منم،كه هنوز به رديف ها نرسيدم فقط آثار دوستانو دانلود ميكنمك و گوش ميدم، از آنجايي كه خودم آشنايي با رديفها ندارم، گفتم شايد مطلب زير به درد بعضي ها بخوره و بتونه مكمل اين تاپيك باشه، از همه نت اهنگي ها بخصوص arian به خاطر اين ايده قشنگش تشكر ميكنم.
---------------------
آواز دشتي از مشتقات دستگاه شور مي باشد و شامل گوشه هايدرآمد، حاجياني، کرد بيات، قرچه، کوهستاني، چوپاني، مرادخاني، ديلمان، عشاق، غمانگيز و ... مي باشد.
در موسيقي فولکريک (محلي) ايراني که سرشاخه اصلي آن نشأت گرفتهاز احساس، محيط، نحوه زندگي و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي است و با توجه بهسختيها و مشقات فراواني که اقوام مختلف ايراني در دوران متفاوت طي کرده اند. و باتناسبي که در آواز دشتي از لحاظ بيان سوز و ارايه زيباي اين مشقّات و دردهاياجتماعي وجود دارد، آواز دشتي از محبوبيت خاصي در اين نوع موسيقي برخوردار است. موسيقي بختياري، خراساني، گيلکي، مازندراني، بلوچ و ... همگي داراي الحان متفاوت وزيبا در آواز دشتي مي باشند.
از نظر احساس مي توان گفت که آواز دشتي حزن انگيز ترين آوازايراني مي باشد. البته نوع حزني که در اين آواز وجود دارد نيز جاي بحث دارد، اينحزن توأم با سادگي و لطافت قومهاي مختلف ايراني مي باشد. در واقع نام خود اينآواز در فرهنگ ما بيان کننده بسياري از ويژگيهاي اين آواز مي باشد.
در خواندن آواز دشتي مهمترين چيز احساس است و اينکه خوانندهاين احساس توأم با سادگي را خود دريافته و بتواند به شنونده منتقل کند. در دستگاهيمثل چهارگاه تکنيک خواندن و نحوه اداي تحريرها در کنار احساس حائز اهميت است، وليدر آواز دشتي تا احساس وجود نداشته باشد نمي تواند بيان کننده حالت واقعي اين آوازباشد. مانند خيلي از آوازهايي که امروزه مي خوانند و فقط اسمش و گامش دشتي مي باشد وهيچ احساسي ندارد.
شما قوم عشاير را که در دشتها زندگي مي کنند را در نظر بگيريد كهصفت سادگي در ميان آنها جلوه گر است، حال چوپاني را در نظر بگيريد که زير سايهدرختي مشغول ني زدن و آواز خواندن است، احساس دلنشيني که به شما دست مي دهد در واقعبيان گر حس و حالي از آوار دشتي مي باشد، که اوج سادگي و حزن و گله از جور زمانه ميباشد.
اين آواز زمان مشخصي براي خواندن يا شنيدن ندارد و در واقع محيط و جو حاکم بر آن است که در زمان خاصي اين آواز را طلب مي کند که مي تواند در هر ساعتي از شبانه روز باشد. البته در پايان يادآور مي شوم که احساس نسبي است و براي توصيف آن ميزاني وجود ندارد و اين احساس بر اساس شرايط و محيط متغيّر است.
نکته اي كه در پايان مي توان اشاره کرد اين است که تناسب شعر براي آواز دشتي بسيار حائز اهميت مي باشد. زيرا با توجه به حال و هواي حزن انگيز اين آواز بايد اشعاري نيز که براي خواندن در اين آواز انتخاب مي شوند داري چنين فضايي باشند. به طور مثال هرگز نمي توان اين غزل حافظ گل در بر و مي در کف و معشوق به کام است... سلطان جهانم به چنين روز غلام است را در به صورت آواز دشتي خواند و در عوض غزل ديگري از حافظ مانند:
ديدي اي دل، که غم عشق دگر باره چه کرد؟
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو، که چه بازي انگيخت!
واي از آن مست، که با مردم هشيار چه کرد!
اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار،
طالع بي شفقت بين که در اين کار چه کرد!
* * *
آن که پُر نقش زد اين دايرۀ مينائي
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد.
ساقيا جام مِيَم ده، که نگارندۀ غيب
نيست معلوم که در پرده اسرار چه کرد.
* * *
برقي از منزل ليلي برخشيد سَحَر،
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد!
فکر عشق، آتش غم در دل حافظ زد و سوخت-
يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد،
فضاي اين غزل بگونه اي است که انگار فقط براي خواندن در آواز دشتي سروده شده است. همانگونه که استاد شجريان نيز آن را به زيبايي در کاست گنبد مينا اجرا کرده اند. انگار که حافظ هنگام سرودن اين شعر در مجلسي حضور داشته که در آن ساز يا آواز دشتي اجرا مي شده و چه بسا که حافظ اولين بار اين غزل را در مجلسي به صورت دشتي خوانده باشد.
-----------------
منبع:
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
علاقه مندي ها (Bookmarks)