لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: علی اکبر شکارچی

  1. #1
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض زندگینامه


    0 Not allowed! Not allowed!
    درباره علي اكبر شكارچي به مناسبت ششم فروردين سالروز تولدش:يك موسيقيدان دوزيست

    موسيقي برآمده از ناي و كمان علي اكبر شكارچي خصلتي همچون تبار ايلياتي او دارد. نيازي نيست با مطالعه قبلي به كنسرت تكنوازي اش بروي. يا احياناً اندكي با نوازندگي يكي از سازهاي ايراني آشنا باشي. به سرعت گرفتار پنجه ساحرانه اش خواهي شد و اين در حالي است كه او ساحر و جادوگر هم نيست. موسيقيداني كه در عين داشتن آثار اركسترال، گوهر تكنوازي را نيك دريافته است. چيزي بيشتر از همقطاران و هم نسلان خود نمي داند. به اندازه همان ها مشق ساز كرده و دود چراغ خورده است. تكنيك هم به معناي غربي در كارش چندان بروزي ندارد. ولي ساز و آوازش همچون حاج قربان سليماني (شمال خراسان) ، غلام قادر رحماني (بلوچستان) و عاشيق رسول قرباني (آذربايجان) مجهز به ابزاري است كه به قول شاعر "رشته اي بر گردنم افكنده دوست، مي كشد هر جا كه خاطر خواه اوست.


    "متولد ششم فروردين 1328 روستاي چم سنگر از توابع شهرستان دورود واقع در استان لرستان است. كمانچه را نزد نوازندگان محلي آغاز مي كند و براي تكميل اندوخته هايش راهي تهران مي شود. دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در مقطعي از تاريخ معاصر براي او و بسياري ديگر از صاحب نامان موسيقي امروز ايران، يك فرصت طلايي را ايجاد مي كند تا ضمن آشنايي با چند و چون موسيقي نهادينه شده غربي، با ادبيات موسيقي قديم ايران هم بدون واسطه آشنا شوند. نخستين جلوه كارش به همراه پرويز مشكاتيان، حسين عليزاده، محمدعلي كياني نژاد، مرتضي اعيان و خانم پريسا بود.
    پس از پيروزي انقلاب „خلق لر” نخستين كار مستقل او بود كه با تنظيم و همراهي دوست صميمي اش حسين عليزاده ، راهي بازار غير رسمي ولي گرم آن روزگار شد. كاري بر اساس ملودي هاي لري و بختياري و استفاده كامل از سازهاي شهري مرسوم در موسيقي سنتي آن روزگار كه از نظر صدادهي به آثار چاوش شباهت بسيار داشت. سال 61 در تاريخ 200 ساله ايران يك استثنا محسوب مي شود. خاطره دو قرن شكست هاي پياپي كشورمان در مقابل قواي عثماني، افغاني، روسيه تزاري، انگليسي، آمريكايي و عراقي، در سوم خرداد اين سال با آزادي خرمشهر رنگ مي بازد و هيچ ايراني ميهن دوست نمي تواند خوشحالي خود را پنهان كند. محمد رضا لطفي ظفرنامه خرمشهر را مي سرايد و شهرام ناظري خنياگري مي كند. محمد علي راغب ترانه پيروزي مي سازد و محمد گلريز مي خواند. علي اكبر شكارچي هم كه فارغ از اين ماجرا نيست، با „خونين شهر” خود به استقبال آزادي خرمشهر مي رود و در اين راه از همكاري و همراهي دوست ديرينه اش عطا جنگوك بي بهره نيست.
    چهار سال بعد از <خونين شهر> شكارچي به اصل خويش رجوع مي كند. „كوهسار” اداي ديني است به فرهنگ منطقه لرنشين زاگرس كه تلفيقي از موسيقي لري، بختياري چهار لنگ و بختياري هفت لنگ است. براي نخستين بار سرناي زنده ياد شاميرزا مرادي را با اركستر سازهاي ايراني همراه مي كند تا پنج سال بعد او در فستيوال آوينيون فرانسه غوغا كند و لقب مرواريد اقيانوس ها را با خود به ايران بياورد.
    تعلق به هنر زادگاه و مردمش سمت و سوي ديگري به او مي دهد تا „بيست ترانه كهن لري” را با همراهي ضرب بيژن كامكار و كمانچه و آواز خودش منتشر كند. دغدغه اش در اين كار نه بروز خلاقيت، بلكه حفظ بخشي از ميراث كهن است. از فرهنگ هاي مجاور لرستان غافل نيست و گهگاه بنا به حس و حالي كه پيش بيايد، كاري در خور انجام مي دهد.
    „كاروانه” با گويش كردي كرمانشاهي نمونه اي از اين تلاش هاست. شاخص بودن آن در دو نوع موسيقي دستگاهي و لري و همچنين آشنايي اش به قواعد بخش نويسي موسيقي غربي، ناصر غلامرضايي را مجاب مي كند تا موسيقي فيلم „خون بس” را به او سفارش دهد. اما ظاهراً همه اين كارها را انجام داده است تا از دل آنها گوهري بيرون بيايد.
    پس از ده سال تلاش و پيگيري، در سال 82 موفق مي شود „بهار باد” با صداي اساطيري ايرج رحمانپور را به كام تشنگان موسيقي بومي بريزد. اثري كاملاً اركسترال و در عين حال بسيار بومي كه هر شنونده اي را از فضاي دود گرفته شهري به طبيعت زيباي لرستان مي برد.
    شكارچي، موسيقيداني دوزيست محسوب مي شود. بومي مي خواند و مي نوازد، چون از آن برآمده و دستگاهي مي نوازد و آموزش مي دهد، چون علم و عملش را از بهترين آموزگاران دوران خويش آموخته است. بنابراين گوشه چشمي هم به اين نوع موسيقي دارد. در آثار متعددي از كارهاي محمدرضا لطفي، حسين عليزاده و محمدرضا درويشي كمانچه نواز نواخته است. در عين حال انتشار رديف هاي ميرزا عبدالله با كمانچه را نخستين بار او تجربه مي كند. دونوازي هاي كمانچه و تنبك تحت عنوان „خواب شقايق” و „عاشقانه” در ادامه همين تعهد موسيقي دستگاهي اوست. با وجود اين كه صداي گرمي دارد و لري مي خواند ولي تجربه فارسي خواني در كارنامه اش ديده نمي شود. گر چه تسلط وي به رديف موسيقي ايران اين امكان را به او مي دهد كه چنين تجربه اي هم داشته باشد. با اين حال اگر بخواهد آموزش رديف را سرعت ببخشد، فقط به ساز كمانچه اكتفا نمي كند و از حنجره هم كمك مي گيرد.

    منبع : روزنامه آفتاب يزد >[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] 21/1/87


    ویرایش توسط Kamanche : Thursday 5 February 2009 در ساعت 07:50 AM
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  2. 7 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.30
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض تئوری و فرم در تکنوازی کمانچه - گزارشی از کنسرت علی اکبر شکارچی


    0 Not allowed! Not allowed!
    تئوری و فرم در تکنوازی کمانچه

    علی اکبر شکارچی در پنجمین روز از برگزاری بیست و دومین جشنواره موسیقی فجر در تالار بتهوون خانه هنرمندان به تکنوازی کمانچه پرداخت.

    شکارچی در ابتدا به دو محور تئوریک و فرم در اجرای تکنوازی کمانچه اشاره کرد و گفت:از جهت تئوریک در تکنوازی کمانچه به این نتیجه رسیدم که برخی از گوشه ها در آواز افشاری مانند جامه دران ، بوسلیک و سایر گوشه ها قابلیت این را دارند که به شکل مستقل در یک دستگاه تعریف شوند؛ با این تفاوت که در همه دستگاه های آواز هنگام فرود به همان نت آغاز برمی گردد اما در اینجا به یک نت پایین تر فرود می آید.
    این نوازنده کمانچه درباره فرم در اجرا گفت: در این اجرا به جای درآمد آوازی سراغ گوشه ها رفتم به عنوان مثال در ابتدای کار سراغ گوشه عراق برگرفته از فرهنگ موسیقی عشایر رفتم که بیشتر در استان لرستان و گاهی هم در مازندران شنیده می شود که حالت فریاد و جار زدن دارد، در این اجرا هم تکنوازی کمانچه را در پرده عراق آغاز می کنم و سپس گوشه „رها” را می نوازم .

    این نوازنده کمانچه در پایان اجرا درباره مضمون اجرای تکنوازی به خبرنگار مهر گفت: با توجه به مسائلی که در تئوری و فرم بیان شد مضمون ارائه شده در قالب موسیقی طبیعتا برگرفته ازاتفاقات بیرونی و تاثیراتی است که هنرمند از جهان بیرون می گیرد واین عوامل می تواند اشعارعاشقانه وعشق هایی مانند عشق به زندگی ، شادی ، نفرین و همه هستی باشد.
    لازم به ذکر است تنها اجرای باقی مانده در بخش تک نوازی اجرای نی توسط حسن منصوری است که امروز ساعت 19:30 در تالار بتهوون خانه هنرمندان برگزار می شود و سه روز پایانی جشنواره در بخش تکنوازی به نمایش فیلم درباره مجموعه استادان موسیقی مقامی ایران اختصاص دارد.
    گزارش تصويري اين خبر توسط اقاي مسيح اذرخش براي سايت هنر و موسيقي ارسال شده است.

    منبع : مهر

  5. 6 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  6. #3
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    علی اکبر شکارچی از کمانچه نوازانی است که افتخار شاگردی استاد علی اصغر بهاری را داشته و همواره از او به عنوان مردی تاثیر گذار در رواج دوباره ی کمانچه یاد میکند.
    شکارچی همچنین از ردیف دانان بزرگ معاصر در بین نوازندگان ساز کمانچه است و در حال حاضر بیشتر فعالیت خود را به آموزش هنرجویان کمانچه میپردازد .
    متن زیر گفتگویی است جالب با این هنرمند والا .

    از ساز کمانچه برایمان بگویید ؟
    کمانچه یکی از سازهای زهی آرشه‌ای‌ست که نواختن آن کمتر از سواری گرفتن از اسب چموش ترکمن، کرد، لر، عرب و یا ترک نخواهد بود. انگار وقتی آن را بدست می‌گیری درون تو را می‌خواند. گاه آنچنان جلوه‌هایی از خود از طریق تو نشان می‌دهد که عمری برای نواختن و نوازشش به رغبت می‌نهی و هر وقت با تو هم‌راه و هماهنگ می‌شود هر آهنگش کتیبه‌ای‌ست که در دل زمان جاودانه می‌ماند و مضمون هر کتیبه‌اش همان است که سیمرغ با آوازی بلند خواند.

    بهترین کاری که تا حالا کرده‌اید؟

    بهترین کار زندگیم انتخاب موسیقی وکمانچه بوده است و اگر منظور موسیقی باشد نوارهای خلق لر، قطعاتی از موسیقی لری، کوهسار، موسیقی فیلم خون بس، و بهار باد را می‌پسندم که از میان این‌ها کوهسار برایم رمان زندگی عشایر و ایلات لر و بختیاری‌ست که آن را زندگی کرده‌ام.

    چه فرقی در تکنوازی و گروه‌نوازی احساس می‌کنید؟
    در تکنوازی من همه هستم و در گروه نوازی من هم میان همه هستم.

    از هم‌نوازی با چه سازی بیشتر لذت می‌برید ؟

    هم‌نوازی با ساز تار.

    آیا نقش کمانچه در گروه‌نوازی‌های گذشته و حال تفاوتی کرده؟

    بله، کمانچه بشکلی بسیار زیبا و هم ‌آهنگ اندیشه آهنگساز را در قطعات بیشتر ظاهر می‌نماید.

    نظر شما در مورد هم‌نوایی با دیگر موسیقی‌ها چیست؟
    هر کار درست و علمی نیاز به یک میدان آزمایش ترکیب و مخلوط کردن دارد که افراد متخصص و کارآزموده در آن میدان تجربیات خود را انجام می‌دهند. به بیان دیگر هر تجربه که دیگران می‌کنند به سود من است که اگر خوب بود من آن را جلوه‌ای دیگر بدهم و اگر خوب نبود از آن پرهیز کنم و همیشه آرزو می‌کنم انسان‌ها از آنچنان دانش و آگاهی در کارهای‌شان برخوردار باشند که کمتر آزمون‌های‌شان خطا باشد تا هم فرسوده نشوند و هم زمان و عمر را از دست ندهند.

    آیا تجربه‌ای با ساز غربی داشته‌اید؟

    ساخت موسیقی فیلم خون بس، موسیقی تاتر پیرچنگی و بهار باد، تجربه استفاده از سازهای ارکستر سنفونیک هستند.

    وقتی ساز نمی‌زنید چه گوش می‌دهید ؟ این سوال در ردیف همان شماره کفش شماست؟

    به موسیقی محلی لری و بختیاری، موسیقی دوران قاجار طاهرزاده، اقبال و استاد صدیف ... به غیر از موسیقی به صدای طبیعت و در تنهایی به گفتگوهای درونی خودم گوش می‌کنم.

    چه نقشی شنونده در کنسرت برای شما دارد؟

    مخاطبی هم‌دل و هم‌اندیشه که بوسیله موسیقی آمده تا بشنود چه بر من گذشته و من هم صادقانه هر چه در دل دارم برای او با ساز می‌گویم. بی‌مخاطب تمرین با ساز است که سال‌هاست با هم گفتگو می‌کینم به امید دیدار شنونده.

    آیا شما بعنوان نوازنده تفاوتی بین شنونده اجراهای‌تان در ایران و دیگر کشورها احساس می‌کنید؟

    مهم شنونده ایرانی و خارجی نیست مهم این است که کسی گوش شنیدن موسیقی داشته باشد! ارتباط نوازنده با کسانی است که کر نیستند.

    با چه مشکلاتی از نظر اجرایی مواجه هستید؟
    هیچ !!!

    کار گروهی را در بین کسانی که کار موسیقی می‌کنند چطور می‌شناسید ؟

    هر کار گروهی که از؛ شکل، ظاهر، تکنیک بگذرد و بر جان شنونده اثر بگذارد خوب است.

    با چه مشکلاتی برای آموختن روبرو بودید و آن مشکلات چه نقشی در اکنون که استادید بازی می‌کنند؟
    کمانچه نوازی را از سنین۷-۶ سالگی خودجوش بدون مربی شروع کردم و تا سن حدود ۲۴ سالگی که به دانشگاه رفتم هیچ معلمی نداشتم. یکی دیگر ازمشکلات دوران آشنایی تصادفی و ذوقی من با کمانچه، نداشتن ساز خوب بود. اولین سازم را خودم با وسایل ابتدایی مثل قوطی روغن نباتی به جای کاسه ساقه نی به جای دسته کمانچه و سیم تلفن به جای سیم‌های آن درست کردم. دیدگاه غلط افکار عمومی نسبت به اجرای موسیقی که نوازندگی را جزء کارهای خلاف عرف می‌دانستند و اندیشه فرهنگ مطربی بصورت نیرویی بازدارنده، بطور نهفته دردرونم عمل می‌کرد. می‌توان گفت تلاش اصلی من در موسیقی از دوران دانشگاه شروع شد. خیلی سعی کردم تا کمبودهای آموزشی گذشته‌هایم را در زمان کوتاهی که در اختیار داشتم جبران کنم. به بیان دیگر خیلی با شتاب و با عجله مطالب زیادی را یاد گرفتم و زمان کافی و لازم را برای پخته شدن و پرورده شدن آنها در ادامه راه پیدا کردم. نمی‌دانم شاید من همین باید می‌بودم که هستم و از موقعیت کنونی‌ام راضی هستم. حدود۱۰ سالی‌است که به یک انسجام قابل رضایت دست یافته‌ام وسعی می‌کنم آموخته‌هایم را بی نقص کنم و از آموختن به دیگران از هیچ چیز دریغ نکنم..

    آموزش موسیقی را در شرایط کنونی چطور می‌بینید؟

    آموزش کنونی بسیار شخصی و متکی به تجربیات فردی‌ست که ای کاش می‌شد برای هر ساز در سمینارهای متفاوت با معرفی شیوه‌های تدریس توسط اساتید به الگویی واحد دست پیدا کرد. ولی در مجموع پیشنهاد می‌کنم تا دست‌یابی به یک جمع بندی محور اصلی آموزش موسیقی ایرانی، در کنار آموزش سینه به سینه ردیف‌های معتبر آن، آموختنِ خواندن و نواختن نت را بسیار ضروری می‌دانم.

    شما چه تفاوتی بین شاگردان قدیم و جدید خود می‌بینید؟
    شاگردان جدید من با رشد اندیشه من در موسیقی و فهم تازه تر که از موسیقی پیدا کرده‌ام بهتر از شاگردان قدیمی من خواهند بود و این رشد کیفی در تمام زمینه‌ها و کلاس‌ها و شاگردان قدیمی و جدید موثر خواهد بود.


    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  7. 3 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  8. #4
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گفت وگو با علي اکبر شکارچي درباره کانون چاووش
    مردم هم دل سپرده بودند
    محمود توسليان





    علي اکبر شکارچي نوازنده کمانچه و يکي از چهره هاي مطرح کانون چاووش بوده است، به همين بهانه پاي صحبت هاي او نشستيم.

    ---

    -با اينکه ضرورت چنداني براي يک برخورد بيوگرافيک با شما و پديده چاووش وجود ندارد اما به رغم نبود اطلاعاتي از نحوه همکاري شما با چاووش اين ضرورت پا به ميان مي گذارد. شما چگونه و در چه زماني به کانون چاووش پيوستيد؟

    چاووش يک اتفاق برتر و پيشرو نسبت به زمان خودش بود و طبيعي است که وقتي من با چنين مجموعه يي آشنا شدم خيلي زود به آن پيوستم. اما من وقتي وارد کانون چاووش شدم انديشه ها و اساس اوليه آن در حال شکل گرفتن بود.

    -کانون چاووش در ابتدا توسط چه کسي يا کساني تاسيس شد؟

    من معتقدم انديشه اوليه اين مرکز توسط هوشنگ ابتهاج (هـ. ا. سايه) شکل گرفت. ايشان به نوعي پدر بچه هاي چاووش بود. بعد هم بايد از آقاي محمدرضا لطفي نام ببرم که ايشان هم حکم استاد ما را داشتند و تلاش مي کردند افکار و ذهنيت هاي موجود به طريقي صحيح به سمت پرورش افراد و توليد موسيقي برود.

    -اگر نگاهي گذرا به تاريخ موسيقي معاصر ايران بيندازيم درخواهيم يافت گل ها و چاووش اصلي ترين جريان هاي موجود بوده اند اما به نظر مي سد چاووش به نسبت گل ها (يعني سال هاي قبل از چاووش) و سال هاي پس از چاووش يک جريان برجسته تري باشد. اينها را از تاثيرگذاري اين جريان بر موسيقي پس از آن مي توان فهميد. در واقع چاووش يک پارادايم موسيقايي غالب است که همچنان به نحوي بر اين غلبه ادامه مي دهد. ويژگي هاي اصلي اين جريان- که در واقع دلايل اصلي اين تاثيرگذاري نيز است- چيست؟

    به نظرم يک ذوق و زيبايي شناسي مرکب در بطن چاووش وجود داشت که آن حلقه را قدرتمند کرده بود. مثلاً وقتي پرويز مشکاتيان آهنگسازي مي کند جنبه يي از حس و تکنيک در چاووش به منصه ظهور مي رسد يا وقتي عليزاده کاري مي سازد و گروه اجرا مي کند، حال و هواي ديگري حاکم مي شود مثل يک سرو سرفراز که در کنار سرو ديگري همچون محمدرضا لطفي رشد مي کند و مي بالد. همين طور کامکارها. در واقع يک ذوق مرکب و متنوع به لحاظ موسيقايي بر اين جريان حاکم است. از نظر تکنيک و توانايي هم اين حلقه طيف وسيعي را در خودش جا دارد. افزون بر همه اينها آن انديشه متعالي که بعد از انقلاب شکل گرفت را نيز در نظر بگيريد. اين انديشه متعالي، يک نگره مردمگرا بود نه يک تفکر مردم خواه. در واقع با طلوع چاووش نوعي از موسيقي پا به عرصه گذاشت که آرمان ها و خواست هاي مردم در اشعار و ملودي هايش موج مي زد. از سوي ديگر بايد به ريشه افرادي که در اين گروه حضور داشتند، اشاره کنم. آنها بر بستر و بنيان بسيار اصيلي از موسيقي سنتي ما روييدند و بالا آمدند.

    -اتفاقاً به موضوع خوبي اشاره کرديد. آيا چاووش خيلي سريع و بنا به جريان جامعه خودش شکل گرفت يا ريشه در ايامي قبل از خود داشت؟

    من اصلاً تاريخي به اين قضيه نگاه نمي کنم. طبيعي است وقتي قرار است يک گروه با اتکا به داشته هاي فرهنگي و هنري خودش دست به آفرينش بزند ما با بهاري، هرمزي، فروتن، دوامي، بيگجه خاني، کريمي، برومند و صفوت بزرگ شديم و به قول امروزي ها بچه هاي آن نسليم. در واقع ما در مکتب کساني بزرگ شديم که خودشان در يک هنر کهن و متعالي ريشه داشتند. اين ريشه به قدري قوي است که هنوز اتکاي اهالي موسيقي ايراني به آنهاست و باعث سربلندي ما و نسل هاي بعدي شده است.

    -اما به نظر مي رسد همين عمق و ريشه وقتي به ثمر رسيد که با يک جريان سياسي و اجتماعي پيوند خورد و به جاي انزوا و فرديت سعي کرد به اجتماع فکر کند.

    موسيقي چيزي است که براي هميشه مردم به آن نياز دارند. وقتي انقلاب شد چيزي به وقوع پيوست. در موسيقي ما که کسي باور نمي کرد، ميليون ها نوار پاپ و کاباره يي و حتي راديويي به يکباره آب شد و رفت توي زمين. راديو، تلويزيون و به خصوص مردم به سمت آثاري رفتند که عمدتاً مجموعه چاووش آنها را توليد کرده بود.

    -مگر مي شود يکدفعه سليقه شنيداري مردم و مسوولان اينقدر تغيير کند. راز اين شکفتگي را در چه مي دانيد؟

    در وهله اول نبود موسيقي هاي تفريحي و عوض شدن سليقه شنيداري مردم و از همه مهم تر پرچاذبه بودن ملودي ها و اشعار چاووش موجب شد به تدريج اين نوع موسيقي به قول شما شکفته شود. اما به نظرم عمده عاملي که سبب جا افتادن اين موسيقي در افواه شده، همراهي و همدلي موزيسين ها با مردم و انديشه هاي ترقي خواه آنها بود.

    -اينکه اينقدر زود يک موسيقي وارد فرهنگ شنيداري مردم شود واقعاً تعجب برانگيز و شگفت انگيز است. همين است که پرسش به وجود مي آورد.

    الان است که فکر مي کنيد زود است. شما فراموش نکنيد هم هنرمندان برانگيخته شده بودند که هم ريتم و شتاب و اشعار با تمام چيزهايي که تاکنون شنيده بودند، فرق مي کرد. مردم براي اولين بار اشعاري را مي شنيدند که يک حاکميت را از هستي ساقط کرده بود. شما نمي دانيد قبل از انقلاب چه خفقاني بود. وقتي از چنين فضايي ناگهان هنرمنداني بيرون بيايند که با اشعار و ملودي هايشان به مخالفت برخيزند، طبيعي است که اين تازگي با استقبال عموم مردم روبه رو مي شود.



    -به لحاظ فرم موسيقايي چاووش بسيار پيشرو بود و فضايي به وجود آورد. تفاوت هاي موسيقايي جريان چاووش با موسيقي هاي قبل از خودش چه بود؟

    به نظرم مي رسد اولين مولفه يي که چاووش را از قبل از خودش جدا مي کرد، ملودي هايش بود. در واقع ذوق و زيبايي شناسي موجود در حلقه چاووش به دليل انديشه متفاوت هنرمندانش باعث شده بود ملودي ها به طور کلي يک رنگ و بوي خاصي داشته باشد. البته اين تفاوت و نو بودن هيچ وقت دليلي بر اين نشد که از ريشه ستبر و تناور خودش فاصله بگيرد. يکي ديگر از وجوه تمايز چاووش با سال هاي قبل از خودش شور و هيجان و نشاط و جسارت در سازها و آوازهايش بود. اما از همه مهم تر جدايي موسيقيدان از دربار و پيوستن به مردم است. در اين رهگذر شعر هم تاثير بسزايي در به بار نشستن درخت چاووش داشت.





    -پس بي شک يکي از ويژگي ها و عوامل تاثيرگذاري چاووش و متمايز شدن آن وجود نگره ها و انديشه هاي اجتماعي بود.

    اصلاً بدون اين مساله نمي توان چاووش را ارزيابي کرد.

    -نکته جالب توجه در اين بررسي، رابطه متقابل و دوسويه هنرمند- مردم است. اگر نگاهي به اشعار اين مجموعه به خصوص به تصانيف بيندازيم متوجه مي شويم که از دل زندگي آن روزهاي مردم برآمده است و همين موضوع دوباره به سمت مردم بازمي گردد.

    گفتم که وقتي يک پديده در ميان مردم جا باز مي کند، بي شک قرابتي بسيار زياد با زندگي آنها دارد و چاووش هم از اين قاعده مستثني نيست. حقيقت اين است که ماندگاري آثار چاووش پيوند ذهنيت هنرمندانش با زندگي مردم است.

    -به رغم اينکه به نظر مي رسد چاووش اصولاً بر پايه يک تفکر جمعي شکل گرفت، اما ديده شد در طول سال هايي که فعال بود افراد خاصي با آن همکاري داشتند. اين محدوديت ريشه در کجا داشت؟

    من فکر مي کنم طبيعي است که هر مجموعه اهداف و اصول خاص خودش را دارد و افرادش براساس آن اهداف و ايده ها انتخاب شوند. چاووش هم جاي کساني شد که به لحاظ انديشگاني و موسيقايي به بلوغي رسيده بودند که مي توانستند چيزي خلق بکنند. البته نبايد تاثير اجراکنندگان را ناديده گرفت. به هر حال هرچقدر هم يک اثر با خلاقيت مثال زدني خلق شده باشد، نياز به مجريان خوب دارد که آن را به ثمر برساند. يکي ديگر از ويژگي هاي چاووش که موجب قدرتمندي آن شده بود وجود نوازنده هاي توانايي بود که آثار آهنگسازان چاووش را به بهترين وجه اجرا و منتقل مي کردند. من اين اجراهاي خوب را عمدتاً مديون کامکارها مي دانم.

    -به نظر مي رسد کامکارها در چاووش، بيشتر ويزيتورهاي خوبي بودند تا اينکه ذهنيت تحليلي و اجتماعي داشته باشند؟

    بياييد تلاش کنيم به هيچ چيز برچسب نزنيم و جدا نکنيم. به نظر من يک مجري خوب به اين معنا نيست که از نظر انديشه و قدرت تحليل ضعيف است. اجراکننده ها هميشه براي من مقدس و محترم هستند. کامکارها با هر انديشه يي، بسيار نقش ارزشمندي داشتند براي اينکه آنها به عنوان معرف اين موسيقي باعث تاثير مضاعف آن شدند. در چاووش عده يي خلق کردند و عده يي هم اجرا و هر دو به اندازه هم در تکامل يکديگر نقش داشتند.

    -شما در ابتداي صحبت به واژه يي جالب اشاره کرديد و گفتيد چاووش حاصل يک «ذهن مرکب» است و من فکر مي کنم اين ذهن مرکب مجموعه يي از تفکر اجتماعي- سياسي و ويرتئوزيته توانا است.

    کاملاً همين طور است. آقاي مشکاتيان يکي از کساني است که در چاووش خلاق بود و آثارش ماندگار شد. عليزاده همين طور، لطفي هم که جاي خودش را دارد. در واقع چاووش مثل يک باغ گل، مثل يک گلستان بود که هر گوشه اش را نگاه مي کرديد، گلي زيبا روييده بود.

    -چيزي که بيش از هر چيز چاووش را به يک الگو تبديل کرد، اين بود که افراد مختلفي با ذهنيت هاي متفاوت و فرديت هاي خاص خودشان در مقطعي از تاريخ ايران کنار هم نشستند و دوره يي طلايي رقم زدند. چه چيزي باعث مي شود اين به قول شما ذهنيت هاي مرکب باهم کار کنند.

    اگر راجع به خودم بخواهم بگويم، جاي ديگري نداشتم که اينقدر مرا جذب کند. خانه اميدم بود. صبح که از خواب بيدار مي شدم، دوست داشتم خيلي زود خودم را به چاووش برسانم. در فاصله محل سکونت تا رسيدن به چاووش حالت بي قراري داشتم. هيچ وقت، هيچ کس به درآمدش فکر نمي کرد. نکته ديگر وجود يک برانگيختي اجتماعي بود که نه فقط در ميان چاووشي ها، بلکه در تمام اجتماع به چشم مي خورد. در واقع روحيه يي در اجتماع متولد شده بود، پر از ايثار و فداکاري. کسي از کاري دريغ نمي کرد. شما ببينيد وقتي زلزله هولناک و تاسف برانگيز بم اتفاق افتاد مردم تا نيمه هاي شب- به رغم تمام خستگي ها و گرفتاري ها- در صف خون دادن به زلزله زده ها ايستاده بودند. در واقع اينکه صفت متعهد به هنرمندان آن دوره اعطا مي شد به دليل اين بود که از چيزي دريغ نمي کردند.

    -فرم در آثار چاووش چه تفاوتي با فرم هاي رايج آن روزگار و دوره هاي قبل داشت؟

    فرم عمدتاً يکي از ارکان خلق يک قطعه موسيقي است که در برخورد اوليه شما با اثر رويتان تاثير مي گذارد. به نظر من بعد از انقلاب فرم هايي خلق شد که تا آن زمان تجربه نشده بود. اگر هم بود اين طور نبود که به سمت توصيف کردم چيزي برود. مثلاً سواران دشت اميد ساخته آقاي عليزاده يا چهار مضراب هاي آقاي مشکاتيان عمدتاً يک انديشه توصيف گر در دل خود داشت که در جريان بود.

    -در واقع همه علاقه داشتند به کمک شعر و موسيقي دورنمايي از جامعه ايراني آن روز ارائه بدهند.

    يا آنچه از تحولات اجتماعي آن روزگار برداشت مي کردند در موسيقي شان جاري مي شد. در واقع همه تلاش داشتند با ذهنيت خودشان به سمت تجربه فرم هاي جديد بروند. همين رفتن به سمت تجربه هاي جديد باعث گسترش زبان موسيقي در ايران شد که خوشبختانه مردم هم آن را درک کردند. اين شد که چاووش در حافظه ماندگار شنيداري اجتماع ماند.

    -خيلي عجيب است با وجود بارقه هاي جديدي که در فرم آثار چاووش وجود داشت، مردم آن را فهميدند و پذيرفتند. در واقع به نسبت موسيقي ساده و عامه پسند آن روزگار، چاووش تا اندازه يي پيچيده بود.

    شرايط براي اين کار فراهم بود و مردم هم دل سپرده بودند به اين جريان. من در آن سال ها موسيقي قوم لر را کار کردم که گويش موجود در آن همه فهم نبود. ولي مردم انديشه پشت آن موسيقي را خوب دريافتند.

    -جايگاه شما در چاووش چه بود و چه نقشي در راه اندازي و ادامه روند آن داشتيد؟

    من دوست داشتم هر کاري که مي توانم انجام دهم و اين افتخار را داشتم که در خدمت آقايان ابتهاج، لطفي، عليزاده و مشکاتيان جزء هيات گردانندگان چاووش بودم.

    -يعني شما به عنوان يکي از اعضاي هيات مديره در سياستگذاري ها و تصميم گيري ها حضور داشتيد؟

    هر ماه جلسه داشتيم و در جلسات موضوعات مختلفي به مشورت گذاشته مي شد.

    -هيچ کدام از خوانندگان چاووش در اين هيات حضور نداشتند؟

    نه کسي نبود. همين چند نفر بودند که من هم دوره يي در خدمت آنها بودم. البته دوره يي هم نبودم و دوباره به آنها پيوستم.

    -فکر مي کنم به يکي ديگر از ويژگي هاي چاووش رسيديم که همين تفکر گروهي است.

    بله، همه پذيرفته بودند که به هرحال يک جمع وجود دارد که به فکر موسيقي ايراني است. هر ماه يک نفر از اعضاي چاووش تکنوازي مي کرد و بقيه بچه ها درباره آن به صحبت مي پرداختند. در واقع اين کنسرت هاي دروني به نوعي به وجود آمدن فضاي نقد و بالا بردن سطح انديشه و تکنيک بود.

    -از يک دوره يي به بعد همکاري شما با چاووش کمتر شد، دليل اين اتفاق چه بود؟

    بخشي از اين موضوع به بي قراري دروني خودم برمي گشت که تحت تاثير مسائل اجتماعي من را به سمت هاي ديگر مي کشاند. رفتم و کانون چنگ را تاسيس کردم در همين خيابان فلسطين فعلي.

    -آيا اختلاف نظري وجود داشت؟

    به هرحال هميشه تضارب آرا وجود داشت. يادم مي آيد من موسيقي قوم لر را کار کرده بودم اما گردانندگان کانون که بزرگ تر از ما هم بودند، زياد راضي نبودند که موسيقي محلي هم در آنجا کار کنيم. من دوست داشتم مستقلاً اين موسيقي را کار کنم که خوشبختانه بعداً به کمک آقاي عليزاده موسيقي قوم لر منتشر شد. آقاي مشکاتيان سنتورش را زد. آقاي فيروزي عود زد. زنده ياد فرهنگ فر تنبک و آقاي عندليبي ني و دهل و آقاي اعيان هم تنبک. الان که خودم بعد از اين همه سال قضاوت مي کنم مي بينم اشعار اين مجموعه تند بود و شايد باعث گرفت وگيرهايي براي چاووش مي شد. اما آن موقع احساس مي کردم بايد اين حرف زده مي شد و موسيقي قوم لر به دست همه مردم مي رسيد.

    -به نظر مي رسد شما به گرايش هاي اجتماعي تان بيشتر اعتقاد و شايد تعصب داشتيد؟

    به هر حال هر کسي در آن دوره گرايشي داشت اما عمدتاً در حد اعتقادات شخصي بود، مثل يک علاقه مند که امروزه به يک شخصي يا حزبي يا گروهي گرايش دارد. موسيقي بايد شور و حال داشته باشد و الان هم اين عقيده را دارم. من خودم را مديون انديشه شرقي جهاني مي دانم. البته بدون هيچ وابستگي خودم را برتر از يک انديشه خاص و حزب و گروه مي دانم. در واقع تلاش مي کنم يک هنرمند باشم. ريلکه مي گويد؛ براي خلق آثارتان آنقدر که به فن و تکنيک مي پردازيد، بايد به انديشه و درون تان هم توجيه کنيد. اين حرف خيلي زيبايي است و به نظر من تحولات اجتماعي آن روزگار داشت درون ما را مي پروراند. حاصل اين پرورش همين چاووش ها است که پس از اين همه سال هنوز مردم آنها را دوست دارند.

    -جالب اينجاست که در حوزه تخصصي شما يعني کمانچه نوازي، چاووش تاثير بسزايي گذاشت. اگرچه بزرگاني چون بهاري براي احياي کمانچه و بيرون آوردن آن از سيطره ويولن زحمات بسياري کشيدند، اما نقش کمانچه در چاووش باعث شد اين ساز احيا شود؟

    تحولات اجتماعي شرايط را براي آموختن خيلي از سازها آماده کرده بود. خيلي از باورهاي غلط از بين رفت و کمانچه در ميان مردم جا افتاد. ما نمي توانيم نقش اجراهاي بسيار درخشان آقايان گنجه يي، مقدسي، آذرسينا، منتظري و کيهان کلهر - در حال حاضر - را ناديده بگيريم.
    اين افراد کاري کردند که با صداي کسي چون آقاي شجريان بين مردم اين ساز راه پيدا کرد. کمانچه هم سازي است که اگر خوب نواخته شود، شنونده را سحر مي کند. البته فراموش نکنيد که سه عرصه در احياي کمانچه نوازي نقش داشتند. يکي در حوزه محلي که فرج عليپور، عليرضا حسين خاني، حسين سالم، پيرولي، فرود گرگين پور، طوغانيان، محسن پور نقش داشتند. در حوزه موسيقي خارج از کشور کساني مثل هابيل علي اف و ساير نوازندگان آذربايجان و در حوزه موسيقي سنتي استاد بهاري، رحمت الله بديعي، مرحوم داروغه، درويش رضا منظمي، سعيد فرجپوري و کامکار و ديگراني که پيش از اين نام بردم به احيا و بازسازي کمانچه کمک کردند.

    -چاووش هنوز به عنوان يک پاراديم بر موسيقي ايران غالب است. شما اين غلبه را از عدم زايايي در روزگار اخير مي دانيد يا قدرت بالاي چاووش در ارائه الگو؟

    معتقدم زايش همچنان در موسيقي ايران وجود دارد اما نمي توان از قدرت تاثيرگذاري چاووش غافل ماند. به طور طبيعي نسلي که آمده بايد هم تقليد کند، هم خلق. به نظرم بخش زيادي از نسل حاضر دارند پروسه تقليد را پشت سر مي گذارند که بايد به طور طبيعي انجام شود، پس چه بهتر سراغ نمونه هاي خوبي مانند چاووش بروند. من هم اميدوارم نهادهاي اصلي فرهنگ مثل وزارت ارشاد، شهرداري، ميراث فرهنگي، فرهنگستان هنر و حوزه هنري شرايطي را فراهم بياورند که وقتي جوان پروسه تقليد را پشت سر گذاشت بتواند با اتکا به آنها وارد مرحله آفرينشگري شود. اگر مي بينيد چاووش همچنان در ميان مردم است، دليلش اين بود که شرايط براي برقراري ارتباط با مردم فراهم شد. اين موضوع به زايش و شکوفايي هنرمندان کمک کرد.

    -نظرتان درباره کمانچه نوازهاي امروز چيست؟

    به نظرم هر کدام شان گلي هستند که بوي خاص خودشان را دارند. هر کدام از آنها مثل يک سرو سربلند در باغ موسيقي ايراني قد کشيده اند و باعث افتخارند. همه با هم باعث رشد و تعالي کمانچه نوازي در ايران شدند. فراموش نکنيد همه موزيسين ها در کنار هم مي توانند موسيقي ايراني را بسازند.



    منبع : روزنامه ی اعتماد يكشنبه، 17 آذر 1387 - شماره 1839
    ویرایش توسط Kamanche : Monday 23 March 2009 در ساعت 12:19 AM دلیل: ویرایش متن
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  9. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  10. #5
    aria_mn86 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    2846
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    1
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    1
    2 بار تشکر شده در 1 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    میخواستم بدونم کسی شاگرد استاد شکارچی هست؟
    والا من تقریبا یک سال قبل پیش استاد میرفتم. و تقریبا دو سه جلسه ای هم شاگردیشون رو کردم. تا دوضربی عراق هم پیششون رفتم و دیگه جور نشد برم. حالا بعد از چند ماه که خواستم دوباره شروع کنم به کمونچه زدن، متوجه شدم که نواری که استاد آهنگها رو روش ضبط میکرده نیست. هر چی گشتم پیداش نکردم. احتمالا تو آخرین جلسه جایی جاش گذاشتم. من از شهرستان پیش ایشون میرفتم و صبح میرفتم تهران و بعد از ظهر هم برمیگشتم.
    خواستم بدونم کسی میتونه اون درسها رو برام بفرسته. ممنون میشم

  11. 2 کاربر برای این پست از aria_mn86 تشکر کرده اند:


  12. #6
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام به شما و خیلی خوش اومدید .
    بله من دو سه سالی میشه که جسته گریخته پیش استاد میرم . دقیقا مثل شما و از شهرستان .
    اما در مورد سوال شما تا اونجا که من دیدم روند آموزش قطعات برای همه ی هنرجوهای استاد یکسان نیست. مثلا همین دو ضربی عراق که شما ذکر کردید برای بعضی ها زود تر تدریس میشه یا برای کسانی که دوره ی مقدماتی رو طی میکنند مقداری دیر تر .
    بنابراین فکر نمیکنم اگر هم کسی نواری رو داشته باشه که این دوضربی توش باشه بقیه ی قطعات یا گوشه هایی که به شما آموزش داده شده هم لزوما توش باشه .
    من متاسفانه از ابتدای دوره ی اموزشی خدمت ایشون نرفتم یعنی خود ایشون صلاح دیدند که ردیف میرزا عبدالله رو کار کنیم متاسفانه در این مورد نمی تونم کمکتون کنم .
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  13. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  14. #7
    nix آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    16871
    تاریخ عضویت
    Jun 2009
    نوشته ها
    13
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    12
    37 بار تشکر شده در 13 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام به دوستای خوبم. البته من کمانچه رو دوست دارم ولی سعادت نواختنش رو نداشتم, اگه خدا کمکم کنه دارم آموزش تار میبینم . استاد شکارچی دایی مادرم هستن و از خوندن متن مصاحبه تون خیلی لذت بردم.
    همگی موفق باشید...

  15. 2 کاربر برای این پست از nix تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اکبر گلپایگانی
    توسط Leon در انجمن آواز کلاسیک ایرانی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: Saturday 25 September 2010, 05:20 PM
  2. گفتگوی اختصاصی با استاد اکبر گلپایگانی
    توسط *nvidia* در انجمن آواز کلاسیک ایرانی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: Saturday 26 July 2008, 10:27 AM
  3. يادداشت علی اکبر شكارچي پیرامون كنسرت محمدرضالطفی
    توسط Kamanche در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: Wednesday 28 May 2008, 11:41 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •