لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: درویش رضا منظمی

  1. #1
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض گفت و گویی با درویش رضا منظمی


    0 Not allowed! Not allowed!
    به ياد استاد بهاري" بداهه نوازي کمانچه درويش رضا منظمي از آلبومهاي معدود تکنوازی کمانچه در موسیقی ایرانیست که ایشان به یاد استاد بهاری ، استاد بزرگ کمانچه نواخته و خوانده اند.

    ابتدا کمی در مورد آلبوم اخیرتان صحبت کنید.
    مرحوم علی‌اصغر بهاری یکی از استادان درجه‌ یک موسیقی ایرانی بود. هر چه داریم از سبک و سیاق کمانچه‌کشی استاد بهاری داریم و هر کسی بخواهد بر آن اساس کمانچه نزند، می گویند که کمانچه‌ ها خراب شده‌‌اند و ویلنی اجرا می‌شود! متاسفانه امروز چنین شده که دیگر کسی نمی‌خواهد از پیشکسوتان کمک بگیرد و یادگیری کند. همه تا چیزی یاد می‌گیرند، می‌گویند ما دیگر کل دانش کمانچه‌کشی هستیم و یا سازهای دیگر. من افتخار شاگردی استاد بهاری را در دانشگاه داشتم، زمانی‌که در سالهای ۱۳۵۳، ۱۳۵۲ و ۱۳۵۱ در هنرهای زیبای دانشگاه تهران دانشجو بودم. ایشان تشریف می‌آوردند و هفته‌ای یکبار من در خدمت‌شان بودم. البته شاگرد حسین‌خان یاحقی نیز بودم و افتخار شاگردی ایشان را از سال ۱۳۴۲تا ۱۳۴۷ داشتم. کمانچه‌کشی من بیشتر به او شباهت دارد ولی خب، این‌بار به فکر مرحوم استاد بهاری افتادم. در سال ۱۳۷۷ از شمال می‌آمدم که در امامزاده هاشم توفقی کردم. آنجا بر مزار شریف ایشان دعایی خواندم. بعد قیافه‌ی جذاب و شیرین او واقعاً مرا جذب کرد. از کرج تا به خانه رسیدم قطعات ایشان را مدام بر لب زمزمه می‌کردم. مطالب حفظ شد و چون قبلاً هم خدمت‌شان کار کرده بودم، آمادگی داشتم که بتوانم بر آن اساس و آن روش یاد بدهم. به همین دلیل وقتی آمدم خانه به دخترم اشاره کردم که ضبط را بیاورد که من ذکر حال مرحوم بهاری در حضورم هست و دلم خیلی برایش تنگ شده و اینکه این را ضبط کنیم. ضبط را آماده کردیم و ضبط این کار هم شروع شد که این کار به‌مدت ۸-۷ سال ماند.
    از زمانی که منتشر شده خوشبختانه دوستداران بسیاری پیدا کرده است. فکرش را نمی‌کردم. فکر می‌کردم آن سبک کمانچه‌کشی فراموش شده، ولی خوشبختانه هنوز خیلی‌ها هستند که باز به هویت و فرهنگ و سنت‌شان احترام می‌گذارند و آن را بازمی‌شناسند. این مسئله مرا خیلی خوشحال کرد وتشویقی بود برایم. مکرراً از هر نقطه‌ای در ایران، حتا بچه‌های جوان حدود ۳۰ـ ۲۵ ساله به من تلفن می‌زدند و من در حیرت مانده بودم که آگاهی‌شان چقدر خوب شده وبه موسیقی خودشان و به سبک و سیاق کمانچه‌کشی گذشته توجه می‌کنند.
    در مورد قطعات:قطعات و پیش‌درآمدهایی ا‌ست که خود مرحوم علی‌اصغرخان بهاری زده است؛‌ چند آواز زدم. ما در موسیقی ایرانی ۷ دستگاه داریم و ۵ آواز. منظور از آواز این نیست که آواز بخوانند؛ این بخشی از گوشه‌های دستگاه‌های گوناگون است که خودش گوشه‌های ویژه‌ای دارد مانند آواز بیات ترک، آواز افشاری، آواز کرد بیات و اصفهان. اینها ۵ آوازی هستند که در این قسمت از کمانچه‌ی من مطرح شده است. من در قسمت اول، آوازها را زده‌ام. یعنی شما، اول آواز ابوعطا را زده‌ام، بعد بیات اصفهان و بعد افشاری، دستگاه شور و سه‌گاه. علاقه شدید من به سه‌گاه باعث شد که من سه‌گاه را بیشتر گسترش دهم. چهارگاه، بیات‌زند و بیات ترک فرق نمی‌کند. بعد شور است که در شور بخش آوازی اشعار خودم است و از اوضاع و احوال و ارتباطات دوستانه‌ با هنرمندان که امروز دیگر فرق می‌کند و یکمقدار از آن دوستان از هم جدا شده‌ایم. در هرحال شرح حالی بود که با ان اشعار گفتیم.
    قطعات و پیش‌درآمدها همه متعلق به استاد علی‌اصغرخان بهاری‌ست. البته من به سبک حسین‌ یاحقی کمانچه می‌زنم. ولی اینبار خودم را بکلی بردم در عالم مرحوم علی‌اصغرخان بهاری. چون او حق برگردن من دارد. سه‌سال شاگردش بودم و درخدمت‌اش. افتخار شاگردی‌اش را داشتم و بجا بود که بتوانم یادی از ایشان بکنم و تمام قطعات خودش را اجرا بکنم.

    _ شما خودتان از خطه‌ی لرستان هستید و چند آلبوم و کتاب هم در مورد موسیقی لرستان منتشر کرده‌اید. فکر می‌کنید تاثیری از کمانچه‌نوازی آن خطه هم در کارهایتان شنیده می‌شود در این آلبوم؟
    صددرصد! شاید خودتان آگاه باشید که کمانچه اصلاً یکی از سازهای اختصاصی ما لرهاست. البته سرنا، دهل، تنبک، دایره و اینها در لرستان فراوان است. حتا دوزله هم هست. منتها همه لرها به کمانچه علاقه دارند و شاید در شهر خرم‌آباد، مرکز استان لرستان، در هر پنج خانه یا هر ده‌ خانه صددرصد یک کمانچه وجود دارد. الان از جوان‌های خرم‌آباد فوق‌العاده کمانچه‌کش‌های قوی‌ای درآمده و وقتی محلی می‌زنند، باور کنید، من خودم در حیرت می‌مانم. چون این بحث مربوط به ۵۰ سال پیش است که در خرم‌آباد من بعنوان نوازنده‌‌ای جوان به رادیو می‌رفتم که یک رادیو ۱۰ کیلوواتی بود و آنجا هم ویلون می‌زدم ‌ و هم کمانچه. الان وقتی خودم را در آنزمان با این بچه‌های امروز مقایسه می‌کنم، می‌بینیم که صدبرابر از من قویتر شده‌اند.

    _ سالهای زیادی‌ست که عده‌ای با اجرای موسیقی ایرانی با ویلن مخالف هستند، و عده‌ای هم بسیار علاقمندند به اینکار. نظر شما چیست؟ معتقدید که بهتر است با کمانچه که سازی ایرانی‌ست موسیقی ایرانی اجرا بشود یا اینکه اگر موسیقی ایرانی با ویلن هم اجرا شود ایرادی ندارد؟
    اتفاقاً همین چند روز پیش رادیو ایران مصاحبه‌ای با من کرد و در همین مورد همین پرسش مطرح شد. من کار را در دو فرم می‌سازم، یکی کار سنتی اصیل است و یکی موسیقی ایرانی براساس «گلهای رنگارنگ» سابق. این کارهایی که براساس گل‌های رنگارنگ است را حتماً بازنویسی‌ می‌کنم برای ارکستر. پسرم تنظیم‌کننده‌‌ی این کارهاست و او همه‌ی این کارها به ارکستر زهی می‌دهد در ارکستر سمفونیک رادیو و تلویزیون. اما موسیقی سنتی را که قطعاتی براساس موسیقی‌های گذشته و قدیمی خودمان از بزرگان خودم و سازندگان آهنگهاست، مثلاً کارهای علی اکبر شیدا و ... من ترجیح می‌دهم با کمانچه و گروه سنتی اصیل ایرانی اجرا بشود.
    ولی در سال‌های پیش از انقلاب، به‌طور خیلی گسترده از ویلن استفاده می‌شد در موسیقی ایرانی، ولی در سال‌های پس از انقلاب تقریباّ در همه گروه‌های موسیقی ایرانی از کمانچه استفاده شد و صدای ویلن در عرصه‌ی موسیقی ایرانی را دیگر ندیدند و نشنیدند. فکر می‌کنید این درست است یا اینکه باید آزاد گذاشت تا هرکسی با هر سازی که دوست دارد موسیقی ایرانی را اجرا بکند.
    در اصل کسی تحمیل نکرده که حتماً باید کمانچه بزنید یا حتما ویلن نزنید؛ چنین چیزی نبوده! من قبلاً در گروه شیدا بودم،‌ گروهی که محمدرضا لطفی تشکیل داد و ایشان خیلی در این زمینه هم انصافاً زحمت کشیدند و خیلی فعالیت داشتند. ریاضت کشیدند تا یک گروه سنتی اصیل در ایران تشکیل شد. البته پیش از انقلاب. این گروه رشد کرد و استاد شجریان افتخار خوانندگی گروه را داشت و گروه هم افتخار همکاری با وی را. در مدت شش سال این گروه بسیار پیشرفت کرد و بر همان اساس سنت‌های گذشته و کارهای قدیمی کار خودش را انجام می‌داد. یک گروه دیگر هم در تلویزیون بود که آن کارها با ارکستر زهی اجرا می‌کردند. همین ارکسترها الان هم هستند. فرهاد فخرالدینی اکنون سرپرست ارکستر موسیقی ایرانی‌ست که ارکستر بزرگی دارد. اینها کارهای قدیمی را ترجیح می‌دهند با ویلن بزنند و هیچکس ممانعتی به‌عمل نیاورده است. من متعصب نیستم در این مورد و ترجیح می‌دهم همه باشند، خوشم می‌آید که همه باشند، چون به ویلن هم خیلی علاقه دارم، همینطور به کمانچه. ولی بعضی‌ها هستند که در این زمینه می‌گویند، نه! حتما باید کارهای قدیمی، سنتی و اصیل با کمانچه اجرا بشود. و این هم حرف درستی‌ست، از اینرو که آن رنگ و حال موسیقی قدیمی را داشته باشد که مثل نوازنده‌های قدیمی بتوانیم مردم را آشنا بکنیم با آن هویت فرهنگ اصیل خودمان.

    - - - - -

    درویش رضا منظمی هنرمندیست از لرستان که این کا را به زیبایی ارائه داده. اما در بین کمانچه نوازان و حتی از شاگرد های خود استاد هنوز به درک کامل کمانچه نوازی استاد بهاری شاید نرسیده باشند اگر چه بعضی از شاگردهای استاد بهاری مانند علی اکبر شکارچی و داوود گنجه ای و هادی منتظری خوب پنجه قدما را حس کرده اند اما هنر بی همتای استاد بهاری را فقط خود او می تواند اجرا کند و ما در کار آقای منظمی به وضوح پنجه استاد خود حسین یاحقی را می بینیم و شاید یادمان دیگری از آقای منظمی برای استاد خود یاحقی به مراتب قوی تر از اینها باشد. با آرزوی موفقیت برای ایشان.
    ویرایش توسط Kamanche : Thursday 13 November 2008 در ساعت 01:04 AM
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  2. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض درویش رضا منظمی


    0 Not allowed! Not allowed!
    درویش رضا منظمی در شهری بسیار زیبا با چشمه سارهای فراوان مملو از درختان انبوه و کوههای سر به فلک کشیده با اب و هوای بسیار معتدل در فصل بهار متولد شد. این شهر از توابع استان لرستان در قسمت شمالی منطقه با ارتفاع بیشتری از خرم اباد قرار دارد.


    :

    دوران عمر درویش رضا به سه دوره تقسیم میشود

    • دوران کودکی و پس از دوران دبستان تحت نظر و سرپرستی پدر و مادر برای ادامه تحصیلات دبیرستانی عازم مرکز استان یعنی شهر خرم اباد می شود و در انجاست که دیوانه وار عاشق موسیقی شده واستعداد فوق العاده وی در زمینه هنرهای موسیقی و نقاشی مشهود میشود بطوریکه در فاصله چهار سال این استعداد شکوفا شده و هفته ای یک بار در رادیوی خرم اباد بعنوان تکنواز ویلن برنامه دارد. درویش رضا طی نوازندگی ویلن ساز کمانچه را با راهنماییهای صفدر قلی نوازنده کمانچه چهار سیم در الشتر شروع میکند.
    • دوره دوم زندگی درویش رضا به گفته خود دوران جوانیست. جوانی در زندگی اوگذر از کوههای پر از رمزو راز گرین - تارک در و داروپشم در جستجوی شکاراست. طبیعت نیز برای درویش پیامی جزء نغمه و اواز نداشت. عشق به موسیقی سبب شد که به نزد استاد حسین یاحقی برود. او شش سال متوالی در محضر استاد حسین یاحقی(دایی زنده یاد پرویز یاحقی) دانش نواختن کمانچه و ردیف به روایت استاد را اموخت. و گفتنیست که درویش عشق پایدار به استاد را در نغمه های ساز خود همچنان جای داده است چنانچه به گفته خودش حسین یاحقی تاثیر معنوی بسیاری نیز در زندگی هنری وی داشته است.
    • دوران سوم زندگیش به سالهای پنجاه برمیگردد سالهایی که طی گذران شاگردی اساتیدی چون: نور علی برومند - علی اصغربهاری-دکتر صفوت- هرمز فرهت - مرحوم جواد معروفی و مرحوم مسعودیه در رشته موسیقی در کنار استاد محمد رضا لطفی مرحوم عمومی و مرحوم فرهنگ فرگروه شیدا شروع به کار کردو بعد از مدتی دوستانی چون افشارنیا- پشنگ کامکار- طلوعی - صدقی اسا-منتظری به این گروه جاودانه پیوستند و با صدای استاد شجریان اثار جاودانه ای چون:سه گاه(جشن هنر طوس) و نوا(جشن هنر شیراز) را اجرا نمودند.

    همکاری درویش رضا با گروه شیدا تا سال ۵۷ شمسی ادامه داشت و در ان سال بر ان شد که به سرزمین مادری برگردد. این بار دوازده سال در شهر خرم اباد ابتدا به طور مخفیانه و بعدها اشکارا به تشکیل کلاس موسیقی و تربیت هنرجو پرداخت او در طی این مدت از تحقیق در زمینه موسیقی غافل نماند و به تمرین در زمینه نوازندگی کمانچه و ویلن وتکرار ردیف های موسیقی ایرانی از قبیل: ردیف میرزا عبدا…و صبا نیز پرداخت. واما درویش بار دیگر تصمیم برگشت به تهران میگیرد.
    تحصیلات کارشناسی ارشد را در رشته پژوهش هنر به اتمام میرساند و در دانشگاه تهران ازسال ۶۸ به عنوان هیات علمی مشغول به تدریس ردیف میرزا عبدا… و نحوه کمانچه نوازی به سبک قدما میشود. او در طی مدت تدریس در دانشگاه به ساخت اثار فراوان و تشکیل یک گروه منسجم پرداخت که این همکاری تا به امروز ادامه دارد.
    درویش برای شناساندن موسیقی اصیل سفرهای بسیاری به نقاط مختلف جهان داشته است.
    دوران هنری درویش رضا به دوران جوانی و پختگی تقسیم میشود:
    در دوران جوانی عشق به پرویز یاحقی باعث شد که ساز او آمیخته ای از احساس ویولن پرویز یا حقی و استاد حسین یاحقی باشد چابکی دست چپ در پرده گیری و کشش ممتد ارشه و ضربیهای سریع به سبک اسماعیل زاده و حسین یاحقی کاملا مشهود است در این دوران تکنیک نوازندگی بر احساس غالب بوده و ردیف نوازی هنوز از ردیف رسمی میرزا عبدا…فاصله داشته و رنگ بوی ردیف به روایت حسین یاحقی در ان مشهود است. پس ازان دوران پختگی و شکوفایی درویش رضا اغاز میشود و ان زمانیست که اشراف به ردیف میرزا عبدا… با احساس سرشار او امیخته میشود و صدای آسمانی از سازش شنیده میشود. مشخصه ساز او در این دوران نقش واضح سکوتهای پی در پی درابهای زیبا و حرکت کند ارشه همراه با ضربیهای سنگین است. مشخصه بارز این دوران سونوریته ساز اوست که همان صدای گرفته و تاریخی کمانچه است که درونی ترین احساس هنرمند را بیان میکند . پیش درامد بسیار زیبای بیات اصفهان که از ساخته های او در این دوران است بیان کننده احساس سرشار او در دوران پختگی است. در این دوران اگرچه سنگینی ردیف رسمی در نوازندگی اوبارز است ولی بداهه نوازی از نوع مکتب اصفهان به علت تاثیر پذیری او از نی استاد کسایی بسیار واضح است. در این دوران است که او در چهاردیواری خود کنج عزلت میگیرد و چند سالی را فقط به بداهه نوازی کمانچه و سرودن شعر میپردازد. صدای او گاهی صدای حزن الود کمانچه ای را همراهی میکند که حکایت درون اوست.
    صدای درویش رضا منظمی و کمانچه دلکشش از هزاره های دور و از تبار پر رنج حکایت میکند.


    منبع :www. drmonazzami. com
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  5. 3 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  6. #3
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض گفتگو


    0 Not allowed! Not allowed!
    خبرگزاری مهر - گروه موسیقی: درویش رضا منظمی می گوید همواره با عشق، آرشه بر کمانچه کشیده و با این ساز همیشه در آرامش زندگی کرده است. او نوروز امسال را با آرزوی همدلی بیشتر هنرمندان با یکدیگر آغاز کرده و امیدوار است در سال جدید بتواند خدمات شایسته ای در راه اعتلای موسیقی انجام دهد.

    خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : از چه دورانی ساز به دست گرفتید ؟
    - درویش رضا منظمی : پنج سال داشتم که از یکی از دوستان پدرم نی لبکی هدیه گرفتم و به شوق این نی لبک تمام موسیقی هایی را که می شنیدم زمزمه می کردم و با همین ساز کوچک صدایی خوش درمی آوردم. وقتی بزرگتر شدم و به سن مدرسه رفتن رسیدم متوجه شدم که این نی لبک پاسخگوی نیازهای من نیست و باید سازی داشته باشم که از نظر روحی مرا راضی کند و به این ترتیب بود که پس از مدتی سرگشتگی مسیر من در موسیقی با یک اتفاق شیرین تغییر کرد.



    *چگونه؟
    - یکی از دلمشغولی های من در دوران کودکی بازی با کبوتر بود. به همین دلیل کبوترهای بسیاری داشتم. یک روز در حین بازی متوجه شدم که یکی از کبوترها روی بام همسایه پریده است، به پشت بام همسایه رفتم و جستم تا کبوتر را بگیرم منتها از دستم فرار کرد و به قفس بزرگ کبوترهای همسایه پناه برد. به دنبال آن دستم را دراز کردم تا کبوتر را بگیرم در همین هنگام متوجه دسته چوبی شدم، دسته در دستم را آرام بیرون آوردم و متوجه شدم که سازی دست ساز و بسیار زیبا با دسته ای شبیه به ویلن بود.
    در آن دوران حتی اسم ساز را نمی دانستم ولی مدتها با عشق نزد خودم نگه داشتم تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی در جشنی نوازنده ای را دیدم که سازی شبیه به ساز من با چهار سیم و یک دسته ساده دارد که بسیار پر قدرت می نواخت. برنامه که تمام شد پیش او رفتم و اسم ساز را پرسیدم . در آنجا بود که دانستم اسم سازی که دارم کمانچه است. از او پرسیدم که ساز زدن را به من یاد می دهد و او هم قبول کرد تا با ماهی یک تومان حق الزحمه ساز زدن را یادم دهد؛ خلاصه اینکه کمانچه را بردم پیش او و یک کاسه و پوست تازه هم به آن انداختم و به این ترتیب بود که آموختن کمانچه را نزد او آغاز کردم و مدت دو سال کمانچه را آموختم .


    *پس از آن چه کردید؟
    - موسیقی را از راه گوش و از طریق رادیو پیگیری کردم و بیش از همه به تکنوازی نی حسن کسایی، تار جلیل شهناز و فرهنگ شریف و همچنین سنتور آقای ورزنده علاقه داشتم و کنار رادیو می نشستم و پا به پای قطعاتی که از این هنرمندان می شنیدم و سعی می کردم در لحظه موسیقی بزنم که در این میان بیشترین تمایل را به نی کسایی داشتم. بعد از چندین سال تمرین و ممارست یک ویلن ارزان قیمت خریدم و سر از رادیو خرم آباد درآوردم. در آن دوران فقط 15 سال داشتم که به عنوان سولیست در رادیو مشغول به کار شدم.


    *فضای عمومی خرم آباد در آن دوران اجازه کار به شما می داد؟
    - خانواده ای بسیار مذهبی داشتم و اصولا اجتماع و روابط مردم در خرم آباد ریشه در مذهب دارد و کار موسیقی در شرایط آن روز بسیار سخت بود اما علی رغم همه مخالفتها، پدرم مشوق اصلی من برای یادگیری موسیقی بود و مدام پای ساز زدن من می نشست و دوست داشت تا در دستگاه بیات ترک و بیات زند کمانچه بزنم و به این ترتیب بود که من در رادیو خوش درخشیدم و مدام نام من از رادیو گفته می شد؛ تا اینکه یک روز بزرگ خاندان منظمی مرا صدا کرد و گفت که چرا با نام منظمی موسیقی اجرا می کنم و پس از گله گذاری های فراوان من قول دادم که به اسم درویش رضا کمانچه بزنم او هم قبول کرد اما ماجرا به این خوبی به سرانجام نرسید. به من گفت که ساز را پیشش ببرم و من خوشحال و شاد سازم را بردم به محض اینکه ساز را دید گفت که این ساز باید در آتش سوزانده شود و آن قدر گریه کردم تا اینکه عاقبت توانستم سازم را پس بگیرم. خلاصه اینکه در این مسیر سختی ها و ناراحتی های بسیار کشیدم اما من همه این بدی ها و ناملایمتی ها را به جان خریدم و با همه توان راهم را در موسیقی تا به امروز ادامه دادم.



    * به غیر از کمانچه به کدام یک از سازها علاقه داشتید؟
    - به نی علاقه بسیاری دارم همیشه دوست داشتم که این ساز را یاد بگیرم و فکر می کنم اگر نی یاد می گرفتم با عشقی که به آثار آقای کسایی دارم حتما موفق می شدم اما دمیدن در نی برای من بسیار سخت بود و از سوی دیگر ویلن پرویز یاحقی را هم دوست داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم با کمانچه همراه شوم.


    *پس به دلیل علاقه ای که به ویلن پرویز یاحقی داشتید نزد دایی او این ساز را یاد گرفتید؟
    - تعاریف بسیاری از ویلن حسین یاحقی شنیده بودم و از آنجا که طبعی سرکش داشتم پس از اینکه به تهران آمدم به هنرستان موسیقی رفتم و پرسان پرسان آدرس خانه ایشان در پیچ شمیران را پیدا کردم و نزد این بزرگوار هم مشق موسیقی کردم و هم درس زندگی آموختم ؛ حدود پنج سال در خدمت ایشان شاگردی کردم و ویلن آموختم در همان زمان به دعوت آقای لطفی به گروه ایشان پیوستم و درکنار حسین عمومی، ناصر فرهنگ فر و برخی از کامکارهای هنرمند قطعاتی بسیار ارزنده ای با آواز رضوی سروستانی و محمدرضا شجریان را اجرا کردم و خلاصه اینکه روزهای خوبی را با سازم گذراندم. همچنان عاشقانه حرفه خودم را دوست دارم و هم اکنون به عنوان معاون آموزشی گروه موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مشغول هستم.



    *مهمترین اتفاق سال از نظر شما چه بود؟
    - تعدد اجرای کنسرتهای مختلف بزرگترین و مهمترین اتفاق سال بود و در این بین نباید تلاشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را نادیده گرفت. یکی از خدمات وزارت ارشاد اعطای درجه هنری به هنرمندان موسیقی است و با این درجه بندی به هریک از آنها ماهانه تا پایان عمر نفری 120 هزار تومان می دهند و بعد از فوت همین مبلغ به خانواده این هنرمندان تعلق می گیرد از سوی دیگر خانه موسیقی که به عنوان بازوی اجرایی وزارت ارشاد فعال است تلاش های شایسته ای در جهت بیمه هنرمندان موسیقی انجام داده است.



    *بزرگترین آرزویی که دارید چیست ؟
    بهترین آرزوی من در سال جدید اتحاد و همدلی هنرمندان موسیقی است و امیدوارم روزی از راه برسد که همه ما در بستری آرام و بدون اضطراب زندگی کنیم. در نهایت خیلی دل نگران جوانها هستم چراکه در بدترین و سخت ترین شرایط مالی به لحاظ مالی زندگی می کنند و امیدوارم که همه این آینده سازان به درستی سر و سامان بگیرند.



    *فرزندانتان هم راه پدر را ادامه دادند ؟
    - به طور معمول در هر خانواده پسر ادامه دهنده راه پدر است. در واقع وقتی بزرگ تر یک خانه رشته ای را می خواند و یا در حرفه ای فعالیت می کند فرزندان هم به دنبال او راهی می شود و خوشبختانه بچه های من هم در خانواده ای بزرگ شدند که شب و روز آنها با موسیقی و ساز زدن پدرشان می گذشته است. از همین رو پسر بزرگم فوق لیسانس آهنگسازی از دانشگاه چایکوفسکی گرفت و پسر دیگرم لیسانس و فوق لیسانس موسیقی از دانشگاه تهران گرفته و دخترم هم به همین منوال پیش رفته است.


    *بزرگترین تفریح شما چیست ؟
    - بزرگترین و تنهاترین تفریح من فقط ساز زدن است و این عشق و علاقه تا اندازه ای است که حتی دوست ندارم مسافرت بروم، فقط دنبال فرصت می گردم تا کمانچه ام را به دست بگیرم وبنوازم.


    *اگر زمان به عقب برگردد باز هم موسیقی را ادامه می دهید ؟
    -اگر دوباره جوان شوم و بگویند درویش رضا از صفر شروع کن باز هم موسیقی را انتخاب می کنم منتها این بار می دانم که از کجا و چگونه راه را بیایم.


    *حرف آخر ..
    - قصد دارم تمام ردیفهای موسیقی را با به صورت تکنوازی کمانچه بزنم و به عنوان میراث فرهنگی پس از رفتنم از این دنیا به هنر موسیقی ایران تقدیم کنم.


    منبع : خبرگزاری مهر

    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  7. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •