لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 81 به 96 از 139

موضوع: آشنایی گام به گام با دستگاههای موسیقی

  1. #81
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.34
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    به هر حال گاهي آدم از خوندن مطالب اينكه چطور ميشه آسمون و ريسمون را بهم پيچوند سر ذوق مياد و طبعش شكوفا ميشه .

    ما كه خوشبختانه سي سال است عادت داريم كه هر كجا كه پاي استدلالمون كم بياره دست به دامان همين فرضيات توطئه و دشمنان فرضي بشيم و اگر كسي هم حرفشنوي نداشت به شيوه هاي فيزيكي و غير فيزيكي و سانسور متوسل بشيم . پس شما ميتونيد پست را حذف كنيد چون باندازه كافي اصلاح شده است ولي اصل مطلب در آرشيو موجود است و قطعا مجددا از طريق دستهاي بيگانه و ماسوني از تاپيك سر به در خواهد آورد .

  2. 3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  3. #82
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    من مطلب جناب بردیا رو دیروز خوندم . اما ترجیح دادم راجع بهش بیشتر بخونم . چند جایی هم که میشد چیزهایی پیدا کرد رو امروز دیدم .
    جدا از مسائل غیر موسیقایی اول ، بخش اخر (بخش موسیقایی تر) صحبت ایشون یعنی :

    نقل قول نوشته اصلی توسط bardyaa [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    حالا، اینا رو گفتم که چی بشه؟ سعی کردم که یه بستگی «ارگانیک» نشون بدم که کاملاً «کیشی»ه: تقریباً همهٔ کسایی که مطرح شدن و به برکت ضبط صفحه موندگار، اعضای انجمن‌ن و حتی دعوتشون هم بی‌ربط به انجمن نیست. از اونا جالب‌تر، حلقه‌ای‌ه که اون موسیقی رو به نسل قبلی ما انتقال داده ـــ حلقه‌ای که نورعلی‌خان برومند و عبداللّه‌خان دوامی و کلی از حضرات درش هستن. چی‌ش جالب‌ه؟ یکی «تصریحات» [مثلاً، آقای [مرتضی] رضوان در «به‌تاراج هیچ»شون یه اشارهٔ مختصر به آقای [مهدی] کمالیان و انجمن دارن] و دیگری «شواهد». مثلاً، عبداللّه‌خان رو درنظر بگیرین. من [هنوز] سابقهٔ صریحی از عضویت ایشون پیدا نکرده‌م؛ اما اینا در مورد زندگی ایشون جالب‌ن:
    ــ به درویشی و درویش‌مسلکی معروف‌ن (حتی عبا می‌نداختن) ، و طبیعی‌ترین مسلک در تهران و بین اهل هنر، همین «انجمن» ماست،
    ــ همسر اولشون [به نقل از آقای لطفی] خواهر یحیی زرپنجه بوده. یحیی [هارون] زرپنجه، یهودی بوده. همچو چیزی، به‌رغم این‌که «ممنوع» نیست، خیلی «غیرعادی»ه؛ اون‌قدر که «آزاداندیشی»ای می‌خواد که به‌سختی می‌شه در ظرفیت اون روزگار [هم از طایفهٔ مسلمین، و هم از یهودی‌ها] سراغ کرد.
    ــ ایشون تصنیف‌های قدیمی رو از خواهر سماع‌حضور یاد گرفته‌ن. خواهر سماع‌حضور، ندیمهٔ فروغ‌الدوله بوده. فروغ‌الدوله، عیال مکرم آقای ظهیرالدوله بوده‌ن و البته عضو رده‌بالای انجمن.
    ــ ایشون رفیق فابریک رکن‌الدین‌خان مختاری هستن. سرپاس مختار، «در کرمانشاه دست ارادت به ظهیرالدوله داده بود».
    خوب، اینا البته چیزی رو «ثابت» نمی‌کنن؛ اما خوب «قلقلک» می‌دن.
    رو من به شخصه قبول دارم . به قول خودشون : اینا البته چیزی رو «ثابت» نمی‌کنن؛ اما خوب «قلقلک» می‌دن.
    اما ای کاش اگر جناب آرین نقدی به متن داشتند بیشتر و جدی تر مطرح میکردند . (البته امیدوارم این اتفاق بیفته اگر خودشون صلاح میدونند)

    ضمن اینکه این قسمت متن هم جالب توجه بود :
    نقل قول نوشته اصلی توسط bardyaa [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    دست‌آخر، امیدوارم که کسی سعی نکنه این «عضویت»ها رو با «بستگی به بیگانگان» (یا تلاش من برای اثبات همچو چیزی) گره بزنه. برای طبقهٔ نوپای روشن‌فکر اون روزگار، این انجمن و امثال این انجمن تنها جاهایی بوده‌ن که ممکن بوده برای طبقهٔ «الیت» جذاب باشه. همین که خیلی از اینا «حضرات» هستن، همین که ما عمدهٔ فرهنگ و هنرمون رو به اینها مدیونیم [و تازه من خیلی‌ها رو از قلم انداخته‌م؛ ازجمله آقای زریاب خویی و آقای زرین‌کوب و احسان یارشاطر، مثلاً]، کافی‌ه که این بستگی‌ها رو طبیعی [و شاید حتی لازم] اون دوره بدونیم، و فکر کنیم که اینها انجمن رو «محفل انس» به‌حساب می‌آورده‌ن و نه «شعبهٔ گراند لژ اوریان». درواقع، انجمن بود که بستهٔ این حضرات و اعتبارشون بود، و البته گاهی هم از قدرتش برای حفظ این اعتبار استفاده می‌کرد .
    ویرایش توسط Kamanche : Wednesday 27 May 2009 در ساعت 03:41 AM
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  4. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  5. #83
    Ajika آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    15772
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    سن
    34
    نوشته ها
    140
    میانگین پست در روز
    0.03
    تشکر از پست
    386
    296 بار تشکر شده در 109 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    ممنون از تاپیکی که زدید.
    من خیلی وقت بود دنبال همچین اطلاعاتی میگشتم...
    عشق به شکل پرواز پرندس..
    عشق به شکل آهوی روندس..

  6. کاربران زیر از Ajika به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  7. #84
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.34
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط Kamanche [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    اما ای کاش اگر آرین نقدی به متن داشتند بیشتر و جدی تر مطرح میکردند . (البته امیدوارم این اتفاق بیفته اگر خودشون صلاح میدونند)

    :


    موضوع اين بحث هيچگونه سنخيتي با موضوع تاپيك نداشت و دوستان سعي كرده بودند كه جستارهاي گريخته و تكه و پاره هاي مختلف لابلاي صفحات اينترنتي و بدون سند را بهم چسبونده و از مجموع اونها به زور ريشه تراشي كرده و نتايج دلخواه بعدي خود را به ضرب و زور به اين تحليل هاي سردستي و سرنخ هاي نظرات توطئه جويي خود وصل كنند . كه هميشه دست انگليسي ها پشت پرده است يا روسها .

    هيچ تمايلي به شركت در اين بحث نبود و به مديريت سايت نيز گزارش شد كه نسبت به اصلاح اين تاپيك اقدام فرمايند كه اقدامي صورت نگرفت و از آنجايي كه اين مطالب ميتونست نقاط سياه و منفي در اذهان خوانندگان به جا گذارد لذا تصميم گرفته شد تا عينا مطابق تحليل هاي ايشان ، حافظ و سعدي و مولوي و خيام و شاملو و فروغ فرخزاد و ميليونها نفر ديگر را به همان راحتي به قضايا ربط داد . البته بنده از ترس جون خودم ، جسارت و جراتم فقط در همين بود و بس . . چنانچه ميخواستم زواياي بيشتري از تحريف تاريخ را نقل كنم قطعا امروز اينجا نبودم كه پست جديدتري بزنم .

    خوب بررسي اصل قضيه :

    1- تحليلگر ما وقتي شناخت درست و صحيحي از آقاي ظهير الدوله و اقاي قوانلو قاجار ملقب به كاشف السلطنه چايچي كه بعدها شهردار تهران نيز شد و عضو فراماسونري بود كه به علت درگيري با يكي ديگر از اعضا همان لژ ، اخراج شد مگه مجبوره مطلب و تحليل تاريخي بنويسه و شخصيت افرادي مثل وزيري و درويش خان و علي اكبر شيدا و ... را به زير سئوال ببره .

    2- بدتر از همه اينكه در ابتدا بفرمايند كه همه حرفهاي بنده كاملا مستند است و موي لاي درزش نميرود و در اخر هم نتيجه گيري كنند كه :

    امیدوارم که کسی سعی نکنه این «عضویت»ها رو با «بستگی به بیگانگان» (یا تلاش من برای اثبات همچو چیزی) گره بزنه. برای طبقهٔ نوپای روشن‌فکر اون روزگار، این انجمن و امثال این انجمن تنها جاهایی بوده‌ن که ممکن بوده برای طبقهٔ «الیت» جذاب باشه. همین که خیلی از اینا «حضرات» هستن، همین که ما عمدهٔ فرهنگ و هنرمون رو به اینها مدیونیم [و تازه من خیلی‌ها رو از قلم انداخته‌م؛ ازجمله آقای زریاب خویی و آقای زرین‌کوب و احسان یارشاطر، مثلاً]، کافی‌ه که این بستگی‌ها رو طبیعی [و شاید حتی لازم] اون دوره بدونیم، و فکر کنیم که اینها انجمن رو «محفل انس» به‌حساب می‌آورده‌ن و نه «شعبهٔ گراند لژ اوریان». درواقع، انجمن بود که بستهٔ این حضرات و اعتبارشون بود، و البته گاهی هم از قدرتش برای حفظ این اعتبار استفاده می‌کرد

    به قول دكتر شريعتي اگه ميخواي كسي را خراب كني ازش بدنگو ، ازش بد دفاع كن . يعني اينكه نگو ارين چه آدم بديه ، بگو آرين بچه ي خيلي خوبيه به خصوص از زماني كه ديگه كمتر مشروب ميخوره و كمتر هرويين ميكشه و كمتر دنبال ناموس ديگران ميره . اين دقيقا همون روشي است كه دوستان در پست خودشان پيگيري ميكنند.

    3- تحليلگري كه تغيير نام بيات زند را به بيات ترك عليرغم منابع و گفته هاي عارف و روح الله خالقي قبول نميكنه و فقط سند معتبر از اداره ثبت احوال طلب ميكند چگونه ميتونه به خودش اجازه بده كه به همين راحتي آسمون و ريسمون را بهم بتابه و اسباب شك و ترديد را در دل ديگران بندازه . ان هم در چه زماني ؟ وقتي كه اوج حملات به درويش ها باعث شده كه هر سايتي را كه باز ميكني ، انواع و اقسام تهمت ها و افتراها را چپ و راست رديف اين قشر كرده اند و سند سازي هم كه در اين اوضاع كاري ساده تر از آب خوردن است.

    4- همين مراجع و منابع ذكر شده „طريقت و سياست” را مطالعه بفرماييد اگر از اول تا اخر ان كلمه اي پيدا كرديد كه گفته شده بود آقاي ظهيرالدوله فراماسون بوده اند من خودم را دار ميزنم . پس چرا به عنوان منبع انرا ذكر ميكنيد چون ميدونند كه ديگران نميخونند ولي تخم ترديد كاشته شده كار خودش را خواهد كرد . در انتهاي منبع ديگر „انهدام و غارت انجمن اخوت” مقاله نويس نتيجه گيري ميكند كه هيچگونه سند مستدلي مبني بر تعلق خاطر دقت كنيد حتي بر تعلق خاطر ظهير الدوله به فراماسونري و يا عضويت در ان وجود ندارد .

    هر چند كه اساسا اگر در همين منابع نيز ذكر شده بود كه عضو فراماسونري است با توجه به سند سازي هاي هر روز باز هم قابل پذيرش نبود . من نميتونم از اسم نشرياتي نام ببرم كه همه به خوبي ميدونيم چه قدر در سند سازي خبره هستند . خود شما خيلي بهتر از بنده مي شناسيد .

    باز هم طبق همين منابع اشاري „طريقت و سياست و انهدام و غارت انجمن” ، صفي عليشاه و ظهيرالدوله بسيار علاقمند به ناصرالدين شاه بوده اند و ظهيرالدوله كتبا مينويسه كه رضاي كرماني مستحق مرگ است و اشعار صفي عليشاه به ناصرالدين شاه را بخونيد و ببينيد با چه القابي ايشون را مورد خطاب ميده .

    ناصرالدين شاه اصلا از صفي عليشاه دلخوري نداشت. صفي عليشاه تفسير قران را به نظم گفت برخي شكايت بردند به شاه ، ايشون هم دستور تبعيد داد هواداران صفي عليشاه گفتند كه آقا مراجع اعتراضي نكرده اند تعدادي ***** اين اعتراضات را داشتند كه شاه هم بخشيد باز هم دسيسه چيني كردند و شاه براي بار دوم دستور به تبعيد داد كه ظهير الدوله از سر نبوغ و دلسوزي و علاقه ي به شاه مصلحت نمي بيند كه اين اتفاق در وسط ايان روضه ي ايشون اتفاق بيافتد چرا كه قطعا ميتونست باعث نا آرامي هاي مريدان ايشون شود ولي پس از ايام روضه اين اتفاق خيلي بي سرو صدا تر و با آرامش بيشتري ميتونست تعقيب شود وظيفه ي يك سياستمدار هم همين است.
    اصلا شايع بود كه يا ناصرالدين شاه در در اغاز پنجاه سالگي ميميرد و يا پنجاه سال ديگر به سلطنت خود ادامه ميدهد و از بخت بدش روز اشتباه مخاسبه شده بود .
    بعد دشمنان ناصرالدين شاه مگه يكي دو نفر بودند واقعا جاي ارائه مطالب حداقل 10 جلد كتاب را ميخواهد . جنگ خوارزم و هرات ،خان خیوه - محمدامین خان ، لشکر کشیدن به هرات ، عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت ،سرکوبی ترکمانان ،روسها شهر مرو را تصرف کردند.
    مشیرالدوله به علت کارشکنی های درباریان تهران از مقام صدارت برکنار و به وزارت خارجه گماشته شد و رقیب وی میرزا یوسف آشتیانی صدر اعظم شد .
    امتياز ساختمان راه آهن و استخراج معادن و تأسیس بانک ملی ، لغو امتياز رويتر بدليل اغتشاش مردم و ناخرسندي روسيه . امتیاز تأسیس بانکی به نام «بانک شاهنشاهی ایران به رويتر در عوض لغو .
    اجازه ٔ تأسیس بانک استقراضی رهنی به روسها ،امتیاز انحصار خرید و فروش تنباکو است ،شلوغ شدن كه همه داستانش را ميدونند و لغو دوباره امتياز و دادن خسارت مجدد ،
    سرکشی یاغیان و فتنه ٔ بابیان ، تأسیس مدرسه ٔ دارالفنون ، ایجاد تلگراف خانه و ضرابخانه و کارخانه ٔ چراغ گاز و پست خانه و کارخانه های توپ ریزی و باروت کوبی و فشنگ سازی ، ایجاد نظمیه ، تشکیل سربازخانه ها در ولایات ، بنای قلاع سرحدی ، تشویق و توسعه ٔ صنایع دستی بافندگی ، ساختمان و مرمت جاده های عمومی ، توجه به کشف و استخراج معادن ، ایجاد و تأسیس بیمارستانها و داروخانه ها، تأسیس چاپخانه و نشر روزنامه ، ایجاد مجلس شورای دولتی و تعیین وزارتخانه های مرتب و وزیران مسئول .

    و اما ترور ناصرالدين شاه كه قبلا هم بهش سو قصد شده بود . در نخستين سال به صدارت رسيدن ميرزاآقاخان نوري و هفت ماه بعد از برکناري و قتل ميرزاتقي خان اميرکبير، هواداران محمد علي باب، شاه را که به قصد شکار راهي شمال تهران بود هدف گلوله قرار دادندو پلوي مباركش را زخمي فرمودند . سرحلقه بابيان پايتخت نيز اعتراف كرد شخصا طراحي و هدايت عمليات ترور را به عهده داشته است با اين حال شاه نسبت به برادر خود عباس ميرزا نيز ظنين شد و کار به جايي رسيد که تصميم گرفت برادر خود را به همين دليل کور کند و بعد هم تبعيد و غيره .

    حالا چطور ميتونيم اين همه اتفاقات را ناديده بگيريم و همه چيز را متوجه چند درويش كنيم فقط خدا عالم است. اگر ظهير الدوله يا صفي اين قدر قدرت داشتند كه بجاي شاه مينشستند و ديگه بدبخت ظهير الدوله را هر روز به رشت و همدان و كرمانشاه نميفرستادند . بعد شما در همون منابع خصلتهاي و ويژگيهاي شخصيتي ايشون را بخونيد اصلا داراي چنين شخصيتي نيست.

    اگر انجمن اخوت اين قدر قدرت داشت كه خانه ظهيرالدوله به غارت نميرفت و يا در رشت چند ين ضربه ي چاقو نوش جان نميكرد (تاريخ احمد كسروي)

    5-اصليت صفي عليشاه اصفهاني است و بزرگ شده ي يزد . ولي انچه كه شيراز يا هر شهر ديگري در دوران خاص خودش مهم و نخبه پرور ميكنه (به خصوص قبل از دهكده جهاني) پايتخت بودن است. پس هيچ جاي تعجبي در اين ميان وجود ندارد (كه بشه در ذهن خودمون به چيزهاي ديگه ربطش دهيم-بابيگري و عثماني و انگليسي ها-).

    6- ذكر اينهمه فلاني دختر خاله ي فلاني است و فلاني عموي فلان فقط كه هيچگونه ربطي به اصل موضوع بحث ندارند و كمي گوشه و اشاره ، فقط روشي است تا نادانسته هاي خودمون را بتونيم به دانسته هاي بي شمار و خبر داشتن از پشت پرده ها و رازهاي مگو در بياريم .
    ولي چه كسي است كه نداند حتي امروز نيز دختر رييس جمهور با پسر فلان وزير و پسر فلان مرجع با دختر فلان مرجع ازدواج ميكند و قرار هم نيست كه آقاي مطهري و حسابي و علامه جعفري و بازرگان و غيره جلسه كه ميگذاشتند همه ي مردم را هم به جلسات دعوت ميكردند .

    7- ميفرمايند اگرچه در ظاهر به كسوت درويشي و فقر بودند ولي همه تحصيل كرده و نخبه و...
    انگار كه قراره يك پيشخدمت رستوران توي شهر هم با همون لباس پيشخدمتي بگرده ، وگرنه قصدش فريب دادن اذهان عمومي است كه من دكترم . يا همين الان خيل عظيم پزشك و مهندس و تحصيلكرده و موسيقيدان نيستند كه به فقر مشرف شده اند . اين مشرف شدن به فقر يك نگرش و طرز تفكر است نه يك پوشش . ما متاسفانه اونقدر ظاهربين شده ايم كه همه چيز را در غالب همين ظاهرها ميبينيم و متاسفانه اين قدر سريع هم هر روز گولمون ميزنند. به قول سعدي كه گفتم جزو اعضاء فراماسونري است : نه همين لباس زيباست نشان ادميت.

    8- اينكه نام اخوت از منشور فراماسوني برابري و برادري گرفته شده و... ما در طول تاريخ خودمون اين بحث را داشته ايم و باز هم به خاطر همينه كه ميگم بايد اين همه نخبه هايي نظير حافظ و سعدي و غيره را كه بازداشت كرد و حتي بيست ميليوني از مردم ايران را كه در اول انقلاب شعار سر ميدادند برابري برادري حكومت عدل علي . واقعا اگر فراماسونري نبود هيچگاه در تاريخ اين شعار به ذهن و عقل هيچكسي نميرسيد .
    باز هم اينكه بگوييم فلاني به تقليد از فلاني فلان كار را انجام داد معنايش وابستگي به فلاني نيست.

    9- و اما اينكه انجمن سعي داشت تا نخبه ها و افراد قدرتمند را جذب كند . پس ما هم در همين سايت ادامه دهنده راه فراماسونري هستيم . چون ما هم سعي در جذب همين افراد داريم . پس احزاب موجود كنوني هم همگي در همان مسير گام برميدارند .
    ظهير الدوله مجذوب شخصيت شيخ خود شد . اگر ظهيرالدوله ميخواست همه چيز در دربار داشت با كمي بيشتر تملق گويي ميتوانست به صدراعظمي نيز برسد احتياجي به اينهمه مرارت و سختي در طول زندگي خود نداشت.

    10-اگر بخواهيم همه ي بحث را به نقد بكشيم بايد چند جلد كتاب نوشت. از همه ي حرفهاي بسيار مهمتر ميگذرم و فقط به يك نكته اشاره ميكنم : علينقي وزيري

    دایی مادرش، مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را از جمله موسیقی تدریس می کرد. دایی اش، حسین علی خان قزل ایاغ، ذوقی داشت و تارمی نواخت.
    مادرش هم به موسیقی وارد بود، ضرب می گرفت و آواز می خواند.
    پدرش موسی خان میرپنج، ریاست قشون بود
    درس نت خوانی را از یاور آقاخان، افسر موزیک،تار، سه تار، کمانچه، سنتور، ویولن، فلوت، قره نی، ضرب، دایره، و حتی شیپور را تجربه كرد
    وی با کشیشی فرانسوی به نام پرژو آشنا شد که پیانو می نواخت مباحث تئوری و هارمونی را از وي اموخت.
    براي تکمیل معلومات خویش به اروپا رفت
    پس از آشنایی با آقا حسینقلی (استاد بزرگ تار) ، به او پیشنهاد کرد تا ردیف وی را به خط نت بنویسد. او هم پذیرفت و علینقی این کار را طی مدت دو ماه به اتمام رساند. سپس ردیف میرزا عبدالله را نیز به خط نت تبدیل کرد.
    در سال ۱۳۰۲ خورشیدی، به ایران بازگشت و در اسفند همان سال با تاسیس مدرسه عالی موسیقی، اولین سنگ بنای موسیقی علمی ایران را گذاشت. در آغاز تاسیس، شاگردان زیادی به آموزشگاه آمدند که از آن جمله، ابوالحسن صبا، روح الله خالقی، سلیمان سپانلو، حسین سنجری، موسی معروفی، جواد معروفی، حسینعلی ملاح، فروتن راد، عبدالعلی وزیری و علی اکبر همایون بودند. در سال ۱۳۰۳ وی با یاری شاگردانش، ارکسترکوچکی ترتیب داد و برای دوستداران موسیقی، „کلوب موزیکال” به راه انداخت.
    اعضای این کلوب که گروهی از ادیبان، نویسندگان، موسیقیدانان و شاعران بودند، دوشنبه ها گرد هم جمع می شدند و به گفتگوهای ادبی می پرداختند

    پس اولين مدرسه موسيقي را خود وزيري ساخت بعدها رياست مدرسه موسيقي دولتي با توجه به گذشت پنج سال از تاسيس مدرسه اش به وي داده شد . يعني پس از اينكه توفيقات اين مدرسه به گوش همه رسيد نه اينكه دستهاي پشت پرده . يك نفر را همينطوري آوردند . اگر ميتونستند درويش خان را به اين سمت ميگذاشتند كه به انجمن خيلي نزديكتر بود و صاحب نام تر .

    و اما اينكه چرا وقتي حاضر نشد براي ميهمان شاه وقت بزند دستانش را نبريدند و فقط بركنارش كردند . ايكاش داستان آن قضيه به طور كامل خوانده ميشد كه قشر ديگري از هنرمندان كه اتفاقا در اوج قدرت بودند و سر ناسازگاري با وزيري داشتند و به اخلاق وزيري هم آشنا كه براي وزير و وزير باجي نميزنه اين طرح را آماده كردند .

    و وزيري هم كسي نبود كه از زير بوته دراومده باشه و كس و كاري نداشته باشه كه بلافاصله تا گفت نه ، گردنش را بزنند . پدر ايشان همان مقامي را داشت كه رضا خان داشت و مادر ايشان اولين مدرسه ي دخترانه ايران را ساخت و اولين انجمن زنان را بنياد كرده بود .

    بله، حكمرانان ميتونن هر كسي را كه اراده كردند بكشند ولي هر كشتني تاواني نيز دارد ابتدا بايد ديد كه در معادله كشتن ميصرفه يا نه ؟ اگر كشتن براي هر حكومتي به همين راحتي بود كه از مصدق السلطنه اثري نبايد باقي ميموند .

    باقي مطالب را هم خودتون بريد بخونيد و فكر كنيد . چون ديگه حال نوشتن براي من نمونده . فقط تاريخ را محدود به يك خط اردشير ريپور جي و شاپور ريپورتر نكنيد تاريخ فقط دو نفر و نصفي آدم نيستند .

  8. 3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  9. #85
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    4127
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    344
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    21
    1,016 بار تشکر شده در 306 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط arian [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    موضوع اين بحث هيچگونه سنخيتي با موضوع تاپيك نداشت و دوستان سعي كرده بودند كه جستارهاي گريخته و تكه و پاره هاي مختلف لابلاي صفحات اينترنتي و بدون سند را بهم چسبونده و از مجموع اونها به زور ريشه تراشي كرده و نتايج دلخواه بعدي خود را به ضرب و زور به اين تحليل هاي سردستي و سرنخ هاي نظرات توطئه جويي خود وصل كنند . كه هميشه دست انگليسي ها پشت پرده است يا روسها .

    هيچ تمايلي به شركت در اين بحث نبود و به مديريت سايت نيز گزارش شد كه نسبت به اصلاح اين تاپيك اقدام فرمايند كه اقدامي صورت نگرفت و از آنجايي كه اين مطالب ميتونست نقاط سياه و منفي در اذهان خوانندگان به جا گذارد لذا تصميم گرفته شد تا عينا مطابق تحليل هاي ايشان ، حافظ و سعدي و مولوي و خيام و شاملو و فروغ فرخزاد و ميليونها نفر ديگر را به همان راحتي به قضايا ربط داد . البته بنده از ترس جون خودم ، جسارت و جراتم فقط در همين بود و بس . . چنانچه ميخواستم زواياي بيشتري از تحريف تاريخ را نقل كنم قطعا امروز اينجا نبودم كه پست جديدتري بزنم .

    خوب بررسي اصل قضيه :

    1- تحليلگر ما وقتي شناخت درست و صحيحي از آقاي ظهير الدوله و اقاي قوانلو قاجار ملقب به كاشف السلطنه چايچي كه بعدها شهردار تهران نيز شد و عضو فراماسونري بود كه به علت درگيري با يكي ديگر از اعضا همان لژ ، اخراج شد مگه مجبوره مطلب و تحليل تاريخي بنويسه و شخصيت افرادي مثل وزيري و درويش خان و علي اكبر شيدا و ... را به زير سئوال ببره .

    2- بدتر از همه اينكه در ابتدا بفرمايند كه همه حرفهاي بنده كاملا مستند است و موي لاي درزش نميرود و در اخر هم نتيجه گيري كنند كه :

    امیدوارم که کسی سعی نکنه این «عضویت»ها رو با «بستگی به بیگانگان» (یا تلاش من برای اثبات همچو چیزی) گره بزنه. برای طبقهٔ نوپای روشن‌فکر اون روزگار، این انجمن و امثال این انجمن تنها جاهایی بوده‌ن که ممکن بوده برای طبقهٔ «الیت» جذاب باشه. همین که خیلی از اینا «حضرات» هستن، همین که ما عمدهٔ فرهنگ و هنرمون رو به اینها مدیونیم [و تازه من خیلی‌ها رو از قلم انداخته‌م؛ ازجمله آقای زریاب خویی و آقای زرین‌کوب و احسان یارشاطر، مثلاً]، کافی‌ه که این بستگی‌ها رو طبیعی [و شاید حتی لازم] اون دوره بدونیم، و فکر کنیم که اینها انجمن رو «محفل انس» به‌حساب می‌آورده‌ن و نه «شعبهٔ گراند لژ اوریان». درواقع، انجمن بود که بستهٔ این حضرات و اعتبارشون بود، و البته گاهی هم از قدرتش برای حفظ این اعتبار استفاده می‌کرد

    به قول دكتر شريعتي اگه ميخواي كسي را خراب كني ازش بدنگو ، ازش بد دفاع كن . يعني اينكه نگو ارين چه آدم بديه ، بگو آرين بچه ي خيلي خوبيه به خصوص از زماني كه ديگه كمتر مشروب ميخوره و كمتر هرويين ميكشه و كمتر دنبال ناموس ديگران ميره . اين دقيقا همون روشي است كه دوستان در پست خودشان پيگيري ميكنند.

    3- تحليلگري كه تغيير نام بيات زند را به بيات ترك عليرغم منابع و گفته هاي عارف و روح الله خالقي قبول نميكنه و فقط سند معتبر از اداره ثبت احوال طلب ميكند چگونه ميتونه به خودش اجازه بده كه به همين راحتي آسمون و ريسمون را بهم بتابه و اسباب شك و ترديد را در دل ديگران بندازه . ان هم در چه زماني ؟ وقتي كه اوج حملات به درويش ها باعث شده كه هر سايتي را كه باز ميكني ، انواع و اقسام تهمت ها و افتراها را چپ و راست رديف اين قشر كرده اند و سند سازي هم كه در اين اوضاع كاري ساده تر از آب خوردن است.

    4- همين مراجع و منابع ذكر شده „طريقت و سياست” را مطالعه بفرماييد اگر از اول تا اخر ان كلمه اي پيدا كرديد كه گفته شده بود آقاي ظهيرالدوله فراماسون بوده اند من خودم را دار ميزنم . پس چرا به عنوان منبع انرا ذكر ميكنيد چون ميدونند كه ديگران نميخونند ولي تخم ترديد كاشته شده كار خودش را خواهد كرد . در انتهاي منبع ديگر „انهدام و غارت انجمن اخوت” مقاله نويس نتيجه گيري ميكند كه هيچگونه سند مستدلي مبني بر تعلق خاطر دقت كنيد حتي بر تعلق خاطر ظهير الدوله به فراماسونري و يا عضويت در ان وجود ندارد .

    هر چند كه اساسا اگر در همين منابع نيز ذكر شده بود كه عضو فراماسونري است با توجه به سند سازي هاي هر روز باز هم قابل پذيرش نبود . من نميتونم از اسم نشرياتي نام ببرم كه همه به خوبي ميدونيم چه قدر در سند سازي خبره هستند . خود شما خيلي بهتر از بنده مي شناسيد .

    باز هم طبق همين منابع اشاري „طريقت و سياست و انهدام و غارت انجمن” ، صفي عليشاه و ظهيرالدوله بسيار علاقمند به ناصرالدين شاه بوده اند و ظهيرالدوله كتبا مينويسه كه رضاي كرماني مستحق مرگ است و اشعار صفي عليشاه به ناصرالدين شاه را بخونيد و ببينيد با چه القابي ايشون را مورد خطاب ميده .

    ناصرالدين شاه اصلا از صفي عليشاه دلخوري نداشت. صفي عليشاه تفسير قران را به نظم گفت برخي شكايت بردند به شاه ، ايشون هم دستور تبعيد داد هواداران صفي عليشاه گفتند كه آقا مراجع اعتراضي نكرده اند تعدادي ***** اين اعتراضات را داشتند كه شاه هم بخشيد باز هم دسيسه چيني كردند و شاه براي بار دوم دستور به تبعيد داد كه ظهير الدوله از سر نبوغ و دلسوزي و علاقه ي به شاه مصلحت نمي بيند كه اين اتفاق در وسط ايان روضه ي ايشون اتفاق بيافتد چرا كه قطعا ميتونست باعث نا آرامي هاي مريدان ايشون شود ولي پس از ايام روضه اين اتفاق خيلي بي سرو صدا تر و با آرامش بيشتري ميتونست تعقيب شود وظيفه ي يك سياستمدار هم همين است.
    اصلا شايع بود كه يا ناصرالدين شاه در در اغاز پنجاه سالگي ميميرد و يا پنجاه سال ديگر به سلطنت خود ادامه ميدهد و از بخت بدش روز اشتباه مخاسبه شده بود .
    بعد دشمنان ناصرالدين شاه مگه يكي دو نفر بودند واقعا جاي ارائه مطالب حداقل 10 جلد كتاب را ميخواهد . جنگ خوارزم و هرات ،خان خیوه - محمدامین خان ، لشکر کشیدن به هرات ، عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت ،سرکوبی ترکمانان ،روسها شهر مرو را تصرف کردند.
    مشیرالدوله به علت کارشکنی های درباریان تهران از مقام صدارت برکنار و به وزارت خارجه گماشته شد و رقیب وی میرزا یوسف آشتیانی صدر اعظم شد .
    امتياز ساختمان راه آهن و استخراج معادن و تأسیس بانک ملی ، لغو امتياز رويتر بدليل اغتشاش مردم و ناخرسندي روسيه . امتیاز تأسیس بانکی به نام «بانک شاهنشاهی ایران به رويتر در عوض لغو .
    اجازه ٔ تأسیس بانک استقراضی رهنی به روسها ،امتیاز انحصار خرید و فروش تنباکو است ،شلوغ شدن كه همه داستانش را ميدونند و لغو دوباره امتياز و دادن خسارت مجدد ،
    سرکشی یاغیان و فتنه ٔ بابیان ، تأسیس مدرسه ٔ دارالفنون ، ایجاد تلگراف خانه و ضرابخانه و کارخانه ٔ چراغ گاز و پست خانه و کارخانه های توپ ریزی و باروت کوبی و فشنگ سازی ، ایجاد نظمیه ، تشکیل سربازخانه ها در ولایات ، بنای قلاع سرحدی ، تشویق و توسعه ٔ صنایع دستی بافندگی ، ساختمان و مرمت جاده های عمومی ، توجه به کشف و استخراج معادن ، ایجاد و تأسیس بیمارستانها و داروخانه ها، تأسیس چاپخانه و نشر روزنامه ، ایجاد مجلس شورای دولتی و تعیین وزارتخانه های مرتب و وزیران مسئول .

    و اما ترور ناصرالدين شاه كه قبلا هم بهش سو قصد شده بود . در نخستين سال به صدارت رسيدن ميرزاآقاخان نوري و هفت ماه بعد از برکناري و قتل ميرزاتقي خان اميرکبير، هواداران محمد علي باب، شاه را که به قصد شکار راهي شمال تهران بود هدف گلوله قرار دادندو پلوي مباركش را زخمي فرمودند . سرحلقه بابيان پايتخت نيز اعتراف كرد شخصا طراحي و هدايت عمليات ترور را به عهده داشته است با اين حال شاه نسبت به برادر خود عباس ميرزا نيز ظنين شد و کار به جايي رسيد که تصميم گرفت برادر خود را به همين دليل کور کند و بعد هم تبعيد و غيره .

    حالا چطور ميتونيم اين همه اتفاقات را ناديده بگيريم و همه چيز را متوجه چند درويش كنيم فقط خدا عالم است. اگر ظهير الدوله يا صفي اين قدر قدرت داشتند كه بجاي شاه مينشستند و ديگه بدبخت ظهير الدوله را هر روز به رشت و همدان و كرمانشاه نميفرستادند . بعد شما در همون منابع خصلتهاي و ويژگيهاي شخصيتي ايشون را بخونيد اصلا داراي چنين شخصيتي نيست.

    اگر انجمن اخوت اين قدر قدرت داشت كه خانه ظهيرالدوله به غارت نميرفت و يا در رشت چند ين ضربه ي چاقو نوش جان نميكرد (تاريخ احمد كسروي)

    5-اصليت صفي عليشاه اصفهاني است و بزرگ شده ي يزد . ولي انچه كه شيراز يا هر شهر ديگري در دوران خاص خودش مهم و نخبه پرور ميكنه (به خصوص قبل از دهكده جهاني) پايتخت بودن است. پس هيچ جاي تعجبي در اين ميان وجود ندارد (كه بشه در ذهن خودمون به چيزهاي ديگه ربطش دهيم-بابيگري و عثماني و انگليسي ها-).

    6- ذكر اينهمه فلاني دختر خاله ي فلاني است و فلاني عموي فلان فقط كه هيچگونه ربطي به اصل موضوع بحث ندارند و كمي گوشه و اشاره ، فقط روشي است تا نادانسته هاي خودمون را بتونيم به دانسته هاي بي شمار و خبر داشتن از پشت پرده ها و رازهاي مگو در بياريم .
    ولي چه كسي است كه نداند حتي امروز نيز دختر رييس جمهور با پسر فلان وزير و پسر فلان مرجع با دختر فلان مرجع ازدواج ميكند و قرار هم نيست كه آقاي مطهري و حسابي و علامه جعفري و بازرگان و غيره جلسه كه ميگذاشتند همه ي مردم را هم به جلسات دعوت ميكردند .

    7- ميفرمايند اگرچه در ظاهر به كسوت درويشي و فقر بودند ولي همه تحصيل كرده و نخبه و...
    انگار كه قراره يك پيشخدمت رستوران توي شهر هم با همون لباس پيشخدمتي بگرده ، وگرنه قصدش فريب دادن اذهان عمومي است كه من دكترم . يا همين الان خيل عظيم پزشك و مهندس و تحصيلكرده و موسيقيدان نيستند كه به فقر مشرف شده اند . اين مشرف شدن به فقر يك نگرش و طرز تفكر است نه يك پوشش . ما متاسفانه اونقدر ظاهربين شده ايم كه همه چيز را در غالب همين ظاهرها ميبينيم و متاسفانه اين قدر سريع هم هر روز گولمون ميزنند. به قول سعدي كه گفتم جزو اعضاء فراماسونري است : نه همين لباس زيباست نشان ادميت.

    8- اينكه نام اخوت از منشور فراماسوني برابري و برادري گرفته شده و... ما در طول تاريخ خودمون اين بحث را داشته ايم و باز هم به خاطر همينه كه ميگم بايد اين همه نخبه هايي نظير حافظ و سعدي و غيره را كه بازداشت كرد و حتي بيست ميليوني از مردم ايران را كه در اول انقلاب شعار سر ميدادند برابري برادري حكومت عدل علي . واقعا اگر فراماسونري نبود هيچگاه در تاريخ اين شعار به ذهن و عقل هيچكسي نميرسيد .
    باز هم اينكه بگوييم فلاني به تقليد از فلاني فلان كار را انجام داد معنايش وابستگي به فلاني نيست.

    9- و اما اينكه انجمن سعي داشت تا نخبه ها و افراد قدرتمند را جذب كند . پس ما هم در همين سايت ادامه دهنده راه فراماسونري هستيم . چون ما هم سعي در جذب همين افراد داريم . پس احزاب موجود كنوني هم همگي در همان مسير گام برميدارند .
    ظهير الدوله مجذوب شخصيت شيخ خود شد . اگر ظهيرالدوله ميخواست همه چيز در دربار داشت با كمي بيشتر تملق گويي ميتوانست به صدراعظمي نيز برسد احتياجي به اينهمه مرارت و سختي در طول زندگي خود نداشت.

    10-اگر بخواهيم همه ي بحث را به نقد بكشيم بايد چند جلد كتاب نوشت. از همه ي حرفهاي بسيار مهمتر ميگذرم و فقط به يك نكته اشاره ميكنم : علينقي وزيري

    دایی مادرش، مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را از جمله موسیقی تدریس می کرد. دایی اش، حسین علی خان قزل ایاغ، ذوقی داشت و تارمی نواخت.
    مادرش هم به موسیقی وارد بود، ضرب می گرفت و آواز می خواند.
    پدرش موسی خان میرپنج، ریاست قشون بود
    درس نت خوانی را از یاور آقاخان، افسر موزیک،تار، سه تار، کمانچه، سنتور، ویولن، فلوت، قره نی، ضرب، دایره، و حتی شیپور را تجربه كرد
    وی با کشیشی فرانسوی به نام پرژو آشنا شد که پیانو می نواخت مباحث تئوری و هارمونی را از وي اموخت.
    براي تکمیل معلومات خویش به اروپا رفت
    پس از آشنایی با آقا حسینقلی (استاد بزرگ تار) ، به او پیشنهاد کرد تا ردیف وی را به خط نت بنویسد. او هم پذیرفت و علینقی این کار را طی مدت دو ماه به اتمام رساند. سپس ردیف میرزا عبدالله را نیز به خط نت تبدیل کرد.
    در سال ۱۳۰۲ خورشیدی، به ایران بازگشت و در اسفند همان سال با تاسیس مدرسه عالی موسیقی، اولین سنگ بنای موسیقی علمی ایران را گذاشت. در آغاز تاسیس، شاگردان زیادی به آموزشگاه آمدند که از آن جمله، ابوالحسن صبا، روح الله خالقی، سلیمان سپانلو، حسین سنجری، موسی معروفی، جواد معروفی، حسینعلی ملاح، فروتن راد، عبدالعلی وزیری و علی اکبر همایون بودند. در سال ۱۳۰۳ وی با یاری شاگردانش، ارکسترکوچکی ترتیب داد و برای دوستداران موسیقی، „کلوب موزیکال” به راه انداخت.
    اعضای این کلوب که گروهی از ادیبان، نویسندگان، موسیقیدانان و شاعران بودند، دوشنبه ها گرد هم جمع می شدند و به گفتگوهای ادبی می پرداختند

    پس اولين مدرسه موسيقي را خود وزيري ساخت بعدها رياست مدرسه موسيقي دولتي با توجه به گذشت پنج سال از تاسيس مدرسه اش به وي داده شد . يعني پس از اينكه توفيقات اين مدرسه به گوش همه رسيد نه اينكه دستهاي پشت پرده . يك نفر را همينطوري آوردند . اگر ميتونستند درويش خان را به اين سمت ميگذاشتند كه به انجمن خيلي نزديكتر بود و صاحب نام تر .

    و اما اينكه چرا وقتي حاضر نشد براي ميهمان شاه وقت بزند دستانش را نبريدند و فقط بركنارش كردند . ايكاش داستان آن قضيه به طور كامل خوانده ميشد كه قشر ديگري از هنرمندان كه اتفاقا در اوج قدرت بودند و سر ناسازگاري با وزيري داشتند و به اخلاق وزيري هم آشنا كه براي وزير و وزير باجي نميزنه اين طرح را آماده كردند .

    و وزيري هم كسي نبود كه از زير بوته دراومده باشه و كس و كاري نداشته باشه كه بلافاصله تا گفت نه ، گردنش را بزنند . پدر ايشان همان مقامي را داشت كه رضا خان داشت و مادر ايشان اولين مدرسه ي دخترانه ايران را ساخت و اولين انجمن زنان را بنياد كرده بود .

    بله، حكمرانان ميتونن هر كسي را كه اراده كردند بكشند ولي هر كشتني تاواني نيز دارد ابتدا بايد ديد كه در معادله كشتن ميصرفه يا نه ؟ اگر كشتن براي هر حكومتي به همين راحتي بود كه از مصدق السلطنه اثري نبايد باقي ميموند .

    باقي مطالب را هم خودتون بريد بخونيد و فكر كنيد . چون ديگه حال نوشتن براي من نمونده . فقط تاريخ را محدود به يك خط اردشير ريپور جي و شاپور ريپورتر نكنيد تاريخ فقط دو نفر و نصفي آدم نيستند .
    فکر می‌کنم که واضح‌ه که مشکل کجاست؛ نه؟ اگه اسم آقای وزیری نمی‌بود، مسئله حل بود.

    1- تحليلگر ما وقتي شناخت درست و صحيحي از آقاي ظهير الدوله و اقاي قوانلو قاجار ملقب به كاشف السلطنه چايچي كه بعدها شهردار تهران نيز شد و عضو فراماسونري بود كه به علت درگيري با يكي ديگر از اعضا همان لژ ، اخراج شد مگه مجبوره مطلب و تحليل تاريخي بنويسه و شخصيت افرادي مثل وزيري و درويش خان و علي اكبر شيدا و ... را به زير سئوال ببره .
    به‌نظرم، شخصیت کسی زیر سؤال نرفته. این بستگی وجود داره؛ چه شما بخوای ببینیش و چه بخوای دیده نشه. این عبارتهای حکیمانه هم که نوشتی، ربطی به موضوع نداره و بخشی از همون «لودگی»ه که قبلاً حرفش رو زدم ـــ یا، به‌قول شما، «شکوفایی طبع».

    3- تحليلگري كه تغيير نام بيات زند را به بيات ترك عليرغم منابع و گفته هاي عارف و روح الله خالقي قبول نميكنه و فقط سند معتبر از اداره ثبت احوال طلب ميكند چگونه ميتونه به خودش اجازه بده كه به همين راحتي آسمون و ريسمون را بهم بتابه و اسباب شك و ترديد را در دل ديگران بندازه . ان هم در چه زماني ؟ وقتي كه اوج حملات به درويش ها باعث شده كه هر سايتي را كه باز ميكني ، انواع و اقسام تهمت ها و افتراها را چپ و راست رديف اين قشر كرده اند و سند سازي هم كه در اين اوضاع كاري ساده تر از آب خوردن است.
    این، چیزی درحد همون «سادگی» و بی‌دقتی مألوف و معروف حضرتعالی‌ه. اون «درویش»های کذا، به شاخه‌ای از نعمت‌اللهی‌ها منسوب‌ن که به «گنابادی» مشهورن و پیش از صفیعلیشاه جدا شده‌ن. اسباب شک و تردیدی هم درکار نیست. باز هم می‌گم که این بستگی‌ها وجود داره و چیز پنهانی هم نداره، و اساساً مال دورهٔ دیگه‌ای‌ه. اون «منابع» حضرتعالی دربارهٔ «بیات زند» رو هم که دیدیم و مقابل گذاشتیم، و فکر می‌کنم که به‌راحتی اندازهٔ درزها و موها رو می‌شد دید. محض تفریح، فقط برای این‌که اندازهٔ بی‌دقتی دست خلایق بیاد، یادآوری می‌کنم که تو همون «تکنوازی آقای میرزاده» (که شما به‌عنوان یکی از منابع «بیات زند» به‌ش اشاره کردی) ، صراحتاً اسم کسی که قطعه‌ها رو جدا کرده و براشون اسم گذاشته قید شده، و اون آدم «مجتبی میرزاده» نیست. همین آقای وزیری که نوشته «ترک» لابد بی‌اعتباره؛ اما اگه خالقی گفته «زند»، حتماً درست‌ه ـــ بماند که نمونه‌های «بیات ترک» آقای خالقی، هنوز تو همین کتابای هنرستان هست.

    4- همين مراجع و منابع ذكر شده „طريقت و سياست” را مطالعه بفرماييد اگر از اول تا اخر ان كلمه اي پيدا كرديد كه گفته شده بود آقاي ظهيرالدوله فراماسون بوده اند من خودم را دار ميزنم . پس چرا به عنوان منبع انرا ذكر ميكنيد چون ميدونند كه ديگران نميخونند ولي تخم ترديد كاشته شده كار خودش را خواهد كرد . در انتهاي منبع ديگر „انهدام و غارت انجمن اخوت” مقاله نويس نتيجه گيري ميكند كه هيچگونه سند مستدلي مبني بر تعلق خاطر دقت كنيد حتي بر تعلق خاطر ظهير الدوله به فراماسونري و يا عضويت در ان وجود ندارد .

    هر چند كه اساسا اگر در همين منابع نيز ذكر شده بود كه عضو فراماسونري است با توجه به سند سازي هاي هر روز باز هم قابل پذيرش نبود . من نميتونم از اسم نشرياتي نام ببرم كه همه به خوبي ميدونيم چه قدر در سند سازي خبره هستند . خود شما خيلي بهتر از بنده مي شناسيد .
    ای آفرین! خیلی خوب مچ من رو گرفتی! فقط، کاش این بی‌دقتی مألوف رو نمی‌داشتی، که یه‌مدتی هم مچم گرفته بمونه!

    حالا، انصافاً، من چیزی گفتم در باب این‌که «در «طریقت و سیاست» ذکر شده که آقای ظهیرالدوله فراماسون بوده‌اند»؟ سخت بود تشریف بردن به انقلاب و ضمن تماشای این‌همه کتاب‌فروشی، یه سری زدن به انتشارات اطلاعات (مثلاً، چون فکر می‌کنم هنوز هم اون شمارهٔ کذای مطالعات تاریخی رو داشته باشه) و به دوهزارتومن منهای ده‌درصد تخفیف خریدن یه شماره مجله که مرجع اول بنده بوده و «اینترنتی» هم نبوده؟ به این گندگی که «عقیلی، دکتر نوراللّه، انجمن اخوت، فراماسونری و کارگزاران دولت پهلوی. در «فصلنامهٔ مطالعات تاریخی»، سال چهارم، شمارهٔ 16، مؤسسهٔ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، بهار 1386» هم دیده نشد؟ یه لطفی بکن، به حق صحبت قدیم، یه نگاهی به اون‌تو هم بنداز ـــ شاید این «تخم تردید کاشته شده» کار خودش رو بکنه!

    این سؤال هم البته جالب بود که چرا «طریقت و سیاست» رو به‌عنوان منبع ذکر می‌کنم. هرکسی که چیزی رو به‌عنوان منبع ذکر می‌کنه، داره می‌گه که همهٔ چیزایی که گفته تو همون یه منبع‌ه؟ این رو گفته‌م، به همون دلیلی که بقیهٔ منابعم رو گفته‌م: لابد، از بخش‌هایی‌ش استفاده کرده‌م، و اگه منابع دیگه‌ای هم داده‌م، لابد بخش‌هایی هم در اون یه‌دونهٔ موردنظر شما نبوده. از «موسیقی‌نامهٔ وزیری» هم استفاده کرده‌م: از سه‌چهار سطر، از یه بخش از کل کتاب. از کتاب سال شیدا هم استفاده کرده‌م: از یه سطرش. اتفاقاً، اون‌تو هم اصلاً ذکری از عضویت آقای وزیری در انجمن اخوت نبود، ولی یه‌جاهای دیگه‌ای بود!

    این رو هم از قلم نندازم:

    و اما ترور ناصرالدين شاه كه قبلا هم بهش سو قصد شده بود . در نخستين سال به صدارت رسيدن ميرزاآقاخان نوري و هفت ماه بعد از برکناري و قتل ميرزاتقي خان اميرکبير، هواداران محمد علي باب، شاه را که به قصد شکار راهي شمال تهران بود هدف گلوله قرار دادندو پلوي مباركش را زخمي فرمودند . سرحلقه بابيان پايتخت نيز اعتراف كرد شخصا طراحي و هدايت عمليات ترور را به عهده داشته است با اين حال شاه نسبت به برادر خود عباس ميرزا نيز ظنين شد و کار به جايي رسيد که تصميم گرفت برادر خود را به همين دليل کور کند و بعد هم تبعيد و غيره .

    حالا چطور ميتونيم اين همه اتفاقات را ناديده بگيريم و همه چيز را متوجه چند درويش كنيم فقط خدا عالم است. اگر ظهير الدوله يا صفي اين قدر قدرت داشتند كه بجاي شاه مينشستند و ديگه بدبخت ظهير الدوله را هر روز به رشت و همدان و كرمانشاه نميفرستادند . بعد شما در همون منابع خصلتهاي و ويژگيهاي شخصيتي ايشون را بخونيد اصلا داراي چنين شخصيتي نيست.

    اگر انجمن اخوت اين قدر قدرت داشت كه خانه ظهيرالدوله به غارت نميرفت و يا در رشت چند ين ضربه ي چاقو نوش جان نميكرد (تاريخ احمد كسروي)
    من البته شرمنده‌م، و بیشتر از من مرحوم ناصرالدین‌شاه، که نمی‌دونست هروقت ترورش کنن باید بمیره، یا اگه از ده‌تا جون سالم در برد، حتماً باید از یازدهمی هم در بره. حالا، باز خوب‌ه که قبول داری بابی‌ها چن‌تا «طفلکی مشغول دین خودشون» نبوده‌ن! اگه فرصت کردی و جای آشنا کردن دک‌وپوز بنده با خاک، یه وقتی رو هم تلف خوندن فهرست اسمای اعضا کردی، می‌بینی که اتفاقاً این‌ها اصلاً «چن‌تا درویش» به همین سادگی نیستن. یه قلمشون «معاون رئیس شهربانی»‌ه، که طفلکی فقط یه درویش ساده‌ست...

    دربارهٔ این‌که اگه ظهیرالدوله چی بود چی می‌شد، پایین‌تر می‌نویسم. اما، ایشون که «هرروز به رشت و همدان و کرمانشاه» به «تبعید» نرفت؛ رفت؟ به «حکومت» رفت. در کرمانشاه هم انقدر عذاب کشید تا بالاخره رکن‌الدین‌خان هم دست ارادت به‌ش داد. جشن نصرت ملی هم تو کرمانشاه برگزار نکرد. محمدعلی‌شاه هم خسارت غارت خونه‌ش رو نداد. فروغ‌الدوله رو هم نبرد که بنویسه «شاه می‌گه بی‌خیال، خودم جبران می‌کنم، مبادا دراویش شلوغ کنن». نه، طفلک ظهیرالدوله، اصلاً تو این مایه‌ها نبود. اصلاً هم قبلش خبردار نشدن، و محمود جم هم «اساسهٔ ماسونی» مربوط به لژ گراند اوریان رو نبرد به گاوصندوق سفارت فرانسه. اصلاً ... .

    این جناب «محمد علی باب» هم از همون اختراعات دقیقهٔ حضرتعالی‌ه، و احتمالاً منظورت «سید علیمحمد باب» بوده.

    5-اصليت صفي عليشاه اصفهاني است و بزرگ شده ي يزد . ولي انچه كه شيراز يا هر شهر ديگري در دوران خاص خودش مهم و نخبه پرور ميكنه (به خصوص قبل از دهكده جهاني) پايتخت بودن است. پس هيچ جاي تعجبي در اين ميان وجود ندارد (كه بشه در ذهن خودمون به چيزهاي ديگه ربطش دهيم-بابيگري و عثماني و انگليسي ها-).
    اما، تصادفاً، تو شیرازه که همهٔ این اتفاق‌ها می‌افته؛ نه هیچ‌جای دیگه. انگار که من همون‌قدر در توهم توطئه‌م که شما در «گربه‌بینی» ...

    6- ذكر اينهمه فلاني دختر خاله ي فلاني است و فلاني عموي فلان فقط كه هيچگونه ربطي به اصل موضوع بحث ندارند و كمي گوشه و اشاره ، فقط روشي است تا نادانسته هاي خودمون را بتونيم به دانسته هاي بي شمار و خبر داشتن از پشت پرده ها و رازهاي مگو در بياريم .
    ولي چه كسي است كه نداند حتي امروز نيز دختر رييس جمهور با پسر فلان وزير و پسر فلان مرجع با دختر فلان مرجع ازدواج ميكند و قرار هم نيست كه آقاي مطهري و حسابي و علامه جعفري و بازرگان و غيره جلسه كه ميگذاشتند همه ي مردم را هم به جلسات دعوت ميكردند .
    بی‌شک همین‌جور‌ه که می‌گی. فقط، یه تیکهٔ کوچولو هست: تو اون دنیای «پیش از دهکدهٔ جهانی»، همین «انساب»ه که بیشترین تأثیر رو در گرایش‌های فردی ـ اجتماعی ملت داره.

    7- ميفرمايند اگرچه در ظاهر به كسوت درويشي و فقر بودند ولي همه تحصيل كرده و نخبه و...
    انگار كه قراره يك پيشخدمت رستوران توي شهر هم با همون لباس پيشخدمتي بگرده ، وگرنه قصدش فريب دادن اذهان عمومي است كه من دكترم . يا همين الان خيل عظيم پزشك و مهندس و تحصيلكرده و موسيقيدان نيستند كه به فقر مشرف شده اند . اين مشرف شدن به فقر يك نگرش و طرز تفكر است نه يك پوشش . ما متاسفانه اونقدر ظاهربين شده ايم كه همه چيز را در غالب همين ظاهرها ميبينيم و متاسفانه اين قدر سريع هم هر روز گولمون ميزنند. به قول سعدي كه گفتم جزو اعضاء فراماسونري است : نه همين لباس زيباست نشان ادميت.
    چرا خوندن یه متن این‌قدر سخت‌ه و نتیجه‌گیری این‌قدر آسون؟ اصلاً خوندیش؟ من گفتم «درظاهر به کسوت درویشی و فقر بودند ولی همه تحصیل کرده و نخبه و ... »؟ انصافاً، یک‌بار دیگه بخونیم:

    و، نقش خانقاه و انجمن چی بود که این همه «حضرات» رو جذب کرد؟ شاید ساده‌ش این‌ه: «[...] اگرچه ظاهراً به مسلک درویشی و کسوت فقر بودند، نظر به این‌که اغلب آن اشخاص تحصیلکرده، باسواد، فرنگ رفته و از اوضاع دنیا اطلاع داشتند در جلسات ذکری خودشان همه‌نوع صحبت با یکدیگر می‌داشتند، چون به همدیگر مطمئن بودند بی‌پرده مطالب را می‌گفتند، جسته‌جسته به دیگران هم گوشزد می‌نمودند، کمک مهمی به افکار آزادیخواهان کردند. بجز این دسته اخوان طریقت، دیگر در مملکت اجتماعی نبود، مگر مجالس روضه و فاتحه‌خوانی». این روح داستان‌ه ـــ همون روحی که مایهٔ گسترش سریع فراماسونری در طبقهٔ نخبه شد: برای روشنفکر[مآب] اون دوره (که «شعور» اهل دانشش رو می‌شه با خوندن نمونه‌های به‌جا مونده‌شون ــ از جنس «رستم‌التواریخ» ــ ارزیابی کرد) ، چه‌چیزی جذاب‌تر از محیط آزاد همفکرها؟
    داری من‌رو؟ انگار، این عبارت داخل گیومه (که نقل دقیقی‌ه از نقلی در همون مرجع اول) ، داره می‌گه که اگرچه ظاهراً در «مسلک» (نه «کسوت») درویشی و کسوت فقر (کاش وقتی برای من توضیح دادی که «فقز» اصطلاح‌ه، حواست می‌بود که «در کسوت فقر بودن» هم اصطلاح‌ه و به «پوشش» ربطی نداره!) بوده‌ن، چون آدمای باشعوری بوده‌ن و به‌هم اعتماد داشته‌ن و افکارشون رو به‌هم منتقل می‌کرده‌ن، «کمک مهمی به افکار آزادیخواهان کردند»! تصادفاً، استثنائاً، اشتباهاً، از دست بنده و سایر متوهمان توطئه دررفته و این یک‌بار رو انگار یه بدبختی از انجمن تعریف کرده، و از جنس تعریف‌هایی که بنده باید از جنابعالی بکنم هم نیست! چرا این‌جور شده؟ برای این‌که «متن» رو نمی‌خونی، «برداشت» می‌کنی. تصویری رو می‌بینی که تصور می‌کنی من می‌خواسته‌م بدم، نه اون‌چه رو که واقعاً اون‌جاست.

    8- اينكه نام اخوت از منشور فراماسوني برابري و برادري گرفته شده و... ما در طول تاريخ خودمون اين بحث را داشته ايم و باز هم به خاطر همينه كه ميگم بايد اين همه نخبه هايي نظير حافظ و سعدي و غيره را كه بازداشت كرد و حتي بيست ميليوني از مردم ايران را كه در اول انقلاب شعار سر ميدادند برابري برادري حكومت عدل علي . واقعا اگر فراماسونري نبود هيچگاه در تاريخ اين شعار به ذهن و عقل هيچكسي نميرسيد .
    باز هم اينكه بگوييم فلاني به تقليد از فلاني فلان كار را انجام داد معنايش وابستگي به فلاني نيست.
    من این رو تو متنم پیدا نکردم که «نام اخوت از ... ». البته، نقل کرده‌م که «انجمن اخوت به‌صورت مجمعی در شکل خانقاه با محتوای فراماسونری، درصدد جذب صاحبان قدرت و وابستگان به سلطنت و طبقهٔ نوپای روشنفکری ایران بود»؛ ولی این شکل اون‌چه که نوشتی نیست. حتی بعدش هم گفته‌م که انجمن، «وابسته»ی لژهای [بعدی] فراماسونری نبود، و آقای ظهیرالدوله «به‌نوعی یه سازمان موازی و همکار نهادهای فراماسونی راه انداخت». کاش تصویر من رو نقد می‌کردی؛ نه تصور خودت رو.

    9- و اما اينكه انجمن سعي داشت تا نخبه ها و افراد قدرتمند را جذب كند . پس ما هم در همين سايت ادامه دهنده راه فراماسونري هستيم . چون ما هم سعي در جذب همين افراد داريم . پس احزاب موجود كنوني هم همگي در همان مسير گام برميدارند .
    ظهير الدوله مجذوب شخصيت شيخ خود شد . اگر ظهيرالدوله ميخواست همه چيز در دربار داشت با كمي بيشتر تملق گويي ميتوانست به صدراعظمي نيز برسد احتياجي به اينهمه مرارت و سختي در طول زندگي خود نداشت.
    حالا، شما لابد از دل ظهیرالدوله خبر داری و من ندارم که «مجذوب شخصیت شیخ خود شد» ـــ مثل جریان علاقهٔ صفیعلیشاه به ناصرالدین‌شاه، و مشکل نداشتن ناصرالدین‌شاه با صفیعلیشاه. این رو هم لابد می‌دونی که حجم تملق‌گویی لازم برای «صدراعظمی» چه‌قدره که می‌گی اگه «کمی بیشتر تملق گویی می‌توانست... ». من همچو کراماتی ندارم؛ اما چشم دارم و می‌بینم که اون وقتش وزیر دربار بود، زمان قدرت رضاخان هم حاکم پایتخت. لابد رضاخان هم مجذوب گل روی وزیر دربار قجر ناصرالدین‌شاه بود.

    بالاخره، این 10 رو هم ــ که روح داستان احتمالاً در همین تیکه‌ست ــ ببینین:

    10-اگر بخواهيم همه ي بحث را به نقد بكشيم بايد چند جلد كتاب نوشت. از همه ي حرفهاي بسيار مهمتر ميگذرم و فقط به يك نكته اشاره ميكنم : علينقي وزيري

    دایی مادرش، مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را از جمله موسیقی تدریس می کرد. دایی اش، حسین علی خان قزل ایاغ، ذوقی داشت و تارمی نواخت.
    مادرش هم به موسیقی وارد بود، ضرب می گرفت و آواز می خواند.
    پدرش موسی خان میرپنج، ریاست قشون بود
    درس نت خوانی را از یاور آقاخان، افسر موزیک،تار، سه تار، کمانچه، سنتور، ویولن، فلوت، قره نی، ضرب، دایره، و حتی شیپور را تجربه كرد
    وی با کشیشی فرانسوی به نام پرژو آشنا شد که پیانو می نواخت مباحث تئوری و هارمونی را از وي اموخت.
    براي تکمیل معلومات خویش به اروپا رفت
    پس از آشنایی با آقا حسینقلی (استاد بزرگ تار) ، به او پیشنهاد کرد تا ردیف وی را به خط نت بنویسد. او هم پذیرفت و علینقی این کار را طی مدت دو ماه به اتمام رساند. سپس ردیف میرزا عبدالله را نیز به خط نت تبدیل کرد.
    در سال ۱۳۰۲ خورشیدی، به ایران بازگشت و در اسفند همان سال با تاسیس مدرسه عالی موسیقی، اولین سنگ بنای موسیقی علمی ایران را گذاشت. در آغاز تاسیس، شاگردان زیادی به آموزشگاه آمدند که از آن جمله، ابوالحسن صبا، روح الله خالقی، سلیمان سپانلو، حسین سنجری، موسی معروفی، جواد معروفی، حسینعلی ملاح، فروتن راد، عبدالعلی وزیری و علی اکبر همایون بودند. در سال ۱۳۰۳ وی با یاری شاگردانش، ارکسترکوچکی ترتیب داد و برای دوستداران موسیقی، „کلوب موزیکال” به راه انداخت.
    اعضای این کلوب که گروهی از ادیبان، نویسندگان، موسیقیدانان و شاعران بودند، دوشنبه ها گرد هم جمع می شدند و به گفتگوهای ادبی می پرداختند

    پس اولين مدرسه موسيقي را خود وزيري ساخت بعدها رياست مدرسه موسيقي دولتي با توجه به گذشت پنج سال از تاسيس مدرسه اش به وي داده شد . يعني پس از اينكه توفيقات اين مدرسه به گوش همه رسيد نه اينكه دستهاي پشت پرده . يك نفر را همينطوري آوردند . اگر ميتونستند درويش خان را به اين سمت ميگذاشتند كه به انجمن خيلي نزديكتر بود و صاحب نام تر .

    و اما اينكه چرا وقتي حاضر نشد براي ميهمان شاه وقت بزند دستانش را نبريدند و فقط بركنارش كردند . ايكاش داستان آن قضيه به طور كامل خوانده ميشد كه قشر ديگري از هنرمندان كه اتفاقا در اوج قدرت بودند و سر ناسازگاري با وزيري داشتند و به اخلاق وزيري هم آشنا كه براي وزير و وزير باجي نميزنه اين طرح را آماده كردند .

    و وزيري هم كسي نبود كه از زير بوته دراومده باشه و كس و كاري نداشته باشه كه بلافاصله تا گفت نه ، گردنش را بزنند . پدر ايشان همان مقامي را داشت كه رضا خان داشت و مادر ايشان اولين مدرسه ي دخترانه ايران را ساخت و اولين انجمن زنان را بنياد كرده بود .

    بله، حكمرانان ميتونن هر كسي را كه اراده كردند بكشند ولي هر كشتني تاواني نيز دارد ابتدا بايد ديد كه در معادله كشتن ميصرفه يا نه ؟ اگر كشتن براي هر حكومتي به همين راحتي بود كه از مصدق السلطنه اثري نبايد باقي ميموند .
    حرفم هم واضح بود: بنده دربارهٔ یه ارتباطی حرف زده‌م، به‌سادگی. این بیرون کشیدن پدر و مادر و دایی آقای وزیری هم نقشی نداره: داور هم آدم نامربوطی نبود، تیمورتاش هم «جوجه» نبود (دست‌کم، اعتبار و بستگیش از آقای وزیری بیشتر بود). ولی تشریف بردن در نی‌انداز اعراب؛ نه؟

    درضمن، من نگفتم که «مدرسه رو آقای وزیری راه ننداخته بود و دستهای پنهان ایشون رو به‌ناحق و به‌جای بزرگانی مثل درویش‌خان اون‌جا نشوندن»؛ گفتم؟ گفتم که آقای وزیری، از پس عزل، رفتن دنبال کارهای دیگه و استاد دانشگاه هم شدن، درحالی‌که متفقیم که مغضوب بوده‌ن. بعدش هم، تو یه داستانی که آدماش محمدعلی فروغی و آقای [حبیب] سماعی و آقای [نورعلی] برومند هستن، با اون پیوندهای خانوادگی و سبق، آقای برومند «یادآوری»ای می‌کنن و آقای وزیری برمی‌گردن سرجاشون. این، هیچ ربطی به این داستانها که تعریف کردی نداره.

    خلاصه، برادر، من هنوز دچار توهم توطئه نیستم ـــ دست‌کم، نه اون‌قدر که شما دچار «توهم مورد توطئه واقع شدن» شدی! من فقط یه سری بستگی رو نشون دادم، که تازه جدیدترین‌هاشون مال بیشتر از پنجاه سال پیش‌ن، و اگه این داره «اذهان» رو مشوش می‌کنه، خوب: چه محکم اذهانی! باز شکر، که بنده بستگی کسایی رو نشون داده‌م که علی‌القاعده خودم جدی‌ترین مدافعشون حساب می‌آم، و احتمالاً اگه اسمی از آقای وزیری نمی‌بود، مورد این همه عنایت حضرتعالی هم قرار نمی‌گرفتم. باز خوب‌ه که من ــ که دربه‌در «سند»م ــ بستگی آقای وزیری رو از آسمون نیاوردم، و «تهمت بستگی» رو به عبدالله‌خان دوامی زده‌م. باز خوب‌ه که تأثیر یه طیف خاص رو در کنار گذاشته شدن بقیه نشون دادم، و دارم می‌گم که ایهاالناس، اگه امروز دم از سنت و سنتی‌بازی می‌زنیم و مدعی «اصالت» هستیم، یادمون نره که بخش قابل توجهی از این «اصالت»، چیزی نیست جز «سلیقه»ی یه گروه خاص، که تو شرایط خاصی «تکثیر» شده و حالا داریم ازش «بت» می‌سازیم، بدون درنظر گرفتن همهٔ جوانب داستان. اگه این «تخم تردید»ه، آره قربان: من دارم می‌پراکنمش. من دارم خودم رو می‌کشم که بگم فکر نکنین همه‌چیز به همین سادگی‌ه که می‌بینین. این «ان‌شاءالله که گربه‌ست»، خطرش از «توهم توطئه کمتر نیست.



    این رو هم باز می‌گم: کاش متن رو «بخونی». این سومین بار بود ـــ اون‌قدر که من یادم‌ه.
    ویرایش توسط bardyaa : Wednesday 27 May 2009 در ساعت 02:58 PM

  10. 2 کاربر برای این پست از bardyaa تشکر کرده اند:


  11. #86
    کاربر حرفه ای

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر حرفه ای
    شماره عضویت
    1477
    تاریخ عضویت
    May 2007
    نوشته ها
    2,129
    میانگین پست در روز
    0.34
    تشکر از پست
    3,762
    6,312 بار تشکر شده در 1,841 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 8/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    اساسا ان پست را فاقد ارزش و اعتبار ميدونستم كه نيازي به پاسخگويي داشته باشد و اگر نظرات شخصي هر فردي نيز بود بدنبال بحث پيرامون آن نيز نميگشتم ولي از آنجايي كه نشر عمومي يافت ، وظيفه دانستم تا اذهان خوانندگان را روشن سازم وگرنه با شناخت كافي از نويسنده به دنبال عبث پيمودن نبودم .

    خلي متاسف شدم كه هنوز اصل بحث بيات ترك و زند براي دوست عزيز ما جا نيفتاده ، بحث بر سر اين نبود كه امروز آقاي خالقي در كتابهايشون مينويسند بيات ترك يا زند . اصل حرف اين بود كه ايشون ميفرمايند گويا در گذشته اين آواز به نام بيات زند مطرح بوده و پس از دوره قاجار به نام بيات ترك مشهور شده است و همان دلايل كه ذكر شد .

    حالا ميخواهيد تبصره صادر بفرماييد كه اقاي خالقي نفرمودند گويا و فرموده اند شايد و قس عليهذا و كمي هم پياز داغ آسمون و ريسمون كه شايد راحت تر خورده شود .

    در مورد چگونه برگشتن جناب وزيري و آقاي خالقي و در مورد محمود محمود و پسر ايشان پرويز محمود هم در پستهاي گذشته عرايضم را باستحضار دوستان رسانده ام .

    اين بر عبث پيمودن كار من نيست پس موزيك نزدن وزيري را با اقدامات تيمورتاش مقايسه نكنيد و حداقل سعي كنيد هر پديده اي را با همسنگ خودش مقايسه كنيد نه اينكه باسكول بياريم تا طلا بكشيم . موفق باشيد .

  12. 3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:


  13. #87
    ZOZ.VB.ZOZ آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    12377
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    نوشته ها
    73
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    51
    99 بار تشکر شده در 48 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ما شااله قدرت تو حاشيه رفتنمون خيلي عاليه.
    بحث به كجا كه كشيده نشد.

    يه سوال چقدر به اختراعي نبودن دستگاه ها اعتقاد دارين؟ به نظر من كاملا اختراعي هست البته بر اساس طبيعت و حس زيبا شناسي انسان ها

  14. کاربران زیر از ZOZ.VB.ZOZ به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  15. #88
    rimlu آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    10786
    تاریخ عضویت
    Oct 2008
    نوشته ها
    23
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    6
    76 بار تشکر شده در 23 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام دوستان،
    تایپیک آموزشی خوبی گذاشتین. ولی اگه میخواین علمی کار کنید حتما منبع موارد ذکر شده را بنویسید.

  16. کاربران زیر از rimlu به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  17. #89
    ZOZ.VB.ZOZ آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    12377
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    نوشته ها
    73
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    51
    99 بار تشکر شده در 48 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    لطفا جواب سوال منو بدين. ممنونم

  18. کاربران زیر از ZOZ.VB.ZOZ به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  19. #90
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط ZOZ. VB. ZOZ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    يه سوال چقدر به اختراعي نبودن دستگاه ها اعتقاد دارين؟ به نظر من كاملا اختراعي هست البته بر اساس طبيعت و حس زيبا شناسي انسان ها
    این هم نظریست. شما دلایلتون رو بگید تا ببینیم چطور به این نتیجه رسیدید ؟
    اما منظورتون از «دستگاه ها» ، دستگاه بعد از تبدیل شدن مقام ها به دستگاه هاست یا کل این نظام ، چه قبلا در مقامات و چه الان در دستگاه ها ؟
    ضمن اینکه نوبتی هم باشه نوبت نوبت جواب منه ، چون بحث من و جناب بردیا در مورد موسیقی مقامی شروع نشده فرو ماند .
    ویرایش توسط Kamanche : Saturday 20 June 2009 در ساعت 03:09 AM
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  20. کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  21. #91
    ZOZ.VB.ZOZ آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    12377
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    نوشته ها
    73
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    51
    99 بار تشکر شده در 48 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    منظورمو خيلي خوب متوجه شدين. فقط بايد دقت كنيد منظور من از اختراعي دل به خواهي نيست. مي خوام در نهايت به اين نتيجه برسم كه با پيشرفت هاي تكنولوژي فيزيك موسيقي و ... ميشه يك رديف جامع و كامل با مستندات قوي تنظيم كرد كه حالت ملي داشته باشه. اونقدر بزرگ كه نيازي به رديفهاي مختلف نداشته باشيم.

    الان با تعريف دستگاه بعضي ها به اين نتيجه مي رسن كه 5 تا دستگاه وجود داره ولي بعضي ها كه يكم دچار سنت پرستي هستن اصرار دارن كه تعريف دستگاه همينه و 7 هم دستگاه داريم.

    يا مثلا تو فارسي به اين بزرگي كلمه اي به جاي آواز نميشه گذاشت تا هردفعه مجبور نباشيم توضيح بديم كه نه عزيز دلم اين آواز آواز خوندن نيست. بلكه دستگاهيست كوچكتر و ...

    من احساس مي كنم ميشه يك رديف كامل طراحي كرد. به تصويب اكثريت (يا شايدم همه) رسوند تا هم نگهداري و هم آموزشش راحت تر بشه. با اين كار شايد ترس از بين رفتن گوشه هاي مختلف رو ديگه نداشته باشيم.


    مخالفين لطف كنن بحثو به حاشيه نكشن

  22. کاربران زیر از ZOZ.VB.ZOZ به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  23. #92
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط ZOZ. VB. ZOZ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    منظورمو خيلي خوب متوجه شدين. فقط بايد دقت كنيد منظور من از اختراعي دل به خواهي نيست. مي خوام در نهايت به اين نتيجه برسم كه با پيشرفت هاي تكنولوژي فيزيك موسيقي و ... ميشه يك رديف جامع و كامل با مستندات قوي تنظيم كرد كه حالت ملي داشته باشه. اونقدر بزرگ كه نيازي به رديفهاي مختلف نداشته باشيم.

    سلام
    اتفاقا بر عکس حالا که جوابتون رو خوندم ، دیدم که اصلا منظورتون رو متوجه نشدم .

    بازم سوالم رو تکرار میکنم البته یه جور دیگه

    منظورتون از «دستگاه» توی سوالتون رو مشخص کنید ؟ به اسمش ایراد دارید ؟ یا به ماهیت موسیقایش ؟ یا ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ZOZ. VB. ZOZ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    مي خوام در نهايت به اين نتيجه برسم كه با پيشرفت هاي تكنولوژي فيزيك موسيقي و ... ميشه يك رديف جامع و كامل با مستندات قوي تنظيم كرد كه حالت ملي داشته باشه. اونقدر بزرگ كه نيازي به رديفهاي مختلف نداشته باشيم.
    این حرفتون هم خیلی کلی بود . اون در نهایت رو بیشتر بازش کنید
    چرا اونقدر بزرگ ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ZOZ. VB. ZOZ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    من احساس مي كنم ميشه يك رديف كامل طراحي كرد. به تصويب اكثريت (يا شايدم همه) رسوند تا هم نگهداري و هم آموزشش راحت تر بشه. با اين كار شايد ترس از بين رفتن گوشه هاي مختلف رو ديگه نداشته باشيم.
    فکر نمیکنید این اتفاق برای ردیف میرزا عبدالله - برومند افتاده . لااقل به تصویب اکثریت رسیده و برای اموزش اکثر سازهای ایرانی ازش استفاده میشه ؟

    ممنون بابت همراهی .
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  24. کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  25. #93
    ZOZ.VB.ZOZ آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    12377
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    نوشته ها
    73
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    51
    99 بار تشکر شده در 48 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    فكر مي كنم بايد زمان بگذره تا نظرم پخته تر بشه. فعلا بايد سكوت كنم. ممنونم كه توجه كردين

  26. کاربران زیر از ZOZ.VB.ZOZ به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #94
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط ZOZ. VB. ZOZ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    فكر مي كنم بايد زمان بگذره تا نظرم پخته تر بشه. فعلا بايد سكوت كنم. ممنونم كه توجه كردين
    نمی تونم تشخیص بدم از جواب من دلخور شدید یا نه که این جواب رو نوشتید .
    به هر حال اگر ناراحتی پیش اومده باید بگم سوالهای من فقط و فقط برای پیش بردن بحث بود و ابدا قصد ناراحت کسی رو نداشتم و سوالها رو بعد از کلی بالا و پایین کردن اینجوری نوشتم که باعث نارحتی کسی نشه . حالا اگر درست بر عکس عمل کرده اشکال از منه .
    ضمنا
    برادر من (با مهربانی بخون) کسی که نظری میده باید پاش وایسه و ازش دفاع کنه . من این انتظار رو از شما هم داشتم . نظر نظره . کی گفته نظر من نظر پخته ایه و نظر دیگری نا پخته . سکوت نکن و همینجا نظرت رو مطرح کن تا با هم به پختگی برسیم .
    ممنون .
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  28. کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  29. #95
    ZOZ.VB.ZOZ آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    12377
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    نوشته ها
    73
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    51
    99 بار تشکر شده در 48 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خب كمناچه جان دارم به جواب سوالات فكر ميكنم تا اونچه كه تو ذهنم هست رو دقيق تر بتونم انتقال بدم. در ضمن نه عزيزم چرا نارحت. شما كه حرف بدي نزدي

  30. 2 کاربر برای این پست از ZOZ.VB.ZOZ تشکر کرده اند:


  31. #96
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    37256
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    66
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    61
    92 بار تشکر شده در 41 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بسيار موضوع عالي رو انتخاب كردين. تشكر و سپاس. حتي براي من كه موسيقي راك كار ميكنم جالب و آموزنده بود.
    فقط خواهشن به جاي جواب همو دادن و اعلاميه دادن به ادامهء بحث بپردازين

  32. کاربران زیر از meisam_ به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •