لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: موتزات

  1. #1
    m_vilon آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    31
    تاریخ عضویت
    Aug 2005
    سن
    38
    نوشته ها
    148
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    371
    272 بار تشکر شده در 92 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض موتزات


    0 Not allowed! Not allowed!
    «ول? گانگ آمادئوس موتزارت» Wolfgang Amadeus Mozart موسيقي دان نابغه ي اتريشي در 27 ژانويه ي 1756 در «سالزبورگ» (1) اتريش به دنيا آمد و در پنجم سپتامبر 1791در «وين» درگذشت. پدرش «لئوپولد موتزارت، آهنگساز و ويولونيست بود و ? رزندان خود «نانرل» (2) ، «ماريا آنا» (3) خواهر موتزارت و «ول? گانگ» را از کودکي به موسيقي آشنا کرد.

    وقتي «لئوپولد» (4) درس پيانو را با دختر 7 ساله ي خود آغاز کرد «ول? گانگ» سه ساله بود و با علاقه ي زيادي به دست هاي خواهر خود و تعليمات پدرش گوش مي داد و بعد از کار آنها، خود به زحمت از صندلي بالا مي ر? ت و پشت پيانو مي نشست و غالباً با دو انگشت کوچک خود درجه ي سوم را روي پيانو مي گر? ت و از شنيدن اين دو صداي مطبوع که ساده ترين آکورد موسيقي است لذت مي برد. در چهار سالگي پدرش سعي کرد به او منوئت و قطعات ساده اي بياموزد. ول? گانگ يک منوئت را در نيم ساعت و يک قعطه ي بزرگتر را در يک ساعت مي آموخت و بالاخره در پنج سالگي شروع به تصني? آهنگ کرد.

    اولين منوئت «ول? گانگ» چنان ماهرانه ساخته شده بود که توجه پدرش را جلب کرد و امروز اين قطعه در موزه ي «موتزارت» در «سالزبورگ» ضبط است. استعداد خارق العاده ي «ول? گانگ» باعث شد که پدرش براي معر? ي او به شهرهاي ديگر مسا? رت کند و به اين منظور او را در شش سالگي همراه خواهرش به «مونيخ» ، «وين» ، «وروتنبرگ» ، «? رانک? ورت»، «آخن» و «بروکسل» برد و در کنسرت هايي که براي آنها ترتيب داد «موتزارت» کوچک ويولن مي زد و خواهرش پيانو مي نواخت. نخستين اثر معرو? «موتزارت» چهارسونات براي کلاوسن بود که «موتزارت» در س? ر پاريس نوشت و آن را به مادام «ويکتوار دو? رانس» تقديم کرد. در س? ر پاريس «نانرل» نيز همراه بود و در کنسرت اين دو کودک لوئي 15 و «مارکيز دوپمپادور» نيز حضور داشتند. در س? ر انگلستان که يک سال و نيم طول کشيد «ول? گانگ» با «يوهان کريستيان باخ»، کوچکترين ? رزند باخ بزرگ آشنا شد و تحت تأثير آثار ارکستري او نخستين سم? وني خود را نوشت و در مدت اقامت در انگلستان شماره ي سم? وني هاي او به شش رسيد. پس از انگلستان «لئوپولد» مسا? رت هاي ديگري به شهرهاي ? رانسه و سويس کرد اما ول? گانگ به واسطه ي کار ? وق العاده و تغيير محيط چند بار به سختي مريض شد، به همين علت غالباً لئوپولد را متهم مي کردند که براي شهرت خود ? رزندش را به کارهايي که ? وق طاقت او بود مي گمارد و استعداد او را وسيله ي تجارت قرار مي دهد. اما لئوپولد شخصاً مردي جدي و پر کار بود و عقيده داشت نبايد استعداد ? رزندان خود را عاطل بگذارد. هنگام مراجعه به «وين» به سال 1768 موتزارت نخستين اپرا بو? اي ايتاليائي «دختر ساده» و همچنين يک مس مذهبي تصني? کرد، در اين زمان ? قط 12 سال از عمر او مي گذشت. در 14 سالگي موتزارت همراه پدرش به ايتاليا ر? ت و در ميلان اپراي معرو? او به نام «مهرداد پادشاه پونتو» چنان مو? قيت يا? ت که در نمايش اول تماشاگران مکرر ? رياد مي کشيدند: زنده باد استاد کوچک و در همان سال اپراي او بيست د? عه در «اسکالا» (5) به مورد اجرا گذاشته شده. در س? ر رم وقتي موتزارت در کليساي « سيکستين» (6) آواز «ميزرر» (7) اثر «آلگري Allegri» (1582-1652) را شنيد، با يکبار شنيدن توانست از ح? ظ آن را بنويسد. «پاپ کلمان چهارده» که به «گلوک» لقب شواليه اعطا کرده بود، اين بار همان لقب را به «موتزارت» داد و او را «شواليه دوموزار» ناميد. در مراجعت به وين موتزارت با «هايدن» آشنا شد و بعدها او را «پاپاهايدن» مي خواند. در سال 1787 موتزارت به قصد مسا? رت به پاريس به «مانهايم» (8) رسيد و در آنجا آشنايي او با دختر آوازخواني به نام «آلويزيا وبر» (9) تأثير عميقي در او کرد. «آلويزيا» دختر سبک سري بود و نمي توانست روح عالي او را دريابد ولي موتزارت که جوان حساس بود طبعاً به اين دختر ظري? علاقه پيدا کرد. به طوري که وقتي مجبور شد به دستور پدرش «مانهايم» را ترک کرده به پاريس س? ر کند هيچگاه خاطره ي چند روزي که در «مانهايم» گذشت از نظرش ? راموش نشد.

    «موتزارت» در پاريس برخلا? س? ر اول مو? قيتي پيدا نکرد. يک سم? وني که امروز به نام سم? وني پاريس مشهور است و يک بالت کوچک به نام «Les Petits Riens» براي اهل اين شهر تصني? کرد، همچنين آشنايي او با دوک «دوگين» و دخترش که ? لوت و هارپ مي نواختند باعث شد که کنسرتوي ? لوت و هارپ را براي آنها بسازد. ولي از حيث مادي در مضيقه بود. مادرش نيز در اين هنگام درگذشت و او بعد از ناکاميهاي بسيار تنها با يک اميد به «مانهايم» برگشت و خيال مي کرد «آلويزيا» همچنان منتظر مراجعه او است. اما دخترک که در اين مدت شهرتي يا? ته بود با وجود قول و قرارهايي که گذاشته بود پيشنهاد ازدواج او را رد کرد. اين نخستين ضربه ي روحي موتزارت بود ولي او در برابر آن پايداري کرد و در جواب «آلويزيا» آهنگي ساخت که مطلعش اينست: «من دختري که مرا نمي خواهد ترک مي کنم» اما اين حادثه او را در زندگي و هنرش پيش برد. در مراجعت به «سالزبورگ» موتزارت انقلابي در آثار خود به وجود آورد. آغاز سال 1779 مقارن با شاهکارهاي وي است. در پايان همين سال نخستين اپراي بزرگ او «ايدومنئو» (10) در اپرا سريا تصني? شد و او آن را به درخواست اپراي مونيخ در آن شهر به مورد اجرا گذاشت. در وين پارتيناي خود را براي سيزده ساز بادي نوشت و اين آهنگ نماينده ي هارموني عالي موتزارت است. در سال1782 موتزارت که «آلويزيا» و خانواده ي «وبر» را ? راموش نکرده بود با «کنستانس» خواهر کوچک «آلويزيا» ازدواج کرد و همين وصلت او را به ايجاد نخستين زينگ شپيل آلماني «دستبرد در سرا» رهبري کرد. از تاريخ نگارش «عروسي ? يگارو» اثر «بومارشه» (11) نويسنده ي ? رانسوي ? قط دو سال گذشته بود که موتزارت به ? کر ا? تاد آن را به آهنگ اپرا در آورد. در آن زمان اين نمايشنامه ي انتقادي و سياسي مورد بحث محا? ل واقع شده بود. موتزارت طي يک سال به تصني? آن مو? ق شد و توانست اثري بديع و کاملاً جديد به اهل هنر تقديم نمايد و در سال 1786 آن را به مورد اجرا گذارد.

    مو? قيت اين اپرا بخصوص در «پراک» باعث شد که وي سم? وني شماره ي 38 خود را به نام «پراک» بنويسد و همانجا بود که نخستين بار اپرا «دون ژوان» (12) را به سال 1787 نمايش داد. شاهکار موسيقي ارکستر موتزارت در سال 1788 پيدا شد. کنسرتوي پيانو در رماژور معرو? به «تاجگذاري» از يادگاريهاي اين دوره است. ولي مهمترين کار موتزارت سه سم? وني است که امروز به نام «سه سن? ي بزرگ موتزارت» مشهور است و در تابستان اين سال تصني? شده، اين سم? ونيها آخرين سم? ونيهايي است که وي نوشته است. «همه اين طور ر? تار مي کنند» يکي از اپراهاي ايتاليايي موتزارت در 1789 به معرض نمايش گذاشته شد و «کوئينت رماژور» براي کلارينت و سازهاي زهي نيز مربوط به همين دوره است. در اواخر سال 1790 موتزارت س? ري به «? رانک? ورت» کرد ولي او ابداً به ? کر آسايش نبود و چنان به کارهاي طاقت ? رسا مشغول بود که ر? ته ر? ته سلامت خود را از دست داد، با اين حال در ده ماه اول 1791 توانست آثار بزرگي به وجود آورد، از ميان آنها دو اپراي بزرگ «ني سحرآميز» و «کلمانس دو تيتوس» (13) ، «آوه وروم» (14) ? انتزي در رمينور و کوئينت زهي در مي بمل بسيار معرو? ند. در اواخر عمر موتزارت ، مرد ناشناسي او را به نوشتن يک «رکويم Rquiem» (آواز مذهبي براي مردگان) تشويق کرد.

    موتزارت بعد از اتمام « ني سحر آميز» به تصني? رکويم پرداخت ولي مشغله ي زياد او را چنان ? رسوده کرده بود که پيش از اتمام رکويم مريض و بستري شد. يک روز پيش از مرگ خوانندگان را به بالين خود خواست تا رکويم او را اجرا کنند ولي ? قط تا قطعه ي «لاکريموزا» (15) توانست آنها را هدايت کند و پس از آن توانايي خود را از دست داد. ? رداي آن روز موتزارت در عين جواني، زماني که ? قط سي و پنج سال داشت مرد. آن روز هوا به شدت طو? اني بود و باران به سختي مي باريد زن موتزارت مريض و بستري بود و نتوانست در تشييع جنازه ي او شرکت کند تشييع کنندگان جنازه نيز به واسطه ي شدت باران از وسط راه برگشتند و تأس? جبران ناپذيري به جهت حق ناشناسي خود براي بازماندگان موتزارت و همه ي دوستداران باقي گذاشتند، زيرا موتزارت را در محلي د? ن کردند که روز بعد هيچکس مکان آن را پيدا نکرد و آرامگاه موتزارت يکي از بزرگترين نوابع موسيقي براي هميشه مجهول ماند. آثار پيانوي موتزارت 19 سونات براي دو دست، پنج سونات براي چهار دست، يک سونات براي دو پيانو، چهار ? انتزي و تعداد کثيري «وارياسيون» (16) و ? وگ است. موزات سرنادهايي به يادگار گذاشته است که از سرنادهاي او يک آهنگ کوچک شب و سرناد «ها? نر» (17) معرو? است. از موتزارت 41 سم? وني به يادگار مانده است. سم? وني پاريس، سم? وني ها? نر (شماره ي 35) ، سم? وني «لينس» (شماره ي 36) ، سم? وني پراک (شماره ي 38) و سه سم? وني آخر شماره ي 0 39 و 40 و 41) ، «ژوپيتر» از بهترين آثار موسيقي سم? ونيک در قرن هيجدهم است. موتزارت 42 سونات ويولن و پيانو از خود باقي گذاشته است. موتزارت به دو سبک آلماني و ايتاليايي اپرا ساخت و در اين رشته نيز شاهکارهايي به وجود آورد. وي در اپراي آلماني «دستبرد در سرا» و «ني سحر آميز» را به وجود آورده و در اپراي آلماني مقام شايسته اي احراز کرده است. «ني سحر آميز» در حقيقت يک اپراي رمانتيک و به منزله ي مقدمه ي تأسيس اپراي ملي آلمان است. در اپراي ايتاليايي موتزارت اپرا سريا و اپرا بو? ا تصني? کرده است.

    «اپرا سريا opera Seria» (اپراي جدي) ها عبارتند از:

    «مهرداد پادشاه پونتو» در 1770، «رؤياي سيپيون» (18) که در سال 1772 از روي نمايشنامه ي «سيسرون» خطيب معرو? رومي به مناسبت روز تولد ملکه ي اليزابت اتريش تصني? شد، «لوچيوسيلا» (19) در سال 1773، «آسکانيو در آلب» (20) در 1771، «پادشاه چوپان» در 1775، «ايدومنئو پادشاه کرت» (21) در 1781 که مهمترين اثر موتزارت در اپراسريا است و «بخشايش تيتو» در 1791.

    «اپرا بو? ا Opera Buffa » (اپراي کميک) هاي موتزارت به ترتيب عبارتند از:

    «دختر ساده» در 1786، «دختر باغبان» در 1775، «عروسي ? يگارو» در1786 که معرو? ترين اپراي بو? اي اوست، «دون ژوان» (22) در 1787، «همه اين طور ر? تار مي کنند» در 1790 «زينگ شپيل» (23) (نمايش آوازي) هاي وي عبارتند از: «سعيده» در 1779، «باستين و باستينه» (24) در 1768، « دستبرد در سرا» در 1782 و «مدير تماشاخانه» کمدي موزيکال در 1786 و «ني سحرآميز» در 1791 که معرو? ترين اپراي آلماني موتزارت است.
    بهترين چيز نگاهي است كه از حادثه عشق تَر است. (سهراب سپهري)

  2. کاربران زیر از m_vilon به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    moomak آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    1591
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    39
    نوشته ها
    490
    میانگین پست در روز
    0.08
    تشکر از پست
    392
    843 بار تشکر شده در 315 پست

    شبکه های اجتماعی من

    Follow moomak On Twitter Add moomak on Facebook
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 2/0
    میزان امتیاز
    0

    Thumbs up ابر نابغه موسيقي جهان


    0 Not allowed! Not allowed!
    ولفگانگ آمادئوس موتزارت (1791-1756)... این ها {تاریخ} تنها اعدادی است که در کتب تاریخ موسیقی به کار می آید ؛ موتزارت در 27 ژانویه 1756 در سالزبورگ اتریش به دنیا آمد؛ شاید غیبت فیزیکی او در 1791 رخ داده باشد اما حضور پاک و استوارش جاودانه است .
    رومن رولان در مورد موتزارت می گوید : شاد بود و با این وصف روزگارهیچ کس سخت تر از زندگی او نبود. این زندگی پیکار بی وقفه ای برضد تنگدستی و بیماری بود . تنها مرگ در 35 سالگی به این پیکار بی پایان بود .
    پس شادی او از کجا برمی خواست ؟
    پیش از همه از ایمان بیدار و عاری از خرافات اما نیرومند و استوار او که شک نه تنها هیچ گزندی به آن نرساند بلکه حتی در آن راه نیز نیافت این ایمان آرام بی پیرایه و از شهوت و خیالپردازی پیراسته بود. ایمان می آورم زیرا حقیقت است credo quia verum به پدر محتضرش می نویسد :
    من به خبرهای خوب امید می بندم هرچند همیشه عادت داشته ام که بدترین هر چیز را در نظر مجسم کنم چون مرگ هدف حقیقی و نهایی زندگی ماست از چند سال پیش چنان به این بهترین دوست حقیقی بشر خو گرفته ام که صورتش دیگر نه تنها برایم هیچ ترسناک نیست بلکه بسیار آرامش دهنده و تسلیت بخش است و من خدا را سپاس می گویم که این خوشبختی را به من بخشیده ... هیچ گاه نشده که به بستر بروم و نیندیشم که فردا ممکن است دیگر زنده نباشم و با این وصف هیچ یک از کسانی که مرا می شناسند نمی تواند بگوید که من در زندگی خود دلتنگ یا اندوهگین هستم . به پاس این سعادت خالق خودرا شکر می گزارم و از صمیم دل آن را برای همه آیندگان آرزومندم (4آوریل 1787)
    اینها گفته های هنرمند جوانی است که نبوغ و بخشش الهی در عین جوانی از او عارفی سالک و پخته ساخته است و این نه تنها در گفته های او بلکه در اثار وی نیز مشهود است


  5. 3 کاربر برای این پست از moomak تشکر کرده اند:


  6. #3
    akanani آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    1985
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    1,669
    میانگین پست در روز
    0.28
    تشکر از پست
    122
    1,828 بار تشکر شده در 959 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    18

    پیش فرض مریضی و مرگ موتزارت


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرگ موتزارت سبب سوژهٔ داستان‌ها، فیلم‌ها، و گقتگوهای فراوان است. موسیقی‌دانان و محققین اعتقادات مختلفی در رابطه با مرگ او دارند. دقیقاٌ مشخص نیست که موتزارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا خیر مشخص نیست. افرادی که احساسی برخورد می‌کنند معتقدند که موتزارت به تدریج مریض شد و طرز کار و سبک موزیکهای او تا حدی مرگ تدریجی او را ندبال می‌کند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققین اعتقاد دارند که موتزارت بیماری نداشت و مریضی او به طور ناگهانی فرا رسید، و پس از ۲ هفته، جان وی را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامه‌ها و مکالمه‌های او با دوستان، برادران فراماسون، و همکارانش میباشد و مرگ او بیسار ناگهانی و غافلگیرکننده بود. دلیل واقعی مرگ او هم نکته‌ای بسیار نامشخص است. مدارک مرگ او مرگش را از تب مالاریا شدید (severe miliary fever / hitziges frieselfieber) نشان می‌دهند. این توضیح خیلی دقیق شرح حال موتزارت را با دید پزشکی امروزی توضیح نمی‌دهد. تعداد زیادی از علاعم مرض او داشتن [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، مسمومیت از [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، یا [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] را نشان می‌دهد. در تعدادی از انتشاراتی که امروز وجود دارند، نشان می‌دهند که پزشکان آن زمان سعی کردند که موتزارت را با [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] درمان کنند.
    موتزارت در حدود ساعت یک صبح ۵ دسامبر سال ۱۷۹۱ جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به علت مریضی‌اش چندان سعی در اتمام آخرین کارش، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (ک ۶۲۶) (Requiem Mass in C Minor) ، نکرده بود. یک موزیسین جوان، از دانش‌آموزهای خود موتزارت، با نام [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (Franz Xaver Süssmayr) ، با پافشاری و درخواست کنستانز باقی رکوئیم را تمام کرد. البته کنستانز از کسان دیگری هم مانند [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (Joseph Eybler) برای تکمیل رکوئم درخواست کرده بود.
    موتزارت در یک گور برای مردم بی پول دفن شد، و به این دلیل خیلی از مردم فکر می‌کنند که او در زمان مرگش بی‌پول بود و کسی او را به خاطر نمی‌آورد. اما، بر خلاف این طرز فکر، با این که او شهرتی که یک موقعی در وین داشت را تا حدی از دست داده بود، با این حال کار و درامد نسبتاٌ کافی داشت و علاوه بر آن، مقدار زیادی کارهای گذشته‌اش در نقاط مختلف اروپا، خصوصاً پراگ، برایش منبع درآمد بودند. زمان مرگش درامد سالانهٔ او حدود ۱۰۰۰۰ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، برابر با ۴۲۰۰۰ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (حدود سال ۲۰۰۶ میلادی) ، بود و با این حساب جزو ۵٪ بالای مردم اروپای آن زمان زندگی می‌کرد. متاسفانه موتزارت به علت ولخرجی زیاد کلیهٔ درامد خود را خرج میکرد و باعث درخواست کمک مالی از دیگران می‌شد. مادرش می‌گفت: «وقتی ولفگانگ با کسی آشنا می‌شود، همهٌ هستی‌اش را در اختیار او می‌گذارد». قابل توجه اینکه به دلیل قوانین سال ۱۷۸۴ اتریش او هیچ‌گاه در گور شراکتی دفن نشد.
    محل دقیق دفن او در قبرستان [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (Saint Marx cemetery) پس از چند سال گم شد، اما در محلی که حدس زده می‌شود بدن او در شب ۵ دسامبر ۱۷۹۱ به خاک سپرده شد امروز یک سنگ قبر وجود دارد. علاوه بر آن، در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (Zentralfriedhof) یک تابوت خالی برای احترام به او دفن شده‌است. در سال ۲۰۰۵ تحقیقات [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] که روی جمجمه‌ای که خیلی از مردم فکر می‌کردند تعلق به موتزارت داشت نتوانست ثابت کند که آیا این جمجمه واقعاً جمجمهٔ این مرد بی نظیر هست یا نه.
    در سال ۱۸۰۹ کنستانز با [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (۱۷۶۱-۱۸۲۶) (Georg Nikolas von Nissen) ازدواج کرد. نیسِن که علاقهٔ خاصی به موتزارت داشت، برای دلائلی که خیلی مشخص نیست، تعقیراتی در نامه‌های موتزارت می‌دهد و اولین زندگی‌نامهٔ موتزارت را می‌نویسد.
    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

  7. 2 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •