لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: نقش موسيقي در رشد كودك

  1. #1
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.35
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض نقش موسيقي در رشد كودك


    0 Not allowed! Not allowed!
    ايليا بهارلو


    در معرض موسيقي قرار گرفتن و شركت فعال در خلق آن مي‌تواند زندگي يك كودك را هم آني، هم در بلندمدت غنا بخشد و در او خلاقيت و شكوفايي برانگيزد. ارزش‌هاي فرهنگي را به وي منتقل كند و به رشد جسماني، فكري و اجتماعي او كمك كند. بعد از سال‌ها كاهش بودجه‌هاي مربوطه، مسئولان حوزه‌هاي آموزشي در آمريكا در ش‍ُرف بازگرداندن برنامه‌هاي موسيقي و ساير هنرها به مدارس هستند. در سال 1980 تنها در دو ايالت آموزش هنر براي فارغ‌التحصيلي اجباري بود؛ اكنون در 28 ايالت چنين است.


    تحقيقات نشان داده است كه گوش دادن به موسيقي، اثرات مثبت كوتاه‌مدت و بلند‌مدت بر قدرت استدلال انتزاعي1 دارد. معروف‌ترين اين مطالعات به نام «اثر موتزارت»2 است. در اين بررسي دانشجوياني كه به يك سونات پيانوي موتزارت گوش داده بودند، هشت نمره بالاتر از گروه كنترل در تست هوش كسب كردند. در مطالعات ديگر، مهارت‌هاي ذهني كودكان پيش دبستاني و دبستاني، ‌پس از آموختن موسيقي‌، پيشرفت‌هاي محسوسي نشان داده است.


    توجه دوباره به افزودن موسيقي به برنامه درسي مدارس همچنين متأثر از كار روان‌شناس معروف «هاوارد گاردنر»3 است. اين روان‌شناس در مطالعه مهم خود به نام «چارچوب‌هاي ذهني»4 محدوديت‌هاي مفاهيم سنتي هوش را به چالش كشيده است و توانايي‌هاي موسيقي را يكي از هفت مباني هوش شناخته كه بايد پرورانده و تقويت شود.




    رابطه يك كودك با موسيقي، قبل از تولد آغاز مي‌شود. مطالعات نشان داده است كه نوزادان در صورتي كه در سه ماه آخر حاملگي به نغمه‌هاي موسيقي گوش داده باشند رفتارشان تغيير مي‌كند. نوزادان به شدت5 و نواك6 صداها حساس‌اند و حتي عكس‌العمل‌هاي متفاوت به سبك‌هاي متفاوت موسيقي دارند. در اولين ماه‌هاي تولد، نوزادان، قدرت چشمگيري براي تشخيص نواك‌هاي مختلف دارند و در سه ماهگي، كودك مي‌تواند نواك‌هاي مشخص را با دقت بسيار تكرار كند. حس نواك در كودك، همچنين در رشد قدرت تكلم او نقش دارد. اين احساس، الگوي تكلم بزرگسالان را قابل فهم‌تر مي‌گرداند. در آغاز، نواك‌ها و ريتم‌‌هاي مكالمه كودكانه كه «به زبان مادر يا اوليا»7 شناخته مي‌شود، اغراق‌آميز است.


    پس از آن، خصوصيات تكلم عادي بزرگسالان را به خود مي‌گيرد مانند وقتي كه صدا در پايان يك جمله سؤالي اوج مي‌گيرد. همچنين شناخت ساختارهاي موسيقي كه در فرهنگ او وجود دارد، در كودكي آغاز مي‌شود. كودكان شش‌ماهه، قادرند كه ارتباط‌هاي تونال را در طيف وسيعي از گام‌هاي موسيقي تشخيص دهند. اين قدرت در مورد فرهنگ‌هايي كه با فرهنگ خودشان تفاوت‌هاي عمده دارد هم صادق است. در يك سالگي اين باز بودنِ ذهن كودك كم‌كم از بين رفته و انتظارات موسيقايي كودك با فواصل صوتي موسيقي فرهنگ خود او شكل مي‌گيرد.


    كودكان، تلاش‌هاي ابتدايي خود را براي آواز خواندن از هشت ماهگي هم مي‌توانند آغاز كنند و از خود صداهاي موسيقايي درآورند و تا دوازده ماهگي قدرت خود را براي تكرار الگوهاي نواك مشخص نشان مي‌دهند. تا هجده‌ ماهگي هماهنگي بين حركات و ريتم و توانايي تكرار فواصل ملوديكِ به‌خصوص (در مقابل نواك‌هاي تكي) ، رشد مي‌كند. وقتي آواز خواندن واقعي آغاز مي‌شود، ‌بين سال‌هاي دوم و سوم زندگي، ابتدا كلمات را مي‌آموزد، پس از آن ريتم و سپس نواك. تا پنج سالگي، كودك صاحب رپرتوآري از آوازهاست.


    بچه‌هاي كودكستاني مي‌توانند نوعاً عبارات موسيقايي را تشخيص دهند و مفهوم سرعت8 و پويايي9 را مي‌فهمند. (سرعت به معناي تندي يا كندي و پويايي به معناي قوت يا نرمي صدا).


    هفت‌ساله‌ها تفاوت‌هاي نواك را حتي به كوچكي 4/1 پرده مي‌توانند دريابند. بين سن پنج تا هشت سال حساسيتي نسبت به مفهوم مايه10 (قطعه در چه گامي است) در او رشد مي‌كند و همراه آن قدرت تشخيص تغييرات در هارموني. همين حساسيت در او براي تشخيص مايه‌هاي ماژور و مينور ظهور مي‌كند و كودك مي‌تواند انتقالات گام‌ها در ملودي را تشخيص دهد يا فرودهاي11 ناتمام را مشخص كند. (منظور كادانسي است كه روي درجه І گام تمام نمي‌شود.)


    يك استعداد خاص در موسيقي كه مي‌گويند تحت تأثير هم محيط و هم وراثت است، موضوع نواك تام12 است، يعني كودك قادر است كه نواك دقيق هر صدا را تشخيص داده و به نوبه خود هر نواك را به دقت بازسازي كند بدون آنكه نواكي آغازين به عنوان نقطه مرجع داشته باشد. (به كسي كه بتواند نواكي را با كمك نقطه عطف به‌خصوص بخواند، ‌كه خود مهارتي به‌خصوص و باارزش است‌، نواك نسبي13 مي‌گويند.)


    گرچه بسياري از موسيقي‌دانان تربيت‌شده نواك تام ندارند، ولي تربيت موسيقي به رشد اين استعداد كمك مي‌كند و در ميان موسيقي‌دانان حرفه‌اي متداول‌تر از مردم عادي است. تحقيقات اخير نشان داده كه نواك تام در خانواده‌ها ارثي است. محققان به دنبال مطالعه DNA بعضي از اين خانواده‌ها هستند تا شايد ژن به‌خصوص آن را پيدا كنند.




    يكي از بهترين راه‌هايي كه پدر و مادر مي‌توانند علاقه به موسيقي را در كودكان خود برانگيزند، آن است كه خود نمونه مثبتي براي آنها شوند، عشق خود را به موسيقي نشان دهند، بچه‌هاي خود را از سنين بسيار پايين با موسيقي و كنسرت آشنا كنند و براي آنها و به همراه آن‌ها در منزل آواز بخوانند.




    نوزاداني كه در منزل موسيقي مي‌شنوند اغلب حتي پيش از حرف زدن مي‌توانند آواز بخوانند. از اول، والدين مي‌توانند فرآيند آشنايي كودك را با موسيقي از طريق آواز خواندن براي او تقويت كنند.


    نوزادان، ‌در همه جاي دنيا‌، لالايي و آوازهاي آرام ديگر را كه داراي نواك محدود و الگوي ملودي ساده و تكراري هستند ترجيح مي‌دهند. در اواسط سال اول مي‌توان آوازهاي زنده‌تري را بر آنها افزود و آوازهاي سؤال و جوابي‌مانند


    «Old McDonald» را با شركت كودكان و حركات موزون با آن‌ها خواند. آوازهاي مورد علاقه بيشتر آنهايي هستند كه اشعاري درباره حيوانات يا با صداي حيوانات دارند و يا به قسمت‌هايي از بدن اشاره دارند كه مي‌توانند همراه با ريتم آهنگ لمس شوند. آواز خواندن مي‌تواند نوزاد را آرام كند و تسلط او را بر لغات تقويت كند. اين كار مي‌تواند همراه با انجام كارهاي متداول در منزل و خانواده باشد.


    نوزادان همچنين مي‌توانند از گوش دادن به اسباب‌بازي‌هاي موسيقي‌دار و اسباب‌بازي‌هاي حيوانات كه آواز مي‌خوانند بهره بگيرند. بين سنين شش تا نه ماهگي مي‌توانند با وسايل موسيقي به شكل اسباب‌بازي‌هاي كوكي بازي كنند.




    در اين مرحله كودك دوست دارد تا از صداها تقليد كند و با موسيقي حركت كند. پدر و مادران نبايد از اينكه كودك يك آواز را خارج بخواند يا ضرب مناسب را حفظ نكند نگران شوند.


    اين‌ها قدرت‌هايي هستند كه بعدها رشد خواهند كرد. رشد موسيقي در كودكان مي‌تواند به وسيله شنيدن انواع موسيقي به‌خصوص موسيقي زنده و موسيقي‌هايي كه كودك دوست دارد تقويت شود. بازي‌هاي با موسيقي هم كه شامل هم آواز خواندن و هم حركت باشد، در همين جهت مؤثر است. در اين مرحله كودكان همچنين مي‌توانند از وسايل با ريتم ساده استفاده كنند. مانند زدن روي طبل يا سازهاي كوبه‌اي ديگر، تكان دادن ماراكس واقعي يا خانگي (نوعي جغجغه) و به صدا درآوردن ب‍ِلز. براي كودكان در اين مرحله مي‌توان در تمام مدت روز، چندين بار آواز خواند حتي در درون اتومبيل.




    كودكان پيش‌دبستاني مي‌توانند بازي‌هاي زير و بمي صوتي را انجام دهند و آغاز به شناسايي صداي سازهاي مختلف كنند و با عكس‌هاي آن‌ها تطبيق دهند. اگر در منزل پيانو وجود داشته باشد مي‌توانند با آن آغاز به تمرين كنند. بازي‌هايي كه شامل دست زدن و حركت هنگام موسيقي است و با حركت موسيقي جلو مي‌رود و مي‌ايستد، در اين سنين بسيار محبوب هستند. در جريان ياد گرفتن و تسلط بر آوازها كه در آن شعرخواني فردي و آواز جمعي پشت سر هم مي‌آيند، كودك به فرم‌هاي موسيقي آگاهي مي‌يابد. كودكان پيش‌دبستاني همچنين مي‌توانند حكايات كوچك درباره آهنگسازان و آهنگ‌هاي آن‌ها ياد بگيرند.


    رويكردهاي گروهي سيستماتيك مختلف براي آموزش موسيقي، كه همگي از خارج آمده‌اند، در مقطع پيش‌دبستاني آغاز مي‌شود.


    معروف‌ترين آن‌ها، برنامه پرورش استعداد «سوزوكي» است، كه به وسيله مربي ژاپني به نام «شينيچي سوزوكي»14 آغاز شد. اين برنامه روشي است براي آموزش ويولن، كه بعدها به آموزش پيانو و ساير سازها گسترش پيدا كرد. روش سوزوكي، ‌كه بر پايه روش ياد گرفتن زبان مادري است‌، از طريق پيروي از قدم‌هايي كه يك كودك زبان مي‌آموزد، به او موسيقي ياد مي‌دهد. در اين برنامه، اول گوش دادن است و سپس تقليد و در مرحله آخر خواندن و نوشتن. كودك در آغاز به نوار قطعات موسيقي مورد نظر گوش داده و سپس آن ‌را حفظ مي‌كند. پس از آن مطالعه مفاهيم موسيقي در درس‌هاي بعدي او گنجانده مي‌شود. پدر و مادران كه هم در درس‌هاي خصوصي و هم در كلاس‌هاي دسته‌جمعي شركت مي‌كنند، در جلسات تمرين شركت فعال داشته و هم‌پاي كودكان خود ياد مي‌گيرند. گروه‌بندي‌هاي دسته‌جمعي مرتب، براي اجراي موسيقي با ساير كودكان جزء جدانشدني اين برنامه است.


    يك برنامه ديگر ژاپني، برنامه پرورش موسيقي «ياماها»15 است، كه هم در موسيقي كلاسيك و هم موسيقي‌هاي عاميانه، زمينه‌هاي اوليه را در دسترس دانش‌آموزان قرار مي‌دهد. كودكان بين چهار تا شش سال در كلاس‌هاي هشت تا دوازده نفره يك برنامه آموزشي دو‌ ساله را به‌تدريج و مرحله به مرحله دنبال مي‌كنند و والدين در تمام فعاليت‌ها حضور داشته و كودكان خود را در منزل ياري مي‌كنند. فعاليت‌ها شامل آواز خواندن و حركات كامل جسماني است كه در طي آن مقدمات «كيبورد» را مي‌آموزند ولي هيچ نوع آموزش پيانو يا سازهاي ديگر صورت نمي‌گيرد.


    يك برنامه ديگر «دال كروز يوريتميك»16 است كه در كنسرواتوار موسيقي ژنو به وسيله «اميل ژاك دال كروز»17 تدوين شد و تكيه آن بر حركات جسماني و خلاقيت است. كودك اصول اوليه موسيقي مانند ملودي، ريتم و ديناميك را از طريق حركات طبيعي و ياد مي‌گيرد. همچنين سيلاب‌هاي سلفژ (دو‌ـ‌ رـ مي‌ـ فاـ سل‌ـ لاـ سي) ، تربيت گوش و بديهه‌نوازي روي «كيبرد» را همراه با sight- singing مطالعه مي‌كنند. روش آموزش «دال‌كروز» از طريق برنامه‌هاي ويژه به طور معمول با همكاري مدارس موسيقي اجرا مي‌شود.


    بعضي معلمان خصوصي هم از روش‌هاي آن براي تدريس ريتم استفاده مي‌كنند.


    دو روش ديگر كه هر دو به وسيله آهنگسازان معروف قرن بيستم اروپايي ساخته شده‌اند، وجود دارد كه شامل استفاده از آهنگ‌هاي محلي به عنوان مقدمه‌اي به موسيقي هستند. روش «كار مدرسه اُرف»18، ‌كه به وسيله آهنگساز آلماني به نام «كارل اُرف»19 در سال 1950 تدوين شد بر رقص و فعاليت‌هاي ريتم‌دار تكيه دارد و هم از آهنگ‌هاي محلي و هم از ساختارهاي محاوره‌اي كه از طريق آهنگ‌هاي كودكستاني و بازي‌هاي بچه‌ها ابداع شده است استفاده مي‌كند. اين روش همچنين با سازهاي كوبه‌اي خاصي كه توسط ارف توسعه داده شده و مي‌توانند هم ريتم و هم ملودي به وجود آورند شناخته مي‌شود. بسياري از معلمان موسيقي در مدارس خصوصي و دولتي از روش‌هاي اُرف به عنوان قسمتي از كار تدريس خود استفاده مي‌كنند. آهنگساز مدرن ديگري كه يك سيستم آموزش موسيقي به وجود آورد، «زُلتان ك‍ُدالي»20 مجارستاني است و روش او كه در سال‌هاي 1920 تدوين شده بود، در سال‌هاي 1960 به آمريكا معرفي شد. اين روش كه براي كودكان از سه سال به بالا ساخته شده است، هدف را رشد گوش دادن صحيح و حس ريتم كودك از طريق آواز قرار داده است و از آهنگ‌هاي كودكستاني و موسيقي محلي زادگاه كودك استفاده مي‌كند. كودك از طريق آواز، خواندن و نوشتن‌ِ موسيقي را مي‌آموزد و بعد از آن با استفاده از وسايل موسيقي آشنا مي‌شود.




    در كلاس‌هاي دبستاني مي‌توان كودك را به كنسرت‌هاي مخصوص جوانان برد. در اين كنسرت‌ها قطعه‌هاي كوتاه و متنوع اجرا مي‌شود كه توجه او را حفظ مي‌كند و به طور محسوس كوتاه‌تر از اجراي آن قطعات براي بزرگ‌سالان است. همچنين كودكان مي‌توانند از طريق گوش دادن به موسيقي در منزل و خواندن كتاب‌هاي كوتاه درباره موسيقي و آهنگسازان، شروع به آشنايي با انواع مختلف و دوره‌هاي موسيقي نمايند. پس از شش يا هفت سالگي آنها به رشدي مي‌رسند كه مي‌توانند درس خصوصي با ساز را آغاز كنند. وقتي كه كودك مايل و قادر است كه به تمرين با ساز و تكرار تمرين‌ها تن در دهد، تسلط بر مهارت‌هاي نوين هدفي عمده مي‌شود. رشد مهارت‌هاي حركتي ظريف ادامه يافته و باعث افزايش سرعت و فرزي آنها مي‌شود و تا ن‍ُه سالگي توانايي كاربرد مستقل دست‌ها و نيز هماهنگي دست و چشم بهبود مي‌يابد.


    اجرا، ب‍ُعدي مهم به تجربه كودكان دبستاني از موسيقي مي‌افزايد. بسياري از كودكان به طور طبيعي از اجرا شاد مي‌شوند. در اين مرحله اگر والدين آنها را در سنين جواني در اين راه بيندازند از ترس‌هاي بعدي روي صحنه بودن در سنين بالاتر جلوگيري مي‌كنند.


    كودكاني كه درس خصوصي موسيقي مي‌گيرند مي‌توانند در كنسرت‌هايي كه معلمان يا مدرسه موسيقي آنها ترتيب مي‌دهند بنوازند. همه كودكان مي‌توانند در برنامه‌هاي آوازي يا سازي مدرسه، اجرا داشته باشند. ساير فعاليت‌ها مانند اردوگاه‌هاي تابستاني و فوق برنامه‌هاي مدرسه فرصت‌هاي مناسب براي اجرا يا شركت در مراسم گروهي به وجود مي‌آورد.




    هنگامي‌ كه جوانان به سن بلوغ مي‌رسند، علايق به‌خصوص خود را در مورد موسيقي دريافته‌اند كه اغلب شامل انواع موسيقي‌هاي رايج مردمي است. آن‌ها به طور معمول شروع به جمع‌آوري مجموعه موسيقي مورد علاقه خود مي‌كنند. تلاش‌هاي والدين براي محدود كردن سليقه موسيقي فرزندانشان در اين مقطع مثبت نيست. همه سعي آن‌ها بايد در جهت وسعت بخشيدن تجربه موسيقايي آن‌ها باشد نه محدود كردنشان. علاقه به انواع موسيقي مي‌تواند هم‌زمان وجود داشته باشد و به طور مثال عشق به موسيقي كلاسيك يا جاز به‌خصوص وقتي همراه با آموزش و شركت فعال باشد، تحت تأثير علاقه به موسيقي راك قرار نخواهد گرفت.


    نوجوانان مي‌توانند به كنسرت‌هاي موسيقي كلاسيك بروند و در اجراهاي گروهي مدرسه شركت كنند. شركت در اركسترهاي دانش‌‌آموزي، گروه‌هاي مارش يا ك‍ُر مي‌تواند ديسيپلين، كار گروهي و مهارت‌هاي اجتماعي را ارتقا بخشد. تئاترهاي موزيكال مي‌توانند برجسته‌ترين كارهاي مدرسه در سال شوند. اين تئاترها تجربه‌هاي اجرايي باارزشي به نوجوانان مي‌دهند. جوانان با علاقه‌ جدي در موسيقي كلاسيك مي‌توانند در اردوگاه‌هاي موسيقي شركت كنند، در رقابت‌هاي مدرسه يا سازمان‌هاي موسيقي وارد شوند، در فعاليت‌هاي موسيقي مذهبي شركت كنند و به گروه يا انجمن‌هاي موسيقي ملحق شوند.




    اگرچه كودكان مي‌توانند در مدرسه تا درجات مختلف موسيقي ياد بگيرند ولي آموختن خصوصي يك ساز موسيقي، مهارت و ادراكي فراتر از درس‌هاي درون كلاس به آنها مي‌دهد.


    همچنين درس‌هاي خصوصي موسيقي باعث ايجاد اعتماد به نفس، ديسيپلين، توانايي استفاده بهينه از زمان و رشد ذهني و مهارت عضلاني مي‌شود. به علاوه درس خصوصي، كودك را از رشد عادات بد در نواختن سازها بازمي‌دارد. اين عادات در مردمي كه بدون سرپرستي معلم مبادرت به نواختن ساز مي‌كنند به‌آساني مي‌تواند اتفاق بيفتد شروع درس‌هاي خصوصي بعد از عادات بد نواختن‌، ‌‌به‌خصوص در طولاني‌مدت‌، مي‌تواند يادگيري اصولي را به طور جدي به تأخير بيندازد. بنا به نوع ساز و روش آموزش، درس‌هاي خصوصي موسيقي مي‌توانند از سه سالگي تا دوران دبيرستان آغاز شود. تحقيقات نشان داده است كه روش آموزش از اهميت كمتري نسبت به استعداد هنرجو، ميزان تعهد او، روابط بين معلم و هنرجو و ميزان تعهد و حمايت والدين برخوردار است.


    كودكان مي‌توانند يادگيري بيشتر سازهاي موسيقي را در مقطع دبستان شروع كنند ولي نبايد درس‌هاي آواز را قبل از سن بلوغ آغاز كنند. (براي دختران دوازده تا چهارده سال و پسران پانزده تا هفده سال) به دليل تفاوت‌هاي فردي در رشد جسمي و ذهني، مشخص كردن سن دقيق براي شروع آموزش موسيقي براي همه كودكان امكان ندارد. اما راهنمايي‌‌هاي كلي ممكن است. پيانو، ويولن و فلوت ريكوردِر مي‌توانند در پايين‌ترين سنين آموزش داده شوند، اگرچه اندازه ويولن 4/1 يا 4/2 براي كودكان لازم است. با استفاده از روش پيش‌گفته «سوزوكي»، كودكان مي‌توانند يادگيري ساز را در سنين زودتري نسبت به روش‌هاي ديگر شروع كنند. امكان شروع روش سوزوكي از سه يا چهار سالگي وجود دارد كه به دليل چند ويژگي مشخص است. هنرجويان پيش از توانايي خواندن نت‌ها به كمك گوش آغاز به نواختن مي‌كنند، والدين در درس‌ها و جلسات تمرين شركت مي‌كنند و هنرجويان بيشتر نواختن خود را در گروه انجام مي‌دهند. به دليل اينكه بيشتر انواع روش‌هاي آموزشي بر پايه خواندن ن‍ُت‌هاست، كودكان نمي‌توانند تا رسيدن به سن كافي براي شروع خواندن ن‍ُت‌ها، درس‌ها را آغاز كنند كه به طور معمول اين سن هم‌زمان با شروع خواندن و نوشتن در مدرسه است. درس‌هاي معمولي پيانو و ويولن (اندازه 4/1 ويولن) به طور معمول در شش يا هفت سالگي مي‌توانند آغاز شوند. يك كودك مي‌تواند نواختن ويولن‌‌سل 4/2 را در هفت سالگي آغاز كند. يادگيري سازهاي بادي چوبي و برنجي (فلوت، كلارينت، پيكولو، اُبوآ، فاگوت و ترومپت) ، ‌كه احتياج به رشد ظرفيت ريه‌ كودك دارد، ديرتر آغاز مي‌شود، به طور معمول حدود ده يازده سالگي است. يادگيري ترومبون و هورن فرانسوي حدود سيزده سالگي، گيتار آكوستيك در هشت يا نه سالگي، گيتار الكترونيك، چنگ و ويولا در يازده يا دوازده سالگي و كنترباس حدود سيزده سالگي مي‌توانند آغاز شوند.


    براي پيدا كردن معلم، والدين بايستي از والدين ديگر كه كودكانشان درس موسيقي مي‌گيرند و از موسيقيدان‌هاي محل اقامتشان، مثل معلم موسيقي مدرسه فرزندشان سؤال كنند. يك معلم مجرب بايستي مدرك موسيقي داشته باشد. عضويت در يك سازمان حرفه‌اي موسيقي محك ديگري بر معتبر بودن معلم است. با وجود اين، 73٪ آموزش‌دهندگان موسيقي، ‌حتي بسياري از معلمان خوب‌، به اين دو گروه تعلق ندارند. معلم بايد مايل به توضيح اساس روش آموزش خود براي والدين باشد و روابط خوبي را با كودك پايه‌ريزي كند.


    بزرگ‌ترين چالش در كار موسيقي، داشتن يك برنامه مرتب تمرين است؛ تمرين ساز بر پايه يك برنامه روزانه مرتب. بيشتر از هر فعاليت ديگر كودك احتياج به ديسيپلين دارد. اين تمرينات بايد به طور مرتب بدون توجه به حال و هواي شخص، ساير برنامه‌ها يا داشتن يا نداشتن انرژي از سوي هنرجو دنبال شود.


    تمرين موسيقي كاري تكراري در تنهايي است كه به طور معمول احتياج به زمان طولاني دارد تا نتايج محسوسي به دست دهد. تمرينات مي‌توانند مؤثرتر انجام شوند اگر معلم نكات چگونگي تمرين را، نه فقط چه تمرين كردن را، به هنرجو بگويد. اگرچه تمرين موسيقي نبايد به يك نيروي مداوم اصطكاك بين والدين و فرزندان تبديل شود، والدين نياز به ترغيب زياد و تشويق منظم فرزندانشان دارند. مفيد است كه يك برنامه منظم تمرين براي كودك در نظر گرفته شود تا تمرينات جز جدانشدني برنامه روزانه وي شوند.




    پي‌نوشت:


    1. Abstract


    2. Mozart Effect


    3. Howard Gardner


    4. Frames of Mind


    5. Volume of sounds


    زير و بمي6. pitch


    7. Motherese or Parentese


    8. Tempo


    9. dynamics


    10. Tonality


    11. Cadance


    12. perfect pitch


    13. relative pitch


    14. Shinichi Suzuki


    15. Yamaha


    16. Dalcroze Eurhythmics


    17. Emile Jacques Dalcroze


    18. Orff Schulwerk


    19. Carl orff


    20. Zoltan Kodaly
    ویرایش توسط arian : Saturday 9 February 2008 در ساعت 08:41 AM

  2. 3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Babak_mix آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    150
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    42
    نوشته ها
    821
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,206
    2,223 بار تشکر شده در 678 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 6/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    امیل ژاک دالکروز



    „دالکروز” از اهالی سوئیس بود و اعتقاد داشت که سالهای اولیه زندگی بویژه برای گسترش مهارتهای پایه ای موسیقی بسیار مهم و زیر بنایی می باشد. دالکروز بر خلاف مونته سوری که از موسیقی اطلاع زیادی نداشت استاد هارمونی در کنسرواتوار ژنو بود. بنابراین در سال 1905 میلادی نتیجه تحقیقات خود را ارائه داد.

    او معتقد بود که یکی از زیر ساختمانهای تعلیم و تربیت باید رشد هوش و شعور موسیقایی کودکان باشد. وی سیستمی را تدوین نمود که اساسی ترین آن بداهه خوانی در سلفژ و سرایش بود. اما در عمل با حرکاتی مواجه شد که خودش آنرا „اوریتمیک” (Orirytmic) نامگذاری کرد.

    اوریتمیک در حقیقت یک دوره حرکات بود که کودکان را از طریق حرکات فیزیکی به درک مشخصی از مفاهیم و عناصر موسیقی مثل ملودی، ریتم، هارمونی سبک وفرم راهنمائی میکرد. او ذهن و جسم را با هم در آمیخت و روشی بر پایه شکل دادن مفاهیم ذهنی توسط حرکات بدن پایه ریزی کرد. در این روش دست زدن، پریدن ، مکالمه، آواز خواندن، قدم زدن، خزیدن، لغزیدن، تلو تلو خوردن و غیره همه بکار گرفته میشود.

    در مقایسه روش دالکروز و مونته سوری یک نطقه اشتراک وجود دارد و آن هم اهمیت فراوانی است که آنها برای آواز خواندن قائل بودند. دالکروز می گوید خواندن حتی اگر یک ربع ساعت طول بکشد باید جزء برنامه هر روز کودکان باشد. فعالیتهای شنیداری، روندهای حرکتی و بعد استفاده از نتهای (MI وSOL) سپس آواز خواندن با همین دو نت، پرورش صدای تک تک کودکان، تقویت بداهه پردازی با انواع اصوات از ویژگیهای مهم روش دالکروز میباشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که در روش دالگروز حرکات فیزیکی میتواند عنصر زیر بنایی موسیقی برای کودکان باشد.

    کارل ارف
    حدودا„بیست سال بعد” کارل ارف„آهنگساز، مربی و موسیقیدان آلمانی به خاطر ضعف در آموزشهای بنیادین موسیقی تصمیم گرفت” مدرسه موسیقی و ورزش" را بنیانگذاری کند. کارل ارف تاکید فراوان بر خلاقیت و بداهه پردازی داشت و هدف اولیه و مقدماتی موسیقی را پرورش خلاقیت و کشف توانایی های بالقوه کودکان میدانست. از ویژگیهای مهم روش ارف می توان کاربردهای درمانی آنرا نام برد، بعنوان مثال: تاکید بر ریتم و هماهنگی گفتار، تاکید بر حرکات بدنی و نواختن ساز، خواندن سرود و آواز، که تاثیر مجموعه این فعالیتها در کسانی که مشکل تکلم دارند باعث تحریک و رشد گفتار و زبان و حرکات بدنی می شود.

    از اینرو بسیاری از این روشها جنبه موسیقی درمانی پیدا می کنند و دقیقا به همین خاطر کارل ارف نام مدرسه اش را „مدرسه موسیقی و ورزش” نامیده است.

    در روش ارف برای آموزش ریتم به کودکان از لغات آشنا و مانوس مثل اسامی حیوانات، گلها، اسامی خود بچه ها، اشیاء و حتی لغاتی که فاقد معانی خاص باشد استفاده می شود. برای آموزش صداهای موسیقی، ارف نیز مانند: دالکروز ابتدا از دو صدای (MI و SOL) استفاده می کند و بعد از یک دوره تمرینات یکماهه یا دو ماهه بر روی این صداها، بقیه صدا ها را بکار می گیرد. La به Sol اضافه می شود و به همین ترتیب نتهای (Re و Do) نیز به این مجموعه می پیوندند که حاصل این پنج صدا گام „پنتاتونیک” یا پنج صدایی را بوجود می آورد. همین امر باعث شد که عناصر موسیقیائی کارل ارف از نظر تئوریک کاملتر از شیوه های قبل از خودش باشد. او غالبا از ترانه و ملودیهایی استفاده می کرد که بر اساس آوازها و ترانه ها محلی و رایج ملل مختلف، از جمله آلمان شکل گرفته بود و از آنجا که گردش ملودی در ترانه های محلی و فولکلور بیشتر در گام پنج صدایی (پنتاتونیک) صورت می گیرد. تمرینات و آهنگهای مخصوص کودکان را در این گام تنظیم کرده و معتقد است که گردشهای ملودیک در گام پنج نتی برای کودکان خوشایند تر است.

    کارل ارف نه تنها در تدوین روشهای آموزشی برای کودکان تلاش فراوان نمود، بلکه در ساختمان سازهای مناسب برای کودکان از هیچ کوششی دریغ نکرده و سرانجام نیز موفق شد.

    او با تغییر شکل بر روی سازهایی که در آسیای جنوب شرقی رواج داشت موفق به ساختن سازهایی شد که بعد ها بنام سازهای „ارف” نامگذاری شد.
    دوستان عزیزم، به دلیل مشغله کاری کمتر میتونم در خدمتتون باشم
    انشاالله به زودی این کم کاری رو جبران کنم

  5. کاربران زیر از Babak_mix به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  6. #3
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    8520
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    252
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,630
    790 بار تشکر شده در 284 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    Smile تاثیر موسیقی بر کودکان


    0 Not allowed! Not allowed!
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    براساس تجربيات کسب شده در مهدهاي کودک، اگر موسيقي براي بچه­هايي که از نظر عاطفي و رفتاري مشکل دارند، به کار گرفته شود، پرخاشگري و ناآرامي در آن­ها از بين مي­رود و زمينه بروز خصايل اخلاقي و انسان­دوستي در آن­ها تقويت مي­شود.
    «موسيقي بويژه اگر به شيوه گروهي انجام گيرد، در ايجاد مهارت­هاي اجتماعي لازم در کودکان نقش مؤثري دارد و در از بين بردن رفتارهايي چون خجالت و کمرويي از روش­هاي ديگر مناسب­تر است و سازگاري و همکاري کودکان را با يکديگر فراهم مي­کند. اصولاً سازگاري و برقراري ارتباط مناسب با ديگران به عنوان مهارت اجتماعي لازم، نه با پند و اندرز و گفت­وگو، بلکه تنها از طريق انجام فعاليت­هاي گروهي، امکان­پذير است و کودکان به تمرين در موقعيت­هاي عملي، به رفتارهاي اجتماعي مطلوب دست مي ­يابند.
    بي­شک يکي از بحث­انگيزترين و در عين حال اساسي­ترين شاخه­هاي موسيقي را موسيقي کودک تشکيل مي­دهد. اين رشته از موسيقي به اين دليل حايز اهميت است که در واقع زيربناي موسيقي، چه به صورت شنيداري و چه به صورت عملکردي است و در نتيجه، اشتياقي به موسيقي و دنبال کردن آن در آينده توسط کودک، در اين سن و سال­هاست که پايه­گذاري مي­شود. اين شاخه از موسيقي که در بعضي از کشورها از جمله در کشورمان جوان و نوپاست، در کشورهاي پيشرفته بخصوص پس از جنگ جهاني دوم، ابعاد تازه­اي به خود گرفت تا آنجا که آهنگسازان بزرگي چون کارل ارف و زولتان کوداي، بخش بزرگي از انرژي خود را صرف تحقيق و آهنگسازي در اين بخش از موسيقي کرده ­اند
    .

  7. 3 کاربر برای این پست از panii60 تشکر کرده اند:


  8. #4
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    8520
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    252
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,630
    790 بار تشکر شده در 284 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    Smile


    0 Not allowed! Not allowed!
    آيا مي­دانيد

    - اولين کسي که به تدوين روش­هاي آموزش صحيح و کامل موسيقي پرداخت، يک پزشک ايتايايي به نام کلوديو مونته­سوري بود.

    بعد از آن، سيستم آموزش مجارستاني توسط زولتان کوداي شکل گرفت و بعد هم کارل ارف که همگي در همين محدوده جغرافيايي زندگي کردند، ظهور کردند.

    آموزش موسيقي کودک کمک مي­کند تا حس تشخيص درک کودکان و نوجوانان از موسيقي و مفاهيم و ملودي­ها ارتقاء يابد و دقت و پرهيزکاري آن­ها در فهم و انتخاب موسيقي بيشتر شود و با حساسيت بيشتري به صوت و موسيقي بنگرند و با آمادگي بيشتري از موسيقي سبک و نامربوط دوري جويند.

    - شرکت در کلاس­هاي موسيقي، ريتم، گروه­هاي کُر، کنسرت­ها و نمايش­هاي مختلف مي­تواند در کودک و نوجوان ارزش شخصي ايجاد و آن را تقويت کند.

    - خواندن آهنگ­هاي دسته­جمعي، گفت­وگو پيرامون موسيقي و آهنگ، در تسهيل ابراز بيان و روابط کلامي بسيار مؤثر است.

    - بعد از هفت سالگي کودکان به دليل آنکه گام به گام به درک ثابتي از مفاهيم از جمله مقدار، اعداد، زمان و مساحت و حجم مي­رسند، آماده مي­شوند تا اوازان و ريتم­هاي مختلف موسيقي را منطقي بياموزند و روابط فردي آن را درک کنند و منطق ساخت ملودي را بهتر بفهمند و حتي به طور منطقي خود نيز ملودي و آهنگ بسازند و در حدود سن يازده و دوازده سالگي ذهن کودک به درجه­اي از تأثير متقابل و همزمان نت­ها مي­رسد و هارموني را مي­فهمد.

    آموزش موسيقي به کودکان به روش زولتان کوداي (1882-1967) موسيقيدان مجار

    زولتان کوداي فرهنگ موسيقي را از کولي­هاي دوره­گرد و موسيقي مجلسي که برخي شبها در خانه اجرا مي­شد کسب کرد. مادرش پيانو مي­نواخت و پدرش رئيس راه­آهن و نوازنده آماتور ويلن بود. زولتان جوان نواختن ويلن را فراگرفت. در کر کليساي جامع «ناگيس زومبات» خواننده شد دو ساعت از فراغتش را در کتابخانه اين شهر به فراگيري ويلنسل مي­گذرانيد. پس از دبيرستان وارد دانشگاه ادبيات شد و تز دکترايش را در 1906 روي ساخت آوازهاي عاميانه نوشت. همزمان تحصيلات موسيقي خود را در کنسرواتوار بوداپست به پايان رساند. در آنجا با بلابارتوک روابط دوستانه برقرار کرد. در 1905 نخستين مجموعه آوازهاي عاميانه را گردآورد و در سال 1913 به اتفاق بارتوک، کلکسيون جديد و کاملي از آوازهاي عاميانه به نام «مه­موراندوم» Memorandom انتشار دادند.



    منبع:proandy-sp. si
    ویرایش توسط panii60 : Sunday 1 March 2009 در ساعت 04:43 PM

  9. 2 کاربر برای این پست از panii60 تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ساز شناسی "سه تار"
    توسط ethic در انجمن سه تار
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: Tuesday 22 April 2014, 06:19 PM
  2. مهندسي صدا ( چگونگي صدادهي ويولن)
    توسط *nvidia* در انجمن ویولن کلاسیک
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: Wednesday 12 June 2013, 11:01 AM
  3. مصاحبه بااستاد بهداد بابایی
    توسط alireza_amirsamimi در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: Thursday 15 February 2007, 09:16 PM
  4. تحصیل گیتار کلاسیک در اسپانیا و شرایط آن
    توسط s_guitar در انجمن گیتار کلاسیک
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Tuesday 6 February 2007, 07:43 AM
  5. مهندسي صدا(ويولن)
    توسط *nvidia* در انجمن ویولن کلاسیک
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: Saturday 2 December 2006, 07:36 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •