لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: پاسداشت ابی،صدايی به وسعت دريا

  1. #1
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض پاسداشت ابی،صدايی به وسعت دريا


    0 Not allowed! Not allowed!
    قسمت اوّل

    به پاس چهل سال تلاش هنري صادقانه ...

    براي ابي عزيزم ، اين بزرگ مرد عرصه هنر و خوانندگي. همدم شبها و روزهاي تنهايي و بي حوصلگي من،

    خدا را شكر مي كنم كه به من اين توانايي را داد تا بتوانم قدمي هر چند كوچك اما با اهدافي بزرگ، براي شخصي كه در اعماق وجودم ريشه دوانده ، بردارم. بتوانم كاري را بكنم تا شايد كمي از زحمات 4 دهه حضور سبز او را در خط اول موسيقي پاپ و ترانه ي نوين ايران جبران كنم.

    و با وجود مشكلات فراوان كه بر سر راه من و ديگران بود ، توانستم آغازگر راهي باشم كه مطمئن هستم در آينده به رويدادي بسيار مهم و ماندگار تبديل مي شود.
    آنچه كه پيش روي شماست ، گزارشي است و جالب از مراسمي كه 7 شهريور ماه به پاس ابي و خدمات بي دريغش انجام شد.

    ابي جان:
    من اين جشن را براي تو و فقط براي تو و هواداران واقعيت برگزار كردم و آن را تقديم مي كنم به تو و هنر بزرگ تو.
    آرزوي بهترين ها را برايت دارم
    عاشق هميشگي تو
    آريا فتاحي/ مدير برگزاري جشن سالانه ي ابي

    * * * * *
    قبل از شروع توضيحاتم لازم است بگويم كه حرف هاي من براي آن دسته از دوستاني كه در جريان مراسم و اقدامات من بودند ، بسيار تكراري خواهد بود. و من اين توضيحات را ببيشتر براي كساني مي گويم كه از چند و چون كار بي خبر بودند.

    ديماه 1386: تولد يك ايده

    مدتي بود كه در فكر انجام كاري براي ابي و براي تقدير از او بودم. انجام يك حركت نو. چيزي كه هم جديد باشد و هم استمرار داشته باشد و هم اين كه به شكل يك فرهنگ در بين طرفدارن جا بگيرد. ماه ها وحتي شايد سالها به اين قضيه فكر كردم و بزرگترين فكري كه به شكل يك روياي بزرگ در ذهنم جا گرفته بود و مدام از جلوي چشمانم رد مي شد ، برگزاري يك جشن بسيار پر عضمت براي ابي بود. جشني با مهامانان بسيار بالا. و در واقع چيزي شبيه به يك كنسرت. اما در حقيقت اين ايده چندان هم عملي نبود. به دلايل مختلف. مثل نبود نوازندهاي چيره دست در گوشه و كنار و دوستان. نبود امنيت لازم براي برگزاري چنين كاري. و مسائل بسيار مهمي كه زياد در اين مقال فرصت پرداختن به آن نيست. به هر حال آنچه كه فكر من را به خود مشغول كرده بود ، تقدير از ابي و بزرگداشت او به صورت سالانه بود. و البته در كنارش نقدي هم بر كارنامه ي هنري او.

    تا اينكه ايده اي به ذهن من رسيد. ايده من برپايي مراسمي در روز تولد ابي يعني 29 خرداد با هدف تجليل از ابي و هم چنين آشنايي جمعي از ابي لاور ها و ايجاد اتحادي بين آنها بود. پيشنهاد را در گروهي كه اكنون ديگر در آن عضو نيستم مطرح كردم. كه با استقبال زيادي رو به رو شد و كم كم نبض كار را به دست گرفتم تا به اين ايده جنبه ي حقيقي تري بدهم. شايد در ابتدا همه چيز در حد يك حرف بود. و شايد خيلي ار دوستان در آن مقطع فكر نمي كردند كه بشود چنين كاري را انجام داد. اما هدف من چيزي نبود كه بشود به آن فكر نكرد و از كنارش ساده گذشت.

    پس از گذشت مدتي از طرح پيشنهاد و اعلام روز برگزاري (29 خرداد 87) دوستان با زمان برگزاري مخالفت كردند . به بهانه هاي مختلف و رنگارنگ. شخصي به خاطر امتحانات دانشگاه. شخص و اشخاصي براي كنكور. عده اي براي امتحانات دبيرستان و سال سوم و غيره. كه با مخالفت سرسختانه من مواجه شد. و دوستان در جريان بودند كه تا چه اندازه به برپايي مراسم در آن روز پافشاري كردم. اما به خاطر اصرار بيش از حد و هم چنين توصيه چند تن از دوستان نزديكم سر انجام راضي شدم كه روز مراسم تغيير كند. در آن زمان امير جمشيدي اين پيشنهاد را داد كه مراسم در 20 مرداد برگزار شود. مناسبت 20 مرداد سالروز تاسيس گروه EBi fans بود. كه من در ابتدا اين تاريخ را بي معني خواندم. و گفتم روز تاسيس گروه معنايي ندارد. روز تولد ابي ، هم مناسبت بهتري است و هم جذابيت خاص خودش را دارد. به هر حال قصد طولاني كردن حرف را ندارم. چون توضيح مو به موي جريانات آن زمان خود يك كتاب 30 صفحه اي است.

    هدف من از اين جشن اول تقدير از ابي بود و دوم اتحاد بين بچه ها. و خب دلم هم نمي خواست به خاطر لجبازي ، تمام نقشه هاي سال اول نقش بر آب شود. اين بود كه پذيرفتم 20 مرداد تاريخ برگزاري باشد. اما اين تاريخ و هم چنين مكان برگزاري را به نظر سنجي گذاشتيم. كه دوستان اعلام كنند با 20 مرداد موافق هستند يا 29 خرداد. وهم چنين مكان برگزاري در بيرون از منزل باشد يا در داخل. كه بعد از 1 ماهي كه اين نظرسنجي انجام شد نهايتاً 20 مرداد و برگزاري در منزل راي آوردند. و من هم از قبل اعلام كرده بودم كه چنانچه قرار باشد در منزل برگزار شود براي سال اول من ميزباني را به عهده مي گيرم.
    در اين بين براي ثبت نام از دوستان كارهايي انجام شد. و پبشنهادي مطرح كردم كه دوستان مي توانند با خود همراه هم بياورند. در واقع اين كار دو علت داشت:
    1. به خاطر دختر خانم هايي بود كه مي خواستند شركت كنند. چون در جامعه ي امروزي نمي شود به هيچ كس اطمينان كرد و با توجه به اين كه ، كسي از جو برگزاري خبر نداشت (كه من بارها اطمينان كافي از سالم بودن مراسم را داده بودم) بهتر ديدم كه اين دوستان با همراه خود تشريف بياورند.
    2. و هم چنين كساني بودند كه دوست داشتند دوستان ابي لاور خود را كه در آن گروه عضو نبودند بياورند. و اين كار باعث مي شد ، ابي لاور هاي ديگري هم به جشن ما بيايند.
    در هر حال پس از انجام اين امور و هم چنين ميل ها و حرف هاي زيادي كه گفته شد ، دوستان كم كم ثبت نام كردند. و مشخص كردند كه چند نفر همراه مي آورند. در كجا هستند و از كدام شهر تشريف مي آورند . هم چنين يك شماره تماس هم براي ارتباط راحت تر و بهتر دادند. به خاطر اين كه بعضي دوستان به دليل گرفتاري زياد خيلي دير ايميل خود را چك مي كردند و بهتر بود كه با آنها از طريق تلفن در ارتباط باشم.

    انجام اين كار تا بعد از عيد سال 87 طول كشيد. و در نهايت امر 32 نفر براي اين جشن ثبت نام كردند كه با تعداد همراهاني كه داشتند ، جمعيت ما به 45 نفر مي رسيد. كه از اين مقطع به بعد، به دليل رعايت كردن مسائل امنيتي ، اطلاعات لازم درباره جشن و تغييرات و تحولات فقط به اين 32 نفر زده مي شد نه به كل گروه.

    تا اينجا اتفاقاتي بود كه در روند برگزاري انجام شد كه البته دچار تغييرات بسياري هم شد كه به آن مي رسيم.
    اما كمي به نحوه ي برگزاري بپردازيم.

    منبع:سايت رسمی خاکستری



  2. 9 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قسمت دوم

    جشن مهمترين مسآله براي من بود. و در واقع پايه و بنياد همه چيز را بر اساس موسيقي زنده بنا كردم. براي اين كار از دوست عزيزم ، رفيق شفيق و همراه و همپاي من تا آخرين ثانيه ها ، يعني حسام بهبهاني استفاده كردم. تا مسئوليت خوانندگي و موسيقي زنده را به عهده بگيرد. كه حسام عزيزهم با پسر عمه اش يعني آقاي آرمان اخوان كه باز هم از دوستان صميمي من است ، براي نوازندگي آهنگها صحبت كرد و ايشان هم با توجه به مشكلات فراوان ، پذيرفت كه اين كار را براي ما انجام دهد. ضمن اين كه يكي ديگر از دوستان عزيزم هم قرار بود جداي آهنگ هايي كه حسام اجرا مي كند ، قطعاتي را با گيتار براي ما بنوازد. ايشان نيما حامدي، يكي از رفقاي دوست داشتني من بودند. اين بخش از اهميت بالايي براي من و حتي خود حسام برخوردار بود. چون طبق قول و قرار ها زمان برگزاري جشن ما 4 ساعت بود كه چيزي حدود 2 ساعت و نيم از كار به موسيقي اختصاص داشت.
    جداي اين مسأله ، موضوع بسيار مهمي كه مد نظر قرار دادم بحث هزينه ها بود.
    من ديدم وقتي قرار باشد اين كار به شكل سالانه انجام شود ، پس بايد هزينه ها را در بين كل شركت كنندگان پخش كنم. چون اصلاً درست نيست كه يك شخص به تنهايي مخارج جشن را بدهد. آن هم در اين شرايط بد اقتصادي. كه قرار شد بعداً مخارج را جمع بزنيم و اعلا كنيم و سپس حسابي را افتتاح كنيم كه دوستان هزينه را به آن حساب بريزند. كه مي بايست اين هزينه به ازاي هر نفر به حساب ريخته مي شد. يعني اگر كسي 1 همراه داشت. يك هزينه براي خودش و يكي براي همراهش بايد مي ريخت.
    و البته در كنار همه ي اين كارها از دوستان خواهش كردم كه اگر پيشنهادي در جهت بهتر برگزار كردن جشن دارند مطرح كنند كه كسي چيزي به ذهنش نرسيد. و هم چنين از دوستان خواستيم اگر پوستري يا عكسي يا طرحي از ابي دارند كه به درد كار ما بخورد، لطف كنند و در اختيار من قرار دهند. كه جا دارد از مهران برزويي عزيزم تشكر بكنم براي پوستري كه در اختيار من قرار داد.
    پس از اين قضايا و نامه نگاري ها ، چيزي به ذهن من رسيد كه باعث تغيير روز مراسم شد.
    20 مرداد ، در تقويم روز يكشنبه اول هفته بود. و با توجه شناختي كه من از دوستان داشتم و در جريان بودم كه خيلي از بچه ها ، كار مي كنند ، اين امكان براي آنها نيست كه بتوانند شركت كنند. به هر حال فرداي آن روز روز كار بود. اين شد كه تصميم گرفتم روز مراسم را به روز ديگري منتقل كنم. كه نتيجتاً پنجشنبه يعني 24 مرداد را تاريخ برگزاري جشن قرار دادم. علاوه بر اين ، دلايل ديگري هم بود كه باعث شد جشن به عقب برود. حرف و حديث هايي كه از مدت ها پيش در جهت تخريب مراسم به راه افتاده بود، ( كه ترجيح مي دهم ديگر به آن نپردازم. چون قبلاً توضيحاتش را دادم) ، از علل ديگر تغيير تاريخ مراسم بود.
    به هر حال در وقت خودش با ميل ها و تماس هاي تلفني ، اخبار مربوطه را به اطلاع مهمانها مي رساندم. و از همه آنها هم به دليل اين تغيير عذر خواهي كردم. هدف من برگزاري به بهترين شكل ممكن بود. قصدم سر كار گذاشتن كسي نبوده و نخواهد بود. اما خب متاسفانه بودند چند نفري اين حرف ها را به من زدند و گفتند تو ما را بازيچه خود قرار دادي. به هر حال. اهميتي به حرفهاي آنها نمي دهم.
    بعد از اين جريانات ، نوبت به افتتاح حساب رسيد. كه از مدتها قبل از دوستان خواسته بودم كه دو نفر كه به امور بانكي وارد هستند خودشان را معرفي كنند تا يك حساب مشترك براي اين امر باز كنند. علت حساب مشترك هم به خاطر از بين بردن شك ها و شبهات بود. به هر حال كسي خودش را معرفي نكرد. تا اين كه گفتم يك طرف قضيه بهتر است خودم باشم. و باز نامه زدم كه يك نفر ديگر خودش را به من معرفي كند براي انجام كار بانكي. كه دوست عزيزم. كه واقعا افتخاري بود آشنايي با او ، يعني عليرضا حاجي گتميري(اميري) آمادگي خودش را براي انجام اين كار به من اعلام كرد. كه در روز 2 تيرماه به اتفاق هم رفتيم و بعد از 3 ساعتي كه از وقت خود را در بانك گذاشتيم ، سرانجام حساب را افتتاح كرديم.
    مرحله ي بعدي تخمين هزينه ها و تقسيم آن بين افراد بود. در ابتدا هزينه ي اعلام شده 2500 تومان به ازاي هر نفر بود. اما نكته اي از قلم افتاده بود كه بايد اضافه مي شد. همانطور كه گفتم براي موسيقي زنده من از حسام و آرمان خواسته بودم كه اين كار را انجام دهند. اما براي نوازندگي برخي آهنگ ها نياز به كيبورد بود. كه بايد من كيبورد را اينجا تهيه مي كردم. براي اين كار بهترين مكان خيابان جمهوري و ميدان بهارستان بود. كه بعد از 3 ساعت و نيم راه رفتن دراين خيابان و ميدان بهارستان و پرس و جوي تك به تك از مغازه ها ، سر انجام آدرسي به من دادند كه بايد رفت به آرياشهر(فلكه اول صادقيه) . مسير را برگشتم به مكاني كه آدرس داده بودند و در نااميدي بسيار، بالاخره جايي را كه بشود از آن كيبورد و ساير لوازم مورد نياز را تهيه كرد ، پيدا كردم. هزينه ي اجاره ي وسايل را براي يك شب به هزينه ها اضافه كردم. مبلغ جديد 3500 تومان شد. كه البته به دليل اين كه آرمان صرفا يك نوازنده بود و ابي لاور نبود قراري بين من و او گذاشته شد كه مبلغي را به او براي انجام اين كار بپردازم. و من هم نيمي اين مبلغ را از جيب گذاشتم و قرار بود نصف ديگر را در هزينه ها وارد كنم و از حساب برداشت كنم كه حتي اين مبلغ را هم از حساب بر نداشتم و تمام خرج هاي جانبي را شخصاً از جيب گذاشتم. حتي پيش پرداختي كه براي اجاره كيبورد بايد پرداخت مي شد را از جيب دادم. نه از حساب.
    هزينه هاي جانبي مربوط بود به همين موضوع موسيقي زنده. آرمان كه از مدتها پيش قول آمدن را به من داده بود 10 روز قبل از مراسم دچار يك مشكل مي شود. او در روز 25 مرداد(جمعه – فرداي جشن) يك امتحان بسيار حياتي داشت كه مي بايست در آن شركت مي كرد. از اين رو به فكرمان رسيد كه او با هواپيما بيايد و برگردد كه به امتحانش هم برسد. و به خاطر مسائلي كه بين من و آرمان مطرح شد و گرفتاري هاي مالي او من هزينه ي بليط رفت و برگشت آرمان را پرداختم. اين شد كه از 10 روز قبل به دنبال بليط هواپيما رفتيم. اما از شانس بد ما و بي برنامگي ناوگان هوايي ايران ، درست روز 20 مرداد يعني يكشنبه، 11 پرواز به طرف شيراز و بر عكس كنسل مي شود. و طبيعتا مسافرين اين پرواز ها در روزها ي مختلف تقسيم مي شوند كه به پرواز برسند. و تا آخرين لحظه كه ما در ليست انتظار بوديم حتي 1 جاي خالي هم براي شب پنجشنبه كه آرمان بتواند برگردد خالي نكرد. حالا ما درمانده و با اعصابي خرد مادنيم چه كار كنيم. آرمان پيشنهاد داد كه، من بروم يك نوازنده از بيرون بياورم كه كار ما را انجام دهد. و جشن كنسل نشود. من زير باز نرفتم. و گفتم اين كار عملاً يكجور سمبل كردن به حساب مي آيد. و اصلا جلوه ي خوبي ندارد. پيشنهاد دوم او ظبط كارها به صورت play back بود. به اين معنا كه او آهنگ ها را ظبط مي كرد و بر روي سي دي مي زد و حسام اينجا بر روي آن مي خواند. اين كار هم با مخالفت من و حسام رو به رو شد. نهايتاً من گفتم اگر من جشن را مدتي عقب بياندازم تو مي تواني بيايي يا نه؟ كه قرار شد بعد از برگزاري امتحان او، صحبت كنيم. با اين حال من تاريخ را مجدداً به عقب بردم. زمان جديد 7 شهريور ماه بود. اما باز اينجا دو مشكل داشتيم. يكي حسام . يكي آرمان. حسام به دليل داشتن هنر جو و آرمان به دليل كوهي از مشكلات نمي توانستند كه من را در اين كار همراهي كنند. حسام براي آمدن متضرر مي شد . چون بايد چند تا هنرجو را كنسل مي كرد و هم چنين خسارت لغو كردن كلاس ها را مي داد. آرمان هم پس از امتحان استخدامي كه انجام داد ، خدا را شكر قبول شد و بايد مي رفت سر كار و آمدنش باعث ضررش مي شد و علاوه بر آن حتي فرصت 20 دقيقه تمرين هم با حسام نداشت. حالا من بودم و يك جشني كه هشت ماه برايش زحمت كشيدم. عده اي از دوستان كه تا حالا هم زياد اذيت شدند به خاطر تاخير هاي زياد در انجام مراسم . و بزرگترين چيزي كه من را اذيت مي كرد برگزاري جشن به هر قيمت ممكن بود. اين شد كه باز هم از جيب خسارت حسام و مبلغي كه متضرر مي شد و هم چنين خسارت 10 روز كار نكردن آرمان را پرداختم تا با آسايش خاطر به كار خود بپردازند. آرمان بليطش را هماهنگ كرد. حسام تمريناتش را جدي تر دنبال كرد. همگي آماده ي برگزاري جشن بوديم كه روز دوشنبه 4 شهريور ساعت 10 شب بدترين خبر ممكن به من رسيد. اين دست حيله گر روزكار و بد شانسي و بد اقبالي گريبان من را از اول كار تا آخرين لحظات گرفت و رها هم نكرد. خبر آنقدر ناگوار بود كه گويي يك پتك 20 تني بر سر من كوبيده باشند .
    آرمان زنگ زد گفت يك اتفاق بد افتاده و من بيمارستان هستم. گفتم بيمارستان براي چي؟ گفت حسام تصادف كرده. آن شب از صبح آرمان و حسام به طور پيوسته كار مي كنند و كار ها را براي جشن مي بندند . و شب براي در كردن خستگي به بيرون مي روند و شامي مي خورند و موقع برگشت حسام با يك ماشين تصادف مي كند و 3 روز در بيمارستان بستري مي شود و 3 تا از دنده هايش مي شكند و تا 4 روز قادر به صحبت كردن نيست. دوباره يأس و نا اميدي من را در بر گرفت. چه مي كردم. ماندم بر سر دوراهي.
    كنسل كردن جشن. كه چيزي جز رفتن آبروي من ندارد. چون اگر سال اول اين جشن برگزار نمي شد امكان نداشت سال دوم كسي بيايد.
    راه دوم برگزاري بدون موسيقي زنده بود كه كلي از جلوه ي كار را پايين مي آورد.
    به هر حال من آدمي نيستم كه بگذارم چيزي جلوي كار من را بگيرد. اگر اراده به انجام كاري كنم تا انجامش ندهم از پا نمي نشينم. اما انصافاً خبر تصادف حسام كمر من را شكست. نگراني براي انجام جشن يك سو ، نگراني از حال حسام در سوي ديگر. اينجا بايد از احمد فتاحي ، دوست، همكار، همراه و رفيق صميمي خودم تشكر كنم كه نقش به سزايي در بالابردن روحيه ي من براي انجام كار داشت. و اگر نبود شايد همين چيزي هم كه مي بينيد برگزار نمي شد. به هر حال. به هر طريقي كه بود جشن را برگزار كرديم.
    اما در مورد تعداد نفرات هم بايد توضيحي را عرض كنم.
    از تاريخي كه همه ثبت نام نهايي كردند و آن 32 نفر اسم نوشتند ، تا روز 7 شهريور حدود 3 ماه و نيم گذشت. به هر طريق عده اي به دليل تغيير روز مراسم و گرفتاري ها و مشكلات مربوط به خود نتوانستند ما را همراهي كنند. براي روز 24 مرداد تعداد مهمانها طبق آخرين تخمين ها 15 نفر بود. كه همين تعداد هم بنا بود 7 شهريور بيايند. كه تك به تك با ذكر اسم عرض مي كنم كه چرا نتوانستند بيايند.
    اقاي مهران بروزيي : در روز جشن متاسفانه به اين مسوميت شايع در ايران مبتلا شدند و sms زدند و گفتند كه نمي توانند بيايند.
    اقاي ميلاد صالحي: دو روز قبل از 24 مرداد پدربزرگشان فوت كرد. و براي 7 شهريور، هم به اين دليل و هم درگير بودن كاري نتوانستند بيايند.
    آقاي امير جمشيدي: روز 8 شهريور امتحان پايات ترم تابستان داشتند و نتوانستند ما را همراهي كنند.
    خانم مهسا: به دليل سفر اجباري خانواده به شهرستان نتوانستند بيايند و البته گفتند سعي مي كنند خودشان را برسانند اما نشد.
    خانم صبا (عضو كلوب ابي) : به دليل اين كه همراهشان نتوانست همراهيشان كند ، نتوانستند بياياند.
    آقاي محمود كفعمي: كه البته كمي نسبت به من كم لطفي كردند هم به دليل مشكلي كه شب جشن برايش به وجود آمد نتوانست باشد.
    آقاي وحيد نصيري(عضو كلوب ابي) : از دوستان بسيار گل و دوست داشتني. اما به دليل عملي كه چندي پيش بر روي پايشان داشتند و به دليل دور بودن راه و همراهي نكردن همراهشان ، نشد كه به ما بپيوندند. برايش آروزي سلامتي مي كنيم.
    آقاي اشكان(عضو كلوب ابي) : از بچه هاي گل و دوست داشتني كرمانشاه. ايشان تا يك روز قبل از جشن در كرج بودند اما به دليل كار واجب و اضطراري كه برايشان پيش آمد مجبور به ترك تهران شدند. و با ما نبودند.
    آقاي حميد رجايي : ايشان به دليل خدمت سربازي و شيفت بودن نتوانستند با ما باشند.
    آقاي امير صابريون: ايشان هم به دليل خدمت سربازي نتوانستند با ما باشند.
    آقاي اردوان : به دليل گرفتاري كاري در روز جشن نشد كه با ما باشند.
    آقاي محمد باقري: به دليل سفر به خارج از كشور جشن را از دست دادند.
    آقاي ميلاد جعفري : به دليل بيماري پدرشان و نگراني از حال ايشان. عذر خواهي كردند و نشد كه با ما باشند. كه من شخصاً خيلي دوست داشتم باشد. انساني پاك و شريف و دوست داشتني است.
    آقاي صالح خديور: ظاهرا دوستان ايشان كه در منزل آنها اقامت كرده بود اجازه خروج به او ندادند. و اين طور شد كه جشن را از دست دادند.
    اقاي امير جاني قربان : ايشان هم تا روز قبل آماده بودند بيايند كه نشد. و البته تماس گرفتند و گفتند دو نفر جاي خود مي فرستند كه آن دو نفر هم نشد كه بيايند.
    و آقاي رضا صادقي كه تا 1 ساعت قبل از مراسم كه با ايشان تماس گرفتم گفتند مي آيند اما نيامدند. و هم چنين آقايان رامين اعتزازيان – جاويد مسجدي- و علي عاقلي تلفن همراهشان را جواب نمي دادند.
    از بين همه ي اين دوستان آقايان مهران برزويي – محمود كفعمي – امير جاني قربان – صالح خدوير – رضا صادقي- قرار بود در روز 7 شهريور بيايند كه نيامدند و جايشان بسيار خالي بود. و غايبان بزرگ كه حسام و آرمان و نيما حامدي بودند.
    هم چنين بچه هاي ماهنامه خاكستري كه جايشان بسيار بسيار زياد خالي بود. و احمد عزيزم به نيابت از همه منت بر سر ما گذاشت و در جشن ما شركت كرد.
    و نكته اي كه دوست داشتم بگويم.
    شايد يادتان باشد كه چندي پيش از شب گريه ي عزيز خواستم تا يك راه ارتباطي به من بدهد تا با او صحبت كنم. و متاسفانه نشد. علت اين كار تلاش من براي دعوت از ايشان به همراه پدرشان در جشن بود كه متاسفانه امكان پذير نشد. ايشان به مالزي رفتند. هر چه تلاش كردم نشد كه بشود واقعاً. البته شخصي اين وسط شيطنت كرد و مطابق عادت هميشگي اش با آي دي جعلي خودش را شب گريه جا زد كه البته در مراسم هم نيامد. يعني من نگذاشتم بيايد.
    به هر حال شب گريه جان. اميدوارم در سال آينده ما را همراهي كني. به عنوان كوچك ترين عضو طرفداران ابي. جايت در مراسم خالي بود.
    اين كل داستان جشن ما بود . كه چه مراحلي را طي كرد. تا به اينجا رسيد. ممكن است از نظر كمي در سطح مطلوبي نبوده باشد اما از نظر كيفي واقعا عالي بود كه حالا به توضيح آن مي پردازم و گزارش كامل را از جشن خواهيد خواند.
    ضمن اين كه cd اين مراسم هم اكنون آماده است و در طي هفته هاي آينده براي ابي فرستاده خواهد شد. و براي اين كار هماهنگي لازم هم انجام گرفته است.
    حالا با هم گزارش اتفاقات جشن را مي خوانيم.

    * * * * *

    „ به نام خالق هنر”



    جشني كه امشب دوستان لطف كردند تشريف آوردند ، جشني بود كه به پاس خدمت 40 ساله ي ابي براي موسيقي ايران بوده. ، پيشنهادي كه 8 ماه پيش مطرح شد از جانب من و پي گرفته شد توسط بچه هاي گروه.
    كه ايده ي اين كار رو من در واقع از طرفداران گوگوش الهام گرفتم، كه هر سال جمع مي شوند دور هم ديگه و طبق خبرهايي كه من از برخي از دوستان داشتم ، حتي خود خانم گوگوش هم هزينه ي اين كار را تقبل مي كنند. هر سال حالا يا در كافي شاپ و يا جاي ديگه ، اين به نوعي قدر داني از هنرمندان را انجام مي دهند. و ما هم به عنوان اين كه عضو ي از گروه و جمع طرفداران ابي بوديم ، گفتيم كه خيلي بي انصافيه، مردي كه 40 ساله واقعاً موهايش رو در اين كار سفيد كرده رو بخواهيم فقط با وبلاگ نويسي و ميل ها و بعضاً مطالب ازش تقدير بكنيم.
    گفتيم كه بيايم به اين كار يك عينيتي بديم. و دوستان دور يكديگر جمع شوند ، با هم ديگه آشنا شوند ، و يك اتحادي بين بچه ها به وجود بياد تا در آينده بتونيم كه اهداف بزرگتري رو براي ابي انجام بديم.
    و من يك مقدمه اي نوشتم كه دوست داشتم در جمع بيشتري از دوستان بخونم، ولي خب مي خونم. به هر حال اين جمع خيلي كوچيكه اما كارش و هدفش بسيار بزرگه. و همه ي مطالب و موضوعاتي كه بيان مي كنيم ، فيلمش رو به اميد خدا اگر چيز در خوري از آب در بياد براي ابي خواهيم فرستاد و گزارش كامل جشن رو در ماهنمامه ي خاكستري توسط احمد عزيز منتشر خواهيم كرد تا همه ببينند كه اين تلاش بعد از 8 ماه به هر صورت به بار نشست ، ولو با اين تعداد كم و پايين و با توجه به مشكلاتي كه سر راه بود.
    من اين متن رو مي خونم و اميدوارم كه در آينده شاهد بهتر برگزار شدن مراسم باشيم.

  5. 4 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  6. #3
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مدح ابی :
    قلم در دستان من آرام نمي گيرد وقتي مي خواهم از تو بگويم. وقتي بخواهم تو را آغاز كنم.
    از چه بگويم. چگونه بگويم و چطور بگويم ؟ چطور تو را وصف كنم وقتي هيچ واژه اي و هيچ صفتي قدرت به تصوير كشيدن تو را ندارد؟ تو را از كجاي قصه بايد آغاز كنم؟ ، وقتي خودم هنوز در بي آغازي يك قصه ام.
    لحظه هاي بي تاب كودكي ام را ، سردرگمي هاي نوجواني ام را ، دلهره و ترس و تشويش جواني ام را ، وقتي با صداي تو به كتاب فراموشي مي سپاردم ، چگونه وصف كنم؟ چگونه از تويي بگويم كه وسعت وجودت نه در قلم است و نه در واژه و نه در اين جهان پهناور.
    عطر خوش مهربانيت را با كدام مهربان بگويم كه تو را بفهمد؟ چگونه مي توان تو را شناخت و درك كرد؟
    تو شروعي هستي كه پاياني نداري.
    تپش زندگي من با تپش صداي تو شروع شد. با عطش تو. با تپشي كه قصه ي اسير را نوشت. تپشي كه به دنبال پاسخ چراهايي بي جواب گشت. تپشي كه حتي با رسيدن به فصل جدايي هم ، از نفس نيفتاد. تپشي كه از تو قلب پرنده ساخت. قلب پرنده اي كه در زير پوستي از شير مي تپيد.
    به راستي زندون تن را چطور مي توان رها كرد؟ چطور مي توان به بدرقه ي يار رفت و در خود نشكست. چه طور مي توان لب چشمه رفت و تشنه برگشت و شب ِ پر درد و زخمي تو را حس كرد؟

    مطرود كدام قبيله بايد شد، نيش كدام كندو را بايد خورد تا به تو رسيد؟ چه بايد كرد تا دمي را زير سايه ي تو نشست و استراحت كرد؟ از باغ سبز بلوري تو چگونه مي توان رد شد و فقط رد شد و با تو همسفر نشد؟ همسفر با شبهاي مردي تنها و همرا شدن با تو با شبهاي بي اعتبار جواني من.
    اي مولاي سبز پوش راز هميشگي شدن تو چيست؟ چه طور مي توان به گنجينه ي با ارزش صندوق عزيز خاطراتت رسيد؟ چطور مي توان از راه رو به غروب شبزده ها برگشت و از شهر عشق رد شد و اسم دلچسب تو را صدا زد و از خود خالي نشد؟
    چطور مي توان در مقابل غربت چشم هاي تو طاقت آورد؟
    به ياد هق هق بي وقفه ي تو در ناكجاي شبهايم به دنبال خورجين كهنه ات گشتم. خورجيني كه گرچه قديمي است اما براي من همه بود و نبود است.
    از قصه ي عشق تو، اي كوه يخ كهنه بگويم و يا از برج كهنه ي هميشه پا بر جاي تو در صحرا هاي دور؟
    از فصل بد خاكستري بگويم كه تسليم و بي صدا گذشت؟؟؟
    در ستاره سوزي هاي اين روزگار با تو بودن خود مرهمي است بر دل بيمار من. در كنار تو بودن و با تو بودن در خانه اي پر از مهر و صفا.
    تو بگو با تو از چه بگويم؟
    از خليج پر صلابتت يا گريز ناگزيرت. از آهوي بي پناه كه تسليم در برابر صيادي شد؟ از هزار و يك شب راز ويا از دلبري هاي محسور كننده ات؟
    با تو به فصل حماسه ها مي رسم و به دنبال ستاره ي دنباله دارت از سادگي خودم به آرزوهاي رفته بر باد تو مي رسم. و با تو از كوچه هاي سرخ و گل هاي سرخ پرپر شده عبور مي كنم. قصه نون و پنير و سبزي و سادگي يك آواز را با تو زمزمه مي كنم و با تو ياد تلخ تحصيل و معلم هاي بد را به دور مي اندازم. و از تو مي پرسم چه بايد كرد در اين بيراهه و جاده هاي خاكي؟
    خانه هاي خالي را به دنبال تو تك به تك گشتم و با تو در بازي اتل متل از شما خواندم. و قصه ي شب شبزده هاي غير ماندگار را به دفتر خاطرات سپردم.
    در رويارويي با تو در ستاره باران موسيقي ايران تن به دام آخر قصه نسپاردم. در شب گريه هاي بي كسي من ، تو بودي كه اشك هاي من را پاك كردي. تو و آن دست هاي مهربانت ،كه طعم خوش يك عادت بود.
    تو گفتي گريه نكن. اما چطور گريه نكنم ، چطور عطر تو را ببويم و از تو نگويم . تو را در كجا بايد جستجو كنم اي پير هميشه بيدار؟ عكس طلوع دوباره ات را در كدام قاب عكس جا دهم. بوسه بر ماه را چگونه بي تو تجربه كنم؟
    از ديروزت كه رد شدم و به امروزت رسيدم. از راه خاكستري رد دشم و با شب نيلوفري دم خور شدم. و بانوي موسيقي ات را به زيبا ترين شكل تمكين كردم.
    كاش توان اين را داشتم كه بال هاي پرواز تو باشم وقتي در بي صدايي و بي آوازي اسير پرهايي از جنس كوه بودي .
    صداي پر صداي تو را شنيدم و به سويت آمدم.
    و من امروز با افتخار مي گويم كه به رهايي گفتم آره. كه هم جهان زيبا شود و هم تو به برگ سبز تاريخ بپيوندي.
    اي بزرگ ماندني . تو كه باشي من هستم. موسيقي هست و ترانه با تو زنده است.
    پس باش و بر ما بتاب اي خورشيد بي غروب.

    * * * * *

    و همه اين تلاش ها رو انجام داديم در طول اين 8 ماه ، كه اين طرفدار ها از محيط مجازي اينترنت بيايند بيرون. از وبلاگ نويسي و مطابي كه در نوع خودش خوبه ، ولي خب اين اتحاد زماني كه عينيت پيدا بكنه ، بچه ها با هم آشنايي پيدا بكنند، اخلاقيات و روحيات هم رو بشناسند و با هم به تبادل نظر بپردازند ، موسيقي ابي رو به شكل زنده با صداي يك خواننده ي خوب گوش بدهند، يك ايده و حركت بسيار نويني است ، براي هنرمنداني كه واقعاً سالهاست دارند براي اين مملكت تلاش مي كنند.
    و قرار بود كه امشب جمعيت ما بيشتر از اين باشه ، ولي خب نشد. باز يك نفر از دوستان مسموم شد، يه عده نتونستند باشند به دلايل مشكلات كاري و زندگيشون و دوستاني كه از شهرستان مي خواستند بيايند ، نتونستند خودشون رو برسونند ، و در نهايت اين6 نفري كه اينجا هستيم ، خوشحالم كه استارت زننده ي اين كار هستيم و تلاش خواهيم كرد كرد كه انشاالله از سالهاي بعد ، از 29 خرداد سال 1388، يك مراسم بسيار بسيار با شكوه تر ، با تعداد نفرات بيشتر ، آيتم هاي بسيار بسيار بهتر و قوي تر و با بخش موسيقي زنده. و با همه ي پيشنهادتي كه از همه ي دوستان جمع خواهيم كرد، اين كا رو خيلي بهتر از اين كه امشب بود و هست ، انجام بديم. به هر حال ابي آنقدر بزرگ هست كه حداقل 30 تا طرفدارش بخوان دور هم جمع بشوند و براي يك شب و در كنار هم. اميدوارم كه امشب با وجود همه ي مشكلاتي كه بوده لذت ببريد و خوش بهتون بگذره.
    و جا داره تشكر بكنم از عليرضاي اميري به خاطر زحماتش . حساب بانكي كه با هم ديگه باز كرديم ، تلاش كرد ، وقت گذاشت. از خيلي از دوستان ديگه كه نبودند. حسام. آرمان، نيما. نيما حامدي كه امشب نبود و چند نفر از دوستان ديگه كه دوست داشتند باشند بيايند ولي نتونستند. احمد عزيز كه به نيابت ماهنامه ي خاكستري اينجاست. مزدا موسي زاده كه نتوست بياد. پويان مقدسي كه جاش بسيار بسيار خاليه. و كليه طرفداران ابي كه مي دونم خيلي هاشون دوست داشتند امشب باشند . متاسفانه بد شانسي هاي اخير ما و يك سري بد اقبالي هاي ما ، اجازه نداد كه امشب در خدمت جمع بيشتري از دوستان باشيم.

  7. 5 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  8. #4
    Leon آواتار ها
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    726
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    نوشته ها
    1,907
    میانگین پست در روز
    0.31
    تشکر از پست
    960
    7,753 بار تشکر شده در 1,683 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 18/9
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قسمت آخر
    و مباحثي را كه آن شب مطرح شد ، بر اساس مهم بودن ، اينجا به شكل تيتر وار و در صورت لزوم همراه با بخشي از صحبت ها قرار مي دهم. اما توضيح كامل همه ي صحبت ها بسيار طولاني است.

    مقايسه كارهاي جديد وقديمي ابي:
    در اين قسمت حسام علاقه مند بود كه كاراي قديم وجديد ابي يك مقايسه اي با هم بشوند. او معتقد بود كه ابي در 3 آلبوم آخرش از اصل خودش فاصله گرفته. و در طول مراسم به موضوعي كه خيلي تاكيد مي كرد، بحث رميكس كردن برخي از كارهاي تاپ ابي بود. و دوستان هر كدوم نظر خودشون رو دادند. به مختصري از اين بحث مي پردازيم.
    حسام : من خودم نظرم اينه كه ابي بعد از ستاره هاي سربي ، يه مقدار ضعيف شده كاراش . حالا با يك سري بحث كردم. خيلي هاشون متعصب بودند ، مي گفتند نه. من يه مثال مي زنم. من خودم ميشه گفت اكثر آهنگ هاي ابي رو حفظم. شعر هاش رو. ولي اصلاً از كاست طلوع كن به اينور ، شعرهاشو نتونستم حفظ كنم . چون اصلا نتونستنم آنچنان ارتباط برقرار كنم. چرا مثلاً اون آهنگ „تو را نگاه مي كنم” هستش. اون خيلي زيبا ست. ولي بقيش رو ميشه گفت در مقايسه با سوگولي آهنگ هاي ابي كه خودش هم مي گه پوست شير ، در سطح پايين تري است. چون اصلاً اون يك اهنگ به كل اين 3 تا آلبوم آخرش مي ارزه. نمي خوام زير سوال ببرم. اونها هم زيباست. ولي مي خوام بدونم نظر ديگران چيه. مخصوصاٌ اين آلبوم آخرش ، حسرت پرواز. من فكر مي كنم خيلي قوي تر از اين ها مي تونست كار كنه. و مي تونست با آدم هاي حرفه اي تري كار كنه. نمي خوام بگم چون همه آهنگ ها و تنظيم ها از شوبرته، كارا ضعيفه. ولي خيلي مونده كه به حد ابي برسه. من نمي دونم ممكنه صداي منو بشنوه ، مي خوام نظر خودمو به عنوان كسي كه واقعاً ابي رو دوست دارم ، چون ابي يك كسيه كه همچين نيست كه شما بخواي لحظه اي رو بگذروني و گوش بدي آهنگ هاش رو. ابي صداش خاطره سازه برام. شايد آدم بعضي خواننده ها رو وقتي خيلي غمگينه گوش بده كه از اون حال و هوا بياد بيرون. ولي اصلاٌ آدم ، ابي گوش مي ده كه براش لحظه ايجاد كنه. خيلي بالاتر از اونه كه بخواد آدم يه لحظه تفريحي به صداش گوش كنه.
    علي شيخ الاسلامي : من خودم به اين موضوع خيلي فكر كردم براي خودم تو تنهايي. ولي نتونستم به يك نتيجه درست برسم كه واقعاً اينجور شده يا نه. خودم خيلي اين موضوع رو قبول ندارم. شايد چون ابي رو خيلي دوست دارم و متعصبم اين رو مي گم. كافيه ابي باشه ، صداش باشه ، همون براي من بسه.
    آريا فتاحي: من فكر مي كنم ما هر چقدر كه جلوتر مي آييم، خواننده هاي ما به يك پختگي مي رسند به هر صورت. ابي 40 ساله پيش كه شروع كرد ، از سن 19 – 20 سالگي، انقدر تجربه نداشت. كم كم كه اومد به جلوتر و با آدم هاي بزرگي مثل جنتي عطايي مثل ..
    حسام: ابي آدمي است كه اصلا قوي شروع كرد.
    آريا: مي دونم. مي خوام به همين نتيجه برسم. من خودم به اين چيزي كه مي گم اعتقادي ندارم چون ابي رو هميشه دوست داشتم . ولي خب به لحاظ اين كه همه ي جوون ها بخوان گوش كنند ميگم. الان ديگه دوره اي نيست كه جوون هاي امروز مثلاً با آهنگ هاي مثل خاكستري و با اون تِم و با اون سنگيني ارتباط لازم رو برقرار كنند. قشنگه. قشنگيش رو كاملاً درك مي كنند ، شعري كه قوي باشه، ملودي كه قوي باشه، تنظيم قوي رو حس مي كنند ، ولي ارتباط مورد نياز رو برقرار نمي كنند . در چند وقت اخير بزرگاني مثل ابي و ديگران يك تحولي خواستند به وجود بيارند و اين كه نسل جديدي رو بتونند طرفدار خودشون بكنند.. حالا آدم هايي هستند كه حتي 10 سال 12 سال سن دارند و من هم مي شناسمشون ، ابي رو واقعاً دوست دارند. كه به دليل همين نوآوري هايي بوده كه انجام داده. من يادمه زماني كه آلبوم حسر ت پرواز، اومد بيرون ، من چند تا از دوستام بودند كه اينها اصلاً موسيقي ايراني گوش نمي دادند. مثلا سبك هاي راك يا خارجي و كاملاً آمريكايي گوش مي دادند. ولي وقتي اين آلبوم اومد بيرون ، من با تعجب و خوشحالي مي ديدم كه ابراز علاقه مي كنند و مي گفتند چه قدر آلبوم زيبايي است. و از نظر اونها زيباست. ولي شايد براي مايي كه 40 ساله كارنامه ي هنريش رو داريم گوش مي ديم ، و هر لحظه باهاش زندگي كرديم ، شايد برامون قابل پذيرش نباشه كه ابي بياد، آهنگي در حد حنا خانوم بخونه. ولي واسه اون جوون هاي ديگه كه مي خواهند ، نوعي ارتباط رو برقرار كنند ، نسل جديدي كه مي خواد بياد وسط ، اين قضيه مهمه. در مورد آلبوم شب نيلوفري هم ، اون خب كاملاً داستانش مشخصه. علت ضعفش اگر قرار باشه ضعفي داشته باشه ، ترانه و ملودي نيست. اما تنظيم همانطور كه قبلاً تو خاكستري هم بحثش شده ، زياد تنظيم جالبي نيست. ميكس نهايي آهنگ ها خوب نشد. چون مي گفتند سياوش اونجور كه بايد وقت نذاشت ، خيلي سريع همه چيز جمع و جور شد و به گفته ي ابي ، اين آلبوم سومين آلبومي بوده كه قرار بوده اون شركت تحت قرار داد بيرون بده ، اما زماني اين آلبوم اومد كه بايد سومين آلبوم ميومد اما اين تازه اوليش بود. و مسائلي از اين دست. و آلبوم طلوع كن هم فكر نمي كنم خلي بخواد ضعيف بوده باشه. به هر صورت كار وقتي به جلو مياد ، وقتي شما جلوتر مي ري، موضوع جذب طرفداران جديد و عقايد جديد، باعث ميشه كه تلطيف ايجاد بكني ولي نه در اون حد كه بخواد به ابي لطمه بزنه. ستاره هاي سربي هم در واقع يك تحول جديد بود.
    حسام : در واقع جريان همون پختگي كه شما گفتيد.
    آريا: بله. يعني بعد از آلبوم هايي مثل ستاره ي دنباله دار ، اتل متل و يك سري آهنگهايي كه اونور خونده شد، ستاره هاي سربي يك سبك جديد و يك نوآوري جديد بود و در واقع يك نقطه ي عطفي بود . بعد از اون خيلي ها احساس مي كنند كه ابي افت كرد. اما مي بينيم كه در عطر تو هم كارهاي قابل توجهي وجود داشت. در خود طلوع كن هم كارهاي خوبي بود. و حتي در شب نيلوفري هم كارهايي بسيار جاودان حضور دارند.

    رميكس كارهاي قبلي:
    موضوعي كه خيلي زياد در موردش بحث شد و از ابتدا بسيار بر روي آن مانور داده شد. بحث رميكس تعدادي از كارهاي ابي بود كه حسام مطرح كرد. كه كارهايي مثل پوست شير اگر تنظيمي جديد بهش بخوره مي تونه بسيار جالب باشه. و حيفه كه برخي اهنگ ها توي خاطرات 20-30 سال پيش خودشون بمونند. كه احمد در اين قسمت صحبت هاي جالبي كرد:


    احمد فتاحي: كار رميكس ، كار خيلي با ارزشي مي شه وقتي ، يك تنظيم درست روش باشه. الان آقاي داريوش كار „چشم من” رو رميكس كرد. به چه زيبايي. حتي زيبا تر از اجراي اولش ، اجرا كرده. و به چه دليل. روي كلمات تغييرات خاصي ميده. باعث مي شه شنونده اي كه الان شايد 10 سالشه، 12 سالشه ، فكر بكنه كه چرا اين تحرير رو اون واژه قرار گرفته . چيزي كه خود داريوش الان بعد از 30 سال خوندن ، به اين نتيجه رسيده كه بايد اين واژه به شكل ديگه اي تلفظ بشه. اگه در اين قالب قرار بگيره رميكس، خب خيلي عاليه. اما مسأله هاي زيادي وسط هست. الان خيلي از دوستان اعتقاد دارند كه ابي به بازار نزديك شده. من اصلاً چنين عقيده اي ندارم. اما خيلي ها كه صحبت مي كنند معتقدند ابي از اصل خودش داره فاصله مي گيره. و به بازار نزديك مي شه. اولاً من فكر مي كنم ابي اصلا نيازي نداره كه به بازار نزديك بشه. چون هميشه نزديك بوده خود به خود. اما چه چيزي كه باعث ميشه كه ما فكر كنيم كارهاي ابي ضعيف شده . شايد مشكل ابي اينه كه از همون ابتدا قوي شروع كرده. شايد مشكل واروژان اين بوده كه از همون ابتدا ابي رو پيدا كرده. داريوش رو پيدا كرده. بابك بيات ابي رو پيدا كرده. ايرج جنتي عطايي داريوش رو پيدا كرده. داريوش جنتي عطايي رو پيدا كرده. شايد مشكل اين چند نفر اين باشه. اما الان تو بُعد ترانه مي گويند، ايرج جنتي عطايي افت كرده. اردلان سرفراز افت كرده. در بُعد موزيك مي گفتند حتي بابك بيات در اواخر ، كارهاي داخليش در حد كارهاي قبل انقلابيش نبوده. يا خيلي از خواننده ها و آهنگ سازها. مثل همين آقاي داريوش. اين به چه دليله؟
    خب بعد از انقلاب مطمئناً هنرمندان ديگه اون نزديكي رو نسبت به هم نداشتند. پخش شدند. يكي تو لس آنجلس . يكي رفت فرانسه. يكي آلمان. يكي ساكن لندن شد. يكي هنوز خودش رو پيدا نكرد. تا اومد پيدا كنه ، 20 سال از اقامتش و عمرش گذشت. اين ها باعث شد خيلي ها افت كنند. ما خواننده هاي بزرگي داشتيم. مثل عارف. مثل مارتيك. اما هيچ كدوم نتونستند كارهاي قبل از انقلاب رو تكرار كنند. ولي ما آقاي ابي رو داشتيم. اولين اهنگي كه بعد از انقلاب خوند همين آهنگ„با تو” بود. كه هنوزم زنده است. و سر زبون همه جوون ها مي چرخه. ولي متاسفانه خواننده هاي بزرگي داشتيم . عارف به بازار نزديك شد. به خاطر اين كه زندگي بعد از انقلاب خيلي سخت شد. براي خواننده اي كه وطنش رو ترك كرده. اما خب شايد يك شانسي كه خواننده هاي بزرگ ما داشتند، اينه كه هنوزم تونستند پيوندي داشته باشند. بعد از انقلاب فريد زلاند رو داشتيم . اضافه شد. تيم اردلان سرفراز و فريد زلاند در كنار ابي و داريوش، بهترين تيم هايي بودند كه بعد از انقلاب داشتيم. ما قبل از انقلاب تيم هايي داشتيم كه بابك بيات يك دستش يود. ايرج جنتي عطايي يك دستش بود. شهيار قنبري يك دستش بود. اما بعد از انقلاب خيلي ها معتقدند شهيار قنبري افت كرده. اردلان سرفراز گوشه گير شد. كار نكرد. اما دلايلش هيچ وقت معلوم نشد. اردلان سرفراز چرا كار نكرد؟ شايد گريز ناگزيرش واقعاً دليل اين كار بوده. شايد اين گريز ناگزير ، باعث شد هنرش رو از دست بده ، به مدت چند سالي. اما الآن مي بينيم كه كارهاي بسيار قشنگي ازش منتشر شده.
    خواننده هاي بزرگ ما الان هم هنوز تك اند. هيچ كارشناسي نمي تونه بياد بگه ، كار هاي ابي ، صداي ابي ، افت كرده نسبت به 10 سال پيشش. خيلي ها معتقدند كه حتي روند صعودي هم داشته. چون كسي كه از وطنش خارج مي شه ، شايد 10 سال طول بشكه تا خودش رو وفق بده با شرايط. خود ابي هم شايد ، من معتقدم بعد از سال 95 تازه تونست خودش رو با شرايط هماهنگ كنه. در واقع كارگزاري و در اصل قدمي كه مردم براي كنسرتها برداشتند ، از ابي شروع شد. هنوز هم تحسين مي كنند كار ابي رو براي كنسرتها. كه يكي از اولين خواننده هايي بود كه كنسرت برگزار كرد. سپس اتحاد ابي و داريوش كه به اعتقاد من بهترين خواننده هاي مرد اين 50 سال اخير ايران بودند. اصلاً موسيقي پاپ ايران بودند از تولد تا الان . اين پيوند باعث شد كه مردم خيلي بهتر اين صداي اعتراض قبل از انقلاب رو بشنوند. ولي متاسفانه عرض كردم ، همين دوري جغرافيايي باعث شده كه ابي و داريوش هم از هم جدا شوند. حاشيه هايي كه بين كار اينها قرار گرفت. باعث شد كه اين ها از هم جدا شوند. الان هيچ طرفدار ابي نيست كه كارهاي داريوش رو دوست نداشته باشند. هيج طرفدار داريوش نيست كه كارهاي ابي رو دوست نداشته باشه.

    ترانه و پوست اندازي در يك دهه ي اخير:
    صحبت هاي جالبي رو باز احمد در بعد ترانه انجام داد كه خالي از لطف نيست اگر به قسمتي از اين صحبت ها بپردازيم:
    احمد: اما در مورد ترانه ها. خب شايد خيلي ها معتقدند كه ترانه يك پوست اندازي در خودش احساس مي كنه در 10 سال اخير. ترانه در داخل كشور بعد از انقلاب فقط داره روي يك ريتم حركت مي كنه. روي يك تكرار. كارهاي قبل از انقلاب رو داره تكرار ميكنه. اما بعد از انقلاب فكر مي كنم اين تكرار ، بعد از 5-6 سال به يك روند صعودي رسيد. اگر از خود ترانه بخواهيم حساب كنيم، تمامي آلبوم هاي ابي و داريوش به استثناي چندين و چند آهنگ ، شايد ابي هم نزديك بازار شد اما اين ترانه ها همشون روند صعودي داشت. وخوبي ابي و داريوش اين بود كه هيچ وقت از نسل طلايي ترانه سرايي ايران جدا نشدند. مثلث طلايي . اگر هم جدا شدند بهترين كارها رو از كسان ديگه اجرا كردند. اما خب ما خودمون كه با اقاي جنتي عطايي صحبت مي كنيم ، هنوزم هم معتقدند كه ترانه هم چنان تكرار داره. وحتي همين الان كه باعث شده ترانه يك مقداري حالت 10 سال ، 20 سال قبل رو نداشته باشه، اون حالت عمومي رو نداشته باشه ، همينه كه هنوز جا نيفتاده اين تكرار زدايي. الان فكر مي كنم آقاي جنتي عطايي و شهيار قنبري قدم هاي خيلي بزرگي تو اين 10 سال برداشتند كه ترانه رو از حالت تكرار در بيارند. واژه هاي بيگانه رو كه در فارسي نيست وارد ترانه مي كنند. از وزن شعري خارج ميكنند ترانه رو . به ترانه روح مي دهند. چون به اعتقاد من ترانه كه در قالب يك شعر قرار بگيره. مثلاً در قالب غزل قرار بگيره، اون رسايي رو نداره كه وقتي در حال حاضر ترانه به شعر نو نزديك ميشه. شعر نو هم وقتي تحولي به وجود آورد توسط نيما ، هيچ كس بهش توجه نكرد. هنوز هم خيلي ها انتقاد مي كنند و قالب هاي كلاسيك رو انتخاب مي كنند. اما خب بايد قبول كرد كه قالب هاي كلاسيك ديگه جايي نداره توي اين مملكت. و شعر اين رو تجربه كرد. ترانه هم داره اين رو در 10 سال اخير تجربه مي كنه. خيلي از كارهايي كه الان منتشرشده ، ترانه ها رو وزن خاصي نيست. ترانه ها روملودي گفته ميشه. به اين دليل كه وزن از طريق ملودي ساخته شده. اين شايد باعث شه كه كارها يه مقدار متفاوت بشه نسبت به قبل از انقلاب. قبل از انقلاب همه ي ترانه ها حالت غزل داشت. حالت قصيده اشت. يك حالت شعري بود . فقط با اين تفاوت كه از نظر قافيه و اون به قول معروف سكته هايي كه روي وزن انجام ميشه، مثلا اون رو ملودي مي پوشونه. فكر ميكنم ترانه توي آلبوم حسرت پرواز يك ژانر خاصي داشت. فكر مي كنم بعد از شب نيلوفري ، كارهاي خود آقاي عطايي ، يك تغيرات اساسي توش انجام شده.

    حسرت پرواز و كثرت كارهاي اجتماعي:
    موضوعي كه از جانب حسام مطرح شد اين بود كه در آلبوم حسرت پرواز زيادي به كارهاي اجتماعي پرداخته شده و معتقد بود خيلي نياز به اين نوع كارها نداريم. به بخشي از اين صحبت ها نگاه مي اندازيم:
    حسام: من ميخوام بگم كه نه. چون ذهن ها آنقدر خسته هست كه حالا اگه داريم يك موسيقي رو گوش مي ديم، ديگه اونجا بهمون گوشزد نشه.
    احمد: درسته خب. اين بحث داخل كشوره. خارج از كشور كسايي رو داريم كه در اين نسل هستند ، شايد 10 سال پيش ، 5 سال پيش متولد شدند. نمي دونند پدرشون كه خواننده است ، چرا الان تو مملكت خودش نيست. اون خواننده بايد به اون فرد بفهمونه كه دليل هجرتش چي بوده.
    حسام: ابي نبايد خواننده اي باشه كه مثل بعضي ها كه حالا اسمشون رو نمي يارم ، نااميدانه بخونه. مثل پروانه در مشت ، چه آسون ميشه ما رو كشت.
    احمد: شايد اين نااميدي باعث بشه كه يك اميدي توي مردم ايجاد بشه.
    حسام: وقتي يه هنر، يه حال عشقي تو لغات اون ترانه داره، كه باز من اشاره به „پوست شير” مي كنم. وقتي توي لغات اون يه همچين حسي سرشار از احساس، سرشار از لطافت، سرشار از زيبايي، هستش ، من فكر ميكنم كه نبايد اون حالت يه مقدار گسسته بشه. نه اينكه بگم اين ترانه ها ضعيف هستند. ولي خيلي نياز نيستش. حالا يك دونه اجتماعي يا 2 تا خوبه. ولي بخواد 3-4 تا بشه ، جالب نيست.

    „من اگر خدا بودم” و ضرورت بودن يا نبودن:
    بحثي كه بسيار درباره اش حرف زده شده اما باز هم به آن پرداخته شد. فقط در حد چند جمله صحبت هاي احمد و حسام را مي خوانيد:
    حسام: يا مثلاً يك آهنگي مثال „من اگر خدا بودم” ، اصلاً نيازي نبود بياد يك همچين آهنگي. مي دونيد خود ابي يك توضيحي داده. كه منظورش اين لفظ كفر و اين چيزا نبوده. ولي خب، خيلي ها رو من ديدم . واقعاً خيلي جمعيت زيادي ديدم كه اصلاً به خاطر اين شعر و آهنگ ، يك احساس خاصي نسبت به ابي پيدا كردند. چون آهنگ هاي ابي روهمه زمزمه مي كنند و هر كس بخواد اين آهنگ رو بخونه ، شايد پيش خودش يك احساس گناه بكنه.
    احمد: من فكر مي كنم همين احساس گناه توي شاعر به وجود اومده كه اين ترانه رو نوشته. هر چه قدر هم كه بحث كرديم به همين نتيجه رسيديم. حتي قصد داشتيم خود خانم زاكاريان بيايند و در مورد اين كار صحبت كنند، ولي خب شاعر هيچ وقت در مورد كارش نظر نمي ده. چو مي خواد هر كس برداشت خودش رو داشته باشه. يك طرفدار ابي اعتقادي به مسائل ديني نداره. از اين كار ، برداشت كفر مي كنه. يك طرفدارش بر عكس. مي گه اين فقط يك اعتراضه. من فكر ميكنم چند بعدي بودن ترانه اينجا خودش رو نشون مي ده. به همين دليله كه ابي بعد از اينكار همه ي طرفداراش رو از دست نداد. ولي خود من برداشتي دارم كه شاعر يك ذهنيت ديگه اي داشته.
    حسام: خب اين ذهنيت چي مي تونه باشه؟
    احمد: شاعر اعتقادي به مسائل ديني داخل كشور نداره. و جرقه اين كار هم رو همين علت زده شده. اگه به عمق ترانه بريم ، متوجه مي شيم كه نمي تونيم برداشت يك اعتراض كوچيك بكنيم. كه بله ابي يك مسلمون واقعيه و خواسته اعتراض بكنه. من اعتقادي ندارم.

    ابي و انتخاب آهنگساز حسرت پرواز:
    نكته اي كه به آن اشاره شد بحث انتخاب ابي براي آهنگ سازي آلبوم حسرت پرواز بود. حسام معتقد بود كه ابي قدر خودش رو در اين آلبوم ندانست و جا داشت كه با آهنگسازي بهتر و قوي تر كار كنه. چرا كه توانايي بسيار بالايي داره در خواندن و بهتر بود شخص ديگري جايگزين مي شد. احمد اظهار داشت كه ابي در واقع خواسته يك تجربه اي داشته باشه. و الان دوباره برگشته به كار با بابك بيات. و همچنين علي (همراه حسام) معتقد بود كه شرايط هم عامل مهمي است. شايد شرايط به گونه اي بوده كه كار ديگه اي از دست ابي بر نمي آمده . و پاسخ من به اين موضوع را بخوانيد:
    آريا: من معتقدم توي كارهايي كه الان انجام مي شه، معذلي كه هست ، متاسفانه خيلي از بزرگان ما، آهنگ سازها و بعضاً ترانه سراها ، ديگه كاراشون رو يا انجام نمي دند يا در ميدون نيستند يا اگر هم هستند كارهايي كه ميكنند بسيار چيپ و سطح پايينه. مثلاً شخصي مثل اسفنديار منفردزاده كه يكي از بزرگان موسيقيه، الان ديگه كار نميكنه. نه با ابي. نه با داريوش نه با گوگوش. با هيچكس كار نمي كنه. اين علت باعث ميشه كه مثلاً ابي بياد با شوبرت كار كنه. وقتي سياوش قميشي سطح كارهاش در آلبومي كه با خانوم فيروزه مي ده بيرون اينقدر افت مي كنه. و حتي در آلبومي كه خودش داده بيرون ما مي بينيم تنظيم ها وملودي ها ديگه اون بوي آهنگ هاي سياوش رو نداره ، باعث مي شه كه اگه شما جاي اين خواننده باشي، بري سراغ يك نفر ديگه. سراغ كسي كه بتونه اولاً اون شخصيت شما روحفظ كنه و بعد هم بتونه يك چيزهاي جديدي رو تزريق بكنه . براي اين كه شما بتوني طرفدار هاي بيشتري بدست بياري. براي اين كه بتوني نسل جديدي رو دوباره با خودت همراه بكني.

    لزوم تزريق يك نيروي جديد و تربيت يك خواننده توسط ابي:
    از موضوعات بسيار مهم كه در آن شب مطرح شد، بحث تربيت يك خواننده توسط شخصي مانند ابي بود. و يا تربيت يك آهنگساز توسط يك آهنگساز بزرگ. اين كه بايد يك نيروي جديد به موسيقي نوين ايران وارد بشود كه جان تازه اي به آن بدهد و مانع كشته شدن موسيقي بشود. و صحبت از راستين هم به عنوان يك نيروي تازه وارد، به ميان آمد. و اهميت اين موضوع كه ابي هم بايد يك شخصي مانند راستين را در كنار او پرورش دهد. و نكته ي بسيار مهمي را حسام به آن اشاره كرد. اين كه نبايد ما سقفي براي خواننده هاي جديد مثل راستين قائل بشويم و بگوييم فلاني هم شبيه ابي مي خواند. خواندن اين قسمت هم خالي از لطف نيست:
    حسام: خب ببينيد. الان يك جَوي به وجود اومده كه هر كسي ، نمونش راستين. بخواد بياد راه اونها رو ادامه بده يك سقفي براش در نظر مي گيرند. مي گند كه شبيه داريوش مي خونه. شبيه ابي ميخونه. اينم مثل همونه . كما اين كه راستين چهرش هم شبيه جوونيهاي خود ابي است. و با همون تيم ابي همكاري مي كنه.
    احمد: بله. ما يك مشكلي هم هميشه داشتيم. متاسفانه ما هنرمندامون نيروي جديد تربيت نكردند. هميشه اعتقاد داشتيم كه ابي بايد بياد يك خواننده تربيت كنه. بابك بيات يك آهنگ ساز تربيت مي كرد. خيلي بهتره كه حالا كه راستين وجود داره ، انقدر صدا تربيت شدست و چندين ساله رو اين صدا كار كرده ، اين ادامه دار باشه. ابي بياد يك خواننده ي ديگه در كنارش پرورش بده. نه اين كه تقليد در كار باشه. راستين شايد در ابتداي كارش خواست تقليد داشته باشه. ولي من معتقدم فريد زلاند نيروي جديدي اضافه كرد. من فكر مي كنم بحث اختلافات نيست. كه يه عده ميگند كه فريد زلاند خواست راستين رو بياره كه اين ،مثلاً كار نكردنش با ابي رو بپوشونه.
    حسام : ببينيد. ابي يك روز و يك ماه ويك هفته ، كار نكرده كه ابي شده. درسته به قول شما پر قدرت شروع كرده ولي خب بالاخره نزديك 200 تا آهنگ خونده شايد هم بيشتر. كلي اجراي لايو(زنده) داشته. اين نمي شه كه با حضور يك نفر خراب بشه. گفتم اصلاً مردم اجازه ي اين كار رو نمي دند. چون هر كي هر چه قدرم خوب بخونه ، حالا خوشبختانه يا متاسفانه ، همه ميگند كه اين هم شبيه ابي خونده.
    احمد: اين خب جاي تاسف داره. شايد خود ابي هيچ وقت به ذهنش هم نرسه كه اين خواننده داره مثل اون ميخونه . اما خب مي خواد يك قدم جاي بزرگان بزاره. من معتقدم 4 تا ديگه مثل راستين بيايند ما تا 100 سال ديگه موسيقيمون زنده است.
    آريا: البته با احتساب اين نكته كه به بيراهه نره دوباره. مثلاً شخصي مثل منصور كه حالا شايد ديگه نشه جزء خواننده ها حسابش كرد ولي زماني كه اومد با بزرگان كار كرد، با جنتي عطايي كار كرد. ولي متاسفانه بعد از يك مدت رفت توي يك جاده ي ديگه. توي يك مسير ديگه. اگه قرار باشه دوباره راستين هم اين راه رو طي كنه ، بايد نگران بود.

    ****ابي و خليج فارس****:
    غني ترين قسمت اين جشن همين موضوع خليج بود. زيبا ترين حرف هايي كه زده شد در همين قسمت بود. و واقعاً حسام عزيز حرف دل همه ي ما را به زيبايي بيان كرد. اين قسمت را با دقت بخوانيد:
    حسام: فكر ميكنم 6-7 سال پيش بود كه قرار بود ، كنسرت بذاره تو دبي و با داريوش دعواشون شد. سر اين كه گفتند بايد خليج فارس رو بخونند. من مي خوام بگم كه اونهايي كه مي شينند و ايراد ميگيرند و ميگند كه اين خواننده ملي نيست و ميره قبول مي كنه كه خليج فارس رونخونه. پس چرا خودشون هفته اي يكبار مي رند دوبي؟ الان اونا دارند علناً قضيه ي خليج رو قبول مي كنند. باز اون حداقل تو يه آهنگي خونده كه همه ي ما اون رو مي خونيم. اصلا از اون آهنگ همه ديگه گفتند خليج هميشگي فارس. پس اگه قرار باشه از يك نفر ايراد بگيريم كه به خاطر اين كه فقط يك اهنگ رو نخوند، پس خودمون هم حواسمون جمع باشه. اگه خيلي مرديم ، خودمون هم بلند نشيم بريم دبي.
    اگه ماها مرد بوديم و بريم به ابي بگيم ، شماره حساب بده ، اون قرار دادي كه بستي ما جبران ميكنيم برات ، شما نرو، اون موقع درسته. نه اينكه بهش بگيم شما نرو، قرار داد چند هزار دلاريت رو به هم بزن، نرو كه..
    احمد: كه من اينجا بگم وطن پرستم.
    آريا: خب اين قضيه ي خليج خوندنش هم ، طبعات زيادي داره. اگه خليج رو بخونه اجازه كنسرت تو دبي رو بهش نمي دند. من و شما تنها راهمون رفتن به دبي است. ما كه نمي تونيم الان پاشيم بريم لس آنجلس كنسرت ابي.
    حسام‌: دقيقاً.
    آريا: پس اگه قرار باشه خليج رو بخونه و به ابي اجازه ي كنسرت دادن تو دبي ندند، بهتره كه نخونه، چه كاريه.
    احمد: غير از ابي مطمئناً چند تا خواننده ديگه هم اجازه كنسرت تو دبي بهشون نمي دند.
    حسام: ببينيد ، بزرگان هميشه پشتشون حرف زياده و ابي هم ، چون از همه بزرگتره ، مسلماً خيلي چشم ها هست كه نمي تونه ببينتش. براي همين اين بحث ها رو راه مي اندازند كه من و شما رو نسبت بهش بدبين كنند. ولي اگه من شما واقع بينانه با اون موضوع برخورد كنيم. به اين نتيجه مي رسيم كه اشكالي نداره كه ابي كنسرت بذاره ولي خليج رو نخونه. چون با يك آهنگ خوندن اون خليج اسمش تغيير نمي كنه. اگر خيلي به اين موضوع ايمان داشتيم ، فكركنم با تعداد طرفدارهايي كه ابي داره ، اگه هر كدوم نفري 1000 تومان هم مي داديم ، مي تونستيم اون كنسرت رو لغو كنيم و به ابي هيچ لطمه اي نرسه. كما اينكه شما خودتون گفتيد، ما مي خوايم تو اين برنامه كه الان توش هستيم و به زحمت شما هم انجام شده ، به يه نوعي سپاس گذاري از خدمات 40 ساله ي ابي به هنر ايران، به هنر موسيقي ايران بكنيم. ولي مي بينيم كه چقدر جمعمون خلوته. پس اونهايي كه ميگند ابي خليج رو نبايد بخونه و خيلي ها ، خيلي چيز هاي ديگه مي گند ، كجاند؟ مي گم يه جا ما خودمون رو نشون مي ديم، اون هم مطمئناً 10 جا خودش رو نشون مي ده. پس بحث اين حرف ها رو بيايم بريزيم دور ، بگيم ابي خليج فارس رو نخوند، باهاش قهر بكنيم. بذاريمش كنار. ديگه حالا مثل بعضي ها باهاش كنسرت مشترك نذاريم يا مثلاً يه نفر ديگه كه اسمش رو بگم كه ديگه مي دونيد، اقاي سياوش قميشي بياد تو برنامه un cut بگه كه ابي حق نداشت كه اون آهنگرو بخونه با سايه . در صورتي كه اين حرف ها اصلاً زدن نداره. اين حرف ها چيزي نيست كه بخواهند بيايند تومردم بگند. چون ابي بزرگه. من فكر ميكنم آدم يه همچين حرفي رو بزنه، خودش رو خراب كرده. مي گم چون ابي واقعاً king of pop ايرانه.

    ابي وآلبوم جديد و انتظار بيش از حد طرفداران:
    در اين بخش احمد و در واقع همگي ما گله بزرگي از ابي كرديم. آن هم تاخير بسيار زياد در آماده شدن آلبوم جديدش بود. كه احمد هم گله كوچكي از ابي كرد . و البته به نوعي خبر اميدوار كننده اي هم مي شود باشد، كه دست كم كار ترانه ها تمام شده است:
    حسام: اميدوارم در هر صورت يه جوري باشه كه اين انتظار ما كمتر بشه. الان ما از سال 85 نشستيم و فعلاً شما مي گيد كه خبري نيست مثل اين كه(اشاره به احمد)
    احمد: خوبه در اين مورد هم يك صحبتي بكنيم. از زمان شب نيلوفري قرار بر اين بود كه با بابك بيات بر روي يك آلبوم كار بكنه. بعد كه حالا جريان كار آلبوم شايد 2 قدم هم جلو نرفته . يك سال از حرف هايي كه ابي زده ، گذشته. تازه اقاي جنتي عطايي فكر مي كنم ترانه ها رو تموم كردند. ترانه ها رو روي ملودي گفتند. الان اسپانيا هستند. همين جا به ابي بگم. شما آمريكا هستيد. اما اقاي عطايي اسپانيا. چه خوب بود كه ايشون هم الان اسپانيا بودند. ولي خب داره چند تا كار تنظيم ميشه. ولي با اين تفاسير فكر نمي كنم تا قبل از 2010 ما البوم جديد ابي رو داشته باشيم.

    گفت وگوي آن لاين با ابي در آينده ي نزديك:
    گفت وگوي آن لاين با ابي چيزي است كه همه ما علاقه مند به تكرار شدن آن هستيم. و احمد بيان كرد كه تلاش خواهند كرد براي تدارك يك گفت و گوي آن لاين ديگه با ابي:
    احمد: اگه بتونيم مثل اون مصاحبه ي آن لاين ، يك گفت وگوي ديگه تو اين يكي دو ماهه با هم داشته باشيم ، همه بچه ها باشند و اين صحبت ها رو با خودش هم داشته باشيم. فكر مي كنم بهترين راه باشه. متاسفانه يكي از چيزهايي كه هميشه به ابي ايراد گرفتيم اينه كه ، از طريق ايميل با كسي در ارتباط نيست. آشنايي زيادي با اينترنت نداره. اين خيلي مسأله ي مهميه. اگر از طريق ميل مي تونست پيشنهادات رو بگيره خيلي خوب مي شد. چون ابي كسي نيست كه به پيشنهادات فكر نكنه. قطعاً فكر مي كنه. اما شايد عمل نكنه. اما فكر مي كنم ، مهم رسوندن اين نظرات به ابي است. بايد يك راهي انتخاب بشه كه اين نظرات به گوشش برسه.
    آريا: به هر شكل بايد صبر كرد. جز صبر كار ديگه اي ما نمي توئيم بكنيم. ما اينجا يك انجمن هستيم. يك طرفداريم. حرفهامون رو از اين طريق و از طريق ماهنامه ي خاكستري و راه هاي ديگه ، مي زنيم . حالا به گوش ايشون هم صد در صد ميرسه. خودشون مختار اند كه چه كار بايد بكنند. علي رغم اين كه من اعتقاد دارم بعضي مواقع همين بزرگان با تجربه ي زيادشون ، گاهي اوقات اشتباهات بزرگي رو انجام مي دند ، ولي خب بايد بهشون اعتماد كرد. تا الانم كه 40 ساله بهشون اعتماد كردند مردم، اين 3 نسل، ماهم بايد بهشون اعتماد كنيم و بذاريم اين چند سال كه حالا مونده ، 10 سال ، 12 سال ، هر چه قدر كه جا دارند و مي خواند كار كنند رو به بهترين شكل انجام بدند و اميدوارم انجام بدند.

    ابي و دوري از فرهنگ ايران:
    برادر من حرف هايي زد كه شايد در نوع خودش درست باشه. اما من خيلي به آن اعتقادي ندارم. اين كه ابي وقتي در مملكت خودش نباشه نمي تونه درد مردمش رو بيان بكنه. و اين باعث ميشه كه شايد عده اي گمان كنند كار ابي افت كرده. نظرات برادرم را بخوانيد:
    آرش فتاحي (برادرم) : يك نكته اي رو من مي خواستم بگم. البته ببخشيد. من تو اين جمع اومدم قرار گرفتم. اصلاً من نه ببخشيد فان ابي هستم ونه هيچ هنرمند ديگه اي. من موسيقي هاشون روگوش مي دم و لذت مي برم. چيزي كه من مي خواستم بگم اينه كه وقتي شما بخواي يك كسي رو نقد بكني و يك برهه اي از زندگي هنريش رو مي خواي مورد نقد قرار بدي خيلي عوامل دخيل مي شوند. اينكه شما مياي ميگي چرا ابي حالا تو 3 آلبوم آخرش مثلا ضعيف بود وچرا قبل از انقلاب اونقدر قوي بود. من به جد به شما بگم كه اگر اين توانايي در ابي و در شاعر هايي مثل جنتي عطايي مثل اردلان سرفراز و تنظيم كننده هايي كه الان اونجا هستند، و تيمي هنري كه ابي و داريوش با اين تيم هنري بزرگ شدند باشه، كه بتونند يكي، مثل همين آهنگ (خاتون) روهمين الان بتونه بده به بازار، اين اهنگ تو همه ي ماشين ها شنيده ميشه و شما تو كل كوچه و بازار هم اين آهنگ رو مي شنوي. ولي نيست. نمي تونه بده بيرون. دليلش هم مشخصه. شما وقتي داري تو مملكت خودت زندگي مي كني با فرهنگ مردم آشنا و دم خوري . طرفداران ابي در اون ور چه قدر اند؟ كل ايراني هايي كه در خارج از كشور داريم بيشتر 6-7 ميليون كه نيستند ، تمام توي ايران اند و دارند زندگي ميكنند. از اون 6-7 ميليون هم كه همشون طرفدار ابي نيستند. نهايتاً در بهترين حالت بگيم 70 درصد. ميشه 3-4 ميليون. اون 3-4 ميليون هم كلاً از فرهنگ ما دور اند. دردي كه الان ما داريم توي اين مملكت مي كشيم ، خيلي متفاوته با جووني كه توآمريكا زندگي مي كنه . شما مياي اين آهنگ„خاتون” روگوش ميكني و ميگي چرا مثل اين رو نميتونه بده بيرون؟ نمي تونه بده بيرون. مگر اين كه بياد تو اين مملكت ، تو اين فرهنگ زندگي كنه. شاعرش بياد زندگي كنه. آهنگسازش بياد زندگي كنه.

    تغيير روش در كار:
    باز هم برادرم صحبت هايي كرد مبني بر اينكه ابي بايد روشش را عوض كند و به عنوان مثال ترانه هايي از ايران و از ترانه سراياني كه در اين مملكت دارند زندگي مي كنند بخواند. پاسخ احمد به اين صحبت جالب و خواندني است:
    احمد: الان متاسفانه آقاي داريوش ترانه داره از ايران ميگيره و يكي از آلبوهاي آيندش ، همين خواهد بود. اما خب چشم بسته و اطرافياني كه روشن نميكنند باعث مي شه ، اتفاق بدي بيفته. ما الان ترانه سراهايي داريم داخل ايران كه همشون كار سفارشي مي كنند. از كار براي رهبر انقلاب گرفته تا فلان ارگان و سازمان، بعد ادعاي سياسي بودن هم ميكنند. بعد ادعاي چسبيدن به داريوش مي كنند و متاسفانه به اين ترتيب ، با برنامه اي كه اين نظام ريخته ، باعث ميشه كه چهره ي داريوش خراب بشه. شايد داريوش الان نمي دونه داره چه كار مي كنه ، اطرافيانش روشن نيستند ، روشنش نمي كنند. ولي الان اين چند تا ترانه اي كه من شنيدم داره مي خونه از فلان كس، فلان ترانه سرا كه شايد خيلي كارش هم خوب باشه ، ترانه هايي كه اين آقا شايد در عرض 5 سالي كه داره كار ترانه ميكنه ، 30 تا كار سفارشي كرده. 25 تاش شايد تيتراژ تلويزيون بوده. از فلان ارگان حمايت كرده. از نيروي انتظامي. اصلاً مهمترينش از اين نظام حمايت كرده. داريوش اگه با نظام مخالف بود هيچوقت الان اونور نبود. داريوش با عقايد خودش موافقه. ومعتقدم چرا بايد چشمش بسته باشه كه بياد حالا اين كارا و بخونه.
    و در نهايت صحبت هايي كه بهتر است آن را در گزارش تكميلي بخوانيد. صحبت هايي در نوع خود جالب كه مثلا حسام گفت. اين كه به عنوان مثال جاده شمال فقط با صداي ابي لذت بخشه. و در نهايت اين موضوع كه بايد روح كارهايي چون پوست شير به ابي وكساني كه در خارج از ايران اند القا بشه.
    در پايان جنش و پس از صرف شام كيكي را به اتفاق فوت كرديم براي 40 سال فعاليت هنري ابي و و پس از آن هر كدام از بچه ها رو به دوربين پيغامي را براي ابي گفتند و به دست اوهم خواهد رسيد. اين قسمت بسيار زيبا و تاثير گذار بود.
    علي شيخ الاسلامي: تشكر ميكنم از 40 سال زحمتت ابي جوون. فقط آلبوم رو يه مقدار زودتر بدي، ممنون مي شيم.
    احمد فتاحي: چيزي جز تشكر نميتونم داشته باشم. هر بار هم كه فرصتي پيش اومده و صحبتي شده فقط تشكر كردم. اميدوارم تا آخرين لحظه اي كه كار هنريش رو مي كنه موفق باشه.
    آريا فتاحي: من هم ، ازش تشكر مي كنم به خاطر تمام اين سال ها. تلاش هايي كه در طول اين مدت كرده. اين جمع كوچيك ، هر چند كوچيك ولي با نيت هاي بزرگ رو و همه ي تلاش هايي كه كرديم ، تقديم مي كنم بهت ابي جان. پيروز و موفق باشي هميشه و اميدوارم هر كجا كه هستي، در كنار مهشيد عزيز، در كار هنريت موفق و پيروز باشي.
    علي(همراه حسام) : انشا الله كه سال هاي سال بازم برامون بخوني ، ما هم هر سال اين مراسم رو با شكوه تر برات بگيريم. و ممنونم ازت.
    حسام : خواننده ي هميشه سبز ايران زمين، اقاي پاپ ايران، منم فكر مي كنم كه فقط بايد تشكر بكنم ازش. و اميدوارم كه هر چه زود تر آلبوم جديدش بياد، و بدونه كه ما طرفدارها هميشه پشتش هستيم. آدم هاي بزرگ حرف پشتشون زياده، ولي ما واقع بين هستيم و هميشه دوسش داريم.
    عليرضا اميري: تشكر مي كنم ازش ، خيلي خيلي خيلي زياد. يك عمر به من زندگي بخشيد، يك عمر به من حال داد ، فقط دلم مي خواد از نزديك ببينمش.
    من هم حرف آخر رو بگم و تمومش كنيم.
    من تشكر مي كنم از همه ي دوستان ، كه در طول اين مدت ، با كمك هاي كوچيكشون، بزرگشون ، كمك كردند تا اين كار انجام بشه. از عليرضاي عزيرم. حسام كه اينجا نيست. احمد فتاحي كه واقعاً تو اين دو شب اخير كه حسام اون اتفاق براش افتاد، روحيه ي خيلي زيادي به من داد تا كار رو انجام بديم، و بايد بگم كه اگر اين برنامه انجام شد از اتحاد بچه ها بود.
    جمله ي اخرم اينه:
    به تو مي رسم من از اين راه خاكستري به توكه خاطره هامو به هميشه مي بري.
    پيروز باشي ابي جان
    بدرود
    .

    در نهايت آنچه كه ديديد وخوانديد نتيجه ي 8 ماه دوندگي، خون دل خوردن ، و شب و روز كار كردن بود. كاري كه واقعاً بايد به جرأت بگويم، بزرگترين رويداد هنري داخل ايران هست و در آينده هم خواهد بود. علتش هم اين است كه تا كنون چنين چيزي به اين شكل برگزار نشده است. و از سال هاي آينده نيز سطح كار را بسيار بالاتر هم خواهيم برد.
    در طول اين مدت ، متاسفانه بودند كساني كه سعي كردند با مطرح كردن برخي صحبت ها ، كار ما و هدف ما رو تخريب كنند. طبيعي هم هست. حسام حرف جالبي زد. گفت هميشه پشت سر انسانهاي بزرگ حرف زياد است. من هم مي گويم پشت كارهاي بزرگ هميشه صحبت زياد است. وقتي شما بخواهي كاري را در اين سطح و با اين نيت انجام بدهي ، هميشه هستند كور چشماني كه نمي توانند اين موفقيت را ببينند.
    روي صحبتم با آنهايي است كه اين گزارش وحرف هاي من را مي خوانند و سعي كردند جلوي كار من را بگيرند.
    با شما هستم. با شمايي كه از هيچ كاري براي از بين بردن تلاش هاي من فروگذار نكرديد . با شما هستم كه اكنون جرأت صحبت كردن نداريد. هيچ كاري از دستتان بر نيامد . فراموش كرده بوديد كه طرف حساب شما آريا فتاحي است. كسي كه از هيچ چيز و هيچ كس كوچكترين واهمه اي ندارد. كسي كه اگر اراده به انجام كاري بكند ، محال است انجامش ندهد.
    با قدرت مي گويم ، قبلاً كاري نتوانستيد بكنيد. و از امروز به بعد هم نمي توانيد كاري بكنيد. تا من زنده هستم اين جشن هر سال برگزار مي شود و هيچ نيرويي و هيچ قدرتي نمي تواند جلوي كار من را بگيرد. برويد و سعي كنيد كمي منش انساني پيدا كنيد. كمي بياموزيد كه ، سنگ جلوي پاي ديگران انداختن ، هميشه موفقيت آميز نيست. كمي درس بگيريد از آن چه ديديد.
    امروز ديگر 3 ماه پيش نيست. امروز من و دوستانم به اهدافي كه از اين جشن داشتيم رسيديم. پس كمي از خود و كارهاي خود خجالت بكشيد.
    آري دوستان . خدا را شاكرم كه توانستم به نيت و اهدافم برسم در اين مراسم.
    هم دوستان يكديگر را بهتر شناختند. هم قدم بزرگي را براي رسيدن به آن اتحاد مورد نظر برداشتيم.
    در اين مراسم، هم از ابي تقدير شد ، هم كارنامه اش نقد شد، هم پيرامون مسائل مربوط به او و ترانه ها و موسيقي بحث شد. و همانطور كه عرض كردم اين جشن اگر چه به لحاظ كمي زياد خوب نبود. اما به لحاظ كيفي واقعاً در سطح بالايي بود.
    و بايد بگويم طرفدارن واقعي ابي اين دوستاني بودند كه آن شب حضور داشتند. چون هم به موقع از ابي تعريف كردند و هم به موقع از كارش انتقاد كردند. ومعتقدم طرفدار واقعي كسي است كه نقد و تمجيد را سر جايش انجام دهد. نه آن دسته از دوستاني كه از طرفدار بودن صرفاً به به و چه چه كردن ياد گرفتند. و با نقد مخالف اند. نقد هاي ما هم ، بيشتر به شكل پيشنهاد بود. و نظراتي بود كه لازم ديديم به گوش ابي برسد و باز هم ميگويم كه او خود مختار است.
    در پايان همه صحبت هايم باز هم ، لازم مي دانم تشكري بكنم از دوستاني كه به من كمك كردند. در اين كار. به ترتيب:
    حسام بهبهاني: كه واقعاً دوست داشتم باشد. آن شب. خودش هم دوست داشت. بد شانسي، فرصت را از او و از ما گرفت.
    حسام جان واقعاً از تو ممنونم. فراموش نمي كنم كه با چه عشقي كار كردي براي اين كه موسيقي زنده را در برنامه داشته باشيم. به اميد خدا در سال آينده بيشتر از وجودت استفاده مي كنيم.
    آرمان اخوان: همكار و هم ترانه ي آينده ي من. آرمان جان از تو هم ممنونم. بابت همه ي زحمت هايت. با وجود مشكلاتي كه داشتي ازتو ممنونم كه وقت گذاشتي و تلاش كردي.
    عليرضا اميري: بزرگ ما. بزرگ ابي لاور ها. علي جان از تو هم سپاس گذارم. براي وقتي كه براي حساب گذاشتي. و حضور سبزت در جشن. و همچنين براي ميكس و تدوين فيلم جشن از تو تشكر ميكنم. كاش روزي بتوانم جبران زحماتت را بكنم.
    احمد فتاحي: دوست هميشه ماندگار خودم. يار و رفيق هميشگي خودم. احمد جان از تو هم سپاسگذارم. بابت همه ي زحمت هايت. اين كه تشريف آوردي و به جشن ما رنگ ديگري دادي. با صحبت هاي قشنگت. و به خاطر روحيه اي كه در روزهاي آخر به من دادي سپاس گذارم.
    نيما حامدي: نيما جان. جايت اگر چه در جشن خالي بود. اما وجودت به نوعي با من بود. از توهم بابت كمك هاي فكري كه در طول اين مدت به من دادي نهايت تشكر را دارم.
    مهران برزويي: مهران جان. رفيق شفيق. از تو هم براي پوستر زيبايي كه در اختيار من گذاشتي واقعاً ممنونم. اميدوارم هر كجا كه هستي پيروز و سر بلند باشي.
    پويان مقدسي: پويان ، جايت در آن شب به شدت خالي بود. اما از تو هم تشكر مي كنم كه اين اجازه را به عنوان سردبير به من دادي تا گزارش كار را در اين ماهنامه منتشر كنم. يك دنيا متشكرم.
    و ديگر دوستان و اعضاي ماهنامه ي خاكستري. مزدا موسي زاده كه قرار بود با ما باشد و نشد و سعادت نبود كه در خدمتش باشيم. پيروز جعفري. همين طور آرش بهرام پور. كه جايشان خالي بود.
    و از دوستان حاضرم در جشن ممنونم. از حسام. از علي . از آقاي شيخ الاسلامي. از برادرم.
    و هم چنين از پسر عمويم و دوست عزيزم ، فرهنگ فتاحي براي دوربين فيلم برداري كه زحمت كشيد و براي ما هماهنگ كرد تا كار فيلم برداري انجام بشود. گرچه خودش نتوانست با ما باشد.
    براي سال آينده هم دوباره برنامه ريزي را شروع خواهم كرد از 1ماه ديگر. فعلاً قصد دارم كمي استراحت كنم. تا فشار رواني وخستگي مراسم از روح و جسمم بيرون برود. تا در ماه هاي اينده مجدداً كار را آغاز كنم. و با توجه به اين كه من بنا به دلايلي ديگر در گروه Ebi fans عضو نيستم، براي سال آينده از ماهنامه ي خاكستري كمك ميگيرم. و اعلام خواهم كرد كه از اين پس در چه محيطي كار هماهنگي جشن و اعلام اخبار را انجام مي دهم. و مهم ترين چيزي كه بايد قبل از هر چيز مشخص شود ، تعيين ميزبان سال آينده است. كه ترجيحاً باز هم از تهران انتخاب مي شود. و بعد از تعيين ميزبان كارهاي ديگر را شروع مي كنيم.
    به هر حال و به هر شكل ، آنچه خوانديد گزارش جشن 7 شهريور بود به همراه حاشيه ها و مسائل پيرامون كار.
    اميدوارم در سال آينده جمع بيشتري از دوستان را ببينيم. اميدوارم كه طرفداران واقعي ابي با حضورشان در اين جشن هم ما را خوشحال كنند وهم جلوه و رنگ ديگري به كار ما بدهند.
    سپاس فراوان از دوستان عزيز.
    هميشه سبز و سربلند و پيروز و سرفراز و نيلوفري باشيد. تا هميشه.
    دوست دار ابي و طرفداران پاكش.
    خاك پايتان.
    آريا فتاحي
    26/ 6/87
    منبع : سايت رسمی خاکستری

  9. 5 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:


  10. #5
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    22926
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    نوشته ها
    11
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    13 بار تشکر شده در 8 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    عاشقشم! ابي ماندگار و جاودان باد اين صدا،محبوب و فاخر،همنام خودم

  11. 3 کاربر برای این پست از redhorizon تشکر کرده اند:


  12. #6
    hilda آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    25862
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    نوشته ها
    57
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    224
    145 بار تشکر شده در 55 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    من اهنگای قبلی ابی رو به اهنگای جدیدش ترجیح میدم. یه مقدار افت داره. اما در کل خواننده خوبیه . من که دوستش دارم. امیدوارم پایدارو ماندگار بماند. به امید روزی که بیاد ایران بخونه! از جناب leon عزیز ممنونم
    در کجای هم اکنون این همه هیچ / دفن کنم

  13. 4 کاربر برای این پست از hilda تشکر کرده اند:


  14. #7
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20585
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    نوشته ها
    305
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    674
    1,182 بار تشکر شده در 290 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 13/0
    Given: 9/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوستان عزیز سلام و با تشکر بابت این تاپیک خوب. البته به نظر من ابی خواننده نسبتا خوبی بود از نظر وسعت صدایی ولی کم تکنیک (از نظر تحریرها) ولی متاسفانه ابی امروز را زیاد نمی پسندم و من را به عنوان یکی از طرفداران سابقش به شدت نا امید کرد مخصوصا بعد همکاری با خوانندگانی (!!!) مانند امید و نوید، کامران و هومن، آرش و... و تغییر سبک.

    ابی فقط یک شخص نبود بلکه به مدد واروژان ها، اردلان سرافرازها، فرید زلاند ها و ... ابی شد. اما افسوس که همان روال درست گذشته اش را آنطور که طرفدارانش انتظار داشتند پی نگرفت و ... افسوس.

    صدای قبل از انقلاب این خواننده کاملا متفاوت است و پر تکنیک تر از بعد از انقلاب. شکست هایی که در صدای ابی شنیده می شود در قبل از انقلاب کاملا به اندازه و دقیق بود

  15. 4 کاربر برای این پست از alone_composer تشکر کرده اند:


  16. #8
    hilda آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    25862
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    نوشته ها
    57
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    224
    145 بار تشکر شده در 55 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    موافقم ! نباید با اون خواننده ها همکاری می کردحق باalone_composerهست!
    در کجای هم اکنون این همه هیچ / دفن کنم

  17. 3 کاربر برای این پست از hilda تشکر کرده اند:


  18. #9
    arashkorg آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    11574
    تاریخ عضویت
    Oct 2008
    نوشته ها
    129
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    379
    293 بار تشکر شده در 104 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

  19. کاربران زیر از arashkorg به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  20. #10
    Brilliant آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    28337
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    سن
    27
    نوشته ها
    1,488
    میانگین پست در روز
    0.30
    تشکر از پست
    2,970
    5,097 بار تشکر شده در 1,457 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 766/4
    Given: 336/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ابی تکرار نشدنیست
    ! ... Let it go

  21. کاربران زیر از Brilliant به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  22. #11
    morteza3164 آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    23840
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    سن
    41
    نوشته ها
    1,200
    میانگین پست در روز
    0.23
    تشکر از پست
    2,434
    2,314 بار تشکر شده در 989 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 122/2
    Given: 4/1
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    منم صدای دلنشین ابی رو خیلی دوست دارم و از شنیدنش سیر نمیشم
    اینم متن یکی از ترانه های ابی که خیلی دوسش دارم



    پشت دیوار شب یه راهی داره
    که می ره یه راست در خونه ی ستاره
    چهار قدم از ور دل ما که رد شی
    می بینی ماه شب چارده داره
    خورشید خانومو ابروشو برمی داره خورشید خانومو ابروشو برمی داره

    بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش
    باد که میاد رد شه بره بریزه سرت ستاره هاش
    بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش
    باد که میاد رد شه بره بریزه سرت ستاره هاش

    وقتی میای قشنگترین پیرهنتو تنت کن
    تاج سر سروریتو سرت کن
    چشماتو مست کن همه جا رو بشکن
    الا دل ساده و عاشق من

    قبله یعنی حلقه ی چشم مستت
    ضریح اونه که دست بزنم به دستت
    جای دخیل پامو ببند تو خونه‌ت
    به جای مهر سرمو بزار رو شونت

    بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش
    باد که میاد رد شه بره بریزه سرت ستاره هاش
    بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش
    باد که میاد رد شه بره بریزه سرت ستاره هاش

    وقتی میای قشنگترین پیرهنتو تنت کن
    تاج سر سروریتو سرت کن
    چشماتو مست کن همه جا رو بشکن
    الا دل ساده و عاشق من

    قبله یعنی حلقه ی چشم مستت
    ذریح اونه که دست بزنم به دستت
    جای دخیل پامو ببند تو خونه‌ت
    به جای مهر سرمو بزار رو شونت
    شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....


    www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس

  23. کاربران زیر از morteza3164 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  24. #12
    amir_clk500 آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    35394
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    132
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    68
    223 بار تشکر شده در 93 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ابی خداحافظی کرده درسته؟
    کیه؟؟؟؟کییییییییییییه؟؟؟؟

  25. #13
    farimah آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    50994
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    359
    217 بار تشکر شده در 101 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 1/0
    میزان امتیاز
    13

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    من آهنگای ابی رو گوش میکردم اما پارسال که داشتیم توی ماشین ابی گوش میکردیم تصادف کردیم،از اون موقع دیگه هرگز ابی گوش نمیکنم!!!
    با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش را از ما دریغ کرد و نه گناه ما را فاش کرد اگر اطاعتش کنیم چه میکند؟

  26. کاربران زیر از farimah به خاطر این پست تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دايره المعارف صدا و آواز خوانی
    توسط Leon در انجمن آواز کلاسیک ایرانی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: Tuesday 3 September 2013, 03:32 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •