لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: سيمين غانم از آغاز تا امروز

  1. #1
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Smile سيمين غانم از آغاز تا امروز


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام به همه


    در اين تاپيك قصد داريم درباره ي هنرمند عزيز و گرانقدر خانم سيمين غانم ناگفته ها رو بگيم و ايشون و آثارشون رو بيشتر معرفي كنيم.
    .
    .
    .
    .
    ویرایش توسط Mona : Friday 12 September 2008 در ساعت 05:55 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  2. 3 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Post سيمين از زبان سيمين


    0 Not allowed! Not allowed!
    انگار ديروز بود كه صحنه را ترك مي كردم. صداي كف زدن ها در گوش من است؛ چهره ها سرشار از شوق، حلقه ي اشك در چشم، لبخند بر لب، همه و همه گواه اين حس بود كه ما دور از قيل و قال گذشته و حال، در شادي صميمانه اي با هم بوديم.
    بيست سال در سكوت و خاموشي گذشت... اين چه صبوري و اعتمادي بود كه مرا واداشت همواره تمرين كنم و آماده باشم، تا پرده ها بالا روند و در آن سوي صحنه، چهره هاي صميمي را ببينم كه در انتظار لحظه هاي شادي و دمي با هم به سر بردن كف مي زنند.
    نيرويي كه مرا واداشت بيست سال را سرشار از اميد، با كار و تمرين مداوم سپري كنم، نيرويي كه مرا از بي اعتقادي و پوچي و تباهي حفظ كرد، جز منشأ لايزال هستي چه مي توانست باشد؟
    به هر روي، صبوري و آرامش به ثمر نشست و دوباره پرده و صحنه...
    و حالا من مادربزرگ بودم... استقبال بي شائبه و حضور پر شور و شوق شما، شادي و هيجان وصف ناپذيري در دلم ايجاد كرد.
    ابتدا تصور كردم اين استقبال از جانب هم دوره اي هايم بايد باشد كه اينگونه مرا به خاطر دارند و به دنبال خاطراتشان به اين كنسرت آمده اند... اما وقتي به احساساتم غلبه كردم و مشغول اجرا در صحنه بودم، متوجه چهره هاي جوان و حتي كودكان شدم كه با اشك شوق با من مي خواندند: «گل گلدون من... ماه ايوون من... از تو تنها شدم... چو ماهي از آب. » هرگز انتظار چنين استقبال و برخورد صميمانه اي را از نسل جديد نداشتم. حس هايمان چقدر به هم نزديك بود. دلمان براي يكديگر تنگ شده بود. اين همه شور و عشق از كجا نشأت مي گرفت؟ جز منشأ لايزال عشق در هستي، چه نيروي ديگري مي تواند اينگونه من و شما را پس از دو دهه، مثل دو دوست قديمي، وقتي به هم مي رسيم، در همان لحظه ي ديدار، به خاطرات پر مهر گذشته باز گرداند؟
    سپاس خداي را كه خود، حافظ هنر و امانت خويش بود، تا به تباهي يا غرور نكشد. سپاس خداي را كه در سالهاي سكوت و تنهايي، مرا ياري كرد و به گوش جانم نغمه ي عشق خواند.
    و سپاس از شما به خاطر اينگونه كه هستيد و در تمام لحظه هاي اين غيبت طولاني اصلن فرقي نكرديد؛ انگار كه هيچ چيز عوض نشده است.
    و اين، خوشبختي عظيمي است كه سهم كوچكي در شادي دلهاي پر ملال داشته باشم.

    كتاب گل گلدون من _ نشر ثالث _ 1383
    ویرایش توسط Mona : Friday 12 September 2008 در ساعت 05:51 AM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  5. 2 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  6. #3
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    Post درباره ي آواز سيمين غانم


    0 Not allowed! Not allowed!
    گذشته از اعتبار اخلاقي سيمين غانم كه در ميان زنان آواز، به او جايگاهي ويژه بخشيده است، توانايي غريب او در پديد آوردن پيوند معنايي و بي گسست ميان «شعر» ، «آهنگ» و «صدا» بر اين اعتبار ماندگار افزوده است.
    «استاد محمدرضا شجريان» ، در توصيف وجوه امتياز يك خواننده، به عطر صدا اشاره مي كند و مي گويد: «در موسيقي، يك انسان عادي، عطر صدا را حس مي كند، ولي نمي تواند بيان كند. مي گويد نمي دانم اين صدا با من چه مي كند و همين كه نمي داند، نشانه ي معنويت صدا و عطر صداست كه به صورت نهاني است» (راز مانا، نشر كتاب افرا، ص 204). با اين توصيف، به نظر مي رسد سيمين غانم نيز اعتبار مردمي خويش را با همين نشان صدايش به دست آورده است. شنيدن صداي او، شور و غمي همراه را به دل فرا مي خواند. حنجره اش، شكوه عشق را فرياد و گلايه را نجوا مي كند.
    براي آشنايي بيشتر با هنر و شخصيت او، از هنرآوراني كه در اين راه، همراهش بوده اند، ياري مي گيريم. ديدار با «فرهاد شيباني» لطفي ديگر دارد. ترانه هاي «گل گلدون من» ، «آسمون آبي» و «من بي تو، بهار بي تو» از سروده هاي اوست. فرهاد شيباني هواي گلايه دارد و البته شاعرانگي اش با اين حال و هوا غريبه نيست. ديدار با او دست و پايت را بر هر گونه تشريف و تكلف مي بندد و تعارف كلماتت، پيدا نشده، در دهانت گم مي شوند.
    از توفيق مردمي دو ترانه ي «گل گلدون من» و «آسمون آبي» مي گوييم و اين كه در اين توفيق بي تحقيق، ترانه نقش سزاواري دارد. فرهاد شيباني در اين باره مي گويد: «شعر و ترانه عمري برابر دارند، اما خاصيت ترانه با شعر متفاوت است. ترانه مثل قاصدك است، پرواز مي كند، بر خاك باغچه مي افتد، در هوا پخش مي شود و اين گونه به ماندگاري مي رسد و از همين روست كه از شعر تازه تر است. » او درباره ي توانايي سيمين در اداي معناي ترانه هاي او و هماهنگي صدا و ترانه مي گويد: «شاعر يا سراينده ي ترانه حرفي براي گفتن و دردي براي نماياندن دارد و براي فرياد كردن اين درد و حرف بايد حنجره اي را وام بگيرد. حنجره اي كه بر مي گزيند، نبايد سرطاني باشد. منظور سرطان حنجره نيست. منظور اين است كه حنجره بايد سلامت باشد و بتواند معناي آن حرف و درد را در قالب ترانه ادا كند. سيمين چنين حنجره اي دارد. علاوه بر توانايي و لطافت صدا، شخصيت شايسته ي احترام او نيز بر حركت هنري اش مي افزايد.
    سيمين، اهل درد و از آن دست هنرمنداني است كه هيچگاه، هنر را وجه المصالحه ي زندگي اش قرار نداده است. من براي شخصيت او احترامي خاص قائلم و احساس مي كنم باورهاي او در رنگ صدايش اثر گذاشته است. »
    نظر او را درباره ي وضعيت آواز زنان امروز جويا مي شويم. مي گويد: «مدتي پيش، خانم غانم مادر مرا به كنسرتشان دعوت كردند و من او را به تالار رساندم، اما ناچار بودم تا تمام شدن زمان كنسرت بيرون تالار منتظر بمانم و اين مايه ي حسرت است كه من نتوانم در كنسرتي كه ترانه ام اجرا مي شود، حضور داشته باشم. » و ناخرسند ادامه مي دهد: «زن حرف مي زند، راه مي رود، مي جنگد، شهيد مي شود و شهيد مي دهد و حيف است كه نتواند آواز بخواند. »
    قاصدك هاي ترانه به تازگي از دهان او پر نكشيده اند. انگار ابري، آسمانه ي سرودنش را فرا گرفته است. علتش را مي جوييم. مي گويد حال و هواي شاعري اش گم شده و از سويي بر اين اعتقاد است كه احساس ظريف صداي زنانه از عهده ي ترانه هايش بهتر بر مي آيد. آرزوي باز آمدن شاعرانگي اش را با خداحافظي همراه مي كنيم.
    ديگر هنرمندي كه در اين باره، حرف هايش شنيدني است، استاد «علي تجويدي» ، رهبر اركستر و نوازنده ي ويولن است كه براي ترانه ي «بسوزان» و آواز «اي ساقي» آهنگ هاي ماندگار و شايان تحسيني ساخته است. از او مي خواهيم درباره ي آواز زنان، كيفيت صداي سيمين و كارهاي مشتركشان بگويد:
    «هنرمند گرانمايه، خانم سيمين غانم، داراي صدايي شفاف و درخشان و از نظر وسعت صدا، قادر به اجراي آهنگ هاي ايراني هستند. پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي، آهنگي تحت عنوان «بسوزان» روي شعر آقاي الفت و آهنگ ديگري نيز روي غزلي از سلمان ساوجي ساختم كه با صداي ايشان در برنامه ي گلها اجرا شد. اين دو آهنگ را براي اركستر (با رعايت هماهنگي و اركستراسيون _ با رتيتور) نوشتم كه از آخرين كارهاي من بودند و به عنوان بهترين آهنگ هايم، مي توانم اين دو اثر را معرفي كنم. خانم غانم اين دو اثر را با هنرمندي خاص اجرا كرده اند. آهنگ ها متكي به موسيقي ايراني و در حقيقت موسيقي با سبك جديد و علمي است كه مي توان آنرا «موسيقي پيشرو» ناميد.
    وسعت صداي ايشان، براي اجراي نت هاي بالاتر از «دو» بين خط سوم و چهارم و «ر» روي خط چهارم، با كليد «سل» مقدوراتي را در اختيار آهنگساز مي گذارد.
    ايشان علاوه بر آنكه به ادبيات فارسي تسلط دارند و از تحصيلات لازم برخوردارند، به لحاظ اعتقادات مذهبي و عرفاني نيز واجد ارزشي خاص هستند و از هر نظر شايستگي دارند در اركستر بزرگ موسيقي شركت كنند.
    شركت زنان در اركسترهاي ايراني واجد ارزش فراواني است. همان طور كه آهنگساز ناچار است براي رنگ آميزي اركستر، از سازهاي گوناگون استفاده كند، يك آهنگساز نيز در اركستر به صداي زنان نياز دارد. با نفي صداي خواننده ي زن، در كار موسيقي خلأ ايجاد مي شود. به عنوان مثال، دو آهنگ را كه من به خانم غانم داده ام و اجرا كرده است، هيچگاه خواننده ي مرد در آن گام نمي توانست اثر را اجرا كند. صداي زن، داراي رنگ و بوي خاصي است و نفي آن از نظر فني به موسيقي ما واقعن لطمه مي زند. »
    استاد «همايون خرم» ، نوازنده ي ويولن و آهنگساز توانا نيز درباره ي سيمين غانم و كارهاي مشتركشان مي گويد:
    «خانم سيمين غانم در اجرا به رعايت ريتم موسيقي كاملن توجه داشتند و در خواندن آهنگ، كلمات ترانه را به وضوح اجرا مي كردند و آهنگ را در جمع با احساس و زيبا مي خواندند. از ويژگي هاي مشخص صداي ايشان قدرت صداست. حدود صداي ايشان «اتاندو» با كليد «سل» است و از نت «سل» زير خط حامل تا نت «ر» روي خط چهارم حامل را به خوبي مي توانستند اجرا كنند؛ يعني يك صداي آلتوي كامل.
    من براي اجرا چند كار موسيقي به ايشان دادم كه يكي از آنها در برنامه ي «گلها» با شعر آقاي شيرازي و مطلع «مرا كه با تو شادم پريشان مكن» اجرا شد و آهنگ ديگر نيز «آتش» نام داشت كه شعر آن از آقاي طبيبي و مطلع آن «آتش اي نور مقدس» است كه هر دو را به خوبي و زيبايي اجرا كردند. شايد آهنگ يا آهنگ هاي ديگري هم باشد كه در حال حاضر به خاطر ندارم. »
    استاد «فريدون شهبازيان» ، آهنگساز ترانه ي «گل گلدون من» نيز در باره ي صداي سيمين و آواز زنان مي گويد: «صداي خانم غانم ميان خوانندگان زن، صدايي منحصر به فرد است و خداوند، ايشان را از صداي بسيار رسا و پر قدرتي برخوردار كرده است. صداي ايشان ميان خوانندگان زن در آن دوران نيز منحصر به فرد بوده و با آنكه از نظر شكل، اندكي شبيه صداي خانم دلكش بوده است و اگر امكان آن بود، البته مي شد با صداي ايشان كارهاي بهتري ساخت.
    من به اعتقاد نظام جمهوري اسلامي درباره ي خواندن زنان، احترام مي گذارم ولي معتقدم در وادي موسيقي و در شكل موسيقي ايراني، صداي زن داراي ويژگي خاصي نسبت به صداي مرد نيست و اثر گذاري منفي ندارد. صداي زن با صداي مرد هيچ تفاوتي ندارد، به ويژه اينكه در موسيقي ايران، تصنيف و ترانه مخصوص زنان و آواز متعلق به مردان بوده است. اساسن اجراي ترانه و تصنيف هميشه مناسب صداي زن است. همه ي ترانه ها و تصنيف هاي اثر گذار پيش از انقلاب، مربوط به زنان بوده است و اگر پس از انقلاب، خواندن دوباره ي آن تصنيف ها موفق نبوده، به دليل آن است كه با صداي مرد خوانده شده اند.
    جنس و حلاوت صداي زن به زيباتر شدن ترانه ها كمك بسيار مي كند. من معتقدم هيچ اشكالي ندارد كه از صداي زنان استفاده شود، اما اين كار بايد در ژانر خاصي از موسيقي صورت بگيرد. وجود صداي زن تأثير منفي در موسيقي ندارد و صرفن به دليل كارهاي مبتذلي كه پيش از انقلاب اسلامي انجام شده، نمي توان مانع خواندن زنان شد، اما آهنگها بايد به گونه اي ساخته شوند كه زيبايي حقيقي صداي زنان در آن نمود داشته باشد و به قولي از حالت هايي كه ممنوعيت ايجاد مي كند، بايد پرهيز كرد.
    صداي زنان مشكل ايجاد نمي كند. اصل موسيقي، خود تعيين مي كند چه كاري خوب و چه كاري بد است. در حقيقت، اجرا و شعر است كه امكان دارد موسيقي را مبتذل جلوه دهد. بطور كلي هر آهنگي كه با شعر بد جلوه كند، مي توان آن را بد دانست. صداي زنان گاه بسيار اثر گذارتر از صداي مردان است. من معتقدم با در نظر گرفتن مواردي خاص، مي توان از صداي زنان در موسيقي استفاده كرد. »
    «بابك بيات» آهنگساز ترانه ي «مرد من» نيز درباره ي سيمين و صدايش مي گويد:
    «بيشتر ملودي هاي مرا مردها خوانده اند، اما صداي خانم غانم بسيار خاص است و قدرتي عجيب دارد. صدا و شعر و ملودي در كار «مرد من» به زيبايي كنار هم قرار گرفته و اثري زيبا آفريده اند.
    شخصيت خانم غانم در آن زمان يك شخصيت متفاوت بود. او آهنگهاي سنگين را انتخاب و اجرا مي كرد و به همين علت است كه كمتر اجرا داشته است. صداي او يك صداي آلتوي كامل و واقعي است. فريادهاي او زمان اجرا گاه در عين دلخراشي، دلنشين است.
    جاي صداي زن در موسيقي مانند يك ساز است. ويولن سل شخصيت مردانه و ويولن شخصيت زنانه. همان گونه كه نمي شود گفت در اركستر ويولن سل بايد باشد و ويولن نبايد باشد، نمي توان گفت مرد بخواند و زن نخواند. اين رنگ آميزي بايد در موسيقي وجود داشته باشد. فقط ممكن است در اجراي موسيقي حماسي و جنگي با صداي مردان بهتر كار شود، گو اينكه در حماسه نيز مي توان از صداي زنان به زيبايي استفاده كرد. »

    اشرف باقري _ 1383 _ كتاب گل گلدون من _ نشر ثالث
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  7. 3 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


  8. #4
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    اینجابرای این تاپیک مناسب تر بود
    انتقال ««»»سارا

  9. 2 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  10. #5
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض گفت و گو با سيمين (قسمت اول)


    0 Not allowed! Not allowed!
    > از فرصتي كه براي اين گفتگو در اختيار ما گذاشته ايد و از همكاري و همراهي تان براي گردآوري و تدوين اين كتاب سپاسگزاريم. لطفا از خودتان برايمان بگوييد.
    >> با نام و ياد خداوندي آغاز مي كنم كه از آغاز تولد _ و من معتقدم كه پيش از آن _ همواره بنا به كرم و عنايت و رحمت بي حساب خود، نگاهدار و يار من بوده و با من، آن كرده كه سزاي شان و بزرگي و لطف و رحمانيت اوست، نه سزاي غفلت و سستي من؛ خداوندي كه هر چه هست، از اوست و بارها در فراز و نشيب زندگي ديده ام كه مرا به خود وانگذاشته، دستگير و راهنمايم بوده و از تنگناها و دشواري ها عبورم داده است و من توان و زبان شكر ندارم.
    از كودكي عاشق آواز بودم. در نه سالگي در جشن هاي مدرسه مي خواندم. دوران دبيرستان نيز با حضور در آيين هاي فرهنگي مدرسه آواز مي خواندم. در سال 1341 در مسابقه هاي آموزشگاه هاي كشور در رشته ي آواز اول شدم.
    از همان دوران در خواندن بسيار بي پروا بودم و صدايم را آزادانه ميان كوه هاي شمال و در دل طبيعت بكر و زيباي آن رها مي كردم. صداي خوب در خانواده ام ارثي بود و هميشه ميان خانواده و در دوره هاي خانوادگي مي خوانديم.
    خانواده ام با آواز خواندن من به صورت رسمي، سرسختانه مخالف بودند؛ به خصوص مادرم فضاي هنري آن زمان را براي فعاليت من مناسب نمي ديد. البته من آواز خواندن را بسيار دوست داشتم، اما باورها و اعتقاداتي داشتم كه به هيچ روي نمي توانستم اجازه دهم روي آن ها پا گذارده شود. به هر حال، مايل بودم ضمن نگاهداري و حفظ اعتقاداتم، آواز بخوانم.
    حضور در يك جشن فرهنگي و موفقيت در آن، بهانه ي راهيابي من به هنرستان عالي موسيقي و راديو و تلويزيون شد و با آنكه هيچگاه در طول زندگي ام، خوانندگي را به چشم حرفه و شغل نگاه نكرده ام، فعاليتم را در اين زمينه، به اين شكل آغاز كردم.
    اولين اجراي من در تلويزيون به سال 1347 برمي گردد. اين كار «موج خروشان» نام داشت كه آقاي «عباس زندي» آنرا آماده و استاد حنانه تنظيم كرده بود. فعاليت رسمي من از 25 سالگي و در سال 1348 شروع شد.

    > با وجود مخالفت خانواده، چگونه به فعاليت هنري تان ادامه داديد، گذشته از آنكه، اساسا اين كار در آن زمان با توجه به معتقدات و باورهاي شما مي بايست سخت بوده باشد؟
    >> البته من بطور رسمي پس از ازدواجم خواندم. شرط اساسي من براي ازدواج _ به جز خصوصيات انساني كه برايم مهم بود _ موافقت همسرم با خواندنم بود. به هر شكل، اين شرط را با مرد مورد علاقه ام در ميان گذاشتم و به او اطمينان بخشيدم كه علاقه ام به خواندن، به حريم خانوادگي ام لطمه اي نزند. به خانواده ام نيز قول دادم هرگز در جايي كه برازنده ي شان يك زن نباشد، نخوانم و نخواندم. از خداوند خواستم به من توانايي دهد تا از خواست هاي نفساني ام بگذرم. از او خواستم با من باشد و هميشه ياري ام كند تا در سراشيب زندگي نلغزم و گويا صداي مرا شنيده و هميشه با من بوده است و خوشحالم كه در برابر هيچ رقمي تسليم نشدم (فعاليت هاي هنري سيمين غانم پيش از انقلاب منحصر به جشن هاي خيريه، احتمالا در سه كنسرت و جشن هاي هنر شيراز بوده است.) و فقط براي دلم و آرامش دلها خواندم و به هيچ بهايي روي عقايدم پا نگذاشتم.
    آهنگ خوب، شعر زيبا، و در كل، عرضه كردن يك كار شايسته و ماندني و با ارزش، مخارج سنگيني در برداشت. اين كار، براي بسياري آسان بود و به هر شكل، از صدايشان پول در مي آوردند اما براي من آسان نبود. هر شعر و ترانه اي را نمي خواندم و نيز، نمي توانستم تابع هر كمپاني اي باشم. به همين سبب در اجرا با مشكلاتي مواجه بودم، چون نه تنها وجهي دريافت نمي كردم بلكه اغلب مخارج را بايد خود به عهده مي گرفتم.

    > با توجه به اينكه ازدواجتان نقش شايسته اي در فعاليت هاي هنري شما داشته است، دوست داريم در اين باره، كمي بيشتر بدانيم.
    >> ... من و خانواده ام تابستان ها كنار دريا مي رفتيم. زمينه ي آشنايي من و همسرم نيز همان جا پيدا شد. آن وقت ها او دانشجو بود. ارتباط دوستانه ي من و او سه چهار سال طول كشيد. به هم علاقه مند بوديم اما از ازدواج، سخني به ميان نيامده بود. در اين ماجرا، شرايطي پيش آمد كه من ناچار شدم براي ازدواج تصميم بگيرم؛ در واقع مورد مناسب ديگري پيش آمده بود. بهانه اي براي گريز نبود و مادرم اصرار داشت با او ازدواج كنم، ولي من به مردي كه در زندگي ام بود، علاقه مند شده بودم. در آن موقعيت، تلاش كردم از تصميم و عقيده ي او درباره ي ازدواج با خبر شوم. بطور غير مستقيم به او گفتم با كسي ازدواج خواهم كرد كه با خواندنم موافق باشد و او گفت: «اگر همه ي مسائل را رعايت كني، حتما مي تواني پس از ازدواج هم بخواني. » اما درباره ي ازدواج خودش با من هيچ صحبتي نكرد. بعد از مدتي، ناچار شدم بطور جدي با او صحبت كنم و صراحتا به او گفتم: «فكر مي كنم من شانس خوبي در زندگي تو هستم و اگر مرا از دست بدهي، حيف مي شود. » گفت: «چرا اينطور فكر مي كني؟» گفتم: «چون زن بسيار فداكار و وفاداري هستم. » به هر حال، پس از مدتي كوتاه و به همين سادگي با هم ازدواج كرديم. هيچ مراسمي هم برگزار نكرديم. اوايل، با خواندنم به راحتي كنار نمي آمد و سختگيري هايي مي كرد اما بالاخره پذيرفت كه من به خواندنم ادامه دهم. بعدها، در طول زندگي هر وقت مي خواست به من محبت كند، تاييد مي كرد كه من در زندگي او زن فداكار و وفاداري بوده ام...

    > هنر و هنرمند را چگونه تعريف مي كنيد؟
    >> هنر، ارمغان خداوند و استعداد نهفته در درون انسان هاست و هر كس بخواهد و به دلش رجوع كند، حتما آنرا مي يابد و كشف مي كند و پرورش مي دهد. دنياي هنر، دنياي زيبايي هاست. هنرمند با هنرش، دريچه هايي از گلزار اميد و بهشت را به روي خود باز مي كند؛ خاصه آنكه هنر او رنگ و بويي آسماني و خدايي داشته و سرشار از آرامش باشد. آن وقت، اين آرامش را به ديگران نيز منتقل مي كند.
    هنرمند، ضمن خلق هنر خويش، به هر شكل، از دنياي مادري بريده و افكارش در عالم پاكي ها و زيبايي ها متمركز مي شود.
    آنچه به هنرمند، اعتبار و ارزش مي بخشد، علاوه بر هنر، آگاهي، شعور و معنويت اوست. در واقع، هنرمند نقش آفرين نقش خويش است و هر اندازه صافي پاكي در نهادش باشد، تبلور و بازتاب آن در هنر او نمايان تر مي شود و هنرش را جاودانه مي كند.

    > موسيقي و آواز را زير نظر چه استاداني آموخته ايد؟
    >> دوره ي موسيقي سنتي و رديف را زير نظر استاد «محمود كريمي» گذراندم، مدتي نزد استاد «مرتضي حنانه» قواعد موسيقي و سلفژ را آموزش ديدم. ايشان از بهترين مشوقان من بودند. مي گفتند حنجره ام مستعد خواندن در هر نوع سبكي است. با استادي بنام و آزموده چون استاد «علي تجويدي» نيز كار كرده ام.

    > شما هنر خوانندگي را به شيوه ي سنتي آغاز كرديد، اما پس از مدتي، به سبك پاپ روي آورديد. اين گزينش، پاسخ حسي شما بوده است يا از هنرمندي خاص تاثير پذيرفته ايد؟
    >> در حال حاضر نيز موسيقي سنتي كار مي كنم و به آن بسيار علاقه مندم. در آغاز كارم تقريبا پنج سال، موسيقي سنتي كار كردم و افتخار همكاري با استاداني چون جليل شهناز، حسين تهراني، فرامرز پايور، مهندس همايون خرم و خالدي را داشته ام. اما هميشه در صدد انجام كاري تازه بودم و نوگرايي را دوست داشتم. من معتقدم كار يكنواخت سبب ركود هنرمند مي شود و براي شنونده نيز جذابيتي نخواهد داشت. به همين دليل به اين سبك روي آوردم.
    درباره ي نام اين سبك، بهتر است همان اصطلاح «موسيقي پيشرو» را به كار برد كه استاد تجويدي به آن استناد كرده اند. اين سبك موسيقي با موسيقي سنتي ما ارتباط دارد و اين دو از هم جدا نيستند، زيرا ما موسيقي پاپ را هم در دستگاه هاي ايراني اجرا مي كنيم. من در حالي به اين سبك روي آوردم كه احساس مي كردم خواندن _ تنها به شيوه ي سنتي _ راضي ام نمي كند و از طرفي دريافتم در سبك پاپ، بهتر مي توانم توانايي و زير و بم صدايم را به كار بگيرم و راحت تر مي توانم با شنونده ارتباط برقرار كنم.
    اما درباره ي اينكه براي انتخاب اين سبك، از كسي تاثير پذيرفته ام يا نه، بايد بگويم مطلقا به كسي توجه نداشته و فقط در كار خود متمركز بوده ام.

    > اولين ترانه اي كه به اين شيوه خوانده ايد، چه نام داشت؟
    >> «قلك چشات» اولين ترانه ام در سبك جديد بود كه برايم بسيار خاطره انگيز است. اين ترانه در زمان خود با استقبال كم نظيري مواجه شد و تا مدت ها اولين صفحه ي روز بود. شعر اين ترانه سروده ي «سعيد دبيري» است و آهنگ آنرا «فريبرز لاچيني» ساخته است.

    > در همه ي كارهايتان يك مشخصه ي شايسته و ستودني به چشم مي خورد و آن، توانايي خاص شما در ايجاد پيوند و ارتباط ناگسستني ميان شعر و آهنگ و صداست. اين امتياز در ترانه هاي «گل گلدون من» ، «پرنده» و «آسمون آبي» بسيار قابل توجه است.
    >> به اعتقاد من، يك ترانه يا موسيقي با كلام، تركيبي از كار جمعي شاعر، آهنگساز و خواننده است. براي ارائه ي يك اثر دلنشين و ماندگار، آهنگ، شعر و صدا مكمل يكديگرند و بايد هر سه در سطحي عالي باشند. من معتقدم در اين مجموعه، شعر حرف اول را مي زند.
    خواننده همانطور كه به درست خواندن و سواد موسيقي اهميت مي دهد، به شعر نيز بايد احترام بگذارد و سواد شعري كسب كند. وقتي خواننده معناي اشعار را دريافت كند، به خود اجازه نمي دهد پيام شاعر را لا به لاي گوشه هاي دستگاه هاي موسيقي و تحريرها، شكسته و نامفهوم ادا كند، يا اساسا معناي آنرا گم كند.

    > با آنكه صدايتان نزد مردم محبوبيت بسياري داشته، چرا تعداد كارهايي كه اجرا كرده ايد، كم است؟
    >> همانطور كه پيش از اين نيز گفته ام، من هيچگاه خوانندگي را به عنوان حرفه ام انتخاب نكرده ام و با آنكه به آن بسيار عشق مي ورزيده ام، اما هميشه در حاشيه ي زندگي ام بوده است. گذشته از آن، من در انتخاب شعر و آهنگ، دقت و احتياط بسيار به خرج مي دادم. البته به اعتقاد من، كم يا زياد كار كردن اهميت ندارد؛ آنچه مهم است، عرضه ي كار خوب و ماندني است و من بيشتر براي رسيدن به اين نكته ي مهم تلاش كرده ام.


    اشرف باقري و نسرين صفوي _ 1383 _ كتاب گل گلدون من _ نشر ثالث
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  11. #6
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض گفت و گو با سيمين


    0 Not allowed! Not allowed!
    > از فرصتي كه براي اين گفتگو در اختيار ما گذاشته ايد و از همكاري و همراهي تان براي گردآوري و تدوين اين كتاب سپاسگزاريم. لطفا از خودتان برايمان بگوييد.

    >> با نام و ياد خداوندي آغاز مي كنم كه از آغاز تولد _ و من معتقدم كه پيش از آن _ همواره بنا به كرم و عنايت و رحمت بي حساب خود، نگاهدار و يار من بوده و با من، آن كرده كه سزاي شان و بزرگي و لطف و رحمانيت اوست، نه سزاي غفلت و سستي من؛ خداوندي كه هر چه هست، از اوست و بارها در فراز و نشيب زندگي ديده ام كه مرا به خود وانگذاشته، دستگير و راهنمايم بوده و از تنگناها و دشواري ها عبورم داده است و من توان و زبان شكر ندارم.
    از كودكي عاشق آواز بودم. در نه سالگي در جشن هاي مدرسه مي خواندم. دوران دبيرستان نيز با حضور در آيين هاي فرهنگي مدرسه آواز مي خواندم. در سال 1341 در مسابقه هاي آموزشگاه هاي كشور در رشته ي آواز اول شدم.
    از همان دوران در خواندن بسيار بي پروا بودم و صدايم را آزادانه ميان كوه هاي شمال و در دل طبيعت بكر و زيباي آن رها مي كردم. صداي خوب در خانواده ام ارثي بود و هميشه ميان خانواده و در دوره هاي خانوادگي مي خوانديم.
    خانواده ام با آواز خواندن من به صورت رسمي، سرسختانه مخالف بودند؛ به خصوص مادرم فضاي هنري آن زمان را براي فعاليت من مناسب نمي ديد. البته من آواز خواندن را بسيار دوست داشتم، اما باورها و اعتقاداتي داشتم كه به هيچ روي نمي توانستم اجازه دهم روي آن ها پا گذارده شود. به هر حال، مايل بودم ضمن نگاهداري و حفظ اعتقاداتم، آواز بخوانم.
    حضور در يك جشن فرهنگي و موفقيت در آن، بهانه ي راهيابي من به هنرستان عالي موسيقي و راديو و تلويزيون شد و با آنكه هيچگاه در طول زندگي ام، خوانندگي را به چشم حرفه و شغل نگاه نكرده ام، فعاليتم را در اين زمينه، به اين شكل آغاز كردم.
    اولين اجراي من در تلويزيون به سال 1347 برمي گردد. اين كار «موج خروشان» نام داشت كه آقاي «عباس زندي» آنرا آماده و استاد حنانه تنظيم كرده بود. فعاليت رسمي من از 25 سالگي و در سال 1348 شروع شد.

    > با وجود مخالفت خانواده، چگونه به فعاليت هنري تان ادامه داديد، گذشته از آنكه، اساسا اين كار در آن زمان با توجه به معتقدات و باورهاي شما مي بايست سخت بوده باشد؟

    >> البته من بطور رسمي پس از ازدواجم خواندم. شرط اساسي من براي ازدواج _ به جز خصوصيات انساني كه برايم مهم بود _ موافقت همسرم با خواندنم بود. به هر شكل، اين شرط را با مرد مورد علاقه ام در ميان گذاشتم و به او اطمينان بخشيدم كه علاقه ام به خواندن، به حريم خانوادگي ام لطمه اي نزند. به خانواده ام نيز قول دادم هرگز در جايي كه برازنده ي شان يك زن نباشد، نخوانم و نخواندم. از خداوند خواستم به من توانايي دهد تا از خواست هاي نفساني ام بگذرم. از او خواستم با من باشد و هميشه ياري ام كند تا در سراشيب زندگي نلغزم و گويا صداي مرا شنيده و هميشه با من بوده است و خوشحالم كه در برابر هيچ رقمي تسليم نشدم (فعاليت هاي هنري سيمين غانم پيش از انقلاب منحصر به جشن هاي خيريه، احتمالا در سه كنسرت و جشن هاي هنر شيراز بوده است.) و فقط براي دلم و آرامش دلها خواندم و به هيچ بهايي روي عقايدم پا نگذاشتم.
    آهنگ خوب، شعر زيبا، و در كل، عرضه كردن يك كار شايسته و ماندني و با ارزش، مخارج سنگيني در برداشت. اين كار، براي بسياري آسان بود و به هر شكل، از صدايشان پول در مي آوردند اما براي من آسان نبود. هر شعر و ترانه اي را نمي خواندم و نيز، نمي توانستم تابع هر كمپاني اي باشم. به همين سبب در اجرا با مشكلاتي مواجه بودم، چون نه تنها وجهي دريافت نمي كردم بلكه اغلب مخارج را بايد خود به عهده مي گرفتم.

    > با توجه به اينكه ازدواجتان نقش شايسته اي در فعاليت هاي هنري شما داشته است، دوست داريم در اين باره، كمي بيشتر بدانيم.

    >> ... من و خانواده ام تابستان ها كنار دريا مي رفتيم. زمينه ي آشنايي من و همسرم نيز همان جا پيدا شد. آن وقت ها او دانشجو بود. ارتباط دوستانه ي من و او سه چهار سال طول كشيد. به هم علاقه مند بوديم اما از ازدواج، سخني به ميان نيامده بود. در اين ماجرا، شرايطي پيش آمد كه من ناچار شدم براي ازدواج تصميم بگيرم؛ در واقع مورد مناسب ديگري پيش آمده بود. بهانه اي براي گريز نبود و مادرم اصرار داشت با او ازدواج كنم، ولي من به مردي كه در زندگي ام بود، علاقه مند شده بودم. در آن موقعيت، تلاش كردم از تصميم و عقيده ي او درباره ي ازدواج با خبر شوم. بطور غير مستقيم به او گفتم با كسي ازدواج خواهم كرد كه با خواندنم موافق باشد و او گفت: «اگر همه ي مسائل را رعايت كني، حتما مي تواني پس از ازدواج هم بخواني. » اما درباره ي ازدواج خودش با من هيچ صحبتي نكرد. بعد از مدتي، ناچار شدم بطور جدي با او صحبت كنم و صراحتا به او گفتم: «فكر مي كنم من شانس خوبي در زندگي تو هستم و اگر مرا از دست بدهي، حيف مي شود. » گفت: «چرا اينطور فكر مي كني؟» گفتم: «چون زن بسيار فداكار و وفاداري هستم. » به هر حال، پس از مدتي كوتاه و به همين سادگي با هم ازدواج كرديم. هيچ مراسمي هم برگزار نكرديم. اوايل، با خواندنم به راحتي كنار نمي آمد و سختگيري هايي مي كرد اما بالاخره پذيرفت كه من به خواندنم ادامه دهم. بعدها، در طول زندگي هر وقت مي خواست به من محبت كند، تاييد مي كرد كه من در زندگي او زن فداكار و وفاداري بوده ام...

    > هنر و هنرمند را چگونه تعريف مي كنيد؟

    >> هنر، ارمغان خداوند و استعداد نهفته در درون انسان هاست و هر كس بخواهد و به دلش رجوع كند، حتما آنرا مي يابد و كشف مي كند و پرورش مي دهد. دنياي هنر، دنياي زيبايي هاست. هنرمند با هنرش، دريچه هايي از گلزار اميد و بهشت را به روي خود باز مي كند؛ خاصه آنكه هنر او رنگ و بويي آسماني و خدايي داشته و سرشار از آرامش باشد. آن وقت، اين آرامش را به ديگران نيز منتقل مي كند.
    هنرمند، ضمن خلق هنر خويش، به هر شكل، از دنياي مادي بريده و افكارش در عالم پاكي ها و زيبايي ها متمركز مي شود.
    آنچه به هنرمند، اعتبار و ارزش مي بخشد، علاوه بر هنر، آگاهي، شعور و معنويت اوست. در واقع، هنرمند نقش آفرين نقش خويش است و هر اندازه صافي و پاكي در نهادش باشد، تبلور و بازتاب آن در هنر او نمايان تر مي شود و هنرش را جاودانه مي كند.

    > موسيقي و آواز را زير نظر چه استاداني آموخته ايد؟

    >> دوره ي موسيقي سنتي و رديف را زير نظر استاد «محمود كريمي» گذراندم، مدتي نزد استاد «مرتضي حنانه» قواعد موسيقي و سلفژ را آموزش ديدم. ايشان از بهترين مشوقان من بودند. مي گفتند حنجره ام مستعد خواندن در هر نوع سبكي است. با استادي بنام و آزموده چون استاد «علي تجويدي» نيز كار كرده ام.

    > شما هنر خوانندگي را به شيوه ي سنتي آغاز كرديد، اما پس از مدتي، به سبك پاپ روي آورديد. اين گزينش، پاسخ حسي شما بوده است يا از هنرمندي خاص تاثير پذيرفته ايد؟

    >> در حال حاضر نيز موسيقي سنتي كار مي كنم و به آن بسيار علاقه مندم. در آغاز كارم تقريبا پنج سال، موسيقي سنتي كار كردم و افتخار همكاري با استاداني چون جليل شهناز، حسين تهراني، فرامرز پايور، مهندس همايون خرم و خالدي را داشته ام. اما هميشه در صدد انجام كاري تازه بودم و نوگرايي را دوست داشتم. من معتقدم كار يكنواخت سبب ركود هنرمند مي شود و براي شنونده نيز جذابيتي نخواهد داشت. به همين دليل به اين سبك روي آوردم.
    درباره ي نام اين سبك، بهتر است همان اصطلاح «موسيقي پيشرو» را به كار برد كه استاد تجويدي به آن استناد كرده اند. اين سبك موسيقي با موسيقي سنتي ما ارتباط دارد و اين دو از هم جدا نيستند، زيرا ما موسيقي پاپ را هم در دستگاه هاي ايراني اجرا مي كنيم. من در حالي به اين سبك روي آوردم كه احساس مي كردم خواندن _ تنها به شيوه ي سنتي _ راضي ام نمي كند و از طرفي دريافتم در سبك پاپ، بهتر مي توانم توانايي و زير و بم صدايم را به كار بگيرم و راحت تر مي توانم با شنونده ارتباط برقرار كنم.
    اما درباره ي اينكه براي انتخاب اين سبك، از كسي تاثير پذيرفته ام يا نه، بايد بگويم مطلقا به كسي توجه نداشته و فقط در كار خود متمركز بوده ام.

    > اولين ترانه اي كه به اين شيوه خوانده ايد، چه نام داشت؟

    >> «قلك چشات» اولين ترانه ام در سبك جديد بود كه برايم بسيار خاطره انگيز است. اين ترانه در زمان خود با استقبال كم نظيري مواجه شد و تا مدت ها اولين صفحه ي روز بود. شعر اين ترانه سروده ي «سعيد دبيري» است و آهنگ آنرا «فريبرز لاچيني» ساخته است.

    > در همه ي كارهايتان يك مشخصه ي شايسته و ستودني به چشم مي خورد و آن، توانايي خاص شما در ايجاد پيوند و ارتباط ناگسستني ميان شعر و آهنگ و صداست. اين امتياز در ترانه هاي «گل گلدون من» ، «پرنده» و «آسمون آبي» بسيار قابل توجه است.

    >> به اعتقاد من، يك ترانه يا موسيقي با كلام، تركيبي از كار جمعي شاعر، آهنگساز و خواننده است. براي ارائه ي يك اثر دلنشين و ماندگار، آهنگ، شعر و صدا مكمل يكديگرند و بايد هر سه در سطحي عالي باشند. من معتقدم در اين مجموعه، شعر حرف اول را مي زند.
    خواننده همانطور كه به درست خواندن و سواد موسيقي اهميت مي دهد، به شعر نيز بايد احترام بگذارد و سواد شعري كسب كند. وقتي خواننده معناي اشعار را دريافت كند، به خود اجازه نمي دهد پيام شاعر را لا به لاي گوشه هاي دستگاه هاي موسيقي و تحريرها، شكسته و نامفهوم ادا كند، يا اساسا معناي آنرا گم كند.

    > با آنكه صدايتان نزد مردم محبوبيت بسياري داشته، چرا تعداد كارهايي كه اجرا كرده ايد، كم است؟

    >> همانطور كه پيش از اين نيز گفته ام، من هيچگاه خوانندگي را به عنوان حرفه ام انتخاب نكرده ام و با آنكه به آن بسيار عشق مي ورزيده ام، اما هميشه در حاشيه ي زندگي ام بوده است. گذشته از آن، من در انتخاب شعر و آهنگ، دقت و احتياط بسيار به خرج مي دادم. البته به اعتقاد من، كم يا زياد كار كردن اهميت ندارد؛ آنچه مهم است، عرضه ي كار خوب و ماندني است و من بيشتر براي رسيدن به اين نكته ي مهم تلاش كرده ام.


    اشرف باقري و نسرين صفوي _ 1383 _ كتاب گل گلدون من _ نشر ثالث
    ویرایش توسط Mona : Sunday 1 March 2009 در ساعت 05:47 PM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  12. 3 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاپيک طرفداران داريوش
    توسط Leon در انجمن پاپ
    پاسخ: 34
    آخرين نوشته: Wednesday 27 December 2017, 01:23 PM
  2. نسل امروز امانت دار خوبی برای موسیقی نیست
    توسط arian در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 63
    آخرين نوشته: Wednesday 27 January 2016, 04:01 PM
  3. نقش موسيقي در رشد كودك
    توسط arian در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: Sunday 1 March 2009, 04:40 PM
  4. شجريان و شعر امروز
    توسط خان در انجمن آواز کلاسیک ایرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Friday 8 February 2008, 12:32 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •