0
از كجا ميآيد اين آواي دوست
محمود امین : يوسف پوريا در سال 48 يك ساز ميسازد و بنا به دلايلي ديگر اين كار را ادامه نميدهد. چهار، پنج سال ميگذرد و در سال 1353 تصميم ميگيرد اين كار را به شكل حرفهاي دنبال كند. به قول خودش شاگرد غيرمستقيم استاد فقيد «يحيي» است كه بهواسطه سليمانخان روحافزا دانش او را فرا گرفته است.</B>
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
مداومت و پشتكار وي سبب شد كه بهتدريج او به يكي از بهترين تارسازهاي اين سرزمين تبديل شود كه سازهايش را استادان درجه يك بنوازند. حالا هم او افتخار ميكند كه نوازندههاي نامي از ساز او سود ميبرند و هم از اينكه ساز پوريا دستشان است، به خودشان ميبالند. گفتوگوي ما يك نشست خوشايند و شيرين بود اما متاسفانه در لحظاتي كه اين گفتوگو را با استاد پوريا از پشت تلفن مرور ميكرديم، مطلع شديم فرزند استاد محمود فرهمند، ديگر سازنده چيرهدست تار درگذشت. تلخي اين اتفاق، شيريني گفتوگو را گرفت و هر دوي ما را مكدر كرد. روزنامه «تهران امروز» اين ضايعه را به استاد فرهمند تسليت ميگويد. گفتوگوي ما را بخوانيد:
***
از آنجايي كه معمولاً موسيقي فراتر از ابزار اجرايي خود حركت ميكند، سازها و سازندهها هميشه در حاشيه قرار ميگيرند. آيا اين اجحاف ناخواسته شما را ناراحت نميكند؟
اين مساله از قديمالايام رايج بوده و متاسفانه سازنده ساز را به چشم يك صنعتگر نگاه ميكنند. بعضي هم فكر ميكنند چون ساز از چوب ساخته ميشود، سازسازي نجاري است و اين طرز تفكر يك فاجعه است. نجاري اغلب يك صنعت محسوب ميشود، در حالي كه سازسازي يك هنر / صنعت بهشمار ميآيد. در واقع ساخت يك ساز پروسهاي است كه در آن هنر، تفكر و صنعت همزمان در كنار هم قرار ميگيرند تا يك وسيله بيان هنر به منصهظهور برسد.
اين پروسه پيچيدگيهايي دارد كه هنوز هم پس از گذشت اين همه سال و پشتسر گذاشتن تجربههاي مختلف نياز به آزمودن و درك و دريافت و قابليتهاي جديد هنر سازندگي ساز حس ميشود كه معتقدم راه زيادي مانده تا ايدههاي جديد و تواناييهاي سازهاي ايراني استخراج شود. متاسفانه نوازندهها هنگام خريدن ساز كلي تعريف و تمجيد ميكنند اما وقتي كه نوبت به اجراي موسيقي و عوامل تاثيرگذار ميرسد، سازنده ساز را فراموش مي كنند. در حقيقت اين نگاه نادرست بهطور كلي در جامعه موسيقي ما رايج است و كمتر توجهي به اين مقوله ميشود. البته به بيراهه نروم، گاهي بعضي از نوازندهها در بروشور آلبوم يا كنسرت خود به سازنده سازي كه با آن هنرنمايي كردهاند، اشاره ميكنند. ازجمله كنسرت اخير حسين عليزاده كه اين اتفاق خوشايند افتاد. اميدوارم روزي برسد كه سازسازها بيشتر مورد حرمت قرار بگيرند و هنگامي كه از عوامل اجرايي يك مجموعه موسيقي ياد ميكنند، سازندهها نيز جزو آنها باشند.
در بخشي از صحبتهايتان به اين موضوع اشاره كرديد كه هنوز جا دارد ما روي سازهايمان كار كنيم. اين عقيده براي يك سازنده باتجربه بسيار ستودني است. چرا پس از گذشت اين همه سال چنين عقيدهاي داريد؟
بهترين الگو و قواره ساز تار در ايران را زندهياد «يحيي» ساخته است و نسخهاي ديگر «جعفر». طبيعي است كه هر تارسازي بايد يكي از اين 2 الگو را بگيرد و سازش را بسازد اما در اين مسير ما بايد به تكامل ساز در مسيري طبيعي و درعين حال پايبند به سنت فكر كنيم. البته اين جمله بدان معنا نيست كه ما ميتوانيم بهتر از يحيي ساز بسازيم. در واقع اگر بتوانيم مثل «يحيي» بسازيم، بهترين و زيباترين ساز را ساختهايم اما با اين وجود معتقدم در طول سالها ميتوان از تجربههاي مثبت استفاده كرد كه تكامل يك پديده راه خودش را برود.
آيا تغييراتي هم در شيوه ساخت يا سازمان تار ايجاد شده است؟
به هر حال با گذشت زمان تغييراتي در الگوي يحيي حاصل شد كه دلايل متعددي ميتواند داشته باشد چون يحيي آدمي نبوده كه به اين مقولات بيتوجه بوده باشد. طبيعي است كه در اين سالها شيوه نوازندگي و نگاه به ساز تار عوض شده و اين تغيير رويه ميتواند تغييراتي هم در ساز به وجود بياورد زيرا نوازندگي به ساز بستگي دارد و اگر شيوه نوازندگي عوض شود، بايد ساختمان ساز هم تغييراتي بكند.
بهنظر ميرسد تغييراتي كه شما از آن صحبت ميكنيد، همه در راستاي تسهيل نوازندگي باشد؟
بيشك همينطور است چون ما تلاش ميكنيم كه با توجه به شيوههاي نوازندگي معاصر سازها را طوري طراحي كنيم و بسازيم كه نوازنده به خوبي و به راحتي بتواند شيوه خودش را روي ساز پياده كند اما همه اينها در صورتي است كه ساختمان و ساختار اصلي ساز حفظ شود.
ساز تار در سالهاي اخير با تغييراتي روبهرو بوده است. ازجمله در قسمت سرپنجه و پردهها كه شايد شكل و شمايل آن را هم تغيير داده باشد. نظرتان در اين زمينه چيست؟
اگر تغييرات ايجاد شده، علمي و در عين حال برپايه رعايت اصول باشد، بسيار نيكوست. براي مثال بايد بگويم كه من پنجهها را بهصورت يك تكه ساختهام تا ساز در طول زمان اگر ضربه و آسيبي ديد، دسته از سر پنجه جدا نشود، در حالي كه در گذشته دسته از سرپنجه جدا بود و به مرور زمان يا از هم جدا ميشد يا ميشكست، من اين كار را نكردم چون ضرورتي وجود نداشت كه بخواهم چيزي كه خود به خود متعالي و درست را به شكل ديگري پياده كنم. ما امروز دستگاههايي داريم كه به راحتي روي ساز شيار ميدهند و دليلي ندارد با وجود اين دستگاه ما دسته و سرپنجه جدا از هم بسازيم. به هر حال وقتي يكسره باشد، استقامت ساز هم بيشتر خواهد بود.
نگفتيد كه تغييرات ياد شده را چطور ارزيابي ميكنيد؟ بهخصوص تغييراتي كه از سوي استاد قنبريمهر روي تار ايجاد شد.
جناب قنبري مهر، استاد عزيز و عظيمالشاني است كه خصايل والاي انساني در ايشان وجود دارد و كمتر ميتوان ديگر چنين هنرمندي به دوران ديد. ابتكاري كه ايشان روي سرپنجه تار به خرج دادند، بسيار جالب و علمي است. اين ايده واقعاً دردسر نوازنده را در كوك كردن و سيم انداختن كم ميكند.
اما با گذشت سالها، آنچنان كه بايد و شايد با استقبال مواجه نشد؟
نوازندههاي ما معتقدند كه شكل اين سرپنجه به تار ايراني كه يك ساز ملي است، نميخورد. سرپنجه در صدادهي تاثير زيادي ندارد اما بعد از سالها ديديم كه جامعه موسيقي آن را نپذيرفت.
درعرصه سازندگي ساز با 2 حوزه سفارش (دستساز) و توليد انبوه (صنعتي و ماشيني) مواجه هستيم. نظرتان درباره توليد انبوه چيست؟
توليد انبوه، بيشك يكي از نيازهاي اساسي جامعه موسيقي است. طبيعي است كه ساز دستساز نميتواند پاسخگوي اين همه هنرجو باشد. منتها چيزي كه در اين ميان قابل توجه است، قيمت سازهاست. گاهي اوقات مشاهده ميشود كه يك انبوهساز در ميان سازهايي كه ساخته، يك ساز خوش صدا پيدا ميكند و به قيمت ساز دستساز ميفروشد. اين كار درست نيست و ارزش ساز دستساز يك هنرمند را پايين ميآورد. توليد انبوه وقتي خوب است كه ارزان به دست علاقهمندان برسد.
در عوض داريم كساني كه دستساز كار ميكنند، اما سازهايشان شبيه كاريكاتور ساز است تا خود ساز. اگر انبوه سازها الگويي خوب دارند و ميتوانند با قيمت مناسب ساز توليد كنند، بهتر است آنها به كارشان ادامه بدهند تا اينكه يك سازنده دست ساز به شكلي كاملا غيرقابل ملاحظه و با قيمتي بالا ساز توليد كند.
در همين راستا در خانه موسيقي بحثي بود كه سازندگان بتوانند با راهنمايي اساتيد، كيفيت كارشان را بالا ببرند، چه شد؟
بله، قرار بود از سازسازها دعوت كنيم و آنها را تعليم بدهيم و در مسير ساختن ساز بهتر آنها را ياري كنيم. اما هنوز اين تصميم به مرحله عمل نرسيده است كه اميدوارم به زودي بتوانيم به اين خواسته جامه عمل بپوشانيم.
به نظر ميرسد كانون ساز سازان خانه موسيقي آنچنان كه بايد و شايد نتوانسته فعاليتهاي كارآمدي داشته باشد، چرا؟
من به عنوان عضو هيات مديره اين كانون تلاش ميكنم كه اتفاقهاي تازهاي در اين مجموعه بيفتد. البته ساير اعضا نيز همينطور. به عنوان مثال در سالهاي گذشته فقط افرادي ميآمدند و فرم پر ميكردند و بدون اينكه تحقيق كاملي راجع به صحت ادعاهاي دوستان صورت بگيرد عضويت يا عدم عضويت صورت ميپذيرفت.
من پيشنهاد دارم از كساني كه علاقهمند عضويت در اين كانون هستند، دعوت شود تا سازهايشان را بياورند و در جلسات هفتگي به ديد ساير اعضاي هيات مديره برسانند و در مرحله بعد از كارگاههاي سازسازي آنها باخبر و مطلع شويم. اين تصميم تا حدودي عملي شده است و در هر جلسه كه ما گرد هم ميآييم، چند نفر با ساز ميآيند، سازهايشان را ارزيابي ميكنيم و بعضا ايرادهاي سازشان را نيز گوشزد ميكنيم. اين موجب ميشود كه متقاضيان عضويت بفهمند كه كارهاي اين كانون حساب و كتاب دارد.
منتها اينكه بخواهيم قيمت ساز را ما تعيين كنيم، يك كم مشكل است. مشكل از اين جهت است كه يك سازنده فكر ميكند سازش بهترين ساز موجود در بازار است. مگر اينكه بيايد ايرادهاي سازش را از زبان اعضاي هيات مديره بشنود. وقتي سازنده فكر ميكند بهترين ساز را ساخته است، قيمت سازش را نيز خيلي بالا اعلام ميكند. قيمتي كه اصلا نميارزد. در هر صورت اگر مشكلي پيش آمده سعي كرديم به صورت كدخدامنشي آن را حل كنيم. عدم وجود قوه اجرايي و قانونگذاري در اين زمينه اين امكان را از ما سلب ميكند كه بتوانيم، متخلفان با اين عرصه برخورد كنيم. با اين وجود اين پيشنهاد را داديم كه خريداران ساز به خانه موسيقي مراجعه كنند تا ما قيمت حدودي يك ساز و محاسن و معايبش را تعيين كنيم. با وجود اينكه براي خودمان دشمن تراشي ميكنيم اما در تلاش هستيم در حق خريدار اجحاف صورت نگيرد. </B>
علاقه مندي ها (Bookmarks)