لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: درک جملات موسیقی و کلام

  1. #1
    marzi_a1732 آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    4302
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    781
    میانگین پست در روز
    0.13
    تشکر از پست
    1,263
    3,551 بار تشکر شده در 729 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 7/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض درک جملات موسیقی و کلام


    0 Not allowed! Not allowed!


    در متون علمی تناقض در مورد موسیقی و زبان زیاد به چشم می خورد. از یک سو مطالعات موردی - شاهد بر روی بیماران با آسیب مغزی که توانایی استفاده از زبان و موسیقی را از دست داده اند نشان داده است که مناطق مربوط به زبان و موسیقی در مغز کاملا جدا و مستقل از یکدیگرند. از سوی دیگر مطالعاتی وجود دارند که با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی به بررسی عملکرد مغز سالم پرداختهاند. این تحقیقات بر (fMRI) خلاف یافته های نوروسایکولوژیک حاکی از آن هستند که مناطق مشترک زیادی در مغز کسانی که در حال تحلیل و درک زبان یا موسیقی هستند فعال میباشد.
    برای رفع این تضاد پژوهشگران به بررسی دقیق فرایند درک اصوات و شنوایی پرداخته اند و هر روز بیش از پیش در می یابند که عقیدۀ وجود مراکز مستقل زبان و موسیقی برای توجیه اینگونه ارتباطات پیچیده بسیار خام و ابتدایی است. هر یک از این دو پدیده وابسته به فعالیت شبکه ای از مراکز در مغز هستند و همپوشانی نسبی بین شبکه درک زبان و شبکه درک موسیقی وجود دارد.
    رابرت زاتور (Robert Zatoore) روانشناس و دانشمند عصب شناسی در انستیتوی عصب شناسی مونترال دانشگاه مک گیل معتقد است که موسیقی و زبان هر یک حوزهای بسیار پیچیده با فرایندهای شناختی فراوان دارند.




    ارتفاع و زمان

    زاتور میگوید : بسیاری از محققان اغلب تحقیقات زبان و موسیقی را ساده می انگارند. گاه به راحتی میگویند شواهدی هست که منطقه ای از مغز برای هر دو فعالیت زبانی و موسیقی فعال شده است، پس هر دو مکانیسم واحدی دارند. این اعتقاد مانند این است که بگوییم اگر حنجره کسی را بی حس کنیم قادر به صحبت کردن و خواندن نخواهد بود… در حالیکه رویکرد مناسب این است که ببینیم هر یک از مناطق چه نقشی را در این فرایند کلی بازی می نمایند. مطالعات وی بر چگونگی تحلیل اطلاعات صوتی وارده در مراکز شنوایی نیمکره های راست و چپ تمرکز دارند. اغلب یافته ها بر تحلیل کلام در نیمکرۀ چپ و تحلیل موسیقی در نیمکرۀ راست دلالت دارند. زاتور معتقد است این تفکیک به دلیل تفاوتهای بنیادین در تحلیل و درک زبان و موسیقی میباشد. زمان و فواصل t و d زمانی در کلام بسیار مهم هستند. تمایز دو حرف بی صدا مانند در زمانی کمتر از 20 هزارم ثانیه یا یک پنجاهم ثانیه رخ می دهد. بنابراین سیستم تحلیل کننده کلام باید حساسیت فوقالعاده ای به سرعت تغییرات داشته باشد. از سوی دیگر در موسیقی ارتفاع صوت یا زیر و بم صدا بسیار اهمیت دارد. البته زمان هم مهم است اما تغییرات در طی صدها هزارم ثانیه رخ میدهد نه چند ده هزارم ثانیه، پس شبکه عصبی تحلیل کنندۀ موسیقی باید بتواند تمایز خوبی میان اصوات زیر و بم قائل شود، مانند تفاوت یک نوت در آکوردهای مختلف که گاه فرکانسهایشان کمتر از 20 هرتز با یکدیگر تفاوت دارد.
    زاتور طی مقاله ای در مجله Trends in Cognitive Sciences عنوان کرده است که این دو مدل پردازش اطلاعات که یکی بر زمان و دیگری بر فرکانس تمرکز دارند قابل تلفیق در یک شبکه عصبی نیستند. از اینرو عملکرد آنها میان مراکز نیمکرۀ راست چپ تقسیم شده است: نیمکرۀ چپ با فعالیت اختصاصی برای درک زمانی و نیمکرۀ راست اختصاص یافته به درک ارتفاع صوت.
    این رویکرد از لحاظ تفاوتهای پایه ای پردازشی چارچوب های جدیدی برای موسیقی و زبان ترسیم می نماید. هر توالی از اصوات که در آن تفاوتهای هر چند جزئی در ارتفاع وجود داشته باشد نیمکرۀ راست را بیش از چپ درگیر میکند، خواه نام آن را کلام بگذاریم یا موسیقی یا هر چیز دیگر.
    البته این تئوری منتقدانی نیز دارد، کسانی که معتقدند دسته بندی و نامگذاری حائز اهمیت است چرا که افراد اصوات یکسانی را بسته به اینکه در قالب کلام یا موسیقی بدان گوش کنند به شکل های متفاوت تحلیل نموده و ادراک می کنند و این رویکرد نیز دانشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است.
    زاتور میگوید : وقتی مردم از من می پرسند جایگاه موسیقی در مغز کجاست؟ تنها پاسخ من این است که هر آنچه بالای گردن قرار دارد. من فکر می کنم بسیار با ارزش تر است که موسیقی را به اجزای تشکیل دهنده آن تفکیک کنیم و سپس به شناسایی مراکز مغزی برای هر جزء بپردازیم.




    ساختن چارچوب

    در حالیکه زاتور و همکارانش از موسیقی و کلام برای بررسی ادراک شنوایی استفاده میکنند، افرادی دیگر آنها را جهت مطالعۀ تحلیل های سطوح بالاتر شناختی به کار گرفته اند.
    پاتل Aniruddh Patel, PhD یکی از پژوهشگران انستیتوی La Jolla در کالیفرنیا میگوید : مقایسۀ موسیقی وعلوم اعصاب زبان استراتژی مفیدی در علوم شناختی است. این دو به اندازۀ کافی به هم شباهت دارند – هر دو متشکل از اجزای منفصلی هستند که با ترتیب خاصی به یکدیگر متصل می شوند تا توالی های متفاوت اما قابل مقایسه ای بسازند. این شباهتها به ما کمک میکند تا توصیفی برای فعال شدن مراکز مشترک حین گوش دادن به کلام و یا موسیقی بیابیم.
    در هر دو مورد شنونده «چهارچوب های زمانی» می سازد. در مورد کلام شنونده ساختاری ورای اسمها، افعال و سایر اجزای نحوی ایجاد می نماید و در موسیقی این ساختار ورای نتهای یک قطعه ساخته میشود. اما تفاوت اساسی در ساخت چارچوب ها نیست بلکه در فرایند بازیابی (representation) اطلاعات است.
    به نظر میرسد این ایده بتواند اختلافات میان مطالعات تصویربرداری عصبی و نوروسایکولوژی را حل نماید. آسیب به مناطق بازیابی اطلاعات مانند لوب تمپورال باعث ایجاد اختلال اختصاصی در مورد زبان یا موسیقی می شود، در حالیکه آسیب های مناطق پردازش (Processing) مانند لوب فرونتال اختلال در هر دو توانایی را به دنبال خواهد داشت. تئوری پاتل در شماره جولای مجله Nature Neuroscience (Vol. 6, No. (7 که به موسیقی و مغز اختصاص دارد، کاملا شرح داده شده است. وی در این مقاله متذکر شده که اگر به زبان و موسیقی به عنوان عناوینی بنگریم که ما به فرایندهای پیچیدۀ ذهنی، که اشتراک نیز دارند، داده ایم. در این صورت وجود اختلال درک موسیقی در فردی که اختلال در پردازش زبان دارد بعید به نظر نخواهد رسید.




    فراگیری نهان

    موسیقی مانند زبان ترکیب پیچیدهای از محرکهای شنوایی است ولی بر خلاف آن محتوایی غیر آشکار دارد. این تفاوت پایه ای، دانشمندان را به تفکر در مورد فراگیری نهان واداشته است، یعنی فرایندی که افراد بدون آنکه قادر به توضیح پدیده ای باشند آن را می آموزند.
    باربارا تیلمن (Barbara Tillmann) روانشناس و یکی از پژوهشگران مرکز ملی مطالعات علمی دانشگاه لیون میگوید:
    پژوهش در حوزۀ موسیقی دیدگاه جدیدی در مورد ساختارهای غیر کلامی و چگونگی ادراک آنها به ما می دهد به همین دلیل مطالعۀ موسیقی در کنار زبان جالب توجه است چرا که در زبان علاوه بر رویدادها و ارتباطات نحوی ساختارهای معنایی نیز وجود دارند.
    محققین دریافته اند که پردازش های پایه در یادگیری زبان و موسیقی مشترک میباشد. به عنوان مثال تیلمن و همکارانش مشاهده کرده اند که حتی افراد عادی و غیر موسیقیدان ادراک بسیار پیچیده ای از قواعد موسیقی دارند، درست مانند کودکی که زبان فرا میگیرد. وقتی
    این قواعد در قطعه ای موسیقی نقض شده باشند، آنها متوجه این اختلال می شوند اما با سرعت کمتری نسبت به موسیقیدان ها آن را در می یابند، مثل اینکه جمله ای با پایان غیرمنتظره شنیده باشند.
    این یافته ها در مجله روانشناسی تجربی Journal of Experimental Psychology: Human Perception and Performance (Vol.29, No.2) به چاپ رسیده است.
    گروه دیگری از دانشمندان به مطالعۀ مراحل یادگیری در چند ماه اول زندگی پرداخته اند. آنان به دنبال کشف زمان و چگونگی فهم موسیقی و زبان در کودکان هستند. به گفته کارولین پالمر (Caroline Palmer) یکی از روانشناسان دانشگاه اوهایو مطالعات گذشته نشان می دهند که نوزادان به ظریفترین تغییرات در کلام حساس هستند. پالمرو همکارانش سعی دارند دریابند که آیا این حساسیت به طور اختصاصی نسبت به کلام است یا بخشی از یک حساسیت کلی تر است که موجب تمایز، درک و یادآوری ویژگیهای مختلف صوتی میشود. نتایج این مطالعات که در Journal of Memory and Language (Vol.54, No.4) به چاپ رسیده حاکی از آن است که کودکان ده ماهه می توانند تشخیص قطعات موسیقی را بیاموزد. این فرآیند مشابه توانایی آنها در شناسایی صدای افراد میباشد. در بالغین شباهت دیگری بین کلام و موسیقی مشاهده می شود. اشتباهات کوچکی که حین صحبت کردن یا نواختن موسیقی – در کلمات یا نت ها – پیش می آید به آنچه فرد ناخودآگاه قصد گفتن یا نواختن آن را داشته مرتبط می باشد. (Journal of Experimental Psychology: Learning, Memory and Cognition, Vol. 19, No.2).
    دکتر ساندرا تروب (Sandra Treub) از روانشناسان دانشگاه تورنتو دریافته است که نوزادان به ابعادی از موسیقی حساس هستند که ارتباطی با کلام ندارد. به عنوان مثال آنها میتوانند کوک قطعات را تشخیص دهند حتی وقتی آن قطعه با کلیدهای دیگر یا با سرعتی متفاوت نواخته میشود. همچنین قطعاتی که بر اساس قواعد کلی و جهانی موسیقی ساخته شده است را بهتر درک می کنند ساختار موسیقی اقوام مختلف تفاوت های وجود دارد، به عنوان مثال در گام های ماژور و مینور، و شناخت این تفاوت ها نیاز به آموزش دارد. اما اغلب ما توانایی درک آنچه به طورکلی موسیقی نامیده میشود را داریم.




    اما چرا آشنایی با موسیقی اهمیت دارد؟

    تروب در شمارۀ جولای Nature Neuroscience (Vol. 6, No. (7 پاسخ می دهد که تأثیر موسیقی در ایجاد ارتباط بین جوامع و ملل مختلف کمتر از زبان نیست.
    ما از هوش و قدرت تحلیل برخورداریم، اما به جز انسان های نخستین نیز از ادراک متناسب با خود برخوردارند. آنچه موجب تمایزات و آنها فاقد آن هستند طبیعت کاملاً اجتماعی ماست و این دلیل و انگیزۀ اصلی استفاده ما از زبان و موسیقی میباشد.




    نوشتۀ اتین بنسون
    ترجمۀ دکتر بهنوش دشتی
    ویرایش توسط marzi_a1732 : Monday 13 July 2009 در ساعت 07:00 PM
    من از نـژادِ اهـــوراییــانِ آزادم / من از بهشتِ چو زندان، خوشم نمی آید
    اگر خدای نفهمد زبانِ پارسی ام / از آن خدای، به قرآن ! خوشم نمی آید

  2. 3 کاربر برای این پست از marzi_a1732 تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نسل امروز امانت دار خوبی برای موسیقی نیست
    توسط arian در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 63
    آخرين نوشته: Wednesday 27 January 2016, 04:01 PM
  2. تنوع موسیقیایی آمریکا
    توسط كيارش در انجمن سایر سبک ها
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: Thursday 6 January 2011, 12:26 PM
  3. مکاتب ادبی
    توسط sara در انجمن اصول و قواعد شعروترانه
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: Sunday 26 July 2009, 10:37 PM
  4. شاملو و موسيقی
    توسط Leon در انجمن پيوند شعر و موسيقي
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: Tuesday 19 August 2008, 12:49 PM
  5. موسیقی و کلام
    توسط Leon در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Wednesday 21 May 2008, 12:01 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •