0
هایدن و موتسارت نخستین آهنگسازانی بودند که از پیانوی جدید به صورت گسترده استفاده کردند، اما آنها هم مشکل میتوانستند خود را با ابداعات و اصلاحاتی که در مورد طیف صدا و قدرت ساز صورت میگرفت تطبیق دهند. در سال 1777 موتسارت از فورته پیانوهای یوهان آندرئاس اشتاین تمجید کرد و در همین سال به پدرش نوشت: ((هر طور که شستی را لمس میکنم، صدا همیشه موزون است. بالا و پایین نمیشود، نه زیاد است نه کم و هیچ وقت هم از بین نمیرود.)) از این تاریخ به بعد، همه ی آثار موتسارت برای ساز شستی دار، برای همین فورته پیانو ساخته شد.
بسیاری از پیانوهای اولیه شکل چهارگوش داشتند و کشیده و گرد نبودند. ((گراند پیانو)) برای متمایز کردن مدل های بزرگ از مدل های چهارگوش به کار رفت. تاج این پیانوها سبک تر بود و در خانه ها راحت جا میگرفت. در شرق و خاورمیانه هم رواج یافتند، منتها پایه ی آنها را می بریدند و نوازنده روی بالش مینشست و مینواخت. یکبار که لئوپول دومایر، نوازنده ی پیانو، به قصری در ترکیه دعوت شد، برای آن که او پیانو بنوازد، طبق دستور سلطان سه غلام آمدند و پیانو را روی پشت شان نگه داشتند و مایر روی صندلی نشست و کنسرت داد.
افراد مهم کارهای عجیب و غریب می کردند. ولادیمیر دِ پاخمان از گاو شیر می دوشید و معتقد بود با این کار انگشتانش آماده می ماند. پادرفسکی دست های خود را 100 دلار بیمه کرد، و مدتی هم در سال 1919 نخست وزیر لهستان شد. گلن گولد یکبار مسئولان یک استودیوی ضبط را مجبور کرد که تهویه مطبوع را خاموش کنند، زیرا نمیتوانست صدای ((هوم)) خودش را بشنود.
لئون تِرِمین ((سکوی رقص)) نیز اختراع کرد که در آن نوازنده با حرکت تمام بدنش موسیقی پدید می آورد(نخستین بار در سالن کارنگی، کلارا راکمور بدنش را حرکت می داد). تِرِمین با همکاری هنری کاوِل، آهنگساز آمریکایی، دستگاهی به نام ریتمیکون نیز ساخت که میتوانست پیچیده ترین الگوهای ریتمیک را جداگانه یا همزمان ایجاد کند.
همیشه سازهای جدیدی اختراع می شود. در کنسرتی در ژانویه 1997، هال رامل از چند اختراع جدید خود پرده برداشت، از جمله اسنات و تریولین. او ((دستگاه صوتی الکترو-آکوستیک)) خود را نواخت و به گفته ی خود آهنگساز ((انواع صداهای استاکاتو، اصوات گُنگ، صداهای جانور مانند و ناله های باس)) را در آورد.
یکی از شاگردان اسکارلاتی یک روز سگ خود را به جلسه ی درس برد. گربه ی اسکارلاتی ترسید و روی هارپسیکورد پرید. وقتی گربه روی هارپسیکورد ورجه ورجه میکرد، اسکارلاتی به اتاق دوید، کاغذی برداشت و اصوات ایجاد شده را نت نویسی کرد. آن شاگرد آن روز درسی نگرفت. اسکارلاتی داشت تمی را بسط میداد که بعدا به ((فوگ گربه)) معروف شد.
هارپسیکورد ساز مهمی بود اما محدودیت هایی داشت که موجب افول آن شد: صداها را نمیشد آن طور که در کلاویکورد یا پیانو امکان پذیر بود حفظ کرد، و نوازنده با فشار دادن شستی ها نمیتوانست صدای ساز را بلندتر یا کوتاهتر کند. وضوح صدای هارپسیکورد آن را برای پولیفونی باروک کاملا مناسب میساخت، اما هنگامی که درام و هنرنمایی وارد صحنه ی موسیقی کلاسیک شد (در زمانه ی ((اشتورم اوند درانگ)) به معنی طوفان و فشار) هارپسیکورد از صحنه دور شد. با هارپسیکورد، نه بتهوون میتوانست طوفان به پا کند و نه برلیوز میتوانست آن را با آن همه طبل همراه کند.
موسیقی دانان همیشه در مورد جزئیات زینت ها یا سایر مسائل اجرایی سبک ها بحث و جدل دارند. یک روز واندالاندوفسکا داشت با موسیقی دان دیگری بحث میکرد، که کار بالا گرفت، و سرانجام لاندوفسکا صدایش را پایین آورد و گفت: ((بسیارخوب، دوست عزیز. شما به سبک خودتان باخ را بنوازید. من هم به سبک باخ، باخ را مینوازم.))
در لندن، یوهان کریستیان باخ (پسر یوهان سباستیان باخ) گفت که نوازندگی ولفگانگ((ورای فهم و خیال)) است. اما اعضای متحجر انجمن سلطنتی حرف او را باور نکردند و یکی از اعضا را فرستادند تا صحت و سقم قضیه معلوم شود. او به موتسارت دستور داد قطعه ای را که نخستین بار بود می دید بنوازد و بخواند، به سبک های مختلف آهنگسازی کند، و حتی پیانو را با شستی های پوشیده شده بنوازد. دنیز برینگتن مطلبی به انجمن نوشت و حیرت خود را از توانایی های شگفت انگیز موتسارت هشت ساله بیان داشت. این نظر شخصی را نیز اضافه کرد: ((موقعی که برای من می نواخت، گربه ی دست آموزی وارد شد و او بلافاصله هارپسیکورد را رها کرد و ما تا مدتی نتوانستیم او را به پشت ساز برگردانیم. گاهی چوبی میان پاهایش میگیرد و توی اتاق (اسب سواری) میکند.))
ادامه دارد...
علاقه مندي ها (Bookmarks)