لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 17 به 32 از 66

موضوع: خاطرات بزرگان موسیقی پارس

  1. #17
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تاج اصفهاني
    بايد تعليم هم ببيني !
    تاج اصفهاني ، صدا و حنجره اش را از پدرش به ارث برده بود ، اين موضوع را اهل خانواده همه مي دانستند. ولي چون جلال به احترام پدر هرگز جلوي او دهان باز نكرده بود ، پدر ازصداي فرزندش خبري نداشت. يك روز عصر وقتي جلال 9 ساله از مدرسه بر مي گشت ، با خود اندك اندك زمزمه مي كرد و اين زمزمه تا نزديك در منزل ادامه داشت. غافل از اينكه پدر ، برخلاف معمول ، امروز در منزل است و صداي او را شنيده است. وقتي جلال پايش را به هشتي داخل حياط گذاشت ، پدرش او را صدا كرد . رنگ از روي جلال پريد و به لكنت افتاد . در اين هنگام پدر با چهره اي گشاده و ملاطفت آميز به فرزند گفت: جان پدر! تو صدايت خوب است و قشنگ آواز مي خواني ، من صدايت را شنيدم حالا هم كمي براي من بخوان . وقتي جلال با صداي لرزان اندكي براي پدرش خواند ، پدر دستي به سرش كشيد و بوسه اي از سر مهر به پيشاني اش زد و گفت : براي آواز خواندن تنها صداي خوب كافي نيست ، تو بايد تعليم هم ببيني! بنابراين جلال تاج اصفهاني از 9 سالگي تعليم اواز را شروع كرد.
    مردان موسيقي سنتي و نوين ايران ، به نقل از محمد رضا شجريان

  2. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. #18
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خاطرات شجريان از عبدالله خان دوامي(3)
    مرگ عبدالله دوامي معروف به دايره المعارف موسيقي
    همسر استاد دوامي ، از محل منزل و كوچكي خانه جماران راضي نبود و عبدالله خان را وادار ساخت كه آن خانه قديمي را بفروشد و آپارتمان كوچكي در چهل و پنج متري سيدخندان ، بعد از مجيديه ، نبش يك چهارراه پررفت و آمد بخرد. استاد دو سه سال آخر عمر خود را در اين آپارتمان بسيار رنج برد و سر و صداي اتومبيلها ، شلوغي محل و هواي آلوده ان ، بويژه در گرماي طاقت فرساي تابستان او را بسيار اذيت ميكرد و به همين خاطر هميشه با كنايه مي گفت: خانم از اينجا بيشتر از شميران خوشش مي آيد. بالاخره زمستان 1359 بود كه استاد روزي از خانه بيرون مي رود ، هنگام بازگشت چون كليد آپارتمان را به همراه نداشته ، براي اينكه پشت در نماند ، جواني به سرش مي زند و در استانه 90 سالگي از پنجره مي رود بالا ولي در يك لحظه غافل شده و به زمين مي افتد . در اين حادثه استخوان لگن خاصره اش مي شكند و در بيمارستان بستري مي شود ولي به علت فراموشي ، قرص هاي مسكن را كه دكتر برايش تجويز كرده بود ، بيش از دستور مي خورد و دچار مسموميت هم مي شود و شبانگاه بيستم دي ماه در بيمارستان ، دارفاني را وداع مي كند.
    ايامي كه اين حادثه براي عبدالله خان پيش آمد من در مسافرت بودم. وقتي برگشتم ، آقاي پايور تلفن زد كه براي دوامي چنين اتفاقي افتاده و در بيمارستان بستري است. فردا سري به او بزن ، همه اش از تو مي پرسد . فردا صبح وقتي به بيمارستان رسيدم دير شده و استاد شب قبل در گذشته بود . خويشان و ياران و شاگردانش خبردار شدند و براي تشعيع جنازه و خاكسپاري به بيمارستان امدند . در سردخانه بيمارستان با دوربين فيلمبرداري كه يكي از شاگردان استاد اورده بود به عنوان آخرين يادبود از جنازه اش فيلم گرفتند و در بهشت زهرا شست وشو داده و به خاك سپرده شد.
    ماهنامه كلك ، دي 70- شماره 22 به نقل از فصلنامه هنري آوا

  4. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  5. #19
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خاطرات شجريان از عبدالله خان دوامي(1)
    شايد خطاي آن روز مرا ، گنجينه مختصري كه بدست آمده جبران كند
    محمد رضا شجريان مي گويد : « تا آخرين روزهاي زندگي استاد دوامي ، اغلب اوقات هفته را با ايشان بودم و يك روز در ميان استاد را سوار اتومبيل كرده براي خريد يا گردش به خيابانهاي شميران مي بردم. مي توانم بگويم كه در اين مدت به شكل يك نيمه خانه شاگرد در خدمت او بودم. ايشان هم لطفي پدرانه و عميق به من پيدا كرده بود، همه اسرارش را به من مي گفت و هر وقت هم كار فوق العاده اي پيش مي آمد ، تلفن ميزد و احضارم مي كرد. وقتي تلفن مي كرد و من گوشي را برميداشتم و سلام ميدادم بجاي جواب سلام مي گفت : بلند شو بيا كارت دارم، يا مثلا وقتي عصر مي آيي فلان چيز را بگير وبياور.
    در تمام مدتي كه در كنارش بودم از استاد در باره موسيقي سئوال مي كردم و او جواب ميداد و گاهي خاطراتش را برايم بازگو مي كرد. در خانه كه بوديم دفتري داشتم كه آموخته هايم را در آن مي نو شتم اما هنگامي كه در اتومبسيل بوديم و من رانندگي مي كردم ، اين كار امكان نداشت و او هم در اتومبيل عادت داشت كه تصنيفي را زمزمه كند و يا گوشه اي از رديف را برايم بخواند. براي اينكه جواب سئوالهايي كه در اتومبيل مي پرسيدم فراموش نكنم و يا تصنيف ها و گوشه ها از دستم در نرود مجبور شدم يك ضبط صوت مخفي در اتومبيل كار بگذارم . ضبط صوت با يك كليد شروع به ضبط مي كرد . استاد از اين كار اطلاعي نداشت و من بسيار شرمنده بودم كه چرا بايد به اجبار دست به كاري بزنم كه دوستم و استادم نمي خواهد. ولي نگراني عميقي داشتم كه ديگر اين موقعيت ها پيش نيايد و پاسخ سئوالاتم از بين برود . اين نگراني موجب شده بود كه دست به اين كار بزنم كه هر وقت به آن فكر مي كنم ، اگرچه نزديك به بيست سال از آن روزگار مي گذرد ، احساس شرمندگي مي كنم. به هر حال اين كار را مدام انجام ميدادم و يك بار هم نگذاشتم عبدالله خان بفهمد حرفها و زمزمه هايش را ضبط مي كنم . زيرا فهميدن همان و سلب اعتماد شدنش از من همان . شايد خطاي آن روز مرا ، گنجينه مختصري كه از اين راه براي آيندگان و پژوهندگان ثبت شده جبرا نكند و روح استاد شادمان گردد. »
    ماهنامه كلك ، دي 70- شماره 22

  6. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  7. #20
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بنان- بيژن ترقي
    معني واقعي تلفيق شعر و موسيقي
    روزي در اداره راديو و در اطاق برنامه گلها به استاد بنان برخوردم ، در حالي كه با دوستان ديگر سرگرم صحبت بودند . گويا در زمينه تلفيق شعر و موسيقي گفتگو مي كردند . با ديدن بنده دوستان را مخاطب ساخته ، گفتند: في المثل همين تصنيفي كه ايشان ساخته اند و چندي پيش اجرا شد ، متاسفانه خواننده آن ، نه چگونگي حالات واقعي آهنگ را درك كرده و نه به پيام و مضمون شعر توجه داشته است. سپس شروع كردند به خواندن چند فراز از تصنيف مزبور ، من كه خود در تمرين و ضبط آن آهنگ حضور داشتم و مي انديشيدم شعر و آهنگ خالي از عيب و نقص است ، با شنيدن صداي بنان و چگونگي بيان شعر و تلفيق آن با آهنگ و زير و بم ها و لطيفه هاي صداي ايشان احساس كردم ، شعر چنان حالتي بخود گرفت كه مرا كه سراينده آن اشعار بود م از خود بي خود كرد ، آنچنان كه گويي دريچه ديگري از عالم موسيقي برمن گشوده مي شد. در آن هنگام بود كه به معني واقعي تلفيق شعر و موسيقي پي بردم و از آن پس توجهم به اجرا و چگونگي تسلط خواننده در بهتر عرضه كردن رازو رمز شعر و موسيقي جلب شد و سعي كردم اين موضوع بسيار حساس را هنگام سرودن تصنيف نيز در نظر داشته باشم .
    از نور تا نوا- بيژن ترقي

  8. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #21
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خالقي – وزيري
    شيفتگي به وزيري
    شيفتگي خالقي به استادش وزيري ، روز به روز بيشتر ميشد . خودش مي گويد : « وقتي ياد وزيري مي افتادم ، مثل اين بود كه دلم تاب دوري او را ندارد . مانند گمشده اي در وادي فراموشي ، حيران بودم. هر مرد بلند قامت و رشيدي را از دور ميديدم به فكر اينكه شايد كلنل است ، قلبم فرو مي ريخت و از او مي گذشتم و باز در فكر استاد بودم . در اينجا بود كه مفهوم اين كلمه را درست دريافتم . آري ، وزيري از اين پس براي من استاد است و بس. با خود مي انديشيدم كه چگونه دو روز ديگر را تحمل كنم تا ساعت درس فرا رسد و به ديدار استاد نايل آيم. »
    چهره هاي موسيقي ايران

  10. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  11. #22
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    علي اصغر بهاري
    هميشه براي خدا ساز زده ام
    علي اصغر بهاري ميگويد : « من هميشه براي خدا ساز نواخته ام. يادم نمي رود ، قبل از انقلاب در جايي كمانچه مي زدم و بي اختيار گريه مي كردم . چند نفري احاطه ام كردند و به خيالشان غم و گرفتاري هاي زندگي مرا به چنين گريه و نواي سوزناك ساز واداشته است يكي آمد مقابلم و گفت: لابد مشكلات فراوان زندگي كلافه ات كرده است كه اينطور با ساز مي نالي و گريه مي كني . گفتم : الحق كه خوب دريافتي!! مشكل من روسياهي در پيشگاه خداست كه چرا سعادت ذكرو ثنايش را در شب و روز ندارم . براي همين است كه هر وقت كمانچه مي زنم ، اگر گريه هم نكنم ، با ساز ، سوز دلم را پيش خدا آشكار ميسازم. برو جانم ، خداوند به تو دل آگاهي ببخشد تا بداني كه فقر و نداري هميشه برايم عين عافيت بوده است. صاحبدلان مي دانند كه ما با ساز ، با صداي آواز، هميشه خدا را صدا كرده ايم. »
    فصلنامه هنر شماره 24 زمستان 72- بهار 73

  12. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  13. #23
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    علي اصغر بهاري
    در نود سالگي به ديدنم آمده بود !
    علي اصغر بهاري مي گويد: « بعد از انقلاب چند سالي رفتم و ساكن دماوند شدم . يك روز صبح زنگ خانه بصدا در آمد. چه حادثه غير مترقبه اي بود . علي اكبر خان شهنازي بود كه به ديدنم آمده بود . خدا ميداند حيران و شرمسار ديدارش شدم . استاد بزرگوار در نود سالگي ، عصا زنان و لرزان آدرس خانه مرا پيدا كرده بود و با كرامت و لطف تمام به ديدنم آمده بود . دو سه ساعتي با هم خلوت كرديم . درد دل كرديم . ظهر هم ماند ، آبگوشت ساده اي با هم خورديم . با هم سازي زديم . علي اكبر خان گفت : بيا به ياد گذشته ها ساز بزنيم . در بيات زند قطعه اي با هم اجرا كرديم . دستش مي لرزيد . پنج دقيقه اي بيشتر توان ساز زدن پيدا نكرد . آن روز من و علي اكبر خان شهنازي هر دو جوان شديم . علي اكبر خان هنرمند بزرگي بود كه همتا نداشت. بعدها دلم از غربت دماوند گرفت ، غريبي مرا از پاي در آورد . تاب غربت را نياوردم، آمدم تهران... »
    فصلنامه هنر شماره 24 زمستان 72 بهار 73

  14. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  15. #24
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    غلامحسين بنان
    گرانبهاتر از گوهر!
    روزي كه بنان با عبدالعلي وزيري ، جهت امتحان به راديو مي رود. در دفتر روح الله خالقي ، ابولحسن صبا هم نشسته بود از بنان مي خواهند كه براي ايشان قطعه اي بخواند و او درآمد سه گاه را آغاز مي كند و صبا هم او را همراهي مي كند هنوز در آمد تمام نشده بود كه خالقي به صبا مي گويد : شما نواختن را قطع كنيد و بنان اشاره مي كند كه گوشه حصار را بخواند. و بنان بدون اندك مكثي با چنان مهارت و استادي درآمد حصار را مي خواند و به سه گاه فرود مي آيد كه خالقي بي اختيار برخواسته و او را در آغوش گرفته و مي بوسد و آينده وي را در هنر آواز درخشان پيش بيني مي كند: « صداي بنان بسيار لطيف و شيرين ، زيبا و خوش آهنگ است كوتاه مي خواند ولي در همين كوتاهي ، ذوق و هنر بسيار نهفته است. غلت ها و تحريرها ي او چون رشته مرواريد غلطاني به هم پيوسته و مانند آب روان است، من از صداي او مسحور ميشوم ، لذتي بي پايان مي برم كه فوق آن متصور نيست ،تصور نمي كنم خواننده اي به ذوق و لطف و استعداد بنان در قديم داشته باشيم و به اين زودي ها هم پيدا كنيم . بنان در موسيقي ما از گوهر گرانبها هم گرانبها تر است.
    مردان موسيقي سنتي ونوين ايران

  16. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  17. #25
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    ابوالحسن صبا
    من در ميان شاگردان همدوره خود مبصر كلاس بودم . و ميدانستم كه مشكلات مالي گريبانگير هنرمندان است از جمله استاد خودم صبا. در خفا و بدون آنكه بويي ببرد ، روزي به هنرمندان پيشنهاد كردم كه مبلغي بصورت همت عالي داوطلبانه بپردازند تا به نحوي كه به استاد برنخورد به ايشان تقديم نماييم . اين پيشنهاد مورد قبول و استقبال هنرجويان قرار گرفت و مبلغي كه شايد حدود بيست و پنج تومان بود جمع آوري شد كه اين مبلغ آن زمان پول كمي نبود . من پول را در پاكتي قرار دادم و قبل از آنكه استاد به كلاس وارد شود ، طي يادداشتي به عنوان هديه ناقابل هنر آموزان روي ميز استاد نهادم . استاد ي كه جابجايي و كوچكترين حركات انگشتان را روي سيم هاي ويولن از دور ميديد و از نظر او مخفي و پنهان نمي ماند ، روزهاي بسياري آن پاكت روي ميز او بود و همچنان از روي ميز تكان نمي خورد و گويي استاد گفته بود كه روي آن ميز را هم نظافت و گرد گيري نكنند تا آن پاكت و محتواي آن به همان حال باقي بماند زيرا پس از روزها ، خاك بسياري روي ميز نشسته بود و احتياج به نظافت داشت و اين مي رساند كه استاد غير از درس موسيقي كه به شاگردان مي داد ، درس اخلاق و بزرگ منشي و علو طبع را مي آموخت و آن اين بود كه ، درست بود كه هر يك از شاگردان مبلغ ناچيزي بعنوان شهريه مي پرداختند ولي استاد پول ديگري ، تحت هيچ عنوان نمي پذيرفت و به همه ما آموخت كه ارزشهاي والاي هنرمند را نمي توان با مسائل مادي آلوده ساخت و آن را با پول خريد.
    گلهاي جاويدان ، گلهاي رنگارنگ به نقل از رضا رحيمي

  18. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  19. #26
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بهرام شمس
    به طرفداري از برنامه گلها ، مرا آزاد كرد!
    من در سال 1335 در خدمت سربازي بودم و مي بايست هر هفته صبح ها جهت ضبط برنامه هاي گلها به راديو رفته ، همكاري نمايم. هر بار به بهانه اي مرخصي مي گرفتم و در راديو حضور مي يافتم تا اينكه يك روز نتوانستم به هيچ تدبيري مرخصي بگيرم ، لذا از در آشپزخانه بعنوان مامور آشپز به بيرون پادگان راه يافتم . اما متاسفانه قدري كه از جلوي در پادگان دور شده بودم ، دژبان پادگان فهميد و جلوي مرا گرفت و مانع گرديد تا به راديو بروم ولي با هزار خواهش و التماس او را قانع كردم كه اجازه دهد من بروم و او بالاخره دلش سوخت و اجازه داد تا من بروم . اطراف پادگان آنوقت ها بيابان بود و من با پاي پياده و با حال دويدن به سمت شهر در حركت بودم تا اينكه به شهر رسيدم از بخت و اقبال خفته ، اسير دژبان شهر شدم و او مرا به اداره دژباني برد و در آن اداره ، به افسر نگهبان ماجرا را گفتم . او چون خود يكي از طرفداران برنامه گلها بود مرا آزاد كرد و من بالاخره خود را به اداره راديم رساندم ولي ديگر دير شده بود و برنامه در حال تمرين و ضبط بود و خوانندگان آن ، مرحوم اديب خوانساري و مرحوم عبدالعلي وزيري بودند. بهرحال مرحوم پيرنيا از دير آمدن من سخت برآشفت و با پرخاش گفت: چرا دير كردي و اين همه هنرمن و اپراتورها را معطل خود كردي و موجب عقب افتادن تمرين ها و ضبط برنامه شدي؟ حالا تو را دو جلسه توبيخ مي كنم و جريمه ات هم مي نمايم تا ديگر چنين وضعي را پيش نياوري . من در جواب ، ماجراي خود را با تمام و كمال از اول تا آخر براي ايشان شرح دادم كه مرحوم پيرنيا خنديد و با خوشرويي مرا مورد لطف خويش قرار داد.
    گلهاي جاويدان ، گلهاي رنگارنگ به نقل از بهرام شمس

  20. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  21. #27
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    فريدون حافظي
    ما پير شده ايم ديگر نوبت جوانها است
    در سال 1323 فريدون حافظي ، براي گذراندن كلاس ششم ادبي از كرمانشاه به تهران آمد و در اين شهر بود كه يك روز آگهي « هنرستان موسيقي ملي » توجهش را جلب كرد و براي ياد گرفتن نت و تكميل هنرش جهت نام نويسي به اين هنرستان رفت. در آنجا موسي خان معروفي ، استاد به نام تار اين هنرستان ، از او امتحان به عمل اورد و وقتي او شروع به زدن تار مي نمايد ، موسي خان از او بسيار خوشش مي آيد و استادان ديگر را صدا زده و مي گويد : چقدر پنجه شيرين و دلچسبي داري و صورت او را بوسيده و تار مخصوص خود را به او مي بخشد و مي گويد : بيا جوان از تار من استفاده كن ، ما پير شده ايم ، حالا ديگر نوبت شما جوانها است. اين تار از بهترين تارهاي ايران و حتي دنياست و از ساخته هاي يحيي مي باشد ، حافظي هم اكنون چون جان شيرين دارد و پيشرفت خود را مرهون تشويق ها و مهرباني هاي موسي معروفي مي داند.
    مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب اله نصيري فر

  22. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  23. #28
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرتضي ني داود
    براي وطنم اين كار را كرده ام
    مهمترين خدمت ني داود ، ضبط رديف هاي موسيقي ايران در نوار است كه از مهمترين مراجع براي پژوهش موسيقي سنتي بشمار مي ايد . در دهه 1350 راديو از او دعوت به اين كار كرد . ني داود با وجود كهولت سن پذيرفت و طي ماهها كار ، تعداد 297 نوار آماده شد كه شامل تمام محفوظات اين استاد پير بود از آموخته هايش . و شامل گوشه هايي مهجور كه اكثر موسيقيدانان ميان سال و جوان ايراني را با آن آشنايي نبود . جالب توجه اين كه او ، با اين كه از طرف مسئولين راديو اصرار فراواني شد ، در قبال اين زحمت طاقت فرسا هيچگونه هديه و پولي را نپذيرفت و اظهار داشت. من براي وطنم ايران اين كار را كرده ام ... دلم به همين خوش است.
    مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب الله نصيري فر

  24. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  25. #29
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    داوود پيرنيا
    درد جانكاه
    در يكي از روزهاي تاريك و سياه اشغال ايران ، پس از شهريور 1320 موقع عبور از جاده قديم شميران به پادگان عشرت آباد رسيديم كه پرچم شوروي سابق را بر دكل پادگان مذكور برافراشته بودند. پس از ديدن ان صحنه دردآور من و خالقي بي اختيار گريستيم و من به خالقي گفتم اين درد جانكاه را بايد طوري بيان نمود كه نسل هاي آينده متوجه گردند او رفت و سرود « اي ايران ، اي مرز پر گهر » را ساخت كه با آواي بنان اجرا گرديد . و سالها پس از اعلام برنامه در ساعت 4 از راديو پخش ميشد.
    گلهاي جاويدان ، گلهاي رنگارنگ ، تاليف حبيب الله نصيري فر به نقل از داود پيرنيا

  26. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #30
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    علي خان نايب السلطنه
    علي خان را در قفس انداختند!
    علي خان نايب السلطنه ، در مجالس خصوصي شاهزاده كامران ميرزا نايب السلطنه ، آواز مي خواند. يك شب صداي او به حدي نايب السلطنه را از خود بي خود كرد كه تصميم گرفت به اندازه جثه علي خان قفسي بسازد و او را در آن قفس بنشاند تا برايش آواز بخواند . بلافاصله دستور داده مي شود . پس از چند روز قفسي از طلا مي سازند و براي برگزاري مراسم نصب اين قفس و آواز خواندن علي خان در داخل آن يك شب جشن مفصلي بر پا مي كنند ، البته هيچ يك از مهمانان منظور ازاين دعوت را نمي دانستند و پس از اينكه چند ساعتي از شب مي گذرد و همه طالب شنيدن ساز و آواز مي شوند ، ناگهان مستخدمين نايب السلطنه در حالي كه قفسي را كه علي خان در آن نشسته بود بر دوش داشتند وارد مي شوند و قفس را از قلابي كه داشته به درخت مي آويزند و بلبل نايب السلطنه از داخل قفس چهچهه را شروع مي كند . واقعا هوس بازي و ظلم و ستم شاهان ، شاهزادگان و درباريان قاجار روي عشرت كنندگان و هوس بازان تاريخ را سفيد نمود و اين سلسله منحوس ايران بر باد ده چه رفتار زشت و ناشايستي ، با بندگان هنرمند خداوند كه از گوهرهاي ناياب روزگار بودند داشتند . اين ساختن قفس طلا زماني بود كه ديناري در خزانه دولت موجود نبود و شاهان قاجار براي خوشگذراني تمام امكانات و ثروتهاي ملي كشور را در جهت گرفتن وامهاي گوناگون از خارجيان در اختيار بيگانگان قرار داده بودند.
    مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب اله نصيري فر

  28. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  29. #31
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تقي دانشور
    نگو تو بد مي زدي!
    تقي دانشور مي گويد : « يك روز به اتفاق موسيو لومر، به عنوان يكي از بهترين فارغ التحصيلان موزيك دارالفنون به حضور مظفرالدينشاه بار يافتم ، شاه به من اشاره به نواختن ويولن كرد و من با ويولن قطعه اي در دستگاه شور نواختم . مظفرالدين شاه كه فوق العاده مجذوب شده بود ، بي اختيار رو به مسيو لومر كرد و گفت : مسيو لومر ، من تا كنون فكر مي كردم ويولن ساز بدي است ، نگو تو بد مي زدي!
    مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب اله نصيري فر

  30. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  31. #32
    احسان آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2881
    تاریخ عضویت
    Nov 2007
    نوشته ها
    103
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    82
    186 بار تشکر شده در 70 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    محمد رضا شجريان
    در آثار قديمي ، مجاز به تغيير دادن نيستيم
    همانگونه كه اشعار شاعران كلاسيك مثل حافظ ، سعدي ، مولانا ، تكرار مي شود. ضروري است ، آثار بزرگان موسقي ايران نيز مرتبا اجرا و تكرار شود. درست به همان سان كه اشعار شاعران كلاسيك معيار شعر است ، آثار بزرگان موسيقي ايراني نيز استانداردهاي موسيقي را نشا نمي دهد . كساني مي توانند آثار كلاسيك موسيقي ايراني را اجرا كنند كه اگر بالاتر از استادان پيشين نيستند دست كم در سطح و همتاي انها باشند. اما گاه شاهد يم كه متاسفانه افرادي به اجراي مجدد اين قبيل آثار مي پردازند كه پايين تر از آنها هستند . اگر قرار است كه كار اين استادان اجرا شود بايد بهتر از آنها اجرا كرد. در غير اينصورت آثار آنها در اختيار هست و خود ، كارهايشان را بهتر اجرا كرده اند و دليلي براي اجراي انها با كيفيت پايين تر وجود ندارد . در اجراي آثار قديمي موسيقي ايراني بايد اصالت و هويت ان را حفظ كرد . نگاه به آثار قديمي موسيقي ، شبيه نگاه به يك عتيقه باز مانده از تاريخ است. همانگونه كه نمي توان در اين اثار دست برد ، در آثار قديمي موسيقي هم تغيير دادن مجاز نيست. اگر مبل لويي شانزدهم را به اين بهانه كه كهنه است تعمير كنيم و رنگ بزنيم ، يا پارچه آن را عوض كنيم ، هويت آن را از ميان برده ايم ممكن است با اين تغييرات مبل خوبي داشته باشيم ، اما اين مبل ديگر مبل لويي شانزدهم نيست و هويت تاريخي آن از بين رفته است. گاهي با آثار محلي ايران نيز همين برخورد مي شود . مثلا آهنگ نوايي خراسان را با صداهاي غير محلي و با شكلهاي كاملا متفاوت اجرا مي كنند . اين نوايي ، ديگر آن آهنگ روستايي نيست كه با دو تار اجرا مي شود. هويت اين آهنگ به ساز آن و زبان آن است ، لذا من اين نحوه برخورد با آثار قديمي را صلاح نمي دانم.
    محمد رضا شجريان – هفته نامه بهمن شماره 12- 26/12/74

  32. کاربران زیر از احسان به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. يادي از بزرگان موسيقي ايران
    توسط arian در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: Thursday 16 October 2008, 08:32 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •