0
جناب خلعتبرینوشته اصلی توسط khalatbari [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
با سپاس از ذوق و سلیقه ی تان اگر توجه بفرمایید در این تایپک قرار بر این است که بیت یاابیاتی که می نویسید سروده خود شما باشد.
متاسفانه بیتی که در بالا نوشته اید از ترجیع بند زیبا و معروف وحشی بافقی است.
لطفا مرحمت کنید وبا سروده ای از خودتان جایگزاری بفرمایید!
ساقی بده آن باده که اکسیر وجود است... شوینده آلایش هر بود و نبود است
...
..
.
در عالم هستی که ز هستی به در آییم ... ما را چه زیان از عدم سود وجود است
ما گوشه نشینان خرابات الستیم ... تا بوی میی هست در این میکده مستیم
مطرب به نوای ره ما بیخبران زن... تا جامه درانیم ره جامه دران زن
آورد خمی ساقی و پیمانه بر آن زد ... تو نیز بجو ساز خود و زخمه بر آن زن
زان زخمه که بیحوصله از شحنه هراسد... خنجر کن و زخمش به دل بیجگران زن
آن نغمه بر آور که فتد مرغ هوایی ... زان رشته گره بر پر بیهوده پران زن
بانگی که کلاه از سر عیوق در افتد ... بر طنطنه کوکبهی تاجوران زن
این میکده وقف است و سبیل است شرابش... بر جمله صلایی ز کران تا به کران زن
بگذار که ما بیخود و مدهوش بیفتیم ... این نعمهی مستانه به گوش دگران زن
ما گوشه نشینان خرابات الستیم ... تا بوی مییهست در این میکده مستیم
ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد ... بردار اناالحق سر منصور برآرد
آن می که فروغش شده خضر ره موسی... آتش ز نهاد شجر طور برآرد
...
..
.
ما گوشه نشینان خرابات الستیم ... تا بوی مییهست در این میکده مستیم
علاقه مندي ها (Bookmarks)