قسمت آخر
و مباحثي را كه آن شب مطرح شد ، بر اساس مهم بودن ، اينجا به شكل تيتر وار و در صورت لزوم همراه با بخشي از صحبت ها قرار مي دهم. اما توضيح كامل همه ي صحبت ها بسيار طولاني است.
مقايسه كارهاي جديد وقديمي ابي:
در اين قسمت حسام علاقه مند بود كه كاراي قديم وجديد ابي يك مقايسه اي با هم بشوند. او معتقد بود كه ابي در 3 آلبوم آخرش از اصل خودش فاصله گرفته. و در طول مراسم به موضوعي كه خيلي تاكيد مي كرد، بحث رميكس كردن برخي از كارهاي تاپ ابي بود. و دوستان هر كدوم نظر خودشون رو دادند. به مختصري از اين بحث مي پردازيم.
حسام : من خودم نظرم اينه كه ابي بعد از ستاره هاي سربي ، يه مقدار ضعيف شده كاراش . حالا با يك سري بحث كردم. خيلي هاشون متعصب بودند ، مي گفتند نه. من يه مثال مي زنم. من خودم ميشه گفت اكثر آهنگ هاي ابي رو حفظم. شعر هاش رو. ولي اصلاً از كاست طلوع كن به اينور ، شعرهاشو نتونستم حفظ كنم . چون اصلا نتونستنم آنچنان ارتباط برقرار كنم. چرا مثلاً اون آهنگ تو را نگاه مي كنم هستش. اون خيلي زيبا ست. ولي بقيش رو ميشه گفت در مقايسه با سوگولي آهنگ هاي ابي كه خودش هم مي گه پوست شير ، در سطح پايين تري است. چون اصلاً اون يك اهنگ به كل اين 3 تا آلبوم آخرش مي ارزه. نمي خوام زير سوال ببرم. اونها هم زيباست. ولي مي خوام بدونم نظر ديگران چيه. مخصوصاٌ اين آلبوم آخرش ، حسرت پرواز. من فكر مي كنم خيلي قوي تر از اين ها مي تونست كار كنه. و مي تونست با آدم هاي حرفه اي تري كار كنه. نمي خوام بگم چون همه آهنگ ها و تنظيم ها از شوبرته، كارا ضعيفه. ولي خيلي مونده كه به حد ابي برسه. من نمي دونم ممكنه صداي منو بشنوه ، مي خوام نظر خودمو به عنوان كسي كه واقعاً ابي رو دوست دارم ، چون ابي يك كسيه كه همچين نيست كه شما بخواي لحظه اي رو بگذروني و گوش بدي آهنگ هاش رو. ابي صداش خاطره سازه برام. شايد آدم بعضي خواننده ها رو وقتي خيلي غمگينه گوش بده كه از اون حال و هوا بياد بيرون. ولي اصلاٌ آدم ، ابي گوش مي ده كه براش لحظه ايجاد كنه. خيلي بالاتر از اونه كه بخواد آدم يه لحظه تفريحي به صداش گوش كنه.
علي شيخ الاسلامي : من خودم به اين موضوع خيلي فكر كردم براي خودم تو تنهايي. ولي نتونستم به يك نتيجه درست برسم كه واقعاً اينجور شده يا نه. خودم خيلي اين موضوع رو قبول ندارم. شايد چون ابي رو خيلي دوست دارم و متعصبم اين رو مي گم. كافيه ابي باشه ، صداش باشه ، همون براي من بسه.
آريا فتاحي: من فكر مي كنم ما هر چقدر كه جلوتر مي آييم، خواننده هاي ما به يك پختگي مي رسند به هر صورت. ابي 40 ساله پيش كه شروع كرد ، از سن 19 – 20 سالگي، انقدر تجربه نداشت. كم كم كه اومد به جلوتر و با آدم هاي بزرگي مثل جنتي عطايي مثل ..
حسام: ابي آدمي است كه اصلا قوي شروع كرد.
آريا: مي دونم. مي خوام به همين نتيجه برسم. من خودم به اين چيزي كه مي گم اعتقادي ندارم چون ابي رو هميشه دوست داشتم . ولي خب به لحاظ اين كه همه ي جوون ها بخوان گوش كنند ميگم. الان ديگه دوره اي نيست كه جوون هاي امروز مثلاً با آهنگ هاي مثل خاكستري و با اون تِم و با اون سنگيني ارتباط لازم رو برقرار كنند. قشنگه. قشنگيش رو كاملاً درك مي كنند ، شعري كه قوي باشه، ملودي كه قوي باشه، تنظيم قوي رو حس مي كنند ، ولي ارتباط مورد نياز رو برقرار نمي كنند . در چند وقت اخير بزرگاني مثل ابي و ديگران يك تحولي خواستند به وجود بيارند و اين كه نسل جديدي رو بتونند طرفدار خودشون بكنند.. حالا آدم هايي هستند كه حتي 10 سال 12 سال سن دارند و من هم مي شناسمشون ، ابي رو واقعاً دوست دارند. كه به دليل همين نوآوري هايي بوده كه انجام داده. من يادمه زماني كه آلبوم حسر ت پرواز، اومد بيرون ، من چند تا از دوستام بودند كه اينها اصلاً موسيقي ايراني گوش نمي دادند. مثلا سبك هاي راك يا خارجي و كاملاً آمريكايي گوش مي دادند. ولي وقتي اين آلبوم اومد بيرون ، من با تعجب و خوشحالي مي ديدم كه ابراز علاقه مي كنند و مي گفتند چه قدر آلبوم زيبايي است. و از نظر اونها زيباست. ولي شايد براي مايي كه 40 ساله كارنامه ي هنريش رو داريم گوش مي ديم ، و هر لحظه باهاش زندگي كرديم ، شايد برامون قابل پذيرش نباشه كه ابي بياد، آهنگي در حد حنا خانوم بخونه. ولي واسه اون جوون هاي ديگه كه مي خواهند ، نوعي ارتباط رو برقرار كنند ، نسل جديدي كه مي خواد بياد وسط ، اين قضيه مهمه. در مورد آلبوم شب نيلوفري هم ، اون خب كاملاً داستانش مشخصه. علت ضعفش اگر قرار باشه ضعفي داشته باشه ، ترانه و ملودي نيست. اما تنظيم همانطور كه قبلاً تو خاكستري هم بحثش شده ، زياد تنظيم جالبي نيست. ميكس نهايي آهنگ ها خوب نشد. چون مي گفتند سياوش اونجور كه بايد وقت نذاشت ، خيلي سريع همه چيز جمع و جور شد و به گفته ي ابي ، اين آلبوم سومين آلبومي بوده كه قرار بوده اون شركت تحت قرار داد بيرون بده ، اما زماني اين آلبوم اومد كه بايد سومين آلبوم ميومد اما اين تازه اوليش بود. و مسائلي از اين دست. و آلبوم طلوع كن هم فكر نمي كنم خلي بخواد ضعيف بوده باشه. به هر صورت كار وقتي به جلو مياد ، وقتي شما جلوتر مي ري، موضوع جذب طرفداران جديد و عقايد جديد، باعث ميشه كه تلطيف ايجاد بكني ولي نه در اون حد كه بخواد به ابي لطمه بزنه. ستاره هاي سربي هم در واقع يك تحول جديد بود.
حسام : در واقع جريان همون پختگي كه شما گفتيد.
آريا: بله. يعني بعد از آلبوم هايي مثل ستاره ي دنباله دار ، اتل متل و يك سري آهنگهايي كه اونور خونده شد، ستاره هاي سربي يك سبك جديد و يك نوآوري جديد بود و در واقع يك نقطه ي عطفي بود . بعد از اون خيلي ها احساس مي كنند كه ابي افت كرد. اما مي بينيم كه در عطر تو هم كارهاي قابل توجهي وجود داشت. در خود طلوع كن هم كارهاي خوبي بود. و حتي در شب نيلوفري هم كارهايي بسيار جاودان حضور دارند.
موضوعي كه خيلي زياد در موردش بحث شد و از ابتدا بسيار بر روي آن مانور داده شد. بحث رميكس تعدادي از كارهاي ابي بود كه حسام مطرح كرد. كه كارهايي مثل پوست شير اگر تنظيمي جديد بهش بخوره مي تونه بسيار جالب باشه. و حيفه كه برخي اهنگ ها توي خاطرات 20-30 سال پيش خودشون بمونند. كه احمد در اين قسمت صحبت هاي جالبي كرد:
احمد فتاحي: كار رميكس ، كار خيلي با ارزشي مي شه وقتي ، يك تنظيم درست روش باشه. الان آقاي داريوش كار چشم من رو رميكس كرد. به چه زيبايي. حتي زيبا تر از اجراي اولش ، اجرا كرده. و به چه دليل. روي كلمات تغييرات خاصي ميده. باعث مي شه شنونده اي كه الان شايد 10 سالشه، 12 سالشه ، فكر بكنه كه چرا اين تحرير رو اون واژه قرار گرفته . چيزي كه خود داريوش الان بعد از 30 سال خوندن ، به اين نتيجه رسيده كه بايد اين واژه به شكل ديگه اي تلفظ بشه. اگه در اين قالب قرار بگيره رميكس، خب خيلي عاليه. اما مسأله هاي زيادي وسط هست. الان خيلي از دوستان اعتقاد دارند كه ابي به بازار نزديك شده. من اصلاً چنين عقيده اي ندارم. اما خيلي ها كه صحبت مي كنند معتقدند ابي از اصل خودش داره فاصله مي گيره. و به بازار نزديك مي شه. اولاً من فكر مي كنم ابي اصلا نيازي نداره كه به بازار نزديك بشه. چون هميشه نزديك بوده خود به خود. اما چه چيزي كه باعث ميشه كه ما فكر كنيم كارهاي ابي ضعيف شده . شايد مشكل ابي اينه كه از همون ابتدا قوي شروع كرده. شايد مشكل واروژان اين بوده كه از همون ابتدا ابي رو پيدا كرده. داريوش رو پيدا كرده. بابك بيات ابي رو پيدا كرده. ايرج جنتي عطايي داريوش رو پيدا كرده. داريوش جنتي عطايي رو پيدا كرده. شايد مشكل اين چند نفر اين باشه. اما الان تو بُعد ترانه مي گويند، ايرج جنتي عطايي افت كرده. اردلان سرفراز افت كرده. در بُعد موزيك مي گفتند حتي بابك بيات در اواخر ، كارهاي داخليش در حد كارهاي قبل انقلابيش نبوده. يا خيلي از خواننده ها و آهنگ سازها. مثل همين آقاي داريوش. اين به چه دليله؟
خب بعد از انقلاب مطمئناً هنرمندان ديگه اون نزديكي رو نسبت به هم نداشتند. پخش شدند. يكي تو لس آنجلس . يكي رفت فرانسه. يكي آلمان. يكي ساكن لندن شد. يكي هنوز خودش رو پيدا نكرد. تا اومد پيدا كنه ، 20 سال از اقامتش و عمرش گذشت. اين ها باعث شد خيلي ها افت كنند. ما خواننده هاي بزرگي داشتيم. مثل عارف. مثل مارتيك. اما هيچ كدوم نتونستند كارهاي قبل از انقلاب رو تكرار كنند. ولي ما آقاي ابي رو داشتيم. اولين اهنگي كه بعد از انقلاب خوند همين آهنگبا تو بود. كه هنوزم زنده است. و سر زبون همه جوون ها مي چرخه. ولي متاسفانه خواننده هاي بزرگي داشتيم . عارف به بازار نزديك شد. به خاطر اين كه زندگي بعد از انقلاب خيلي سخت شد. براي خواننده اي كه وطنش رو ترك كرده. اما خب شايد يك شانسي كه خواننده هاي بزرگ ما داشتند، اينه كه هنوزم تونستند پيوندي داشته باشند. بعد از انقلاب فريد زلاند رو داشتيم . اضافه شد. تيم اردلان سرفراز و فريد زلاند در كنار ابي و داريوش، بهترين تيم هايي بودند كه بعد از انقلاب داشتيم. ما قبل از انقلاب تيم هايي داشتيم كه بابك بيات يك دستش يود. ايرج جنتي عطايي يك دستش بود. شهيار قنبري يك دستش بود. اما بعد از انقلاب خيلي ها معتقدند شهيار قنبري افت كرده. اردلان سرفراز گوشه گير شد. كار نكرد. اما دلايلش هيچ وقت معلوم نشد. اردلان سرفراز چرا كار نكرد؟ شايد گريز ناگزيرش واقعاً دليل اين كار بوده. شايد اين گريز ناگزير ، باعث شد هنرش رو از دست بده ، به مدت چند سالي. اما الآن مي بينيم كه كارهاي بسيار قشنگي ازش منتشر شده.
خواننده هاي بزرگ ما الان هم هنوز تك اند. هيچ كارشناسي نمي تونه بياد بگه ، كار هاي ابي ، صداي ابي ، افت كرده نسبت به 10 سال پيشش. خيلي ها معتقدند كه حتي روند صعودي هم داشته. چون كسي كه از وطنش خارج مي شه ، شايد 10 سال طول بشكه تا خودش رو وفق بده با شرايط. خود ابي هم شايد ، من معتقدم بعد از سال 95 تازه تونست خودش رو با شرايط هماهنگ كنه. در واقع كارگزاري و در اصل قدمي كه مردم براي كنسرتها برداشتند ، از ابي شروع شد. هنوز هم تحسين مي كنند كار ابي رو براي كنسرتها. كه يكي از اولين خواننده هايي بود كه كنسرت برگزار كرد. سپس اتحاد ابي و داريوش كه به اعتقاد من بهترين خواننده هاي مرد اين 50 سال اخير ايران بودند. اصلاً موسيقي پاپ ايران بودند از تولد تا الان . اين پيوند باعث شد كه مردم خيلي بهتر اين صداي اعتراض قبل از انقلاب رو بشنوند. ولي متاسفانه عرض كردم ، همين دوري جغرافيايي باعث شده كه ابي و داريوش هم از هم جدا شوند. حاشيه هايي كه بين كار اينها قرار گرفت. باعث شد كه اين ها از هم جدا شوند. الان هيچ طرفدار ابي نيست كه كارهاي داريوش رو دوست نداشته باشند. هيج طرفدار داريوش نيست كه كارهاي ابي رو دوست نداشته باشه.
ترانه و پوست اندازي در يك دهه ي اخير:
صحبت هاي جالبي رو باز احمد در بعد ترانه انجام داد كه خالي از لطف نيست اگر به قسمتي از اين صحبت ها بپردازيم:
احمد: اما در مورد ترانه ها. خب شايد خيلي ها معتقدند كه ترانه يك پوست اندازي در خودش احساس مي كنه در 10 سال اخير. ترانه در داخل كشور بعد از انقلاب فقط داره روي يك ريتم حركت مي كنه. روي يك تكرار. كارهاي قبل از انقلاب رو داره تكرار ميكنه. اما بعد از انقلاب فكر مي كنم اين تكرار ، بعد از 5-6 سال به يك روند صعودي رسيد. اگر از خود ترانه بخواهيم حساب كنيم، تمامي آلبوم هاي ابي و داريوش به استثناي چندين و چند آهنگ ، شايد ابي هم نزديك بازار شد اما اين ترانه ها همشون روند صعودي داشت. وخوبي ابي و داريوش اين بود كه هيچ وقت از نسل طلايي ترانه سرايي ايران جدا نشدند. مثلث طلايي . اگر هم جدا شدند بهترين كارها رو از كسان ديگه اجرا كردند. اما خب ما خودمون كه با اقاي جنتي عطايي صحبت مي كنيم ، هنوزم هم معتقدند كه ترانه هم چنان تكرار داره. وحتي همين الان كه باعث شده ترانه يك مقداري حالت 10 سال ، 20 سال قبل رو نداشته باشه، اون حالت عمومي رو نداشته باشه ، همينه كه هنوز جا نيفتاده اين تكرار زدايي. الان فكر مي كنم آقاي جنتي عطايي و شهيار قنبري قدم هاي خيلي بزرگي تو اين 10 سال برداشتند كه ترانه رو از حالت تكرار در بيارند. واژه هاي بيگانه رو كه در فارسي نيست وارد ترانه مي كنند. از وزن شعري خارج ميكنند ترانه رو . به ترانه روح مي دهند. چون به اعتقاد من ترانه كه در قالب يك شعر قرار بگيره. مثلاً در قالب غزل قرار بگيره، اون رسايي رو نداره كه وقتي در حال حاضر ترانه به شعر نو نزديك ميشه. شعر نو هم وقتي تحولي به وجود آورد توسط نيما ، هيچ كس بهش توجه نكرد. هنوز هم خيلي ها انتقاد مي كنند و قالب هاي كلاسيك رو انتخاب مي كنند. اما خب بايد قبول كرد كه قالب هاي كلاسيك ديگه جايي نداره توي اين مملكت. و شعر اين رو تجربه كرد. ترانه هم داره اين رو در 10 سال اخير تجربه مي كنه. خيلي از كارهايي كه الان منتشرشده ، ترانه ها رو وزن خاصي نيست. ترانه ها روملودي گفته ميشه. به اين دليل كه وزن از طريق ملودي ساخته شده. اين شايد باعث شه كه كارها يه مقدار متفاوت بشه نسبت به قبل از انقلاب. قبل از انقلاب همه ي ترانه ها حالت غزل داشت. حالت قصيده اشت. يك حالت شعري بود . فقط با اين تفاوت كه از نظر قافيه و اون به قول معروف سكته هايي كه روي وزن انجام ميشه، مثلا اون رو ملودي مي پوشونه. فكر ميكنم ترانه توي آلبوم حسرت پرواز يك ژانر خاصي داشت. فكر مي كنم بعد از شب نيلوفري ، كارهاي خود آقاي عطايي ، يك تغيرات اساسي توش انجام شده.
حسرت پرواز و كثرت كارهاي اجتماعي:
موضوعي كه از جانب حسام مطرح شد اين بود كه در آلبوم حسرت پرواز زيادي به كارهاي اجتماعي پرداخته شده و معتقد بود خيلي نياز به اين نوع كارها نداريم. به بخشي از اين صحبت ها نگاه مي اندازيم:
حسام: من ميخوام بگم كه نه. چون ذهن ها آنقدر خسته هست كه حالا اگه داريم يك موسيقي رو گوش مي ديم، ديگه اونجا بهمون گوشزد نشه.
احمد: درسته خب. اين بحث داخل كشوره. خارج از كشور كسايي رو داريم كه در اين نسل هستند ، شايد 10 سال پيش ، 5 سال پيش متولد شدند. نمي دونند پدرشون كه خواننده است ، چرا الان تو مملكت خودش نيست. اون خواننده بايد به اون فرد بفهمونه كه دليل هجرتش چي بوده.
حسام: ابي نبايد خواننده اي باشه كه مثل بعضي ها كه حالا اسمشون رو نمي يارم ، نااميدانه بخونه. مثل پروانه در مشت ، چه آسون ميشه ما رو كشت.
احمد: شايد اين نااميدي باعث بشه كه يك اميدي توي مردم ايجاد بشه.
حسام: وقتي يه هنر، يه حال عشقي تو لغات اون ترانه داره، كه باز من اشاره به پوست شير مي كنم. وقتي توي لغات اون يه همچين حسي سرشار از احساس، سرشار از لطافت، سرشار از زيبايي، هستش ، من فكر ميكنم كه نبايد اون حالت يه مقدار گسسته بشه. نه اينكه بگم اين ترانه ها ضعيف هستند. ولي خيلي نياز نيستش. حالا يك دونه اجتماعي يا 2 تا خوبه. ولي بخواد 3-4 تا بشه ، جالب نيست.
من اگر خدا بودم و ضرورت بودن يا نبودن:
بحثي كه بسيار درباره اش حرف زده شده اما باز هم به آن پرداخته شد. فقط در حد چند جمله صحبت هاي احمد و حسام را مي خوانيد:
حسام: يا مثلاً يك آهنگي مثال من اگر خدا بودم ، اصلاً نيازي نبود بياد يك همچين آهنگي. مي دونيد خود ابي يك توضيحي داده. كه منظورش اين لفظ كفر و اين چيزا نبوده. ولي خب، خيلي ها رو من ديدم . واقعاً خيلي جمعيت زيادي ديدم كه اصلاً به خاطر اين شعر و آهنگ ، يك احساس خاصي نسبت به ابي پيدا كردند. چون آهنگ هاي ابي روهمه زمزمه مي كنند و هر كس بخواد اين آهنگ رو بخونه ، شايد پيش خودش يك احساس گناه بكنه.
احمد: من فكر مي كنم همين احساس گناه توي شاعر به وجود اومده كه اين ترانه رو نوشته. هر چه قدر هم كه بحث كرديم به همين نتيجه رسيديم. حتي قصد داشتيم خود خانم زاكاريان بيايند و در مورد اين كار صحبت كنند، ولي خب شاعر هيچ وقت در مورد كارش نظر نمي ده. چو مي خواد هر كس برداشت خودش رو داشته باشه. يك طرفدار ابي اعتقادي به مسائل ديني نداره. از اين كار ، برداشت كفر مي كنه. يك طرفدارش بر عكس. مي گه اين فقط يك اعتراضه. من فكر ميكنم چند بعدي بودن ترانه اينجا خودش رو نشون مي ده. به همين دليله كه ابي بعد از اينكار همه ي طرفداراش رو از دست نداد. ولي خود من برداشتي دارم كه شاعر يك ذهنيت ديگه اي داشته.
حسام: خب اين ذهنيت چي مي تونه باشه؟
احمد: شاعر اعتقادي به مسائل ديني داخل كشور نداره. و جرقه اين كار هم رو همين علت زده شده. اگه به عمق ترانه بريم ، متوجه مي شيم كه نمي تونيم برداشت يك اعتراض كوچيك بكنيم. كه بله ابي يك مسلمون واقعيه و خواسته اعتراض بكنه. من اعتقادي ندارم.
ابي و انتخاب آهنگساز حسرت پرواز:
نكته اي كه به آن اشاره شد بحث انتخاب ابي براي آهنگ سازي آلبوم حسرت پرواز بود. حسام معتقد بود كه ابي قدر خودش رو در اين آلبوم ندانست و جا داشت كه با آهنگسازي بهتر و قوي تر كار كنه. چرا كه توانايي بسيار بالايي داره در خواندن و بهتر بود شخص ديگري جايگزين مي شد. احمد اظهار داشت كه ابي در واقع خواسته يك تجربه اي داشته باشه. و الان دوباره برگشته به كار با بابك بيات. و همچنين علي (همراه حسام) معتقد بود كه شرايط هم عامل مهمي است. شايد شرايط به گونه اي بوده كه كار ديگه اي از دست ابي بر نمي آمده . و پاسخ من به اين موضوع را بخوانيد:
آريا: من معتقدم توي كارهايي كه الان انجام مي شه، معذلي كه هست ، متاسفانه خيلي از بزرگان ما، آهنگ سازها و بعضاً ترانه سراها ، ديگه كاراشون رو يا انجام نمي دند يا در ميدون نيستند يا اگر هم هستند كارهايي كه ميكنند بسيار چيپ و سطح پايينه. مثلاً شخصي مثل اسفنديار منفردزاده كه يكي از بزرگان موسيقيه، الان ديگه كار نميكنه. نه با ابي. نه با داريوش نه با گوگوش. با هيچكس كار نمي كنه. اين علت باعث ميشه كه مثلاً ابي بياد با شوبرت كار كنه. وقتي سياوش قميشي سطح كارهاش در آلبومي كه با خانوم فيروزه مي ده بيرون اينقدر افت مي كنه. و حتي در آلبومي كه خودش داده بيرون ما مي بينيم تنظيم ها وملودي ها ديگه اون بوي آهنگ هاي سياوش رو نداره ، باعث مي شه كه اگه شما جاي اين خواننده باشي، بري سراغ يك نفر ديگه. سراغ كسي كه بتونه اولاً اون شخصيت شما روحفظ كنه و بعد هم بتونه يك چيزهاي جديدي رو تزريق بكنه . براي اين كه شما بتوني طرفدار هاي بيشتري بدست بياري. براي اين كه بتوني نسل جديدي رو دوباره با خودت همراه بكني.
لزوم تزريق يك نيروي جديد و تربيت يك خواننده توسط ابي:
از موضوعات بسيار مهم كه در آن شب مطرح شد، بحث تربيت يك خواننده توسط شخصي مانند ابي بود. و يا تربيت يك آهنگساز توسط يك آهنگساز بزرگ. اين كه بايد يك نيروي جديد به موسيقي نوين ايران وارد بشود كه جان تازه اي به آن بدهد و مانع كشته شدن موسيقي بشود. و صحبت از راستين هم به عنوان يك نيروي تازه وارد، به ميان آمد. و اهميت اين موضوع كه ابي هم بايد يك شخصي مانند راستين را در كنار او پرورش دهد. و نكته ي بسيار مهمي را حسام به آن اشاره كرد. اين كه نبايد ما سقفي براي خواننده هاي جديد مثل راستين قائل بشويم و بگوييم فلاني هم شبيه ابي مي خواند. خواندن اين قسمت هم خالي از لطف نيست:
حسام: خب ببينيد. الان يك جَوي به وجود اومده كه هر كسي ، نمونش راستين. بخواد بياد راه اونها رو ادامه بده يك سقفي براش در نظر مي گيرند. مي گند كه شبيه داريوش مي خونه. شبيه ابي ميخونه. اينم مثل همونه . كما اين كه راستين چهرش هم شبيه جوونيهاي خود ابي است. و با همون تيم ابي همكاري مي كنه.
احمد: بله. ما يك مشكلي هم هميشه داشتيم. متاسفانه ما هنرمندامون نيروي جديد تربيت نكردند. هميشه اعتقاد داشتيم كه ابي بايد بياد يك خواننده تربيت كنه. بابك بيات يك آهنگ ساز تربيت مي كرد. خيلي بهتره كه حالا كه راستين وجود داره ، انقدر صدا تربيت شدست و چندين ساله رو اين صدا كار كرده ، اين ادامه دار باشه. ابي بياد يك خواننده ي ديگه در كنارش پرورش بده. نه اين كه تقليد در كار باشه. راستين شايد در ابتداي كارش خواست تقليد داشته باشه. ولي من معتقدم فريد زلاند نيروي جديدي اضافه كرد. من فكر مي كنم بحث اختلافات نيست. كه يه عده ميگند كه فريد زلاند خواست راستين رو بياره كه اين ،مثلاً كار نكردنش با ابي رو بپوشونه.
حسام : ببينيد. ابي يك روز و يك ماه ويك هفته ، كار نكرده كه ابي شده. درسته به قول شما پر قدرت شروع كرده ولي خب بالاخره نزديك 200 تا آهنگ خونده شايد هم بيشتر. كلي اجراي لايو(زنده) داشته. اين نمي شه كه با حضور يك نفر خراب بشه. گفتم اصلاً مردم اجازه ي اين كار رو نمي دند. چون هر كي هر چه قدرم خوب بخونه ، حالا خوشبختانه يا متاسفانه ، همه ميگند كه اين هم شبيه ابي خونده.
احمد: اين خب جاي تاسف داره. شايد خود ابي هيچ وقت به ذهنش هم نرسه كه اين خواننده داره مثل اون ميخونه . اما خب مي خواد يك قدم جاي بزرگان بزاره. من معتقدم 4 تا ديگه مثل راستين بيايند ما تا 100 سال ديگه موسيقيمون زنده است.
آريا: البته با احتساب اين نكته كه به بيراهه نره دوباره. مثلاً شخصي مثل منصور كه حالا شايد ديگه نشه جزء خواننده ها حسابش كرد ولي زماني كه اومد با بزرگان كار كرد، با جنتي عطايي كار كرد. ولي متاسفانه بعد از يك مدت رفت توي يك جاده ي ديگه. توي يك مسير ديگه. اگه قرار باشه دوباره راستين هم اين راه رو طي كنه ، بايد نگران بود.
غني ترين قسمت اين جشن همين موضوع خليج بود. زيبا ترين حرف هايي كه زده شد در همين قسمت بود. و واقعاً حسام عزيز حرف دل همه ي ما را به زيبايي بيان كرد. اين قسمت را با دقت بخوانيد:
حسام: فكر ميكنم 6-7 سال پيش بود كه قرار بود ، كنسرت بذاره تو دبي و با داريوش دعواشون شد. سر اين كه گفتند بايد خليج فارس رو بخونند. من مي خوام بگم كه اونهايي كه مي شينند و ايراد ميگيرند و ميگند كه اين خواننده ملي نيست و ميره قبول مي كنه كه خليج فارس رونخونه. پس چرا خودشون هفته اي يكبار مي رند دوبي؟ الان اونا دارند علناً قضيه ي خليج رو قبول مي كنند. باز اون حداقل تو يه آهنگي خونده كه همه ي ما اون رو مي خونيم. اصلا از اون آهنگ همه ديگه گفتند خليج هميشگي فارس. پس اگه قرار باشه از يك نفر ايراد بگيريم كه به خاطر اين كه فقط يك اهنگ رو نخوند، پس خودمون هم حواسمون جمع باشه. اگه خيلي مرديم ، خودمون هم بلند نشيم بريم دبي.
اگه ماها مرد بوديم و بريم به ابي بگيم ، شماره حساب بده ، اون قرار دادي كه بستي ما جبران ميكنيم برات ، شما نرو، اون موقع درسته. نه اينكه بهش بگيم شما نرو، قرار داد چند هزار دلاريت رو به هم بزن، نرو كه..
احمد: كه من اينجا بگم وطن پرستم.
آريا: خب اين قضيه ي خليج خوندنش هم ، طبعات زيادي داره. اگه خليج رو بخونه اجازه كنسرت تو دبي رو بهش نمي دند. من و شما تنها راهمون رفتن به دبي است. ما كه نمي تونيم الان پاشيم بريم لس آنجلس كنسرت ابي.
آريا: پس اگه قرار باشه خليج رو بخونه و به ابي اجازه ي كنسرت دادن تو دبي ندند، بهتره كه نخونه، چه كاريه.
احمد: غير از ابي مطمئناً چند تا خواننده ديگه هم اجازه كنسرت تو دبي بهشون نمي دند.
حسام: ببينيد ، بزرگان هميشه پشتشون حرف زياده و ابي هم ، چون از همه بزرگتره ، مسلماً خيلي چشم ها هست كه نمي تونه ببينتش. براي همين اين بحث ها رو راه مي اندازند كه من و شما رو نسبت بهش بدبين كنند. ولي اگه من شما واقع بينانه با اون موضوع برخورد كنيم. به اين نتيجه مي رسيم كه اشكالي نداره كه ابي كنسرت بذاره ولي خليج رو نخونه. چون با يك آهنگ خوندن اون خليج اسمش تغيير نمي كنه. اگر خيلي به اين موضوع ايمان داشتيم ، فكركنم با تعداد طرفدارهايي كه ابي داره ، اگه هر كدوم نفري 1000 تومان هم مي داديم ، مي تونستيم اون كنسرت رو لغو كنيم و به ابي هيچ لطمه اي نرسه. كما اينكه شما خودتون گفتيد، ما مي خوايم تو اين برنامه كه الان توش هستيم و به زحمت شما هم انجام شده ، به يه نوعي سپاس گذاري از خدمات 40 ساله ي ابي به هنر ايران، به هنر موسيقي ايران بكنيم. ولي مي بينيم كه چقدر جمعمون خلوته. پس اونهايي كه ميگند ابي خليج رو نبايد بخونه و خيلي ها ، خيلي چيز هاي ديگه مي گند ، كجاند؟ مي گم يه جا ما خودمون رو نشون مي ديم، اون هم مطمئناً 10 جا خودش رو نشون مي ده. پس بحث اين حرف ها رو بيايم بريزيم دور ، بگيم ابي خليج فارس رو نخوند، باهاش قهر بكنيم. بذاريمش كنار. ديگه حالا مثل بعضي ها باهاش كنسرت مشترك نذاريم يا مثلاً يه نفر ديگه كه اسمش رو بگم كه ديگه مي دونيد، اقاي سياوش قميشي بياد تو برنامه un cut بگه كه ابي حق نداشت كه اون آهنگرو بخونه با سايه . در صورتي كه اين حرف ها اصلاً زدن نداره. اين حرف ها چيزي نيست كه بخواهند بيايند تومردم بگند. چون ابي بزرگه. من فكر ميكنم آدم يه همچين حرفي رو بزنه، خودش رو خراب كرده. مي گم چون ابي واقعاً king of pop ايرانه.
ابي وآلبوم جديد و انتظار بيش از حد طرفداران:
در اين بخش احمد و در واقع همگي ما گله بزرگي از ابي كرديم. آن هم تاخير بسيار زياد در آماده شدن آلبوم جديدش بود. كه احمد هم گله كوچكي از ابي كرد . و البته به نوعي خبر اميدوار كننده اي هم مي شود باشد، كه دست كم كار ترانه ها تمام شده است:
حسام: اميدوارم در هر صورت يه جوري باشه كه اين انتظار ما كمتر بشه. الان ما از سال 85 نشستيم و فعلاً شما مي گيد كه خبري نيست مثل اين كه(اشاره به احمد)
احمد: خوبه در اين مورد هم يك صحبتي بكنيم. از زمان شب نيلوفري قرار بر اين بود كه با بابك بيات بر روي يك آلبوم كار بكنه. بعد كه حالا جريان كار آلبوم شايد 2 قدم هم جلو نرفته . يك سال از حرف هايي كه ابي زده ، گذشته. تازه اقاي جنتي عطايي فكر مي كنم ترانه ها رو تموم كردند. ترانه ها رو روي ملودي گفتند. الان اسپانيا هستند. همين جا به ابي بگم. شما آمريكا هستيد. اما اقاي عطايي اسپانيا. چه خوب بود كه ايشون هم الان اسپانيا بودند. ولي خب داره چند تا كار تنظيم ميشه. ولي با اين تفاسير فكر نمي كنم تا قبل از 2010 ما البوم جديد ابي رو داشته باشيم.
گفت وگوي آن لاين با ابي در آينده ي نزديك:
گفت وگوي آن لاين با ابي چيزي است كه همه ما علاقه مند به تكرار شدن آن هستيم. و احمد بيان كرد كه تلاش خواهند كرد براي تدارك يك گفت و گوي آن لاين ديگه با ابي:
احمد: اگه بتونيم مثل اون مصاحبه ي آن لاين ، يك گفت وگوي ديگه تو اين يكي دو ماهه با هم داشته باشيم ، همه بچه ها باشند و اين صحبت ها رو با خودش هم داشته باشيم. فكر مي كنم بهترين راه باشه. متاسفانه يكي از چيزهايي كه هميشه به ابي ايراد گرفتيم اينه كه ، از طريق ايميل با كسي در ارتباط نيست. آشنايي زيادي با اينترنت نداره. اين خيلي مسأله ي مهميه. اگر از طريق ميل مي تونست پيشنهادات رو بگيره خيلي خوب مي شد. چون ابي كسي نيست كه به پيشنهادات فكر نكنه. قطعاً فكر مي كنه. اما شايد عمل نكنه. اما فكر مي كنم ، مهم رسوندن اين نظرات به ابي است. بايد يك راهي انتخاب بشه كه اين نظرات به گوشش برسه.
آريا: به هر شكل بايد صبر كرد. جز صبر كار ديگه اي ما نمي توئيم بكنيم. ما اينجا يك انجمن هستيم. يك طرفداريم. حرفهامون رو از اين طريق و از طريق ماهنامه ي خاكستري و راه هاي ديگه ، مي زنيم . حالا به گوش ايشون هم صد در صد ميرسه. خودشون مختار اند كه چه كار بايد بكنند. علي رغم اين كه من اعتقاد دارم بعضي مواقع همين بزرگان با تجربه ي زيادشون ، گاهي اوقات اشتباهات بزرگي رو انجام مي دند ، ولي خب بايد بهشون اعتماد كرد. تا الانم كه 40 ساله بهشون اعتماد كردند مردم، اين 3 نسل، ماهم بايد بهشون اعتماد كنيم و بذاريم اين چند سال كه حالا مونده ، 10 سال ، 12 سال ، هر چه قدر كه جا دارند و مي خواند كار كنند رو به بهترين شكل انجام بدند و اميدوارم انجام بدند.
ابي و دوري از فرهنگ ايران:
برادر من حرف هايي زد كه شايد در نوع خودش درست باشه. اما من خيلي به آن اعتقادي ندارم. اين كه ابي وقتي در مملكت خودش نباشه نمي تونه درد مردمش رو بيان بكنه. و اين باعث ميشه كه شايد عده اي گمان كنند كار ابي افت كرده. نظرات برادرم را بخوانيد:
آرش فتاحي (برادرم) : يك نكته اي رو من مي خواستم بگم. البته ببخشيد. من تو اين جمع اومدم قرار گرفتم. اصلاً من نه ببخشيد فان ابي هستم ونه هيچ هنرمند ديگه اي. من موسيقي هاشون روگوش مي دم و لذت مي برم. چيزي كه من مي خواستم بگم اينه كه وقتي شما بخواي يك كسي رو نقد بكني و يك برهه اي از زندگي هنريش رو مي خواي مورد نقد قرار بدي خيلي عوامل دخيل مي شوند. اينكه شما مياي ميگي چرا ابي حالا تو 3 آلبوم آخرش مثلا ضعيف بود وچرا قبل از انقلاب اونقدر قوي بود. من به جد به شما بگم كه اگر اين توانايي در ابي و در شاعر هايي مثل جنتي عطايي مثل اردلان سرفراز و تنظيم كننده هايي كه الان اونجا هستند، و تيمي هنري كه ابي و داريوش با اين تيم هنري بزرگ شدند باشه، كه بتونند يكي، مثل همين آهنگ (خاتون) روهمين الان بتونه بده به بازار، اين اهنگ تو همه ي ماشين ها شنيده ميشه و شما تو كل كوچه و بازار هم اين آهنگ رو مي شنوي. ولي نيست. نمي تونه بده بيرون. دليلش هم مشخصه. شما وقتي داري تو مملكت خودت زندگي مي كني با فرهنگ مردم آشنا و دم خوري . طرفداران ابي در اون ور چه قدر اند؟ كل ايراني هايي كه در خارج از كشور داريم بيشتر 6-7 ميليون كه نيستند ، تمام توي ايران اند و دارند زندگي ميكنند. از اون 6-7 ميليون هم كه همشون طرفدار ابي نيستند. نهايتاً در بهترين حالت بگيم 70 درصد. ميشه 3-4 ميليون. اون 3-4 ميليون هم كلاً از فرهنگ ما دور اند. دردي كه الان ما داريم توي اين مملكت مي كشيم ، خيلي متفاوته با جووني كه توآمريكا زندگي مي كنه . شما مياي اين آهنگخاتون روگوش ميكني و ميگي چرا مثل اين رو نميتونه بده بيرون؟ نمي تونه بده بيرون. مگر اين كه بياد تو اين مملكت ، تو اين فرهنگ زندگي كنه. شاعرش بياد زندگي كنه. آهنگسازش بياد زندگي كنه.
باز هم برادرم صحبت هايي كرد مبني بر اينكه ابي بايد روشش را عوض كند و به عنوان مثال ترانه هايي از ايران و از ترانه سراياني كه در اين مملكت دارند زندگي مي كنند بخواند. پاسخ احمد به اين صحبت جالب و خواندني است:
احمد: الان متاسفانه آقاي داريوش ترانه داره از ايران ميگيره و يكي از آلبوهاي آيندش ، همين خواهد بود. اما خب چشم بسته و اطرافياني كه روشن نميكنند باعث مي شه ، اتفاق بدي بيفته. ما الان ترانه سراهايي داريم داخل ايران كه همشون كار سفارشي مي كنند. از كار براي رهبر انقلاب گرفته تا فلان ارگان و سازمان، بعد ادعاي سياسي بودن هم ميكنند. بعد ادعاي چسبيدن به داريوش مي كنند و متاسفانه به اين ترتيب ، با برنامه اي كه اين نظام ريخته ، باعث ميشه كه چهره ي داريوش خراب بشه. شايد داريوش الان نمي دونه داره چه كار مي كنه ، اطرافيانش روشن نيستند ، روشنش نمي كنند. ولي الان اين چند تا ترانه اي كه من شنيدم داره مي خونه از فلان كس، فلان ترانه سرا كه شايد خيلي كارش هم خوب باشه ، ترانه هايي كه اين آقا شايد در عرض 5 سالي كه داره كار ترانه ميكنه ، 30 تا كار سفارشي كرده. 25 تاش شايد تيتراژ تلويزيون بوده. از فلان ارگان حمايت كرده. از نيروي انتظامي. اصلاً مهمترينش از اين نظام حمايت كرده. داريوش اگه با نظام مخالف بود هيچوقت الان اونور نبود. داريوش با عقايد خودش موافقه. ومعتقدم چرا بايد چشمش بسته باشه كه بياد حالا اين كارا و بخونه.
و در نهايت صحبت هايي كه بهتر است آن را در گزارش تكميلي بخوانيد. صحبت هايي در نوع خود جالب كه مثلا حسام گفت. اين كه به عنوان مثال جاده شمال فقط با صداي ابي لذت بخشه. و در نهايت اين موضوع كه بايد روح كارهايي چون پوست شير به ابي وكساني كه در خارج از ايران اند القا بشه.
در پايان جنش و پس از صرف شام كيكي را به اتفاق فوت كرديم براي 40 سال فعاليت هنري ابي و و پس از آن هر كدام از بچه ها رو به دوربين پيغامي را براي ابي گفتند و به دست اوهم خواهد رسيد. اين قسمت بسيار زيبا و تاثير گذار بود.
علي شيخ الاسلامي: تشكر ميكنم از 40 سال زحمتت ابي جوون. فقط آلبوم رو يه مقدار زودتر بدي، ممنون مي شيم.
احمد فتاحي: چيزي جز تشكر نميتونم داشته باشم. هر بار هم كه فرصتي پيش اومده و صحبتي شده فقط تشكر كردم. اميدوارم تا آخرين لحظه اي كه كار هنريش رو مي كنه موفق باشه.
آريا فتاحي: من هم ، ازش تشكر مي كنم به خاطر تمام اين سال ها. تلاش هايي كه در طول اين مدت كرده. اين جمع كوچيك ، هر چند كوچيك ولي با نيت هاي بزرگ رو و همه ي تلاش هايي كه كرديم ، تقديم مي كنم بهت ابي جان. پيروز و موفق باشي هميشه و اميدوارم هر كجا كه هستي، در كنار مهشيد عزيز، در كار هنريت موفق و پيروز باشي.
علي(همراه حسام) : انشا الله كه سال هاي سال بازم برامون بخوني ، ما هم هر سال اين مراسم رو با شكوه تر برات بگيريم. و ممنونم ازت.
حسام : خواننده ي هميشه سبز ايران زمين، اقاي پاپ ايران، منم فكر مي كنم كه فقط بايد تشكر بكنم ازش. و اميدوارم كه هر چه زود تر آلبوم جديدش بياد، و بدونه كه ما طرفدارها هميشه پشتش هستيم. آدم هاي بزرگ حرف پشتشون زياده، ولي ما واقع بين هستيم و هميشه دوسش داريم.
عليرضا اميري: تشكر مي كنم ازش ، خيلي خيلي خيلي زياد. يك عمر به من زندگي بخشيد، يك عمر به من حال داد ، فقط دلم مي خواد از نزديك ببينمش.
من هم حرف آخر رو بگم و تمومش كنيم.
من تشكر مي كنم از همه ي دوستان ، كه در طول اين مدت ، با كمك هاي كوچيكشون، بزرگشون ، كمك كردند تا اين كار انجام بشه. از عليرضاي عزيرم. حسام كه اينجا نيست. احمد فتاحي كه واقعاً تو اين دو شب اخير كه حسام اون اتفاق براش افتاد، روحيه ي خيلي زيادي به من داد تا كار رو انجام بديم، و بايد بگم كه اگر اين برنامه انجام شد از اتحاد بچه ها بود.
به تو مي رسم من از اين راه خاكستري به توكه خاطره هامو به هميشه مي بري.
در نهايت آنچه كه ديديد وخوانديد نتيجه ي 8 ماه دوندگي، خون دل خوردن ، و شب و روز كار كردن بود. كاري كه واقعاً بايد به جرأت بگويم، بزرگترين رويداد هنري داخل ايران هست و در آينده هم خواهد بود. علتش هم اين است كه تا كنون چنين چيزي به اين شكل برگزار نشده است. و از سال هاي آينده نيز سطح كار را بسيار بالاتر هم خواهيم برد.
در طول اين مدت ، متاسفانه بودند كساني كه سعي كردند با مطرح كردن برخي صحبت ها ، كار ما و هدف ما رو تخريب كنند. طبيعي هم هست. حسام حرف جالبي زد. گفت هميشه پشت سر انسانهاي بزرگ حرف زياد است. من هم مي گويم پشت كارهاي بزرگ هميشه صحبت زياد است. وقتي شما بخواهي كاري را در اين سطح و با اين نيت انجام بدهي ، هميشه هستند كور چشماني كه نمي توانند اين موفقيت را ببينند.
روي صحبتم با آنهايي است كه اين گزارش وحرف هاي من را مي خوانند و سعي كردند جلوي كار من را بگيرند.
با شما هستم. با شمايي كه از هيچ كاري براي از بين بردن تلاش هاي من فروگذار نكرديد . با شما هستم كه اكنون جرأت صحبت كردن نداريد. هيچ كاري از دستتان بر نيامد . فراموش كرده بوديد كه طرف حساب شما آريا فتاحي است. كسي كه از هيچ چيز و هيچ كس كوچكترين واهمه اي ندارد. كسي كه اگر اراده به انجام كاري بكند ، محال است انجامش ندهد.
با قدرت مي گويم ، قبلاً كاري نتوانستيد بكنيد. و از امروز به بعد هم نمي توانيد كاري بكنيد. تا من زنده هستم اين جشن هر سال برگزار مي شود و هيچ نيرويي و هيچ قدرتي نمي تواند جلوي كار من را بگيرد. برويد و سعي كنيد كمي منش انساني پيدا كنيد. كمي بياموزيد كه ، سنگ جلوي پاي ديگران انداختن ، هميشه موفقيت آميز نيست. كمي درس بگيريد از آن چه ديديد.
امروز ديگر 3 ماه پيش نيست. امروز من و دوستانم به اهدافي كه از اين جشن داشتيم رسيديم. پس كمي از خود و كارهاي خود خجالت بكشيد.
آري دوستان . خدا را شاكرم كه توانستم به نيت و اهدافم برسم در اين مراسم.
هم دوستان يكديگر را بهتر شناختند. هم قدم بزرگي را براي رسيدن به آن اتحاد مورد نظر برداشتيم.
در اين مراسم، هم از ابي تقدير شد ، هم كارنامه اش نقد شد، هم پيرامون مسائل مربوط به او و ترانه ها و موسيقي بحث شد. و همانطور كه عرض كردم اين جشن اگر چه به لحاظ كمي زياد خوب نبود. اما به لحاظ كيفي واقعاً در سطح بالايي بود.
و بايد بگويم طرفدارن واقعي ابي اين دوستاني بودند كه آن شب حضور داشتند. چون هم به موقع از ابي تعريف كردند و هم به موقع از كارش انتقاد كردند. ومعتقدم طرفدار واقعي كسي است كه نقد و تمجيد را سر جايش انجام دهد. نه آن دسته از دوستاني كه از طرفدار بودن صرفاً به به و چه چه كردن ياد گرفتند. و با نقد مخالف اند. نقد هاي ما هم ، بيشتر به شكل پيشنهاد بود. و نظراتي بود كه لازم ديديم به گوش ابي برسد و باز هم ميگويم كه او خود مختار است.
در پايان همه صحبت هايم باز هم ، لازم مي دانم تشكري بكنم از دوستاني كه به من كمك كردند. در اين كار. به ترتيب:
حسام بهبهاني: كه واقعاً دوست داشتم باشد. آن شب. خودش هم دوست داشت. بد شانسي، فرصت را از او و از ما گرفت.
حسام جان واقعاً از تو ممنونم. فراموش نمي كنم كه با چه عشقي كار كردي براي اين كه موسيقي زنده را در برنامه داشته باشيم. به اميد خدا در سال آينده بيشتر از وجودت استفاده مي كنيم.
آرمان اخوان: همكار و هم ترانه ي آينده ي من. آرمان جان از تو هم ممنونم. بابت همه ي زحمت هايت. با وجود مشكلاتي كه داشتي ازتو ممنونم كه وقت گذاشتي و تلاش كردي.
عليرضا اميري: بزرگ ما. بزرگ ابي لاور ها. علي جان از تو هم سپاس گذارم. براي وقتي كه براي حساب گذاشتي. و حضور سبزت در جشن. و همچنين براي ميكس و تدوين فيلم جشن از تو تشكر ميكنم. كاش روزي بتوانم جبران زحماتت را بكنم.
احمد فتاحي: دوست هميشه ماندگار خودم. يار و رفيق هميشگي خودم. احمد جان از تو هم سپاسگذارم. بابت همه ي زحمت هايت. اين كه تشريف آوردي و به جشن ما رنگ ديگري دادي. با صحبت هاي قشنگت. و به خاطر روحيه اي كه در روزهاي آخر به من دادي سپاس گذارم.
نيما حامدي: نيما جان. جايت اگر چه در جشن خالي بود. اما وجودت به نوعي با من بود. از توهم بابت كمك هاي فكري كه در طول اين مدت به من دادي نهايت تشكر را دارم.
مهران برزويي: مهران جان. رفيق شفيق. از تو هم براي پوستر زيبايي كه در اختيار من گذاشتي واقعاً ممنونم. اميدوارم هر كجا كه هستي پيروز و سر بلند باشي.
پويان مقدسي: پويان ، جايت در آن شب به شدت خالي بود. اما از تو هم تشكر مي كنم كه اين اجازه را به عنوان سردبير به من دادي تا گزارش كار را در اين ماهنامه منتشر كنم. يك دنيا متشكرم.
و ديگر دوستان و اعضاي ماهنامه ي خاكستري. مزدا موسي زاده كه قرار بود با ما باشد و نشد و سعادت نبود كه در خدمتش باشيم. پيروز جعفري. همين طور آرش بهرام پور. كه جايشان خالي بود.
و از دوستان حاضرم در جشن ممنونم. از حسام. از علي . از آقاي شيخ الاسلامي. از برادرم.
و هم چنين از پسر عمويم و دوست عزيزم ، فرهنگ فتاحي براي دوربين فيلم برداري كه زحمت كشيد و براي ما هماهنگ كرد تا كار فيلم برداري انجام بشود. گرچه خودش نتوانست با ما باشد.
براي سال آينده هم دوباره برنامه ريزي را شروع خواهم كرد از 1ماه ديگر. فعلاً قصد دارم كمي استراحت كنم. تا فشار رواني وخستگي مراسم از روح و جسمم بيرون برود. تا در ماه هاي اينده مجدداً كار را آغاز كنم. و با توجه به اين كه من بنا به دلايلي ديگر در گروه Ebi fans عضو نيستم، براي سال آينده از ماهنامه ي خاكستري كمك ميگيرم. و اعلام خواهم كرد كه از اين پس در چه محيطي كار هماهنگي جشن و اعلام اخبار را انجام مي دهم. و مهم ترين چيزي كه بايد قبل از هر چيز مشخص شود ، تعيين ميزبان سال آينده است. كه ترجيحاً باز هم از تهران انتخاب مي شود. و بعد از تعيين ميزبان كارهاي ديگر را شروع مي كنيم.
به هر حال و به هر شكل ، آنچه خوانديد گزارش جشن 7 شهريور بود به همراه حاشيه ها و مسائل پيرامون كار.
اميدوارم در سال آينده جمع بيشتري از دوستان را ببينيم. اميدوارم كه طرفداران واقعي ابي با حضورشان در اين جشن هم ما را خوشحال كنند وهم جلوه و رنگ ديگري به كار ما بدهند.
سپاس فراوان از دوستان عزيز.
هميشه سبز و سربلند و پيروز و سرفراز و نيلوفري باشيد. تا هميشه.
دوست دار ابي و طرفداران پاكش.
خاك پايتان.
آريا فتاحي
منبع : سايت رسمی خاکستری
علاقه مندي ها (Bookmarks)