لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 17 به 32 از 51

موضوع: معرفي و بررسي فلسفه فكري شعرا

  1. #17
    sahar98 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    21943
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,236
    1,128 بار تشکر شده در 428 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 90/0
    Given: 70/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوست عزیز من فکر کردم قرار با هم بحث کنیم راجع به اشعار سهراب ولی از شما خبری نیست.
    چرااااااا؟ خوب شما هم ادامه بدید که این بحث بسته نمونه.

    من/پرنده‌ای فراموشکارم/که آوازهای خوبی می‌خوانم/هربار فراموش می‌کنم با پرهایم/چه کاردستی‌های قشنگی ساخته‌اند/
    و هربار فراموش می‌کنم/چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام.

  2. #18
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سحر جان مطمئنی پست من خوندی؟!!
    من توش دو تا سوال مطرح کرده بودما... دوست داشتم هر چی که فکر می کنی راجع بهشون بگی...

    - ... که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است تجلی چه چیزی؟
    - ... مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند که به یک شعله به یک خواب لطیف شعله و خواب تفاوت های زیادی باهم دارند ولی چرا سهراب از اونا طوری استفاده می کنه که به نظر همسان بیان؟!!

    تازه یه سوال دیگه هم دارم که باشه بعد...!
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  3. #19
    sahar98 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    21943
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,236
    1,128 بار تشکر شده در 428 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 90/0
    Given: 70/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با نگاه دقيق به شعرهاي سهراب مي‌توانيم صميمانه اعتراف كنيم‌كه اين شاعر بزرگ ، با پايبندي به اصول اخلاقي، انساني و همدلي و همنوايي با همنوعان خود، آنها را سروده و براي همه غمها، شاديها، انگيزه‌ها ، انديشه‌ها، آمال و آرزوهايشان اهميت قائل شده‌است. در واقع، سهراب سپهري، براي همه تاريخها و همه اجتماعها سخن گفته است، شعر او از اين نظر شعري انساني و فرازماني است، چراكه او در افقي وسيعتر، نگران انسان و سرنوشت اوست.

    از نظر سهراب، انسان هيچگاه نمي‌تواند رمز و راز هستي را دريابدو همواره بين او و حقيقت فاصله وجود دارد. سهراب معتقد است، زشتي‌هاو زيبايي‌ها تابع نوع نگاه ماست، اگر با چشم پاك و بي‌غرض نگاه كنيم، همه چيز را زيبا خواهيم ديد. او عقيده دارد سختيها، مهمترين عامل سازندگي در زندگي انسان است و بايد خود را به فضايل اخلاقي، همچون سادگي، قناعت و سخت كوشي آراست و در سايه چنين ويژگيهايي به آرامش انديشيد.

    واما آغاز بحث:

    «پشت دریاها شهری است
    كه در آن پنجره‌ها رو به تجل‍ّی باز است
    بامها جای كبوترهایی است كه به فوارة هوش بشری می‌نگرند.
    دست هر كودك ده سالة شهر، شاخة معرفتی است
    مردم شهر به یك چینه چنان می‌نگرند
    كه به یك شعله، به یك خواب لطیف.
    خوب باید بگم که که همه ی شاعران اندیشمندان وحتی عوام همواره در جستجوی یک شهر آرمانی بوده اند شهر که در آن آرزوهای دور و درازشان و گاهی دور از تجسمشان را در آن باز یابند و این نکته در مورد سهراب نیز بیش از همه صدق میکند . سهراب همواره در اشعارش تلاش دارد آرمان شهر خود یا به تعبیر عامیانه تری مدینه ی فاضله ای را تجسم کند که شاید آرزوی زندگی در آن را داشت و با توجه به ویژگی های سهراب و به ویژه شیوه ی فکری وی میتوان این آرمان شهر را در اشعار او به وضوح دید. سهراب سعی میکند با کمک گرفتن از تمام عناصر طبیعت به توصیف این شهر رویای بپردازد. در آرمان شهر او همه ی موجودات وکائنات نقش دارند و خوبی بر همه چی حاکم است. و این نگاه زیبای اوست که به همه چی زیبایی میدهد و همه چیز را خوب تجسم میکند. در بند اول این شعر ابتدا شاعر به همه ی موجودات مژده ونوید یک شهر افسانه ای(آرمان شهر) را میدهد و در ادامه سهراب از باز شدن پنجره ها رو به سوی تجلی سخن میگوید و این یک توصیف زیبا از آرمان شهر اوست در واقع میگوید که در این شهر همه چیز رو به شکوفایی دارد و هیچ چیز ساکن و دلزده نیست و به نوعی همه در این شهر به حد کمال خود رشد میکنند. سهراب شاعری بود غوطه وردر دنیای شعر وهنر خویشکه به همه چیز رنگ شعر میدادو همه ی اشیائ برای او معنویت داشتند،در ژرفای هر چیز مادی فرو میرفتو به آن حیات معنوی میبخشید. گویی برای او تمام ذرات عالمدارای روح و عاطفه و احساس بودند. و زبان سپهری زبانی لطیف و ویژه ی خود اوست.
    ادامه ی مطلب به زودی خیلی خیلی زود






    من/پرنده‌ای فراموشکارم/که آوازهای خوبی می‌خوانم/هربار فراموش می‌کنم با پرهایم/چه کاردستی‌های قشنگی ساخته‌اند/
    و هربار فراموش می‌کنم/چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام.

  4. 2 کاربر برای این پست از sahar98 تشکر کرده اند:


  5. #20
    moein babayee آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    19140
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,300
    980 بار تشکر شده در 355 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    شاعر یعنی احساس، شاعر واقعا می شکنه!
    شاعر محیط اطرافش رو خیلی خوب می بینه همون طوری که تو پست قبل گفتم!

    حالا وقتی یک شاعر به دور دست اشاره کنه و یک چیزی رو در اونجا ببینه یعنی اون چیز رو نمی تونه اطراف خودش پیدا کنه!
    سهراب همون موقع داشته به آزادی اندیشه فکر می کرده! که نتیجش رو تو شعرش به عنوان خواب لطیف آورده!
    می خواسته بگه این جا نمی شه بدون استرس فکر کرد!

    می خواسته بگه اینجا مردم معرفت ندارن! حتی به کبوتر ها اجازه نمی دن روی بام خونه هاشون بشینن

    البته همه ی اینا نماده که من الان به خاطر اینکه اون موقعیت رو حس نکردم نمی تونم تحلیلش کنم و از همه مهم تر اونقدر فهم ادبی ندارم که بخوام نوشته های سهراب رو تحلیل کنم!

    ولی سهراب فقط یک خاصیت خیلی جالب داشته که اون رو متمایز با بقیه ی شاعر ها کرد و اون این بود که درک کرد موجودات اطرافش زندن! درک کرد گیاه درک می کنه! حس داره! و زندگی می کنه!

    الان کم تر کسی رو می شناسم که قبل از کاراش فکر کنه دیگه چه برسه به اینکه به زنده بودن اطرافش اعتقاد داشته باشه!

    یاعلی
    و بالاخره صبح شد!
    اما دیدین من هم فراموش شدم!!!!

  6. 2 کاربر برای این پست از moein babayee تشکر کرده اند:


  7. #21
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط moein babayee [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    سهراب همون موقع داشته به آزادی اندیشه فکر می کرده! که نتیجش رو تو شعرش به عنوان خواب لطیف آورده!
    می خواسته بگه این جا نمی شه بدون استرس فکر کرد!

    البته همه ی اینا نماده که من الان به خاطر اینکه اون موقعیت رو حس نکردم نمی تونم تحلیلش کنم !
    یاعلی
    مطمئنی که اون موقعیت حس نکردی؟!!! (چشمک)
    خوب بود مرسی تعبیر جدیدی بود ولی شخصا با تعبیرت از بخش „بام ها جای کبوتر هایی است...” مخالفم که فعلا چیزی نمی گم تا سحر عزیز بفیه تعبیراتشو بگه بعد حسابی می جنگیم!!! (چشمک)
    راستی سحر از تو هم خیلی خیلی ممنون، عالی بود
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  8. کاربران زیر از obvious به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #22
    moein babayee آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    19140
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,300
    980 بار تشکر شده در 355 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    من الان هنوز مملکتی که دارم توش زندگی می کنم رو نشناختم و حس نکردم بعد اون موقع رو حس کرده باشم؟

    گفتم این ها همشون نمادن! و من نمی دونم منظور شاعر از اونا چی بوده!
    اون رو با توجه به حرف سهراب گفتم (ظاهر حرفش)
    و بالاخره صبح شد!
    اما دیدین من هم فراموش شدم!!!!

  10. کاربران زیر از moein babayee به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  11. #23
    sahar98 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    21943
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,236
    1,128 بار تشکر شده در 428 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 90/0
    Given: 70/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    فرهنگ وا‍ژگان شعرسپهري از آسمان به زمين افتاده و سپهري پيش از آنكه اين واژه ها در كوچه ها و خيابان هاي ماتم زده و تاريك روشن بريزند و رنگ تعهد اجتماعي به خود بگيرند، آنها را درسبد واژه هاي خود ريخته، رنگ عرفان و اخلاق مدرن به آنها زده، صيقلي نو داده و با ذهن شفاف خود آميخته و آنگاه به تابلوهايي به اشكال مجرد در آورده است. سپهري در دهه 30 و 40 كه اوج خفقان هاي سياسي و اجتماعي بود و هنرمندان با زبان استعاره درآن روزگار ياس،‌ لولي وشانه سرود غم انسان سر مي دادند و جوي هاي خون از دشنه ي جلادان راه افتاده بود، حديث شقايق و زندگي و صلح سر مي داد. انگار „مردي كه در غبار گم شد” 16 را نديده بود و„در گلستانه”17 چيزي جز زمين نشئه شده از بركات الوهي را نمي ديد.



    شعر سهراب واقعيت را به همان شكلي كه هست، وا مي گذارد، بي آنكه چون روشنفكري دگرانديش
    آن را به بوته نقد بكشاند
    پشت دریاها (هجرت به سوی کمال)
    خداوند متعال در قرآن کریم به سیر و سفر آن چنان اهمیّت داده که فرایض نماز و روزه را از مسافر تمام نمی خواهد و با صدور فرامین ((سیروا فی الارض)) و ((هاجروا و جاهدوا)) از همه ی مسلمانان می خواهد که از جای برخیزند و سیر فیزیکی در آفاق داشته باشند. باشد که به آثار گذشتگان و امروز ملل جهان نگریسته، در تدارک زندگی بهتر و رفاه و کمال بیش تر باشند.
    پس سهراب که از زندگی در یک جا خسته شده و از طرفی‌ بیدارگر آگاهی که قهرمان خفته را بیدار و به حقایق آشنا سازد نیست، فریاد برآورده، می گوید: قایقی خواهم ساخت و سفری به پشت دریاها خواهم کرد. در آن شهری که پنجره ها رو به تجلی باز است و در دست کودک ده ساله ی‌ شهر شاخه ی معرفتی است و خاکش موسیقی احساس را می شنود و در آن شهر شاعران وارثان آب و خرد و روشنی اند.
    برداشت آزاد از چند کتاب و سایت های مختلف

    من/پرنده‌ای فراموشکارم/که آوازهای خوبی می‌خوانم/هربار فراموش می‌کنم با پرهایم/چه کاردستی‌های قشنگی ساخته‌اند/
    و هربار فراموش می‌کنم/چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام.

  12. 3 کاربر برای این پست از sahar98 تشکر کرده اند:


  13. #24
    sahar98 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    21943
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,236
    1,128 بار تشکر شده در 428 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 90/0
    Given: 70/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خوب اما به نظر من همونطور که در پستهای قبلی هم گفتم سهراب توی این شهر مدینه ی فاضله ی خودش رو تجسم میکنه و با عناصر طبیعت میامیزد. احساس لطیف سهراب اونقدر زیباست و آنقدر من رو به وجد میاره که همین احساس خوب هم برای برداشت مفهموم اشعار سهراب برای من کافیه خوب نگاه سهراب به زندگی و طبیعت و کائنات نگاه خیلی خاص و منحصر به فرد. من کم سواد و بی معرفت قادر به درکش نیستم. اما آرزومه که یک روزی همچین طرز تفکری به زندگی و عشق و خدا داشته باشم. من سعی میکنم با مطالعات بیشتر و تحقیق اطلاعات بیشتری راجع به سهراب به دست بیارم. به زودی برمیگردم و ادامه...

    من/پرنده‌ای فراموشکارم/که آوازهای خوبی می‌خوانم/هربار فراموش می‌کنم با پرهایم/چه کاردستی‌های قشنگی ساخته‌اند/
    و هربار فراموش می‌کنم/چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام.

  14. 3 کاربر برای این پست از sahar98 تشکر کرده اند:


  15. #25
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرسي سحرجان تعبيراي فوق العاده اي بود نگاه منو كه خيلي عوض كرد.
    معين توام خيلي عصباني هستيا!! برا قلبت بده!!! باعث كاهش طول عمر هم مي شه تازشم!!! تو گفتي اشاره به زماني داره كه توش نمي شده آزادانه فكر كرد و تو اين محيط رو تجربه نكردي! منم به طعنه در حاليكه اشاره به زمان حال داشتم گفتم مطمئني كه اين شرايط رو حس نكردي؟!!!
    اما در مورد قسمت „بام ها جاي كبوتر هايي است كه به فواره هوش بشري مي نگرند”
    من هميشه اينطوري فكر مي كردم :
    بام رو به خاطر ارتفاعش به عنوان نماد والاترين و بهترين جايگاه در نظر مي گرفتم، كبوتر رو نماد آزادي و رهايي (فعليت محبوب سهراب- البته از نظر من!) و عبارت „به فواره هوش بشري مي نگرند” هميشه براي من به معناي به سخره گرفتن عقل انسان براي رسيدن به غايت محبوب بوده و از تمام اينها به اين نتيجه مي رسيدم كه سهراب براي رسيدن به عرفان عشق رو به حكمت و يه جورايي دو دو تا چهارتاي عقلا ترجيح مي داده!! هر چند كه براي من خيلي سخته عرفان رو بدون حكمت تصور كنم! حالا ممنون مي شم برداشتم اصلاح كنيد اگر ناقص يا اشتباه يا ...
    ویرایش توسط obvious : Monday 11 January 2010 در ساعت 10:29 AM دلیل: فونت بد!!!
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  16. 2 کاربر برای این پست از obvious تشکر کرده اند:


  17. #26
    khalseh آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    22160
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    99
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    138
    232 بار تشکر شده در 86 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    Smile


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط obvious [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    مرسي سحرجان تعبيراي فوق العاده اي بود نگاه منو كه خيلي عوض كرد.
    معين توام خيلي عصباني هستيا!! برا قلبت بده!!! باعث كاهش طول عمر هم مي شه تازشم!!! تو گفتي اشاره به زماني داره كه توش نمي شده آزادانه فكر كرد و تو اين محيط رو تجربه نكردي! منم به طعنه در حاليكه اشاره به زمان حال داشتم گفتم مطمئني كه اين شرايط رو حس نكردي؟!!!
    اما در مورد قسمت „بام ها جاي كبوتر هايي است كه به فواره هوش بشري مي نگرند”
    من هميشه اينطوري فكر مي كردم :
    بام رو به خاطر ارتفاعش به عنوان نماد والاترين و بهترين جايگاه در نظر مي گرفتم، كبوتر رو نماد آزادي و رهايي (فعليت محبوب سهراب- البته از نظر من!) و عبارت „به فواره هوش بشري مي نگرند” هميشه براي من به معناي به سخره گرفتن عقل انسان براي رسيدن به غايت محبوب بوده و از تمام اينها به اين نتيجه مي رسيدم كه سهراب براي رسيدن به عرفان عشق رو به حكمت و يه جورايي دو دو تا چهارتاي عقلا ترجيح مي داده!! هر چند كه براي من خيلي سخته عرفان رو بدون حكمت تصور كنم! حالا ممنون مي شم برداشتم اصلاح كنيد اگر ناقص يا اشتباه يا ...
    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی / عشق داندکه دراین دایره سرگردانند
    سلام
    آفرين تعبير عالمانه اي بود.
    اما بزاريد سوالي مطرح كنم اگر با نظر سحر عزيز موافق هستيد كه آرمان شهر را در نظر دارد پس چرا باز اشاره به ناتواني مردم(بر طبق تفسير خودتان) دارد؟
    ویرایش توسط khalseh : Monday 11 January 2010 در ساعت 07:54 PM

  18. 3 کاربر برای این پست از khalseh تشکر کرده اند:


  19. #27
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خب شعر بعد من بگم، فقط ترخدا تنهام نذارید که راجع به این یکی هیچ فکری ندارم!!!

    نام شعر : خراب

    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور
    تا حرف من پذيرد آخر كه :زندگي
    رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.

    دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
    پايان شام شكوه ام.
    صبح عتاب بود.

    چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:
    اين خانه را تمامي پي روي آب بود.

    پايم خليده خار بيابان .
    جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.
    ليكن كسي ، ز راه مددكاري،
    دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.

    خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:
    كندي نهفته داشت شب رنج من به دل،
    اما به كار روز نشاطم شتاب بود.

    آبادي ام ملول شد از صحبت زوال .
    بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست
    تصوير جغد زيب تن اين خراب بود.

    خب چی می گید؟!!!
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  20. 2 کاربر برای این پست از obvious تشکر کرده اند:


  21. #28
    sahar98 آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    21943
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    463
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,236
    1,128 بار تشکر شده در 428 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 90/0
    Given: 70/1
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط obvious [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    مرسي سحرجان تعبيراي فوق العاده اي بود نگاه منو كه خيلي عوض كرد.


    معين توام خيلي عصباني هستيا!! برا قلبت بده!!! باعث كاهش طول عمر هم مي شه تازشم!!! تو گفتي اشاره به زماني داره كه توش نمي شده آزادانه فكر كرد و تو اين محيط رو تجربه نكردي! منم به طعنه در حاليكه اشاره به زمان حال داشتم گفتم مطمئني كه اين شرايط رو حس نكردي؟!!!


    اما در مورد قسمت „بام ها جاي كبوتر هايي است كه به فواره هوش بشري مي نگرند”


    من هميشه اينطوري فكر مي كردم :


    بام رو به خاطر ارتفاعش به عنوان نماد والاترين و بهترين جايگاه در نظر مي گرفتم، كبوتر رو نماد آزادي و رهايي (فعليت محبوب سهراب- البته از نظر من!) و عبارت „به فواره هوش بشري مي نگرند” هميشه براي من به معناي به سخره گرفتن عقل انسان براي رسيدن به غايت محبوب بوده و از تمام اينها به اين نتيجه مي رسيدم كه سهراب براي رسيدن به عرفان عشق رو به حكمت و يه جورايي دو دو تاچهارتاي عقلا ترجيح مي داده!! هر چند كه براي من خيلي سخته عرفان رو بدون حكمت تصور كنم! حالا ممنون مي شم برداشتم اصلاح كنيد اگر ناقص يا اشتباه يا ...
    نه دوست خوبم من با شما مخالفم. من موافق نیستم که میگید سهراب دو دو تای عقل رو ترجیح میده. اگه میشه راجع به این جلت یکم بیشتر توضبیح بدی من منظورتو بهتر درک کنم عزیزم تا شاید بهتر جاب بدم. ممنون

    من/پرنده‌ای فراموشکارم/که آوازهای خوبی می‌خوانم/هربار فراموش می‌کنم با پرهایم/چه کاردستی‌های قشنگی ساخته‌اند/
    و هربار فراموش می‌کنم/چه چیزهایی را فراموش کرده‌ام.

  22. کاربران زیر از sahar98 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  23. #29
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قبل از هر چیز از خلصه به خاطر تاخیر در جواب عذر خواهی میکنم من همین الان اتفاقی دیدم که پستشو تصحیح کرده و یک سوال مطرح کرده و اما پاسخ ...
    من هیچ منافاتی نمی بینم بین تصدیق برداشت سحر و برداشت خودم از ادامه شعر به همین خاطر یه بار دیگه تمام برداشتم به صورت کامل تشریح می کنم . فکر می کنم اینطوری سحرم جوابشو بگیره هرچند که اگر پست قبلی رو هم با دقت می خوند اساسا این سوال براش پیش نمی یومد.
    سهراب داره شهر آرمانی شو توصیف می کنه و اتفاق مهمی که تو این شهر می افته اینه که اونایی به بالاترین درجات می رسند که از هر قید و بندی آزاد هستند. منظورم از قید و بند تمامی افکاریست که زاده عقل بشر هستند و دلیلم هم قسمت „بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند” اگر به حرکت فوراه دقت داشته باشیم، می بینیم که توی هر حرکت تلاش می کنه که به بالا برسه اما هر بار بعد از هر صعودی یک سقوط رو هم به همراه داره و هرگز یک روند صعودی رو به بالا رو تجربه نمی کنه و مهمتر از اون هر فوراه وابسته به شتاب اولیه و ... فقط تا یه حدی می تونه بالا بره و تجربه بالاتر از اون همیشه براش غیر ممکن می مونه. حالا به نظر من تشبیه هوش بشری به فواره توسط سهراب نه تنها بی حکمت نیست که به نظرم تعبیر فوق العاده ای برای بیان ناتوانی ذهن انسان برای درک تمامی مراحل عرفان. من فکر می کنم سهراب می خواد بگه از یه جایی به بعد فقط باید دل سپرد و راهی شد...
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  24. 2 کاربر برای این پست از obvious تشکر کرده اند:


  25. #30
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خوب خدا رو شکر گویا خیلی هم اشتباه نکرده بودم!!! (چشمک)
    حالا موافقید بریم سراغ شعر بعدی؟ البته اگر فکر می کنید دیگه راجع به این شعر گفتنی تازه ای نداریم.
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  26. کاربران زیر از obvious به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #31
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور
    تا حرف من پذيرد آخر كه :زندگي
    رنگ خيالبر رخ تصوير خواب بود.
    به نظرم بیان شاعرانه فیزیک جدید به این معنی که چیزی به نام واقعیت وجود نداره!

    دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
    پايان شامشكوه ام.
    صبح عتاب بود.
    فکر کنم می خواد بگه زندگی همه جا یه جوره! بهتر بگم شاید می خواد بگه کیفیت زندگی مستقل از موقعیت جغرافیایی اون و ...

    چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:
    اين خانهرا تمامي پي روي آب بود.
    به نظرم بی ثباتی دنیا رو می گه ولی فکر می کنم نظر بیخودی دارم چون تمام دنیا قانونمند و چیزی که قانونمند بی ثبات نمی شه که! پس من نفهمیدم که سهراب چی می گه!!!



    پايم خليده خار بيابان .
    جز با گلوي خشك نكوبيدهام به راه.
    ليكن كسي ، ز راه مددكاري،
    دستم اگر گرفت، فريب سراببود.
    شاید می خواد بگه که همیشه بی آمادگی راهی سفر می شیم مثل سفری که هممون آغازش کردیم، اومدن به این دنیا و تو این سفر خیلی وقتا از همتاهای خودمون انتظار کمک داریم تو شرایطی که اصلا نباید اینطوری باشه چون هممون انسانیم و محصور در زمان و مکان(التبه نوع عادی بشر اینطوری که خدا رو شکر هممون عادیم!) پس چیزی که به عنوان کمک دریافت می کنیم اگر کمک رو راهی برای رهایی از مخمصه معنا کنیم تنها خیال باطلی از کمک نه کمک!! حدس می زنم این برداشتم خیلی اغراق آمیز باشه و تا حدود زیادی اشتباه

    خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:
    كندي نهفته داشت شب رنج من بهدل،
    اما به كار روز نشاطم شتاب بود.
    واضح دیگه! یعنی به ذهن من معنای پنهانی نمی رسه!!

    آبادي ام ملول شد از صحبت زوال .
    بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست
    تصوير جغد زيب تن اين خراب بود.
    این یکی رو هم اگه راست می گید خودتون بگید!!! (چشمک)
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  28. کاربران زیر از obvious به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  29. #32
    obvious آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    20962
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    نوشته ها
    578
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    438
    1,266 بار تشکر شده در 445 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    راستی بچه ها یه فکری کنید که چه جوری بقیه بچه هارم بکشونیم اینجا!! الان فقط سه چهار نفریم که داریم نظر می دیم و از عمده افکار را و برداشت ها بی بهره موندیم!!
    روزگار غریبی است نازنین
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...

  30. 2 کاربر برای این پست از obvious تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •