لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 17 به 26 از 26

موضوع: تاريخچه موسيقي ايران و جهان

  1. #17
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Post موسيقي در دوران باستان_ قسمت سوم


    0 Not allowed! Not allowed!
    موسيقي ايران




    سرزمين ايلام/عيلام (شوش) را اگر نتوان خاستگاه يا پايگاه موسيقي ايران دانست، بدون ترديد مي توان آنرا يكي از نخستين و مهم ترين كانونهاي اين هنر زيبا در ايران به شمار آورد (درباره ي موسيقي ايلام در پست قبل مطالبي ارائه شد) . اما با اين وجود طبق شواهد موجود مي توان مدعي آن بود، موسيقي در سرزمين پهناور ما قدمتي هفت هزار ساله دارد.


    مادها (708 تا 550 ق. م)


    «آستياگس» آخرين پادشاه ماد خوابي ديد كه اخترشناسان و پيشگويان از تعبير آن ظهور كوروش و انقراض سلسله ي ماد را به دست او پيشگويي كردند. كسي كه ظهور كوروش را پيشگويي كرد «اُوگارِس» موسيقي دان بزرگ دربار بود و اين مي رساند كه موسيقي با دانستني هاي ديگري از قبيل اخترشماري توام بوده و موسيقي دانها در اين رشته ها نيز تخصص داشته اند.
    با آنكه زمان «زرتشت» به درستي مشخص نيست و به اختلاف روايت از حدود 600 ق. م تا سده ي ششم و هفتم ق. م حدس زده شده است، ولي به احتمال زياد در دوران ماد مي زيسته است و در صدد اصلاح آيين هاي آلوده به خرافات «مُغ» ها بر آمده است. «اوستا» كتاب زرتشتيان در زمان مادها به صورت نوشته در آمده است اين كتاب مذهبي يكي از كهن ترين آثار ادبي ايرانيان است. قديمي ترين قسمت اوستا، «گاتها» يا «گاثاها» است كه گويند از خود «زرتشت» است و مناجات و سرودهاي مذهبي (مجموعه اي از اشعار آزاد/هجايي) است كه در واقع عبادتي است با آداب مخصوص كه هنگام نيايش «اهورامزدا» به آهنگ و آواز خوانده مي شده و اين كهن ترين ميراث مدون ما در «شعر و موسيقي» است و اين كه مسلمان ها، زرتشتي ها را «زَمازَمه» نيز مي گفتند به اين سبب بود كه زرتشتي ها در مواقع عبادت، مطالب را با آهنگ مي خوانده و زمزمه مي كرده اند. «مسعودي» يكي از مورخان بزرگ مي نويسد: «عوام كتاب زرتشت را «زمزمه» مي نامند و در بين شعرا هم مرغان خوش آواز به «زندخوان» يا «زندباف» معروف بوده اند. »
    در كتاب اوستا به ويژه در «گات ها» و «يشت ها» عالي ترين نمونه ي شعر وجود دارد. گات يا گاثا به معني سرود است و هنگام برگزاري مراسم مذهبي سروده مي شده است. تركيب كلمات آن طوري است كه به آن وزن عروضي مي دهد و چون سرود خواندن معمولن در نظم ممكن مي شود و نه در نثر، بنابراين گات ها قديمي ترين ترانه هايي است كه از روزگاران باستان براي ما باقي مانده است و نه تنها از لحاظ شعر بلكه از لحاظ موسيقي نيز براي ما اهميت دارد. در اوستا مكرر توصيه شده است كه گات ها را بايد با آواز خواند. «هِرودوت» مورخ يوناني در اين باره مي نويسد: «مُغ ها هنگام نماز با آواز خوانند و تغني مي كنند» و در جاي ديگري مي نويسد: «ايراني ها براي تقديم نذر و قرباني به خدا و مقدسات خود، آتش مقدس برنيفروزند و بر قبور شراب نپاشند، ولي يكي از موبدان حاضر مي شود و سرودي مذهبي مي سرايد. »
    پس مي توان ادعا كرد كه در زمان مادها موسيقي به ويژه در مراسم مذهبي رواج داشته است.

    تصور مي شود واژه ي «گاه» كه در موسيقي ايران به شكل پسوندي در نام دستگاه ها و در رديف ها مانده است، يادگار همان «گاث» يا «گات» باستاني باشد كه در فارسي ميانه يا پهلوي «گاس» شده (به معني سرود) و سپس در فارسي دَري به شكل «گاه» در آمده است. بخصوص كه در موسيقي كنوني ايران از «پنج گاه» بيشتر نداريم. چنانكه در «گاهانِ» پارسيان نمازهاي پنجگانه ي مندرج در «گاثا» است كه ابوريحان بيروني نام آنها را ذكر كرده است.


    هخامنشيان (550 تا 320 ق. م)


    در دوران هخامنشي سه نوع موسيقي «بزمي» ، «رزمي» و «مذهبي» در ايران رواج داشته و اين از گفته هاي مورخين يوناني و ديگر مورخين استنباط مي شود.
    در باب موسيقي مذهبي اين روايات آمده است:
    «گِزُنُفُون Xenophon» مورخ يوناني در باب جنگ كوروش با سربازان پادشاه ليدي نوشته است: «كوروش طوري از كشته شدن سربازان طبري و طالشي مغموم گرديد كه بعد از جنگ و سقوط آن شهر، براي مرگ سربازان مازندراني و طالشي سرود عزا ترنم كرد و اين همان سرود است كه در ادوار بعد به اسم «سرود مرگ داريوش» خوانده شده و ايرانيان در هر عزاي بزرگ آن سرود را ترنم مي كردند. »
    «استرابون» دانشمند يوناني مي گويد: «اغلب نغمه هاي ايراني كه مي خوانده اند يا مي نواخته اند منحصر به مفاخر پهلواني و مناجات با ايزد يكتا بوده است. »
    در باب موسيقي رزمي اين روايات ذكر شده است:
    «اِليزه لانگلُوا» مورخ ارمني در كتاب مجموعه ي تاريخ ارمنستان نوشته است:
    «به سربازان ايراني فرمان داده شد كه حمله ي خود را با صداي شيپور آغاز كنند. »
    «رامي يِن مارسِلين» مورخ رومي مي نويسد: «واحدهاي پياده ي ايراني شهر آميد را با نواي شيپور در محاصره گرفتند. »
    در تاريخ بيهقي در باب پيكارهاي اسكندر آمده است: «روز به آخر رسيده بود و كوس آسايش زدند. »
    «گِزُنُفُون» در كتاب «خصايل كوروش» مي گويد: «كوروش هنگام حمله به سپاهيان آشور بنا بر عادت سرودي را شروع كرده و سپاهيان با صداي بلند و با احترام و ادب فراوان دنبال آنرا مي خواندند و چون سرود به پايان مي رسيد آزد مردان به قدم هاي مساوي و با نظم تمام به راه مي افتادند. » و نيز مي گويد: «سپاهيان قبل از حمله سرود مي خواندند. »
    در جاي ديگر مي نويسد: «كوروش براي حركت سپاه چنين دستور داد كه صداي شيپور علامت حركت خواهد بود و همين كه صداي شيپور بلند شد بايد همه ي سربازان حاضر باشند و حركت كنند. همچنين در نيمه ي شب كه صداي شيپور بلند شد و كوروش سردار سپاه را فرمان داد تا با همراهان خود در جلو صفوف منظم سپاهيان قرار گيرد و بعد كوروش مي گويد همين كه به محل معهود رسيديم و حملات دو سپاه نزديك شد، سرود جنگي را مي خوانيم و شما بي درنگ مرا جواب بدهيد و در موقع جنگ كوروش سرود جنگ را آغاز كرد و سپاهيان اش همگي با وي هم آواز شدند. »
    «كُورتيُوس رُوفُوس» كه در نخستين سده ي ميلادي مي زيسته در «اسكندر نامه» اش هنگام گفت و گو از داستان جنگ داريوش سوم و اسكندر مي نويسد: «نخست در پيشاپيش سپاه ايران آتش دان نمودار شد و از پس آن مغان سرودگويان وارد شدند. »
    در كتاب پهلوي «اَياتكازَريران» عبارتي است بدين مضمون كه «تمام لشكرياني كه به كاخ «ويشتاسب» احضار شدند به صداي ناي و تنبك صف آرايي كردند. »
    در مورد موسيقي بزمي روايات چنين است:
    «هِرودُوت» مورخ يوناني مي گويد: «ايراني ها هنگام غذاي شاهانه موسيقي نمي نواخته اند ولي عده ي زيادي موسيقي دان در دربار مي زيسته اند. »
    «گِزُنُفُون» گويد: «كوروش عده اي موسيقي دان انتخاب كرد كه نزد «كياخسار» بفرستد» و نيز مي گويد: «ايراني ها هنگام چاشت موسيقي مي نواختند. »
    بطوري كه از «سياست نامه» منسوب به «فيثاغورث» بر مي آيد «هنگام تاج گذاري داريوش سيصد و شصت دختر از ايالات و ولايات ايران به پايتخت آمده و همگي هم آهنگ، آوازي مناسب حال مي خواندند. »
    در دربار هخامنشي ها، خوانندگان و نوازندگان كشورهاي تابعه مانند مصر و بابل بوده اند و بطوري كه نوشته اند، در جنگ «اسيوس» پس از شكست داريوش سوم از اسكندر، سيصد و بيست نوازنده و خواننده جزء اسراء به دست سرداران اسكندر افتادند.
    مورخان يونان راجع به تشريفات «جشن مهرگان» نوشته اند كه در آن جشن در حضور شاهنشاه نوازندگان و خوانندگان به نوازندگي و خوانندگي مي پرداختند.
    از سازهاي اين دوره مي توان به «كرناي فلزي» يافته شده در بالاي آرامگاه اردشير سوم ياد كرد كه طول آن بيش از يك متر و قطر دهانه ي كوچك آن پنج سانتي متر و دهانه ي بزرگ تر آن پنجاه سانتي متر است و در موزه ي تخت جمشيد فارس نگاهداري مي شود و مي تواند نمودار عظمت و گسترش موسيقي رزمي در آن روزگار باشد.
    در موزه ي ايران باستان تهران نمونه هايي شبيه سنج نگهداري مي شود كه به ظاهر در مراسم مذهبي مورد استفاده قرار مي گرفته است و روي يكي از آنها انگاره ي اَنار (نماد آناهيتا) و چهار گاو نر (نماد ميترا) وجود دارد. از سازهاي ديگر اين دوره مي توان به نقاره، شيپور، ني، كوس، كرناي، سرناي، طبل، تبيره (نوعي طبل بوده) ، خَر مُهره (يك نوع ناقوس بزرگ بوده) ، دَمامِه (نوعي ناي بزرگ بوده) ، گاودُم (يك نوع ناي بزرگ بوده) و جام و جُلجُل اشاره كرد.


    سلوكيه (330 تا 187 ق. م)


    در اين زمان موسيقي و ادبيات يوناني رواج داشته است.



    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
    ویرایش توسط Mona : Wednesday 10 September 2008 در ساعت 10:47 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  2. 4 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  3. #18
    Mojtaba آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    513
    تاریخ عضویت
    Jan 2007
    سن
    36
    نوشته ها
    901
    میانگین پست در روز
    0.14
    تشکر از پست
    2,485
    3,087 بار تشکر شده در 787 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 12/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض ضمیمه پست قبل


    0 Not allowed! Not allowed!
    بعد از آنکه قبایل آریایی به هند و فلات ایران وارد شدند، فرهنگ آنها از هم فاصله گرفت و دو نظام موسیقایی متفاوتی که با هم خویشاوندی داشتند، گسترش یافت. نظام موسیقی ایرانی ها به نظام موسیقایی آریایی هایی مربوط می شد که به طرف شرق و غرب اروپا مهاجرت کردند. این تحول خیلی وقت پیش از آن دورانی است که نظام موسیقی ایران توسط اعراب و ترک ها به شرق و غرب اروپا انتقال یافت.
    تاریخ موسیقی ایران به شش دوره تقسیم می شود :
    دوران اسطوره ای _ دوران مادها و هخامنشیان _ دوران سلوکی ها
    دوران پارت ها و ساسانیان _ دوران اولیه بعد از اسلام _ دوران اخیر


    در دوران کوچ آریایی ها از آسیای مرکزی ، موسیقی نقش بزرگ اجتماعی داشته و برای اهداف عرفانی، ماوراءالطبیعه و جادویی به کار گرفته می شد. زمانی که این قوم به طرف جایی که جنوب فارس امروزی است حرکت کردند، آریایی ها با عیلامی ها، آشوری ها و سایر تمدن های بین النهرین در ارتباط قرار گرفتند که نتیجه آن تبادل فرهنگ و موسیقی بود



    دوران سلوكي-پارت:
    در اين دوران برابر متون باستاني ايلام همانند ساير نقاط ايران جزئي از منطقه تحت قلمرو سلوكيان بوده كه پس از انقراض آنان و آغاز دوران پارتي (اشكاني) اين منطقه جزئي از قلمرو اشكانيان شد. نتايج مطالعات انجام شده در تپه فرخ آباد دهلران كه توسط هيئت هاي مختلف ايراني و بين المللي مورد مطالعه قرار گرفته حاكي است كه در آن هنگام تپه مزبور جزء ايالت „اليم” يا ايلام نو بوده است.
    ساير آثار اين دوران به صورت استقرارهاي موقت وكوچ نشيني بوده كه بيشتر در حاشيه رودخانه ها و دشت ها شكل گرفته است.



    موسیقی اولیه ایران شامل 7 خسروانی (مد = مقام) ، 30 لحن (شکل های متغیر) و 360 دستان (اشکال ملودیک) بود که با 7 روز هفته ، 30 روز ماه و 360 روز سال در ارتباط بود. چنین مفهومی شبیه به مفاهیم فرهنگ هند نیست که راگاها با بعضی از ایام سال مناسبت دارند. بعضی از دستان ها با جشن های بخصوصی مربوط می شود.


    بسیاری از اسامی قدیمی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی تا به امروز باقی مانده اند. برای مثال « راست » که در متن های قرن دهم ظاهر می شود، یکی از مقام های اولیه موسیقی ایران، عرب و ترکیه بوده است. «راست» به «راست پنجگاه» و نیز «ماهور» به ماهور امروزی مربوط می شود. این دو، مقام هایی هستند که در اروپا به اسم «گام ماژور» نامیده می شود.


    نقل از کتاب موسیقی و آواز در ایران _ نوشته : لوید میلر _ ترجمه : آقای محسن الهامیان _ نشر ثالث _ صفحه 31
    ویرایش توسط Mojtaba : Sunday 7 September 2008 در ساعت 10:33 PM
    یادم باشد حرفی نزنم تا به کسی بر بخورد

  4. 3 کاربر برای این پست از Mojtaba تشکر کرده اند:


  5. #19
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Post موسيقي در دوران باستان_قسمت چهارم


    0 Not allowed! Not allowed!
    پارتي/اشكانيان (250 قبل از ميلاد مسيح تا 226 بعد از ميلاد مسيح)


    پارت ها شعبه اي از نژاد آريايي بودند كه از خراسان بزرگ يعني «سرزمين نسا» (كه بخشي از آن به نام درگز، بجنورد و قوچان و ... به جاي مانده است) ظهور كردند و نزديك به پانصد سال از مام ميهن در برابر اقوام مهاجمي از آسياي مركزي به ويژه روم شرقي (بيزانس) دفاع كردند.
    از نمونه هاي جالب توجه و باقي مانده از هنر آنان «ساتگين» ، شاخي مزين است، بازيافته در نسا، كه به ظاهر به سده ي دوم ميلادي تعلق دارد و نقش هنرمندانه ي مردي را كه در حال بردن گوسفندي است همراه با دو موسيقي دان پارتي در بر دارد. يكي از اين دو هنرمند، سازي شبيه «لير leer» در دست دارد و ديگري به نواختن سازي بادي كه گويا «دوناي» باشد مشغول است.
    از اين مهم تر «فَهلَويات» است، جمع مونث فَهلَويه منسوب به فَهلَو با معاني مجازي يا تبعي به شجاع، دلير، بزرگ، حتي شهر يا شهري كه در اصل به صورت پَهلِه، پَهلَو، پرتَوَ (در كتيبه هاي داريوش اول) و به معني «پارت» بوده است.
    «شمس قيس رازي» در كتاب «المُعجم في مَعايير اشعار العَجَم» تاليف شده در سده ي هفتم هجري (سيزدهم ميلادي) مي گويد: «خوش ترين اوزان فهلويات است كه ملحونات (شعرهاي آهنگين) آن را اورامنان خوانند» و سپس مي افزايد: «اهل دانش، ملحونات اين وزن را ترانه نام كردند و شعر مجرد آن را دو بيتي خوانند، براي آنكه بناي آن بر دو بيت بيش نيست و مستعربه (عربي مآب ها) آنرا رباعي خوانند. »
    از آنجا كه فهلوي مفهوم پهلوي يا پارتي را دارد پس ما مي توانيم تبلور يا درگاه هاي باستاني پهلوي يا پارتي (اشكاني) را در آنها ملاحظه كنيم.
    گذشته از واژه ي «گوساني» به معني موسيقي دان يا خنياگر كه «فخرالدين اسعد گرگاني» در منظومه ي زيباي «ويس و رامين» بدان اشاره كرده است و امكان دارد به دليل پارتي بودن اصل داستان ويس و رامين، واژه اي پارتي شد، مي توان در متون مانوي بازيافته در «تورفان» ، نمونه هايي از اصطلاح هاي موسيقايي پارتي را به دست آورد. لازم به يادآوري است با آنكه ماني در دوره ي ساساني مي زيسته و با شاپور اول، دومين شهريار ساساني معاصر بوده است، اما چون مادرش «پاتِگ» اهل ناحيه اي در قلمرو اشكانيان به نام «آسورستان» (آشور) بوده و ماني هم در آنجا تولد يافته است، ناخودآگاه مقداري از واژه هاي پارتي يا زبان مادري اش در آثار او دخالت كرده است كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:
    باش: سرودن، آواز خواندن
    باشا: نيايش آهنگين
    سِرُد: سرود، آواز


    پارسي/ساسانيان (224 تا 625 ميلادي)


    دوره ي «ساساني» يا پارسي را مي توان دوران شكوفايي موسيقي در ايران باستان به شمار آورد. زيرا به استناد مدارك موجود معلوم مي شود حتي شهرياران ساساني، اغلب دوست دار موسيقي بوده و حتي بعضي از آنان خود با موسيقي آشنايي داشته اند.
    «اردشير اول» (اردشير پاپكان/بابكان) 224 تا 241 ميلادي، نخستين شهريار ساساني، موسيقي دان ها را در طبقه ي ويژه اي قرار داد كه به عنوان بنيان كشوري همچنان ادامه يافت و هم او به قراري كه كارنامه ي اردشير پاپكان نشان مي دهد، هنگامي كه هنوز به سلطنت نرسيده و به دستور اردوان آخرين فرمانرواي اشكاني در ستورگاه (اصطبل) زنداني شده بود، براي رفع دلتنگي طنبور مي زد. «جرج فارمر» موسيقي شناس و خاور شناس، به استناد «تاريخ اَبوالفَداء» رواج يا ساخت «عود» را به «شاپور اول» (241 تا 272 م.) نسبت داده است كه شايد به قول فارمر منظور اصلاح يا به سازي گونه اي ساز قديمي تر باشد. به قولي گويند وي وزيري مخصوص براي موسيقي تعيين كرد و شخصي را نيز به عنوان «خرم باشي» براي پرده داري عيش و عشرت معين نمود.
    نوازندگان و خوانندگان پشت پرده مي نشستند و به اشاره ي خرم باشي شروع به ساز و خواندن آواز مي كردند.
    «اردشير پاپكان» براي نديمان و درباريان خود درجات و مراتبي تعيين كرد و آنها را به سه طبقه تقسيم نمود كه از آن جمله رامش گران بوده اند و هر طبقه در حضور او جاي معيني داشته اند. يك گروهي از ايشان را كه از موسيقاري هاي درجه ي اول بودند با اسواران و شهزادگان چونان دو خط مساوي برابر قرار داد و با نخستين طبقه ي درباريان نشانيد. گروهي ديگر از نوازندگان دربار را با طبقه ي دوم برابر كرد و در طبقه ي سوم كه ظُرَفا و بذله گويان درباري بودند، آن دسته از رامش گران را قرار داد كه چنگ مي زدند و طنبور مي نواختند و رسم ايراني ها بر اين نبود كه ساز زني بهتر و مهمتر با آواز خنياگري كمتر به رامش بپردازد تا آن جا كه اگر پادشاه نيز بر وي فرمان مي كرد، رامش گر را روا بود كه قانون و آيين را بر او ياد كند و آن امر را بر وي گيرد.
    پادشاهان ايران همچنان اين قانون را محترم شمردند تا نوبت به «بهرام گور» رسيد.
    بهرام گور (وَرهرام) يا بهرام پنجم، پانزدهمين شهريار ساساني (429 تا 438 م.) هنگامي كه پيش از رسيدن به سلطنت و بنابر رسمي كه شهرياران در دور نگاه داشتن وليعهد از پايتخت داشتند، در «حيره» ، نزد «نعمان لخمي» از ملوك حيره به سر مي برد، داستان علاقه اش به دوشيزه ي خنياگري به نام آزاده به قدري شهرت يافت كه هنرمندان و نگارگران ايراني ياد آن را در آثار هنري خود حتي در دوران اسلامي مخلد ساختند، مانند قدح لعاب دار رنگين با نگاره ي بهرام گور و آزاده، كاري از آثار سده ي هفتم هجري (13 م.) ، يا نظير آن نقاشي و زرين از سده ي ششم هجري (12 م.) كار كاشان، همچنان كه فردوسي هم در شاهنامه گفته است:
    به پشت هيوني دمان بر نشست
    با سرو آزاده چنگي به دست
    همين شهريار ساساني، مانند اردشير اول، در ترفيع مقام اجتماعي و رسمي موسيقي دان ها بذل توجه كرد و هر كس را كه مايه ي خشنودي خود بود، برتر نشانيد تا آنجا كه پست ترين مطربي را به والاترين رتبه رسانيد و از «شَنكَل» فرمانرواي هند خواست تا عده اي خنياگر به دربار او اعزام دارد. اين بود كه به قول فردوسي ده هزار و به روايت مولف «مجمل التواريخ و القصص» دوازده هزار و به قول «حمدالله مستوفي» ، دو هزار و به قول ثعالبي، چهار صد نفر هنرمند به ايران آمدند و ساكن شدند. نام اين خنياگران را به اختلاف لوري، لولي، زوط، جاتي، كابلي، كولي، سوري و لوطي ذكر كرده اند.
    اين تقسيم بندي تا زمان خسرو اول «انوشيروان» (531 تا 579 م.) بود، ولي در اين زمان همان طبقه بندي اردشير پاپكان معتبر شد و در زمان او بود كه «مزدك» مدعي آييني شد با بنيان موسيقي، يعني مزدك در اصول دين خود چنين آورده است: «خداوند آسمانها، مانند پادشاهي بر تخت نشسته و چهار قوه يعني شعور، عقل، حافظه و شادي در پيش او ايستاده اند و اين چهار نيرو به دست ياري شش وزير، امور عالم را اداره مي كنند و وزيران در ميان دوازده روح در حركتند كه يكي از نيروهاي معنوي چهارگانه كه قوه ي شادي و نماينده موسيقي است، در رديف قواي ديگر قرار داده، و همچنين بيانگر آن است كه موسيقي در زندگي روزانه ي مردم تا چه پايه موثر و جزء احتياجات روحي آنها بوده است. »
    در زمان خسرو دوم، «خسرو پرويز» (590 تا 627 م.) با زمينه اي كه از پيش فراهم شده بود و استادان ماهري كه در فن موسيقي به وجود آمدند، موسيقي در ايران رتبه اي والا يافت. اين دوره را مي توان «عصر طلايي» موسيقي ايران شمرد. از نام نغمه ها و آهنگ هايي كه در كتاب تاريخ و ادب و ديوان شعرا آمده است، مي توان به دامنه ي موسيقي آن عصر و نيز كثرت موسيقي دانان در اين دوره پي برد. از آنجا كه روايت هاي تاريخي و افسانه اي، او را دوستدار تجمل و زندگي اشرافي نشان داده است، طبعن بيش از ديگر شهرياران ساساني به موسيقي توجه داشت تا آنجا كه در مراسم افتتاح سد دجله، موسيقي دان ها را هم مانند «ساتراپ ها» (استان داران) شركت داد. يادگار با ارزشي كه از اين دوران به جاي مانده، دو منظره ي شكارگاه حجاري شده صخره هاي طاق بستان كرمانشاه است. در اين حجاري هنرمندانه كه پس از گذشت قرن ها، زيبايي هنري آن هنوز جلب توجه مي كند، دو منظره يكي منظره اي از شكار گراز وحشي و ديگري شكار گوزن (شايد گوزن قرمز نر) مشاهده مي شود كه عده اي نوازنده براي سرگرم كردن شهريار ساساني مشغول نوازندگي هستند. در شكارگاه گراز وحشي، شهريار ساساني در زورق سلطنتي ايستاده است و كمان كشيده در دست در حال تير اندازي است و موسيقي دان ها در سه قايق ساده تر و كوچك تر نشسته اند، در صورتي كه در شكارگاه گوزن، هنرمندان روي سكويي مشرف به شكارگاه قرار دارند تا بتوانند از حمله و آسيب احتمالي جانوران مصون بمانند. در نقش هاي موزاييك سنگي مكشوف در ويرانه هاي كاخ شاپور اول در نيشابور، رامش گر ي با چنگ ديده مي شود. همچنين در ظرف هاي نقره از عهد ساساني كه حدود هزار پارچه آن در موزه ي ارميتاژ در لنينگراد موجود است و روي سه جام نقره نفيس موزه ي ايران باستان، رامش گران دوره ي ساساني ديده مي شوند. در اين نقش ها رامش گران در حال نواختن بربط (با دسته ي كج) كه انگشت گذاري آن با دست چپ و مضراب را با دست راست انجام مي داده است، ملاحظه مي شود و نوازندگان ارغنون با پنج لوله صوتي با طول هاي مختلف و لوله ي صوتي براي دميدن و نوعي قاشقك (چغانه) با دو دست و سرنا، ديده مي شوند كه بيش تر توسط بانوان نواخته مي شده است.
    سازهايي كه در نگاره هاي طاق بستان وجود دارند، عبارتند از: نوعي چنگ كه جعبه ي صوتي افقي چوبي و دسته قائم دارد، همانند چنگي كه در آرامگاه سلطنتي سومر و مربوط به هزاره ي سوم قبل از ميلاد است يا نظيرش در بشقاب بزرگ نقره متعلق به دوره ي ساساني و محفوظ در موزه ي لنينگراد وجود دارد.
    ديگر چنگي است با جعبه ي صوتي بالا كه به قدمت چنگ قبلي نيست ولي نظيرش در بابل، آشور، ايلام و مصر ديده شده است. چنگ نوع سومي هم در منظره ي شكارگاه گوزن طاق بستان ديده مي شود كه در پشت جعبه ي صوتي اش انحناء مشخصي دارد و از نوع چنگ هاي داراي زاويه ي حاده محسوب مي شود. سازهاي بادي و كوبه اي اين نگاره عبارتند از: قره ني و شايدني، دايره ي چهارگوش كه شايد همان «گمبر» پهلوي يا چنبر فارسي دري مي باشد. ديگر سازي است دهني، سازهاي رزمي مانند طبل بزرگ (كوس) و رويين ناي كه شايد از خانواده ي كرناي باشد. طبل كوچك، تاس پهلوي يا تاسه ي فارسي كه همان طاسه ي هندي است و طبل كوچكي مي باشد. نوعي طبل كمربندي كه آن را به كمر مي بسته و مي نواخته اند كه به احتمال زياد همان «تَبير» يا «تَبيره» است كه فردوسي در شاهنامه نام برده و مصغر آن در متون پهلوي به صورت «تبورك» آمده است. «خورازك» كه مانند دف امروزي است و عده اي از نوازندگان در حجاري شكارگاه در دست گرفته و مي نوازند و اما در كل سازهايي كه در دوره ي ساساني وجود داشته اند، عبارتند از: چنگ، بربت (بربط) ، تمبور (تنبور يا طنبور) ، كنار (كينار) ، خورازك (نوعي ساز كوبشي شبيه دف يا ضرب امروزي) ، مُشتك (مُستق) كه نوعي ساز بادي بوده است، ناي (ني) ، چمبر (چنبر) ، شيشك، كاپيك (كپيك) ، شمشير، دهل، نقاره، سرنا، كرنا، سياه ني، زنگ، طاس و سيمبال.
    از موسيقي دان هاي معروف دربار خسرو پرويز «باربد» بوده كه نام وي را فَهلَبذ، فَهلوَز، فهربَذ، بهربذ، فهليذ و بَهلبَذ نيز خوانده اند. وي براي هر روز از سي روز ماه لحني ساخته بود كه آن را «سي لحن باربد» نام نهاده و براي سيصد و شصت روز از سال اوستايي، سيصد و شصت لحن ساخته و همچنين براي هفت روز هفته، هفت آهنگ به نام «خسرواني» ساخته بوده است و هر روز يكي را اجرا مي كرده است، وي بربط (عود) مي نواخته و زادگاه وي را جهرم فارس و يا مرو خراسان ذكر كرده اند.
    داستان هايي به باربد نسبت داده اند كه اغلب آنها مبالغه آميز به نظر مي رسد. از آن جمله است، تدبير و تمهيد باربد براي ديدار خسرو پرويز كه به ظاهر باربد بر اثر حسادت سركش (سركش) رييس موسيقي دان هاي دربار، نمي توانسته است به حضور خسرو پرويز برسد، ولي با جلب موافقت «مَردويِه» باغبان باغ اختصاصي شهريار ساساني، موفق مي شود در بالاي درختي مشرف بر تخت گاه شهريار پنهان شود و با هنرنمايي خود مورد توجه قرار بگيرد. يا داستان مرگ شبديز، اسب سياه به رنگ شب و مورد علاقه ي خسرو پرويز، كه كسي جرات نمي كرده است آنرا به خسرو پرويز اطلاع بدهد و باربد با خواندن شعري آهنگين يا نواختن آهنگي غم انگيز بدان اشاره مي كند. و سرانجام موضوع زنداني شدن خسرو پرويز به وسيله ي پسرش شيرويه كه وقتي مطلع شد و حال زار او را در زندان مشاهده كرد، چهار انگشت دست چپ خود را بريد تا نتواند پرده هاي ساز را بگيرد و ساز خود را نيز سوزاند.
    از موسيقي دان هاي معروف ديگر دربار خسرو پرويز، «نكيسا» (نگيسا) بوده كه چنگ مي نواخته است و وي را «چنگي خسرو پرويز» لقب داده اند.
    موسيقي دان هاي ديگر ساساني عبارتند از: سركش يا سركب يا سركس يا سركيس، بامشاد، رامتين يا رامين يا رامي يا رامنين، آزادوار چنگي، كوسان نواگر، آفرين، خاركش، خسرواني و كاسه گر.
    سي لحني كه باربد ساخته عبارتند از:
    آرايش خورشيد، آيين جمشيد، اورنگي، باغ شيرين، تخت طاقديس، حقه ي كاووسي، راح و روح (راح روح) ، رامش جان، سبز در سبز، سروستان، سرو سهي، شاذان مرواريد (شادروان مرواريد) ، شبديز، شب فرخ، قفل رومي، گنج ساخته (گنج سوخته) ، گنج بادآورد، كين ايرج، كين سياوش، ماه بر كوهان، مشك دانه، مرواي نيك، مشك مالي، مهرگاني، ناقوسي، نوبهاري، نوشين باده، نيم روز، نخجيرگان، گنج كاروان.

    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
    ویرایش توسط Mona : Wednesday 10 September 2008 در ساعت 08:03 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  6. 2 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  7. #20
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Post موسيقي دوران اسلامي ايران_قسمت اول


    0 Not allowed! Not allowed!
    در پژوهش يا بحث درباره ي موسيقي دوران اسلامي ايران بايد به دو نكته توجه ويژه اي داشت. يكي اين كه با طلوع آفتاب اسلام، بين كشورهاي اسلامي پيوندي معنوي و فرهنگي ايجاد شد و تمدن واحد و دامنه داري به نام «تمدن اسلامي» به وجود آمد و در اين تمدن هر يك از كشورهاي اسلامي به نوبه ي خود سهمي داشتند و به عبارت ديگر به غناي تمدن اسلامي كمك مي كردند. ديگر اينكه چون عربي، زبان معيار يا زبان دين، سياست، علم و هنر شناخته شد، لذا دانشمندان و هنرمندان ايران مانند ديگر كشورهاي اسلامي براي اينكه آثارشان در سراسر قلمرو وسيع اسلام قابل نشر و استفاده باشد، ترجيح دادند اگر كتابي يا رساله اي تاليف مي كنند، به عربي باشد؛ در نتيجه تفكيك هنر ايران و عرب در چنين آثاري به آساني ميسر نيست، ولي آنچه در آن نمي توان ترديد كرد، دو جانبه بودن اين تاثير است. بطور مثال همانگونه كه موسيقي ايراني بر موسيقي عرب تاثير گذارده است، تا اندازه اي هم تحت تاثير موسيقي عرب بوده است. چنانكه دو موسيقي دان و هنرمند عرب به نام «حُنين حيري» و «احمد نصيبي» با نوازندگي تنبور و بربت ايراني به شهرت رسيدند. از طرفي نامهاي «ايقاع» نظير «ثقيل و خفيف» كه عربي بوده، در آثار موسيقي دانان ايراني و هنرمندان و دانشمنداني چون: فارابي، اُرموي و حتا مراغه اي يعني تا قرن نهم به چشم مي خورد. فارابي، اولين كسي بود كه قوانين گام ها را نوشت و بعدها باخ آلماني به رموز آن پي برد و توضيحاتي را بدان اضافه كرد. اين گام امروزه به نام «فارابي، باخ» مشهور است.


    دوره ي خلفاي راشدين


    به علت حوادث سياسي و ناآرامي ها، پس از فوت پيامبر اكرم (ص) ، اطلاعات قابل ملاحظه اي پيرامون هنر اسلامي، خصوصن موسيقي در دست نيست. اين دوره از تاريخ به عنوان «دوره ي سكوت» ناميده شده است. يكي از نخستين هنرمندان اين دوره، ابو عبدالمنعم بن عبدالله الذائب (632 تا 710 م. ، 92 ه. ق) ملقب به طُويس (طاووس كوچك) است كه مورد حمايت «آروا» مادر عثمان خليفه قرار داشت و با فرا گرفتن آهنگ هاي ايراني، در رديف نخستين خوانندگان حرفه اي دوران اسلامي در آمد، طويس مانند بسياري از هنرمندان صدر اسلام، مخنث بود (مخنث ها مرداني زن صفت بودند كه دستان خود را با حنا رنگ مي كردند و عادت و اطوار زنانه داشتند) و همواره دُف (دف يا دايره) چهار گوش در زير رداي خود همراه داشت. ديگر موسيقي دان هاي اين دوره «ابو جعفر بن سيار» (متوفا 683 م. ، 64 ه. ق) معروف به «سائب خاثر» است كه برده اي ايراني تبار بود و پس از رسيدن به آزادي، بر اثر حضور در مجالس نائحات (بانوان نوحه خوان سنتي) با موسيقي آشنا شد. او با خواندن اشعار عربي با آهنگ هاي ايراني به شهرت رسيد و نخستين موسيقي داني بود كه به جاي قضيب (چوب دستي) با عود آواز خواند. از جمله نام آورترين هنرمندان اين دوره «نشيط» است كه برده اي ايراني در خدمت عبدالله بن جعفر بود. او با اجراي آهنگ هاي ايراني در مدينه به شهرت رسيد و چندي نزد سائب خاثر آموزش ديد.


    دوره ي خلفاي اموي (41 تا 132 ه. ق ، 661 تا 750 ميلادي)


    در دوران خلفاي اموي موسيقي شكوفايي قابل ملاحظه اي پيدا كرد. چرا كه روابطي كه با روم شرقي (بيزانس) و ايران داشتند موجب گسترش و تكامل موسيقي شد. در اين دوران است كه موسيقي دان ها با نظريه هاي كساني چون فيثاغورث آشنا شدند. از موسيقي دان هاي معروف دوره ي اموي، «ابو عثمان سعيد بن مَسجَح» معروف به ابن مسجع (وفات 715 م. ، 97 ه. ق) است كه در مكه ي معظمه متولد شد و با آنكه ايراني نبود با مسافرت به ايران و شام توانست نَبَرات (فواصل نامطبوع و ناخوش آيند) را از موسيقي عرب بزدايد و روش نو ايجاد كند. همچنين مي توان از ابوالخطاب مسلم معروف به «ابن مُحرَز» (متوفا 715 م. ،‌ 97 ه. ق) ياد كرد كه پدرش ايراني بود و از نگهبانان خانه ي كعبه بود. او در موسيقي آنچنان بود كه به او «صناج عرب» (چنگ نواز عرب) مي گفته و او را مبتكر زوج خواني يا خواندن دو بيتي مي شناخته اند. همچنين موسيقي دانان بزرگي نظير «معبد» ،‌ «ابن سُريج» ،‌ «عطرد» و «ابن عايشه» بر اثر تشويق دستگاه خلافت ظهور كردند. در همان ايام بود كه واژه هاي فارسي مثل «دستان» (پرده) و زير و بم (نام وتر يا سيم اول و چهارم عود) رواج گرفت و كوك قديم عرب در ساز از C - D - G - A (دو ، ر ، سل بزرگ ، لا) به A - D - G - C (لا ، ر ، سل كوچك ، دو) و ظاهرن ايراني تبديل شد.


    دوره ي خلفاي عباسي (132 تا 656 ه. ق ، 750 تا 1258 م.)


    اين مرحله را دوران بلوغ موسيقي اسلامي مي نامند. به خصوص سال هايي كه با خلافت «سفاح» بنيانگذار خلافت عباسي آغاز و به «معتصم» هشتمين خليفه ي عباسي منتهي مي شود (132 تا 227 ه. ق ، 750 تا 833 م.) از اهميت بيشتري برخوردار است. در اين دوره موسيقي محلي و منطقه اي رواج يافتند.
    از موسيقي دان هاي اين دوره مي توان به «ابوالحسن علي بن نافع» معروف به «زرياب» اشاره كرد كه از بغداد به اندلس مهاجرت كرد و مدرسه اي در آنجا تاسيس كرد كه بعدها به نام هنرستان موسيقي تبديل شد و به عبارت ديگر موسيقي ايراني يا شرقي در اسپانيا رواج داده شد. وي نوازنده ي عود بوده است كه آن را با مضرابي از ناخن مي نواخته است. وي مقارن پنجمين خليفه ي عباسي يعني «هارون الرشيد» بوده است.
    مقارن همين دوران، خاندان «موصلي» به شهرت رسيد. از اين خاندان به «خاندان هنر» ياد مي شود. نخستين نفر از اين خاندان هنرمند كه نامش در تاريخ موسيقي دوران اسلامي ديده مي شود «ابراهيم موصلي» فرزند «ماهان» است كه بعدها به «ميمون» تغيير داده شد. اين خاندان در اصل ايراني و اهل ارجان (ارگان) فارس در نزديك شيراز بوده است و بنابراين ابراهيم به علت اقامت طولاني اش در «موصل» يا شكوفايي استعداد هنري اش در آن شهر، به موصلي مشهور بوده است.
    تولد وي را به سال 125 ه. ق يا 742 م. ذكر كرده اند. وي در دوران خلافت چهارمين خليفه ي عباسي يعني «هادي» بوده است. ولي در زمان پنجمين خليفه ي عباسي (هارون الرشيد) نيز مورد توجه بسيار قرار گرفت و با لقب «النديم» در زمره ي ندماي خاص خليفه در آمد. گويند به دليل حسادتي كه به «زرياب» مي كرده، زرياب مجبور شده است از بغداد به شمال آفريقا (مغرب) و بعد از آن به اندلس مهاجرت كند. ابراهيم موصلي چند صد آهنگ ساخته است و همچنين ساخت چند مقام جديد از مقامات موسيقي را به وي نسبت داده اند و «مسعودي» مورخ بزرگ، وي را نخستين سازنده ي «ماخوري» دانسته است.
    «اسحاق موصلي» بعد از پدر، مقام او را در دستگاه خلافت احراز كرد. او در ري متولد شده بود. وي علاوه بر موسيقي به علم حديث، علوم قرآني، ادبيات و تاريخ آگاه بود. وي در دستگاه خلافت مأمون، هفتمين خليفه ي عباسي (198 تا 218 ه. ق ، 813 تا 833 م.) بود. حتي روايت است كه مرگ اسحاق موصلي بر اثر گرفتن روزه ي زياد روي داده است. از كتاب هاي وي مي توان به «الرقص و الزفن» (پاي كوبي) و كتاب «النغم و الايقاع» اشاره كرد.
    از خاندان موصلي مي توان به منصور زلزل الضارب معروف به «زلزل رازي» (متوفا 175 ه. ق ، 791 م.) اشاره كرد. چرا كه وي دايي اسحاق موصلي بوده است. وي در نوازندگي سازهاي زهي مهارتي به سزا داشت و به لحاظ تخصص در ضرب هاي قوي به «ضارب» معروف شده بود. شهرت زلزل در تاريخ موسيقي بيشتر به پژوهش هاي او درباره ي مسائل نظري موسيقي مربوط مي شود. وي «عودي» ساخت كه به علت شباهت اين ساز به شُبُوط (نوعي ماهي با دمي پهن و سري باريك) به عنوان «عود الشُبوط» به جاي «عود الفارسي» يا ايراني متداول گشت. زلزل دوستدار كارهاي عام المنفعه بود، چنانكه با هزينه ي شخصي، چاه آبي در بغداد حفر كرد و اوقافي برايش اختصاص داده بود كه تا مدت ها به نام «بركة الزلزل»
    باقي ماند.
    موسيقي دان هاي ايراني تبار ديگري كه در اواخر سال هاي شكوفايي قدرت عباسيان مي زيسته «خليل بن احمد فراهيدي» است (100 تا 175 ه. ق ، 718 تا 791 م.) كه اثر گرانقدر او به نام «العين» در نحو، شهرت جهاني دارد و اضافه بر بنيانگذاري مكتب بصره، در نحو عربي، او را پايه گذار علم عروض شناخته اند. همچنين دو اثر ديگر از وي به نام هاي كتاب «النَغَم» و كتاب «الايقاع» هستند كه در كوران تاريخ گم شده اند.


    دوره ي طاهريان/آل طاهر (205 تا 259 ه. ق ، 820 تا 837 م.)


    طاهريان يا آل طاهر نيز دوستدار موسيقي بوده اند و حتا بعضي از افراد اين خاندان، خود با موسيقي آشنايي داشته اند. از هنرمندان اين دوره مي توان به «راتبه ي نيشابوري» اشاره كرد كه وي از نوازندگان زبر دست عود به شمار مي رفته است. و همچنين عبيداله بن طاهر و فرزندان او، منصور بن طاهر صاحب كتاب «مونس في الموسيقي» .


    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
    ویرایش توسط Mona : Wednesday 10 September 2008 در ساعت 11:03 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  8. کاربران زیر از Mona به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #21
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض موسيقي دوران اسلامي ايران_قسمت دوم


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوره ي سامانيان (260 تا 389 ه. ق ، 874 تا 999 ميلادي)


    به لحاظ كوششي كه شاهان ساماني در رواج و بلوغ زبان فارسي داشتند و به تشويق گويندگان توجه مي كردند، موسيقي نيز كه بستگي ديرپا و بنياني با شعر داشت مورد توجه بود. داستاني كه «نظامي عروضي» در «چهار مقاله» يا «مجمع النوادر» از هنرنمايي «رودكي» در دربار سامانيان نقل كرده است، به خوبي اين نكته را نشان مي دهد. نظامي در اين داستان رودكي را نوازنده ي چنگ معرفي كرده است، ولي «محمد عوفي» در «لباب الالباب» رودكي را آوازخواني قدرتمند و مشهور معرفي كرده، كه علاوه بر آن بربط (عود) مي نواخته است.
    از هنرمندان ديگر اين دوره، «ابن خُردادبه» است (متوفي 300 ه. ق ، 912 ميلادي) كه ايراني تبار بوده و در بغداد از اسحاق موصلي موسيقي را آموخته بوده است. سه اثر به او نسبت داده اند كه تنها كتاب «اللهو و الملاهي» او مصون از حوادث ايام باقي مانده است.
    ديگر، «محمدبن زكرياي رازي» (متوفي 311 ه. ق ، 923 ميلادي) است كه با وجود شهرت در طب، به ظاهر در آغاز، عود مي نواخته و با علاقه اي كه به موسيقي داشته كتاب «في جمل الموسيقي» را تاليف كرده است. از مشهورترين موسيقي شناسان اين دوره، «محمدبن خوارزمي» است كه با تاليف دانش نامه اي به زبان عربي به نام «مفاتيح العلوم» بخشي از آن را در سه فصل نسبتا مختصر به موسيقي اختصاص داده است. اين اثر يكي از نخستين ماخذي است كه در آن به يوناني بودن واژه ي «موسيقي» اشاره شده است و يا اينكه توضيحي درباره ي ساز «عود» داده است كه همان «بربط» ايراني است و بربط واژه اي است فارسي به معني «سينه مرغابي» زيرا دسته و كاسه ي اين ساز شباهتي به مرغابي دارد. همچنين متضمن اطلاعاتي در مورد سازهاي قديم مثل لور (لير) ، صَنج (مُعَرَب چنگ فارسي) ، سازي رشته اي (زهي) و سنج شده است.
    از ديگر هنرمندان اين دوره «ابو يوسف يعقوب بن اسحاق الكندي» است كه آثاري مانند رساله «في خُبَر تاليف الالحان» در موزه ي لندن و رساله «في اجزاء خبرية الموسيقي» در كتابخانه ي دولتي برلين از وي باقي است. گل سرسبد هنرمندان اين دوره «ابو نصر محمد بن طرخان» معروف به «فارابي» (متوفي 339 ه. ق ، 950 ميلادي) و ملقب به «معلم ثاني» است. داستان هاي زيادي از هنر وي حكايت كرده اند كه البته بيشتر جنبه ي اغراق و مبالغه آميز دارد، بطور مثال گفته اند كه وي در مجلسي طوري ساز زد كه ابتدا اهل مجلس همگي خنديدند و بعد گريه كردند و سرانجام به خواب رفتند.
    افزودن سيم پنجم به ساز عود از ابتكارات «فارابي» است. وي در حلب مورد حمايت «سيف الدوله حمدان» قرار گرفت كه نخستين فرد از سلسله ي حمدانيان است و در آنجا كتاب معروف خود و بزرگترين اثر موسيقي ايران «الموسيقي الكبير» را نوشت. از ديگر آثار وي «احصاء العلوم» است.


    دوره ي آل بويه (320 تا 427 ه. ق ، 932 تا 1055 ميلادي)


    از هنرمندان بزرگ اين دوره مي توان به «ابوالفرج اصفهاني» صاحب كتاب مشهور «الاغاني» اشاره كرد. وي از اصفهان به بغداد رفت پس از عزيمت به حلب اين كتاب را نوشت. وي موسيقي دان حرفه اي نبوده ولي با استعداد و اطلاعات وسيعي كه داشته توانسته اين كتاب را بنويسد كه شرح حال موسيقي شناسان سرزمين هاي اسلامي و به ويژه ايران را از آغاز اسلام و حتي اندكي قبل از آن تا زمان خودش در برداشته است. وي علاوه بر الاغاني آثار ديگري مانند: «القيان» در شرح حال دوشيزگان خواننده ي سنتي عرب، كتاب «العماءُ الشواعر» درباره ي كنيزان شاعر يا سراينده؛ كتاب «مجَرَد الاغاني» شامل آوازهاي برگزيده، كتاب «الغِلمان المغَنيين» در زمينه ي بردگان خنياگر، كتاب «جَحظَةُ البَرمَكي» راجع به «جَحظِه» موسيقي دان مشهور دوره ي عباسيان و كتاب «اَلحانات» در شرح ميخانه ها و اجراي موسيقي در آنها است. از ديگر هنرمندان اين دوره «ابو الوفاء بوزجاني» است. علاوه بر شهرت وي در رياضي و نجوم، كتابي در زمينه ي موسيقي به نام «مختصر في فن الايقاع» تاليف كرده است.
    كتاب «رسائل اخوان الصفاء» توسط «اخوان الصفاء» كه خود را برادران ديني مي ناميدند نوشته شده است.
    نظريه پرداز ديگر اين دوره «ابو علي سينا» (متوفي 428 ه. ق ، 1037 ميلادي) است. وي بخشي از كتاب «الشفاء» خود را به موسيقي اختصاص داده است. علاوه بر اين كتاب هاي «النجاة» به عربي و «دانش نامه ي علايي» به فارسي از آثار وي در موسيقي هستند. البته از اين سه كتاب فقط همان بخش موسيقي كتاب «الشفاء» نوشته ي خود بو علي سينا است و دو جلد كتاب ديگر به قلم شاگرد معروفش «جوزجاني» و البته به روايتي از ابو علي سينا است. از ديگر هنرمندان «ابن زيله» صاحب كتاب «الكافي في الموسيقي» است كه خوشبختانه از حوادث ايام مصون مانده است. يكي از مهم ترين كارهاي ابتكاري ابن زيله كه در كتاب الكافي هم ديده مي شود، در نغمه پردازي ابجدي ظاهر شده است. نغمه پردازي ابجدي سابقه ي ديرينه اي دارد و حتي در آثار «الكندي» هم ديده مي شود. قبل از ابن زيله رسم بر اين بود كه نغمات (نت ها) را با حروف ابجد و به همان نظم طبيعي آن نشان بدهند. ولي ابن زيله در ترتيب اين حروف ابجد نظام جديدي به وجود آورد كه بعد از او مورد پذيرش و پيروي موسيقي شناسان قرار گرفت و سرانجام «صفي الدين ارموي» آن را به مرحله ي كمال رساند.


    دوره ي غزنويان (351 تا 582 ه. ق ، 962 تا 1186 ميلادي)


    در اين دوره، پيوند شعر با موسيقي پا گرفته و شاعراني چون «فرخي سيستاني» و «زينتي علوي» در اين دوره مي زيسته و در اشعار خود از موسيقي بسيار ياد كرده اند.


    دوره ي سلجوقيان (429 تا 700 ه. ق)


    در اين دوره مي توان به «خيام» رياضي دان و دانشمند معروف اشاره كرد كه يك رساله ي عربي در مورد موسيقي نگاشته است و اين رساله نمودار نظام علمي موسيقي در ايران در آن ايام است. پس از وي «عنصر المعالي كيكاووس بن وُشمگير» است كه در كتاب «قابوس نامه»ي خود بخشي را به موسيقي و به زبان فارسي اختصاص داده است. همچنين «فخرالدين رازي» را مي توان نام برد كه در دانشنامه ي خود بخشي مختصر را به موسيقي و به زبان فارسي اختصاص داده است.


    ديگر مولفين كتب موسيقي در دوره ي غزنويان و سلجوقيان:
    1- امام محمد غزالي: كتاب مشهور او كه بخشي از آن مربوط به موسيقي است «احياء العلوم الدين» است.
    2- صفي الدين اُرموي: بزرگترين هنرمندي بود كه در اين دوره به ظهور رسيد. وي صاحب دو اثر گرانقدر در موسيقي است. «الادوار الموسيقي» و «رسالة الشرفيه».
    3- خواجه نصير طوسي: ابداع نوعي ني لبك را به او نسبت مي دهند. اثر او رساله اي است در موسيقي به نام «علم الموسيقي».
    4- قطب الدين شيرازي: صاحب «درة التاج لغرة الدباج»
    5- عبدالقادر مراغه اي: از وي سه كتاب ارزنده به نام هاي «مقاصد الالحان» ، «جامع الالحان» و شرح كتاب «الادوار» اُرموي، به جاي مانده است.



    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
    ویرایش توسط Mona : Thursday 4 December 2008 در ساعت 08:41 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  10. 4 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  11. #22
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض موسيقي دوران اسلامي ايران_قسمت آخر


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوره ي خوارزمشاهيان و استيلاي مغول (429 تا 700 ه. ق)



    بزرگ ترين هنرمندي كه در اين دوره به ظهور رسيد «صفي الدين اُرموي» است (متوفي 693 ه. ق ، 1293 ميلادي) او در آغاز در دستگاه «مستعصم» آخرين خليفه ي عباسي بود و بعد از فتح بغداد و كشته شدن مستعصم توسط هولاگو، وي مورد توجه هولاگو خان مغول قرار گرفت و با وزير هولاگو خان يعني محمد جويني آشنا شد و سرپرستي و آموزش و تربيت دو فرزند وي را بر عهده گرفت و هنگامي كه فرزند محمد جويني يعني «شرف الدين» به اصفهان رفت و حاكم آن شهر شد، همراه وي به اصفهان رفت در آنجا دو ساز جديد به نام «نزهة» (نوعي سنتور) و «مغني» (عود قوسي شكل) را ساخت. دو اثر مهم وي در موسيقي عبارتند از: «الادوار» و «رسالة الشرفيه». از امتيازات يا مزاياي كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي، نغمه نگاري (نوتاسيون) است كه بدون ترديد كامل ترين نغمه نگاري موسيقي ايراني بوده است كه در حقيقت همان شيوه ي «ابن زيله ي اصفهاني» را كه بدان اشاره شد به كار برده است كه به ظاهر از ساخته هاي عبدالقادر بايد باشد. موضوع مهم ديگر كه در حقيقت زيرساز كتاب صفي الدين را تشكيل مي دهد، «ادوار» است كه دايره هايي بوده كه در آنها سير نغمه ها را تك تك بررسي كرده است، تعداد اين ادوار 91 دور بوده و دايره ي اول آن «عشاق» نام دارد.
    اثر ديگر صفي الدين ارموي به نام «رسالة الشرفيه في النسب التأليفيه» از نسبت هاي رياضي ابعاد يا فاصله هاي موسيقايي و به عبارت ديگر اجزايي كه در تكوين آهنگ ها دخالت دارند، بحث مي كند.
    صفي الدين خط خوشي داشته، عود را ماهرانه مي نواخته و آواز، خوب مي خوانده است.
    خواجه نصيرالدين طوسي معروف به «استاد البشر و عقل حادي عشر» (متوفي 673 ه. ق ، 1274 ميلادي) با آن كه رياضي دان بزرگي بود و در نجوم دست داشت، دوست دار موسيقي محسوب مي شود. وي رساله اي در موسيقي به زبان عربي نوشته است و اثر ديگري كه آشنايي خواجه نصير را با موسيقي تاييد مي كند، منظومه ي كوچكي است در هفده بيت كه به اسطوره ي باستاني و به ظاهر يوناني الهه ي موسيقي مربوط مي شود.
    از جمله پيروان «صفي الدين ارموي» مي توان از «قطب الدين شيرازي» مولف كتاب «درة التاج» نام برد. يكي از كتاب هاي فارسي معروف اين دوره «نفائس الفنون» اثر «محمود آملي» است كه اين كتاب دانش نامه اي از علوم آن زمان (سده ي هشتم ه. ق ، 14 ميلادي) به شمار مي رود كه قسمتي از آن در باب موسيقي است.



    دوره ي آل جلاير (ايلكانيان)


    اين دوره مقارن است با ظهور يكي ديگر از بزرگان موسيقي ايراني به نام «عبدالقادر مراغي» كه امتياز آثار وي در فارسي بودن آنها است. كتاب هاي وي عبارتند از: «مقاصد الالحان» ، «جامع الالحان» و «شرح الادوار» كه شرحي بر كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي است. وي كتابي به نام «كنزالالحان» داشته كه مجموعه اي از آهنگ ها و شايد بيش تر بخش عظيمي از ساخته هاي او بوده و متاسفانه از بين رفته است.
    در نيمه ي دوم قرن هشتم هجري كتابي به نام «كنزالتحف» نوشته شده كه مولف آن «حسن كاشاني» است، مزاياي قابل توجه اين كتاب بخش سازشناسي آن با داشتن تصاوير سازهاي رايج در زمان مولف و تحليل يا شرح دقيق مربوط به آنها مي باشد. «رساله بنايي» در اواخر قرن نهم هجري قمري تاليف شده كه مولف آن «كمال الدين شيرعلي» متخلص به «بنايي» است و خوشبختانه نسخه اي به خط زيباي مولف با تاريخ تحرير 888 ه. ق (1483 ميلادي) به دست آمده است. وي در كتاب خود جدول هايي ترسيم كرده كه نظام ادواري قديم را كه «صفي الدين ارموي» در «الادوار» خود نوشته توضيح داده و نام آن ها را ذكر كرده است. اين اسامي به شرحي كه در جامع الالحان عبدالقادر مراغي ملاحظه مي شود، شامل: 12 دوره اصلي (ادوار مشهورة) ، شش آوازه (آوازات سته) و 24 شعبه (شعبات بيست و چهار گانه) بوده است.
    رساله ي موسيقي ديگري كه همانند رساله ي بنايي به زبان فارسي در همان ايام تاليف شده، «رساله ي موسيقي جامي» است. نورالدين عبدالرحمن بن نظام الدين، متخلص به جامي و معروف به «خاتم الشعرا» از گويندگان نام دار سده ي نهم هجري ايران است. در رساله ي جامي، همانند رساله هاي مشابه اش جز بازگويي همان مطالب مربوط به نظام ادواري قديم، مطلبي ديده نمي شود.



    دوره صفويه (970 تا 1148 ه. ق ، 1502 تا 1736 ميلادي)


    به رغم نگاره هاي بازمانده از آن دوران مانند نقوش چهل ستون اصفهان و ... به ظاهر موسيقي شكوفايي چنداني نداشته است. با اين حال يكي از بنيان گذاران سلسله ي صفويه به نام «شيخ حيدر» (متوفي 898 ه. ق ، 1492 ميلادي) به اختراع «چهار تار» يا «چهار تا» (سازي داراي چهار سيم) شهرت دارد و ساز ديگري به نام «شش تار» به وسيله ي «رضاالدين شيرازي» در شيراز اختراع و سازي ديگر به نام «قرادوزون» با سه سيم توسط شخصي به نام «قُدوز فرهادي» در اصفهان ساخته شد. همچنين «رباب» به وسيله ي عبدالله فريادي (فارابي) و غيچك (غژك) توسط «قلي محمد» تكميل و اصلاح شد.
    يكي از سنت هاي باستاني كه در حفظ موسيقي ملي ايران تاثير به سزا داشته و تا سال هاي پاياني دوره ي قاجاريان رواج داشت، «نقاره زني» بود كه در قديم به نام «نوبت زدن» معروف بوده است كه در دوره ي ناصرالدين شاه پس از معمول شدن موزيك نظامي به وسيله ي اروپاييان به تدريج اهميت و اعتبار خود را از دست داد.
    سازهاي مورد استفاده در نقاره زني بيشتر كوبه اي بوده كه با چوب يا چرم نواخته مي شدند و يك سري سازهاي بادي برنجي مانند كرنا نيز در آن دخالت داشته است و عامل ديگر در حفظ و نگهداري موسيقي در اين دوره تا دوره ي قاجار تعزيه و موسيقي مذهبي بوده است. در زمان شاه عباس اول صفوي كتابي در موسيقي تاليف شده است، به نام «انيس الارواح» تاليف «كاشف الدين محمد ابراهيم يزدي». متاسفانه متن اين كتاب در دست نيست، ولي از ديباچه ي (مقدمه ي) آن دو نسخه تاكنون شناسايي شده است.
    كتاب ديگري كه احتمال داده شده است مقارن دوره ي صفويه تاليف شده باشد «بهجت الروح» است كه نام نويسنده ي آن مشخص نيست. در مندرجات اين كتاب جز همان مطالبي كه در آثاري نظير كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي يا آثار عبدالقادر مراغي آمده است، مطلبي ديده نمي شود. برخي اين كتاب را مربوط به شخصي به نام «عبدالمؤمن صفي الدين بلخي» مي دانند كه در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوي آن كتاب را از عربي به فارسي ترجمه كرده است ولي باز معلوم نيست اصل رساله از كيست (كه به ظاهر چنين چيزي درست نيست).



    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر


    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  12. #23
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض موسيقي دوران اسلامي ايران_قسمت آخر


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوره ي خوارزمشاهيان و استيلاي مغول (429 تا 700 ه. ق)



    بزرگ ترين هنرمندي كه در اين دوره به ظهور رسيد «صفي الدين اُرموي» است (متوفي 693 ه. ق ، 1293 ميلادي) او در آغاز در دستگاه «مستعصم» آخرين خليفه ي عباسي بود و بعد از فتح بغداد و كشته شدن مستعصم توسط هولاگو، وي مورد توجه هولاگو خان مغول قرار گرفت و با وزير هولاگو خان يعني محمد جويني آشنا شد و سرپرستي و آموزش و تربيت دو فرزند وي را بر عهده گرفت و هنگامي كه فرزند محمد جويني يعني «شرف الدين» به اصفهان رفت و حاكم آن شهر شد، همراه وي به اصفهان رفت در آنجا دو ساز جديد به نام «نزهة» (نوعي سنتور) و «مغني» (عود قوسي شكل) را ساخت. دو اثر مهم وي در موسيقي عبارتند از: «الادوار» و «رسالة الشرفيه». از امتيازات يا مزاياي كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي، نغمه نگاري (نوتاسيون) است كه بدون ترديد كامل ترين نغمه نگاري موسيقي ايراني بوده است كه در حقيقت همان شيوه ي «ابن زيله ي اصفهاني» را كه بدان اشاره شد به كار برده است كه به ظاهر از ساخته هاي عبدالقادر بايد باشد. موضوع مهم ديگر كه در حقيقت زيرساز كتاب صفي الدين را تشكيل مي دهد، «ادوار» است كه دايره هايي بوده كه در آنها سير نغمه ها را تك تك بررسي كرده است، تعداد اين ادوار 91 دور بوده و دايره ي اول آن «عشاق» نام دارد.
    اثر ديگر صفي الدين ارموي به نام «رسالة الشرفيه في النسب التأليفيه» از نسبت هاي رياضي ابعاد يا فاصله هاي موسيقايي و به عبارت ديگر اجزايي كه در تكوين آهنگ ها دخالت دارند، بحث مي كند.
    صفي الدين خط خوشي داشته، عود را ماهرانه مي نواخته و آواز، خوب مي خوانده است.
    خواجه نصيرالدين طوسي معروف به «استاد البشر و عقل حادي عشر» (متوفي 673 ه. ق ، 1274 ميلادي) با آن كه رياضي دان بزرگي بود و در نجوم دست داشت، دوست دار موسيقي محسوب مي شود. وي رساله اي در موسيقي به زبان عربي نوشته است و اثر ديگري كه آشنايي خواجه نصير را با موسيقي تاييد مي كند، منظومه ي كوچكي است در هفده بيت كه به اسطوره ي باستاني و به ظاهر يوناني الهه ي موسيقي مربوط مي شود.
    از جمله پيروان «صفي الدين ارموي» مي توان از «قطب الدين شيرازي» مولف كتاب «درة التاج» نام برد. يكي از كتاب هاي فارسي معروف اين دوره «نفائس الفنون» اثر «محمود آملي» است كه اين كتاب دانش نامه اي از علوم آن زمان (سده ي هشتم ه. ق ، 14 ميلادي) به شمار مي رود كه قسمتي از آن در باب موسيقي است.



    دوره ي آل جلاير (ايلكانيان)


    اين دوره مقارن است با ظهور يكي ديگر از بزرگان موسيقي ايراني به نام «عبدالقادر مراغي» كه امتياز آثار وي در فارسي بودن آنها است. كتاب هاي وي عبارتند از: «مقاصد الالحان» ، «جامع الالحان» و «شرح الادوار» كه شرحي بر كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي است. وي كتابي به نام «كنزالالحان» داشته كه مجموعه اي از آهنگ ها و شايد بيش تر بخش عظيمي از ساخته هاي او بوده و متاسفانه از بين رفته است.
    در نيمه ي دوم قرن هشتم هجري كتابي به نام «كنزالتحف» نوشته شده كه مولف آن «حسن كاشاني» است، مزاياي قابل توجه اين كتاب بخش سازشناسي آن با داشتن تصاوير سازهاي رايج در زمان مولف و تحليل يا شرح دقيق مربوط به آنها مي باشد. «رساله بنايي» در اواخر قرن نهم هجري قمري تاليف شده كه مولف آن «كمال الدين شيرعلي» متخلص به «بنايي» است و خوشبختانه نسخه اي به خط زيباي مولف با تاريخ تحرير 888 ه. ق (1483 ميلادي) به دست آمده است. وي در كتاب خود جدول هايي ترسيم كرده كه نظام ادواري قديم را كه «صفي الدين ارموي» در «الادوار» خود نوشته توضيح داده و نام آن ها را ذكر كرده است. اين اسامي به شرحي كه در جامع الالحان عبدالقادر مراغي ملاحظه مي شود، شامل: 12 دوره اصلي (ادوار مشهورة) ، شش آوازه (آوازات سته) و 24 شعبه (شعبات بيست و چهار گانه) بوده است.
    رساله ي موسيقي ديگري كه همانند رساله ي بنايي به زبان فارسي در همان ايام تاليف شده، «رساله ي موسيقي جامي» است. نورالدين عبدالرحمن بن نظام الدين، متخلص به جامي و معروف به «خاتم الشعرا» از گويندگان نام دار سده ي نهم هجري ايران است. در رساله ي جامي، همانند رساله هاي مشابه اش جز بازگويي همان مطالب مربوط به نظام ادواري قديم، مطلبي ديده نمي شود.



    دوره صفويه (970 تا 1148 ه. ق ، 1502 تا 1736 ميلادي)


    به رغم نگاره هاي بازمانده از آن دوران مانند نقوش چهل ستون اصفهان و ... به ظاهر موسيقي شكوفايي چنداني نداشته است. با اين حال يكي از بنيان گذاران سلسله ي صفويه به نام «شيخ حيدر» (متوفي 898 ه. ق ، 1492 ميلادي) به اختراع «چهار تار» يا «چهار تا» (سازي داراي چهار سيم) شهرت دارد و ساز ديگري به نام «شش تار» به وسيله ي «رضاالدين شيرازي» در شيراز اختراع و سازي ديگر به نام «قرادوزون» با سه سيم توسط شخصي به نام «قُدوز فرهادي» در اصفهان ساخته شد. همچنين «رباب» به وسيله ي عبدالله فريادي (فارابي) و غيچك (غژك) توسط «قلي محمد» تكميل و اصلاح شد.
    يكي از سنت هاي باستاني كه در حفظ موسيقي ملي ايران تاثير به سزا داشته و تا سال هاي پاياني دوره ي قاجاريان رواج داشت، «نقاره زني» بود كه در قديم به نام «نوبت زدن» معروف بوده است كه در دوره ي ناصرالدين شاه پس از معمول شدن موزيك نظامي به وسيله ي اروپاييان به تدريج اهميت و اعتبار خود را از دست داد.
    سازهاي مورد استفاده در نقاره زني بيشتر كوبه اي بوده كه با چوب يا چرم نواخته مي شدند و يك سري سازهاي بادي برنجي مانند كرنا نيز در آن دخالت داشته است و عامل ديگر در حفظ و نگهداري موسيقي در اين دوره تا دوره ي قاجار تعزيه و موسيقي مذهبي بوده است. در زمان شاه عباس اول صفوي كتابي در موسيقي تاليف شده است، به نام «انيس الارواح» تاليف «كاشف الدين محمد ابراهيم يزدي». متاسفانه متن اين كتاب در دست نيست، ولي از ديباچه ي (مقدمه ي) آن دو نسخه تاكنون شناسايي شده است.
    كتاب ديگري كه احتمال داده شده است مقارن دوره ي صفويه تاليف شده باشد «بهجت الروح» است كه نام نويسنده ي آن مشخص نيست. در مندرجات اين كتاب جز همان مطالبي كه در آثاري نظير كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي يا آثار عبدالقادر مراغي آمده است، مطلبي ديده نمي شود. برخي اين كتاب را مربوط به شخصي به نام «عبدالمؤمن صفي الدين بلخي» مي دانند كه در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوي آن كتاب را از عربي به فارسي ترجمه كرده است ولي باز معلوم نيست اصل رساله از كيست (كه به ظاهر چنين چيزي درست نيست).



    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر








    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  13. کاربران زیر از Mona به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  14. #24
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض تغيير نظام ادواري به دستگاهي


    0 Not allowed! Not allowed!
    پيدايش هفت دستگاه و در پي آمد آن، رديف ها را مي توان يكي از مهم ترين روي دادها در تاريخ موسيقي ايران به شمار آورد. ليكن، چگونگي اين امر و اينكه از چه تاريخي و به وسيله ي چه كس يا كساني اين امر صورت گرفته است، معلوم نيست. ولي ترديدي نيست كه اين تحول به تدريج تحقق يافته و يك باره يا بي سابقه روي نداده است.
    چنانكه پيش از اين دوره زيرساز نظام علمي قديم موسيقي دوران اسلامي ايران را ادوار (دورها) تشكيل مي داده و آن به قراري كه كتاب «الادوار» صفي الدين ارموي نشان مي دهد، مبتني بر اين اصل بود كه دور از تركيب چهارگان و پنجگان تشكيل مي يابد و چون «صفي الدين ارموي» موفق به شناخت هفت نوع چهارگان و سيزده نوع پنجگان شده بود، در نتيجه ادوار بالغ بر 91 (7 در 13) مي شده كه بعدها افزايش يافت و به 133 رسيد (7 در 19).
    بدين ترتيب نظام ادواري مدت ها باقي ماند و حتي در بعضي از كشورهاي اسلامي نيز رواج پيدا كرد، ولي به عللي نه چندان معلوم، جاي خود را به نظام دستگاهي داد. در نظام دستگاهي كه هنوز به قوت خود باقي مانده است كليه ي آهنگ هاي زيباي ايراني در هفت مجوعه كه دستگاه ناميده مي شود، گردآوري شده است، كه هر دستگاه به تقسيمات فرعي يا ضمايمي به نام آواز و گوشه دارد. احتمال دارد دشواري آموزش و تحليل ادوار يا كمبود و ديريابي نسخه هاي خطي كتاب هاي مفسر نظام ادواري و از همه بالاتر به عربي بودن بسياري از آنها از عوامل موثر در تغيير نظام ادواري به دستگاهي بوده است. به ظاهر نخستين مآخذي كه در آن به هفت دستگاه اشاره شده و در آن ذكري از ادوار به ميان نيامده، كتاب «بحور الالحان» نوشته ي «فرصت الدوله شيرازي» است (متوفي 1339 ه. ق ، 1299 شمسي) ولي متاسفانه توضيح بر دلايل آن نداده است.
    كتابي ديگر به نام «تاريخ سبحان قلي خان» كه «تاريخ تركستان» يا «محيط التواريخ» نيز ناميده شده است، وجود دارد كه بخشي از آن به موسيقي اختصاص دارد كه در اين كتاب با ذكر وقايع سال 1109 ه. ق پايان مي پذيرد و در آن هيچگونه اشاره اي به نظام دستگاهي ديده نمي شود و بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه در تاريخ تاليف اين كتاب و حتي تحرير نسخه هايي از آن، هنوز نظام ادواري كارآيي داشته و نظام دستگاهي رواج نيافته بود، پس تاريخ تغيير نظام موسيقي ايراني را بايد بين اين دو تاريخ يعني تاريخ تاليف و تحرير «تاريخ سبحان قلي خان» و تاريخ تاليف يا چاپ «بحور الالحان» محدود كرد. بطور كلي در فاصله ي سده ي دوازدهم تا چهاردهم ه. ق (هفدهم تا نوزدهم ميلادي) اين تغيير نظام از ادواري به دستگاهي انجام شده است.


    منبع: سري كتابهاي كنكور هنر
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  15. کاربران زیر از Mona به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  16. #25
    Amirrelax آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    4848
    تاریخ عضویت
    Feb 2008
    نوشته ها
    713
    میانگین پست در روز
    0.12
    تشکر از پست
    4,511
    2,236 بار تشکر شده در 706 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض تاریخ موسیقی ایران


    0 Not allowed! Not allowed!
    این تاریخی که موسیقی ایران می گذارم مختصری از تاریخ باشکوه موسیقی ایران است
    متاسفانه منبع این مطلب یادم رفته چون خیلی وقته دارمش

    تاریخ موسیقی ایرانی که همواره با هنر و ذوق ایرانی همراه و هم قدم بوده است را می توان به دو قسمت قبل و بعد از اسلام تقسیم کرد . مورد بعد از اسلام را تا موسیقی معاصر ادامه می دهیم اما در مورد قبل از اسلام باید تقسیم بندی هایی را انجام دهیم : دوره ی قبل از مادها . مادها . پارس ها و هخامنشیان . پارت ها و اشکانیان . ساسانیان .


    قبل از مادها

    این دوره که از هشت قرن قبل از میلاد تا قبل است شواهد بسیاری از جمله سنگ ها و سطوح حکاکی شده کتاب ها و دست نوشته ها را با خود به همراه دارد . مهمترین اثر یافت شده در مورد موسیقی این دوره „مهر چغامیش” می باشد که متعلق به 3500 سال قبل از میلاد است.
    برای بررسی این دوره باید اثر تمدنهایی چون بابل و آشور و ایلام را - که متاسفانه چیز زیادی از آنها باقی نمانده - مورد بررسی قرار داد . اما شواهد اندک پیدا شده نیز خود صحت وجود موسیقی را در این دوره تصدیق می کند . به طوری که ساخت سازهای سنتور و تنبور را به این دوره نسبت داده اند .

    دوره ی مادها

    مادها - که در اصل آریایی بودند - دولتی در ایران باستان تاسیس کردند . مهمترین موسیقی آن دوران نغمات موسیقایی گات بوده است.

    دوره ی هخامنشیان (320 تا 550 سال قبل از میلاد)

    در کنار نغمات گات ها نوع دیگری از موسیقی با نام موسیقی رزمی و همچنین موسیقی بزمی در این دوره ساخته شد . طبل های این دوره جنگجویان را با انگیزه به میدان های نبرد راهی می کردند و تنبورها و نی ها از آنها در جشن پیروزی به گرمی استقبال می کردند .

    دوره پارت ها (250 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد)

    این دوره که با حمله اسکندر به ایران همراه شد (قابل ذکر است که بعضی از مورخان وجود اسکندر و نبرد او با ایران را بزرگترین دروغ تاریخ می دانند و بر این باورند که شخصی با این نام و با این ملیت وجود نداشته است و اسکندر صرفا جنگجویی ایرانی و از مخالفان داخلی هخامنشیان بوده است) موسیقی جدیدی را به ایران وارد کرد . وارد شدن موسیقی به این معنا نبود که موسیقی را از کشوری دیگر به ایران وارد کنند بلکه در این دوره موسیقی آزاد و مردمی شد و از بند دولت و دربار گریخت.
    در این دوره افرادی چون بخشی ها در خراسان یا گوسان ها در تمامی مناطق ظهور کردند .

    دوره ی ساسانیان (224-652 بعد از میلاد)

    در این دوره باید به پیدایش „باربد ها” در تیسفون (پایتخت ساسانی) اشاره کرد . این دوره با پیدایش هفت خسروانی همراه بود که به جرات باید گفت سرمنشا موسیقی امروز ایران بوده است.
    منم دیگه باید برم, یه جایه خیلی دور...

    خداحافظ همگی...

  17. 3 کاربر برای این پست از Amirrelax تشکر کرده اند:


  18. #26
    Amirrelax آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    4848
    تاریخ عضویت
    Feb 2008
    نوشته ها
    713
    میانگین پست در روز
    0.12
    تشکر از پست
    4,511
    2,236 بار تشکر شده در 706 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قبل از دوره ی دستگاهی :

    این دوره دوره ای بود که مسلمانان دعوت اسلام را پذیرفته بودند (البته به عقیده ی برخی مورخان : نه حمله ی اعراب دعوت به حساب می آمد و نه اجبار مسلمانان به پذیرفتن پاسخ دادن به این دعوت بود . ) و دروازه های ایران را بسوی آرمانهای اسلام بروی خود گشوده بودند .
    آمدن اسلام
    از هر دیدی که بنگریم در کشور ما باعث وقوع اتفاقاتی شد . به خوب و بد موضوع کار نداریم که از این مجال خارج است اما باید اقرار کرد که هم در فرهنگ و هم در زندگی ما تاثیر بسزایی گذاشت. موسیقی ما هم طبیعتا از این روند خارج نبود .
    موسیقی
    ما در این دوره کمی آیینی تر جلوه کرد . ایرانیان - که در تمام دوره ها هوش و ذکاوت خود را در حفظ آرمانهای ایرانی نشان داده بودند - این نوع موسیقی آیینی را به سمت عرفان ایرانی سوق دادند . در این میان به نی نوازی مولانا جلال عارف نامی این مرز و بوم باید اشاره کرد که بهترین نوع موسیقی آیینی بوده است.

    در برحه ای از
    زمان اکثر نقاط ایران خود را به عنوان خطه ای صاحب موسیقی و علاقه مند معرفی کردند (این واقعه حدود صد سال بعد از نوع مشابه ان در ژاپن رخ داد . به طوری که صد سال پیش از ایرانیان موسیقی ژاپن از چنگ راهبان و خدایان و درباریان خارج شد و به عامه ی مردم رسید . نویسنده) و موسیقی مقامی در ایران شکل گرفت. به خاطر زیر سلطه بودن ایران در زمان اعراب امروزه کشورهای عربستان عراق و ... را نیز می یابیم که دارای موسیقی مقامی می باشند اما لازم به ذکر است که اولین نوع این موسیقی متعلق به ایرانیان بوده است.
    به خاطر تنوع طلبی ایرانیان و اینکه ایرانیان همیشه خواهان
    برتری نسبت به سایر اقوام بودند چندین سده بعد از پیدایش موسیقی مقامی موسیقی دستگاهی در ایران شکل گرفت.


    دوره ی دستگاهی


    این دوره
    اوج اعتلای موسیقی در ایران می باشد . شروع آن از چندین سده بعد از اسلام است و تا کنون در میان ایرانیان به عنوان موهبتی تاریخی نگاه داشته می شود . بله ... نگاه داشته شدن نه به عنوان میراثی شی گونه . بلکه به عنوان فرهنگی که امروزه آنرا فرهنگشفاهی می نامند . فرهنگی که در آن انسان به اوج انسانیت دست می یابد . در کنار موسیقی درس عشق می گیرد و نظام اخلاقی خویش را استوار می سازد .

    موسیقی
    دستگاهی از جمع آوری تک تک مقام ها (از خراسان گرفته تا خوزستان) گرد امده است.
    گنجها را فشرده کردند و مانند نگینی در انگشتر پایتخت قرار دادند
    .
    و
    امروزه شاهد موسیقی دستگاهی - ردیف هستیم . آنرا می آموزیم . آموزش می دهیم . می نوازیم و از خود یادگاری می گذاریم . ردپایی یا سندی در تاریخ بر موجودیت موسیقی درست و اصیل ایرانی که متاسفانه امروزه رو به زوال رفته و با موسیقی سنتی اشتباه گرفته می شود...

    از دوستان عزیز خواهشمندم اگه مطلبی درباره ی تاریخ موسیقی ایران میدانند در این تاپیک بگذارند
    منم دیگه باید برم, یه جایه خیلی دور...

    خداحافظ همگی...

  19. 4 کاربر برای این پست از Amirrelax تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاثیر ادبیات ایرانی در ادب جهان
    توسط kaka در انجمن بزرگان شعر و ادب
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: Monday 17 November 2008, 05:38 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •