سلام دوستان
راستش به چند تا از آهنگا و کارای بچه ها گوش کردم به این نتیجه رسیدم که یک سری فوت و فنای نت نویسی رو خیلی ها یاد ندارن بزارین این متودا رو که خیلی تأثیر داره رو روی یک گام خیلی ساده -مثلا دو ماژور- پیاده کنم و بگم:
همون طور که می دونین گام های ماژور به صورت زیر ساخته می شن:
نت 8 ---نیم پرده---7---پرده---6---پرده---5---پرده---4---نیم پرده---3---پرده---2---پرده---1
و نتا به ترتیب از چپ به راست (تونیک - سوپر تونیک - مدیانت - ساب مدیانت - دومینانت - سوپر دومینانت - لیدینک نت (محسوس یا سنسیبل) - و اکتاو) نامیده می شن
حالا این نکته رو باید توجه داشت که یک موسیقی حتما باید با یکی از نت های (تونیک یا مدیانت و یا دومینانت) شروع و با نت اکتاو تموم بشه . اینو همه تقریبا می دونن حالا این وسط یک نت هست که واسه ی من خیلی جالبه و یکم شیطونه !!! اونم نت محسوسه ... حالا چراشو بگم:
اگه تو آثار بزرگ و اجراهای بزرگ دقت کرده باشین یک فضا های خالیه وجود داره که معمولا موسیقی بعد اون فضا تموم می شه یا خیلی غیر منتطره موسیقی ادامه پیدا می کنه اون فضا رو نت محسوس تولید می کنه چطوری بگم عین این می مونه شما یک مداد رو عمودی روی میز بزارین یک کم زمان می بره تا یا بیفته (موسیقی یک دفعه تموم بشه) یا یکم بازی کنه و عمودی وایسته! (موسیقی خیلی غیر منتظره ادامه پیدا کنه) این نت یک همچین وضعیتی رو خلق می کنه که به موسیقی مون روح می ده
مثال :
گام دو ماژور : Do... Re... Mi... Fa... Sol... La... Si... Do
نت هایی که می شه باهشون موسیقی رو شروع کرد : Do, Mi, Sol
تنها نتی که به موسیقی پایان می ده : Do
نت محسوس این گام : ُSi
اگه با دقت تو کارا -مخصوصا کارای راک و اون دم دمایی که موسیقی می خواد تموم شه- گوش بدین این نت رو احساس می کنین و این وضعیت رو که شنونده رو تویه یک موقعیت بلا تکلیفی قرار می ده رو درک می کنین و حرفم رو می فهمین!
نکته ی آخر که خیلی مبتدیانس اینه که تو گاما جا انگشتا رو خیلی خوب یاد داشته باشین دیگه اصلا بداهه زنی (اگه درست نوشته باشمش) تو خونتون جریان پیدا می کنه چون اگه گام رو بدونین هر موسیقی رو با نت های اون گام همین طوری بزنین خودش یک پا شکل موسیقی می گیره -مخصوصا اگه تو گروه باشین و از یک گام همه بداهه بزنن-
این نکته ها رو فعلا داشته باشین تا یادم بیاد و باز بزارم
موفق باشید
یک مسأله ی خیلی مهم دیگه که یادم بگم اینه که سعی کنین موسیقی رو لایت بسازین هم خیلی آسون تره هم واسه مخاطب قابل درک تره!
یک کار دیگه که معمولا بچه های کلاسیک کار این کارو می کنن اینه که بیاین یک نت پاپ رو با الگوی یک نت کلاسیک به کلاسیک تبدیل کنین
مثلا : نت سلطان قلب ها رو بیاین بهش الگوی کلاسیک بدین : برای مثال تو ضرب اولش یک نت باس اضافه کنین (سل رو تبدیل کنین به مثلا سل + آزاد 6 بزنین) و همین طوری با یک الگوی کلاسیک برین جلو بعد عین آکورد نویسی می آد تو دستتون که مثلا با x چه نتی زیبا تر قرار می گیره اینم یادتون باشه که از تو گام خارج نشین
یک کار دیگه که خیلی کمک می کنه هم نوازیه همین طوری با دوستاتون جمع شین و یک گام رو نشون کنید و از خودتون تو اون گام بزنین بعد کم کم دستتون می آد و جا می افتین
اون موردی که گفتم از یک الگو پیروی کنید خیلی مهمه از نت محسوس بهتر نتیجه می ده اولش عجیبه ولی بعد کم کم خوب می شه
موفق باشید
(اول تشکر بابت پاسختون به تایپک من)
با احترام
من به محض این که این نوشتون رو خوندم، مثال نقضی براتون تدارک دیدم. به چه صورت میخوایدش؟ pdf؟ midi؟ آهنگ؟ عکس؟ من صدتا دیگه هم بخوای از این چیزا برات درست میکنم. تا هم شما هم بقیه بدونن، موسیقی ریاضی نیست که فقط یک راه و یک جواب مطلق داشته باشه.
موسیقی هنره و مستقیماً از احساس آدم نشأت میگیره.
تا حالا فکر کردی این قواعد دست و پا گیر موسیقی از کجا پیداشون شده؟ هنرمندای (واقعی) زیادی، آهنگها ساختند بدون این که از این قواعد بهره ببرند تا این که این قواعد بوجود اومده. (سالهای خیلی دور، قبل از پیدایش این قواعد)
الفبای موسیقی برای داشتن یک خط برای زبان موسیقی کفایت میکنه. (اول مردم حرف زدن یاد گرفتن، بعد خط رو اختراع کردند، خیلیها بیسوادند ولی حرف میزنند، شاید هم بهتر از من و شما) حالا اینو با موسیقی مقایسه کنید. این دستور زبانها رو زیاد مدّ نظر قرار ندید. چون خودشون براساس استفاده گذشتگان بوجود اومده. تکرار اونها هنرمندای خوبی نمیسازه، مقلدهای خوبی میسازه.
بد میگم، بگو بد میگی..
من فقط نمیدونم چجوری باید این نظرمو (چه درست، چه فرضاً غلط) به گوش بقیه برسونم!
موسیقی رو باید درک کرد، اینم که میگی آهنگ بعضی از دوستان غلط املایی داره، دلیلش اینه که اونا موسیقی رو درست درک نکردن.
میبینی؟ من بالا نوشتم درک نکردن به جای درک نکردند یا میگم « یه » آهنگساز. تو قواعد زبان فارسی باید بگی « درک نکردهاند » ، « یک » ولی ما تو حرفامون حتی تو نوشتن چی استفاده میکنیم؟
حالا باز بگو بد میگی...! (البته من قبل از این که شما بگی، پیش دستی کردم گفتم!)
(ببخشید، جسارتاً یه سؤال شخصی، شما همشری ما نیستی؟ تو یکی از تایپکها به نظرم میاد یه چیزایی دیدم)
نوشته اصلی توسط smile2life[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
جناب معین آقا؛
(اول تشکر بابت پاسختون به تایپک من)
با احترام
من به محض این که این نوشتون رو خوندم، مثال نقضی براتون تدارک دیدم. به چه صورت میخوایدش؟ pdf؟ midi؟ آهنگ؟ عکس؟ من صدتا دیگه هم بخوای از این چیزا برات درست میکنم. تا هم شما هم بقیه بدونن، موسیقی ریاضی نیست که فقط یک راه و یک جواب مطلق داشته باشه.
موسیقی هنره و مستقیماً از احساس آدم نشأت میگیره.
تا حالا فکر کردی این قواعد دست و پا گیر موسیقی از کجا پیداشون شده؟ هنرمندای (واقعی) زیادی، آهنگها ساختند بدون این که از این قواعد بهره ببرند تا این که این قواعد بوجود اومده. (سالهای خیلی دور، قبل از پیدایش این قواعد)
الفبای موسیقی برای داشتن یک خط برای زبان موسیقی کفایت میکنه. (اول مردم حرف زدن یاد گرفتن، بعد خط رو اختراع کردند، خیلیها بیسوادند ولی حرف میزنند، شاید هم بهتر از من و شما) حالا اینو با موسیقی مقایسه کنید. این دستور زبانها رو زیاد مدّ نظر قرار ندید. چون خودشون براساس استفاده گذشتگان بوجود اومده. تکرار اونها هنرمندای خوبی نمیسازه، مقلدهای خوبی میسازه.
بد میگم، بگو بد میگی..
من فقط نمیدونم چجوری باید این نظرمو (چه درست، چه فرضاً غلط) به گوش بقیه برسونم!
موسیقی رو باید درک کرد، اینم که میگی آهنگ بعضی از دوستان غلط املایی داره، دلیلش اینه که اونا موسیقی رو درست درک نکردن.
میبینی؟ من بالا نوشتم درک نکردن به جای درک نکردند یا میگم « یه » آهنگساز. تو قواعد زبان فارسی باید بگی « درک نکردهاند » ، « یک » ولی ما تو حرفامون حتی تو نوشتن چی استفاده میکنیم؟
حالا باز بگو بد میگی...! (البته من قبل از این که شما بگی، پیش دستی کردم گفتم!)
(ببخشید، جسارتاً یه سؤال شخصی، شما همشری ما نیستی؟ تو یکی از تایپکها به نظرم میاد یه چیزایی دیدم)
موافقم با نظرت اساسی خیلی از موزیسین های بزرگ هم این قواعد رو گاهی زیر پا میزارن مثل پینک فلوبد که خودشون میگفتن تو نوشتن آهنگ ها گاهی از روش هایی استفاده میکردن که در نگاه اول مسخره به نظر میومد
یا متالیکا تو آلبوم عدالت برای همه خود کرک میگفت دیگه نمیدونستم چه طور پارت های گیتار رو بنویسم ساز رو دست گرفتم هر چی به ذهنم میومد چه غلط چه درست میزدم بعد رو اونها کار کردم
قبل از هر چیز ممنون از doorsfan عزیز که از ما طرفداری کردند! باز خوبه شماها هستید از ما طرفداری کنید، همه که رفتن تو جبهه مخالف! دستت درد نکنه، مثالهای خوبی زدی.
دوست من شاید به ظاهر موسیقی ریاضی نباشه ولی اون بخشی از مغز که ریاضیات رو تجزیه می کنه تو تجزیه و تحلیل هنره موسیقی خیلی دخالت داره!
حالا خارج از نظر شخصی من از خیلی ها هم شنیدم که موسیقی با ریاضی ارتباط خیلی مستقیمی داره!
بله شما درست میگی، تو یه چیزایی حق با شماست، ولی نتونست منو قانع کنه.
اینا رو منم میدونم، ولی ربطی به حرفی که زدم نداشت. مغز از همون قسمت استفاده میکنه، ولی من گفتم چرا فرضاً حتما باید آخرین نت شما اکتاو باشه؟
موسیقی حتما باید با یکی از نت های (تونیک یا مدیانت و یا دومینانت) شروع و با نت اکتاو تموم بشه . اینو همه تقریبا می دونن
ببخشید، بعضی از حرفاتون رو متوجه نشدم که بخوام جواب بدم. ولی با توجه به اینی که شما میگی:
این عین این می مونه که من می خوام خونه بسازم برم دنیال کشف یک چیزی که اسکلت ساختمونم رو تشکیل بده! (آهن) چه کاریه وقتی گذشته ها آهن رو کشف کردن من دوباره برم دنبال کشف یک چیزی با این مشخصات!
خب، پس با این حساب ما دیگه اصلاً نباید آهنگ بسازیم، هر چی بقیه ساختن خوبه دیگه، ما همونا رو استفاده کنیم.
برایان تریسی، اون خیلی چیزا رو تجربه کرد، همین طور از نظر و تجربه بقیه استفاده کرد و اومد تجربیاتش رو در غالب کتاباش گفت. شما هم میگی ایرانیا دم از استفاده از تجربه میزنن در صورتی که عمل نمیکنن.
این در هر موردی جواب میده جز هنر. چون هنر باید از خلاقیت بیاد.
من دوست ندارم بشینم از تجربه بقیه استفاده کنم، میخوام خودم تجربه کنم. حتی اگه به ضررم تموم بشه. (منظورم این نیست که در این راه شهید بشم!) میدونم خیلیهای دیگه هم همین نظر رو دارن.
چرا موازارت؟ چرا بتهوون؟ چرا ونگک؟ چرا انیشتین؟ چرا ادیسون معروف شدند؟ چون از کسی تقلید کردند؟ خود این آهنگسازهای قدیمی آهنگهای کی رو بازسازی کردن تا به اینجا رسیدند؟ تا این قدر معروف شدند؟ ببخشید الان وقت تحقیق در این مورد رو ندارم تا بخوام برات مثال روشن بزنم. خودت بیشتر از من راجع به اونا میدونی. فقط یه جا خوندم یکی از اینا از بچگی باباش میبردتش مجالس تا پیانو بزنه، اون با تمرین و خلاقیت خودش به اینجا رسیده.
شما نظراتت قابل احترامه، خودتم همین طور، من قصد جسارت یا بیادبی ندارم و نمیخوام چیزایی رو که شما یاد گرفتی، آموزش دیدی رو نفی کنم. ولی میگم هنر کمیاگریه، باید چیزایی جدیدی از دلش در بیاری. چیزای جدید کشف کنی، خودت امتحان کنی، موازارت باشی، نه کسی که همون کار اون رو انجام داده. این که بخوای بری سر کلاس و آهنگ موازارت و بتهوون رو بزنی و اونو یاد یاد بگیری، خب نتیجش هم همینی که الان هست میشه، آهنگهای ما یا همه مثل همه، یا اصلاً آهنگ نیست! (این بیشتر در مورد کسایی که آموزش ندیدن!)
اینه که موسیقی ما پیشرفت نمیکنه، باید به محض این که یاد گرفتی، خودت بزنی، نت خودت رو... از ابتدا جلوی خلاقیتت رو نگیری، سلیقهات رو موازارتی نکنی! تو خارج هم فکر نکنم از اول بشینن آهنگ اینو اونو بزنن، مداد میدن دست بچه میگن بکش، هر چی دوست داری، اصلاً خط خطی کن، آسمون رو قرمز بکش. اون بچه بعداً نقاش بزرگی میشه.
سرتون رو درد نیارم. چون خیلی دراین باره حرف دارم، بخوام بگم یک کتاب میشه.
فقط یه چیز رو بگم: من قبل از اینکه آهنگسازی رو یاد بگیرم، آهنگ گوش کن حرفهای بودم، آهنگها رو درجه بندی میکردم، هر آهنگی رو دوست نداشتم. کاملاً حسّی. اما از وقتی یاد گرفتم، خیلی از آهنگایی رو که اون موقع دوست داشتم، دیگه ندارم. چی عوض شده؟ آهنگا که همونان. فقط من چون موسیقی یاد گرفتم و میبینم یه نت کج گذاشته شده، دیگه دوستش ندارم! الان آهنگی رو بیشتر دوست دارم که نت بیشتری داشته باشه! چرا چون دیگه موسیقی یاد گرفتم!!! نت نداره؟ فقط ریتمه؟ آشغاله، به درد نمیخوره که!!
به چه درد میخوره؟ من دوست دارم از همون آهنگا لذت ببرم، چرا چون فکر میکنم این آهنگ نت نداره پس قشنگ نیست؟ در صورتی که این آهنگ مورد علاقم بوده...
به پیوست یک عدد عکس برای شما ارسال میشه، (همون که گفتم) تمام قواعد رو هم به هم ریختم، اگه زشته، بگو تا من باشم دیگه پامو طرف موسیقی نذارم!
قربان ذهن پر قاعدهات!
واسه این یک مثال نقض بیار! هر قطعه ای رو که نگاه کتی با اکتاو تموم می شه
واسه ی این مورد می تونی بری یقه ی اون تئوری نویسای موسیقی رو بگیری من به خدا بی تقصیرم!
همه که رفتن تو جبهه مخالف!
فعلا که طرفدارای تو از من بیش تر بوده!
خب، پس با این حساب ما دیگه اصلاً نباید آهنگ بسازیم، هر چی بقیه ساختن خوبه دیگه، ما همونا رو استفاده کنیم.
این حرفت دیگه خیلی چیز بود! -با ریاضی جوابت رو می دم- تو تابع یک چیزی داریم به نام دامنه دو تابع برابرم دامنه های یکسان دارن، این حرفی که زدی یک دامنه داشت حرفی که من زدم یکی دیگه 180 درجه متفاوت بودن!
من دارم در مورد مواد اولیه و اصولش حرف می زنم نه در مورد ساختن و این مقوله ها
دقیقا عین رابطه ی فرهنگ و زندگی می مونه من می گم باید با فرهنگ از پیش تعیین شده زندگی کنیم تو می گی حالا که فرهنگ رو بقیه تعریف کردن اصلا ما چرا زندگی کنیم؟! ؟
این در هر موردی جواب میده جز هنر. چون هنر باید از خلاقیت بیاد.
پس اگه این طوریه نباید تو دانشگاهای دنیا رشته ای به نام هنر باشه اصلا ما نباید معلمی بگیریم تا بیاد به ما فلان هنر رو یاد بده باید خودمون بیام مثلا گیتار رو انقدر بزنیم تا یک چیزی در بیاد دیگه؟ این به نظرت درسته!
من دوست ندارم بشینم از تجربه بقیه استفاده کنم، میخوام خودم تجربه کنم. حتی اگه به ضررم تموم بشه. (منظورم این نیست که در این راه شهید بشم!) میدونم خیلیهای دیگه هم همین نظر رو دارن.
شما ها و خیلی های دیگه پس برین لطفا کل این تاریخ n ساله رو تجربه کنین تا بتونین تو قرن 20م زندگی کنید!
چرا موازارت؟ چرا بتهوون؟ چرا ونگک؟ چرا انیشتین؟ چرا ادیسون معروف شدند؟ چون از کسی تقلید کردند؟ خود این آهنگسازهای قدیمی آهنگ های کی رو بازسازی کردن تا به اینجا رسیدند؟ تا این قدر معروف شدند؟
در این مورد نظر خیلی خوبی دادی حق با تویه!
ولی اینم در نظر داشته باش که از هر چند نفر یکی می شه بتهون؟!
این همه هستن که دکترای موسیقی دارن پس چرا فقط یکی شون می شه لیلی افشار؟
ببین یک مثال خیلی طابلو محسن نامجوی نمی دونم تا حالا زدنش رو از نزدیک دیدی؟ اصلا یاد نداره سه تار بزنه! گیتار رو عین سه تار می زنه! یک شوتی بود تا اینکه رفت پیش عبدی بهروان فر و گرایلی و ... اونا اومدن بهش تجربشون رو گفتن تا آلبوم کولاک ترنجش در اومد نامجو از بچگیش گوشی ساز می زده و بدون کمک کسی رفت جلو (بیخیال باباش) با خلاقیتش تونست یک تحول تو موسیقی سنتی ایران بوجود بیاره ولی کی(چه وقت) جرقه خورد وقتی که 10 سال زندگی چند نفر رو تو دوران سربازیش رو خودش پیاده کرد
تو خارج هم فکر نکنم از اول بشینن آهنگ اینو اونو بزنن، مداد میدن دست بچه میگن بکش، هر چی دوست داری، اصلاً خط خطی کن، آسمون رو قرمز بکش. اون بچه بعداً نقاش بزرگی میشه.
طور خدا بیخیال... اگه این طوری پیش بریم نیازی به قیامت نداریم دنیا خودش می ره رو هوا
سیستم اکثر کشورا این طوریه که می آن 6 سال اول تحصیل رو بدون نمره فقط برای تعیین مهارت طرف با شرایطی که بشه توش خلاقیت رو نشون داد -ولی نه دیگه اسمون رو قرمز بکشه! - می زارن بعد 6 ساله دوم فقط تو اون رشته پرورشش می دن که شکر خدا بالاخره اینا هم فهمیدن باید این طوری بشه، حالا چی از کار در می آد دیگه الله اعلم!
فقط یه چیز رو بگم: من قبل از اینکه آهنگسازی رو یاد بگیرم، آهنگ گوش کن حرفهای بودم، آهنگها رو درجه بندی می کردم، هر آهنگی رو دوست نداشتم. کاملاً حسّی. اما از وقتی یاد گرفتم، خیلی از آهنگایی رو که اون موقع دوست داشتم، دیگه ندارم. چی عوض شده؟ آهنگا که همونان. فقط من چون موسیقی یاد گرفتم و میبینم یه نت کج گذاشته شده، دیگه دوستش ندارم! الان آهنگی رو بیشتر دوست دارم که نت بیشتری داشته باشه! چرا چون دیگه موسیقی یاد گرفتم!!! نت نداره؟ فقط ریتمه؟ آشغاله، به درد نمیخوره که!!
الان شما با حرفای خودتون نظر من رو تأیید کردین!
پس یک قبول داری که یک مجموعه ی نظام منده و همین طوری وردمبیلی نیست و نمی شه از روی فقط احساسات هنر رو پیاده کرد
به پیوست یک عدد عکس برای شما ارسال میشه
خوب این قطعه که تضادی با حرفای من نداشت با تونیک شروع شده با اکتاوم تموم شده مشکل گامم که نداره، نمی دونم کجاش رو می گی که نمی خونه!
ما باید تو موسیقی نو آوری کنیم نه اینکه تقلید کنیم.
سلام خوبی؟
من به خدا نمی گم نوآوری نکنین!
خیلی ممنون دوستان منتظر نظراتتون هستم
ویرایش توسط moein babayee : Wednesday 16 December 2009 در ساعت 02:27 PM
آقا معین من بیخیال شدم، آقا شما راست میگی. منم بهت حق میدم. و چون این تایپک شما جای کل کل کردن در مورد این قضیه نیست، پس من فقط یه چنتا چیز بگم، بعد بی خیال دیگه. شما آموزشتو ادامه بده. منم سعی میکنم از شما یاد بگیرم.
خب، اگه آخر آهنگی با اکتاو تموم نشه، شما رو تو خماری بذاره و بلاتکیلف هم بمونی جالب میشه، من اینو تو شعر شنیدم. بد در نیومده. فک کنم مال شادمهر عقیلی بود.
فعلا که طرفدارای تو از من بیش تر بوده!
اینا دلشون به حال من سوخته، میخواستن من ضایع نشم. دستشون هم درد نکنه. اگه این بحث رو جای دیگهای ادامه بدیم، میبینی که طرفدارای شما بیشتره.
شما ها و خیلی های دیگه پس برین لطفا کل این تاریخ n ساله رو تجربه کنین تا بتونین تو قرن 20م زندگی کنید!
ولی من بدون آموزش رسمی، تا خطوط حامل، کلید، نتها رو یاد گرفتم. آهنگ ساختم. حالا شما میگی آهنگت آهنگ نیست، اون یه بحث دیگست.
الان شما با حرفای خودتون نظر من رو تأیید کردین!
میخواستم اینو بگم که همون موقع بهتر موزیک گوش میدادم تا الان. بهتر میفهمیدم، چون آهنگ رو درک میکردم، نه این که نتها رو بشمرم.
خلاصه دیگه، زیاد نمیخوام بحث کنم. اگه کس دیگهای چیزی میخواد بگه. من فقط دوست داشتم در این مورد با یکی مثل شما صحبت کنم، و نظرشو بدونم.
این حرفا چیه! این تاپیک داشت خاک می خورد که به لطفت دوباره اومد بالا!
اتفاقا این بحث ها لازمه حالا یا نظر من غلطه یا شما و این باید درست بشه
من پیشنهاد می کنم ادامه بدیم تا به یک نتیجه برسیم تا اینکه یک طرفه بزاریمش کنار
اگه دوستای دیگه ام شرکت کنن خیلی بهتر می شه
خلاصه هر طور مایلی، اینا نظر شخصی من بودن و ازشون فقط دفاع کردم
شرمنده اگه به عقایدت توهینی شد!
خوشحال می شم بحث به یک جایی برسه، حالا چه تو این تاپیک چه جای دیگه ای!
نوشته اصلی توسط smile2life[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
قبل از هر چیز ممنون از doorsfan عزیز که از ما طرفداری کردند! باز خوبه شماها هستید از ما طرفداری کنید، همه که رفتن تو جبهه مخالف! دستت درد نکنه، مثالهای خوبی زدی.
بله شما درست میگی، تو یه چیزایی حق با شماست، ولی نتونست منو قانع کنه.
اینا رو منم میدونم، ولی ربطی به حرفی که زدم نداشت. مغز از همون قسمت استفاده میکنه، ولی من گفتم چرا فرضاً حتما باید آخرین نت شما اکتاو باشه؟
ببخشید، بعضی از حرفاتون رو متوجه نشدم که بخوام جواب بدم. ولی با توجه به اینی که شما میگی:
خب، پس با این حساب ما دیگه اصلاً نباید آهنگ بسازیم، هر چی بقیه ساختن خوبه دیگه، ما همونا رو استفاده کنیم.
برایان تریسی، اون خیلی چیزا رو تجربه کرد، همین طور از نظر و تجربه بقیه استفاده کرد و اومد تجربیاتش رو در غالب کتاباش گفت. شما هم میگی ایرانیا دم از استفاده از تجربه میزنن در صورتی که عمل نمیکنن.
این در هر موردی جواب میده جز هنر. چون هنر باید از خلاقیت بیاد.
من دوست ندارم بشینم از تجربه بقیه استفاده کنم، میخوام خودم تجربه کنم. حتی اگه به ضررم تموم بشه. (منظورم این نیست که در این راه شهید بشم!) میدونم خیلیهای دیگه هم همین نظر رو دارن.
چرا موازارت؟ چرا بتهوون؟ چرا ونگک؟ چرا انیشتین؟ چرا ادیسون معروف شدند؟ چون از کسی تقلید کردند؟ خود این آهنگسازهای قدیمی آهنگهای کی رو بازسازی کردن تا به اینجا رسیدند؟ تا این قدر معروف شدند؟ ببخشید الان وقت تحقیق در این مورد رو ندارم تا بخوام برات مثال روشن بزنم. خودت بیشتر از من راجع به اونا میدونی. فقط یه جا خوندم یکی از اینا از بچگی باباش میبردتش مجالس تا پیانو بزنه، اون با تمرین و خلاقیت خودش به اینجا رسیده.
شما نظراتت قابل احترامه، خودتم همین طور، من قصد جسارت یا بیادبی ندارم و نمیخوام چیزایی رو که شما یاد گرفتی، آموزش دیدی رو نفی کنم. ولی میگم هنر کمیاگریه، باید چیزایی جدیدی از دلش در بیاری. چیزای جدید کشف کنی، خودت امتحان کنی، موازارت باشی، نه کسی که همون کار اون رو انجام داده. این که بخوای بری سر کلاس و آهنگ موازارت و بتهوون رو بزنی و اونو یاد یاد بگیری، خب نتیجش هم همینی که الان هست میشه، آهنگهای ما یا همه مثل همه، یا اصلاً آهنگ نیست! (این بیشتر در مورد کسایی که آموزش ندیدن!)
اینه که موسیقی ما پیشرفت نمیکنه، باید به محض این که یاد گرفتی، خودت بزنی، نت خودت رو... از ابتدا جلوی خلاقیتت رو نگیری، سلیقهات رو موازارتی نکنی! تو خارج هم فکر نکنم از اول بشینن آهنگ اینو اونو بزنن، مداد میدن دست بچه میگن بکش، هر چی دوست داری، اصلاً خط خطی کن، آسمون رو قرمز بکش. اون بچه بعداً نقاش بزرگی میشه.
سرتون رو درد نیارم. چون خیلی دراین باره حرف دارم، بخوام بگم یک کتاب میشه.
فقط یه چیز رو بگم: من قبل از اینکه آهنگسازی رو یاد بگیرم، آهنگ گوش کن حرفهای بودم، آهنگها رو درجه بندی میکردم، هر آهنگی رو دوست نداشتم. کاملاً حسّی. اما از وقتی یاد گرفتم، خیلی از آهنگایی رو که اون موقع دوست داشتم، دیگه ندارم. چی عوض شده؟ آهنگا که همونان. فقط من چون موسیقی یاد گرفتم و میبینم یه نت کج گذاشته شده، دیگه دوستش ندارم! الان آهنگی رو بیشتر دوست دارم که نت بیشتری داشته باشه! چرا چون دیگه موسیقی یاد گرفتم!!! نت نداره؟ فقط ریتمه؟ آشغاله، به درد نمیخوره که!!
به چه درد میخوره؟ من دوست دارم از همون آهنگا لذت ببرم، چرا چون فکر میکنم این آهنگ نت نداره پس قشنگ نیست؟ در صورتی که این آهنگ مورد علاقم بوده...
به پیوست یک عدد عکس برای شما ارسال میشه، (همون که گفتم) تمام قواعد رو هم به هم ریختم، اگه زشته، بگو تا من باشم دیگه پامو طرف موسیقی نذارم!
قربان ذهن پر قاعدهات!
سلام متاسفانه صحبت هاتون دچار تناقض هست.
شما در جایی می گویید که هستند کسانی که بدون علم خواندن و نوشتن بهتر از من و شما حرف می زنند و از این مثال (نادرست) نتیجه می گیرید که: پس برای ساختن آهنگ می شود هر کاری انجام داد بدون هیچگونه اصول و قوانین!
برای اینکه متوجه اشتباه و تناقضتان بشوید از مثال غلط خودتان استفاده می کنم: فرض کنید کسی به جای اینکه بگوید (توانا بود هر که دانا بود) بگوید (وانا ت که هر نا دا ود ب!!) دقت کنید اینکه کسی سواد (خواندن و نوشتن) ندارد و یا استاد (ادبیات) نیست دلیل نمی شود که تمام قوانین را نقض کند و جمله غلط دوم را بگوید. ما شاید استاد ادبیات نباشیم اما: ((ناخوداگاه)) قوانین بین کلمات را رعایت می کنیم و صحیح صحبت می کنیم.
پس قوانینی بین نت های گام وجود دارد که خوداگاه یا ناخوداگاه ملزم به پایبندی به آنها هستیم و اگر چنین نکنیم بر خلاف طبیعت (خودمان) برخورد کردیم مثل جمله بهم ریخته ای که مثال زدم. (دقت کنید که من هم حرف زدن را با موسیقی مقایسه کردم مثال خودتان)
بله در تاریخ موسیقی آهنگسازان زیادی بودند که خواستند این قوانین را عمدا نقض کنند و سبک هایی هم به وجود آمد (مثل سیک آتونالیسم سریالیزم پلی کرد و ...) اما به جرات می گویم که همه آنها شکست خوردند و جز نامی از آنها باقی نمانده است دلیل آن رفتار بر خلاف طبیعت و قوانین بدیهی آن بوده.
موسیقی که دارای هسته تنال باشد قطعا دارای گام است و در این گام نت محسوس همونطوری که معیین عزیز گفت همیشه همین نقش رو داره و نت تونیک هم حس پایان رو داره نه اینکه ما به زور بخوایم چیزی رو که (هست) و اختراع (نشده) انکار کنیم
حالا شما می تونی صدتا که هیچ هزارتا مثال نقض بیاری و به جای توانا بود هرکه دانا بود بگی (بود که هر نادا واتا نا بو) و در مثال تقض دیگر بگویی (نا نا دا تو بو هر که ...) ولی این مثال نقضی برای اینکه (موسیقی قانونمند است) نیست بلکه اینها مثالهای نقضی برای (خود شما ست که جزوی از همین نظم پیچیده و قانونمند جهان هستی هستین)
در ضمن یکی از دوستان موسیقی متال رو مثال زده بود! کی گفته که این موسیقی (بی قانونه؟؟) می خواین ثابت کنم که این موسیقی هم دارای هسته تنال و هارمونی هست؟؟؟
نوشته اصلی توسط alone_composer[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
نو آوری با بی قانونی و بر خلاف طبیعت رفتار کردن خیلی خیلی فرق داره.
بتهوون هم نوآوری کرده. (مثلا ممنوعیت پنجم های موازی رو نقض کرده) ولی نمیشه به (هر صدایی) موسیقی گفت.
--------------------------
بله دوست عزیز من با نظر شما موافقم.
ولی انسان برای نو آوری و خلق اثاری متفاوت باید خیلی قانون هارو زیر پا بگزاره و در صورت موفقیت اونو اجرا کنه.
من نمیخواستم این مثالو بزنم ولی مجبور شدم.
شما دقت کنید توی کار پارمیدا که با ساسان یافته(ساسی مانکن) و علی شمس(علیشمس) کار کردیم کار خیلی وحشت ناک زیبا شد بخاطر نو آوری که در ریتم سازی اون کار انجام دادیم البته هانی و مانی هم در این نو آوری سهیم بودن. یا مثل کار بدو بدو که با ساسان کار کردیم. شما به نو آوری ریتم کار دقت کنید.
همیشه متفاوت بودن کارها باعث موندگار بودن میشه!! مثل کاره جدیدی که داریم میدیم بیرون.
ریتم کار 8/6 بندری هستش ولی ملودی این کار به صورت 4/2 نواخته میشه.
نوشته اصلی توسط M&H[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
--------------------------
بله دوست عزیز من با نظر شما موافقم.
ولی انسان برای نو آوری و خلق اثاری متفاوت باید خیلی قانون هارو زیر پا بگزاره و در صورت موفقیت اونو اجرا کنه.
من نمیخواستم این مثالو بزنم ولی مجبور شدم.
شما دقت کنید توی کار پارمیدا که با ساسان یافته(ساسی مانکن) و علی شمس(علیشمس) کار کردیم کار خیلی وحشت ناک زیبا شد بخاطر نو آوری که در ریتم سازی اون کار انجام دادیم البته هانی و مانی هم در این نو آوری سهیم بودن. یا مثل کار بدو بدو که با ساسان کار کردیم. شما به نو آوری ریتم کار دقت کنید.
همیشه متفاوت بودن کارها باعث موندگار بودن میشه!! مثل کاره جدیدی که داریم میدیم بیرون.
ریتم کار 8/6 بندری هستش ولی ملودی این کار به صورت 4/2 نواخته میشه.
من عذر خواهی می کنم و ابدا قصد توهین به شما و عقایدتون رو ندارم ولی شخصا (نظر شخصی من هست و البته من هم کسی نیستم که نظرم مهم باشه) نه این آقای مانکن رو خواننده می دونم ونه کاری که انجام می دهد را موسیقی.
ولی شما گفتین نواوری! میشه بفرمایین کدوم (قانون) در موسیقی ذکر شده توسط شما نقض شده؟ شما از کدوم قانون صحبت می کنین که زیر پا گذاشته شده؟ یک آهنگ با سه تا آکورد اسپنیش در مینور تئوریک (که واقعا نمی دونم خود این افراد از این توالی خسته نمی شن که تو همه آهنگاشون همین سه تا آکورد موازی استفاده میشه!!!) و تماما (سمپل) با یک ریتم 6/8 که حتی یک خط نت هم براش نوشته نشده و خواننده هایی که به مدد اتو تیونر فقط می خونن! من برای شما از سبک های مدرن مثل سریالیزم مثال زدم. اینکه شما گفتین که همان مینور تئوریک با همان (سه) تا آکورد صد سال تکراری اسپنیش است.
و در ضمن اینکه ریتم کار 6/8 باشه و ملودی 2/4 نقض قوانین موسیقی نیست! بلکه قبل از من و شما هم بارها این کار انجام شده. مثل اینکه مثلا چون در یک آهنگ با ریتم ساده (مثلا 4/4) پیانو تریوله اجرا میکنه (6/8 ضرب آهنگ ترکیبی میشه و میشکنه) قوانین موسیقی نقض میشه! نه اتفاقا این کاملا قانونی است و حتی نوآوری هم نیست.
باز هم تاکید می کنم من برای شخص شما احترام خاصی قائلم و این ها فقط نظرات شخصی من بود. عذر خواهی می کنم اگر لحنم کمی تند بود.
دست شما درد نکنه دوست عزیز. یعنی من هر کاری که با اشکین محمدیان(اشکین0098) با علی شمس(علیشمس) با سعید کرمانی و ساسان و... کار کردم همش مزخرفه و جزء موسیقی نیست؟!!
شما برید موزیک مستمو مستم اشکین رو گوش کنید تنظیم ریتم اون کاره من بوده البته چند روز دیگه آخرین ورژن کیلیپش به پایان میرسه!! اون کارو گوش کن و نظرتو بگو.
من منظورم توی نو آوری بود دوست عزیز. نگفتم که ما قانونی رو حذف کردیم من منظورم این بود که ما یه سبک جدید توی بازار عرضه کردیم که الان دارن همه از این سبک تقلید میکنن(توی کارامون اینترو آوردیم منظورم معرفی خواننده. توی کارای 8/6 رپ آوردیم البته قبلا این کارو کرده بودن ولی نتونسته بودن خوب و جذاب این کارو انجام بدن. ووو...) اگه کارای ما جالب نبود خواننده های دیگه نمیومدم 5.6 میلیون پول بدن تا با اشکین یا... همخونی کنن. . شما میدونید که چرا بیشتر مردم الان دارن به کارایی که ما ساختیم گوش میدن؟؟
به دلیل اینکه سبک جدید با روحیه ی مردم سازگار بود.. میدونم کارامون از لحاظ شعر معنی نداره ولی از نظر شادی فوق العاده خالتوری هستش. االبته کار تنظیم ریتم اشکین کلا دست منه. و البته بعضی وقت ها هم توی تنظیم کاراشون توی کار البرز موسی پور فضولی کردم.
من از حرف شما ناراحت نیمشم چون هر کسی یه سلبقه ای داره.
یکی هست که از ما و کارامون خوشش نمیاد یک هم هستش که وقتی مارو(منو . اشکین. ساسان یا..) تو خیابون میبینن میان سمتمون تا باهامون صحبت کنن.
ویرایش توسط M8H : Thursday 17 December 2009 در ساعت 10:45 AM
سلام می شه به ترتیب چند تا کتاب در زمینه آموزش آهنگ سازی به من معرفی کنید که به ترتیب از پایه تا حرفه ای بتونم بخونم و یک جورایی حرفه ای بشم در ضمن سازی که می نوازم کیبورد است. ممنون
نوشته اصلی توسط بنیتا[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
سلام می شه به ترتیب چند تا کتاب در زمینه آموزش آهنگ سازی به من معرفی کنید که به ترتیب از پایه تا حرفه ای بتونم بخونم و یک جورایی حرفه ای بشم در ضمن سازی که می نوازم کیبورد است. ممنون
------------------------------------------
دوست عزیز شما برای اینکه یه آهنگ ساز حرفه ای بشی تا در بیشتر کشورها قبولت داشته باشن باید حداقل این دوره ها رو به صورت عالی تموم کنی.
1. تئوري کاربردي موسيقی
2. ريتم خواني و ساز شناسي
3. سلفژ کاربردي
4. آواز پاپ و تکنيک هاي آوازي
5. هارموني کاربردي
6. آموزش نرم افزارهاي آهنگسازي و صدابرداری
7. صدابرداري حرفه اي
8. ميکس و مسترينگ حرفه اي درجه يک
علاقه مندي ها (Bookmarks)