعر بپذيرد ... تأكيد ولف لفظ به لفظ در شعر و موسيقي انكارناپذير بود ... ولف آهنگسازي بود كه ديوانه شد، اما ترانههاي بسيار زيبايي از خود بر جاي گذاشت. »
ولف ذهني كنتر پونتال در زمان مدرن داشت، بدين معنا كه كنترپوان برايش از اهميت ويژهاي برخوردار بود، به گونهاي كه بهندرت ميتوانست به يك ملودي بدون توجه به ملوديهاي ديگر انديشه كند. در واقع آوازهاي ولف با يكديگر تفاوت دارند. شور و هيجان زنان در خواندن آوازهاي ايتاليايي با خواندن آوازهاي موريكه7 شاعر آلماني و گوته فرق ميكند. وقتي ولف با شوخطبعي آوازي تصنيف ميكند با ديگر آوازهايش تفاوت پيدا ميكند. ولف هرگز خود را در آوازها تكرار نميكند. هر آوازي شخصيت و كيفيت ويژه خود را دارد.
ولف غير از قلمرو آواز دستكم آثار ديگري تصنيف كرد كه مطلوب و دلپذير بودند.
سرناد ايتاليايي در اصل براي اركستر كوچك است، اما بعد خود او آن را براي سازهاي زهي تنظيم كرد. بدين معنا كه ابتدا طرح آن را در 1887 در سه موومان عرضه داشت كه چندين سال تركيبي ناتمام داشت.
در 1893 بار ديگر به اين اثر روي آورد و آن را در دو موومان تنظيم كرد و موومان اول را اساساً تغيير داد. با اين همه در آخرين تجديدنظر هرگز موفقيتي به دست نياورد و به عنوان قطعهاي در يك موومان باقي ماند.
ولف اين اثر را در دوران افسردگي و رنج سخت پديد آورد. با اين همه سرناد ايتاليايي يكي از شادترين، سرخوشترين و زيباترين آثار او است كه تم اصلي آن بر اساس يك ملودي قديمي ايتاليايي است كه در ايتاليا با پيفرو7 سازي شبيه اوبوا نواخته ميشود.
ولف دو اپرا نيز به نامهاي كورهجيدور8 «مانوئل ونپگاس9 manue (ناتمام) تصنيف كرده است.
پوئم سنفنيك پنتهسيليا10 از ديگر آثار خوب اين موسيقيدان است كه بر اساس داستاني از كلايست11 تصنيف شده است.
ولف براي نمايشنامه «جشن در سولهوگ13 اثر هنريك ايبسن و نمايشنامه «روياي نيمهشب تابستان» اثر شكسپير نيز موسيقي تصنيف كرده است كه سوپرانو، كُر و اركستر آن را به اتمام ميرسانند.
«شب مسيح» براي آوازي تنها، كُر و اركستر نيز از آثار قابل توجه هوگو ولف به شمار آمده است.
پينوشت:
1. salonblatt
2. accopagnement
3. Modulation
4. Vacht zauber
5. Morike
6. Ernest Newman
7. Morike
8. piforo
9. Corregidor
10. Venpgas
11. panthe silea
12. kleist
13. solhaug
منبع : سوره مهر
.
نت آهنگ محبوب ترین سایت موسیقی در سال 91 و 92 ( آراء مردمی جشنواره وب )
..
.
حالم عوض میشه !
.
.
http://www.noteahang.com/downloadfil...Mishe.mp3.aspx
.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)