هر كجا هستي بدان در عشق ديدار توام
نيستي مادر كه هر دم من به قربانت روم
نيستي تا كه ببيني زندگي رنگ غم است

تا ببيني خاطرات بر هستيم آتش زده است
نیستی این دل دمادم می کند یادت هنوز
نیستی دلتنگیم می سوزدم شب تا به روز
مادرم تنهاترینم بی تو ای زیباترین
می کنم هر لحظه یادت تا که هستم نازنین
لمس دستان لطيفت آرزو شد در دلم
گرمي آغوش پاكت نيست با من مادرم
نيست تصويري درون ذهن من از تو چرا
من چگونه يادم آيد لحظه هاي بي تو را
كاش بودي مادرم، تا من فدايت ميشدم
لحظه اي ميشد كه دستم را به دستانت دهم
دست تو چون آتشی از مهر بود روی سرم
پس چراآن هرم بسان سایه ای شد در برم
مادر عشق ماندگاری در سرم
بهترین اوا هست" لالایه تو مادرم
گر بپرسند جای مادر در کجاست
گویم این نزدیکهاست بنگر بروی این سرم
مادرم خوش بو تر از هر گل تو هستی در برم
نور تو اتش بر افروخت ببین خاکسترم
از دو رنگیه زمانه طفل تو خوابش گرفت
میشود اوای لالایی بگویی مادرم؟
نیستی مادر که خاک پاک پایت را به چشمانم کشم
بعد تو هر لحظه ای من جور دوران می کشم
آرزو دارم که بازهم در برم بینم تو را
با همه دلخستگی یادت کند آرام مرا
هستی اما هیچ گاه نبوده ای به فکر خود
فکر تو همیشه این بود " که من اسوده ام؟
وز برای تو همین بس که ببینی خنده ام
گر خطایی از منه ناچیز سر زد "تو بدان شرمنده ام
گریم ان روز که نباشی مادرم
زندگی بدونه تو مرگه و این حال بدم
بین و با من حرفی از جدا شدن دیگر مزن
هستیه عالم فدایت خاک پایت" مادرم
خواهم ان روز که تو را نبینمت به خاطر ارم
که به من تو یاد دادی "به خدا امیدوارم
به خدا هر چه که دارم از دعای خیر توست
به خدا نبودنت نشد یه لحظه باورم