لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: یک مدل شعر گفتن

  1. #1
    beatbox آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    7099
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    سن
    35
    نوشته ها
    177
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    23
    249 بار تشکر شده در 105 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض یک مدل شعر گفتن


    0 Not allowed! Not allowed!
    یه سوالیه چند وقتی منو دیوانه کرده میخواستم اینجا بپرسم
    حتما موزیک رپ گوش دادین بعضی وقتا شعرو که گوش میدیم انگار قافیه داره اما وقتی نوشتشو میبینیم شعر هیچ ربطی به هم نداره مثل:
    ما يه مشت سربازيم جون به كف ، اضرائيل با اكيپ ما جوره پس
    كمك حال هميم حتي با پول كم ، يكم رپ به ما مزه كن شوره نه
    میخواستم بدونم ایا چنین مدل شعر گفتنی هست یا نه و اگه هست یه توضیحی دربارش بدین.
    .فقط خدا میتونه درباره من قضاوت کنه.

  2. # ADS
     

  3. #2
    Guitaro آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    2044
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    298
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    153
    617 بار تشکر شده در 206 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    یه مساله ای هست ، „شعر” ای که برای آهنگهای رپ استفاده میشه توی هیچ نوع ادبیاتی شعر یا ترانه به حساب نمیاد ، یعنی تو انگلیسی هم هیچ وقت متنی که برای یه آهنگ رپ استفاده میشه رو با اسم Lyric نمیگن ...
    در اصل - همونطوری که خودت مسلما بهتر میدونی - اینها „تکست” به حساب میاد نه شعر یا ترانه ...

    ولی اگه از نظر ادبی بخوایم یه همچین „شعر” ی رو بررسی کنیم ، این „شعر” ها قافیه یا ردیف یا وزن مشخص ندارن ، فقط از یه „رُکن عروضی” مشخص پیروی میکنن که باعث میشه جمله ها برای ما „هم صدا” یا „هم وزن” به گوش برسه حتی اگه کلمه ها هیچ ربطی با هم نداشته باشن ...

    ***
    نزدیک ترین نمونه ی „ادبی” که من برای این نوع نگارش به ذهنم میرسه „بحر طویل” ـه ...

    یکی از معروف ترین بحر طویل ها رو هم از ابوالقاسم حالت میذارم اینجا براتون :

    « آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد وپس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذر ها و به هر سوی نظرها وبه تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی.
    در خیابان به بنائی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد ومشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظرو چشم بدان دوخت زمانی.
    ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دگمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر وزبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همانطور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد واین مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن. مردک بیچاره به یکباره دچار تعجب شد وحیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی.
    پیش خود گفت : که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسونکاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی »

    ---
    اینم یه نمونه دیگه :

    « رفته بودم به سوی میکده تا وارهم از درد و شود سرخ رُخ زرد، که ناگاه ‹‹ ملائک در میخانه زدندی›› وزآن حالت مخصوص همه را بپراندی و بگفتند که ای جملۀ مستان و ای جمع خموشان بگویید چرا روی به میخانه نمودید ؟ و برای چه به این گوشه غُنودید؟ ،بگویید همۀ چون و چرا را.
    ما بگفتیم که ای خیل مَلَک فارغ از هر دوز و كلك وه که قدم رنجه نمودید سوی این کُرۀ خاک وچه خوش روی به میخانه نمودید ، در آیید و به نزدیک بیایید که داریم بسی قصّۀ پر غصّه شما را.
    ما که جمعیم به میخانه نه مستیم و نه دیوانه و داریم یکی درد نهانی که نه هرگز بتوانید بدانید که آن چيست ویا درد چه باشد و مرض چیست ؟ وچه دردی است به دل از غم این دوره که بنمود خلایق همه آواره و بیچاره و درگیر هزاران مرض و درد و بلا را.
    ما چه گوییم ز بیکاری و درماندگی قشر جوانان و عزیزان جگر گوشۀ امان چون که روانند همه سوی خیابان وندانند چرا گشته روان سوی خیابان و چرا خسته و درمانده بباید گذرانند چنین زندگی بی هدف بی سر و پا را.

    یا چه گوییم ز ذبح شرف و عزت انسانی ما بی خبران از گذر دور و زمان در ره آن اهرمن گَرد و آن عامل هر درد ، نموده است رخ پیر و جوان زرد و زده تیشه به آن ریشۀ همت وکِشته ست به ِدل دانه نفرت و روانند به این سوی و به آن سوی و به هر کوچه و هر کوی بسی نشئه و یک عدۀ مخمور وریزند به پایش شرف و معرفت و دین و خدا را .
    یا بگوییم ز دامی که نمودند به پا برسر راه همۀ دختر کان تا که کشانند سوی ورطۀ بد نامی و مرداب بلا جان وتنش را و کند عرضه بدن را و فروشد تن خود را ثمَنِ بَخس به مردان هوسباز و دغلباز ویک جانور بی سرو پا را.

    يا كه گویيم زخيل فقرایي كه ماندند به شام شب ودرگير هزاران مرض وتب وندارند براي خود و فرزند و كسان خانه و جایي ونه نفتي به چراغي ونه فرشي به اتاقي و نه يك كفش به پایي ونه سقفي به اتاقي ونه حتي خبر از وعدۀ ناني و ماندند گرفتار و عزادار وندارند دگر تاب و توان ،قدرت و نا را.
    چون که آگاه شدند خیل مَلَک فارغ از هر دوز وكلك قصۀ پر غصۀ یاران ، شدند واله و حیران و نمودند بسی گريه به حال دل غمدیدۀ آن جمع بلادیده و آنگاه نوازش بنمودند و پر و بال به روی سر و دست و بدن جمله یاران بکشیدند و برفتند برون از در میخانه و پرواز نمودند سوی عرش که تا عرضه کنند قصۀپر غصۀ امان بهر خدا را. »

  4. 8 کاربر برای این پست از Guitaro تشکر کرده اند:


  5. #3
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    10050
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    1
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    2 بار تشکر شده در 2 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض شعر يا نثر


    0 Not allowed! Not allowed!
    شما اگر ميخواي به اين سبك textبنويسي تنها راه وشايد بهتر بگم بهترين راه نوشتن متن همذمان با ساخت آهنگ ميباشد چون در اين صورت مشكلي براي بي وزن بودن text نخواهي داشت. زياد خودت رو بند قافيه نكن وسعي كن اگه قافيه خوبي پيدا نكردي از كلمات با تعداد حجاي مشابه يا تعداد بخش مشابه استفاده كني. مثل بسه با حرفه يا صب كن با مردم و ... بهتره لااقل از نظر علائم عروضي حتي الامكان مشابه باشن . در ضمن به سر تيتر روزنامه ها و تلويزيون و ... خيلي توجه كن وحرفهاي قشنگ رو روي يك كاغذ ياد داشت كن تا بعد بگم چه كار كني. از طرف هنون

  6. #4
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    9598
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    41
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    57
    134 بار تشکر شده در 42 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گرچه دوستان درست گفتند نکته ای در اینجا نادیده گرفته شده است که با اجازه خواهم گفت ببینید در زبان های هند و اروپایی ااس شعر بر تاکیدهاست نه هجا ها مثل شعر انگلیسی ولی در شعر تازی(عرب) تعداد هجاهای بلند و کوتاه شعر را میسازند به همین علت این نوع سروده ها از لحاظ کلاسیک شعر به حساب نمیان ولی از نگاهی دیگر شعرند ولی با موسیقی یا ضرب خاص نزدیکترین چیز به این مورد برای مثال تصنیف است حالا یک تصنییف معروف را بدون موسیقی بررسی کنید مثلا مرغ سحر ناله سرکن که با حالت عادی دارای سکته و افتادگی در اخر است ولی اگر بگوییم مرغ سحر ناله سر نما شعر عروضی است در حالت اول لفظ کن با کشش و به حالت فورته خوانده میشود و به گوش دلنشین است (البته در اوستا خوانی در شهر ما یزد کاملا شباهت سرودهای زرتشتی با شعر اروپایی حس میشود)

  7. 3 کاربر برای این پست از drkarbassi تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاپيک طرفداران داريوش
    توسط Leon در انجمن پاپ
    پاسخ: 34
    آخرين نوشته: Wednesday 27 December 2017, 01:23 PM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Monday 7 April 2008, 07:49 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •