شعر طنز

[maryam21]

دوستان اينجا اشعاري رو كه به به صورت طنز تغيير كردن قرار ميديم
مثل معروف ترينشون:
ميازار موري كه دانه كش است كه جان دارد و جان شيرين خوش است
ميازار موري كه دانه كش است بدان برادرش در افريقا چاقو كش است
ميازار موري كه دانه كش است چراكه شلوارش هميشه بي كش است
ميازار موري كه دانه كش است و...

فقط اصل شعر فراموش نشه

[maryam21]

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد
غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود
ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورند
روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد

__________________________________________________ _______

آب دهید گاو را ...

آب دهید گاو را، شیر زیاد می دهد
شیر زیاد با عسل ، توی ستاد می دهد

وصل شیلنگ می شود ، طرح قشنگ می شود
هم به {} می دهد ، هم به چکاد می دهد

شیر زیاد همچنین ، موجب خواب می شود
خواب و خوراک در بشر، حالت شاد می دهد

شیر دهید مرد را ، مردک دوره گرد را
او که تمام هیکلش ، بوی مواد می دهد

مرد که شیر می خورد ، یک تنه {} می دهد
هم به فواد می دهد ، هم به قباد می دهد

{} وفور می شود ، وقت حضور می شود
معده ی خورده شیر را ، گاو به باد می دهد

شیر کنید پاکتی ، صف بزنید ساعتی
سهمیه بند می رسد ، دست عباد می دهد

آب ندید گاو را ، جانور گشاد را
گاو ِ الاغ صف به صف ، نسل جواد می دهد

کاه دهید گاو را ، کار درست می شود
جای دو سطل شیر خود ، چسب و پماد می دهد !

شعرش رو خودم سانسور كردم دردسر نشه از نظر هنريش ميخواستم بذارمش اينجا