0
اعجاز
به مناسبت سالروز در گذشت استاد پرويز ياحقي
تازه تزين سروده دکتر مسعود عطائي براي استاد پرويز ياحقي
ميان پنجه ي شيرين تو نهفته چه راز ؟
که جان من شود افسون ،چو مي نوازي ساز
تو خفته با پر و بالي شکسته در دل خاک
زسحر ساز تو ، در آسمان کنم پرواز
هزار دام فکند ند در رهت ديوان
تو را نبود به اين حيله هاي هرزه نياز
به سينه، ساز فشردي و يک کمان در دست
دوباره زنده شد آرش به لحظه ي اعجاز
اگر چه راه تو دشوار بود و پر آشوب
ولي تو پخته شدي از چنين نشيب و فراز
صداي ساز تو شوريده است و کولي وار
گهي چو سوز و گداز و گهي کرشمه و ناز
به سوي کعبه عبادت کنند اهل طريق
به روي سنگ توسر مي نهم به قصد نماز
در آن زمان که رسد ذوق ديگران پايان
شکوه ِ گوهر ِ ، پرويز ، مي شود آغاز
دکتر مسعود عطائي
علاقه مندي ها (Bookmarks)