لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: قدغن های شهیار قنبری !

  1. #1
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.30
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض قدغن های شهیار قنبری !


    0 Not allowed! Not allowed!
    موضوع : قدغن های شهیار قنبری !

    نویسنده : پویان مقدسی

    در سایت حرف، مصاحبه ی شهیار قنبری ترانه سرای ارزشمند با اسفندیار منفرد زاده، آهنگساز توانمد و جریان ساز ترانه و سینمای ایران را خواندم. مصاحبه ای که بیشتر به درد دل های اسفندیار منفرد زاده از اوضاع سیاسی جاری در ایران، و همچنین موسیقی و ترانه ی این سرزمین شبیه بود. درد دل هایی عمیق و دردآور که با بسیاری از آنها کاملا موافق و هم رای هستم و سخنانی ست که سال هاست از اسفندیار نازنین و بسیاری از بیداردلان و روشنفکران می شنوم و سعی در همگامی با آنان را دارم.
    اما بحث و سخن من در مورد این انتقادهای اجتماعی نیست، و می خواهم در مورد بخشی از این گفتگو صحبت کنم که امروز خودش يك مشكل بزرگ در ميان جامعه ي روشنفكري ما در داخل و خارج ايران است. اين بخش از مصاحبه بسیار ناراحتم کرد و رنجم داد و به هیچ وجه اشاره به آن را با اين شكل و شمايل، از سوي اسفندیار منفرد زاده انتظار نداشتم !
    متاسفانه این عزیز در این مصاحبه، برای مثال زدن یک انسان و هنرمند چند رو، به سراغ یکی از برجسته ترین آهنگسازان ایران رفتند و او را نشانه گرفتند و به بدترین شکل به او انگ وابستگی و سرسپردگی به جمهوری اسلامی را زدند. برای وارد شدن به این بحث، از نظر من باید به بحث در باب یک مشکل عدیده و بزرگ در مورد هنرمندان ساکن در ایران، و دید خارج نشینان نسبت به آنان پرداخت، تا شاید این شبهات تا حدودي از میان برود .
    بهتر است با این سوال آغاز کنم، به راستی تمام هنرمندانی که پس از انقلاب شوم اسلامی درایران باقی ماندند و همراه تبعیدی ها نشدند و با فرسنگ ها فاصله از ایران به انجام وظیفه نپرداختند، وابستگان و سرسپردگان و موافقان جمهوری اسلامی اند ؟
    در عرصه ی سینما، ادبیات، شعر، نمایش، ترانه، گرافیک، نقاشی و ... ، تمام بزرگانی که در ایران باقی ماندند، همسو و وابستگان جمهوری اسلامی شدند و هستند ؟
    از نظر من این گونه اندیشیدن و نگاه کردن، اوج بی اطلاعی و بی خبری از جامعه ی ایران و هنرمندان فعال در داخل ایران است. با این شکل و شمایل از هنرمندان داخل صحبت کردن را، این روزها زیاد از هنرمندان و رسانه های خارج از کشور می شنوم که بسیار غم انگیز است. نمی دانم چگونه اسفندیار منفرد زاده می تواند این گونه بی پروا به آهنگسازی که مانند خود ایشان، یکی از بی تکراران موسیقی وترانه ی ماست، انسانی که آثار درخشانش در عرصه ی سینما و ترانه مایه ی مباهات هر ایرانی هنر دوستی ست، بتازد. انسانی که اگر فریاد بلند مخالفت با جمهوری اسلامی را سر نداد، اما در ایران کاری هم موافق با خواست این دولت انجام نداد و هر چه کرد در جهت ارتقا موسیقی بود. او با زبان موسیقی، که خوشبختانه زبانی ست که نمی توان از آن برداشت سیاسی و غیر سیاسی کرد، در طول تمام این سال ها همراه و همدل مردم این سرزمین بود. اگر بخواهیم این گونه به هنرمندان داخل نگاه کنیم، آن وقت فاجعه ای بزرگ و دادگاهی کاملا ناعادلانه برای این بزرگواران ترتیب داده ایم.
    ما باید بدانیم و بیاموزیم، همانگونه که در لوس آنجلس، براي موسيقي خوب و بد در طول اين سالها تعريفي به وجود آمده است، در ایران هم هنرمند وابسته و غیر وابسته تعریفی مشخص دارد و نمی توانیم همه را با یک چوب بزنیم. ما باید حرفه ای تر و بسیار عمیق تر به مسائل هنرمندان داخل کشور نگاه کنیم .
    همان طور که می دانید هر فعالیت هنری در ایران باید با عبور از سازمان سانسوری وزارت ارشاد اسلامی و کسب اجازه ی انتشار از این جایگاه به دست مردم برسد. هنرمند ساکن و فعال در این سرزمین باید با عبور از این *****، آثارش را به مردمش برساند. در تمام این سال ها، تمامی بزرگان هنر ما این کار را کردند که باشند و صدایشان به مردم برسد. از شاملوی بزرگ و نازنین گرفته، تا سیمین بهبهانی عزیز، تا بیضایی ارزشمند، تا ناصر تقوایی معترض، تا مرتضی ممیز و آیدین آغداشلو و حمید سمندریان و اکبر رادی و محمود دولت آبادی و ده ها هنرمند متعهد دیگر که دیدگاه ها و روشن بینی و مبارزه طلبی شان بر همگان واضح است و نیازی به توضیح من ندارد، در این سرزمین با مجوز همین وزارت ارشاد فعالیت کردند. حتی اگر بیضایی و تقوایی به سال ها سکوت محکوم شدند و بهبهانی و شاملو بارها سانسور شدند، کارهای بسیارانی ممنوع شد، اما اینها بودند، که نفس سینما در ایران خفه نشد، و نهال شعر در این سرزمین نخشکید و جوانه ی تئاتر را در ایران آفت نزد. به راستی، هیچ یک از ما و یا حتی خود شما بزرگواران می توانید به خود اجازه دهید و این نازنینان را، به دلیل گرفتن مجوز از وزارت ارشاد و شرکت در جشنواره های دولتی و غیره، به خودفروشی و راه آمدن با این دولت متهم کنید؟ به راستی فکر نی کنید این گونه برخورد کردن با هنرمندانی چون بابک بیات و باقی بزرگانی که از رنج و عذابِ در این سرزمین بودن، و بسته بودن دست و پایشان، در اوج پرپر شدند و می شوند، برخوردی روشن بینانه و به قول خودتان هم قد و قواره ی تفکرات امروز جهان است ؟ من که فکر نمی کنم !
    این گونه به جنگ یک دوست کهنه کار و استخوان خرد کرده در این عرصه رفتن، خود اوج دیکتاتوری و گردن زدن یک هنرمند است. شما مي توانيد به بابك بيات ايراد بگيريد كه مثلا در مورد ساخت موسيقي مجموعه ي تلويزيوني امام رضا اشتباه كرد و انتخابي نادرست را انجام داد، اما نمي توانيد به او، به دليل اين كه تنها همين يك كار مذهبي را در كارنامه ي كاري چهل ساله ي خود دارد، به وابستگي و همراهي با جمهوري اسلامي متهم كنيد. من بابک بیات را از احمد شاملو، از آیدین آغداشلو، سیمین بهبهانی و بهرام بیضایی و دیگران جدا نمی دانم. این عزیزان هیچگاه در نگاه مردم بیدار این سرزمین، قابل نکوهش و مقایسه با انسانها و هنرمند نماهای معلوم الحالی چون محسن مخملباف و مسعود ده نمکی و آوازخوانان و ترانه سرایان فرمایشی و نوحه خوانان تلویزیونی و دهها کلاش هنری دیگر نبودند و نیستند که برای تداوم خود و انقلاب سنگ ها بر سینه می کوبیدند و می کوبند.
    بابک بیات در آن سال ها که موسیقی ایران از فقر عمیق آهنگسازان تحصیل کرده و دانا رنج ها می برد، جزو معدود کسانی بود که در ایران باقی ماند و بدون کاستن از کیفیت کار خود و یا جذب شدن به دستگاه ها و ارگان هایی که خیلی ها به آنها پبوستند تا نان بیشتری در بیاورند، ایستاد و در عرصه ی موسیقی فیلم حرکتی بزرگ را آغاز کرد. در عرصه ی ترانه هم، در طول تمام این سال های آزادی محدود دوباره ی ترانه در داخل ايران، به تنها آثاری که می توان ترانه گفت و می توان به آنها با خیالی آسوده و مطمئن گوش سپرد، آثار معدودی ست که توسط بابک بیات و شاگردانش تولید شده است.
    به هیچ وجه نمی توانم این نوع نگاه را درک کنم. شما عزیزان، تمام آن هنرمندانی را که با شما از ایران خارج شدند و امروز سردستگان تولید موسیقی های بی ارزش و گاهی وقیح هستند را همگام مردم می دانید، آنگاه بابک را با آن همه آثار سینمایی درخشان، آن همکاری های تکرار نشدنی با شاملوی بزرگ، و احیای دوباره ی ترانه ی درست در داخل ایران، وابسته و سرسپرده و چند رو معرفی می کنید؟ به راستی عجیب است!
    به راستی بد نیست بدانید که امروز در ایران، تعداد هنرمندان واقعی ای که قلبشان برای مردم می تپد و نمی توانند در برابر این حکومت سکوت کنند کم نیست. آنها همیشه و همیشه با مجوز و اجازه ی همین دولت و با شهامتی مثال زدنی به جنگ با همین حکومت رفتند و می روند. ما ریشه ی هنر ناب این سرزمین را در ایران و در میان هنرمندان بزرگوار داخل کشور و کسانی که زندانیان در بند، اما عصیانگر این رژیم هستند می جوییم و شما را همراهان و همدلان راه دور این عزیزان می پنداریم ! اما با اینگونه انگ و برچسب زدن به هنرمندان ساکن این سرزمین، انگار می خواهید خود را دشمن زحمات و رنج و سانسور شدن این عزیزان نشان دهید ؟ به راستی این چه قصه ایست که ما دچارش شده ایم و بی پروا بر هر دوست همخانه ای، انگ وابستگی می زنیم ؟ چگونه می توانیم دوستی و نزدیکی و رنج و هنر و سال های سوخته ی یک هنرمند در جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم و به او چیزی را ببندیم که از هر فاجعه ای برای او و خانواده اش بدتر است.
    اگر هنرمندان متعهد درون کشور- نه هنرمند نماهای دروغگو و نان به نرخ روز خوری را که امروز در رادیو تلویزیون و سینما و موسیقی ما متولد شده اند و مي شوند –قرار بود که در تمام این سی سال سکوت اختیار کنند و در جشنواره ها و وزارت ارشاد این حکومت نباشند، ما نسل جوان امروز، هیچ چیز جز تعدادی ترانه خوب که در آن سوی مرزها تهیه شده اند، برای آموختن و سرشار شدن نداشتیم. اگر قرار بود که همه آهنگ کوچ بنوازند و خانه را خالی کنند، امروز سهم ما از شعر شاملو و سهراب و سیمین بهبهانی، از موسیقی بابک بیات و شجریان وفریدون شهبازیان، از تئاتربهرام بیضایی و حمید سمندریانواکبر رادی، از سینمای ناصر تقوایی و بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی چه بود ؟ آیا شما که اینگونه فکر می کنید، می توانید به این سوال نسل بعد از انقلاب جواب قانع کننده ای بدهید ؟
    تمامی این عزیزان در این خاک، برای هر مجوز کارشان مدت ها با جمهوری اسلامی جنگیدند و می جنگند، بارها و سال ها به سکوت خانگی محکوم شدند، بارها تهديد شدند، بارها بر آثارشان قیچی گذاشته شد، اما در نهایت، با هر مصیبتی که بود هنر ناب خود را یه این نسل و نسل های فردا انتقال دادند.
    درود بر تمامي هنرمندان ناب و حقيقي اين سرزمين، كه هميشه و همه وقت در كنار مردم بوده و هستند و جايگاهشان در دل هاي مردم، با حرف ها و غرض ورزي هاي هيچ كس خدشه دار نمي شود.
    در آخر تنها به قطعه ای از شعر سهراب سپهری عزیز می رسم که می گوید :
    چسم ها را باید شست، جور دیگر باید دید !

    تبصره : می دانم که بعد از خواندن این مطلب، دوباره آقای قنبری عزیز، من و همراهانم و دوستداران ابی و ایرج جنتی عطایی را عمله های امنیه خانه ی جمهوری اسلامی می خوانند و ما را که سال هاست از ترانه ی نوین ایران می نویسیم را، مامورانی ویژه و مخوف برای تخریب خود و دوستان نزدیکشان اعلام می کنند. اما چندان مهم نیست، زیرا ایشان و دوستانشان، به ما که چندان مهم نیستیم که هیچ، به هر کسی که دوست دارند و دلشان می خواهد، انگ وابستگی به جمهوری اسلامی و سقوط هنري و بي لياقتي را می زنند. اما بد نیست بدانید که ما به قول شما امنیه چی ها، ناچار در این سرزمین به دنیا آمدیم و ناچار در مدارس و دانشگاه های این حکومت درس خواندیم و از زمانی که خودمان را شناختیم زیر یوغ استبداد زندگی کردیم، اما دانسته و نه ناچار، هنر واقعی شما و تمامی هنرمندان واقعی این سرزمین را در همین خفقان آموختیم و کوشیدیم هم قد جهان باشیم و حافظ هنر شما و نسل گذشته اي كه به هنر و دانسته هايشان مديونيم. حال اگر در این سرزمین استبداد زده و فرهنگ ستیز و نوحه سرا پرور زیستن، و در عوض عاشق شعر و موسیقی و تئاتر و سینما و هنر ناب بودن، و یا دوستدار آوازخوان بیداری بودن که با شما همکاری نمی کند، و یا دوستدار ترانه سرای آزادیخواهی بودن که شما با او مشکل دارید، جرم ماست و ما را عمله ی عملیه خانه می کند، ما با افتخار این لقب را نگه می داریم، تا در صبح آزادی این سرزمین به دوستانمان بگوییم که مدعیان آزادی و آزاد اندیشی در جنوب کالیفرنیا و در کنار اقیانوس آرام، چه بی پروا و كينه توزانه و مستبدانه به ما این لقب را هدیه دادند.
    به راستی در عجبم که تا کی می خواهید آزاد اندیشی و آزاده بودن و متعهد بودن را تنها از مدیوم و نظرگاه نگاه خودتان بسنجید، و تنها خودتان و دوستان نزدیکتان و هوادارانتان را آزاداندیش و اهل مطالعه و هم قد و قواره ی جهان نشان بدهید و بقیه را وابسته و سرسپرده و سفیه و ناآزموده و نابلد و عمله ؟ به راستی باید عمیق به فردا بیاندیشیم، تا اگر روزی شما و یارانتان در این خاک مسئولیت و سمتی گرفتید، چگونه همه ی ما عاشقان ترانه ی نوین از نظر خودمان، و عمله های امنیه خانه از نظر شما را، بی دادگاه گردن می زنید و جهان را از حضور ما و تمام آن هایی که مجیزتان را نمی گویند پاک خواهید کرد.

  2. کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاپیک طرفداران سیاوش قمیشی
    توسط Leon در انجمن پاپ
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: Tuesday 22 April 2008, 11:34 AM
  2. آخرین یادواره های بابک بیات
    توسط Leon در انجمن آهنگسازی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Tuesday 29 January 2008, 10:22 AM
  3. نغمه های رو به انقراض
    توسط Leon در انجمن سایر سبک ها
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Thursday 24 January 2008, 09:53 AM
  4. «پیروان حقیقت»
    توسط موفقیت online در انجمن ملل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Tuesday 18 December 2007, 01:00 PM
  5. شوپن
    توسط moomak در انجمن بیوگرافی موسیقیدانان خارجی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Saturday 23 June 2007, 11:16 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •