نمونه کارهای سنتور : david-santoori

[david_santoori]

سلام داوود خان
دست مریزاد و خسته نباشید .
واقعا استفاده کردم . بسیار دلنشین بود .
موفق و پیروز باشید .

سلام دوست عزیز
امیدوارم کسالت برطرف شده باشه و همیشه در صحت و سلامت باشید. ممنونم . بزرگوارید.

[david_santoori]

از شدت زیبایی و دل نشین بودن زبانم قاصره که حرف بزنم.
داوود جان بسیییییییییییار زیبا بود. محشر بود.
واقعا اینو جدی میگم. دوباره عاشق سنتور شدم. بسیار زیبا و قشنگ بود.
واقعا ممنونم ازت.
احساس کردم طبع ملودی پرورتون یه کمی به سبک استاد پایور نزدیکه. بهتون تبریک میگم.

بازم ممنون...

باز یاران گوهر تحسین نثارم می کنند / من نیم شایان تحسین شرمسارم می کنند

آرش عزیز راستش مدتیه که دیگه لذت لحظه ای ناشی از هیجان مضراب های سرعتی را کنار گذاشتم. فعلا به آرامش فکر میکنم. همونطور که خودت میدونی این قطعه هم یک قطعه ی حسّیه نه حسابی.
به هر حال امیدوارم حداقل تونسته باشم آرامش درونی خودم را به دوستان هدیه کنم.

ازین که به بنده لطف دارید کمال سپاس و تشکر را دارم . امیدوارم در کنار شما و بقیه ی دوستان ،بخش سنتور نوازی بتونه روند رو به رشد خودش رو حفظ کنه. متشکرم.

[Razoniaz]

بسیار زیبا بود داوود جان. ممنون.
اگه بخوام از لحاظ نوازندگی به این قطعه بپردازم می تونم بگم که خیلی خوب بود. تکیه ها، ریزها و
... خیلی زیبا اجرا شده بودند. نرمی و لطافت مضرابها بسیار شایان توجه بود.
ولی به نظر من تکنیک و نوازندگی در بداهه تنها بخش کوچکی از کل مجموعه هستند. بداهه را باید با دل گوش داد. باید دید که نوازنده چه حسی را می خواسته انتقال دهد.
بایستی درد نوازنده را با تمام وجود حس کرد.
من برداشتم را نه از نوازندگی شما (که دوستان آنچه را بایست، گفتند) ، که از احساس شما و دردی که در شماست می نویسم. البته یادآور می شوم آنچه را که احساس کردم می نویسم. شاید آنچه که می نویسم احساس واقعی شما نباشد، که در این صورت عذر می خواهم.

قطعه با یک احساس گلایه از آنچه هست شروع میشه (آناهیتا خانم هم به زیبایی به این نکته اشاره کردند). گلایه از چیزی که نباید باشد و هست و یا چیزی که باید باشد ولی نیست!
شکوٍه و گلایه به اوج خود می رسد ولی اثر ندارد.
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم / وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم / نابوده به کام خویش نابوده شدیم.

... ولی نه گلایه اثری دارد و نه نیرویی که بتوان آن چه هست را تغییر داد. لاجرم با فراموش کردن و تا اندازه ای خود را به بی خیالی زدن به تسکین درد خود می پردازید
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت / خواهی تو فلک هفت شمُر، خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت / چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت

خود و یاران را به شادی و غنیمت شمردن دم دعوت می کنید:
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم / پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح / کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم

ولی در آخر قطعه باز تو مانده ای و دردت. ولی اکنون بسیار پخته تر از قبل. گلایه هایت بیشتر به شکوه پیران و آزمودگان می ماند تا به شیون و ناله جوانان...
بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ / وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ / من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ

[DesironnA]

دوستان یه راهنمائی ممکنه به من بکنین؟
صدا گیری از سنتور برای ریکورد به چه صورت هست؟
ممنون

[david_santoori]

بسیار زیبا بود داوود جان. ممنون.
اگه بخوام از لحاظ نوازندگی به این قطعه بپردازم می تونم بگم که خیلی خوب بود. تکیه ها، ریزها و
... خیلی زیبا اجرا شده بودند. نرمی و لطافت مضرابها بسیار شایان توجه بود.
ولی به نظر من تکنیک و نوازندگی در بداهه تنها بخش کوچکی از کل مجموعه هستند. بداهه را باید با دل گوش داد. باید دید که نوازنده چه حسی را می خواسته انتقال دهد.
بایستی درد نوازنده را با تمام وجود حس کرد.
من برداشتم را نه از نوازندگی شما (که دوستان آنچه را بایست، گفتند) ، که از احساس شما و دردی که در شماست می نویسم. البته یادآور می شوم آنچه را که احساس کردم می نویسم. شاید آنچه که می نویسم احساس واقعی شما نباشد، که در این صورت عذر می خواهم.

قطعه با یک احساس گلایه از آنچه هست شروع میشه (آناهیتا خانم هم به زیبایی به این نکته اشاره کردند). گلایه از چیزی که نباید باشد و هست و یا چیزی که باید باشد ولی نیست!
شکوٍه و گلایه به اوج خود می رسد ولی اثر ندارد.
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم / وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم / نابوده به کام خویش نابوده شدیم.

... ولی نه گلایه اثری دارد و نه نیرویی که بتوان آن چه هست را تغییر داد. لاجرم با فراموش کردن و تا اندازه ای خود را به بی خیالی زدن به تسکین درد خود می پردازید
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت / خواهی تو فلک هفت شمُر، خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت / چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت

خود و یاران را به شادی و غنیمت شمردن دم دعوت می کنید:
تا دست به اتفاق بر هم نزنیم / پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح / کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم

ولی در آخر قطعه باز تو مانده ای و دردت. ولی اکنون بسیار پخته تر از قبل. گلایه هایت بیشتر به شکوه پیران و آزمودگان می ماند تا به شیون و ناله جوانان...
بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ / وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ / من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید

دور از رخت این خسته رنجور نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو لیکن

چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است

گو خون جگر ریز که معذور نماندست

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده

ماتم زده را داعیه سور نماندست

من از خودم نباید حرفی بزنم ،حرفی هم ندارم که بزنم . گفتنی ها همش در اون 5 دقیه و 30 ثانیه گفته شد. البته من که نفهمیدم این سنتور بود که منو به صدا در می آورد یا من اونو !!!
به هر حال بوده اند دوستانی که به بنده پیام خصوصی زدند و من هم بسیار ازشون ممنونم ولی مثل اینه که این موضوع دوباره توسط جناب راز و نیاز و به شکل کاملا متفاوتی مطرح شد . من هم کمال تشکر رو از ایشون دارم که اینقدر با ظرافت فکری و بلوغ حسی به این مسئله پرداختند.

همونطور که قبلا گفتم این قطعه برای شماست و همه ی برداشت شما کاملا درسته . این منم که انگار غلط افتادم . بگذریم ...
بله جناب راز و نیاز شما درست تشخیص دادید . افکار و روحیات من به شدت طی این چند ساله با تئوری های خیام و حافظ گره خورده و ازین بزرگان بسیار ایده گرفتم و یه جورایی خودم رو مرید و دانش آموخته ی بسیار کوچکی از مکتب این دو بزرگوار میدونم.
ولی وقتی نه مسکن تاثیر داره و نه ارام بخش ، حتی حافظ هم دیگه جواب نمیده این سازه که همدم همیشگی منه.

امیدوارم شنیدن این قطعات موجب سکون در هیچ کسی نشه . اون شکوه و شکایتی هم که ازش صحبت میکنید کاملا درسته ولی به مرز گستاخی نمیرسه و حتی میتونه گاهی اوقات حسرت و یا حیرت هم باشه.

موضوع دیگری که من ازین یزرگواران آموختم اینه :با این که میدونند نخواهند رسید ولی باز به امید سراب در جریانند و تلاش میکنند! این خیلی مهمه. البته با فرض این که میدونند یک بازیه!!!
در بازی یک عده بازیچه میشوند و یک عده هم بازی میکنند و همیشه یک داوری هم هست که هیچ وقت نمیفهمیم و نخواهیم فهمید که بر اساس چه معیاری قضاوت میکنه. شاید اگه از اول میدونستیم چه میشود و چه بر سر ما خواهد آمد ،هیچ وقت حاظر نمیشدیم پا در این میدان بذاریم گرچه ، ظاهرا هیچ چیز دست ما نیست.

فکر میکنم تا همین جاش هم از حوصله بعضی از دوستان خارجه (چون این یک بحث شخصیه و همین طور که میبینیم به این تاپیک هر کسی برای هر چیزی سر میزنه) ولی برای نتیجه کلی، از صحبت های ارزنده ی شما استفاده میکنم و میخوام بگم همین درد و غمست که موجب شکل گیری و خلق یک اثر ارزشمند میشه . اگه حافظ دردمند نبود هیچ موقع این اشعار تا به حال باقی نمی ماند و هرچقدر این غم عمیق تر باشه ، ژرفای تاثیر گذاریش هم بیشتر خواهد بود .

در آخر دل نوشته هاتون برای من بسیار ارزشمند بودند و هستند . از تحلیل شما بسیار متشکرم . عمق اندیشه شما یه بار دیگه موجب شد که من در خودم فرو برم و رجعتی از خود به سوی بی خود داشته باشم . ممنون.

بقیه ی دوستان هم این نوشته ی منو زیاد جدی نگیرن ، اصلا فراموشش کنید .

[ahoorezaee]

زمين با صداي سازها سبز مي شود. خيلي محشري و فوق العاده .

[david_santoori]

بله حتما آرش جان .
همونطور که کاملا واضحه و قبلا هم گفتم این قطعه در دستگاه همایون(همایون دو) اجرا شده . اما اجازه بده بنده در مورد گوشه های بکار رفته به طور جزئی بحث نکنم و کلی حرف بزنم البته اگه صبور باشید دلیلش را خواهم گفت.
ببین آرش جان اگه یادت باشه قبلا هم خدمت شما عرض کردم ردیف نوازی سطوح داره ،یه موقعی شما بین دو تا نت را داری نگاه میکنی و ساز میزنی ،یه موقعی جملات را کنار هم میبینی ،یه کم که بریم بالا تر گوشه ها را کنار هم میذاریم ، در دید وسیع تر و بالاتر کل ردیف را در نظر می گیریم و بالاتر از اون وقتیه که شما چندتا ردیف را کنار هم میذارید و بعد برای چگونه ساز زدنتون تصمیم میگیرید .
سعی من بر این بوده که چندتا ردیف را کنار هم بذارم . ولی اختلاف های جزئی در این ردیف ها وجود داره از جمله اسم گوشه ها ،ساختار مدال ، بافت و حتی در بعضی ساختار ریتمیک و ساختار ملودیک . به هر حال این مسئله برای من هنوز حل نشده و در مورد چیزی که مطمئن نیستم به هیچ وجه نمیتونم نظر قطعی بدم . پس خواهش میکنم اجازه بده وارد جزئیات نشیم که در این بین همه بزرگان از اون هایی که ردیف مکتوب دارند مثل صبا و پایور گرفته تا اون هایی ردیف مکتوب ندارند مثل کسایی و... فعلا در نظر من زیر سوالند .
و اما در حالت کلی بنده در شروع قطعه از گوشه ی شوشتری در همایون استفاده کردم که فرم این گوشه را میشناسید به عنوان مثال فرم ملودیک شوشتری دوره ی ابتدایی (نه متوسطه) معرف خیلی خوبی میتونه باشه که دیگه من توضیح نمیدم . و اما در قطعه ی ضربی علاوه بر همایون و گوشه های شوشتری و فظای حرکتی چکاوک از فواصل شور هم کمک گرفته ام (در اوج) و اشاره ای هم به بیداد شد ولی با فرم کاملا متفاوت با اون چیزهایی که قبلا شنده ایم و به یادگار داریم (مثل بیداد استاد مشکاتیان).
در آخر قطعه ی ضربی ،دوباره بازگشت به شوشتری را قرار دادم که البته این بازگشت به نقطه ی شروع میتونه جنبه ی فلسفی هم داشته باشه ولی ما فعلا کاری باهاش نداریم.
در مورد تکیه ها و ریز ها ،شاهد چندین مدل تکیه و ریز هستید که هر کدام با توجه به موقعییت خودش به کار رفته . همونطور که میدونید استاد مشکاتیان متفاوت با استاد پایور تکیه هاشون را اجرا می کردند و من در این قطعه از هر دو استاد استفاده کرده ام.
در کل اگر من بخوام از بیرون به قطعه ی خودم نگاه کنم و بخوام قطعه را اوراق کنم ، تنها میتونم بگم در سطح متوسطه قابل قبوله ولی در سطح عالی نه!!! (البته من هنوز دوره ی عالی را شروع نکردم !!!).
امید وارم این توضیحات کلی تونسته باشه تا حدی پاسخ گوی شما یاشه.
مرسی

[mit2007]

خیلی خوب اجرا کردی.

[AFRooGH]

افرین من که خیلی لذت بردم
میشه بگی گام این کار چی بود/؟؟
نت شاهدش لا بود؟؟
راستی اگه ممکنه بچه های سنتوری از ردیف چپ کوک استاد صبا هم برای سنتور کارایی بذارن...

[david_santoori]

داوود جان بسیار زیبا و به غایت دلنشین بود.
میدونم که دوست داری نقد بیشتر باشه تا تعریف و تمجید ولی خب وقتی قطعه ای تا این حد زیبا و با احساس نواخته میشه به نظر من خیلی سخته که نقدی بشه روی اون وارد کرد.
حداقلش اینه که بنده در اون حد نیستم که از این قطعه با این سطح نوازندگی ایرادی بگیرم.

بازم ممنونم...

از شما آرش جان و بقیه ی دوستان خیلی ممنونم . شما بزرگوارید . من از شماها تشکر می کنم که صدای ساز نا کوک بنده رو تحمل می کنید .

می دونی ، این قطعه وقتی ضبط شد که من تجربه ام خیلی کمتر از حالا بود و به هر حال اون سی بملی هم که گوشتونو خراش می ده به علت اینه که اون ساز یه ساز مشقی بود که تحمل 5 دقیقه کوک نگه داشتنو نداشت.
به هر حال مرسی .

[david_santoori]

افرین من که خیلی لذت بردم
میشه بگی گام این کار چی بود/؟؟
نت شاهدش لا بود؟؟
راستی اگه ممکنه بچه های سنتوری از ردیف چپ کوک استاد صبا هم برای سنتور کارایی بذارن...

ممنونم . امیدوارم همین طور بوده باشه!!!

آواز ابوعطا در دستگاه شور (شور سل) ، همونطور که خودتون اشاره کردید نت شاهدش لا هستش .

در مورد چپ کوک بنده حداقل جرات این کار رو ندارم . گرچه قبلا چندین بار در چپ کوک مرتکب اجرا شدم ولی تمام قطعات مال خودم بوده ، اینکه بخوام دوره ی چپ کوک یه کسی مثل استاد پایور رو بزنم فعلا نه در توان بنده هست نه جرات این کار رو دارم که سراغ اون برم ،(چون هنوز دوره ی ابتدایش رو تمام نکردم) و فکر نمی کنم تا 3 - 4 سال دیگه هم بتونم چپ کوکو شروع کنم .

به هر حال می بخشید . امیدوارم دوستان دیگه بتونند در این زمینه به شما کمک کنند.

[Mezrab]

ممنونم . امیدوارم همین طور بوده باشه!!!

آواز ابوعطا در دستگاه شور (شور سل) ، همونطور که خودتون اشاره کردید نت شاهدش لا هستش .

در مورد چپ کوک بنده حداقل جرات این کار رو ندارم . گرچه قبلا چندین بار در چپ کوک مرتکب اجرا شدم ولی تمام قطعات مال خودم بوده ، اینکه بخوام دوره ی چپ کوک یه کسی مثل استاد پایور رو بزنم فعلا نه در توان بنده هست نه جرات این کار رو دارم که سراغ اون برم ،(چون هنوز دوره ی ابتدایش رو تمام نکردم) و فکر نمی کنم تا 3 - 4 سال دیگه هم بتونم چپ کوکو شروع کنم .

به هر حال می بخشید . امیدوارم دوستان دیگه بتونند در این زمینه به شما کمک کنند.

خوشحالم از داوود عزیز که با این سابقه طولانی نوازندگی فروتنی بالایی داره و الکی از کنار ردیف نمیگذره.. ای کاش امثال من هم از شما برداشت می کردند.. ای کاش..

[AFRooGH]

[quote=david_santoori;117112]ممنونم . امیدوارم همین طور بوده باشه!!! [quote]

آواز ابوعطا در دستگاه شور (شور سل) ، همونطور که خودتون اشاره کردید نت شاهدش لا هستش .

ممنونم...

[david_santoori]

سلام

بنده از سر خوشحالی که امروز داشتم و قراره مادرمو امشب ببینم ، این قطعه رو بعد از ظهر ساختم حدود 3-4 ساعت طول کشید ولی خوب یه حس متفاوتی رو تجربه کردم.
در ضمن در این چند ضربی ، همونطور که پیداست ضرب چندین بار تغییر میکنه که در یکی از قسمت ها درست سر ضرب نیفتاده ، حتما می بخشید، چون قطعه ای که در 3 ساعت آماده بشه بهتر از این نخواهد شد.


ضمناً طبق فرمایش دوست عزیزم آقا آرش ، بنده از این به بعد در این تاپیک نمونه کار هام رو قرار می دم.

مرسی



[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

[Razoniaz]

سلام داوود عزیز
خیلی سپاسگزارم بسیار زیبا و پر احساس بود. اتفاقا دیشب داشتم قطعه همایون رو که قبلا نواخته بودید گوش می دادم و پیش خودم گفتم ای کاش داوود عزیز کارهای بیشتری روی سایت می گذاشتن...
راستی شادی شما رو توی این روز عزیز که روز مادر هم هستش خدمتتون تبریک می گم و همیشه از خداوند مهربون براتون آرزوی شادترین روزها را دارم.

[hanibaboo]

درود بر شما