-
Tuesday 3 February 2009
#1
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
-
24 کاربر برای این پست از Khashayar تشکر کرده اند:
am3000,arian,arman405,Black_Violin,fagher,fatemeh.1994,hossein-18,hossein_modares,kaka,Leon,linda_6811,MEHRNAM,Mohi_Liebert,mohsen1706,Mohsen_M,MonaLisa,opera2080,Parisa-Delbar,Peddy,rumour,sarsabz,shbaharehs,Sina_Yanni,v_i_o_l_i_n_i_s_t
-
Tuesday 3 February 2009
# ADS
-
Tuesday 3 February 2009
#2
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
درود
بايد بگم جوابم مثبته، راجع به اينكه حقيقتا موضوعي مهمتر از اين وجود نداره و توي مواردي كه برشمريدن (فساد و جنگ و ...) اين مورد الويت اول رو داره توي ذهن افراد. طبيعت آدم هم هست. فكر هم نمي كنم فقط مختص اينجا باشه. اما اونچه كه مسلمه اينه كه خب اينجا چون هر چيزي سير طبيعي خودش رو طي نمي كنه در نتيجه اين الويت هم حالت يه جور عقده شده! و مورد ديگه اينكه بله اينروزا دوست داشتنها هم الكي شده (و به قول هم سن و سالامون بوي جوراب ميده - من شرمنده ام اگه رك گفتم) كه باز هم مختص اينجا نيست. و باز هم مورد ديگه جوونا ذهنشون خسته است از اين همه حرفاي سياسي و مذهبي و ... و تفريحاتشون هم كم و مشكلات هم زياده در نتيجه ديگه حوصله اي براي فكراي خوب و سازنده نمي مونه.
مَثَلش، مَثَل يه درخته كه ريشه هاش هم كرم زده! هر جاشو بياي درست كني از جاي ديگه خرابه.
ولي خب هستند كسانيكه هنوز به فكر رشد و ترقي و سازندگي هستند مثلا يه نمونه اش ما D:
من اگه بخوام بخونم راجع به اين مي خونم : آدمي را آدميت لازم است
اينها نظرات من بود طي اين 25 سال زندگي!
موفق باشيد و ممنون از اين تاپيك خوب :)
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
10 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 February 2009
#3
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
-
9 کاربر برای این پست از Khashayar تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 February 2009
#4
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
ashoo
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
درود
تشکر مونا گرامی.
حرفات خوب هستند به عنوان یه جوان.
اما من نگفتم همه عشق و عاشقی و دوست داشتن و اینهارو ول کنن و بیان راجع به سیاست و دین بخونن.
بعد هم من یاد ندارم جوونا بیان و راجع به دین و سیاست حرف بزنن. و بیشتر چیزایی که یادمه اینه که فلان دختریا پسر فلان طوره و فلان مدل مو اینجوریه. وو از این قبیل صحبت ها بیشتر بین جوونا رد و بدل میشه.
و عده خیلی انگشت شماری از مسائل سیاست و دین و فلسفی و ... صحبت میکنند.
و باز هم یک مدت یادمه مد شده بود بعضی ها قیافه میگرفتن و راجع به مسائل سیاسی و فلسفی حرف میزدن و کلاس میزاشتن. و کلی هم خنده دار بودن.
بله این مسائل مختص به ایران هم نیست. ولی در همه جای دنیا اگر 10 نفر از عشق میخونن 10 نفر دیگه از مسائل دیگه میخونن و این تعادل حفظ میشه. اما در ایران اگر 100 نفر از عشق بخونن یک نفر از مسائل دیگه میخونه که اونم فقط خودش و اطرافیاش 1 ماه گوش میکنن و بعد میره تو آرشیو!!! پس یکی از حرفای من اینه که چرا انقدر همه یک بعدی شدن و فقط یک موضوع رو میبینن برای خوندن. الان با فرهنگ و رفتار و هنر و ... که در ایران و بین مردم{نه در افکار حاکمین}وجود داره میشه مردم ایران رو مردمی شهوانی و نفسانی دونست. و این اصلا خوب نیست.
مگه مرضیه و دلکش و بنان از عشق نخوندن؟
مگه گروه های راک و متال از عشق نخوندن؟
مگه در بلوز و جاز از عشق نخوندن؟
و مگه زمانی که الویس لاو می تندر رو خوند یک دنیا رو تحت تاثیر قرار نداد؟
و...
اما کیفیت موسیقی پاپ و عاشقانه امروز ایران به خاطر همین که همه دارن یک موضوع رو میخونن و با کیفیت کم ساخت موسیقیشون ، جز خراب کردن فرهنگ و ذهن مردم چیز دیگه ای فکر نمیکنم داشته باشه. البته در این بین گاهی موسیقی های خوب هم به گوش میرسه اما انقدر تعدادشون کمه که به حساب نمیان.
مورد دیگه اینکه یک هنر مند قراره دنیای پیرامون خودش رو جور دیگری به تصویر بکشه. و در مورد این دنیای اطراف خودش و در هنرش حرفهایی بزنه تا به بهبود محیط اطرافش کمک کنه. حالا اگه دنیای اطراف ما اینجوریه که این خواننده های جدید میخونن و به تصویر میکشن به نظر شما دنیای قشنگی داریم؟
و این حرف جالبی که در مورد عشق و دوست داشتن در زمان حال زدی و میگی کشکی شده فکر میکنی چه قدر این موسیقی های عاشقانه در کشکی شدنش تاثیر داشته؟
تا چند سال پیش که این نوع از موسیقی باب بشه من یادمه که اوضاع خیلی بهتر بود.
از طرفی مسائلی مثل محدودیت ها و .. هم دخیل بوده و بچه های دیروز امروز شدن جوون و بزرگ شدن. و برای این بچه های دیروز برنامه ریزی نشده و حالا با کوهی از مشکلات روبرو شدن و این هم در بعضی از فرهنگ ها و رفتار های امروز جوونها نقش داره.
اما باز هم میگم وظیفه یک هنر مند اینه که با هنر خودش به این شرایط بهبود بده نه اینکه تشدیدش کنه و باعث به وجود آمدن رفتار های غلط دیگه بشه.
شرمنده زیاد حرف زدم.
آدمی را آدمیت لازم است. اینم جالبه.
منتظر نظرات دوستان دیگه هم هستم.
تشکر
راستش رو بخواهيد موضوع نياز به مطالعه ي بيشتري داره كه من فكر مي كنم مطالعه ام از شما كمتره و نميتونم اونطور كه بايد نظرم رو بگم.
ولي يه موضوعي هم هست اين وسط: اكثريت هنرمندنما هستند و هنرمند واقعي هم نادره. هنرمندنماها نگاه ميكنند ببينند چي بخونند و چه كاري ارائه بدن تا هم به پول و بعد به شهرت و بعد به ساير كمبودهاشون تا حدودي برسن. هنرمند واقعي هم كه دنبال مسائل حاشيه اي نيست و به ذات هنرش فكر مي كنه و با وجود مشكلاتي كه داريم خواه نا خواه خيلي كمتر مي تونه به هنرش جامه ي عمل بپوشونه. (منظور همون رسيدگي هاييه كه به جامعه ي موسيقي نميشه)
و موضوع ديگه: اكثر مردم ايران هميشه ميشينن كنار و ميگن يكي بياد و درستش كنه! و هميشه تماشاگر هستند. و اگر هم نباشند بيشتر اهل جنگيدنند! يه جورايي يا از اين ور بوم ميفتيم يا از اون ور!
و سوم: ما بيشتر دنبال فرعيات هستيم تا اصل ها.
________________________________________
قطعا
البته مد و اين مسائل در حدش خوبه من خودم هم اهلشم
درسته
براي منم خنده دار هستند!
فكر مي كنم علت همون سير غير طبيعيه و همون قضيه هنرمند و هنرمندنما
راستش اطلاعاتم كمه! اما يه نكته: بنان و مرضيه و امثال اين بزرگواران محيط رشدشون خيلي بهتر و سالمتر بوده، هر چند كه الان امكانات بيشتره.
بازم نظرم همون هنرمند و هنرمندنماست
موسيقي تاثير داره ولي نه آنچناني. اين موسيقيها كه ميان و گل مي كنند، برخاسته از نياز و فكر مردمند. كسيكه اينها رو مي سازه ميدونه چي بسازه تا خريدار داشته باشه. اين ذهن ماست كه مشكل داره.
نه ربطي به باب شدن اين موسيقي نداره، بچه هاي نسل جديد اومدن روي كار و آثارشون به اين شكله. اين آثار هم زائيده ي احساس و فكرشونه.
بله درسته.
البته به معناي واقعي هنرمند. درسته.
__________________________________________________ ___
خواهش مي كنم منم استفاده كردم :) تا باشه از اين بحثا. مرسي. منم خيلي دوست دارم با نظر ساير دوستانم آشنا بشم.
ویرایش توسط Mona : Tuesday 3 February 2009 در ساعت 12:42 PM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
7 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 February 2009
#5
دوست خوب
وضعیت
- افلاین
-
6 کاربر برای این پست از Mohi_Liebert تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 February 2009
#6
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
8 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 February 2009
#7
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
موسيقی پاپ ما چوب آهنگ ساز بد يا تنظيم کننده بد يا خواننده بد رو نميخوره بلکه چوب ترانه بد رو ميخوره يا ترانه سرای بد!
خيلی از اين خوانندگان در دنيای شخصی خودشون زندگی ميکنن يا حتی ترانه سرايان ما ، طرف ميگه که هدف من از خوندن فلان ترانه اين بود که اگر هر کسی وارد عرسه زندگی بشه بدون اينکه خودشو دست کم بگيره زيبا به حساب مياد به همين خاطر شاعر اين اهنگ اين چنين سروده
خوشگلا بايد برقصن!
خوب البته در دنيا ی امروز ما نبايد پول رو فاکتوری بی ارزش حساب کرد چون تمامی اين عوامل تحت تأثير اين خدای کاغذی هست (پول) خوانندگان ما به دنبال پول کنسرت ها هستند و تا وقتی با شعر هايی مثل يه ماچ بده (شهرم کاشانی) ،نقل و نبات،شکلات شکلات (کامبيز) خوشگلا بايد برقصن،يا يه ماچ بده دمت گرم (افشين) و مخاطبان زياد نه تنها شهرت بلکه پول هم به جيب ميزنن بدون اينکه احساس مسيوليت کنن خوب چرا نه،کی به کيه،شعور مخاطب که بيشتر از اين نيست. نه فقط در موسيقی ايرانی بلکه خارجی هم همين شده.
اگر در بين 10 تا کار قوی يک کار اين چنينی هم بيرون بياد ok هست اين هميشه بوده و ميمونه ولی از بين 1 کار با ارزش 10 تا اينجوری باشه بی مزه ميشه هميشه. تا وقتی با خوندن درباره عشق هم جوانان مخاطبشون هستند هم پول کنسرت ميدن هم... چرا نه!
کسی مثلاً مثل داريوش از عشق ميخونه خوب واقعاً همه گوش ميکنن يا زمزمه ميکنن اين ترانه ها رو چون بهترين ترانه سرای ما اين شعر رو گفته يعنی کسی که اينکاره هست!
ولی وقتی ميبينيم که هر روز آهنگ های بی ارزش با عکس های مخملی که آدم رو به ياد جوانان فريب خورده در عشق ميندازه،هر روز روی اينترنت قرار ميگيره خوب آدم از همه چی اشباه ميشه! وقتی روی هر آهنگی کليک ميکنی طرف با صدايی نهيف، نشسته،خام،درد دوری از دختر همسايه رو فرياد ميزنه با چه آه و سوزی ديگه واژه موسيقی کلمه اي بی ارزش به حساب مياد.
اگر اين فرمول هنری رو در نظر بگيريم ميبينيم که خود موسيقی در مرحله آخر قرار ميگيره و مسائل مهمتر مثل ويديو ی آهنگ،فلان دختر خوشگل تو ويديو،ساق پا تا... وتريپ های خفن خواننده که خودش رو در اوج ميبينه و در تيپ به براد پيت هم رحم نميکنه و يک شعر ناقص از دوست عزيزش با موهای پاچه بزی که تو راه شمال بهش الهام شده و يک ريتم تکنو که مثل صدای هاونگ در کل آهنگ به گوش ميرسه،از ويژگی های موسيقی اين اساتيد شده.
پس باز ميبينيم که آلبوم های اساتيد قديمی مثل داريوش ابی،معين و... راجع به عشق هنوز هم زيبايی خودش رو داره چون شاعر اصالت داشته.
ادامه دارد!
-
13 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
amireza2000,arian,arman405,Black_Violin,fatemeh.1994,hichnafar,kaka,Khashayar,MonaLisa,opera2080,Peddy,rumour,احسان
-
Wednesday 4 February 2009
#8
دوست خوب
وضعیت
- افلاین
0
خوب، خشایار جان، فکر کنم شما یکم از شرایط دلگیری اما کمی با عصبانیت قضاوت کردی.
از عشق خواندن داریم تا از عشق خواندن. به قول یک بابایی بز می داند.
1- در موسیقی ایرانی، در برهه ای، اشعاری که انتخاب می شدن خیلی از مواقع از اشعار
شعرای بزرگ تاریخ این مملکت بودند که از عشق خواندن این ها، یک هدف والا و متعالی رو
دنبال می کرد و قطعاً، چه هدفی والاتر از به عشق واقعی رسیدن؟
2- در آثار نسبتاً میشه گفت پاپ ایرانی که حمیرا یا مهستی و هایده ارائه دادند و حتی گروهی
از آهنگ های ابی داریوش یا سیاوش قمیشی، شعر، دقیقاً یک ابزار و دست آویزی بوده که برای
مطرح شدن صدای خواننده در آهنگ مورد استفاده قرار گرفته. یعنی شعر ابزار بوده نه هدف.
خواننده نمی تونه تو آهنگ بیاد و 5 دقیقه مثل ساز نت اجرا کنه. خواننده باید روی کلام نت اجرا
کنه.
3- درباره ی مطالب دیگه گفتن، معمولاً به دنبال جنبش های فرهنگی و اجتماعی ظاهر میشه.
کسی نمی تونه بیاد و مثلآً در مورد دین در آهنگی صحبت کنه. چقدر مضحک به نظر میاد. اما
اگر همین مسائل هم به شکلی بسیار بسیار نمادین به کار گرفته بشه، می تونه چاره ساز
باشه مثل آهنگ گیس گلابتون از ابی و داریوش که کافیه یک بار گوش داده بشه که بتونیم
بفهمیم هدف از ارائه ی آهنگ، برجسته سازی شعرش بوده.
4- خیلی وقت ها، یک طرف به خاطر نبودن قدرت کافی در آهنگساز یا شاعر، فدا می شه. اگر
روی شعر خوبی آهنگ ساخته بشه احتمال اینکه آهنگ فدا بشه زیاد هست و اگر روی آهنگی
زیبا شعری گفته بشه، به احتمال البته بیشتر، شعر جالبی از آب در نخواهد آمد. هر چند، این
قضیه در مورد آهنگسازان و شاعرانی که به کارشون مسلط هستن، تقریباً منتفیه.
5- آهنگ های رپ رو باید تقریباً فاجعه ی فرهنگی خواند. ابتذال کامل رو بیش از این در یک زمینه ی
هنری نمیشه دید. به نظر شما، از قلب یک فساد هنری، میشه انتظار شعر خوب یا آهنگ خوب رو
داشت؟ پس از عشق گفتن رو به خاطر این راهزنان بزرگ فرهنگی، متهم نکنید.
6- آهنگ های پاپ از نظر ترانه و شعر، مابین سال های 74 و تا 83، به یک اعتدال زیبا و موزون رسیده
بودند و نوید تولد یک نسل موسیقی خوب می رفت، اما به یک باره با ورود فاجعه ی رپ، و همچنین
شبکه های ماهواره ای فوق مبتذل به نام Iran Music یا MITV که مرتباً آثار بی ارزشی رو از خوانندگانی
بی ارزش تر با کلیپ هایی بی معنی و مفهوم و مزخرف (شما رو به خدا کلیپی از سام، با موضوع یک
سگ که در کنار جاده پرسه می زنه و اون با موتور میاد و از کنارش رد میشه و صحنه ی زباله خانه چه
معانی رو می تونه به ذهن متبادر کنه؟ یا مثلاً یک دختر با سر و وضع آنچنانی که برای یک پسر احمق
دلبری می کنه ابتذال و مسخره بازی در موسیقی از این بالاتر؟) همه ی آنچه ریسیده بودیم پنبه شد...
7- این جوانانی که از گوش دادن به رپ لذت می برند، به این دلیل وجود دارند چون ذهن این ها تربیت
موسیقایی نداشته. هر چیزی رو که بهش رسیده جذب کرده و اولین چیزی که بهش رسیده نوای آهنگ
رپ و بی ارزش و شبکه های PMC و ... بوده و متاسفانه کودکان ما امروز در زمزمه ی آهنگ های رپ و...
خبره هستند. این تقصیر محیط اینان است. جوانایی که زمانی در محیطی بزرگ شدند که موسیقی قدغن
شده بود، اکنون طبیعی هست که هیچی مرزی رو نشناسند، چون اساساً با مرز و حدود و صغور آشنا نیستند...
8- ای صد حیف بر این نسل، در شبکه ی فکر کنم مهاجر بود که شهاب بخارایی رو دعوت کرده بودند و اون
مجری 2 متریش با اون قیافه ی نه در شان یک ایرانی، ازش پرسید که خب شما آواز خوندن رو از کجا شروع
کردی و چطور شد که آهنگ خوندی (نمی دونست که آواز هم آموزش داره...) بخارایی گفت که پیش فلان
استاد بودم و نغمه ها و ردیف های ایرانی رو مثل گوشه های فراوان و آوازها مثلاً افشاری بیات ترک دشتی
اصفهان یا فلان دستگاه رو کار کردیم و این در حالی بود که قیافه ی مجری کاملاً گواه بر این بود که حتی یک
بار هم نام این چیز ها را در زندگی اش نشنیده و جرئت کرده و مجری برنامه ی موسیقی هم شده.
9- از همون آقای سام که با سگ ویدئو کلیپ تهیه کرده بود پرسیدند که چه سازی می زنی گفت گیتار
پرسیدند چه سبکی؟ این موسیقیدان بی بدیل ناگهان در سکوتی عجیب فرو رفتند!!! دقیقاً متوجه نشدند
که منظور مجری از سبک چیه؟!!! حالا تا بیاد مجری و قضیه رو راست و ریست کنه و ...
فقط می تونم بگم:
متاسفم
__________________________________________________ _______________
در کنسرتی، یکی از حاضرین که از اجرای ویولن کرایسلر به وجد آمده بود،
وی را در آغوش گرفت و گفت: «ای کاش همه ی زندگی خود را می دادم
اما مانند شما ویولن می زدم.» کرایسلر گفت:«من هم دقیقاً همین کار را
کرده ام.»
__________________________________________________ _______________
Violin Proved to be Everything for me
http://f-14tomcat.persiangig.ir/violin1banner2.jpg
-
9 کاربر برای این پست از Arman_awn تشکر کرده اند:
-
Wednesday 4 February 2009
#9
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
-
9 کاربر برای این پست از Khashayar تشکر کرده اند:
-
Wednesday 4 February 2009
#10
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
0
درود.
بحث جالبیه! چیزی که شاید واسه خیلی از افرادی که حفظ فرهنگ واسشون اهمیت داره ناراحت کننده باشه!
اما به نظر من الان اسماً این ترانه ها از عشق میخونن ! وگرنه هرچیزی میگن به جز عشق!
عشق با با تو رفتم ، بی تو برگشتم ، تو منو پیچوندی ، دیگه نمیخوامت ، تنهام نذار و کلی اراجیف و دری وری های دیگه فرق داره!
همونطور که گفتن الان دیگه واقعا گفتن دوست دارم شده مسخره بازی و وسیله ی خنده و سر ِکار گذاشتن !!!
من فکر میکنم اگه افرادی که به فرهنگ و ارزش ها اهمیت میدن ، یک حرکتی بکنن و سعی کنن جلوی این فاجعه رو بگیرن ، کارشون بی نتیجه نمی مونه.
بگذریم از اونایی که یه جا واسه خودشون نشستن و هیچ کاری نمیکنن و فقط بلدن هر از چند گاهی بگن باید جلوی این مشکل گرفته بشه !
رسانه ها هم که 3 4 شب یه برنامه یا یه مستند پخش میکنن ، و دیگر هییییییییچ ... ! D:
بالاخره جلوی ضرر رو از هرجا بگیریم منفعته!
امیدوارم در آینده ای نه چندان دور اگه این مشکل حل نمیشه حداقل کمتر بشه!
مطمئناٌ تلاش های ما و امثال ما هم بی ثمر نخواهد بود :)
پاینده باشید...
بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست
يا سخن دانسته گو اي مرد عاقل يا خموش
-
6 کاربر برای این پست از fatemeh.1994 تشکر کرده اند:
-
Wednesday 4 February 2009
#11
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
ashoo
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
درود
اما راه حل این مشکل چیه به نظرتون دوستان؟ما که همه موسیقی کار میکنیم چه حرفه ای و چه مبتدی و اینجا جمع شدیم دور هم باید چه کار کنیم تا موسیقی پاپ ایران رو هم از نظر شعری و هم از نظر هنری و موسیقیایی درست کنیم و بهبود ببخشیم.
من همونطوری که اکثر دوستان هم گفتند میگم این نوع از موسیقی داره تاثیرات بدی تو جامعه میزاره و فرهنگ های غلط و پوچی رو داره جا میندازه بین مردم به خصوص نوجوانها و جوانها و حتی کودکان 10-12 ساله.
در مورد موسیقی رپ ایرانی اصلا بدم میاد ازش اما رپ خودش برای آمریکایی ها خیلی خوب و مفید بوده.
به آهنگ سازی زیر صفر زیر زمینی هم کاری نداریم. فقط به این که چرا همه ی دنیای موسیقی پاپ ما شده عشق و دوست داشتن های خیابانی و سطحی بیشتر صحبت کنیم.
ذهنم کمی پراکنده بود موقع نوشتن. خیلی هم طولانی شد. معذرت میخوام.
تشکر
درود :)
يه مسئله اي كه مهمه خيلي ها نكاشته مي خوان درو كنند. بايد خاك صحنه خورد و سالها زحمت كشيد تا به جايي رسيد. اولين كاري كه ميتونيم بكنيم اينه كه مطالعه مون رو بالا ببريم، عملا. و بعدش تمرين و تمرينه.
ما اگه اونطور كه شايسته است علم موسيقاييمون رو بالا ببريم، اون موقع خيلي چيزها رو ميتونيم بفهميم (مثلا اينكه فلسفه ي رپ چيه؟ كجا و چه جور ازش استفاده كنم كه تاثير مثبت بگذاره؟ و...). حالا نه تنها علم موسيقي بلكه بايد تو هر زمينه اي سعي كنيم اطلاعاتمون رو بالا ببريم. اگه الان عشق توي يه سري آهنگا شده لوس بازي و ... به خاطر اينه كه منه نوعي اسم هر دوست داشتن آب دوغ خياري رو ميذارم عشق! اصلا عشق اگه واقعي باشه كه زميني نيست. ولي خب حالا ما همون زمينيش رو هم قبول مي كنيم چرا كه آدم از قدمهاي كوچيك كوچيكه كه به كمال ميرسه. اما عشقي كه واقعا بيارزه و ارزشمند باشه.
به نظرم اينقدر كه ما به فكر شناختن و سرك كشيدن توي زندگي ديگرانيم، به فكر شناخت خودمون كه چيم و كيم و حالا بايد چي كار كنم و ... ؟ نيستيم. اگر هم باشيم، فكر حرف مردميم. كيه كه واقعا براي خودش زندگي كنه الان توي ايران؟
من اگه خودم رو خوب شناختم ميتونم ساير چيزها رو هم بشناسم.
مسئله ي ديگه اينه كه هر كس سر جاي خودش نيست الان. مثلا يه نمونه اش خود من، وقتي تمام فكر من موسيقيه، سر كلاس حسابداري چه مي كنم؟!
مشكلات يكي و دو تا نيست متاسفانه. همه چي زنجيروار به هم وصله.
تربيت خونواده ها اكثرا اشتباهه. ازدواجهايي كه مشكل داشته. مدارسمون، جايي كه بچه ها حساسترين و سرنوشت سازترين روزهاي عمرشون رو توش مي گذرونن؛ جاييكه 5 تا 8 ساعت در روز رو اونجا به سر مي برند، ببينيد چه وضعي داره؟ واقعا براي تك تك بچه ها سرمايه گذاري شده در همون حد مدرسه؟
من گاهي كه سوار اتوبوسم و اتوبوس توي ايستگاه نگه ميداره بچه مدرسه ايهايي كه همراه ديگران سوار ميشن رو ميبينم حقيقتا وحشت مي كنم. درسته بعضي هاشون كم سن و سالن اما دبيرستانيها چي؟
اصلا چرا مدرسه؟ و بچه مدرسه ايها چرا؟ آدم بزرگامون؟ توي مترو ديدين؟ بانك كه تا به حال رفتين؟ رانندگي مون توي خيابون چي؟...
ترافيك تهران و آلودگي اش كه وقتي 2 ساعت ميري بيرون و برمي گردي اعصابت لهه. ديگه همينجور بگيريد بريد جلو... وضعيت خونه، الان باز راكد شده!! بعد از اون همه رشدي كه كرد...
خب، حالا اينايي كه من شمردم چند تا بود توي يه عالم مشكل ريز و درشته اين روزا.
همه ي اينا از چندين نسل پيش بوده اما كم كم الان شده مثل يه غده ي سرطاني. مثل يه جوي آب كه اولش فقط توش آبه اما به مرور از بس هر كسي مياد و توش يه آشغال ميندازه آخر سر ميگيره و فوران ميكنه. الانه ما هم اينجوريه و اگه يه فكر اساسي نشه! حتما حتما بدتر هم ميشه.
اما به نظرتون اينا بي تاثيرن روي مغز و روح آدم؟ خودمون داريم ميگيم آدم، سنگ كه نيست! هر كسي هم ظرفيتي داره.
حالا از تموم اين مسائل مي خواهيم گذر كنيم و برسيم به هنر و ارائه ي كار خوب. خب واقعا سخته ولي نشدني هم نيست. اما فكر مي كنم راهش اينه كه هر كسي به اندازه ي خودش سعي كنه يه قدم درست برداره. اتحاد داشتن هم كه مهمه واقعا.
ببخشيد حرفام زياد شد.
مرسي :)
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
5 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Thursday 5 February 2009
#12
کاربر انجمن
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از arman405 تشکر کرده اند:
-
Thursday 5 February 2009
#13
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
-
5 کاربر برای این پست از endvb6 تشکر کرده اند:
-
Thursday 5 February 2009
#14
-
3 کاربر برای این پست از m_abdi تشکر کرده اند:
-
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از Mohsen_M تشکر کرده اند:
-
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
روزگار غریبی است نازنین
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...
-
3 کاربر برای این پست از obvious تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)