لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 17 به 18 از 18

موضوع: موسیقی رو تا کجا می خوای ادامه بدی؟

  1. #17
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    حالا كه بحثمون به اينجا رسيد يعني تعيين هدف، بد نيست اين متن رو هم بخونيم:




    تعریف موفقیت

    بزرگترین آرزوی بشر، کسب موفقیت است. (لوسیا _ Lucia)

    بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کرده اند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد. تعریف شما از موفقیت چیست؟
    آیا موفقیت گذراندن مدارج تحصیلی و اخذ مدارک علمی است؟ رسیدن به ثروت است؟ به دست آوردن پست و مقام است؟ داشتن همسری دلخواه، محیط خانوادگی آرام و فرزندانی شایسته است؟ آیا برتری! و بالاتری!! بر دیگران نشانه ی موفقیت است؟ و بالاخره آیا موفقیت این است که هنرمندی محبوب، نویسنده ای بزرگ و یا موسیقیدانی مشهور باشیم؟
    یکی از دلایل عمده تعدد تعریف موفقیت برداشتهای گوناگون از این مفهوم است. بسا افرادی که به دلیل دستیابی به خواسته هایشان، خود را موفق و کامیاب می پندارند اما این موفقیت از نظر دیگران چندان ارزش و اعتباری ندارد. بنابراین موفقیت امری نسبی است و هرگز تعریفی واحد به خود نمی پذیرد.
    به نظر آلفرد اوستن(Alfred Austin) «آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است. » صاحب نظران برداشتهای متفاوتی از موفقیت دارند اما در نظر اکثریت مردم، فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند که این خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی می باشد.
    در نهایت مطلب را با این جمله به پایان می رسانیم که هیچ کس واقعن موفق نیست، مگر آنکه خوشبخت باشد و نیز خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. به این اعتبار، تعریف فرهنگ وبستر (Webster) از موفقیت به مفهوم « نیل رضایتبخش به هدف » تعریفی مناسب است.

    موفقیت واقعی چیست

    موفقیت همراه با حیثیت طلبی به عصبیت، نا کامی، محرومیت و نا خشنودی می انجامد. (ماکسول مالتز _ Maxwell Maltz)

    می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی نا پذیر تلاش می کنند اما به آنچه که در آرزویش هستند، دست نمی یابند. آیا مسیر را اشتباه انتخاب کرده اند؟ هدف و مقصود مشخص و روشنی نداشته اند؟ به تواناییها و امکانات خود بی توجه بوده اند؟ آیا در نیمه راه پی برده اند که هدف مورد نظر سعادتی به دنبال نخواهد داشت؟ چرا برخی از مردم پس از رسیدن به آرزوهایشان همچنان ناراضی اند؟ آیا معیارهای نادرستی برگزیده اند؟ چرا پس از رسیدن به بالاترین مقام باز هم احساس ناخرسندی می کنند؟ چرا شادیشان زود گذر و بی دوام است؟ چرا هنوز طعم کامیابی به دست آمده را نچشیده و از آن لذت نبرده، دنبال هدفی جدید هستند؟ آنها از زندگی چه می خواهند که با وجود تلاش سیری ناپذیر هرگز خشنود نیستند؟

    تعیین هدف

    تنها گنجی که ارزش جستجو کردن دارد هدف است. (لویی استونی _ Louis Stoney)
    انسان بی هدف کاملن تابع حوادث و پیشامدهاست. کسی که هدف روشنی در زندگی دارد، پس از رسیدن به کامیابی احساس خوشبختی و آرامش می کند اما افرادی که اهدافی نا مشخص را پی می گیرند، به هر مقامی که برسند، باز هم ناراضی اند. هر یک از ما باید به یقین بدانیم که چه می خواهیم، چه هدفی را دنبال می کنیم و در انتظار چه نوع موفقیتی هستیم. شاید هدف ما موفقیت در تحصیلات دانشگاهی باشد و شاید هم موفقیت در ازدواج، کار و پرورش روح و جسم و نیز ممکن است بخواهیم به علایق اجتماعی و فردی خویش سر و سامان بخشیم. در هر صورت، تشخیص هدف و آگاهی به آن پیش شرط هر گونه اقدامی است. افزون بر این، در تعیین اهداف خویش باید از تقلید کورکورانه بپرهیزیم. به عنوان مثال، اگر راه پسر عمویمان را که درس خوانده و مهندس برق شده و از نظر کاری و مالی نیز وضعیتی قابل توجه دارد، انتخاب کنیم، پس از رسیدن به موفقیت خوشحال خواهیم بود؟ یا اگر دایی جان مرغداری راه انداخته و ثروتی به هم زده است، ما هم باید دنبال این کار پر فایده برویم؟ و بالاخره اگر مسعود، همکلاس ما ورزشکار شده و نامش هر روز توی روزنامه هاست، ما هم باید مثل او ورزشکار شویم؟
    در صورت مقایسه خود با دیگران دو اشتباه بزرگ مرتکب می شویم:
    1- ناخودآگاه با دیگران به رقابت بر می خیزیم، زیرا هدفمان تحقق بخشیدن به خواسته و آرزویی مشخص نیست بلکه «برتری طلبی» و یا «مثل کسی شدن» است.
    2- بدون توجه به تواناییها، علایق و امکانات خود دنباله رو دیگران می شویم.
    این دو اشتباه فرجام و پیامدی نا مطلوب دارد. پس چه باید کرد؟ باید پیش از هر چیز هدف خود را بهتر بشناسیم و سپس دست به عمل بزنیم.

    شناخت هدف و مراحل آن

    رام کردن افکار سر کش آسانتر از پیدا کردن افکار جدید است. (آلکس آزیورن _ Alex Azivern)
    برای شناخت بهتر اهداف خویش و نیز انتخابی آگاهانه از میان امکانات متعدد، کاغذی بردارید و در گوشه ای خلوت و آرام بنشینید و کلیه اهدافی را که در سر می پرورانید، در آن یادداشت کنید. پس از فراغت از این کار به مراحل سه گانه زیر بپردازید.

    الف: تمرکز و تفکر

    فکر خوب معمار و آفریننده است. (دیل کارنگی _ Dale Carnegie)
    این افکار آدمی است که زندگی او را می سازد. (مارک اورل _ Mark O'rell)

    فکر غذای مغز و تفکر وجه تمایز انسان از حیوان است. هر یک از ما متأثر از افکاری هستیم که عادتن کنترلمان را در دست دارند. برای رهایی از افکار متضاد، باید همه تراوشات ذهنی خویش را به مغز بسپاریم تا در فرصت مناسب آنها را مورد مطالعه قرار دهد.
    سپردن اندیشه ها و آرزوها به مغز و ایجاد فرصت لازم برای بررسی یکایک آنها امروزه بین همه کسانی که به نیروی شگفت انگیز مغز آگاهند، متداول است. شما هم این شیوه را در پیش گیرید تا نتیجه خارق العاده آنرا دریابید.
    اندیشه انسان آفریننده است و افکار خلاق در ذهن او جاری اند. برای آنکه از این افکار در جهتی درست بهره گیریم، باید آنها را آزادانه به ضمیر ناخودآگاه (Unconscious) خویش بسپاریم و پس از بررسیهای لازم، فکر پویا و مثبت را از لابلای افکار متفاوت خارج سازیم. به قول امرسون (Ralph Waldo Emerson) : «هر انسانی حاصل تفکرات روزانه خویش است. »
    به این ترتیب برای رهایی از تردید باید از مغز خود کمک گیریم و توصیه های آنرا فراراه خویش قرار دهیم و سرانجام این گفته پاسکال (Blaise Pascal) را به یاد آوریم: «اندیشه و تفکر پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشر است و انسان بی اندیشه و تفکر به ماده ای بی روح می ماند. » شناخت ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر باطن خود مستلزم مبحثی جداگانه است. در اینجا موضوع بیشتر بر سر انتخاب اهداف صحیح از میان دهها هدف متفاوت است که باید با بررسی و دقت فراوان صورت گیرد. فقط در اینصورت است که درهای سعادت و خوشبختی به رویمان گشوده می شود.

    ب: مطالعه

    همچون اسفنج که آب را جذب می کند، شما نیز افکار خوب را جذب کرده و آنرا در خدمت هدف خویش قرار دهید. (تامس ادیسون _ Thomas Edison)

    پس از تمرکز و بررسی اهداف نوبت به مطالعه می رسد. امروزه در مغرب زمین مطالعه امری بسیار متداول است، به این ترتیب که پیش از هر کاری ابتدا با صرف سرمایه ای گزاف هدف مربوطه را مورد بررسی قرار می دهند. همچنین کار مورد نظر را با انواع کارهای موجود در بازار قیاس کرده و با خواندن کتابهای متعدد و مشورت با کارشناسان طراز اول ابعاد موضوع را بطور دقیق می سنجند. البته در این راستا امکانات خود را برای دستیابی به اهداف تعیین شده مد نظر قرار می دهند. بزرگی و کوچکی هدف و اینکه آیا مورد پسند دیگران واقع می شود یا خیر، اهمیتی ندارد؛ مهم نفس هدف و نحوه تحقق بخشیدن آن است که باید با مطالعه جدی، دقیق و حتی وسواس گونه همراه باشد. نیچه (Friedrich Nietzsche) می گوید: «ضمن مطالعه سعی کنید همچون صیادی چیره دست به صید افکار خوب بروید و افکار کهنه و پوسیده را یکسره به دور اندازید. »
    خواندن افکار و سرگذشت بزرگان به ما در روند دستیابی به هدف صحیح یاری می رساند. با مطالعه و تعمق بر زندگی اندیشمندان و نیز با تکیه بر تجربیات آنها خود را بهتر می شناسیم و به علایق، تواناییها و قدرت درون خویش بیشتر آگاه می شویم.
    سعدی در بیت زیر به زیبایی این مطلب را بیان کرده است:

    مرد خردمند هنر پیشه را
    عمر دو بایست در این روزگار
    تا به یکی تجربه آموختن
    با دگری تجربه بردن به کار

    با روش «الگوبرداری» و «مدل سازی» در وقت و پول شما نیز صرفه جویی می شود، بطوری که بعدها با آگاهی در مسیری قدم می گذارید که دیگران آنرا به خطا رفته اند و برایش خسارت پرداخته اند و سرانجام مطالعه پل ارتباط دهنده مغزهاست. به واسطه بررسی و مطالعه است که می توانیم در انتخاب هدف به خود یاری رسانیم.

    ج: مشاوره

    کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد. (تئودور پارکر _ Theodore Parker)

    مشاوره عاملی مؤثر و یاری دهنده در مسیر پیروزی و موفقیت است. در این زمینه بزرگان و نوابغ شواهدی آورده اند که استفاده از آنها می تواند راهگشای ما در جهت رسیدن به اهداف باشد. برای پی بردن به ارزش مشاوره، بی هیچ تفسیر و توضیح به چند مورد اشاره می شود.
    یک مثل چینی می گوید: «اگر می خواهی کاری را بدرستی انجام دهی، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن. » در زبان شیرین فارسی نیز آمده است: «ره چنان رو که رهروان رفتند» یا «دانا داند و پرسد» و یا «آنکه بیشتر مشورت می کند، کمتر دچار اشتباه می شود. » و سرانجام به قول «امریکایی» ها: «دو فکر از یک فکر بهتر است. »
    با ذکر این مثالها تا حدودی به اهمیت مشاوره پی بردید. مطمئن باشید در اطرافتان کسانی هستند که هرگز از کمک به شما دریغ نخواهند کرد. فقط باید قدم اول را بردارید و از آنها بخواهید که تجربیات خود را در اختیارتان قرار دهند. البته یادآور می شود که هر کسی شایسته نظرخواهی و مشورت نیست. مشورت زمانی کارساز و مفید خواهد بود که طرف شور دارای خصوصیات لازم باشد و به ما در شناخت خواسته ها، اهداف و تواناییهایمان یاری رساند. نمونه های زیر شما را با خصوصیات افراد مختلف آشنا می کند.

    1- مشورت با آدم خبره

    کسیکه در امور مهم با خردمندان مشورت کند، شریک عقل آنها می شود. (حضرت علی (ع))
    اگر بخواهید فرش فروشی باز کنید، باید از چه کسانی نظر بخواهید؟ قطعن مشورت با عمو جان که اطلاعاتی در این زمینه ندارد، بی نتیجه خواهد بود. از آنجا که او شما را دوست دارد و نگران بر باد رفتن سرمایه تان است، فقط جنبه های منفی کار را در نظر می گیرد و قادر به راهنمایی شما نیست. بیان نقاط منفی هدف و اشاره به ضرر و زیانهای احتمالی ما را ناامید و در نهایت از اصل فکر منصرف می سازد، در حالی که یک کارشناس و یا آدم خبره با القای افکار مثبت و دادن شهامت و اعتماد به نفس می تواند راهنمای خوبی برایمان باشد.

    2- مشورت با آدم بدبین

    آدم بد بین همچون مبتلایان به تریاک مرض خود را به هزاران دلیل به دیگران منتقل می کند. (حجازی)

    مشورت با آدم بدبین بسیار خطرناک است، زیرا او جز سیاهی، تباهی و بدبختی چیزی نمی بیند و صرفن افکار بدبینانه خود را به شیوه ای نصیحت گونه به شما انتقال می دهد. بیان مطالب مأیوس کننده گامهایتان را در مسیر تلاش و کوشش برای موفقیت و پیروزی سست می کند و باعث تردید می شود و تردید نیز به نوبه خود به عدم پیشرفت در کارها می انجامد. به این ترتیب شما که از روز اول مصمم به انجام کاری بودید، رفته رفته دلسرد و بدگمان می شوید و از پیگیری هدفتان منصرف می گردید. علت این سرخوردگی هجوم افکار منفی و مأیوس کننده شخص بدبین به روح و روان شماست. به قول ویکتور پوشه (Victor Poche) : «خوشبختی، شادی و نشاط مسری است؛ پس همواره سعی کن با افراد گشاده رو، دلشاد و خوشبین معاشرت کنی. »

    3- مشورت با آدم مثبت اندیش

    خوشبین به آینده امیدوار است و بد بین از آن بیمناک. (مثل ژاپنی)

    مشورت با آدم مثبت اندیش و فارغ از «بدبینی» ها، نتیجه ای بسیار امیدوار کننده دارد. آدم خوشبین پیش از هر چیز بر مزایا و محسنات کار مورد نظر تمرکز می کند و شما را با گفته های خود امیدوار می سازد. مثلن اگر باز نشسته اید و برای شروع کاری از او نظر می خواهید، چنین می گوید: فکر خوبی است، چون در این صورت از خانه نشینی خلاص می شوید و با مردم حشر و نشر می کنید. علاوه بر آن درآمدی هم نصیبتان می شود و بالاتر از همه، در صورت کار کردن از زندگیتان رضایت بیشتری خواهید داشت. از آنجا که هر مشکلی در نظرش قابل حل است، با توصیه های امیدوار کننده خود شما را از نگرانی نجات می دهد.
    ملاحظه می کنید که این کلمات امید بخش در مقابل توصیه های فرد بدبین و کج اندیش تا چه حد کمک کننده است. به قول دکتر نورمن پیل (Norman Peale) : «افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند، به شرط آنکه در و پنجره را نبسته و پرده ها را پایین نکشیده باشید. »

    4- مشورت با آدم ترسو

    آینده را از دریچه ترس و وحشت نگاه نکنید. (هاریمن _ William Averell Harriman)
    حرف از کار کرده باید گفت، کارهای نکرده بسیار است! (باستانی پاریزی)

    آدم ترسو خطرات و ضررها را چند برابر می بیند؛ او شهامت هیچ کاری را ندارد و همیشه به نحوی ناتوانی و ترس خود را توجیه می کند. بیشترین افتخار چنین آدمی در کارهایی است که «نکرده» زیرا از ترس بدنامی و یا شکست دست به هیچ کاری نمی زند. اگر با آدم ترسو در مورد گشایش یک کمپانی مشورت کنید، بلافاصله می گوید: تأسیس یک کمپانی سرمایه زیادی می خواهد و تو مجبور می شوی از بانکها وام بگیری. شاید هم از عهده پرداخت قسطهایش بر نیایی و آنوقت بانک تمام مایملک تو را ضبط می کند. خلاصه، آنقدر بر احتمال شکست اصرار می ورزد که ناخودآگاه شما را به شک و تردید می اندازد. اما فرد خوشبین و امیدوار همیشه محیطی سازنده به وجود می آورد. مشورت با شخص با لیاقتی که خود صاحب چندین شرکت است، شهامت را در شما تقویت می کند و چه بسا که خود او نیز در این راه به شما یاری رساند، زیرا می داند که این کار عملی خواهد شد.

    5- مشورت با آدمهای بیکاره و لاف زن

    هر که با دانا مشورت کند، از رسوایی در امان است. (از تاریخ گزیده)

    تکلیف این دو گروه نیز معلوم است. کسانی که در طول زندگی هیچ قدم مثبتی برای خویش بر نداشته اند، چگونه می توانند در تصمیم گیریها راهنمای شما باشند و توصیه های مفید بکنند. از اشخاصی که در انجام هر کاری دچار تردید می شوند و از سر عیبجویی به همه چیز و همه کس می نگرند و از آنجایی که پیوسته گذشته را نشخوار می کنند و دغدغه آینده ندارند باید گریخت. همچنین به افراد رویایی و سودایی که دائم فکر شغلی جدید در سر می پرورانند نباید اعتماد کرد.

    انتخاب هدف

    انسان بدرستی همان می شود که اغلب به آن فکر می کند. (ارل نایتین گل _ Earl Nightingale)

    پس از مراحل سه گانه شناخت هدف و بررسی همه جانبه آن مجددن نوبت به کارهایی می رسد که باید توسط خود شما انجام گیرد و نیازی به مشورت با دیگران نیست. برای اینکه این مرحله را با کامیابی پشت سر گذارید، چهار شرط اصلی و اساسی هدف سالم را مد نظر قرار دهید. چنین هدفی باید:
    I) رفاه و آسایش بیشتری فراهم سازد.
    II) به ما احساس مفید بودن، خوشی و نشاط بخشد.
    III) از روی چشم و همچشمی و رقابت با کسی انتخاب نشده باشد.
    IV) انتخاب آن تحت فشار پدر و مادر و یا به توصیه اطرافیان نباشد.
    پس از بررسی اهداف خویش و مطابقت آنها با شرایط فوق در می یابید که از اجرای برخی از مقاصدتان که دارای این چهار خصیصه نیستند، صرف نظر کرده اید. اکنون باید صادقانه و با شجاعت به سئوالات زیر پاسخ دهید و آنها را روی صفحه ای کاغذ بنویسید:
    I) به این اهداف علاقه دارم؟
    II) در صورت علاقه، برای تحقق آنها از قابلیت و استعداد لازم بر خوردارم؟
    III) جهت رسیدن به این اهداف دارای امکانات کافی هستم؟
    IV) وقت کافی دارم؟
    این مرحله نیز ویژگیهای خود را دارد، بطوری که ممکن است از دنبال کردن بعضی از هدفهای مورد نظرتان منصرف شوید. هدفی که حتی به شرط اجرا علاقه ای در شما ایجاد نکند، نفعی هم به دنبال نخواهد داشت. اکنون با پی بردن به هدف ویژه خود و با توجه تواناییتان در پیشبرد آن و نیز با احتساب وقت کافی باید دست به اقدام بزنید. گام بعدی «زمان بندی» دقیق است، به این صورت که برای انجام هر کار باید زمان مشخصی در نظر گرفته شود. پیمودن هر مسیر با علم به پیچ و خمها و فراز و نشیبهای آن، زمان خاص خود را می طلبد؛ مثلن تحصیلات دانشگاهی نسبت به اهداف دیگر احتیاج به زمان بیشتری دارد. پس از این تقسیم بندی می توانید اوقات خود را جهت اجرای اهداف متعدد بطور همزمان تنظیم کنید. به عنوان نمونه، می توانید ضمن اخذ تخصص در یک زمینه در فکر پرورش روح و جسم خود باشید و یا طی تحصیلات دانشگاهی زبان خارجه خود را تقویت کنید.
    در پایان ذکر یک نکته ضروری است. کسانی که همواره در مورد اهدافشان سخن سرایی می کنند و هرگز دست به عمل نمی زنند، موفقیتی نخواهند داشت. اینان همواره افکار خود را در صندوقچه ذهن پنهان می سازند و جرأت ابراز آنرا ندارند. به کارگیری شیوه «یادداشت برداری» و بررسی همه جانبه اهداف متعدد، محرکی در جهت اقدامات عملی است. اجرای صحیح و دقیق این مراحل درهای موفقیت را یکی پس از دیگری به روی ما خواهد گشود.



    کتاب راز موفقیت در بازار کار ، نویسنده : ا _ کیهان نیا
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  2. #18
    Mona آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    8411
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,157
    میانگین پست در روز
    0.20
    تشکر از پست
    2,225
    2,803 بار تشکر شده در 899 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    حالا كه بحثمون به اينجا رسيد يعني تعيين هدف، بد نيست اين متن رو هم بخونيم:




    تعریف موفقیت

    بزرگترین آرزوی بشر، کسب موفقیت است. (لوسیا _ Lucia)

    بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کرده اند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد. تعریف شما از موفقیت چیست؟
    آیا موفقیت گذراندن مدارج تحصیلی و اخذ مدارک علمی است؟ رسیدن به ثروت است؟ به دست آوردن پست و مقام است؟ داشتن همسری دلخواه، محیط خانوادگی آرام و فرزندانی شایسته است؟ آیا برتری! و بالاتری!! بر دیگران نشانه ی موفقیت است؟ و بالاخره آیا موفقیت این است که هنرمندی محبوب، نویسنده ای بزرگ و یا موسیقیدانی مشهور باشیم؟
    یکی از دلایل عمده تعدد تعریف موفقیت برداشتهای گوناگون از این مفهوم است. بسا افرادی که به دلیل دستیابی به خواسته هایشان، خود را موفق و کامیاب می پندارند اما این موفقیت از نظر دیگران چندان ارزش و اعتباری ندارد. بنابراین موفقیت امری نسبی است و هرگز تعریفی واحد به خود نمی پذیرد.
    به نظر آلفرد اوستن(Alfred Austin) «آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است. » صاحب نظران برداشتهای متفاوتی از موفقیت دارند اما در نظر اکثریت مردم، فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند که این خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی می باشد.
    در نهایت مطلب را با این جمله به پایان می رسانیم که هیچ کس واقعن موفق نیست، مگر آنکه خوشبخت باشد و نیز خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. به این اعتبار، تعریف فرهنگ وبستر (Webster) از موفقیت به مفهوم « نیل رضایتبخش به هدف » تعریفی مناسب است.

    موفقیت واقعی چیست

    موفقیت همراه با حیثیت طلبی به عصبیت، نا کامی، محرومیت و نا خشنودی می انجامد. (ماکسول مالتز _ Maxwell Maltz)

    می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی نا پذیر تلاش می کنند اما به آنچه که در آرزویش هستند، دست نمی یابند. آیا مسیر را اشتباه انتخاب کرده اند؟ هدف و مقصود مشخص و روشنی نداشته اند؟ به تواناییها و امکانات خود بی توجه بوده اند؟ آیا در نیمه راه پی برده اند که هدف مورد نظر سعادتی به دنبال نخواهد داشت؟ چرا برخی از مردم پس از رسیدن به آرزوهایشان همچنان ناراضی اند؟ آیا معیارهای نادرستی برگزیده اند؟ چرا پس از رسیدن به بالاترین مقام باز هم احساس ناخرسندی می کنند؟ چرا شادیشان زود گذر و بی دوام است؟ چرا هنوز طعم کامیابی به دست آمده را نچشیده و از آن لذت نبرده، دنبال هدفی جدید هستند؟ آنها از زندگی چه می خواهند که با وجود تلاش سیری ناپذیر هرگز خشنود نیستند؟

    تعیین هدف

    تنها گنجی که ارزش جستجو کردن دارد هدف است. (لویی استونی _ Louis Stoney)
    انسان بی هدف کاملن تابع حوادث و پیشامدهاست. کسی که هدف روشنی در زندگی دارد، پس از رسیدن به کامیابی احساس خوشبختی و آرامش می کند اما افرادی که اهدافی نا مشخص را پی می گیرند، به هر مقامی که برسند، باز هم ناراضی اند. هر یک از ما باید به یقین بدانیم که چه می خواهیم، چه هدفی را دنبال می کنیم و در انتظار چه نوع موفقیتی هستیم. شاید هدف ما موفقیت در تحصیلات دانشگاهی باشد و شاید هم موفقیت در ازدواج، کار و پرورش روح و جسم و نیز ممکن است بخواهیم به علایق اجتماعی و فردی خویش سر و سامان بخشیم. در هر صورت، تشخیص هدف و آگاهی به آن پیش شرط هر گونه اقدامی است. افزون بر این، در تعیین اهداف خویش باید از تقلید کورکورانه بپرهیزیم. به عنوان مثال، اگر راه پسر عمویمان را که درس خوانده و مهندس برق شده و از نظر کاری و مالی نیز وضعیتی قابل توجه دارد، انتخاب کنیم، پس از رسیدن به موفقیت خوشحال خواهیم بود؟ یا اگر دایی جان مرغداری راه انداخته و ثروتی به هم زده است، ما هم باید دنبال این کار پر فایده برویم؟ و بالاخره اگر مسعود، همکلاس ما ورزشکار شده و نامش هر روز توی روزنامه هاست، ما هم باید مثل او ورزشکار شویم؟
    در صورت مقایسه خود با دیگران دو اشتباه بزرگ مرتکب می شویم:
    1- ناخودآگاه با دیگران به رقابت بر می خیزیم، زیرا هدفمان تحقق بخشیدن به خواسته و آرزویی مشخص نیست بلکه «برتری طلبی» و یا «مثل کسی شدن» است.
    2- بدون توجه به تواناییها، علایق و امکانات خود دنباله رو دیگران می شویم.
    این دو اشتباه فرجام و پیامدی نا مطلوب دارد. پس چه باید کرد؟ باید پیش از هر چیز هدف خود را بهتر بشناسیم و سپس دست به عمل بزنیم.

    شناخت هدف و مراحل آن

    رام کردن افکار سر کش آسانتر از پیدا کردن افکار جدید است. (آلکس آزیورن _ Alex Azivern)
    برای شناخت بهتر اهداف خویش و نیز انتخابی آگاهانه از میان امکانات متعدد، کاغذی بردارید و در گوشه ای خلوت و آرام بنشینید و کلیه اهدافی را که در سر می پرورانید، در آن یادداشت کنید. پس از فراغت از این کار به مراحل سه گانه زیر بپردازید.

    الف: تمرکز و تفکر

    فکر خوب معمار و آفریننده است. (دیل کارنگی _ Dale Carnegie)
    این افکار آدمی است که زندگی او را می سازد. (مارک اورل _ Mark O'rell)

    فکر غذای مغز و تفکر وجه تمایز انسان از حیوان است. هر یک از ما متأثر از افکاری هستیم که عادتن کنترلمان را در دست دارند. برای رهایی از افکار متضاد، باید همه تراوشات ذهنی خویش را به مغز بسپاریم تا در فرصت مناسب آنها را مورد مطالعه قرار دهد.
    سپردن اندیشه ها و آرزوها به مغز و ایجاد فرصت لازم برای بررسی یکایک آنها امروزه بین همه کسانی که به نیروی شگفت انگیز مغز آگاهند، متداول است. شما هم این شیوه را در پیش گیرید تا نتیجه خارق العاده آنرا دریابید.
    اندیشه انسان آفریننده است و افکار خلاق در ذهن او جاری اند. برای آنکه از این افکار در جهتی درست بهره گیریم، باید آنها را آزادانه به ضمیر ناخودآگاه (Unconscious) خویش بسپاریم و پس از بررسیهای لازم، فکر پویا و مثبت را از لابلای افکار متفاوت خارج سازیم. به قول امرسون (Ralph Waldo Emerson) : «هر انسانی حاصل تفکرات روزانه خویش است. »
    به این ترتیب برای رهایی از تردید باید از مغز خود کمک گیریم و توصیه های آنرا فراراه خویش قرار دهیم و سرانجام این گفته پاسکال (Blaise Pascal) را به یاد آوریم: «اندیشه و تفکر پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشر است و انسان بی اندیشه و تفکر به ماده ای بی روح می ماند. » شناخت ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر باطن خود مستلزم مبحثی جداگانه است. در اینجا موضوع بیشتر بر سر انتخاب اهداف صحیح از میان دهها هدف متفاوت است که باید با بررسی و دقت فراوان صورت گیرد. فقط در اینصورت است که درهای سعادت و خوشبختی به رویمان گشوده می شود.

    ب: مطالعه

    همچون اسفنج که آب را جذب می کند، شما نیز افکار خوب را جذب کرده و آنرا در خدمت هدف خویش قرار دهید. (تامس ادیسون _ Thomas Edison)

    پس از تمرکز و بررسی اهداف نوبت به مطالعه می رسد. امروزه در مغرب زمین مطالعه امری بسیار متداول است، به این ترتیب که پیش از هر کاری ابتدا با صرف سرمایه ای گزاف هدف مربوطه را مورد بررسی قرار می دهند. همچنین کار مورد نظر را با انواع کارهای موجود در بازار قیاس کرده و با خواندن کتابهای متعدد و مشورت با کارشناسان طراز اول ابعاد موضوع را بطور دقیق می سنجند. البته در این راستا امکانات خود را برای دستیابی به اهداف تعیین شده مد نظر قرار می دهند. بزرگی و کوچکی هدف و اینکه آیا مورد پسند دیگران واقع می شود یا خیر، اهمیتی ندارد؛ مهم نفس هدف و نحوه تحقق بخشیدن آن است که باید با مطالعه جدی، دقیق و حتی وسواس گونه همراه باشد. نیچه (Friedrich Nietzsche) می گوید: «ضمن مطالعه سعی کنید همچون صیادی چیره دست به صید افکار خوب بروید و افکار کهنه و پوسیده را یکسره به دور اندازید. »
    خواندن افکار و سرگذشت بزرگان به ما در روند دستیابی به هدف صحیح یاری می رساند. با مطالعه و تعمق بر زندگی اندیشمندان و نیز با تکیه بر تجربیات آنها خود را بهتر می شناسیم و به علایق، تواناییها و قدرت درون خویش بیشتر آگاه می شویم.
    سعدی در بیت زیر به زیبایی این مطلب را بیان کرده است:

    مرد خردمند هنر پیشه را
    عمر دو بایست در این روزگار
    تا به یکی تجربه آموختن
    با دگری تجربه بردن به کار

    با روش «الگوبرداری» و «مدل سازی» در وقت و پول شما نیز صرفه جویی می شود، بطوری که بعدها با آگاهی در مسیری قدم می گذارید که دیگران آنرا به خطا رفته اند و برایش خسارت پرداخته اند و سرانجام مطالعه پل ارتباط دهنده مغزهاست. به واسطه بررسی و مطالعه است که می توانیم در انتخاب هدف به خود یاری رسانیم.

    ج: مشاوره

    کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد. (تئودور پارکر _ Theodore Parker)

    مشاوره عاملی مؤثر و یاری دهنده در مسیر پیروزی و موفقیت است. در این زمینه بزرگان و نوابغ شواهدی آورده اند که استفاده از آنها می تواند راهگشای ما در جهت رسیدن به اهداف باشد. برای پی بردن به ارزش مشاوره، بی هیچ تفسیر و توضیح به چند مورد اشاره می شود.
    یک مثل چینی می گوید: «اگر می خواهی کاری را بدرستی انجام دهی، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن. » در زبان شیرین فارسی نیز آمده است: «ره چنان رو که رهروان رفتند» یا «دانا داند و پرسد» و یا «آنکه بیشتر مشورت می کند، کمتر دچار اشتباه می شود. » و سرانجام به قول «امریکایی» ها: «دو فکر از یک فکر بهتر است. »
    با ذکر این مثالها تا حدودی به اهمیت مشاوره پی بردید. مطمئن باشید در اطرافتان کسانی هستند که هرگز از کمک به شما دریغ نخواهند کرد. فقط باید قدم اول را بردارید و از آنها بخواهید که تجربیات خود را در اختیارتان قرار دهند. البته یادآور می شود که هر کسی شایسته نظرخواهی و مشورت نیست. مشورت زمانی کارساز و مفید خواهد بود که طرف شور دارای خصوصیات لازم باشد و به ما در شناخت خواسته ها، اهداف و تواناییهایمان یاری رساند. نمونه های زیر شما را با خصوصیات افراد مختلف آشنا می کند.

    1- مشورت با آدم خبره

    کسیکه در امور مهم با خردمندان مشورت کند، شریک عقل آنها می شود.

    اگر بخواهید فرش فروشی باز کنید، باید از چه کسانی نظر بخواهید؟ قطعن مشورت با عمو جان که اطلاعاتی در این زمینه ندارد، بی نتیجه خواهد بود. از آنجا که او شما را دوست دارد و نگران بر باد رفتن سرمایه تان است، فقط جنبه های منفی کار را در نظر می گیرد و قادر به راهنمایی شما نیست. بیان نقاط منفی هدف و اشاره به ضرر و زیانهای احتمالی ما را ناامید و در نهایت از اصل فکر منصرف می سازد، در حالی که یک کارشناس و یا آدم خبره با القای افکار مثبت و دادن شهامت و اعتماد به نفس می تواند راهنمای خوبی برایمان باشد.

    2- مشورت با آدم بدبین

    آدم بد بین همچون مبتلایان به تریاک مرض خود را به هزاران دلیل به دیگران منتقل می کند. (حجازی)

    مشورت با آدم بدبین بسیار خطرناک است، زیرا او جز سیاهی، تباهی و بدبختی چیزی نمی بیند و صرفن افکار بدبینانه خود را به شیوه ای نصیحت گونه به شما انتقال می دهد. بیان مطالب مأیوس کننده گامهایتان را در مسیر تلاش و کوشش برای موفقیت و پیروزی سست می کند و باعث تردید می شود و تردید نیز به نوبه خود به عدم پیشرفت در کارها می انجامد. به این ترتیب شما که از روز اول مصمم به انجام کاری بودید، رفته رفته دلسرد و بدگمان می شوید و از پیگیری هدفتان منصرف می گردید. علت این سرخوردگی هجوم افکار منفی و مأیوس کننده شخص بدبین به روح و روان شماست. به قول ویکتور پوشه (Victor Poche) : «خوشبختی، شادی و نشاط مسری است؛ پس همواره سعی کن با افراد گشاده رو، دلشاد و خوشبین معاشرت کنی. »

    3- مشورت با آدم مثبت اندیش

    خوشبین به آینده امیدوار است و بد بین از آن بیمناک. (مثل ژاپنی)

    مشورت با آدم مثبت اندیش و فارغ از «بدبینی» ها، نتیجه ای بسیار امیدوار کننده دارد. آدم خوشبین پیش از هر چیز بر مزایا و محسنات کار مورد نظر تمرکز می کند و شما را با گفته های خود امیدوار می سازد. مثلن اگر باز نشسته اید و برای شروع کاری از او نظر می خواهید، چنین می گوید: فکر خوبی است، چون در این صورت از خانه نشینی خلاص می شوید و با مردم حشر و نشر می کنید. علاوه بر آن درآمدی هم نصیبتان می شود و بالاتر از همه، در صورت کار کردن از زندگیتان رضایت بیشتری خواهید داشت. از آنجا که هر مشکلی در نظرش قابل حل است، با توصیه های امیدوار کننده خود شما را از نگرانی نجات می دهد.
    ملاحظه می کنید که این کلمات امید بخش در مقابل توصیه های فرد بدبین و کج اندیش تا چه حد کمک کننده است. به قول دکتر نورمن پیل (Norman Peale) : «افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند، به شرط آنکه در و پنجره را نبسته و پرده ها را پایین نکشیده باشید. »

    4- مشورت با آدم ترسو

    آینده را از دریچه ترس و وحشت نگاه نکنید. (هاریمن _ William Averell Harriman)
    حرف از کار کرده باید گفت، کارهای نکرده بسیار است! (باستانی پاریزی)

    آدم ترسو خطرات و ضررها را چند برابر می بیند؛ او شهامت هیچ کاری را ندارد و همیشه به نحوی ناتوانی و ترس خود را توجیه می کند. بیشترین افتخار چنین آدمی در کارهایی است که «نکرده» زیرا از ترس بدنامی و یا شکست دست به هیچ کاری نمی زند. اگر با آدم ترسو در مورد گشایش یک کمپانی مشورت کنید، بلافاصله می گوید: تأسیس یک کمپانی سرمایه زیادی می خواهد و تو مجبور می شوی از بانکها وام بگیری. شاید هم از عهده پرداخت قسطهایش بر نیایی و آنوقت بانک تمام مایملک تو را ضبط می کند. خلاصه، آنقدر بر احتمال شکست اصرار می ورزد که ناخودآگاه شما را به شک و تردید می اندازد. اما فرد خوشبین و امیدوار همیشه محیطی سازنده به وجود می آورد. مشورت با شخص با لیاقتی که خود صاحب چندین شرکت است، شهامت را در شما تقویت می کند و چه بسا که خود او نیز در این راه به شما یاری رساند، زیرا می داند که این کار عملی خواهد شد.

    5- مشورت با آدمهای بیکاره و لاف زن

    هر که با دانا مشورت کند، از رسوایی در امان است. (از تاریخ گزیده)

    تکلیف این دو گروه نیز معلوم است. کسانی که در طول زندگی هیچ قدم مثبتی برای خویش بر نداشته اند، چگونه می توانند در تصمیم گیریها راهنمای شما باشند و توصیه های مفید بکنند. از اشخاصی که در انجام هر کاری دچار تردید می شوند و از سر عیبجویی به همه چیز و همه کس می نگرند و از آنجایی که پیوسته گذشته را نشخوار می کنند و دغدغه آینده ندارند باید گریخت. همچنین به افراد رویایی و سودایی که دائم فکر شغلی جدید در سر می پرورانند نباید اعتماد کرد.

    انتخاب هدف

    انسان بدرستی همان می شود که اغلب به آن فکر می کند. (ارل نایتین گل _ Earl Nightingale)

    پس از مراحل سه گانه شناخت هدف و بررسی همه جانبه آن مجددن نوبت به کارهایی می رسد که باید توسط خود شما انجام گیرد و نیازی به مشورت با دیگران نیست. برای اینکه این مرحله را با کامیابی پشت سر گذارید، چهار شرط اصلی و اساسی هدف سالم را مد نظر قرار دهید. چنین هدفی باید:
    I) رفاه و آسایش بیشتری فراهم سازد.
    II) به ما احساس مفید بودن، خوشی و نشاط بخشد.
    III) از روی چشم و همچشمی و رقابت با کسی انتخاب نشده باشد.
    IV) انتخاب آن تحت فشار پدر و مادر و یا به توصیه اطرافیان نباشد.
    پس از بررسی اهداف خویش و مطابقت آنها با شرایط فوق در می یابید که از اجرای برخی از مقاصدتان که دارای این چهار خصیصه نیستند، صرف نظر کرده اید. اکنون باید صادقانه و با شجاعت به سئوالات زیر پاسخ دهید و آنها را روی صفحه ای کاغذ بنویسید:
    I) به این اهداف علاقه دارم؟
    II) در صورت علاقه، برای تحقق آنها از قابلیت و استعداد لازم بر خوردارم؟
    III) جهت رسیدن به این اهداف دارای امکانات کافی هستم؟
    IV) وقت کافی دارم؟
    این مرحله نیز ویژگیهای خود را دارد، بطوری که ممکن است از دنبال کردن بعضی از هدفهای مورد نظرتان منصرف شوید. هدفی که حتی به شرط اجرا علاقه ای در شما ایجاد نکند، نفعی هم به دنبال نخواهد داشت. اکنون با پی بردن به هدف ویژه خود و با توجه تواناییتان در پیشبرد آن و نیز با احتساب وقت کافی باید دست به اقدام بزنید. گام بعدی «زمان بندی» دقیق است، به این صورت که برای انجام هر کار باید زمان مشخصی در نظر گرفته شود. پیمودن هر مسیر با علم به پیچ و خمها و فراز و نشیبهای آن، زمان خاص خود را می طلبد؛ مثلن تحصیلات دانشگاهی نسبت به اهداف دیگر احتیاج به زمان بیشتری دارد. پس از این تقسیم بندی می توانید اوقات خود را جهت اجرای اهداف متعدد بطور همزمان تنظیم کنید. به عنوان نمونه، می توانید ضمن اخذ تخصص در یک زمینه در فکر پرورش روح و جسم خود باشید و یا طی تحصیلات دانشگاهی زبان خارجه خود را تقویت کنید.
    در پایان ذکر یک نکته ضروری است. کسانی که همواره در مورد اهدافشان سخن سرایی می کنند و هرگز دست به عمل نمی زنند، موفقیتی نخواهند داشت. اینان همواره افکار خود را در صندوقچه ذهن پنهان می سازند و جرأت ابراز آنرا ندارند. به کارگیری شیوه «یادداشت برداری» و بررسی همه جانبه اهداف متعدد، محرکی در جهت اقدامات عملی است. اجرای صحیح و دقیق این مراحل درهای موفقیت را یکی پس از دیگری به روی ما خواهد گشود.



    کتاب راز موفقیت در بازار کار ، نویسنده : ا _ کیهان نیا
    ویرایش توسط Mona : Friday 17 April 2009 در ساعت 05:54 PM
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد

  3. 2 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نسل امروز امانت دار خوبی برای موسیقی نیست
    توسط arian در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 63
    آخرين نوشته: Wednesday 27 January 2016, 04:01 PM
  2. تنوع موسیقیایی آمریکا
    توسط كيارش در انجمن سایر سبک ها
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: Thursday 6 January 2011, 12:26 PM
  3. کیهان کلهر
    توسط Kamanche در انجمن کمانچه
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: Friday 9 July 2010, 12:50 AM
  4. شاملو و موسيقی
    توسط Leon در انجمن پيوند شعر و موسيقي
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: Tuesday 19 August 2008, 12:49 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •