0
بابا طاهر همدانی معروف به عریان در همدان متولد و در همان شهر وفات یافت.
البته برخی محققین او را لرستانی و گروهی مازندرانی دانسته اند که البته این روایات پایه و اساس معتبری ندارند . سال ولادت باباطاهر مشخص نیست و اختلاف نظر هایی در این زمینه وجود دارد برای مثال مرحوم رضا قلیخان هدایت در کتاب مجمع الفصحاء تولد وی را در سال 410 هجری قمری دانسته در حالیکه میرزا مهدیخان کوکب آن را در سال 326 تعیین کرده است. دانشمندان دیگری چون علامه محمد قزوینی ، وحید دستگردی ، رشید یاسمی ، پروفسور ادوارد براون ، هرن آلن ، کلمان هوار و ... نظرات متفاوتی داشته اند. با توجه به قدیمی ترین سند موجود که در راحة الصدور نوشته ی نجم الدین ابوبکر راوندی نقل شده و حاکی از ملاقات طغرل پادشاه سلجوقی با بابا طاهر است اواخر قرن چهارم را می توان به عنوان سال تولد وی پذیرفت.
بابا طاهر از شعرای صاحبدل و دردمند بوده و اشعار وی که اغلب به لهجه ی محلی (شبیه به لری) سرده شده اند جز فهلویات محسوب می شوند.
مسلک درویشی و دل بریدن از ظواهر دنیوی و شیوه ی عارفانه وی ، او را ملقب به عریان ساخته است.
آرامگاه باباطاهر در قسمت غربی همدان موسوم به بن بازار و روبروی مقبره امام زاده حارث بن علی واقع است.
با استناد به کتاب رحة الصدور راوندی که حدودا" صدو پنجاه سال پس از وفات عریان تألیف شده وفات باباطاهر باید پس از447 هجری قمری روی داده باشد . سال وفات 477 و یا 450 نیز آمده است.
آثارموجود (مصراع اول):
تن محنت کشی دیرم خدایا
ته که ناخوانده ی علم سماوات
نمی دونم دلم دیوونه کیست
یکی دردو یکی درمان پسندد
مجبت در دلم آتشی افروخت
دلی دیرم خریدار محبت
تودوری ازبرم دل در برم نیست
دوزلفونت بود تار ربابم
غم عشقت بیابون پرورم کرد
دلاخوبان دل خونین پسندند
خوشاآنان که الله یارشان بی
دلم میل گل باغ ته دیره
به صحرا بنگرم صحراته بینم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غم و درد مو از عطار واپرس
خوشا آندل که از غم بهرهور بی
خدایا داد از این دل داد از این دل
بی ته اشکم ز مژگان تر آیو
دلی همچون دل نالان مو نه
غم عالم نصیب جان ما بی
الهی دل بلا بی دل بلابی
دلا در عشق تو صد دفترستم
بتا تا زار چون تو دلبرستم
الهی گردن گردون شود خرد
هزاران دل به غارت برده ویشه
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
قضارمزی زچشمان خمارش
مو كه افسرده حالم چون ننالم
چه خوش بي مهربوني هر دو سر بي
فلك كي بشنوه آه و فغونم
دلا چوني ؟ دلا چوني ؟ دلا چون ؟
بهار اومد كه من شيدا بگردم چو ماهى بر لب دريا بگردم
نذونم مو كه سرگردون چرايم
خوشا آنان كه از پا سر نذونند
بخت بد هزار انديشه ديرم
به سر غير تو سودايي ندارم
به عمر خويشتن تا ياد دارم
مو كه افسرده حالم چون ننالم
اي گل ناز من نغمه ساز من
دل دیوانه ام دیوانه تر شی
دلم از دست تو دایم غمینه
زدست دید و دل هر دو فریاد
____________________________
منابع: اطلاعات عمومی پیام –ص 500
دوبیتی های باباطاهر عریان - تصحیح محمد علی صادقی
علاقه مندي ها (Bookmarks)