لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: مشاهیر موسیقی لرستان

  1. #1
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض مشاهیر موسیقی لرستان


    0 Not allowed! Not allowed!
    در این بخش به معرفی هنرمندان و مشاهیر موسیقی لرستان می پردازم و آثار آنها را هم برای دانلود آماده میکنم

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    ویرایش توسط milad1985 : Saturday 15 November 2008 در ساعت 08:44 AM

  2. # ADS
     

  3. #2
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض فرج علیپور


    0 Not allowed! Not allowed!
    فرج علیپور – واقعیت لرستان


    تنها حلقه اتصال نسل کمانچه نوازان عصر علیرضا حسینخانی، پیرولی کریمی، قوچعلی راچ، همت علی سالم با نسل جدیدی که امروزه کمانچه می نوازند فرج می باشد وقتی در ملودیهای اکثر هنرمندان کمانچه نواز کنونی سیر می کنیم این مهم کاملا ملموس است که فرج علي پور یگانه عاملی بود که توانست این حلقه مفقوده را ترمیم نماید
    استاد فرج علی پور در سردترین ماه سال 1338 در دیار کوه و کمانچه و بلوط یا «همان خرم بهار» پابه عرصه وجود نهاد از اوان کودکی ساز افسانه ای قوم لر یعنی کمانچه را بدون استاد بدست گرفت، به آسانی آن را آموخت، شیرین نواخت و محشر به پا کرد، در نوجوانی سمت استادی پیدا نمود، بر نواختن این ساز و در کمال فروتنی اما بسیارجسورانه یکه تاز میدان هنر نمایی شد.
    به شیوه ای نو ساز نواخت که خیلی زود (نماد و سمبل موسیقی لرستان را با تایید اکثریت اساتید و پیشکسوتان این رشته هنری از آن خود ساخت). از زیر بار سنگین سمبل موسیقی لرستان بودن شانه خالی نکرد و بدین سبب موسیقی این دیار، را در بیرون از مرزهای جغرافیایی استان به عرصه نمایش گذاشت.
    استاد به این هم بسنده ننمود بلکه خارج از سرحدات ایران زمین با توانمندی و جسارت و استفاده از تمامی توش و توان خود واگویه های اساطیری موسیقی قوم لر را با کمانچه دست ساز خود در اروپا و آسیا و حتی تا قاره اقیانوسیه به جهانیان شناساند. در این میادین عرضه هنر نمایی بود که تمامی منتقدان حیرت زده و انگشت به دهان مات و مبهوت این همه شایستگی و استعداد بالقوه شدند. که در کوتاه ترین زمان ممکن توسط فرج و بصورت بداهه بالفعل تبدیل می گردد و به خاطر این ویژگی ها «لطف ساز فرج» دوصد چندان می شود و به لحاظ همین حسن سلیقه و مهارت در شیوه نوازندگی استاد در موسیقی لری ، نقطه عطفی از نوازندگی جدید در لرستان پدیدار گشت که با جرات می توان گفت فرج سبکی مخصوص به خود دارد که لازم است به نام “سبک فرج” نامیده شود.
    در دستاوردهای ارائه شده استاد علي پور خصوصاً در سالهای اخیر نگرشی دارد بر آثار هنری نه چندان دور در زمانی که وادی موسیقی محلی و مقامی لري چهره های بی بدیلی در هنر نمایی و اثرگذاری بخود دیده بود. هنرمندان گمنام و بی توقعی که کلاس هنر را در مکتب بزرگان خانواده آموخته بودند بی هیچ مددی از ادیبان موسیقی مدرن و کلاسیک.
    اما همین هنرمندان گمنام چه زیباتر می نواختند از مدعیان کلاس رفته و دوره دیده در مراکزآکادمیک. و شگفت انگیز تر اینکه تنها منابع قابل دسترسی و کانون قدرت آنها جهت اوج گرفتن در آسمان موسیقی لرستان ، تنها انتقال سینه به سینه و نسل به نسل بود و لاغیر، و بسیار قابل توجه تر اینکه بعد از گذشت سالیان متمادی در می یابیم بیشتر آثار ارائه شده این اساتید در راستای یک هدف بوده و آنهم بیان یک نوستالژی واقعی، از ناکامی ها و شکست های متوالی در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زاگرس نشینان صبور و قانع که تابلوی تمام عیار هستند از همه کاستیها و عقب افتادگیها که سایر اقوام کشور هرگز با چنین چالشهایی مواجهه نگردیده اند. در چنین شرایطی هنرمندان گمنام لرستان، با استفاده از تمامی داشته های ذهنی و فکری خود روایت گر آرزوی شادگامی و دست یابی به موفقعیت های این قوم ، بودند که هیجوقت نتوانست به مراد دلخواه خود برسد. و هنوز هم کاوشگران اجتماعی درنیافته اند، چرا سربداران قوم لر و دلاور مردان بی همتای آنان هرگز به افق آرزوهای خویش دست نیافتند که بعد از سالیان سال هنوز هم فریاد بر می آوریم :
    « دسم بیر بنارم سخته ، سرا بناری هماری تخته »
    اما تا رسیدن به سر منزل سعادت تختی چقدر باید رفت؟ تا کجا؟ تا چند؟ وچون اینگونه بود فرج بخوبی دریافت که قوم لر موسیقی و زیستن را با هم آمیخته و هر کدام را بدون دیگری، یارای زیستن نشاید. وقتی این دو مقوله مکمل همدیگر می گردند فرج بایستی احساس مسئولیتی مضاعف می نمود! و نمود! و چون این رسالت عظیم را بخوبی فهمید که سرودن و نواختن برای خوب زیستن مردم شیوه بزرگان موسیقی لرستان بوده.
    تکانه ای ماورایی بر جسم و ذهن خلاق وی وارد شد که کار و تلاش در کنار زندگی. به پشتوانه ای معنوی و تقویت کننده ای قوی « وام دار ابدی » است بنام موسیقی. و اگر غیر از این باشد آنوقت زندگی برای مردم لر بسیار سخت است و ناشکیبا. وقتی که تن رنجور و دستان پرتوان خنیاگران این دیار برای دست یازیدن به آخرین های هنر زمانه خود رنج های زیادی را متحمل گردیده. اما بنا به دلایل فراوان و جبر زمانه و سایر موانع اجتماعی هر کدام به طریقی نتوانستند به سر منزل مقصود رسیده و آنچه در ذهن پویا و خلاق خود ساخته و پرداخته نموده بودند را بصورت مستند شنیداری به مردم هدیه نمایند.
    طبیعی بود که پر کردن این همه خلاء و جبران تمامی این ناکامی ها و کاستیهای مورد نیاز جامعه را کسی عهددار نبود مگر فرج و لذا استاد برای تکمیل و تکامل این زحمات نیمه تمام و ادامه راه « پرفراز و نشیب » پویندگان دریای بیکران موسیقی سنتی و مقامی لری ، آرشه بر زمین افتاده اسطوره های موسیقی لرستان را با کالیفین تازه ای صیقل داد تا بتواند جانشین بحق بزرگان موسیقی فولکلوریک لرستان باشد. اما چگونه استاد و سایر هنرمندان پیش از او ساز کمانچه را انتخاب نمودند؟ که این خود مشمول گستره های فراوانی می گردد، که شاید درحوصله بحث ما نمی گنجد، لاجرم با توجه به بضاعت خود بسنده می کنم به مختصر توضیحاتی در این خصوص که امید است مورد قبول اهالی موسیقی و دوستداران آنها واقع گردد.
    بدون شک تمامی زاگرس نشینان براین باورند که ساز کمانچه برجسته ترین هنرها و مقبول ترین و مالوف ترین آلات موسیقی در این میانه است. زیرا تمامی شهروندان، ایلات و عشایر و ساکنین دیار قلل سرافراز زاگرس با شنیدن صدای کمانچه گویی نیرویی اهورایی در روح آنان می دمد و این بهترین بهانه بود برای اکمل نمودن زحمات نیمه تمام پیشکسوتان ناکام این ساز و ظهوری مبارک و متعهدانه در جهت پاسخگویی به یک ضرورت تاریخی و اجتماعی در لرستان که استاد علی پور از ذوق و استعداد خود یاری جست و به یک دستاورد بزرگ دست یافت. از ابتداء شروع نمود اما بصورت اعجاز انگیزی به بی نهایت رسید و هنوز هم می رود که فتح کند فردا را و به زانو در آورد قلل ناهموار را تا مرتبه سرافرازی!
    فرج کمانچه را چنان ذلال و شفاف می نوازد که تغییر علامت های طولی و اکتاوهای بالا و پایین در ملودیهایش بسیار وسیع و ماهرانه است. و از آنجا که به مانند سلف خود نواختن برای مردم را برگزیده مقام ها و گوشه های ملودی موسیقی لری را چنان با پنجه های افسانه ای و آتش سینه سوزان خود تفت داده که گویی همیشه و با هر نواختن وی بهار می آید و شقایق های وحشی سر از کاسه خود برون می آورند حتی اگر زمستان باشد و ماه تولد استاد که «دی» است و سرمایش سخت بی رحم است.
    استاد بر ذره ذره موسیقی فولکلوریک به خوبی مسلط است و گنجینه ای عظیم و غنی از مقام های موسیقی را در حافظه بسیار قوی خود دارد. علاوه بر این به خاطر ویژگیهای منحصر بفرد فرج دارای جایگاه ویژه و ممتازی نزد توده مردم است چرا که مردم لر قدردان هنرمندان هستند و دوست دار آنها.
    و همین حس متقابل باعث گردید که استاد آنچنان موسیقی لری را جلاء داده، و نورانیتی تازه به آن ببخشد که اهل فن هنوز هم دوره می کنند « شب را» و «روز را» و «هنوز را». اما این همه استعداد و توانمندی بر درخت تناور موسیقی لری به بار نمی نشست چه اینکه به نظر نگارنده با تمامی این اوصاف و نقش پررنگ فرج در موسیقی لری که با خلق هر دستاورد تازه ای « ولوله ای » در میان مردم ایجاد می کند که هیچ پدیده اجتماعی قادر به رویارویی با آن نخواهد بود بدین سان بایستی پذیرا باشیم همانطوریکه اشاره شد پشتوانه اصلی و یکی از مهمترین عوامل شیرین نواختن هر نوازنده ای جدا از تمامی استعدادها. توده مردم و شنوندگانی هستند که همیشه تشنه شنیدن نواهای روح بخش و مسیحایی هنرمندان بزرگی همچون علی پورها بوده و هستند.
    در این رهگذر تاریخ فرج یک مسئولیت مهم تری را نیز عهده دار شد زیرا وقتی بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که تقریبا موسیقی لری دچار یک دهه سکوت گردید این دین بزرگ نیز برگردن استاد فرج علی پور افتاد که هماره با زخمه های شبانه اش عاملی باشد برای روشن نگهداشتن چراغ موسیقی اصیل و به جا مانده از اعصار گذشته.
    علاوه بر ویژه­گیهای فوق تنها حلقه اتصال نسل کمانچه نوازان عصر علیرضا حسینخانی - پیرولی کریمی - قوچعلی راچ ، همت علی سالم و تمامی هنرمندان (دهه 40 و 50) با نسل جدیدی که امروزه کمانچه می نوازند فرج می باشد و این نقش عظیم به هیچ وجه قابل کتمان نیست وقتی در ملودیهای اکثر هنرمندان کمانچه نواز کنونی سیر می کنیم این مهم کاملا ملموس است و قابل اذعان که فرج علی پور یگانه عاملی بود که توانست این حلقه مفقوده را ترمیم نماید و شرایطی بوجود آورد که در آثار ارائه شده هنرمندان جوان همان ملودیهای قدیمی مجدداً ساخته و پرداخته شوند و نقطه اتصالی باشند بین ملودیها، تصنیف ها و آهنگهای استادانی که از آنها یاد شد.
    اما تکمیل شده توسط فرج و پردازش شده به سبک سیاق خالق فعلی آنها. یعنی هنرمندان جوانی که کمانچه می نوازند خود به خوبی آگاه هستند که از نوازنده های دو دهه 40 تا 60 به بعد بی بهره نبوده اند. و اما در گستره فنی و تکنیک کمانچه نوازی وقتی در آثار فرج تفحصی می کنی و شاید هم کمی ژرف اندیشی به خوبی در می یابیم که توجه استاد به مولفه های ریتم، ملودی و آهنگها کاملا مشهود است و این نگاه ویژه فرج خصوصا در زاگرس میانی نمایانگر این موضوع می باشند که اهالی این دیار نگاهی عمیق و موشکافانه دارند به لحظه ای که زندگی در آن جریان دارد. به همین دلیل ناخودآگاه، به سمت و سویی کشیده می شوند که در تمامی حالات زندگی با موسیقی عجین باشند و انیس ، حال این حالات « نغمه های عاشقانه باشد یا فریاد از فراغ یار» ، «غم باشد یا شادی» ، «سور باشد یا سوگ» ، « کار باشد یا آسایش» ، «خوابیدن کودکان در گهواره باشد» یا « نغمه های رویائی برای بها دادن به مایملک خود» از قبیل دام و احشام و سایر امورات اجتماعی و حتی رخداد های حماسی و رزمی ومحافل بزمی.
    با این تفاسیر تمامی این موارد با مسائل حاشیه ای خود نیاز به یک آوانگارد واقعی داشت که جوابگوی تمامی مولفه های مربوطه باشد و لذا یکی از این جلوداران موسیقی لرستان فرج علی پور می باشد که توانست با استفاده از استعداد خارق العاده اش ضمن پاسخگوئی به تمامی این خواسته ها و نیازهای اجتماعی، خود را در ردیف نوادر نوازندگان معاصر در سطح منطقه ای و ملی قرار دهد وحتی فراتر از آنها . چه اینکه به خوبی توانسته است در تمامی آثارش چه در بخش آوازی و تصنیف سرایی و چه در گستره ضربی و شنیداری بسیار زیبا و مثال زدنی آثار جاودانی به یادگار بگذارد و هنوز هم با انرژی فراوان به دنبال خلق تازه های ناشنیده است.
    از دیگر مولفه های قابل توجه در پنجه نوازی استاد لمس نمودن وزن، ملودی، درک و احساس ریتم در اجرا است. که از اساسی ترین تبحر و توانایی های فرج می باشد. گرچه مقوله ریتم در موسیقی محلی لری گستردگی و حساسیت خاص خود را دارد و در محدوده دستگاه ماهور نمی گنجد اما فرج با رعایت وزن و ایجاد شکل های ریتمیک توانسته است جزییات و ظرایف را بر دشواریهای مسیر آرشه کشی درموسیقی فولکلوریک لری مستولی نماید که این شیوه از نوازندگی بدون تعمق و شناخت حال و هوای موسیقی سنتی به هیچ وجه قابل تقلید نیست آرشه کشی استاد علی پور بدین شیوه است.
    با توجه به اینکه آرشه نقش حیاتی در ایجاد تمام فراز و فرود های آن دارد لذا تنها ابزاری است که چون سرخوشی وشی ماهر وارد میدان می شود و می تواند نوازندگی وی را از فرش تا عرش تحت تاثیر قرار دهد. اصلاً کمانچه نوازی فرج بسیار هوشمندانه و همیشه همراه با نوآوری و ابتکار است و سبک کار استاد به گونه ای است که چون معمولاً ، اول ملودی را می فهمد و بعد اجرا می کند به خاطر رعایت این اصل ، ترنم ساز وی عاری از زاویه بوده و کمانچه کاملاً در اختیار و خدمت اوست.
    «وقتی بخواهد خوب می گریاند، چو اراده کند شنونده را به وجد می آورد، خیلی سهل و آسان آدمی را به گذشته های دور می برد» و بدون لحظه ای درنگ به فردائی که امروز نگرانش هستیم بازمیگرداند. از دیگر تاثیرات استاد علیپور بر موسیقی سنتی لرستان همنوازی و همسرائی با هنرمندان صاحب نام استان می باشد که اگر این چنین اتفاق مبارکی رخ نمی داد شاید بسیاری از هنرمندان خیلی زود به بن بست رسیده و یا نمی توانستند به راحتی ساخته های صوتی و نیزآوازها و تصنیف سرائی های خود را به آسانی و بدون وجود کمانچه فرج تکمیل و به مردم عرضه نمایند بایستی پذیرا باشیم وقتی سازی با گستره فراوان همچون کمانچه آنهم توسط فرج به صدا درمی آید خود به تنهایی یک ارکستر تمام عیار است که کمتر کسی تاکنون این توانمندی را داشته است و همین قابلیت در نواختن ساز باعث گردیده که بسیاری از هنرمندان با ذوق استان با ” مدد” از این «چند قطعه چوب سحر آمیز در انحصار فرج» خلاء خود را در سرایش آوازها و تصنیف ها پر نمایند. این گفته ها مبین بحث مهمی تحت عنوان لازم و ملزوم هم بودن نوازنده و خواننده است چه اینکه اکثر هنرمندان استان از ابتدای شروع فعالیت هنری تا رسیدن به سکوهای افتخار آمیز سر بلندی در مقوله های مهمی همچون اجرای ترانه، آواز، تصنیف، آهنگ سازی، تنظیم و تدوین آثار هنری خود «مدیون» قابلیتها و توان مندهای استاد فرج علی پور هستند و این پدیده نیز همانند سایر شگفت آفرینی های استاد قابل کتمان نخواهد بود و چنانچه دوستان اهل فن ادعای غیراز این داشته باشند جفایی است درحق سمبل موسیقی لرستان.
    آرشه فرج در عین گیرایی و لطافت از تکنیک و شیوه منحصر بفردی برخوردار است که حتی بسیاری از کمانچه نوازان ملی از این شیوه آرشه کشی اقتباس می نمایند. چو اینکه اهالی فکر و اندیشه و دوستداران موسیقی خصوصا شنوندگان ساز کمانچه در جشنواره کمانچه نوازان لرستان این اتفاق مهم را به وضوح مشاهده و با احساس تمام به گوش خود شنیدن و به زیبایی پسندیدند و استاد توانمندی همچون جناب علی اکبر شکارچی براین مهم صحه گذاشت و این موضوع را تایید و اظهار نمود، فرج یعنی سمبل موسیقی لرستان، فرج یعنی منتهی الیه ساز افسانه ای قوم لر، که امید آن می رود استاد با زحمات طاقت فرسا اما بیش از پیش و شنوندگان آثارش دوصد چندان از وی بخواهند که بنوازد سوزهای درونی دل قومی را که دوست ندارد بوق ترمپیت بدمد در سرای آنها و براین باور باشند که هنوز علی خان شفایی - علیرضا حسین خانی – پیرولی کریمی – همت علی سالم – شاه حسن بنیادبان – رحمان زعفری و سایر هنرمندان فقید زنده اند و خوشتر از همیشه می نوازند پس دوستداران موسیقی لرستان از استاد می خواهند. فرج جان بنواز سوزهای درونی دل را بنواز بنواز هر شب دل غمستان است. بنواز که در شام غم ، صبح امیدی مرا

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    ویرایش توسط milad1985 : Saturday 15 November 2008 در ساعت 08:44 AM

  4. 3 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  5. #3
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض شاه میرزا مرادی - مروارید اقیانوس


    0 Not allowed! Not allowed!

    شاه‌میرزا مرادی (۱۳۰۷ - ۲۳ آذر ۱۳۷۶) نوازنده سرنا و از چهره های سرشناس موسیقی لری بود. وی با اجرای کنسرت های متعدد در ایران و دیگر کشورها، توانست گوشه هایی از موسیقی فولکوریک ایران را به به جهانیان معرفی کند. محمد مرادی (شا میرزا) در سال ۱۳۰۷ در روستای باباخانی لرستان متولد شد . وی از سن ده سالگی نواختن تمبک را در کنار عمویش محمد علی مرادی که نوازنده کمانچه بود آغاز کرد . در حین آموختن ضرب شروع به یادگیری کمانچه کرد و نواختن کمانچه را نیز از عموی خود فرا گرفت. در سن پانزده سالگی آموختن سرنا را نزد پدرش شروع کرد


    زندگینامه
    شاه میرزا مرادی به سال ۱۳۰۷ خورشیدی در روستای باباخانی از توابع شهرستان دورود در استان لرستان به دنیا آمد. خانواده شاه میرزا اهل موسیقی و نوازندگی بودند. وی ابتدا نواختن ضرب و کمانچه را نزد عموی خود محمدعلی آموخت. محمدعلی خود از نوازندگان معروف منطقه بود. اما بعدها به فراگیری سرنانوازی نزد پدر خود، ولی مرادی روی آورد و تا آخر عمر به نواختن سرنا ادامه داد.

    شاه میرزا مرادی به تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۷۶ خورشیدی درگذشت و در شهر دورود به خاک سپرده شد


    اجراها
    شاه میرزا مرادی شهرهای مختلف ایران مانند تهران، تبریز، سنندج و ارومیه به اجرای برنامه موسیقی دست زد. اما حوزه اجراهای وی به داخل ایران محدود نشد و در سالهای بعد، اجراهایی در کشورهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان، بلژیک و اتریش نیز داشت


    جایزه ها
    شاه میرزا با شرکت در اولین جشنواره موسیقی فجر توانست مقام اول و دیپلم افتخار این جشنواره را به دست آورد. وی در سال ۱۳۷۰ با شرکت در فستیوال موسیقی آوینیون فرانسه، مقام اول سازهای بادی جهان را کسب کرد و به مروارید اقیانوس لقب گرفت. او درسال ۱۳۷۲ خورشیدی بهترین نوازنده سازهای بادی دنیا درجشنواره سازهای دوزبانه شناخته شد
    ویرایش توسط milad1985 : Friday 14 November 2008 در ساعت 03:27 PM دلیل: با عرض پوزش - اشتباه تایپی در نگارش عنوان مطلب (مرادی به ص اشتباه مردای نوشته شده بود)

  6. 3 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  7. #4
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض مرحوم علیرضا حسین خانی


    0 Not allowed! Not allowed!

    استاد زنده یاد علیرضا حسین خانی : ترانه سرا - آهنگساز - نوازنده و خواننده شهیر و چیره دست لر . او که مهارت اعجاب بر انگیزی در نواختن ساز [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] داشت. در سالهای نه چندان دور با اشعار و آهنگهای دلنشینش سالیان زیادی نوازشگر خستگیها و سازنده خاطرات فراوان و شادی آور مردم خرم آباد و لرستان بود . هنوز هم ترانه های او همچو « رمو وه شوآ » - « اکرم بنت حوا » و ... در خاطر مردمان این دیار زنده است.

  8. 3 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  9. #5
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض ایرج رحمانپور - شاعر ترانه سرا و خواننده


    0 Not allowed! Not allowed!
    مردم ايرج رحمان پور را يك خواننده خوش صداي لرستاني ميدانند، همينگونه هم هست. اما ايرج شاعر خوبي هم هست و بسياري از ترانه هاي مشهور لري كه توسط خوانندگان مشهوري چون فرج عليپور اجرا مي شوند از اشعار رحمان پور هستند. اما آنچه ايرج را از ساير خوانندگان و شاعران لرستاني متمايز مي كند انديشه، تعهد و تلاش او براي حفظ فرهنگ، تاريخ و هويت قوم لر است.


    ايرج رحمانپور مي‌خواند و صداي كمانچه در ناي او مي‌پيچد. كمانچه سوز دارد و در صداي رحمانپور آتش مي‌زند. با خود فكر مي‌كنم نكند شعله در گلوي‌ آوازش گر بگيرد و جهان يكسر بسوزد. „تو را مي‌نويسم، بر روي سنگ، بر روي چوب...” صدا اوج مي‌گيرد„به هر جا برسم، بر روي كوه،بر روي موج آب،بر روي بازوي پهلوانان،بر پيشاني اسب، تو را مي‌نويسم...” آواز اوج مي‌گيرد:„در رفتن، در آمدن، با پاي پياده، سوار بر اسب، تو را مي‌نويسم...” رحمانپور چشمهايش را بسته و خود با صدا رفته است. به كجا؟„بر روي اوج آواز، آنجا كه دستي دلي را ناز مي‌كند، تو را مي‌نويسم” گوش سپرده‌ام به صدا و سوز كمانچه‌اي كه قلبم را شيار به شيار طي مي‌كند. صداي غمگين رحمانپور در من است و خود تنها چند صندلي آن‌طرف‌تر نشسته و با راننده اتوبوس گپ مي‌زند. صداي او در من گرم و زلال پيش مي‌رود. او خود اما دورتر از اثرش نشسته و چند صندلي با من فاصله دارد. من اما جهاني ديگر را تنفس مي‌كنم. جهاني را كه خشم و خاطره‌اش در صداي او ديگرگونه مي‌شود و فرياد مي‌شود. جهاني كه شادي‌اش را از اندوه او مي‌گيرد„تو هستي و ديوار و ديوار،در سكوت مطلق شهر ساكت، من صداي تو را مي‌شناسم...” بخوان رحمانپور، بخوان... „بيمار بيمارم، در كوهستان‌ها به جستجوي طبيبي مي‌چرخم” تنها آواز زخمي مانده و من و اتوبوس نيم شبي كه در پيچ و خم جاده‌هاي جهان مي‌رود. „نفس سردي در سينه‌ات جاي گرفته، سرگردان آسمان را دور مي‌زني، نه منفجر مي‌شوي، نه مي‌باري” مي‌رويم با صدايي كه مي‌خواند„بيا برويم، بيا برويم كه شور و شوق رفتن دنيا را به سرگيجه انداخته...” كمانچه گريه مي‌كند. صدا شعله مي‌كشد. التهاب آتشي بيدارم مي‌كند. در خود مي‌پيچم و با صدا مي‌روم. با شعله‌هاي آتشي كه گر مي‌گيرد ورقص‌كنان از حنجره بيرون مي‌زند. „شب خسته و كوفته مرا گرفت، در ديار خود غريبم... درد‌هايم سخت و سنگين شده اند، توان رفتن ندارم، بيا تا كوههاي دردم را بر شانه هايت بگذارم” اتوبوس در جاده‌هاي تاريك به كجا مي‌رود؟ميان شعله ها و ناي حنجره اين مرد به كدام سوي جهان مي رويم‌

  10. 3 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  11. #6
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض استاد علي اكبر شكارچي


    0 Not allowed! Not allowed!
    در سال 1328 در لرستان به دنيا آمد. نواختن كمانچه را در سن 7 سالگي به طور خودآموز با تاثيرپذيري از نوازندگان محلي شروع كرد. در سال 1354 تحصيلات دانشگاهي خود را ازدانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران در رشته موسيقي با ساز كمانچه به اتمام رساند. در حين تحصيل در مركز حفظ و اشاعه موسيقي پذيرفته شد. ولي پس از انقلاب حدود 2 سال در دانشكده هنرهاي زيبا و 5 سال در مركز حفظ و اشاعه و 8 سال در كانون هاي چنگ وچاووش به تدريس پرداخت. هم اكنون نيز به مدت 8 سال سال است كه در دانشگاه سوره بهتدريس كمانچه مشغول است. شكارچي از محضر استادان: علي اصغر بهاري، نورعلي برومند،دكتر صفوت، هرمزي، فروتن و كريمي بهره برده است و تاكنون به اجراي كنسرت در جشن هنر شيراز، تهران، رشت، دامغان، سمنان، اراك و چند كشور اروپايي و كلمبيا و استراليا به صورت گروهي به تك نوازي پرداخته است. انتشار نوارهاي خلق لر، جرس، خونين شهر، قطعات موسيقي لري، كوهسار، بيست ترانه كهن لري، كاروانه، موسيقي فيلم خون بس، آلبوم رديف ميرزاعبدالله با كمانچه، بهارباد، خواب شقايق و انتشار كتاب هاي وزن خواني 1 و 2 ازديگر فعاليت هاي ايشان مي باشد
    ویرایش توسط milad1985 : Saturday 15 November 2008 در ساعت 08:18 AM

  12. 3 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  13. #7
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض رضا سقايي - قناري خاموش


    0 Not allowed! Not allowed!

    حنجره اش دیگر سالهاست که اورا یاری نمی کند تا بخواند ... بخواند از وضعیت بد سالیان نه چندان دور خود . سالیانی که در اوج مشکلات روحی و اقتصادی سپری شد. ای کاش می شد زمان را به عقب برگرداند تا شاید گوش و چشم مسئولین نسبت به وضعیت اینگونه از هنرمندان باز می شد و آنان اینچنین روزگاری را سپری نمی کردند . هنر و بویژه هنر موسیقی زمانی برای همه عشق بود. و در کنار آن لقمه نانی هم پیدا می شد که روزگار را با آن سپری کنند . اما !!! حالا چه؟ فشار اقتصادی جامعه تا حدی بالاست که اگر هنرمندان بتواند آن لقمه نان خالی را هم بدست آورند کلی هنر کرده اند. چند ماه پیش یکی از دوستان مطلبی در مورد بیماری استاد رضا سقایی نوشتند. بله متا سفانه استاد سقایی مدت هاست بر اثر عارضه سکته مغزی در بیمارستان بستری است. که امیدواریم لطف خداوند هرچه زودتر شامل حال ایشان شود و شفا یابد. استاد رضا سقایی به مردم عشق می ورزد عاشق خرم آباد و کوچه هایش بوده و هست. روزگار را با یاد خوش دوران گذشته اش سپری می کند.
    ترانه های حماسی . عاشقانه. آوازها. تصنیف های زیبا در دستگاه های مختلف . اجرای و تسلط کامل وی بر مقام های مختلف موسیقی لری همه و همه بیانگر توانمندی این هنر مند عزیز می باشد . صدای رویایی استاد رضا سقایی براستی که زیبا و ماندی است.
    در مورد کم لطفی به هنر و هنر مندان شکایت زیاد است اما
    همه با هم برای شفای استاد رضا سقایی دعا کنیم.

    در بی ستاره ترین شب ها طنین صدایش با شب تیره می آمیخت تا روشن ترین ستاره ها را گواه غم ها و تنهایی های این قوم بگیرد . وقتی از شب می گفت و اسمان

    در بی کسی و بی پشت و پناهی برادرانم یکدانه برادری سر بر می اورد (تفنگ) وقتی محرم خوابهای شبانه ام می شود صدایش

    سر برار و بخوان تا گیس بریده (دختري كه به خاطر مرگ برادر گيس خود را بريده) ایلم از غم بی برادری به زاری ننشیند. چه کنیم که آفتاب فرو نشسته و غروب راز آن غربت بزرگ است. پنجاه و هفت سال از تولدش سپری شده و هنوز کوچه پس کوچه های دل هر لر زاده ای مملو از طنین خوش آواز اوست. هر کسی که اهل خرم آباد بود صدایش را خوب می شناخت. از زمانی که نوجوانی بیش نبود و درخیاطی علی اکبر فاضل پور شاگردی می کرد و گاه زمزمه

    ایزد پناه آموزگاری که کار را در خرم آباد آغاز کرد و به خاطر انس و الفتش با این دیار بیشترین اوقات خود را به ضبط آواها و نواهای لری می گذراند. اواهایی به روایت شادروان امام قلی امامی , علیرضا حسین خانی , علی خان شفاهی , پیر ولی کریمی, غلام جمشیدی, شاه میرزا مرادی, سبزعلی درویشیان, و تمامی کسانی که اکنون نام و یادشان برگهای سبز دفتر خاطرات هر لر زبانی را به شیرینی و حلاوت آن روزها ورق می زند. ایزد پناه می گوید در همین سال ها بود که از نوجوانی خوش صدا که در خیاطی علی اکبر فاضل پور در خرم آباد شاگردی می کرد بسیار شنیدم . نوجوانی خوش صدا که خوش می خواند و صدایش عقل و هوش هر رهگذری را در آن گذر می ربود. به خیاطی فاضل پور رفتم و از شاگردش سراغ گرفتم. او خودش را معرفی کرد رضا هستم ! عصر همان روز او را به منزل بردم و همانجا اولین یادگار جاودان رضا سقایی „بزران” را با کمانچه ي علی خان شفاهی ضبط کردم .

    قطعه ای که هنوز هم در آرشیو خصوصی نگارنده موجود می باشد.

    هرچه روزها و سالها می گذشت از رضا در کوچه پس کوچه های دیار خرم آباد بیشتر شنیده می شد. خود رضا می گوید: با مرحوم فاضل پور به کوچه باغهای خضر در خرم آباد می رفتم تا در آنجا تمرین آواز کنم. مرحوم فاضل پور جلوتر راه می رفت و من پشت سر او در کوچه باغ قدم میزدم و آواز می خواندم.

    دقیقا پس از محرم سال چهل و سه است

    که با مکاتبات مجدانه ی حمید ایزد پناه ریاست اداره فرهنگ و هنر وقت اولین ترانه های لری با صدای رضا سقایی , کمانچه حسین سالم , تنبک منصور سالم و گرد اوری و تصحیح اشعار از حمید ایزد پناه در استودیو ی سراسری رادیوی ایران ضبط می شود. و اینگونه بود که برای اولین بار نوای دل انگیز این دیار با گنم خر , کوش طلا , قدم خیر, سیت بیارم , و مریم مریم به گوش ایرانیان رسید و از ان پس بود که عصر طلایی موسیقی لرستان اغاز شد. هنوز پس از سالها می شود رایحه دل انگیز „گل باغی” را در عصر صدایش بویید ... با درخت نارون هم صدا شد تا سرود „رتم و صحرا” را ساز کرد . در آسمان „زنه ای” می شود با صدای روشنش ستاره شمرد یا که خوشه خوشه چید. با بانوی ترانه هایمان „قدم خیر” هم قطار شد و زنگ ها را برای کوچی دیگر „بزران” به صدا درآورد. آثار فاخر رضا سقایی با ضبط مجموعه ی „موتورچی” با تنظیم زنده یاد استاد مجتبی میرزاده در سال شصت و شش به اوج خود رسید . رضا پس از آن در سال پنجاه و نه مجموعه „تفنگ” را با کمانچه فرج علیپور ضبط و منتشر نمود . پس از آن بود که رضا حنجره خود را برای عمل لوزه به تیغ جراحان سپرد و پس از این عمل جراحی بود که دیگر هرگز نتوانست بخواند و این آغاز ناکامی های رضا و ناکامی های موسیقی این دیار بود. در دوران جنگ تحمیلی در خرم آباد در شهرستان ازنا بر اثر ترکشی که به ناحیه سر رضا سقایی اصابت نموده بود وی به درجه رفیع جانبازی نایل شد.

    و اگر چه درجه جانبازی افتخاری بس بزرگ می باشد و لیکن برای رضا سقایی انزوا و تنهایی بود. او که سال های سال طنین صدایش فریاد همه ی غم ها , شادی ها, دردها , تلخی ها , شیرینی ها و حماسه های مردمان این دیار بود (بدور از حتی صدایش) فقط و فقط با خاطراتی می زید که شاید بیشتر عذابش دهد تا شادمانش سازد. رضا اینک در تنهایی در بستری افتاده که نه از دایه دایه مهربان ترانه هایش در آن خبری است و نه از تک درخت نارونی رسته در کوچه باغ زندگیش... در اسمان „زنه ای” اش هیچ ستاره ای نیست و تنها با خاطره ی آن روز گرم و افتابی تیر ماه هفتاد و نه به سر می برد که پس ازسالها دوری از نفس گرم علاقه مندان موسیقی باز هم توانست فقط برای لحظاتی به روی سن بیاید و از ته دل „علیدوسی” سر دهد. و برای آخرین بار در دیماه هشتاد و دو در جریان ضایعه اسفناک زلزله بم برای جمع آوری کمک به هموطنانش به صحنه آمد و برایشان مویه سرداد.

    رضا سقایی صدای ماندگار موسیقی عشق و حماسه اکنون در یکی از بیمارستانهای شهر خرم آباد بستری است. رضا که در زندگی هرگز همسری اختیار نکرد اکنون در بستری خفته است که جز خاطرات تلخ و شیرین از روزگارانی دور احوال پرسی ندارد... شاید رضا هرگز گمان نمی کرد زندگیش مصداق ترانه هایش باشد براستی آیا این روز را تصور می کرد انگاه که از عمق جان می خواند:

    چه خووه بیمار بویی اما نمیری دوسکت بالا سرت ریشه بینی


    برخیز بزرگمرد ! قناری و خاموشی؟! ... نه هرگز سکوتت باورمان نمی شود و مرگ این صدا , مرگ همه ی حماسه های ایلم خواهد بود ... جاودانه ای در یادمردمان و در جاری ترانه هامان

  14. 2 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


  15. #8
    milad1985 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    1881
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    49
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    28
    111 بار تشکر شده در 35 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض هنرمندان لرستان از ديرباز تا زماني كه از لرستان خداحافظي كردم


    0 Not allowed! Not allowed!
    اگر بخواهیم از هنرمنداني كه در زنده نگه داشتن و ترويج موسیقی دیار لرستان كوشيدند یادی نمائیم باید از هنرمندان گمنامی چون میرنوروز، علیدوست، عزیزبگ و صدها عزیز گمنام دیگری که با تمام وجود در این راه گام برداشته اند بیاغازیم، لیک نام تنی چند از عزیزانی که برای اعتلای هنر موسيقي لرستان کوشیده اند، خدمت شما سروران ارائه مي شود:
    به ترتیب حروف الفبا:
    سیف الدین آشتیانی، مجید احمدی، بهمن اسکینی، شکراله الماسی، زنده یاد امامقلی امامی، حمید ایزدپناه، رمضان پرورده، زنده یاد غلام جمشیدی، زنده یاد علیرضا حسین خانی، زنده یاد سبزعلی درویشیان، زنده یاد حشمت اله رشیدی، حشمت اله رجب زاده، ایرج رحمانپور، حسین سالم، زنده یاد همتعلی سالم، رضا سقایی، فرشاد سیفی، علی اکبر شکارچی، فرج علیپور، زنده یاد پیرولی کریمی، زنده یاد شاهمیرزا مرادی، محمد میرزاوندی، زنده یاد نجفعلی میرزایی، داریوش نظری، رحم خدا نوری شاد و...

  16. 4 کاربر برای این پست از milad1985 تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •