لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 17 به 32 از 95

موضوع: تمبک نواز ها خودشون رو معرفی نمیکنن؟؟؟

  1. #17
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام. ازدورانی صحبت میکنم که از کمتر چیزی به جز موسیقی یادم می آید. دوران 6 یا 7 سالگی. دورانی که در خانواده ای مذهبی با پدری متعصب روزگار را می گذراندیم. وقتی در میان خاک و خاشاک کوچه و پس کوچه های محله سر گرم بازیهای کودکانه خاص آن زمان بودیم-ساعت نزدیک به 1ظهر دنیای من تغییر میکرد وبالباسهای مملو از خاک سراسیمه و عاشقانه ضمن این که دعا میکردم پدرم در منزل نباشد خودم را به رادیوی بزرگ و لامپی آن دوران میرساندم گوشم را ازبا لا بر روی آن چسبانده و با صدای دلربای مجری که می گفت (گلهای رنگارنگ شماره... اثری از... ویولون... سنتور... تار... تن بک:جهانگیر ملک-امیر ناصر افتتاح-حسین تهرانی-حسین همدانیان-و...)
    دلدادگی من آغاز می شد. دلدادگی با چه چیزی؟با نغمه های آسمانی که اگر صد سال هم فرصتم بدهند توان تو صیف حال و هوای آن روز هایم را نخواهم داشت. در میان آن همه صدای پر شور و حال صدای نازنین تنبک را دنبال میکردم و چه عاشقانه دیگر صدایی نمی شنیدم. با خودم میگفتم مگر میشود دست انسان چنین کاری را بکند و ده ها سوال بی پاسخ دیگر... به همه چیز ضربه میزدم و ضرب میگرفتم و افسرده حال که چرا این همه تفاوت بین آنچه میشنوم و آنچه میزنم. اگر یک ریال پول گیرم می آمد میدادم به خواهرم که او زمانی که من با در و قابلمه و دبه و هرچیزی که ریتم میگرفتم فقط دست بزند تا حس کنم که میتوانم با او هماهنگ باشم؟به خاطر شرایط سخت غیر قابل تو صیف آن دوران به هیچ کجا راهی نمیبردم اما آنچه من را به دنبال حال و هوای عاشقانه و در عین حال مظلومانه ام میکشاند فقط یک خاصیت بزرگ بود و آن اینکه:موسیقی زمانی به درون من راه پیدا کرد که آن را نمی شناختم و میدانستم که این مهمان عزیز ناخوانده تحت هیچ شرایطی برون نخواهد شد. اولین توفیق بزرگ من در آن زمان این بود که همکلا سیهایم در زنگ هنر میخواستند که بر روی میز بزنم و آنها بخوانند و بزنند مگر میشد از این مطرح بودن فقیرانه گذشت؟خرابه ای جنب منزل ما بود که روزها اندکی میترسیدم داخل آن پا بگذارم اما زمانی که موفق به یافتن یک تمپو سفالی شدم از ترس پدرم شبها خودم را به آنجا میرساندم طوری که زیاد داخل آن نشوم می نشستم و میزدم اما چه چیزی؟نه آموزشی نه معلمی نه جایگاهی برای توجیه این حرکت و نه تکنیکی که سیراب شوم.
    ادامه دارد...

  2. 9 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  3. #18
    خان آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    3922
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    864
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,600
    1,927 بار تشکر شده در 634 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ما خیلی مشتاق هستیم.
    اگه لطف کنی زود تر برامون بقیه مطلب رو بزاری ممنون میشیم.

    موفق باشی.


    باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

    وز دل و جان یارم شوی تا عاشق زارت شوم
    من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
    اول به دام آرم تو را وان گه گرفتارت شوم







  4. 2 کاربر برای این پست از خان تشکر کرده اند:


  5. #19
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام مجدد و مخصوصاً به شما خان نازنین در ادامه عرض نمایم که:
    من هرگز قیافه تنبک که بیشتر دوست داشتم آن را ضرب خطاب نمایم را از نزدیک ندیده بودم. خب طبیعی است نه تلوزیونی و نه مکانی برای دیدن آن از نزدیک. (صرفاً به دلیل زندگی در شهرستانی بدون هیچ گونه امکانات) روزی در منزل یکی از اقوام دعوت بودیم که تلوزیون داشت-هرگز به خاطر نمی آورم که مناسبت آن چه بود و یا همراهیان چه کسانی بودند ویا حتی نقشه آن منزل و اطاقهایش. اما چیزی که تا آخر عمر حتی با تمام جزئیاتش را ازخاطر نخواهم برد آن تلوزیون مبله سیاه و سفید قدیمی و در درون آن جعبه جادوئی تک نوازی استاد جاودانه تنبک مرحوم حسین تهرانی با اجرای صدای قطار. خدا میداند من چه شور و حالی داشتم. مگر عاشقی به جز این است؟دیدن آن صحنه برای من نقطه عطفی بود و من همیشه به خود میبالم که با آن کودکی حال عارفانه ای داشتم. گویا قدمی به جلوتر گذاشتم زیرا تنبک و قامت با وقار آن را دیدم و فهمیدم انگشتان من باید با دهانه ای بزرگتر از تمپو آشنا شوند-تمپوئی که یک بار به دست پدر و دیگر بار به دست مادرم خرد شد و شکست و من هم صبورانه به دنبال جایگزینی آن تا اینکه دست از سرم برداشتند اما چه سود؟با چه کسی باید ارتباط برقرار نمایم در حالی که به شدت معزل مالی خانوادگی و بدتر از آن فرهنگی داشتم. چند سالی بدین منوال گذشت البته بدون کم شدن تب عاشقی اما بدون هیچ گونه پیشرفت. دراین سالها پدرم مرحوم شد مادرم پیرتر و من جوان تر و آزادتر اما مشکلات فراوان وبسیار فراوان زندگی اندیشه تنبک را به حاشیه رانده بود ولی آتش زیر خاکستر تا اینکه...
    با اجازه شما باز هم در خدمت خواهم بود.
    ادامه...

  6. 11 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  7. #20
    Hmd_N آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    409
    تاریخ عضویت
    Dec 2006
    سن
    40
    نوشته ها
    1,643
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    3,361
    2,817 بار تشکر شده در 1,093 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 32/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام دوست عزیز
    بسیار عالی. خیلی خوشحالیم که دوست هنردوست و هنرمندی مثل شما در کنارمون هست.
    با اشتیاق فراوان منتظر ادامه ی صحبت های شما هستیم.

    موفق باشی
    چگونه می توانم از اوج به درآمد تو فرود بیایم
    که درآمدت بسیار بلندتر از اوج ساز من است. (رها)

  8. 2 کاربر برای این پست از Hmd_N تشکر کرده اند:


  9. #21
    rhusseiny آواتار ها
    کاربر فعال بخش تنبك

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال بخش تنبك
    شماره عضویت
    7156
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    نوشته ها
    122
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    349
    320 بار تشکر شده در 117 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام به شهرداد عزیز،
    جدا تحت تاثیر نوشته ی شما قرار گرفتم. قلم شیوایی دارید و امیدوارم که ما رو از این همه لطافت بی بهره نذارید. به امید روزی که همه ی برو بچه های انجمن دور هم جمع شیم و از نزدیک با هم به صحبت بشینیم.

  10. 4 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:


  11. #22
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سپاس از اظهار لطف شما نازنینان
    هرگز به ذهن من خطور نمیکرد که در شهرستان محل زندگی من دیگرانی هم باشند که زندگی زیاد معمولی ندارند-ازجمله با فردی آشنا شدم که کارش سنگ کاری نمای ساختمان بود و البته هند بالیستی ورزیده. کار صحبت ما به موسیقی کشید و چه کشیده شدن جانانه ای. او دوستدار فلوت باس بود و بیشتر از آنکه استعداد داشته باشد به دنبال اطلاعات و ... دیر زمانی نگذشت که پی بردم او به شدت تحت تاثیر یکی از نوازندگان فلوت و آکاردئون و ازجمله سازهای دیگر است که البته نامبرده از خانواده ای فرهیخته و اهل هنر برخاسته بود و الآن که غباری نزدیک به پیری برسردارد جزو مدیران ارشد بانک و صدالبته همچنان مستعد.
    بهر حال وقتی با آن دوست سنگ کار ماجرای دل بلاتکلیفم را در میان گذاشتم-ازاهل دل دیگری سخن گفت که تنبک را دوست داشته وبه خاطر کسب اطلاع بیشتر به کتابی دست نویس دست یافته است که ارزشمند است ولی رهایش کرده است. دوست سنگ کار من کتاب را گرفت و به طور امانت به من داد که تا این زمان دلش نیامده است پس بگیرد یعنی 22سال. (آموزش سه دوره ای تنبک محقق توانمند آقای بهمن رجبی) با تیراژ محدود و قیمت دویست تومان. از ایجاد رابطه ام با کتاب اینطور بگویم که مطالعه را از روی جلد با حرص و ولعی شنیدنی آغاز کردم -نکته به نکته و هر چه به مطالب فنی نزدیکتر میشدم گداخته تر و البته
    افسرده تر(چون نمیفهمیدم) و اوج گداختگی دیدن تصاویر بهمن خان با آن ژست مردانه جهت القای شیوه نشستن با تنبک و همراه با آن عکس -عکسهای بعدی(شیوه های انگشت گذاری و نواختن حرکات) و ازهمه
    دلچسب تر خواندن زیر نویسهای طنز گونه و دردمندانه و... و آن پیشینه دلدادگی با تنبک.
    دوستان گرامی حقیر را ببخشید چنانچه بریده زندگی تنبکی ام را مینویسم. ساعت 10 شب از محل کار به منزل میرسم و 5 صبح از خانه بیرون میزنم-قصد دیگری نیست.
    ادامه...

  12. 10 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  13. #23
    Amir آواتار ها
    The God Father

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    The God Father
    شماره عضویت
    2
    تاریخ عضویت
    Jun 2005
    نوشته ها
    3,460
    میانگین پست در روز
    0.50
    تشکر از پست
    2,649
    11,663 بار تشکر شده در 2,477 پست

    شبکه های اجتماعی من

    Add Amir on Linkedin
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    3 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 152/5
    Given: 83/3
    میزان امتیاز
    10

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام شهرداد خان

    درود بر شما

    قلم شیوایی دارید . سرگذشت هیجان انگیز و پر مخاطره ای نیز دارید . داستان شما مطمئنا مانند آبی گوارا تازه کاران را سیراب خواهد کرد و آنها را برای ادامه ی راه مصمم می کند .

    خوشحالیم که فردی با روحیه ای عرفانی در جمع ما حاضر است. امید است که با کمک شما علاقمندان بیشتری برای یادگیری و پژوهش در حیطه موسیقی و بالاخص ساز پر آواز و عظیم تنبک جذب شوند . و نهایت استفاده ی مفید و علمی را ببرند .

    منتظر ادامه ی ماجرا هستیم

    قربان شما
    کوچک ترین عضو نت آهنگ

    My Direct Email : amir@noteahang.com
    .
    .
    نت آهنگ محبوب ترین سایت موسیقی در سال 91 و 92 ( آراء مردمی جشنواره وب )
    .
    .
    حالم عوض میشه !
    .
    .
    .
    http://www.noteahang.com/downloadfil...Mishe.mp3.aspx
    .

  14. 5 کاربر برای این پست از Amir تشکر کرده اند:


  15. #24
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مدیریت محترم سایت آقا امیر نازنین -امیدارم لایق اظهار محبت حضرتعالی باشم. با سپاس از شما.
    برای خود فراگیری کتاب توام با کسب دانش از دیگران عزم نموده بودم. اولین چیزی که جایش خالی بود تنبک بود که فعلا میسر نبود. خب طبعاً با تجربگانی که شرایطی اینچنین را درک کرده اند میدانند انتخاب دبه آن هم با اندازه ای مناسب و خوش صدا میتواند کار را راه بیندازد. پیش از آنکه به سراغ فهمیدن چنگ و دولا چنگ بروم حرکات را مرور میکردم و با ریز بشکنی سخت کلنجار. شش حرکت پایه و ارتبط دادن ریتمیک آنها با یکدیگر لحظه های خلوت دبه نوازی من بود و از طرف دیگر در حسرت شنیدن زنده این اصوات از طریق یک اینکاره...
    درک فهمیدن کششها و نتها چون میسر نبود و از طرفی راهنمائی انان که اندکی بهتر میدانسنتد غیرقابل فهم بنده را براین داشت که ژست علمی کار کردن را کنار گذاشته و از بهم پیوستن حرکات و تقلید- امورات را بگذرانیم و با شنیدن صدای تنبک اصولی از طریق رادیو و غیره روزی چند بار زانوی غم به بغل. دوران جنگ بود و حقیر بدون برگرفتن توشه ای از هنر قبل از به شهادت رسیدن احتمالی عازم خدمت سربازی در منطقه کردستان شدم و کتاب بهمن خان اولین لوازم انتخابی برای داخل ساک. شبهای سربازان در سنگرهای مملو از ترس کردستان همراه بود با دبه اینجانب و فلوت غیر استاندارد (دست ساز) سربازی از خطه هنر خیز فارس وروزها هم چند ساعتی که بر روی کوهها به تامین جاده میگذراندیم-ریتم زدن برروی قمقمه و جیب خشاب و بدنه (ژ3) البته چون صدای بدی نداشتم خالی از لطف نبود.28 ماه بدین منوال گذشت و پس از برگشتن به دیار به اداره فرهنگ و ارشاد ولایت رفته و وعده دو سال قبل آنها برای جذب مدرس بدون تحقق. جشنواره ای در حال شکل گیری بود و عده ای با سازهای عمدتاً محلی در حال تمرین و در گوشه اطاق تمرین تنبکی خوش سیما جا خوش کرده بود و من مملو از اظطراب خیره به آن نقطه که چه کسی آنرا به روی پا خواهد نشاند از من زجر کشیده تر و مستحق تر در این دیاری که من مجنون ترین بودم؟
    ادامه...

  16. 7 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  17. #25
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زمانی که یکی از نوازنده گان تار آن دیار عزم نواختن نمود تنبک برروی پای همان دوستی قرار گرفت که ساز اصلی اش فلوت بود و الآن در کسوت مدیران ارشد بانک. اورا فقط در داشتن ساز تنبک از خودم جلوتر دیدم هر چند تجاربی نیز داشت اما شیوه های انگشت گذاری به جز آنچه بود که من از کتاب آموخته بودم و حرکت (تن) هم به سبکی عامی تر. بعد از پایان قطعه موسیقی شان سرگرم مباحث دیگر بودند و من آهسته و برای اولین بار تنبکی واقعی را بر روی پا قرار دادم -توام با نگرانی از خود بی خود شدم گویا آنچه من می نواختم برای آنان که تجارب بیشتری داشتند اما محدوده نوازندگیشان نزدیک به آماتور بود خوشایند بود و به صورتی با هم هماهنگ شدیم و شوخی شوخی شد همنوازی.
    همه چیز آماده بود برای کوچ به مرکز استان جهت فراگیری. نقل مکان انجام شد و در مرکز آموزش موسیقی ارشاد مدرسی بود که کتاب آقای رجبی را تدریس میکرد اما کار ناپسندی را که او انجام داده بود(عبارت ناپسند را با اندکی چاشنی بیشتر از آقای رجبی بعدها شنیدم...) در پشت جلد و ذیل نام رجبی اسم خودش را هم نوشته بود. بهرحال به مصداق یک عروس و هزار داماد ظرفیت کلاس ایشان تکمیل بود و ثبت نام شدیم برای ترم بعد. برای کلاس تنبک تاکید بر عدم ضرورت سلفژ داشتند اما تا رسیدن ترم بعد بیکار ننشسته و شاگرد کلاس سلفژ شدم. ولع زیاد در فراگیری باعث شد که در پایان دوره و امتحان در میان 51 نفر حائز رتبه اول شوم. دستگرمی جانانه ای بود اما هنگام انتخاب ساز وقتی گفتم در کلاس تنبک ثبت نام کرده ام گویا غیر منتظره بود . تنبکی 2000 تومانی خریداری و کلاس شروع شد. ایشان خوب تنبک میزد و به دلیل نواختن سازهای ملودیک هم به ریتم و تدریس مسلط بود اما بی حوصله و اندکی نالان و در عین حال پولکی-اما برای من از سرم هم زیاد بود. دوره ابتدائی کتاب تمام شد و ثبت نام در ترم جدید و شروع دوره متوسطه که همزمان شد با حضور کمرنگ تر ایشان به دلیل اختلافات مالی با ارشاد اما چون از همان مکان شاگرد خصوصی هم جذب مینمود به شکل خط در میان به کلاس می آمد اما بیشتر شاگردان سرخورده شده بودند و تعداد به حد اقل رسیده بود. اما من که با مشکلات این شرایط را فراهم نموده بودم دست بردار نبوده و از همان اندک حضورش بهره میبردم تا جائی که به شاگردان توصیه کرده بود در زمان عدم حضور ایشان من به دلیل تعداد دروس زیادی که از دیگران جلو بودم با آنها کار کنم. مفت مفت از گرد راه نرسیده شدیم مدرس. اما اعتراف کنم احساس خوبی که نسبت به یاد دادن در من ایجاد شد کمتر از احساس به نواختن نبود. اما خب ایشان دیگر نیامد و کلاس تنبک در تنها مرکزی که به طور رسمی تدریس میشد تعطیل گردید. با توجه به اینکه چند و چوند قضایا اندکی به دستم آمده بود تصمیم گرفتم ادامه کتاب را تا آنجا که مقدور است جلو بروم و با توجه به آشنائی با هنرجویان همدوره ای که از آنها در فراگیری فاصله نسبتاً خوبی پیدا کرده بودم به آنها هم کمک کنم و این شد که قصه خوب کسب تجربه در فراگیری و همزمان انتقال آن به دیگران یا به نوعی تدریس یک اتفاق خوب بود. اما آنچه بیشتر از هرچیز فکرم را به خود مشغول کرده بود ار تباط با بهمن رجبی بود.
    ادامه...

  18. 8 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  19. #26
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آدرس بهمن رجبی را با جستجوی نسبتاً زیاد پیدا کردم و نامه ای را برای ایشان نوشتم و آقای رجبی هم با اظهار لطف جواب نامه را همراه با روزهای تشکیل کلاس برای شهرستانیها و یک قطعه عکس از خودش همراه با تنبک و نوشته روی عکس تحت عنوان هدیه به اینجانب ارسال نمود و اینچنین شد که خودم را برای نزدیک شدن به اقیانوس مهیا نمودم. این رویدادها همزمان شده بود با استخدام من در یک شرکت صنعتی و نگرانی دو مسئله فکرم را مشغول کرده بود. 1-چگونگی زمان بندی برای رفت و آمد به تهران(آن هم- زمان ابتدای کار و حضور الزامی در محل کار) 2-هزینه های رفت و آمد و ...
    اولین جلسه کلاس ساعت 5/7 صبح در اطراف منزل آقای رجبی می چرخیدم تا زمان مناسب برسد و دلشوره زیاد از اینکه چگونه خواهدشد. گشت و گذاری در اطراف داشتم و زمانی که وارد شدم جمعی را نشسته برروی زمین اطراف اطاق دیدم و آقای رجبی هم در همان جمع. نگاهی کوتاه همراه با جواب سلام از جانب ایشان. هر کدام از هنرجویان مقطعی را میگذراندند و یکی یکی درس پس میدادند و درس میگرفتند و میرفتند و نفر بعد. چیزی که توجه ام را جلب کرده بود شیوه پرداخت شهریه به راحت ترین صورت بود. یعنی گذاشتن مبلغی بدون کنترل آقای رجبی در میان پاکت و نهادن پاکت در گوشه ای.بی اعتنائی واقعی رجبی به مادیات.زمان نشستن من کنار دست آقای رجبی رسید. گفتم که نویسنده نامه ای هستم که جوابش را دادید خوش آمد گفت و پرسید با چه کسی و تا کجا کار کرده ای؟از واکنش ایشان در برابر شنیدن نام کسی که نزد او کار میکردم که بگذریم از من خواست یکی از قطعات را ازروی کتاب بزنم. پس از زدن دو سه میزان نظر ایشان اینگونه بوذ:
    سرعت دستت خوب است فقط سوراخ دعا را گم کرده ای و سپس گفت:آنچه را که تا الآن زده ای بریز دور و بعد پرسید:در عروسی دختر عمه و دختر خاله که نمیخوای تنبک بزنی؟گفتم نه وباشنیدن این جمله تاثیر گذار که من نتوانستم قدر آن را بدانم (از راه دور و باسختی میای اینجا پس به خودت کمک کن) درس آغاز شد.
    ادامه...

  20. 8 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  21. #27
    خان آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    3922
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    864
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,600
    1,927 بار تشکر شده در 634 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    جالب بود شهرداد عزیز.

    اتفاقا تازه داره به جاهای تازه هم میرسه ، به کلاس درس آقای بهمن رجبی ، ادامه بده که برامون جای بحث داره و خیلی سوال که خودم نتونستم جوابش رو بدم و خیلی از حرکات که نتونستم توجیهش کنم.
    و مدام با خودم گفتم:: افسوس افسوس

    باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

    وز دل و جان یارم شوی تا عاشق زارت شوم
    من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
    اول به دام آرم تو را وان گه گرفتارت شوم







  22. 3 کاربر برای این پست از خان تشکر کرده اند:


  23. #28
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.34
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام خدمت دوستان عزيز. گويا همه ي نفسها در سينه فعلا حبس شده و از كسي صدا در نمياد تا مابقي فرمايشات جناب شهرداد عزيز رو بخونند . ايشون هم كه علاوه بر قلم شيواشون ، گويا خوب ميدونند چگونه مستعمين را تشنه لب چشمه نگه دارند .

  24. 3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  25. #29
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    جناب آرین و خان عزیز ضمن سلام مارو خجالت ندید.
    گویا دوشب است که کاربران برای ورود به انجمن مشکل داشتند و یا شاید مشکل من بود والا طبق وظیمه برای ادامه این سرگذشت ناقابل خدمت بودم. بهرحال امشا اله امشب کلک رو میکنیم و ...

  26. کاربران زیر از shahrdad به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #30
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    فراگیری حرکات (تن) و (بک) شروع کار بود و با توجه به اینکه وزن خوانی را میدانستم- آموزش گرفتن دو درس پایان جلسه اول محسوب گردید ضمن آنکه به آقای رجبی یاد آور گردیدم شرایط اینجانب به گونه ایست که هرماه یک جلسه بیشتر نمیتوانم خدمت برسم و ایشان هم تلویحاً آموزش دروس بیشتر را منوط بر کیفیت بازدهی میدانست.
    پیامد اولین جلسه سنگین بود زیرا باید هرچه را انباشته بودم به دور میریختم و دراین مبحث یقیناً بهمن رجبی خیر و صلاح هنرجویانی با این شرائط را هزاران برابر بهتر از خود آنها میدانست. طولی نکشید(به اندازه مسیر تهران تا محل زندگی) تصمیم جدید و صد البته ضروری
    مبنی بر اینکه هرگز پارا از دروسی که گرفته ام را نباید فراتر گذاشت و هرز نوازی هم ممنوع آویزه گوش گردید. تمرینات در این یک ماهه کسل کننده بود(به دلیل محدودیت) اما آن سرکشی گذشته(تصور اینکه تنبک می نواختم) جای خود را اندک اندک میداد به متانتی حاکی از طبعیت از یک معلم بزرگ . دومین جلسه ای که رفتم کلاس شلوغ تر بود و من عمیقاً دروس هنرجویانی را که دوره های بالاتر را میگذراندند گوش میدادم و به ذهنم خطور میکرد با توجه به اینکه این دروس را قبلاً زده ام اگر من این لحظه به جای آنها بزنم نظر آقای رجبی چه خواهد بود؟آیا خواهد پذیرفت که با من باید در آن سطح کار کند؟و آیا این نظریه ایشان مبنی بر شروع مجدد به قصد هنرجو آزاری و خودخواهی نیست؟(که صد البته نبود).
    کلاس برای من دو خاصیت بزرگ داشت. یکی آنکه آنچه را بایدیک مبتدی فرابگیرد میگرفتم و دوم و(مهمتر) آنکه نقطه نظرات و تدریس دروس پیشرفته توسط آقای رجبی به هنرجویان
    سطح بالاتر کسب اطلاعاتی ارزشمندبود برای من که بدون تعارف و خودخواهی(زمین تا آسمان با مبتدیان دیگر تفاوت داشتم). اگر اغراق نباشد لذت بیشتر من تدریس آقای رجبی به سطوح بالاتر بود بهرحال دو سه درسی دیگر را گرفتم و عازم دیار . حسی عجیب اما صمیمانه و ارزشمند در حال راه پیدا کردن به درون من بود و برای آن هیچ نامی بهتر ازسوراخ دعا دارد پیدا میشود نبود.جلسه سوم هم بدین منوال گذشت اماپر بار -پربار و پربار.
    از تاثیرات این رفت و آمد به تهران در حواشی زندگی و محل کار هم چه بگویم که خود حدیثی مفصل است. متاثر از نکات سطوح بالاتر که آقای رجبی به هنر جویان دیگر میگفت اندکی عهد شکنی کرده و گریزی به دروس جلو تر زدم اما حس بدی نداشتم. هنوز سرمستی طلبگی به عمق وجودم ننشسته بود که از بد روزگار دست راستم ازناحیه کف دست در محل کار آسیب بسیار سختی دید. در لحظه به لحظه آن رویداد اسف انگیز فقط تنبک در مقابل چشمانم بود. طول درمان زیاد بود(چند ماه). همزمان با این اتفاق بحران مالی ایجاد شده درمحل کار اینجانب که خود چند ماه عدم دریافت حقوق را به همراه داشت عامل مضاعفی بود برای غیبتی غم انگیز.به طوری که وقتی یکی از سربازان اهل تهران که در مشهد خدمت میکرد و در ارتباط با تنبک با هم مرتبط بودیم نزد رجبی برای شاگردی رفته بود و از من صحبت به میان آورده بود ایشان گفته بود:یک نامه عاشقانه برای من نوشت و تمام.
    بله واقعاً تمام شد(اما رابطه با خود آقای رجبی نه با مکتب ارزشمندش). پس از گذراندن نزدیک به یک سال بدبختی آن هم از همه جورش دریچه ای دیگر گشوده شد. در شهر ما معلمی فرهیخته که مکتب رجبی را در سطح کمال نزد خود ایشان آموخته بود تا آنجا که مجوز مکتوب تدریس این مکتب را از رجبی دریافت کرده بود و شاگردان فراوانی داشت که بسیاری ازآنان خود نیز الآن مدرس تنبک هستند و اطلاع از رفتن من نزد آقای رجبی نیز داشت با آغوش باز پذیرای اینجانب گردید.(البته ایشان بعد ها مورد غضب رجبی قرار گفت) که تا این لحظه به گمانم به قوت خود باقیست. بهرحال ایشان به سرعت بنده را از دروس عبور میداد چون که پی به دود چراغ خوردن من برده بود و از طرفی خیال من هم راحت از اینکه ادامه راه را نزد معلمی شایسته سپری مینمایم. دو ره متوسطه نمام شد ودر شروع دوره عالی هجرتی اجباری حدود شش ماه به شهری در اطراف پیش آمد. در آنجا کتاب را تا پایان زدم و علاقه مندانی در اطرافم بودند که مشوق و عامل تدریس تنبک من در آن شهر شدند. پس از باز گشت کتاب آقای رجبی را که هزاران نکته نهفته اش هنوز باقی بود را موقتاًبستم و مترصد نوشتن سیاه مشقی از جانب خودم برای هنر جویان مبتدی گردیدم. البته هیچ نیازی به آن نوشتن نبود بلکه من نیازمند به ابراز وجود بودم و چون هیچ اعتقادی در آن نبود حاصل آن این نکته است که:با توجه به زحمت چندین ماهه و فراوان و نت نگاری بدون نرم افزار که در رابطه با آن کتاب کشیدم -یک ریال هم ارزش فنی نداشتو خدارا شکر که تیراژ نداشت و از خاطره ها محو شد.
    خلاصه فعالیتهای من پس از بازگشت در این چند سال تا کنون:
    1-تدریس عاشقانه به علاقمندان
    2-اندکی پیدا نمودن خودم و در خلوت و رابطه احساسی با تنبک به دور از قواعد دست و پاگیر.
    3-همکاری با گروههای موسیقی و اجراهای متعدد در رادیو و تلوزیون. (که دیگر وجود ندارد)
    4-مشاوره دادن به علاقمندان تنبک.
    5-وبار دیگر درحال نوشتن یک کتاب. (البته با اعتقاد و متفاوت نسبت به گذشته)
    سخن کوتاه و پرهیز از اتلاف وقت شما عزیزان.
    نایب الزیاره شما عزیزان هستم در مشهد مقدس
    ویرایش توسط shahrdad : Wednesday 1 October 2008 در ساعت 07:32 PM

  28. 9 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  29. #31
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    9898
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    184
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    246
    656 بار تشکر شده در 175 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    در ضمن نایب الزیاره همه شما عزیزان در مشهد مقدس.

  30. 2 کاربر برای این پست از shahrdad تشکر کرده اند:


  31. #32
    rhusseiny آواتار ها
    کاربر فعال بخش تنبك

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال بخش تنبك
    شماره عضویت
    7156
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    نوشته ها
    122
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    349
    320 بار تشکر شده در 117 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام به شهرداد عزیز، دوست و هم شهری خوب من، و با تشکر از وقتی که برای نگارش سرگذشت خودتان صرف کرده اید. بنده به نوبه ی خودم، شیوایی نگارش و صداقت گفتارتان را می ستایم. من که از خواندن (حتی) چندین باره ی این مجموعه بهره بردم!

  32. 4 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تمبک نوازی
    توسط sssorooshhh در انجمن تنبک
    پاسخ: 20
    آخرين نوشته: Sunday 26 September 2010, 10:15 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •