لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: قالب های شعری

  1. #1
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    Lightbulb قالب های شعری


    0 Not allowed! Not allowed!
    مثنوی
    مثنوی که آن را مزدوج نیز خوانند نوع اشعاری است که در وزن یکی،اما هر بیت آن دارای قافیه مستقل باشد. چونهر بیت مستلزم دو قافیه یا هر دو مصراع ابیات مقفی است،آن را مثنوی نامیده اند منسوب به کلمه مثنی مترادف اثنین که به معنی(دوتادوتا) یا(دوگانی) است ،کلمه مزدوج نیز همان معنی را می بخشد. عده ابیات مثنوی محدود نیست و بدین سبب این نو شعر را اکثر برای ساختن تواریخ و قصص و افسانه های طولانی بکار می برند که نظم آن در قصیده و بر قافیتی معین متعذر باشد مثنوی سازی در فارسی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده اما خوشترین وزن های مثنوی همان است که در نظم شاهنامه فردوسی و حرقه سنایی و خمسه نظامی و مثنوی مولوی بکار رفته است
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  2. 4 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قطعه
    نوع ابیاتی است که بر وزن و قافیت بدون مطلع مصرع،که از اول تا آخر همه مربوط به یکدیگر،راجع به یک موضوع اخلاقی و حکایت شیرین یا مدح و هجو و تهنیت و تعزیت و امثال آن باشد حداقل قطعه دو بیت و حداکثر معمول متداول پانزده تا شانزده بیت باشد،ولیکن بر حسب ضرورت تا حدود چهل پنجاه بیت و بیشتر از آن نیز گفته اند و در این صورت فرق آن با قصیده همان است که قطعه دارای مطلع مصرع نیست یعنی قافیه را از آخر بیت اول آغاز کرده و در مصرع اول نیاورده اند،اما در قصیده شرط است که دارای مطلع مصرع باشد کلمه قطعه(با کسر قاف) به معنی یک پاره از هر چیزی است و چون این نوع شعر شبیه پاره یی از ابیات اواسط قصیده است،آنرا قطعه نامیده اند.
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  5. 3 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  6. #3
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    رباعی(چهارگانه)
    رباعی که آنرا ترانه و دوبیتی نیز می گویند،دو بیت است که قافیه در هر دو بیت اول و مصراع چهارم رعایت شده و بر وزن مخصوص لا حول ولا قوِِة الا بالله باشد و آوردن قافیه در مصراع سوم اختیاری است. مثال:
    ای روی تو مهر عالم آرای همه
    وصل تو شب و روز تمنای همه
    گر با دگران به از منی،وای به من
    ور با همه کس همچو منی،وای همه
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  7. کاربران زیر از sara به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  8. #4
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    غزل غزل درلغت به معنی حدیث عشق ، عشقبازی و سخنی که دروصف زنان وعشق آنان گفته می شود است ودراصطلاح ادبی به شعری گفته می شود که ابیات آن بین هفت تا چهارده بیت باشد .*بیت اول غزل دارای دومصراع هم قافیه است که به آن مطلع غزل گفته می شود . ترتیب قرار گرفتن قافیه ها :
    ___________________ * ___________________*
    ___________________/ ___________________*
    ___________________+ ___________________* (دومصراع بیت اول با مصراع دوم دیگرابیات هم قافیه اند) قصیده و غزل از جهت قرار گرفتن قافیه ها شبیه به هم هستند اما موضوع قصیده عموما"ستایش ،نکوهش ومسائل اخلاقی است و ابیات آن بین دوازده تا هفتاد -هشتاد بیت است. _______________________________________________

    *درجاهای مختلف تعداد ابیات درنظرگرفته شده برای قالب غزل بین 5تا 10 یا 12 بیت متغیر است.
    ویرایش توسط hichnafar : Monday 2 June 2008 در ساعت 08:33 PM

  9. 3 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  10. #5
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!

    قصیده
    نوع اشعاری است که بر یک وزن و قافیه با مطلع مصرع و مروبط به یکدیگر درباره موضوع و مقصود معین،از قبیل مدح پادشاه و تهنیت جشن عید و فتحنامه جنگ یا شکر و شکایت و فخر و حماسه سرایی و مرثیه و تعزیت و مسایل اخلاقی و اجتماعی و عرفانی و امثال آن ساخته باشند و شماره ابیاتش حد متوسط معمول مابین بیست تا هفتاد و هشت بیت بیت باشد و بیشتر از آن تا حدود صدو پنجاه بیت و افزون تر نیز گفته اند و بعضی کمتر از بیست بیت را تا حدود پانزده شانزده بیت را نیز قصیده نامیده اند. کاهش و افزایش عده ابیات یا کوتاهی و بلندی قصاید،بستگی دارد به اهمیت موضوع و قدرت و قوت طبع شاعر و خصوصیت قوافی و اوزان مطبوع و نا مطبوع که گوبنده برای انشا قصیده انتخاب کرده باشند حداکثر ابیات قاصد را نمی توان معین کرد،اما حداقل آن را حدود بیست و یک یا تجاوز از پانزده و شانزده بیت گفته اند. قصیده یکی از انواع مهم شعر است و بعضی آنرا مهمترین اقسام شمرده اند،به این ملاحظه که عمده طبع آزمایی و پایه توانایی و نیروی سخندانی شاعر از نوع قصیده معلوم می شود که بتواند چها پنجاه بیت بر یک وزن و قافیت در یک موضوع با رعایت نکات بلاغت و جزالت کلام،استادانه از خود انشا کند. و حقیقت امر این است که اهمیت را در خوب گفتن شعر باید دانست نه در انتخاب نوع شعر و مقام استادی و براعت گوینده از اقسام دیگر شعر نیز بخوبی معلوم می گردد. اما وجه تسمیه قصیده:چون در نوع قصاید نظر شعرا بیشتر متوجه اشخاص و مقصود های معین از قبیل:مدح و موعظت و حکمت و تهنیت و تعزیت بزرگان دقت بوده است،آنرا قصیده به معنی مقصود نامیده اند که ماخوذ از قصد به معنی توجه و روی کردن کسی یا چیزی است. پس لفظ قصیده ،فعیل به معنی مفعول است و تا آخر آن علامت وحدت است،نظیر کلمات شعیده و ذبیحه و سفیله و امثال آن. و چون قصیده بدون تا گویند،جنس عام مطلق آن مراد است. علمای ادب معتقدند:که در قصاید پارسی تصریع مطالع لازم است و در قصیده که مطلع آن مصرع نباشد اگر چه دراز بود آن را قطعه خوانند و اسم قصیده برآن اطلاق نکنند.
    قصیده محدود و مقتضب
    ممکن است شاعر قصیده سرا،بدون زمینه سازیتشبیب و تغزل،وارد مدح یا مقصود دیگر شود و در این صورت قصیده را محدود یعنی باز داشته از تشبیب و تغزل گویند و آنرا به اصطلاح مقتضب(یعنی:باز بریده) نیز می خوانند. مثال از انوری:
    گر دل و دست بحر و کان باشد
    دل و دست خدایگان باشد
    زهی بقای تو دوران چرخ را مفخر
    خهی لقای تو بستان عمل را زیور
    اما قصیده کامل آن است که دارای تشبیب و تخلص و شریطه باشد.
    شریطه
    رسم شعرا این است که قصاید مدحیه را به ابیاتی که مشتمل بر دعای ممدوح باشد ختم کنند،این قسمت از قصیده را شریطه می نامند،و ادبای قدیم آنرامقاطع قصیده گفته اند،شریطه معمولا به صورت دعای تابیده یعنی متضمن معنی دوام و همیشگی است به این طور که مثلا بگویند:تا آسمان بر پاست ،کاخ دولت تو بر پای باد. مثال شریطه:
    تا زگردون و اختر اندر دهر
    هر چه مضمر بود،شود مظهر
    بادگر دان برای تو گردون
    باد تابان به حکم تو اختر
    هفت کشور ترا به زیر نگین
    وز توآباد و شاد،هر کشور
    تجدید مطلع
    گاه هست که شاعر در اثنای قصیده،مطلع مصرع تازه می آورد،چنانکه گویی قصیده را بر همان وزن و قافیه از سر گرفته است. این عمل را در اصطلاح شعرا تجدید مطلع یعنی تازه و نو کردن مطلع گویند. تجدید مطلع بیشتر برای آن است که بخواهند از مطلبی به مطلب دیگر انتقال کنند. خواه از تغزل به مدیحه باشد یا از مدح به تغزل،یا در امور دیگر از قبیل اشعار وصفی و اخلاقی و عرفانی و بث شکوی و امثال آن و بدین سبب دایره تجدید مطلع از حسن تخلص و سیع و مواردش متنوع تر است. مثال:در قصیده معروف شیخ سعدی به مطلع زیر:
    به هیچ بار مده خاطر و به هیچ دیار
    که برو بحرفراخ است و،آدمی بسیار
    در ایتدا قصیده یی حوالی پنجاه بیت در مواعظ و نصایح گفته و در خاتمه آن بیتی آورده:
    از این سخن بگذشتیم و یک غزل باقی است
    تو خوش حدیثی کنی سعدیا بیا و بیار
    آنگاه تجدید مطلع کرده و یک قصیده تمام در ستایش ممدوح با تشبیب و تخلص و شریطه حدود چهل بیت ساخته است:
    کجا همی رود آن شاهد شکر گفتار
    چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار...

    ادامه دارد...
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  11. 3 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  12. #6
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نام گذاری قصاید
    1-از نظر ردیف و قوافی که چون قافیه مبتنی بر حرف الف باشد آنرا قصیده الفی می نامند و چون با باشد بائیه و تا باشد تائیه گویند و بر این قیاس در سایر حروف و چون قافیه با ردیف باشد آنرا مردف و به این مناسبت بیت و قصیده را نیز مردف خوانند.
    2-از نظر تشبیب و تغزلی که برای زمینه سازی در مقدمه قصیده گفته اند که مثلا اگر تشبیب قصیده در وصف بهار باشد آن قصیده را بهاریه و چون در وصف خزان باشدآنرا خزانیه گویند و همچنان اگر مصف سلوع و غروب آفتاب و تشبیهات هلال باشد آنرا طلوعیه و غروبیه و هلالیه نامند
    3-از نظر موضوع و مقصود اصلی شاعر و مضامین قصیده،چنان که اگر در مدح و ستایش باشد آنرا قصیده مدحیه گویند و همچنان قصاید حسبیه و شک. ائیه یا بث شکوی و چکامه های وطنی و سیاسی و اجتماعی و امثال آن.
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  13. 3 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  14. #7
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سارا جان با اجازه غزل رو کاملتر می کنم


    غزل
    غزل در اصطلاح شعرای فارسی،اشعاری است بر یک وزن و قافیت،با مطلع مصرع که حد معمول متوسط ما بین پنج تا دوازده بیت باشد و گاهی بیشتر از آن تا حدود پانزده شانزده بیت و به ندرت تا نوزده بیت نیز گفته اند. اما از پنج بیت کمتر،چون سه چهار بیت باشد می توان آن را غزل ناتمام گفت و کمتر از سه بیت را به نام غزل نشاید نامید. کلمه غزل در اصل لغت ، به معنی عشقبازی و حدیث عشق ئ عاشقی کردن است و چون این نوع شعر بیشتر مشتمل بر سخنان عاشقانه است،آنرا غزل نامیده اند و لیکن در غزل سرایی حدیث مغازله شرط نیست بلکه ممکن است متضمن مضامین اخلاقی و دقایق حکمت و معرفت باشد و از این نوع غزل های حکیمانه و عارفانه نیز بسیار داریم. فرق میان غزل با تغزیل قصیده آن است که ابیات تغزل باید همه مربوط به یک موضوع و یک مطلب باشد،اما در غزل تنوع مطالب ممکن است،چندانکه آنرا شرط غزل دانسته اند. غزل در قدر لطیف تر و پر سوز تر و حال تر باشد مطبوع تر و گیرنده تر است و همان اندازه که در قصیده فخامت و جزالت مطلوب است در الفاظ و معانی غزل باید رقت و لطافت بکار برد و از کلمات وحشی و تعبیرات خشن و ناهمواز سخت احتراز کرد.
    تحول صناعی و معنوی غزل
    باید دانست که اصطلاح غزل در فدیم مخصوص اشعار غنایی و سروده های آهنگین عاشقانه بوده است که با الحاق موسیقی تطبیق می شده و آنرا غالبا با ساز و آواز می خوانده اند،در عدد ابیات و سایر خصوصیات نیز شرط و قیدی نداشت. بعد آنرا مرادف کلمه نسیب بکار بردند و تغزلات پیش آهنگ قصاید را به اسم غزل نامیدند و تدریجا همان غزلی که تشبیب قصاید بود به صورت غزل مفرد نظیر غزلیات عراقی و سعدی و حافظ در آمد و نوعی ممتاز و قسمی مخصوص از شعر گردید و از آن تاریخ قسمت نسیب و تشبیب قصاید را برای امتیاز به نام تغزل خواندند. در نوع غزل از نظر معنی و مضمون نیز به مرور ایام تحول بزرگ روی داد،به این جهت که شعرای قصیده سرای قدیم،بیشتر توجهشان به مدح سلاطین و وزرا و رجال بزرگ عهد خود بود و در غزل های تشبیب قصیده،از حدود معانی عشقی و وصفی بیرون نمی رفتند. اما از آن تاریخ که معانی عالی اخلاقی و مضامین دلپذیر حکمت و عرفان داخل شعر فارسی گردید،انواع شعر مخصوصا نوع غزل از صورت محدود سابق بیرون آمد و با افکار و معانی بلند اخلاقی و عرفانی بیامیخ و بهترین وسیله برای پروراندن معانی عالی حکمت و معرفت گردید و اصطلاحاتی که از حی ومعشوق میخانه و پیر می فورش و مغ و مغبچه و خط و خال و چشم و زلف در غزلیات باقی مانده در بیان معانی عالی تری غیر از آنچه هوسبازان کوته بین توهم کرده اند بکار رفت.
    حسن تخلص در غزل
    صنعت حسن تخلص بیشتر در قصیده معمول است و گاه باشد که آنرا در غزل نیز بکار برند. اما به این طریق که در ابیات آخر غزل گریز به مدح کرده یکی دو بیت در ستایش ممدوح بگویند و غزل را به دعای او یا بیت غزلی دیگر ختم کنند،به طوری که گاهی مدیحه در حکم جمله معترضه باشد.
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  15. 2 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  16. #8
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دو بیتی
    کلمه درو بیتی را علاروه بر اینکه در موررد رباعی بکار برده اند در معنی دیگری نیز اصطلاح کرده اند و این معنی عبارت است از دو بیت که در قافیه بندی با رباعی یکی اما در وزن با آن مختلف باشد. مثال از دوبیتی:
    دل عاشق به پیغامی بسازد
    خمار آلوده با جامی بسازد
    مرا کیفیت چشم تو کافی است
    ریاضت کش به بادامی بسازد
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  17. 2 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  18. #9
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض ترجیع بند


    0 Not allowed! Not allowed!
    ترجیع بند از چند قطعه شعر متفاوت تشکیل شده است که همگی دارای وزن یکسان اند اما قافیه های آن ها مختلف است و در پایان هر بند یک بیت واحد با وزن یکسان و قافیه ی متفاوت با سایر قسمت هاتکرار می شود که به آن «ترجیع» (به معنی بیتی که پس از هر بند تکرار می شود) یا « برگردان» یا «واسطة العقد » می گویند .
    هر قسمت ، بند یا قطعه نیز «خانه» نامیده می شود .
    موضوع ترجیع بند بیشتر عشق ، مدح و عرفان است.

    طرز قرار گرفتن قافیه ها :
    ------------× ------------×
    ------------ ------------×
    ------------ ------------×
    ------------#
    ------------#
    ------------+ ------------+
    ------------ ------------+
    ------------ ------------+
    ------------#
    ------------#

    معروف ترین ترجیع بند عرفانی از هاتف اصفهانی (قرن دوازدهم) و قدیمی ترین ترجیع بند مربوط یه فرخی سیستانی است.
    نمونه ای از هاتف اصفهانی :
    یار بی پرده از در ودیوار
    در تجلی است یا اولی الابصار
    شمع جوئی و آفتاب بلند
    روز بس روشن و تو در شب تار
    گر زظلمات خود رهی بینی
    همه عالم مشارق الانوار ...
    ... پی بری گر برازشان دانی
    که همین است سر آن اسرار
    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو

    نمونه ای از ترجیع بند سعدی :

    دردا که به لب رسید جانم *** آوخ که ز دست شد عنانم
    کس دید چو من ضعیف هرگز *** کز هستی خویش در گمانم
    پروانه ام اوفتان و خیزان *** یکبار بسوز و وارهانم
    گر لطف کنی به جای اینم *** ورجور کنی سرای آنم
    بنشینم و صبر پیش گیرم *** دنباله کار خویش گیرم
    زان رفتن و آمدن چگویم *** می آیی و می روم من از هوش
    یاران به نصیحتم چه گویند *** بنشین و صبور باش و مخروش
    ای خام، من این چنین در آتش *** عیبم مکن ار برآورم جوش
    تا جهد بود به جان بکوشم *** و آنگه به ضرورت از بن گوش
    بنشینم و صبر پیش گیرم *** دنباله ی کار خویش گیرم
    ای بر تو قبای حسن چالاک *** صد پیرهن از جدائیت چاک
    پیشت به تواضع است گویی *** افتادن آفتاب بر خاک
    ما خاک شویم و هم نگردد *** خاک درت از جبین ما پاک
    مهر از تو توان برید هیهات *** کس بر تو توان گزید حاشاک
    بنشینم و صبر پیش گیرم ***دنباله ی کار خویش گیرم

    (اشعار قرار داده شده کامل نیستند)

    _______________________________

    منابع :سایت کلاسور
    سایت دانشنامه رشد
    سایت آریابوم
    اطلاعات عمومی پیام ص 431
    ویرایش توسط hichnafar : Thursday 5 June 2008 در ساعت 09:16 PM

  19. 3 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  20. #10
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض ترکیب بند


    0 Not allowed! Not allowed!
    ترکیب بند از لحاظ ساختار مانند ترجیع بند است و فرق آنها این است که ابیات بین قسمت ها یاهمان واسطة العقد با یکدیگر متفاوت اند . یعنی در ترجیع بند عینا" تکرار می شود اما در ترکیب بند متغیر است.
    قدیمی ترین ترکیب بند از قطران تبریزی است و بهترین ترکیب بند در مرثیه ی شهدای کربلا از محتشم کاشانی در قرن دهم است که از دوازده بند تشکیل شده .

    ------------× ------------×
    ------------ ------------×
    ------------ ------------×
    ------------#
    ------------#
    ------------+ ------------+
    ------------ ------------+
    ------------ ------------+
    ------------*
    ------------*

    نمونه ای از ترکیب بند وحشی بافقی :


    دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ***داستان غم پنهانی من گوش کنید



    قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ***گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید




    شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی***سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی




    روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ***ساکن کوی بت عربده جویی بودیم




    عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم *** بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم




    کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود *** یک گرفتار از این جمله که هستند نبود




    نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت***سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت




    این همه مشتری و گرمی بازار نداشت*** یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت




    اول آن کس که خریدار شدش من بودم *** باعث گرمی بازار شدش من بودم




    نمونه ای از ترکیب بند محتشم کاشانی :


    باز این چه شورش است که در خلق عالم است*** باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین*** بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

    این صبح تیره باز دمید از کجا کزو*** کار جهان و خلق جهان جمله درهماست

    گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب*** کاشوب در تمامی ذرات عالم است

    گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست***این رستخیز عام که نامش محرم است

    در بارگاه قدس که جای ملال نیست***سرهای قدسیان همه بر زانویغم است

    جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند*** گویا عزای اشرف اولاد آدماست

    خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین***پرورده ی کنار رسول خدا، حسین

    کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا***در خاک و خون طپیده میدان کربلا

    گر چشمروزگار به رو زار می گریست***خون می گذشت از سر ایوان کربلا

    نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک*** زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

    از آب هم مضایقه کردندکوفیان ***خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

    بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند***خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

    زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد*** فریادالعطش ز بیابان کربلا

    آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم*** کردند رو به خیمه یسلطان کربلا

    آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد***کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد

    کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی*** وین خرگه بلند ستون بیستونشدی

    کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه***سیل سیه که روی زمین قیرگونشدی

    کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت***یک شعله ی برق خرمن گردون دونشدی

    کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان****سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی

    کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک ***جان جهانیان همه از تن برون شدی

    کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست*** عالم تمام غرقه دریای خون شدی

    آن انتقام گر نفتادی به روزحشر***با این عمل معامله ی دهر چون شدی

    آل نبی چو دست تظلم برآورند ***ارکان عرشرا به تلاطم درآورند


    (اشعار قرار داده شده کامل نیستند)
    ویرایش توسط hichnafar : Friday 13 June 2008 در ساعت 10:45 AM

  21. 4 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  22. #11
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض مسمط


    0 Not allowed! Not allowed!
    مسمط به معنی مروارید در رشته کشیده شده است و در علم بدیع شعری است که شامل چند قسمت چهار ،پنج یا شش مصراعی تاده مصراع (معمولا") با قافیه های یکسان است (بند مسمط) و بین این قسمت ها مصراعی باقافیه ی دیگر گفته می شود (مصراع تسمیط یا رشته مسمط). مبتکر مسمط را منوچهری دامغانی در قرن پنجم هجری می دانند .
    به مسمط هایی که بند مسمط و رشته مسمط آنها مجموعه سه مصراع باشد مسمط مثلث به چهار مصراع مربع و به پنج مصراعی مخمس و به شش مصرایی ها مسدس گویند.

    نمونه ای از مسمط منوچهری:

    خیزید و خز ‌آرید که هنگام خزان‌ست
    باد خنک از جانب خوارزم وزان‌ست
    آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان‌ست
    گویی به مثل پیرهن رنگرزان‌ست
    دهقان به تعجّب سر انگشت گزان‌ست
    کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار
    طاووس بهاری را دنبال بکندند
    پرش ببرید و به کنجی بفکندند
    گویی به میان باغ، به زاریش پسندند
    با او نه نشینند و نه گویند و نه خندند
    وین پر نگارینش بر او باز نبندند

    تا آذر مه بگذرد و آید آذار

    منابع:ویکی پدیا ،دانشنامه رشد ، اطلاعات عمومی پیام
    ویرایش توسط hichnafar : Thursday 19 June 2008 در ساعت 12:35 PM

  23. 3 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  24. #12
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    چهارپاره

    شعري است شامل چند دوبيتي با قافيه هاي مختلف که از نظر معني با هم ارتباط دارند و مصراعهاي زوج با هم هم قافيه اند.
    اين قالب پس از مشروطيت در ايران رواج يافت و تلاشي بود در جهت ايجاد يک قالب نو که درون مايه تازه اي داشته باشد.
    درون مايه چهار پاره بيشتر اجتماعي و غنايي است، در حالي که محتواي رباعي و دو بيتي مسايل عاشقانه، عارفانه و فلسفي است. تفاوت ديگر آن است که هر دو بيتي يا رباعي خود يک مفهوم کامل دارد ولي همه دوبيتي هاي چهار پاره درباره يک موضوع بحث مي کند. شعر در امواج سند از مهدی حمیدی در قالب چهار پاره سروده شده است
    از شاعرانی که در قالب چهار پاره شعر دارند میتوان به فریدون مشیری فریدون توللی و پرویز خانلری اشاره کرد



    نمونه:


    شب همچو آبی از سراین برگ ها گذشت ----- هر برگ همچو نیمه دستی بریده بود


    هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند ----- کف بین باد طالع هر برگ دیده بود


    (نادر نادرپور)

  25. 3 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ریتم در موسیقی ایران
    توسط m_vilon در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Thursday 11 January 2007, 05:17 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •