لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 17 به 24 از 24

موضوع: مهدی سهیلی

  1. #17
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دیر است ای امید

    دیر است ای امید
    جای درنگ نیست
    صبر تمام شد
    عشق است و ننگ نیست
    مردم در انتظار
    من عاشق تو ام دل عاشق ز سنگ نیست
    دریانورد شو
    بر کوه ها بزن
    از قله ها بیا
    من مرغ خسته ام
    بسیار تیره شب که به الماس اشک ها
    در انتظار شیشه ی شب را شکسته ام
    دیرست ای امید
    بگذر ز رودها
    دریانورد باش
    مرد نبرد باش
    بر شو به کوهها
    هنگامه گرد باش
    از بیشه ها بیا
    بشتاب و مرد باش
    من مرغ خسته ام
    من پای بسته ام
    دیر است ای امید
    س جای درنگ نیست
    صبرم تمام شد
    س عشق ست و ننگ نیست
    مردم از انتظار
    من عاشق توام دل عاشق ز سنگ نیست

  2. 2 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  3. #18
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دیر است ای امید

    دیر است ای امید
    جای درنگ نیست
    صبر تمام شد
    عشق است و ننگ نیست
    مردم در انتظار
    من عاشق تو ام دل عاشق ز سنگ نیست
    دریانورد شو
    بر کوه ها بزن
    از قله ها بیا
    من مرغ خسته ام
    بسیار تیره شب که به الماس اشک ها
    در انتظار شیشه ی شب را شکسته ام
    دیرست ای امید
    بگذر ز رودها
    دریانورد باش
    مرد نبرد باش
    بر شو به کوهها
    هنگامه گرد باش
    از بیشه ها بیا
    بشتاب و مرد باش
    من مرغ خسته ام
    من پای بسته ام
    دیر است ای امید
    س جای درنگ نیست
    صبرم تمام شد
    س عشق ست و ننگ نیست
    مردم از انتظار
    من عاشق توام دل عاشق ز سنگ نیست

  4. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  5. #19
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    طلای صبح
    خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد
    نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد
    نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید
    دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد
    چراغ خانه ی آن دلفروز روشن باد
    که ظلمت شب ما را ستاره باران کرد
    دو چشم مست تو نازم به لحظه های نگاه
    که هر چه کرد به ما ناز آن خماران کرد
    من از نگاه تو مستم بگو که ساقی بزم
    چه باده بود که در چشم نازداران کرد
    به گیسوان بلندت طلای صبح چکید
    ببین که زلف تو هم کار آبشاران کرد
    دو چشم من که شبی از فراق خواب نداشت
    به یاد لاله ی رویت هوای باران کرد
    به روی شانه ز بلبل به شوق یک گل خاست
    چنین هنر غم دلدادگی هزاران کرد
    گلاب می چکید از خامه ات به جام غزل
    شکفته طبع تو را روی گلعذاران کرد

  6. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  7. #20
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قناری بی پرواز
    دخترم
    برادرت دیگر به خانه باز نمی گردد
    به ستاره ها بگو
    دیگر آن ماه به آسمان نمی تابد
    دریغا ک شبهای سیاه و سنگینی را در پیش داریم
    غنچه ها را به تسلیتی دلخوش کن
    که بهاران ما برای همیشه به خزان پیوست
    لک لک های مهجر
    قصه ی هجرت او را برای من بازگفتند
    دیگر صدای خش خش پای او در خانه ی خاموش ما نمی پیچد
    دخترم اشتباه مکن
    اگر همهمه یی در باد می شنوی
    این صدای شیون برگهاست
    که در عزای قناری خاموش ما می گریند
    قفس خالی را از بالای پنجره بردار
    و پرهای خون آلود پرنده رابرباد ده
    زیرا نغمه ی همیشه اش را به یادم می آورد
    دخترم
    بیا شب ها در مرگ برادر نوجوانت با هم بگرییم
    شاید تسکین یابیم
    نه نه دخترم
    در خانه را باز بگذار
    شاید او از هوا بازاید
    اما نه
    گویا پریشان می گویم
    آخر قناری من پرش بر خک ریخت
    قناری من خون آلود بود
    مگر قناری پر شکسته ی خون آلود
    به قفس باز میگردد
    هیهات از این خوش باوری
    اما نه باور بی هنگام اگر چه فریبست
    شاید دست کم پدر داغدیده را
    دلخوش کند
    دخترم
    قفس قناری ما را بر پنجره بیاویز
    اما درش را مبند
    شاید قناری پریده به آشیانه باز اید
    آه خداوند
    تاب این کوه غم را ندارم
    این غم ویران کننده را با چه کس قسمت کنم ؟
    این غم استخوان مرا می تراشد
    قناری پر شکسته ی من خون آلودست
    قناری من بی تغمه است
    قناری من بی پروازست

  8. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #21
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    کوچه ی مهتابی

    بی تو خاموش کوچه ی مهتابی ما
    کس نداند خبری از شب بی خوابی ما
    سقفی از دود سیه بر سر ما خیمه زدست
    آسمانا چه شد آن منظره آبی ما
    گرد ما کهنه حصاری ز جگن های غم است
    کو نسیمی که وزد بر دل مردابی ما
    چه توان کرد که از ابر سیه پیدا نیست
    روز خورشیدی ما و شب مهتابی ما

  10. 2 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  11. #22
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    باز شب آمد و چشمم ز غمت دريا شد
    ماه روي تو در اين اينه ها پيدا شد
    نامه ي مهرتو درديده چراغي افروخت
    كه به يك لحظه جهان در نظرم زيبا شد
    نامه ات پيرهن يوسف من بود و از آن
    چشم يعقوب دل غمزده ام بينا شد
    گفتم آخر چه توان كرد ز اندوه فراق
    طاقتم نيست كه اين غصه توانفرسا شد
    ناگهان يد تو بر جان و دلم شعله فكند
    دل تنها شده ام برق جهان پيما شد
    آمدم از پي ديدار تو با چشم خيال
    در همان حالت سوازدگي
    در وا شد
    باورت نيست بگويم كه در آن غربت تلخ
    قامت سبز تو در خلوت من پيدا شد
    آمدي نغمه زنان خنده كنان سرخوش و مست
    لب خاموش تو پيش نگهم گويا شد
    بوسه دادي و سخن گفتي و رفتي چو شهاب
    ي عجب بار دگر دور جدايي ها شد
    اي پرستو ي مهاجر چو پريدي زين بام
    بار ديگر دل غربت زده ام تنها شد
    باز من ماندم و تنهايي و خونگرمي اشك
    باز شب آمد و چشمم ز غمت دريا شد

  12. 2 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


  13. #23
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قافله پشت قافله

    شکوه مکن دژم مشو
    بار ز راه می رسد
    رنج فراق طی شود مهر به ماه می رسد
    یوسف من مکن گله از غم و درد بی کسی
    قافله پشت قافله بر سر چاه می رسد
    ای به عزیزی آشنا
    بیم چه داری از بلا
    هر که نترسد از خطر
    زود به جاه می رسد
    غمزده از خزان مشو
    غنچه ز شاخه می دمد
    نوبت بانگ بلبلان
    خواه نخواه می رسد
    ناله ی بی سبب مکن
    شکوه ز تیره شب مکن
    از سخنم عجب مکن
    وقت پگاه می رسد
    های به غم نشستگان
    مژده دهم به خستگان
    جانب دلشکستگان
    لطف الاه می رسد
    پای بکوب و کف بزن
    عود بساز و دف بزن
    شکوه مکن دژم مشو
    بار زراه می رسد

  14. کاربران زیر از fanoos به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  15. #24
    fanoos آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    341
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,027
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    1,038
    1,485 بار تشکر شده در 669 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 45/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نمي دانم چه بايد
    كرد
    بمانم يا كه بگريزم
    اگر خواهم بمانم با تو مي بازم جواني را
    وگر خواهم بگريزم چه سازم زندگاني را
    گرزيان بودن از يكسو غم فرزند از يك سو
    كجا بايد كنم فرياد اين درد نهاني را
    نمي دانم چه بايد كرد
    بمانم يا كه بگريزم
    اگر خواهم بمانم با تو اين را دل نمي خواهد
    ز از خانه را هم يار پا در گل نمي خواهد
    تو عاقل يا كه من ديوانه من يا تو به هر حالي
    عذاب صحبت ديوانه را
    عاقل نمي خواهد
    نمي دانم چه بايد كرد
    بمانم يا كه بگريزم
    اگر خواهم بمانم با تو كارم روز و شب جنگست
    وگر بگريزم از تو پيش ايم كوهي از سنگست
    نخواندي نغمه با ساز من و بي پرده مي گويم
    صداي ضربه ي قلب من و تو ناهماهنگست
    نمي دانم چه بايد كرد
    نمي دانم چه بايد كرد

  16. 2 کاربر برای این پست از fanoos تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •