لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 16 از 28

موضوع: هاتف اصفهانی

  1. #1
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض هاتف اصفهانی


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    لطفا" اینجا اشعار هاتف رو قرار بدید .


    (زندگینامه بزودی)

    لیست اشعار موجود :

    ای فدای تو هم دل و هم جان
    گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
    دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
    گه ره دیر و گهی راه خرم می پویم
    جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
    بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب
    مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
    گل خواهد کرد از گل ما
    چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
    مطلب و مقصود ما از دوجهان ،اوست اوست
    دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری
    گواهی دهد چهره ی زرد من
    بیار وعده خلافم گر اتفاق افتاد
    خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
    حیف از هدیه آن گل رعنا
    نوید آمدن یار دلستان مرا
    با چشم تو گهی که به رویت نظرکنم
    به قصد کوی تو بی رحم عاشقان ز وطن ها
    داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
    به گردون می رسد فریاد یارب یاربم شبها
    هر شب به تو باعشق و طرب می گذرد
    چو نی نالدم استخوان از جدایی
    ویرایش توسط hichnafar : Wednesday 14 January 2009 در ساعت 11:04 AM

  2. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ای فدای تو هم دل و هم جان
    وی نثار رهت هم این و هم آن
    دل فدای تو چون تویی دلبر
    جان نثار تو چون تویی جانان
    دل رهاندن زدست تو مشکل
    جان فشاندن به پای تو آسان
    راه وصل تو راه پرآسیب
    دردعشق تو درد بی درمان
    بندگانیم جان و دل بر کف
    چشم بر حکم و گوش بر فرمان
    گر سر صلح داری اینک دل
    ور سر جنگ داری اینک جان
    دوش از شور عشق و جذبه ی شوق
    هر طرف می شتافتم حیران
    آخر کار شوق دیدارم
    سوی دیر مغان کشید عنان
    چشم بد دور ، خلوتی دیدم
    روشن از نورحق ، نه از نیران
    هر طرف دیدم آتشی کان شب
    دید در طور موسی عمران
    پیری آنجا به آتش افروزی
    به ادب گرد پیر مغبچگان
    همه سمین عذرا و گل رخسار
    همه شیرین زبان و تنگ دهان
    عود و چنگ و نی و دف و بربط
    شمع و نقل و گل ومل و ریحان
    ساقی ماه روی مشکین موی
    مطرب بذله گوی و خوش الحان
    مغ و مغ زاده ، موبد و دستور
    خدمتش را تمام بسته میان
    من شرمنده از مسلمانی
    شدم آنجا به گوشه ای پنهان
    پیر پرسید کیست این ؟گفتند :
    عاشقی بی قرار و سرگردان
    گفت : جامی دهیدش از می ناب
    گرچه ناخوانده باشد این مهمان
    ساقی آتش پرست آتش دست
    ریخت در ساغر آتش سوزان
    چون کشیدم نه عقل ماندو نه هوش
    سوخت هم کفر ازان و هم ایمان
    مست افتادم و در آن مستی
    به زبانی که شرح آن نتوان
    این سخن می شنیدم از اعضا
    همه حتی الورید و الشریان

    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو

    از تو ای دوست نگسلم پیوند
    ور به تیغم برند بند از بند
    الحق ارزان بود زما صد جان
    وز دهان تو نیم شکر خند
    ای پدر پند کم ده از عشقم
    که نخواهد شد اهل این فرزند
    پند آنان دهند خلق ای کاش
    که ز عشق تو می دهندم پند
    من ره کوی عافیت دانم
    چه کنم کاوفتادم به کمند
    در کلیسا به دلبری ترسا
    گفتم : ای جان به دام تو در بند
    ای که دارد به تار زنارت
    هر سر موی من جدا پیوند
    ره به وحدت نیافتن تا کی
    ننگ تثلیث بر یکی تا چند ؟
    نام حق یگانه چون شاید
    که اب و ابن و روح القدس نهند ؟
    لب شیرین گشود و بامن گفت
    وز شکر خند ریخت از لب قند
    که گر از سر وحدت آگاهی
    تهمت کافری به ما مپسند
    در سه آیینه شاهد ازلی
    پرتو از روی تابناک افگند
    سه نگردد بریشم ار او را
    پرنیان خوانی و حریر و پرند
    ما در این گفتگو که از یک سو
    شد زناقوس این ترانه بلند

    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو

    دوش رفتم به کوی باده فروش
    زآتش عشق دل به جوش و خروش
    مجلسی نغز دیدم و روشن
    میر آن بزم پیرباده فروش
    چاکران ایستاده صف در صف
    باده خوران نشسته دوش به دوش
    پیر در صدر و می کشان گردش
    پاره ای مست و پاره ای مدهوش
    سینه بی کینه و درون صافی
    دل پر از گفتگو و لب خاموش
    همه را از عنایت ازلی
    چشم حق بین و گوش راز نیوش
    سخن این به آن هنیئا" لک
    پاسخ آن به این که بادت نوش
    گوش بر چنگ و چشم بر ساغر
    آرزوی دو کون در آغوش
    به ادب پیش رفتم و گفتم :
    ای تو را دل قرارگاه سروش
    عاشقم دردمند و حاجتمند
    دردمن بنگر و به درمان کوش
    پیرخندان به طنز با من گفت :
    ای تورا پیر عقل حلقه به گوش
    تو کجا ما کجا که از شرمت
    دختر رز نشسته برقع پوش
    گفتمش سوخت جانم آبی ده
    و آتش من فرونشان از جوش
    دوش می سوختم از این آتش
    آه اگر امشبم بود چون دوش
    گفت خندان که هین پیاله بگیر
    ستدم گفت هان زیاده منوش
    جرعه ای در کشیدم و گشتم
    فارغ از رنج عقل و محنت هوش
    چون به هوش آمدم یکی دیدم
    مابقی را همه خطوط و نقوش
    ناگهان در صوامع ملکوت
    این حدیثم سروش گفت به گوش

    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو

    چشم دل بازکن که جان بینی
    آنچه نادیدنی است آن بینی
    گر به اقلیم عشق روی آری
    همه آفاق گلستان بینی
    بر همه اهل آن زمین به مراد
    گردش دور آسمان بینی
    آنچه بینی دلت همان خواهد
    وانچه خواهد دلت همان بینی
    بی سرو پاگدای آن جارا
    سر به ملک وجهان گران بینی
    هم در آن پابرهنه قومی را
    پای بر فرق فرقدان بینی
    هم در آن سربرهنه جمعی را
    بر سر از عرش سایبان بینی
    گاه وجد و سماع هریک را
    بر دو کون آستین فشان بینی
    دل هر ذره را که بشکافی
    آفتابیش در میان بینی
    هرچه داری اگر به عشق دهی
    کافرم گر جوی زیان بینی
    جان گدازی اگر به آتش عشق
    عشق را کیمیای جان بینی
    از مضیق جهات در گذری
    وسعت ملک لامکان بینی
    آنچه نشنیده گوش آن شنوی
    وانچه نادیده چشم آن بینی
    تا به جایی رساندت که یکی
    از آن جهان و جهانیان بینی
    با یکی عشق ورز از دل و جان
    تا به عین الیقین عیان بینی

    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو

    یار بی پرده از در و دیوار
    در تجلی است یا اولی الابصار
    شمع جویی و آفتاب بلند
    روز بس روشن و تو در شب تار
    گر زظلمات خود رهی بینی
    همه عالم مشارق انوار
    کوروش قائد و عصا طلبی
    بهر این راه روشن و هموار
    چشم بگشا به گلستان و ببین
    جلوه ی آب صاف در گل و خار
    زآب بی رنگ صد هزاران رنگ
    لاله و گل نگر در این گلزار
    پابه راه طلب نه و از عشق
    بهر این راه توشه ای بردار
    شود آسان زعشق کاری چند
    که بود پیش عقل بس دشوار
    یار گو بالغدو والاصال
    یار جو بالعشی والابکار
    صد رهت لن ترانی ار گویند
    بازمی دارد دیده بر دیدار
    تا به جایی رسی که می نرسد
    پای اوهام و دیده ی افکار
    بار یابی به محفلی کان جا
    جبرئیل امین ندارد بار
    این ره ، آن زاد راه و آن منزل
    مرد راهی اگر،بیا و بیار
    ور نه ای مرد راه چون دگران
    یار می گوی و پشت سر می خار
    هاتف،ارباب معرفت که گهی
    مست خوانندشان و گه هشیار
    از می و جام و مطرب و ساقی
    از مغ و دیر و شاهد و زنار
    قصد ایشان نهفته اسراری است
    که به ایما کنند گاه اظهار
    پی بری گر به رازشان دانی
    که همین است سر آن اسرار

    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لا اله الا هو
    ویرایش توسط hichnafar : Monday 14 July 2008 در ساعت 10:46 AM

  5. #3
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت

    گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
    گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
    گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق
    گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت
    هرجاکه یکی قامت موزون نگرددل
    چون سایه به پایش فکند رحل اقامت
    درخلد اگر پهلوی طوبیم نشانند
    دل می کشدم باز به آن جلوه ی قامت
    عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزی
    دربرکنم از وصل تو تشریف کرامت
    دامن زکفم می کشی و می روی امروز
    دست من ودامان تو فردای قیامت
    امروز بسی پیش نو خوارند و پس از مرگ
    بر خاک شهیدان تو خاراست علامت
    ناصح که رخش دیده کف خویش بریده است
    هاتف به چه رو می کندم باز ملامت

  6. #4
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دل عشاق روانیست که دلبر شکند

    دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
    گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند
    بر نمی دارم از این در سر خویش ای دربان
    صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند

  7. #5
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گه ره دیر و گهی راه حرم می پویم

    گه ره دیر وگهی راه حرم می پویم
    مقصدم دیر و حرم نیست تورا می جویم

  8. #6
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا

    جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
    ذره است این ،آفتاب است ، آن کجاو این کجا
    دست ماگیرد مگر درراه عشقت جذبه ای
    ورنه پای ماکجا وین راه بی پایان کجا
    ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
    تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا
    جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
    این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا
    در لب یاراست آب زندگی در حیرتم
    خضر می رفت از پی سر چشمه ی حیوان کجا
    چون جرس باناله عمری شد که ره طی می کند
    تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا

  9. #7
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    به گردون می رسد فریاد یارب یاربم شب ها

    به گردون می رسد فریاد یارب یاربم شب ها
    چه شد یارب در این شب ها غم تأثیر یارب ها
    به صد گونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم
    زبیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلب ها
    هزاران شکوه بر لب بود یاران را زخوی تو
    به شکرخنده آمد چون لبت ،زد مهر بر لب ها
    ندانی گرزحال تشنگان شربت وصلت
    ببین فتاد چون ماهی طپان بر خاک طالب ها
    جدا از ماه رویت عاشقان از چشم تر هر شب
    فرو ریزند کوکب تا فرو ریزند کوکب ها
    چسان هاتف بجاماند کسی را دین و دل جایی
    که درس شوخی آموزند طفلان را به مکتب ها

  10. #8
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گل خواهد کرد از گل ما

    گل خواهد کرد از گل ما
    خاری که شکسته در دل ما
    از کوی وفا برون نیائیم
    دامن گیر است منزل ما
    مرغان حرم زرشک مردند
    چون بال فشاند بسمل ما
    نام گنهی نبرد تا کشت
    مارا به چه جرم قاتل ما
    کار دگر از صبا نیامد
    جز کشتن شمع محفل ما
    بی رحمی برق بین چه پرسی
    از کشته ما و حاصل ما
    خندد به هزار مرغ زیرک
    دردام تو صید غافل ما
    هاتف آخر به مکتب عشق
    طفلی حل کرد مشکل ما

  11. #9
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    چه گویمت که دلم از جدائیت چون است

    چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
    دلم جدازتو دل نیست قطره ی خون است
    تو کرده ای دل من خون و تازغصه کنی
    دوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است
    نه زلف و خال و رخ لیلی ، آن دگر چیز است
    که آفت دل و صبر و قرار مجنون است
    زمور کمترم و می کشم به قوت عشق
    به دوش باری ، کز حد پیل افزون است
    زمن پریدی اگر مهر بی سبب دانم
    که این نه کار تو این کار کار گردون است
    اگر به قامت موزون کشد دل هاتف
    نه جرم اوکه تقاضای طبع موزون است

  12. #10
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مطلب و مقصود ما از دوجهان ،اوست اوست

    مطلب و مقصود ما از دوجهان ،اوست اوست
    او همه مغز است مغز ، هر دوجهان پوست پوست

  13. #11
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری

    دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری
    که بر وی هر زمان ابرو کمانی می زند تیری

  14. #12
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گواهی دهد چهره ی زرد من

    گواهی دهد چهره ی زرد من
    که دردی بود بی دوا درد من
    شدم خاک اگر از جفایش مباد
    نشیند به دامان او گرد من
    به گلزار من ای صبا چون رسی
    بگوبا گل ناز پرورد من
    که گر یک نظر روی من بنگری
    ترحم کنی بر رخ زرد من
    و گر یک نفس آه من بشنوی
    جگر سوزدت از دم سرد من

  15. #13
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از مطایبات هاتف



    بیار وعده خلافم گر اتفاق افتاد

    نخست گوشزدش این پیام خواهم کرد


    که تا کیم به فسون گویی آنچه می‌خواهی

    به صبح اگرچه نکردم به شام خواهم کرد


    خدا گواست که گر آنچه گرفته‌ام نکنی

    ز حرف تلخ تو را تلخکام خواهم کرد


    ز هزل شربت زهرت به کام خواهم ریخت

    ز هجو جرعه‌ی خونت به کام خواهم کرد


    همین نه هجو تو بی‌آبروی خواهم گفت

    که قصد جان تو بی‌ننگ و نام خواهم کرد


    اگر بزودی زود آنچه گفته‌ام کردی

    ز هجو تیغ زبان در نیام خواهم کرد


    بر آستان شب و روزت مقیم خواهم شد

    به خدمتت گه و بیگه قیام خواهم کرد


    همین نه بلکه تو را با وجود اینهمه نقص

    ز مدح غیرت ماه تمام خواهم کرد


    ز نیت خودت آگاه ساز تا من هم

    ازین دو کار بدانم کدام خواهم کرد

  16. #14
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از مقطعات هاتف


    خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست

    سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ

    لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار

    پنجه با چنگال ضیغم غوص در کام نهنگ


    از سر پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب

    وز بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ


    نره غولی روز بر گردن کشیدن خیرخیر

    پیره‌زالی در بغل شب بر گرفتن تنگ‌تنگ


    از شراب و بنگ روز جمعه در ماه صیام

    شیخ را بالای منبر ساختن مست و ملنگ


    تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ

    ره بریدن بی عصا فرسنگ‌ها با پای لنگ


    طعمه بگرفتن به خشم از کام شیر گرسنه

    صید بگرفتن به قهر از پنجه‌ی غضبان پلنگ


    نقش‌ها بستن شگرف از کلک مه بر آب تند

    نقب‌ها کردن پدید از خار تر در خاره سنگ


    روزگار رفته را بر گردن افکندن کمند

    عمر باقیمانده را بر پا نهادن پالهنگ


    یار را ز افسون به کوی هاتف آوردن به صلح

    غیر را با یار از نیرنگ افکندن به جنگ


    صد ره آسانتر بود بر من که در بزم لئام

    باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگ رنگ


    چرخ گرد از هستی من گر برآرد گو برآر

    دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ

  17. #15
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از ماده تاریخ های هاتف

    حیف از هدیه آن گل رعنا

    که پری چهره بود و حور سرشت

    حیف از آن تازه گل که بر شاخش

    دست گلچین روزگار نهشت


    از حریرش لباس بود آخر

    بسترش خاک گشت و بالین خشت


    رشته‌ی عمر آن یگانه گهر

    گردش چرخ بین چگونه برشت


    بود تا مزرع جهانش جای

    تخم خیرات جاودانی کشت


    همه نیکی گزید و نیکی کرد

    آری از خوب برنیاید زشت


    الغرض چون ازین جهان خراب

    سوی گلزار خلد رفت نوشت:


    هاتف خسته‌دل به تاریخش

    از جهان هدیه شد به سوی



  18. #16
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    از غزلیات هاتف


    شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم

    خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم

    آه که تار و پود آن رفت به باد عاشقی

    جامه تقویی که من در همه عمر بافتم


    بر دل من زبس که جا تنگ شد از جدائیت

    بی تو به دست خویشتن سینه‌ی خود شکافتم


    از تف آتش غمم صدره اگر چه تافتی

    آینه‌سان به هیچ سو رو ز تو برنتافتم


    یک ره از او نشد مرا کار دل حزین روا

    هاتف اگرچه عمرها در ره او شتافتم

  19. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •