لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 17 به 32 از 32

موضوع: حمیدمصدق

  1. #17
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    درویش درداندیش
    گفتي كه بود اين در گريبان برده سر اين مرد ؟
    اين با حريق هق هق گريه
    اين در نگاهش سيلي از اندوه
    اين در درون سينه اش بسي درد
    اين شبگرد ؟
    اين سايه من بود
    اين از خود و از غير دل كنده
    اين سينه اش از حسرت و اندوهمالامال
    از اضطرابي سخت آكنده
    اين سايه من بود
    اين گوژپشت بار غم بر دوش
    اين خاموش
    اين سايه من بود كه مي گفت
    با اندوه دردش را
    كه سر درون چاه غم مي برد
    مي كشت آنجا آه سردش را
    اين سايه من بود كه در كوچه باغ
    آواز حسرتبار سر مي داد
    اين سايه من بود كه مي گفت با تو
    من نمي گويم كه با من باش
    و ايمن باش
    با من ايمن از نگاه چشم شور و شوخ دشمن باش
    گفتي كه بود؟
    اين سايه من بود
    اين سايه من بود كه نوميد مي گرديد
    در كوچه باغ خاطرات خويش

  2. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. #18
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تصویر

    کران تا کرانش کویری
    نه
    بل هول زای
    گیاهی نه در آن
    به هر جای روییده خاری
    در آنجاست یک توده پوسیده فرسوده
    استخوانی
    نشانی ز اسبی ست وامانده و از سواری

  4. #19
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    برخورد

    من با برادر محبوبم
    از روی یک توهم بی جا
    سرچشمه زلال تفاهم را
    آلوده کرده ایم
    تصویر روی من
    در پکی تصور او
    همچون غباری آینه ذهن را مکدر کرد
    در من سیاهی ابر کدورتی
    باران اشک را
    از دیدگان مضطربم رویاند
    برخورد ما
    بر حسب اتفاق
    تماشایی ست
    در او تلاش و کوشش مغرور ماندن است
    در من گریز گمشدن و اغتشاش گام

  5. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  6. #20
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تصویر در قصیده
    غم ازدرون مرا متلاشی کرد
    کاهیده قطره قطره تنم در زلال اشک
    من پیشرفت کاهش جان را درون دل
    احساس می کنم
    احساس می کنم که
    تو بخشیده ای به من
    این پرشکوه جوشش پر شوکت غرر
    در من نه انتظار و نه امیدی
    امید بازگشت تو ؟
    بی حاصل
    من از تو بی نیازتر از مردگان گور
    دیگر به من مبخش
    احساس دوست داشتن جاودانه را
    با فکر بی خیالی
    اعصاب خویش را
    تخدیر می کنم
    من قامت بلند تو را در قصیده ای
    با نقش قلب سنگ تصویر می کنم
    ویرایش توسط hichnafar : Sunday 20 April 2008 در ساعت 01:55 PM

  7. 2 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  8. #21
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تک درخت

    این غروب غمزده
    بر من ببار
    بر برگهای بی طراوت من
    اما اب عقیم بی نم باران گذشت و رفت
    عابر به سوی من
    بر شاخسار من
    بر شاخسار بی بر و برگم نظر فکن
    اینجا
    هر چند چشمه سارا روان نیست
    بنشین
    بنشین دمی و بر من تنها نگاه کن
    عابر
    این هیچ التفات شتابان گذشت و رفت
    ای پر کشیده جانب ناهید و ماه و مهر
    جولان دهنده در دل این واژگون سپهر
    هشدار بیم غرش توفان
    هشدار بیم بارش و بوران است
    بر شاخسار من بنشین
    اما پرنده
    هیچش به دل نه بیم ز توفان گذشت و رفت
    هان آهوی فراری این صحرا
    تا دوردست می نگرم
    صیاد نیست در پی صید تو بازگرد
    قدری درنگ در بر من
    قدری درنگ کن
    آهو
    چون برق و باد هراسان گذشت و رفت
    شب می رسید و روز
    دلخسته از درنگ
    افسرده از بسیط بیابان گذشت و رفت

  9. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  10. #22
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نفرینتان به جان من
    او را رها کنید
    نفرین اگر به دامن او گیرد
    ترسم خدا نکرده بمیرد
    از ما دوتن به یکی اکتفا کنید
    او را رها کنید

  11. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  12. #23
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    درآمد -از جدایی ها (دفتر نخست)

    چگونه باز به ماتم نشست خانه ما
    هزار نفرین باد
    به دستهای پلیدی
    که سنگ تفرقه افکند در میانه ما

  13. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  14. #24
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قسمت اول -از جدایی ها

    من آفتاب درخشان و ماه تابان را
    بهین طراوت سرسبزی بهاران را
    زلال زمزمه روشنان باران را درود خواهم گفت
    صفای باغ و چمن دشت و کوهساران را
    و من چو ساقه نورسته بازخواهم رست
    و درتمامی اشیا پک تجریدی
    وجود گمشده ای را
    دوباره خواهم جست

  15. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  16. #25
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    رهگذر با من گفت

    کودک خواهر من
    نونهالی ست که من می بینم
    می کشد قد چو یکی ساقه سبز گیاه
    او چه داند که چرا
    باغ بی برگ و گیاه
    از درختان تنومند تهی ست
    او به من می گوید
    چه کسی با تبر انداخته است
    این درختان را بی رحمانه
    او به من می گوید
    باز در باغ درختان تنومند و قوی خواهد رست ؟
    من به او می گویم
    من نهالی بودم
    که مرا محنت بی آبی در خود
    افسرد
    می توانی فردا
    توتنومند درختی باشی
    او نمی داند اما
    ریشه را با تیشه
    صحبت از الفت نیست
    کودک خواهر من
    نو نهالی ست که در حال برآورد شدن است
    من به او می خواهم
    سخت هشدار دهم می ترسم
    هیبت تیشه اش افسرده کند
    کودک خواهر من
    غرق در بی خبری ست

  17. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  18. #26
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خاموشی

    آنچنان خواهند خامومش کنند
    تا خلایق هم فراموشم کنند
    طرفه حیلتها کنند این ساحران
    تا غلام حلقه در گوشم کنند
    خود نمی ریزند خونم تا مباد
    شهره مانند سیاووشم کنند
    بس بخوانندم به گوش افسانه ها
    تا به خواب خوش چو خرگوشم کنند
    لطفشان قهر است اگر مهرم کنند
    شهدشان زهراست اگرنوشم کنند
    گاه می گویم بهل تا لعبتان
    با شراب بوسه مدهوشم کنند
    لیک می بینم که خلق بی زبان
    باز خوانندم که چاووشم کنند
    عاقبت دانم به دوران حیات
    در عزای خود سیه پوشم کنند

  19. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  20. #27
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرمر بلند اندام
    بهار آمد و بشکفت غنچه ذهنش
    خدا کند ز کرم کاشکی نصیب منش
    هر آن کسی که ببند چنین فرشته فتد
    کجا فریب دهد صد هزار اهرمنش
    نهفته در لب او معجزات عیسایی
    به جسم مرده من روح می دمد سخنش
    لطیف هست چنان برگ گل رخ زیبایش
    لطیفتر بود از برگهای غنچه تنش
    کبود می شود آن مرمر بلند اندام
    اگر که بوسه زنم در خیال بر بدنش
    در این جهان به چه او را همی کنم تشبیه
    که در لطافت و خوبی برد به خویشتنش
    برای عاشق صادق وطن نخواهی یافت
    کجاست دلبر عاشق همان بود وطنش
    نیامدی که ببینی سرشک چشم حمید
    کنون بیا و ببین همچو شمع سوختنش

  21. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  22. #28
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    چند گویم من از جدایی ها
    هان چه حاصل از آشنایی ها
    گر پس از آن بود جدایی ها
    من با تو چه مهربانی ها
    تو و بامن چه بیوفایی ها
    من و از عشق راز پوشیدن
    تو و با عشوه خودنمایی ها
    در دل سرد سنگ تو نگرفت
    آتش این سخنسرایی ها
    چشم شوخ تو طرفه تفسری ست
    کارا به بی حیایی ها
    مهر روی تو جلوه کرد و دمید
    در شب تیره روشنایی ها
    گفته بودم که دل به کس ندهم
    تو ربودی به دلربایی ها
    چون در ایینه روی خود نگری
    می شوی گرم خودستایی ها
    موی ما هر دو شد سپید وهنوز
    تویی و عاشق آزمایی ها
    شور عشقت شراب شیرین بود
    ای خوشا شور آشنایی ها

  23. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  24. #29
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تکدرخت

    این غروب غمزده
    بر من ببار
    بر برگهای بی طراوت من

    اما اب عقیم بی نم باران گذشت و رفت

    عابر به سوی من

    بر شاخسار من

  25. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  26. #30
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    افسوس
    در پیش چشم دنیا
    دوران عمر ما

    یک قطره دربرابر اقیانوس

    درچشمهای آن همه خورشید کهکشان

    عمر جهانیان

    کم سو تر از حقارت یک فانوس

    افسوس

  27. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  28. #31
    fatemeh.1994 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    14201
    تاریخ عضویت
    Dec 2008
    نوشته ها
    357
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    1,397
    806 بار تشکر شده در 280 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آرزوي نقش بر آب

    در من غم بيهودگيها مي زند موج
    در تو غرور از توان من فزونتر
    در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد
    در تو گريزي مي گشايد هر زمان پر
    ***
    اي كاش در خاطر گل مهرت نمي رست
    اي كاش در من آرزويت جان نمي يافت
    اي كاش دست روز و شب با تار و پودش
    از هر فريبي رشته عمرم نمي بافت
    ***
    انديشه روز و شبم پيوسته اين است
    ((‌من بر تو بستم دل ؟
    دريغ از دل كه بستم
    افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم
    در پاي بتهائي كه بايد مي شكستم
    ***
    اي خاطرات روزهاي گرم و شيرين
    ديگر مرا با خويشتن تنها گذاريد
    در اين غروب سرد دردانگيز پائيز
    با محنتي گنگ و غريبم واگذاريد
    ***
    اينك دريغا آرزوي نقش بر آب
    اينك نهال عاشقي بي برگ و بي بر
    در من،
    غم بيهودگيها مي زند موج
    در تو،
    غروري از توان من فزونتر
    بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست
    يا سخن دانسته گو اي مرد عاقل يا خموش

  29. کاربران زیر از fatemeh.1994 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  30. #32
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    افسانه ی مردم

    ديدم او را آه بعد از بيست سال
    گفتم : اين خود اوست، يا نه، ديگري ست
    چيزكي از او در بود و نبود
    گفتم : اين زن اوست ؟ يعني آن پري ست ؟
    هر دو تن دزديده و حيران نگاه
    سوي هم كرديم و حيرانتر شديم
    هر دو شايد با گذشت روزگار
    در كف باد خزان پرپر شديم
    از فروشنده كتابي را خريد
    بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
    خواست تا بيرون رود بي اعتنا
    دست من در را برايش باز كرد
    عمر من بود او كه از پيشم گذشت
    رفت و در انبوه مردم گم شد او
    باز هم مضمون شعري تازه گشت
    باز هم افسانه مردم شد او

    (خرداد 1367)
    ویرایش توسط kaka : Wednesday 10 June 2009 در ساعت 11:38 PM

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •