0
خواننده ای را موزیکالیته گویند که دقیقابداند چگونه موسیقی و کلام را با هم پیوند دهد و آن را چگونه بیان کند. مثلا بداند که نباید یک کار حماسی را مانند یک کار عاشقانه بخواند. حال این تعبیر هم در مورد تک تک واژه ها و هم در کل کار صادق است. به طوری که خواننده باید بداند کجا را فورته بخواند(قوی بخواند) کجا را پیانو بخواند(با احساس و کششی) کجا را فورته پیانو بخواند , کدام کلمات را فوسه بخواند (هوا دار). تمام این نکات حاصل نمی شود مگر در صورت ارتباط قوی و درست خواننده با کلام و موزیک. فکر می کنید دلیل اینکه ابی بارها گفته تمام کارهایی که خوانده ام به نحوی با زندگی خودم مرتبط است چیست؟بی شک به همین دلیل است که بتواند با تمام وجود حق یک کار را ادا کند.
حجم صدای بالا , ویبره ها و تحریر های قوی , اجرای نتهای بالا و پائین برای یک خواننده خوب ضروریست ولی به هیچ وجه کافی نیست. همانطور که با کمی نظاره به اطراف نمونه های بارزش را خواهید یافت.
اگر کسی موسیقی زنده کار کرده باشد متوجه می شود که در یک ساز زنده (مثلاویلن) اگر آرشه را سریع به روی سیم بکشیم و یک نت را به صدا در آوریم , آخرین ارتعاشی که از صدای حاصله به گوش ما می خورد (صدایی که در انتها بسیار ضعیف می شود) دقیقا صدای همان نت اولیه نیست و قدری افت می کند که به آن اصطلاحا فالشی ساز زنده می گویند. در آهنگ خالیبه جهت چیدمان و نت بندی و تنظیم این اثر , اگر دقت کنیم و سرعت را با دستگاه کم کنیم , به فالشی ساز زنده زیاد بر خورد می کنیم. دقیقا ابی هم که جملات و کلمات را ادا می کند کاملاصدایش را در پایان و اخرین لحظه به مانند صدای ساز افت می دهد و با این کار صدای ساز و ابی با هم گره می خورد و نا هماهنگی به گوش نمی رسد و در نتیجه شنوده از شنیدن این قسمتها لذت کافی می برد. به طور مثال ميتوان به آخرین لحظه اداي کلماتی که داخل گیومه نوشته شده اشاره كرد : عشقآخرین همسفر منمثل تومنو رها کردحالا دستام مونده وتنهایی من".
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
این را هم عرض کنم که تفاوت عمده کارهایی که با ساز زنده در استودیو اجرا می شوند با سازهای الکترونیک یا کامپیوتر در همین فالشی ساز زنده است. ممکن است بسیاری به این قضیه دقت نکنند و اهمیت ندهند ولی دلیل اصلی این که امروزه با این همه پیشرفتهای الکترونیک و کامپیوتر باز هم ساز زنده در آهنگ چیز دیگریست همین نکات است.
از مطلب اصلی خارج نشویم. موزیکالیته خواندن همان چیزیست که هر استاد آوازی از هنرجویش در پایان دوره انتظار دارد. اکثر هنر جو ها امروزه حتی با وجود صدای خوب و زیبایی که دارند , نمی توانند موزیکالیته بخوانند. همان چیزی که عوام می گویند فلانی صدایش قشنگ است ولی خوب نمی خواند. به لحاظ علمی باید گفت جنس صدایش خوب و زیباست ولی موزیکالیته نمی خواند. یک استاد در هر مقطعی از آواز نکات لازم را به هنرجویش می گوید و تمرینات لازم را برای او در نظر می گیرد ولی در آخر او را به حال خود وا می گذارد. اینجا هنرجوست که باید با درک مطلب و شعورش بداند چگونه بخواند. اینجاست که تفاوت خوانندگان موزیکالیته با دیگر خوانندگان مشخص می شود. خواننده ای که موزیکالیته نخواند دقیقامانند بازیگریست که خشک و مصنوعی بازی می کند. و مسلما حتی کسانی که علم بازیگری را هم ندارند راحت تشخیص می دهند که او بد بازی می کند. یادمان باشد که نحوه خواندن , اعم از تحریر , ویبره و یا ساده خواندن در کار فقط و فقط در اختیار خواننده است. برخی دوستان به اشتباه گمان می کنند آهنگ ساز یا تنظیم کننده به خواننده می گوید چگونه بخواند. خیر! اینگونه نیست. تا جایی که حامی می گوید:بابک بیات در کل آلبوم دو نیمه رویا یک بار هم به من نگفت اینجا را اینگونه بخوان یا فلان تحریر را بده. ولی خودم در کار دلم گرفت اشک می ریختم و می خواندم.
ما به غیر از ابی خوانندگان موزیکالیته دیگری نیز داریم. دقیقا" همان خوانندگانی که مردم عامی و جامعه آنها را بهترین می دانند . این تصادفی نیست که یک کار را 10 نفر می خوانند ولی اکثریت دست روی یک خواننده می گذارند و می گویند او از همه بهتر خوانده.
می شود یک خواننده که وسعت صدایش کم است ولی موزیکالیته می خواند مطرح شود و جزء خوانندگان خوب قرار گیرد ولی مطمئن باشید امکان ندارد یک خواننده که وسعت صدای بسیار زیادی دارد ولی موزیکالیته نمی خواند خواننده خوبی باشد. به قول استاد "محمد نوری شما وسعت صدایت 4 نت بیشتر نباشد ولی کافیست بدانی چگونه از آن 4 نت استفاده کنی". همانطور که گفتم وسعت صدا هم برای هر خواننده ای مفید و گاهی اوقات ضروریست ولی به هیچ وجه برای خوب خواندن کافی نیست. در آهنگ خلیج ابی کلمه فریاد را با تمام وجودش فریاد می زند واین یعنی موزیکالیته خواندن.
موضوع :ابی ، خواننده ای موزیکالیته
نویسنده : حسام بهبهانی
علاقه مندي ها (Bookmarks)