درود
مطالبی در مورد نوروز باستانی که تقدیم هنرمندان و موزیسین های خوب نت اهنگ و دوستان دیگر میکنم.
البته مطالبی در مجله هم قرار دادیم اما این مطالب به خاطر زیاد شدن مطلب مجله رو در اینجا قرار میدم.
از جشنهای ملی ایرانیان سه جشن نوروز ،سده و مهرگان امروزه با ششکوه ویزه در سطح ملی برگزار می شود و هر کوشش اهریمنی کخ در طی سده های در کنار گذاشتن آنها به کار رفته با شکست رو به رو شده است. محمد غزالی در کیمیای سعادت سفارش میکند:
ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! حتی عزاداری کنند تا مجوس از بین برود! ولی بر خلاف خواست نا به جای او مردم ایران پرست آن جشن را نگاه داشتند تا سده هفتتم میلادی میان جشن های ملی و دینی،تفاوتی نبود. زیرا دیت ایران دین زرتشتی بود. گفتگو در این باره پس از اسلامی شدن ایران پیش آمد.
نوروز بدون گفتگو،زیبا ترین جشن میان جشن های همه ادیان و اقوام و منطقی ترین مبداء برای آغاز سال است. در این جشن سه جنبه نجومی،ملی و دینی با برجستگی به چشم می خورد.
از دیدگاه نجومی،این روز مقارن با اعتدال ربیعی یعنی هنگامی است که خورشید روی مدار استوار قرار میگیرد و روز و شب برابر است،روزی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشود و زندگی نو آغاز میکند. روزی که زیبایی آفرینش در بالاترینچهره خود آشکار میشود. به گفته ابوریحان بیرونی:
نوروز نخستین روز از فروردین ماه... و پیشانی سال نو است،و ششم فروردین ماه نوروز بزرگ باشد{روز ششم،روز خرداد از ماه فروردین ،روز زایش اشو زرتشت سپنتمان است.}. «زیرا که خسروان بد آن پنج روز حق های حشم{خویشان و چاکران}و گروهان بگذارندی و حاجت ها روا کردندی و آن گاه بد آن روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است که از زمانه و بدو ملک آغازید گردیدن.<التفهیم لاوایل صناعه التقویم درباره از رسم های پارسیان،نوروز چیست؟»
از دیدگاه ملی و تاریخی آمده است:
هنگامی که جمشید شاه از کارهای سازندگی فارغ شد،مردمان در آسایش،کشور در آبادانی،و همه چیز فراوان بود،به دیوان فرمان داد تا تختی زرین و جواهر نشان برای او بسازند و او را به هوا برند و این روز را آغاز سال نو خواندند. به گفته سراینده بزرگ ملی فردوسی:
چو این کارهای وی آمد به جای
چه مایه برو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زهامون به گردون بر افراشتی
بر آسوده از رنج تن،دل ز کین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بماند از آن خسروان یادگار
ابوریحان بیرونی مینویسد:به باور پارسیان در این روز جهان هستی یافت و آفرینش آغاز گردید.
خیام در نوروزنامه می نویسد:و گویند چون ایزد نبارد و تعالی بد آن هنگام که فرمان فرستاد که ثبات گیرد تا تابش و منفعت او به همه چیزها برسد آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را برگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد بر تاریخ جهان را.
چون بحث از دیدگاه تاریخی است باید اشاره کنیم که پس از اسلام نسبت های تاریخی دیگری به نوروز-روز اورمزد فروردین-داده اند. این نبوغ ایرانی بود که برای پایداری جشن های ملی به آن ها رنگ مذهبی اسلامی و سامی داد.
این آمیزش اساطیر ایرانی و سامی محاسن و معایبی داشت. از محاسن آن این که سنن ایرانی و ملی حفظ شدند{زیرا دین های سامی عادت دارند بعد از ورود به کشوری تمام سنن اون کشور را نابود کنند و سنن خود را جای گزین کنند و حتی نژاد خود را برتر از نژاد آن کشور کنند}و از معایب آن این که امروز تفکیک بسیاری از سنن ایرانی و سامی مشکل است. برای نمونه در سه سده بلافاصله بعد از تسلط تازیان،برای حفظ آرامگاه کوروش آن را قبر ام النسا و یا مقبره مادر سلیمان خواندند و یا آتشکده آذرگشسب را تخت سلیمان و تخت جمشید را تخت سلیمان نامیدند{هنوز هم تعدادی از سران تازی این مکان ها را با این نام ها میشناسند و قبول دارند}در تغییر نام ها آن گونه زیاده روی شده بود که در قرن چهارم نویسندگانی چون ابن حوقل در کتاب صورت الارض و استخری در مسالک و الممالک و در قرن پنجم ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه عن القرون الخالیه و ابن بلخی در فرسنامه و محمد بن محمو بن احمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات و غرائب الموجود خود را مجبور دیدند که انتساب تخت جمشید را به سلیمان تکذیب کنند.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام می دادند،نمایندگان کشورهای خارجی،استادات،گروههای مختلف،به پیشگاه شاه بار می یافتند،هدیه می دادند و هدیه می گرفتند. داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل می رفت و دست رب النوع بابل را می گرفت. شاهان ساسانی با شکوه فراوان،نوروز را جشن می گرفتند. پادشاهان با جامه ابریشمی در بارگاه می نشست و موبدان موبد با سینی بزرگی که در آن نان و سبزی و شراب و انگشتر و شمشیر و دوات و قلم و... بود با اسب و باز به پیش شاه می رفت و شار باشی به این عبارت می گفت:
شاها،به جشن فروردین به ماه فروردین،آزادی گزین بر داد و دین کیان،سروش آورد ترا دانایی و بینایی و کاردانی،و دیر زیوی با خوی هژبر،شادباش به تخت زرین،انوشه خور به جام جمشید و آیین نیاکان،در همت بلند باش،نیکوکاری و داد و راستی نگاهدار،سرت سبز و جوانی چون خوید،اسبت کامکار و پیروز به جنگ،تیغت روشت و کاری به دشمنفبازت گیرا و خجسته به شکار،کارت راست چون تیرفسرایت آباد و زندگی بسیار باد. ،
پس از چیرگی تازیان،در زمان بعضی از خلفای عباشی،جشن نوروز با شکوه برگزار می شد. مثلا آمده است که عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی و معتصد دو خلیفهعباسی با تقلید از سنت ساسانیا،لباس زر بفت می پوشیدند،روی تخت می نشستند و سپس یک تن،خوش صدا و خوش قدم،به نامامیر نوروزی یا میمنت پروای ورود می خواست و شاد باش می گفت.
در زمان دیلمیان،غزنویان و سلجوقیان هم جشن نوروز برگزار میشد.
از زمان ساسانیان رسم بود که 25 روز پیش از نوروز بر روی هفت ستون گلی،غلات یا حبوبات می کاشتند و هر کدام محصولش خوب میشد،باور داشتند که آن محصول در آن سال خوب میشود. خانه تکانی،لباس نو پوشیدن،دید و بازدید و تبادل هدایا از سنتهای این عید است. سفره هفت سین یا هفت شین{گویا درست تر است}،که اشاره به هفت امشاسپندان است... آتش،آیینه،اوستا،گلاب پاشی و نقل سفید ،ظرف آب،آویشن،شاخه های سور و مورد،پلو ماهی،انار و آجیل همه مفاهیم نمادی{سمبلیک}داشتند و دارند.
جشن نوروز به بسیاری از کشورهای اسلامی،تا مغولستان در آسا و مصر و زنگبار در افریقا رفت،اکبر شاه در هندوستان در سال 1584 نه تنها جشن نوروز و مهرگان را با شکوه هر چه بیشتر جشن می گرفت بلکه گاهنامه ایرانی زرتشتی با نامهای فروردین،اردیبهشت را جانشین نام ماههای تقویم اسلامی کرد. پادشاهان عثمانی نیز نوروز را جشن می گرفتند.
هنوز هم بعد از قرن ها و سده های زیاد تلاشهای پلیدی در کار است تا جشن های ایرانیان و نوروز را از بین ببرند. پس هنرمندان و موسیقیدانان و دیگران دست در دست هم این جشن زیبا و باستانی را به بهترین شکل جشن مییریم و در حفظ این جشن زیبا تلاش میکنیم.
تشکر
علاقه مندي ها (Bookmarks)