لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 16 از 53

موضوع: دکتر علی شریعتی

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #20
    tarane آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2619
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    نوشته ها
    122
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    131
    166 بار تشکر شده در 81 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوست داشتن از عشق برتر است. عشق يك جوشش كور است
    و پيوندي از سر نابينائي . اما دوست داشتن پيوندي خودآگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .
    عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش است
    و دوست داشتن از روح طلوع مي كند و تا هرجا كه يك روح ارتفاع دارد
    ،دوست داشتن همگام با آن اوج مي يابد
    . عشق جوششي يك جانبه است. به معشوق نمي انديشد كه كيست ؟
    يك (خود جوشي ذاتي) است و از همين رو هميشه اشتباه مي كند
    و در انتخاب يه سختي مي لغزد
    و يا همواره يكجانبه ميماند و گاه ميان دو بيگانه نا همانند ،
    عشقي جرقه مي زند و چون در تاريكي است
    و يكديگر را نمي بينند، پس از انفجار اين صاعقه است
    كه در پرتو روشنايي آن ، چهره يكديگر را مي توان ديد و در اينجا است
    كه گاه پس از جرقه زدن عشق ،عاشق و معشوق كه در چهره هم مي نگرند ،
    احساس مي كنند
    كه هم را نمي شناسند و بيگانگي و و ناآشنايي پس از عشق - كه درد كوچكي نيست - فراوان است.
    اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد و در زير نور سبز مي شود
    و رشد مي كند و از اين رو است
    كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد ،
    در حقيقت ، در آغاز ، دو روح خطوط آشنايي را در سيما و نگاه يكديگر مي خوانند ...
    دو روح ، دو نفر، كه ممكن است
    دو نفر با هم در عين روبايستي ها احساس خودماني بودن كند
    و اين حالت بقدري ظريف و فرار است
    كه بسادگي زير دست احساس و فهم ميگريزد . عشق جنون است
    و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني (فهميدن) و (انديشيدن) نيست.
    اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ،
    از سر حد عقل فراتر ميرود و فهميدن و انديشيدن را نيز از زمين ميكند
    و با خودش به قله بلند اشراق مي برد .
    عشق زيبائي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند و دوست داشتن زيبائي هاي دلخواه را در (دوست)
    مي بيند و مي يابد . عشق يك فريب بزرگ و قوي است
    و دوست داشتن يك صداقت راستين و صميمي ، بي انتها و مطلق .
    عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا كردن .
    عشق بينايي را مي گيرد و دوست داشتن بينايي مي دهد
    . عشق خشن است و شديد در عين حال ناپايدار و نا مطمئن و دوست داشتن لطيف است
    و نرم ودرعين حال پايدار و سرشار از اطمينان .
    عشق همواره با اشك آلوده است و دوست داشتن سراپا يقين است و شك ناپذير .
    از عشق هرچه بيشتر مي نوشيم ، سيراب تر مي شويم
    و از دوست داشتن هر چه بيشتر، تشنه تر. عشق هرچه ديرتر ميپايد كهنه تر ميشود
    و دوست داشتن نوتر. ... عشق يك اغفال بزرگ و نيرومند است
    تا انسان به زندگي مشغول گردد و به روزمرگي - كه طبيعت سخت آنرا دوست ميدارد-
    سرگرم شود، و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است
    و خودآگاهي ترس آور آدمي در اين بيگانه بازار زشت و بيهوده . عشق لذت جستن است
    و دوست داشتن پناه جستن . عشق غذا خوردن يك حريص گرسنه است
    و دوست داشتن همزباني در سرزمين بيگانه يافتن است.
    به سکوت سرد زمان

    به خزان زرد زمان

    نه زمان را درد کسی

    نه کسی درد زمان

    بهار مردمی ها دی شد !

    زمان مهربانی طی شد !

    آه از این دم سردیها ؛ خدایا !




  2. 5 کاربر برای این پست از tarane تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •