لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 16 از 46

موضوع: زندگینامه و اشعار احمد شاملو

  1. #1
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض زندگینامه و اشعار احمد شاملو


    0 Not allowed! Not allowed!
    شاملو در بیست و یکم آذر سال 1304 در شهر تهران متولد شد. پدرش حیدر و مادرش کوکب عراقی بود. به دلیل اینکه پدرش افسر ارتش بود و از این شهر به آن شهر اعزام می شد , شاملو هرگز نتوانست همراه خانواده برای مدتی در شهری ماندگار شود و تحصیلات مرتبی داشته باشد در سال 1322 برای اولین بار پایش به زندان های متفقین باز شد , این در حقیقت نیز تیر خلاصی بود به تحصیلات نامرتب او.
    شاملو در سال 1326 نخستین مجموعه شعرش را به نام „آهنگ های فراموش شده” منتشر کرد. „آهنگ های فراموش شده” مجموعه ای ناهمگون از شعر های کاملا سنتی تا اشعار نیمایی شاملو بود , حتی نوشته های کاملا بی وزن, قافیه و آهنگ که بعد ها به نام شعر منثور یا شعر سپید شهرت یافت در آن دیده می شود. انتشار این مجموعه ها در دنیای شاعری شاملو اهمیت چندانی نداشت و همچنان که خود او در مقدمه کتاب پیش بینی کرده بود که این نوشته های منظوم و منثور آهنگ هایی بود که زود به دست فراموشی سپرده شد. اما این مجموعه به جهت آنکه حاوی نخستین نمونه های شعر سپید فارسی است نشر آن در این سال قابل توجه است.
    شاملو از انتشار این کتاب و عدم استقبالش افسرده نشده و به کار ترجمه و فعالیت های ادبی در نشریات ادامه داد. در سال 1330 او مجموعه شعر „قطعنامه” و شعر بلند "23" را منتشر کرد. این مجموعه حاوی 4 شعر بلند بود که نشان می داد , شاملو با عبور از شیوه نیمایی برای خود راه تازه ای می جوید که خود نیما و پیروان راستین او هرگز علاقه چندانی به آن نشان ندادند.
    پس از این مجموعه „شعر آهن ها و احساس ها” را منتشر ساخت. در این دوره شاملو به مدت یکسال در زندان به سر می برد که پس از آزادی به فعالیت های ادبی و فرهنگی خود ادامه می دهد و تا آخرین روز های زندگی دست از کار نمی کشد. شاملو پس از یک دوره تردید و نوسان میان غزل و شعر اجتماعی سر انجام راه خود را برگزیده و در مسیری قرار گرفت که به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان نیما که راه جدیدی را در عرصه شعر و شاعری ایجاد کرده است به شمار می رود. او...

    شاملو پس از انتشار مجموعه های „باغ آینه (1338) , آیدا در آینه (1343) , آیدا درخت و خنجر و خاطره (1334) ققنوس در باران (1354) مرثیه های خاک (1348) شکفتن در مه (1349) ابراهیم در آتش (1352) و دشنه در دیس (1356)” در زبان به دیگاهی کاملا مستقل ذست یافت و موقعیت و جایگاه ممتازی میان شاعران نوپرداز و تحصیل کردگان متمایل به غرب پیدا کرد . ویژگی عمده شعر های او از لحاظ محتوا نوعی تفکر فلسفی-اجتماعی است و از طریق تمثیل نماد و اسطوره های غربی و انسانی بیان می شود , به ویژه اینکه او در خلال اشعار اشاره های روشنی به نماد مسیحیت درد که شعر او از این جهت نیز متمایز می شود.
    آزادی اغلب شعر های او از هر نوع قید اعم از وزن و قافیه به شیوه های سنتی ویژگی عمده ای است که در شعر نو ایران سابقه چندانی ندارد. به نظر می رسد که آهنگ سخن او گاه به نثر های سده چهارم و پنجم و زبان ترجمه های تورات و انجیل نزدیک می شود , در همین راستا ناقدان از تاثیر آشکار نثر بیهقی بر شعر شاملو غافل نمانده اند. شعر شاملو از نظر بیان , فرم و پرداخت ادبی , استفاده مبتکرانه از عناصر ادبی و زبانی بسیار حائز اهمیت است و از جهات مختلف قابل بحث و بررسی است.
    شاملو با یک عمر پایمردی و تلاش در عرصه فرهنگ و ادب ایران و جهان بالاخره در بامداد یکشنبه دوم مرداد ماه 1379 دیده از جهان فرو بست.

  2. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بر سنگفرش

    یاران ناشناخته ام
    چون اختران سوخته
    چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
    که گفتی
    دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
    ***
    آنگاه، من، که بودم
    جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
    چنگ زهم گسیخته زه را
    یک سو نهادم
    فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
    گشتم میان کوچه مردم
    این بانگ بالبم شررافشان:

    ((- آهای !
    از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
    خون را به سنگفرش ببینید! ...
    این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
    کاینگونه می تپد دل خورشید
    در قطره های آن ...))
    ***
    بادی شتابناک گذر کرد
    بر خفتگان خاک،
    افکند آشیانه متروک زاغ را
    از شاخه برهنه انجیر پیر باغ...

    ((- خورشید زنده است!
    در این شب سیاه که سیاهی روسیا
    تا قندرون کینه بخاید
    از پای تا به سر همه جانش شده دهن،
    آهنگ پر صلابت تپش قلب خورشید را
    من
    روشن تر،
    پر خشم تر،
    پر ضربه تر شنیده ام از پیش...

    از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!

    از پشت شیشه ها
    به خیابان نظر کنید !

    از پشت شیشه ها به خیابان
    نظر کنید ! ...))

    از پشت شیشه ها ...
    ***
    نو برگ های خورشید
    بر پیچک کنار در باغ کهنه رست.
    فانوس های شوخ ستاره
    آویخت بر رواق گذرگاه آفتاب ...
    ***
    من بازگشتم از راه،
    جانم همه امید
    قلبم همه تپش .

    چنگ ز هم گسیخته زه را
    ره بستم
    پای دریچه،
    بنشستم
    و زنغمه ای
    که خوانده ای پر شور
    جام لبان سرد شهیدان کوچه را
    با نوشخند فتح
    شکستم :

    ((- آهای !
    این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
    کاینگونه می تپد دل خورشید
    در قطره های آن ...

    از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید

    خون را به سنگفرش ببینید !

    خون را به سنگفرش
    بینید !

    خون را
    به سنگفرش ...))
    ویرایش توسط hichnafar : Tuesday 15 July 2008 در ساعت 12:05 PM

  5. 6 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  6. #3
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    باران

    آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم
    در آستانه پر نیلوفر،
    که به آسمان بارانی می اندیشید

    و آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم
    در آستانه پر نیلوفر باران،
    که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود

    و آنگاه بانوی پر غرور باران را
    در آستانه نیلوفرها،
    که از سفر دشوار آسمان باز می آمد.

  7. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  8. #4
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرغ باران

    در تلاش شب که ابر تیره می بارد
    روی دریای هراس انگیز

    و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز

    و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان گرفته اوج
    می زند بالای هر بام و سرائی موج

    و عبوس ظلمت خیس شب مغموم
    ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، -
    می کشد دیوانه واری
    در چنین هنگامه
    روی گام های کند و سنگینش
    پیکری افسرده را خاموش.

    مرغ باران می کشد فریاد دائم:
    - عابر! ای عابر!
    جامه ات خیس آمد از باران.
    نیستت آهنگ خفتن
    یا نشستن در بر یاران؟ ...

    ابر می گرید
    باد می گردد
    و به زیر لب چنین می گوید عابر:
    - آه!
    رفته اند از من همه بیگانه خو بامن...
    من به هذیان تب رؤیای خود دارم
    گفت و گو با یار دیگر سان
    کاین عطش جز با تلاش بوسه خونین او درمان نمی گیرد.
    ***
    اندر آن هنگامه کاندر بندر مغلوب
    باد می غلتد درون بستر ظلمت
    ابر می غرد و ز او هر چیز می ماند به ره منکوب،
    مرغ باران می زند فریاد:
    - عابر!
    درشبی این گونه توفانی
    گوشه گرمی نمی جوئی؟
    یا بدین پرسنده دلسوز
    پاسخ سردی نمی گوئی؟

    ابر می گرید
    باد می گردد
    و به خود این گونه در نجوای خاموش است عار:
    - خانه ام، افسوس!
    بی چراغ و آتشی آنسان که من خواهم، خموش و سرد و تاریک است.
    ***
    رعد می ترکد به خنده از پس نجوای آرامی که دارد با شب چرکین.
    وپس نجوای آرامش
    سرد خندی غمزده، دزدانه از او بر لب شب می گریزد
    می زند شب با غمش لبخند...

    مرغ باران می دهد آواز:
    - ای شبگرد!
    از چنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت؟

    ابر می گرید
    باد می گردد
    و به خود این گونه نجوا می کند عابر:
    - با چنین هر در زدن، هر گوشه گردیدن،
    در شبی که وهم از پستان چونان قیر نوشد زهر
    رهگذار مقصد فردای خویشم من...
    ورنه در این گونه شب این گونه باران اینچنین توفان
    که تواند داشت منظوری که سودی در نظر با آن نبندد نقش؟
    مرغ مسکین! زندگی زیباست
    خورد و خفتی نیست بی مقصود.
    می توان هر گونه کشتی راند بر دریا:
    می توان مستانه در مهتاب با یاری بلم بر خلوت آرام دریا راند
    می توان زیر نگاه ماه، با آواز قایقران سه تاری زد لبی بوسید.
    لیکن آن شبخیز تن پولاد ماهیگیر
    که به زیر چشم توفان بر می افرازد شراع کشتی خود را
    در نشیب پرتگاه مظلم خیزاب های هایل دریا
    تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ،
    مانده با دندانش ایا طعم دیگر سان
    از تلاش بوسه ئی خونین
    که به گرما گرم وصلی کوته و پر درد
    بر لبان زندگی داده ست؟

    مرغ مسکین! زندگی زیباست...
    من درین گود سیاه و سرد و توفانی نظر باجست و جوی گوهری دارم
    تارک زیبای صبح روشن فردای خود را تا بدان گوهر بیارایم.
    مرغ مسکین! زندگی، بی گوهری این گونه، نازیباست!
    ***
    اندر سرمای تاریکی
    که چراغ مرد قایقچی به پشت پنجره افسرده می ماند
    و سیاهی می مکد هر نور را در بطن هر فانوس
    و زملالی گنگ
    دریا
    در تب هذیانیش
    با خویش می پیچد،
    وز هراسی کور
    پنهان می شود
    در بستر شب
    باد،
    و ز نشاطی مست
    رعد
    از خنده می ترکد
    و ز نهیبی سخت
    ابر خسته
    می گرید،-
    در پناه قایقی وارون پی تعمیر بر ساحل،
    بین جمعی گفت و گوشان گرم،
    شمع خردی شعله اش بر فرق می لرزد.

    ابر می گرید
    باد می گردد
    وندر این هنگام
    روی گام های کند و سنگینش
    باز می استد ز راهش مرد،
    و ز گلو می خواند آوازی که
    ماهیخوار می خواند
    شباهنگام
    آن آواز
    بر دریا
    پس به زیر قایق وارون
    با تلاشش از پی بهزیستن، امید می تابد به چشمش رنگ.
    ***
    می زند باران به انگشت بلورین
    ضرب
    با وارون شده قایق
    می کشد دریا غریو خشم
    می کشد دریا غریو خشم
    می خورد شب
    بر تن
    از توفان
    به تسلیمی که دارد
    مشت
    می گزد بندر
    با غمی انگشت.

    تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.
    ابر می گرید
    باد می گردد...

  9. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  10. #5
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    میان خورشیدهای...


    میان خورشیدهای همیشه

    زیبایی تو لنگریست
    خورشیدی که
    از سپیده دم همه ستارگان
    بی نیازم میکند.
    نگاهت
    شکست ستم گریست
    نگاهی که عریانی روح مرا
    از مهر
    جامه ای کرد
    بدان سان که کنون ام
    شب بی روزن هرگز
    چنان نماید که کنایتی طنز آلود بوده است
    و چشمانت با من گفتند
    که فردا
    روز دیگری ست
    آنک چشمانی که خمیرمایه مهر است
    و اینک مهر تو:
    نبردافزاری
    تا با تقدیر خویش پنجه در پنجه کنم
    آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
    به جز عزیمت نابه هنگامم گریزی نبود
    چنین انگاشته بودم.
    آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود.
    میان آفتاب های همیشه
    زیبایی تو
    لنگری ست
    نگاهت
    شکست ستم گری ست
    و چشمانت
    با من گفتند
    که فردا
    روز دیگریست.

  11. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  12. #6
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    طرح

    شب با گلوی خونین
    خوانده ست
    دیر گاه.

    دریا نشسته سرد.
    یک شاخه
    در سیاهی جنگل
    به سوی نور
    فریاد می کشد.

  13. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  14. #7
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    اصرار

    خسته
    شکسته و
    دلبسته
    من هستم
    من هستم
    من هستم
    ***
    از این فریاد
    تا آن فریاد
    سکوتی نشسته است.

    لب بسته
    در دره های سکوت
    سرگردانم.

    من میدانم
    من میدانم
    من میدانم
    ***
    جنبش شاخه ئی از جنگلی خبر می دهد
    و رقص لرزان شمعی ناتوان
    از سنگینی پا بر جای هزاران جار خاموش.

    در خاموشی نشسته ام
    خسته ام
    درهم شکسته ام
    من دلبسته ام.

  15. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  16. #8
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از نفرتی لبریز

    ما نوشتیم و گریستیم
    ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
    ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ...

    کسی را پروای ما نبود.
    در دور دست مردی را به دار آویختند :
    کسی به تماشا سر برنداشت

    ما نشستیم و گریستیم
    ما با فریادی
    از قالب خود بر آمدیم

  17. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  18. #9
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرثیه

    به جست و جوی تو
    بر درگاه ِ کوه میگریم،
    در آستانه دریا و علف.

    به جستجوی تو
    در معبر بادها می گریم
    در چار راه فصول،
    در چار چوب شکسته پنجره ئی
    که آسمان ابر آلوده را
    قابی کهنه می گیرد.
    . . . . . . . . . . . .
    به انتظار تصویر تو
    این دفتر خالی
    تاچند
    تا چند
    ورق خواهد زد؟
    ***
    جریان باد را پذیرفتن
    و عشق را
    که خواهر مرگ است. -

    و جاودانگی
    رازش را
    با تو درمیان نهاد.

    پس به هیئت گنجی در آمدی:
    بایسته وآزانگیز
    گنجی از آن دست
    که تملک خک را و دیاران را
    از این سان
    دلپذیر کرده است!
    ***
    نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
    - متبرک باد نام تو -

    و ما همچنان
    دوره می کنیم
    شب را و روز را
    هنوز را...

  19. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  20. #10
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    هملت

    بودن
    یا نبودن...

    بحث در این نیست
    وسوسه این است.
    ***
    شراب ِ زهر آلوده به جام و
    شمشیر به زهر آب دیده
    در کف دشمن. -

    همه چیزی
    از پیش
    روشن است و حساب شده
    و پرده
    در لحظه معلوم
    فرو خواهد افتاد.

    پدرم مگر به باغ جتسمانی خفته بود
    که نقش من میراث اعتماد فریبکار اوست
    وبستر فریب او
    کامگاه عمویم!

    [ من این همه را
    به ناگهان دریافتم،
    با نیم نگاهی
    از سر اتفاق
    به نظاره گان تماشا]
    اگر اعتماد
    چون شیطانی دیگر
    این قابیل دیگر را
    به جتسمانی دیگر
    به بی خبری لا لا نگفته بود،-
    خدا را
    خدا را !
    ***
    چه فریبی اما،
    چه فریبی!
    که آنکه از پس پرده نیمرنگ ظلمت به تماشا نشسته
    از تمامی فاجعه
    آگاه است
    وغمنامه مرا
    پیشاپیش
    حرف به حرف
    باز می شناسد
    ***
    در پس پرده نیمرنگ تاریکی
    چشمها
    نظاره درد مرا
    سکه ها از سیم وزر پرداخته اند.
    تا از طرح آزاد ِ گریستن
    در اختلال صدا و تنفس آن کس
    که متظاهرانه
    در حقیقت به تردید می نگرد
    لذتی به کف آرند.

    از اینان مدد از چه خواهم، که سرانجام
    مرا و عموی مرا
    به تساوی
    در برابر خویش به کرنش می خوانند،
    هرچندرنج ِمن ایشان را ندا در داده باشد که دیگر
    کلادیوس
    نه نام عــّم
    که مفهومی است عام.

    وپرده...
    در لحظه محتوم...
    ***
    با این همه
    از آن زمان که حقیقت
    چون روح ِ سرگردان ِ بی آرامی بر من آشکاره شد
    و گندِِِ جهان
    چون دود مشعلی در صحنه دروغین
    منخرین مرا آزرد،
    بحثی نه
    که وسوسه ئی است این:
    بودن
    یا
    نبودن

  21. 5 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  22. #11
    elykak آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    7306
    تاریخ عضویت
    Jul 2008
    نوشته ها
    234
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    154
    264 بار تشکر شده در 163 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گر بدین سان زیست باید پست
    من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
    بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست...
    گر بدین سان زیست باید پاک
    من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه
    یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک

  23. 6 کاربر برای این پست از elykak تشکر کرده اند:


  24. #12
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مه

    بیابان را، سراسر، مه فرا گرفته است
    چراغ قریه پنهان است
    موجی گرم در خون بیابان است
    بیابان، خسته
    لب بسته
    نفس بشکسته
    در هذیان گرم عرق می ریزدش آهسته
    از هر بند

  25. 5 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  26. #13
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از نفرتی لبریز

    ما نوشتیم و گریستیم
    ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
    ما نعره زنان از سر جان گذشتیم

    کسی را پروای ما نبود.
    در دور دست مردی را به دار آویختند
    کسی به تماشا سر برنداشت

    ما نشستیم و گریستیم
    ما با فریادی
    از قالب خود بر آمدیم

  27. 4 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  28. #14
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سفر

    خدای را
    مسجد من کجاست
    ای ناخدای من؟
    در کدامین جزیره آن آبگی ایمن است
    که راهش
    از هفت دریای بی زنهار
    می گذرد؟

  29. 4 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  30. #15
    helenmortazavi آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    5764
    تاریخ عضویت
    May 2008
    نوشته ها
    100
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    1,685
    198 بار تشکر شده در 79 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سکوت سرشار از ناگفته هاست.
    سرشار از سخنان ناگفته اعتراف به عشقهای نهان و شگفتیهای بر زبان نیامده
    در این سکوت حقیقت ما نهفته است.حقیقت تو و من
    روزی شنیدم که میگفتند عاشق نشو...
    چون خاکستر میشوی ..بی عزت و خار میشوی..
    اینک من نمیگویم که عاشق نشو بلکه التماست میکنم که عاشق نشو....دوست بدار اما عاشق نشو چون اواره و دربدر میشوی..

  31. کاربران زیر از helenmortazavi به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  32. #16
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ۱۸ دفتر شعر از استاد احمد شاملو PDF






    ۱۸ دفتر شعر از استاد احمد شاملو

    Ayeneye Degh. pdf
    Baghe Ayeneh. pdf
    Dar Astaneh. pdf
    Deshneh Dar Dis. pdf
    Ebrahim Dar Atash. pdf
    Ghat'nameh. pdf
    Ghoghnoos Dar Baran. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 01. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 02. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 03. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 04. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 05. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 06. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 07. pdf
    Havaye Tazeh - Daftar 08. pdf
    Kashefane Forootane Shokaran. pdf
    Moghadameye Hafez. pdf
    Negariye Shaer. pdf

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


  33. 5 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سه تار نوازی استاد احمد عبادی
    توسط alireza_amirsamimi در انجمن سه تار
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: Sunday 23 January 2011, 10:22 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •