چند نكته اي رو من باب بحث داغتون عرض ميكنم اميدوارم مفيد باشه.
اول اينكه مقايسه موسيقي ايراني و كلاسيك كار اشتباهي هست. چون وجه تمايز اين دو نوع موسيقي بسيار بسيار زياد و اشتراكاتشون بسيار اندك هست.
دوم اينكه هر چيزي رو آدم دنبال اصلش باشه بهتره تا اينكه دنبال عكس برگردونش باشه.
سوم اينكه اين احتياج به بحث و نظريه نداره كه آدم بخواد در راستاي اثبات پايه اي بودن كلاسيك و ضعف نوازندگي ويولن ايراني دليل و مدرك بياره . چون ويلن سازي هست كه در حدود هزار سال در فرهنگ اروپايي رشد و تكامل پيدا كرده و به اين سطح رسبده (چه از نظر تكنيك و چه از نظر ساخت) و مائي كه تو اين دوره تكامل و پيشرفت هيچ نقشي نداشتيم الا كپي برداري از اين ساز و بومي كردن اون چه احتياج به آوردن دليل و مدرك داريم.
چهارم اينكه كدوم استاد كار ايراني رو ميشناسيد كه در سطح جهاني ويلن بزنه (منظورم ايرانيه) كه آدم بخواد ايراني رو با كلاسيك مقايسه كنه.
پنجم اينكه هر آدم چپر خياري ميتونه با يه نگاه سطحي بفهمه تمرينات كتاب خالقي از روي ل ويولن و متدهاي كلاسيك الگو برداري شده و بومي شده. اين از آنجا مشخصه كه يه كلاسيك كار ميتونه ايراني رو بدون تكنيك هاي خاص ايراني خوب اجرا كنه اما يك ايراني كار در سطح همايون خرم از اجراي آهنگهاي كلاسيك متوسط هم عاجزه باشه. شايد فكر كنيد دارم بي احترامي ميكنم يا دارم اغراق ميكنم اما تا نخوري سيلي صورت نشود نيلي. منظور اينه كه آدم بايد مثل من بره با يه استاد ايراني كار كنه بعد با يه استاد كلاسك تا بفهمه فرق روش تدريس مكتب خونه با روشهاي علمي روز چيه. مثل فرق پيكان هست با لمبورگيني هر چند پيكان هم مال ما نيست.
در پايان بايد بگم من بسيار بسيار موسيقي ايراني رو دوست دارم و براي تموم اساتيد ايراني كار احترام قائلم اما اعتقا دارم كه نبايد مباحث رو با هم خلط كرد چون هر كشوري متناسب با زبان و فرهنگ خودش رو به سمت پيشرفت مياره و سازهاي بومي بهتر از سازهاي وارداتي به نظرم جواب ميدن. مثلا بسياري از نوازندگان سنتي ما با سازهاي ايراني الاصل تونستند در سطح جهاني حرفهائي بزنن اما ويولن كاراي ايراني ما نتونستن اون جور موفق باشند و اين به اين خاطر هست كه كلا ويولنيست هاي ايراني كار خيلي كم به متدهاي كلاسيك توجه ميكنن. كلا ويلني كه بنا به قولي هشت هزار نوع آرشه كشي داره تو كلاسيك همين ويولن وقتي ايراني ميشه تنها شايد 100 نوع آرشه كشي هم نداشته باشه .
تموم چيزهائي كه گفتم تفاوت ويولن نوازي ايراني و كلاسيك هست اما اينكه ضعف موسيقي كلاسيك چيه و آيا تو ايران آموزش كلاسيك به همون صورتي هست كه تو كشورهاي پيشرفته ؟ اين بحث ديگه اي هست و در جاي خودش قابل تعمله.
كلا نظرم اينه كه آدم اگه ميخواد ايراني رو خوب كار كنه بايد عمري كلاسيك برنه تا ايراني كار خوبي باشه هر چند كارش آش شلم شوربائي ميشه كه احتياج به دليل و مدرك نداره. اين رو به اين خاطر گفتم كه كلا با نظر تموم دوستاني كه اعتقاد دارن اول كلاسيك بعد ايراني مخالفم چون با يك سال دو سال كلاسيك زدن آدم نميتونه بگه من پايه كلاسيك رو زده و حالا شروع مي كنم به ايراني زدن.
يه مثال مشكل رو حل ميكنه به نظرم: گرفتيم شما اومديد 5 سال كلاسيك كار كردين و تموم پوزيسيون ها رو مسلط شدين. تا اينجا درست. خوب ميگين من كه حالا به نواندگي ويولن كلاسك مسلط شدم حالا ميام ايراني كار مي كنم. به نظر ميرسه كه اين روش هيچ مشكلي نداره. اما يه چيزي كه اساس موسيقي كلاسك هست رو فراموش كردين و اون اينه كه آدم با تكرار و تمرين نوازنده ميشه . يعني اينكه شما اگه به اندازه منوهين هم كلاسيك كار بشين اين احتياج داره به تمرينهائي پيشرفته كه همه روز ساعتهاي متمادي اون تمرينات رو در سطح بالا انجام بدين و بعد بگين من مثلا به موسيقي كلاسيك مسلط هستم. با تاكيد ميگم اگه 5 روز تمرين نكنيد باز بايد خودتون رو به اون سطح برسونيد.
حالا سوال من اينه از همه دوستان كه كدوم ويلن كار ايراني رو ميشناسد كه موسيقي پايه كلاسيك رو روزانه در سطح پيشرفته كاركنه و هميشه در سطح عالي ايراني كار هم باشه؟ آيا موسيقي كلاسيك رو ميشه چند سال در سطح پيشرفته كار كرد و سپس اون تمرنها و زحمات رو به امون خدا ول كرد و ايراني كار شد؟
اگر جواب شما مثبت باشه حتما دچار تناقض شديد چون ادامه دادن موسيقي كلاسك در سطح پيشرفته ديگه وقتي براي آدم نميذاره تا آدم ايراني كار كنه.
اميدوارم كسي رو ناراحت نكرده باشم
علاقه مندي ها (Bookmarks)