لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: لالایی در لرستان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    33
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    Arrow لالایی در لرستان


    0 Not allowed! Not allowed!
    لالايي ها ، نواهاي عاشقانه اي هستند كه با كند و كاو در مضامين آنها مي توان نگرش هر قوم را نسبت به فرزند و جنسيت او دريافت هر چند برخي لالايي ها علاوه بر انعكاس حالات دروني مادران، به شرايط سياسي، اجتماعي و اقتصادي خانواده ها نيز پرداخته اند، اما اصيل ترين لالايي ها از مضاميني حكايت مي كنند كه طي آن مادر، بي اعتنا به همه ي غم هاي عالم، مي كوشد تا شادي را براي فرزند به ارمغان آورد. در اين لالايي ها، شكايتي هم اگر هست از رنجي است كه طي آن به كودك از هم سالان خود رسيده است.
    هر چند لالايي در فرهنگ هاي مختلف به گونه هاي متفاوتي اجرا مي شود،‌ اما عشق به فرزند وجه مشترك تمامي آنهاست، مادر لر هم، صداقت، لطافت، استحكام ادبي و بار عاطفي عميقي را در هم آميخته و حرف دلش را به صورت لالايي با فرزندش در ميان مي گذارد. لالايي ها را از چند منظر مي توان تقسيم بندي كرد: ساختار، محتوا و ...
    لالايي هاي لرستان را از نقطه نظر توجه به جنسيت فرزند به دو دسته مي توان تقسيم نمود: دسته ي اول لالايي هايي هستند كه بي توجه به جنسيت فرزند بيان مي شوند (لالايي هاي عمومي) و دسته ي دوم نيز لالايي هايي هستند كه به طور اختصاصي براي دختر و يا پسر خوانده مي شوند.


    الف) نمونه هايي از لالايي هاي عمومي:

    نمونه اول:
    لاوه لاوه يك لاوم بر بارو
    انو طفل تر سنگ متاوانو
    برگردان:
    براي فرزند نورسيده ام مي خوانم تا به ثمر برسد
    گريه ي طفل نورسيده، سنگ را هم آب مي كند
    در اين بيت كه از زبان مادران فيروز آبادي (فيروز آباد اشتر) شنيده شده است، مادر خود را به باغباني تشبيه كرده كه نهال نورسيده اش رابه اميد ثمر دادن (به بار نشستن) تيمارداري مي كند.
    نمونه ي دوم :
    لالايي لالاي لالاي فيروزه
    بازي كو امروز، دنيا دوروزه
    برگردان : بخواب اي فيروزه ي من
    امروز تو فرزندم بازي كن كه دنيا دو روز است
    در اين لالايي سپيد دشتي (از بخش پاپي) ، فرزند به فيروزه ـ‌كه هم زيباست و هم گرانبها ـ تشبيه شده است، مادر در اين نوا ،‌ به فرزند خود مي گويد كه امروز دنيا از آن اوست، پس در آن بازي ـ شادماني ـ كن.
    نمونه ي سوم:
    لالا لالا لا لا لا لا لا ئيه
    سي روله كم كنم نون و خائي نه
    برگردان : بخواب! بخواب! بخواب، بخواب فرزند دلبندم
    براي فرزندم نان و خاگينه اي مي پزم
    اين لالايي زيبا نيز كه از زبان مادران قلعه ي خانجاني بخش پاپي لرستان شنيده شده است، به سهم زندگي كودك از زندگي ساده ي روستايي مبتني بر دام و طيور اشاره دارد. مادر در اين لالايي چنان از نيمروي ساده سخن مي گويد كه گويي خوشمزه ترين غذاها را براي كودكش فراهم مي آورد.
    نمونه ي چهارم:
    روله ، كراست چيته، ‌چيت ِ كودري
    پر قيت پيله، سكه نادري
    برگردان:
    فرزندم! جنس پيراهنت از چيت است،‌ چيتي كه از آن چادر مي دوزند.
    به سر تا پاي تو سكه ي نادري آويزان است.
    در اين لالايي كه از زبان زنان چغلوندي لرستان شنيده شده است، مادر از زيبايي پوشش فرزندش مي گويد و از طريق وصف اين زيبايي ها مقام صاحب اين لباسها را نكو مي دارد. بايد دانست كه تا چندي پيش زنان لر، سكه اي رايج را به عنوان وسيله اي زينتي به جليقه و پيراهن خود مي دوختند. اين سكه ها وسيله ي مناسبي براي تزئين كودكان نيز به شمار مي رفت. هم چنين در آن روزگار پارچه ي چيت گلدار بين زنان لرستاني بسيار خواستار داشت و اينان از آن نوع پارچه پيراهن و چادر مي دوختند.
    نمونه ي پنجم:
    روله: دس بردم گرتم، مچ پات گرتم
    گو ايمامي بي طوافت كردم
    برگردان:
    فرزندم! دست خود را دراز كردم و مچ پايت را گرفتم
    گويي امامي بودي كه تو را طواف كردم
    در اين لالايي لكي نيز كه از ادبيات و فرهنگ عاميانه ي مردم چغلوندي گرفته شده ، به اعتقادات پاك زنان لُر نسبت به ائمه اطهار (عليها السلام) اشاره شده است. اين بيت كه از ادبيات غني عاميانه ي لك زبانها گرفته شده ، گاه به عنوان ابيات چل سرو ، ـ نوعي فال با خواندن شعر ـ در ايام شادي هم خوانده مي شود.
    نمونه ي ششم:
    شكر خدا،‌ شكر علي
    چِشَ حسيد پوقه ي بلي
    برگردان:
    خدا را شكر مي كنم و (به خاطر تولد تو اي فرزند!) شكرگزار علي (ع) هستم.
    فرزندم چشم حسود بتركد. همچنان كه بلوط بر آتش مي تركد.
    اين لالايي لكي نيز بيانگر اعتقادات مادر (شيعه ي پيرو حضرت علي (ع)) و همچنين توصيف كننده ي جغرافياي زيست او ست. جغرافيايي كه كوه و جنگل بلوط، نماد آن است.
    نمونه ي هفتم:
    مال و مال داريم هر يسه
    و تالي مي قي بسه
    برگردان :
    تمام زندگي و مايملك من همين فرزندم است
    كه كمر خود را به تار مويي بسته است.
    در اين لالايي لكي نيز مادر زندگي خود را وابسته به فرزندي مي داندكه هنوز آن قدر ظريف است كه كمرش به تار مويي بسته است. (ترد و شكننده است.)
    نمونه ي هشتم:
    لالا لالا لالا لائينه
    كوكو هان سر خائي نه
    برگردان: لالاي لالاي لاي من
    كبك ها در لانه، سر تخم هايشان خوابيده اند.
    در اين لالايي بختياري كه از زبان زنان حاشيه ي شرقي رود „‌سزار” لرستان شنيده شده است،‌مادر با اشاره به روزهاي درازي كه كبك بايد براي گرم نگاه داشتن تخم هاي خود، در لانه به تنهايي بگذراند ، نويد پايان رنج بارداري و روزهاي رشد نوزاد داده مي شود. ضمن آن كه مادر براي خواباندن فرزند خود ، از پرنده اي سخن مي گويد كه نمادي از وفاداري به جوجه بوده و صدايش هم براي بچه ها آرامش بخش است.
    نمونه ي نهم :
    لالا لالا لالا لالات و نازه
    بالش زير سرت مخمل تازه
    لالا لالائي ت كنم تا مادر ايه
    گوساله گو كويي و شير بيايه
    گواره ات بَوَم و شاخ بيدي
    لالا لالات كنم و يه اميدي
    سماور جوش زنه اَشير ميشو
    دلم پر مي زنه سي قوم و خويشو
    برگردان :
    لالاي لالاي لالاي لاي خوابيدنت چه آرام است
    متكاي زير سرت از مخمل تازه است (نرم است)
    آنقدر برايت لالايي مي خوانم تا ماه از پشت كوه در آيد
    و گاو كوهي براي گوساله اش پر شير شود
    گهواره ات را بر شاخ درخت بيدي آويزان مي كنم
    و آن گاه به اميد آن كه بزرگ شوي (و دستم را بگيري برايت لالايي مي خوانم)
    سماور كه پر از شير گوسفندان است ، دارد مي جوشد.
    و دل من هم چون دل اين سماور براي ديدن اقوام و خويشاوندانم پر مي زند (مي جوشد)
    در اين لالايي بروجردي كه احتمالاً از مناطق مركزي ايران به بروجرد راه يافته، مادر ضمنِ تصوير سازي براي فرزندش از مظاهر طبيعت ، دلتنگي خود را نيز از دوري اقوام بيان مي كند.
    نمونه ي دهم:
    لالا لالات كنم خويت نمايي
    بلنگت مي كنم ويرت نمايي
    لوه لوه كم سيتن دلم
    روز و بالينم شو و بغلم
    چيمم چيمه را مال بوه ته
    گوشم دا و دنگ لوه لوه ته
    برگردان:
    لالايي برايت مي خوانم، اما خوابت نمي آيد.
    وقتي هم كه بزرگ شدي، اين لالايي را به ياد نمي آوري.
    لالاي فرزندم اي عزيز دلم
    اي فرزندي كه روز روي دوشم هستي و شب در بغلم آرام مي گيري
    چشم به راه خانه ي پدرت هستم
    و گوشم منتظر شنيدن صداي لالايي ات.
    در اين لالايي لري ـ لكي نيز مادر از روزها و شب هايي ياد مي كند كه نوزادش با او بوده ولي از تنهايي و بي اعتنايي فرزند ـ‌ پس از بارور شدن ـ مي هراسد
    ویرایش توسط kaka : Saturday 3 January 2009 در ساعت 06:50 PM

  2. 3 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •