0
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
کمکم کن ! کمکم کن ! نذار تا بترسم از تاریکی شب !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! تا بازم بخونم ترانه ی عشق !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! نذار اینجا بمونم !!!
کمکم کن تا ندونم غم عشق و دوری چیه !!!
کمکم کن تا بفهمم ،عاشق خسته کیه !! دل پر مهر چیه ؟؟؟
کمکم کن ! کمکم کن ! نذار تا با کوله بار غمها بشکنم !!!
خودمو نبازم و توی آینه برقی از شادی توی چشمام ببینم !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! نذار تا تنگ بشه نفس توی سینه ام!!!
نذار تا تو تاریکی غم ها ، آروم و بی صدا بشکنم !!!
دل من دریاییه اما این خیلی بد!!!
آرزوهام شده گور !!! ولی این خیلی سخته !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! من تو رو دوست می دارم !!!
واسه دل سپردنم نیازی به بهانه ندارم !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! من بشم دلدار تو !!! تو بشی ماه من و من بشم مهتاب تو !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! من دیگه طاقت ندارم !!! طاقت این غم و ماتم ندارم !!!
کمکم کن ، دیگه من طاقت یه خونه مثل یه زندون ندارم !!
کمکم کن ! کمکم کن ! تا بشم همونی که دل به تو ساده سپرد !!!
کمکم کن تا به گوش همه برسه رعنا پل ها رو واسه عشقش شکست!!!
کنار دلش آروم شکست!!! دم نزد از دوری و توی غربت واسه ی عشقش نشست!!!
اما تو قهر شدی با دل من !!! تو با این عشق غریبانه ی من !!!
اما تو منو نشناختی عزیز!! منو با درد عشقت سوزوندی !!!
با حرفات زخم زبون روی تن رنجورم نشوندی گلم !!!
کمکم کن ! کمکم کن ! تا نپوسم !! نذار اینجا بمونم !!!
نذار با تنهاییهام لب مرگ رو ببوسم !!!
صبا افشار
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
دیر گاهیست که تنها شده ام
سایه ی لیلی مجنون شده ام
گر میان من و دل فاصله نیست
به چه جرمی است ندانم که گنهکار شده ام
من به سوی لحظه های پر عاطفه
من به یاد قصه های عاشقانه
می سرایم آهنگ غمین و پر زناله
می روم در کوه و دشت ها بی بهانه
من به یاد این دل پر از شراره
من به شوق صد آواز و ترانه
می نهم سر به شانه ات بی بهانه
بی هدف ُ سوت و کور و بی ترانه
من تو را دارم تو را ای یاور م
ای تو تنها باور روزهای پر دردم
ای تو تک شاخه عشق و امیدم
ای تو تنها یاد زیبای روزهای باورم
صبا (ر. ترکمانیان افشار)
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
نمی دانم از کدام تبار عاطفه هستی ؟
نمی دانم کدام کنج دلم نشسته ای ؟
تو همان فرشته ی نجات آدمی هستی
تو همان هدیه ناب ازلی هستی
من در برابر دریای عشق تو سوگندیاد خواهم کرد
که حتی از توفانهای پر از غم گذر خواهم کرد
بی دغدغه بی التهاب باید قدم نهم در دل تو
و در دستان تو دهم دستان خود را با عشق تو
من با یادت شبهای تار را سحر میکنم
من با برق چشمانت چراغی برای راه سیه سر می کنم
تویی اری ب شک تویی تنا دلدار من
تویی تنها همدم و مونس شبهای تار من
من هر شب و هر روز با تو تنها تک ستاره ی قلبم زندگی ها می کنم
و سرنوشت سیه خود را با عشق ناب تو سپید و پر ز برق می کنم
آری تو تنها دلیل بودن من هستی
در لحظه های مستی و راستی
صبا افشار
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 6/0 Given: 0/0 |
آب از ديار دريا
با مهر مادراته
آهنگ خاك مي كرد
بر گرد خاك مي گشت
گرد ملال او را از چهره پاك مي كرد
از خاكيان ندانم
ساحل به او چه مي گفت
كان موج نازپرورد
سر را به سنگ مي زد
خود را هلاك مي كرد
Nothing RhymedWhile thousands of children are starving to death in some African countries, Britney Spears fans pay up to $14000 for her second hand chewing gums!
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
یكی بود یكی نبودزیر گنبد كبودلخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.زار و زار گریه می كردن پریامث ابرای باهار گریه می كردن پریا.گیس شون قد كمون رنگ شبقاز كمون بلن تركاز شبق مشكی ترك.روبروشون تو افق شهر غلامای اسیرپشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومداز عقب از توی برج شبگیر می اومد...« پریا! گشنه تونه؟پریا! تشنه تونه؟پریا! خسته شدین؟مرغ پر شسه شدین؟چیه این های های تونگریه تون وای وای تون؟ »پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریامث ابرای باهار گریه می كردن پریا« - پریای نازنینچه تونه زار می زنین؟توی این صحرای دورتوی این تنگ غروبنمی گین برف میاد؟نمی گین بارون میادنمی گین گرگه میاد می خوردتون؟نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟نمی ترسین پریا؟نمیاین به شهر ما؟شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-پریا!قد رشیدم ببینیناسب سفیدم ببینین:اسب سفید نقره نلیال و دمش رنگ عسل،مركب صرصر تك من!آهوی آهن رگ من!گردن و ساقش ببینین!باد دماغش ببینین!امشب تو شهر چراغونهخونه دیبا داغونهمردم ده مهمون مانبا دامب و دومب به شهر میانداریه و دمبك می زننمی رقصن و می رقصوننغنچه خندون می ریزننقل بیابون می ریزنهای می كشنهوی می كشن:« - شهر جای ما شد!عید مردماس، دیب گله دارهدنیا مال ماس، دیب گله دارهسفیدی پادشاس، دیب گله دارهسیاهی رو سیاس، دیب گله داره » ...
پریا!دیگه تو روز شیكسهدرای قلعه بسّهاگه تا زوده بلن شینسوار اسب من شینمی رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میادجینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لامی ریزد ز دست و پا.پوسیده ن، پاره می شندیبا بیچاره میشن:سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بیننسر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بیننعوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شنغلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شنهر كی كه غصه دارهغمشو زمین میذاره.قالی می شن حصیراآزاد می شن اسیرا.اسیرا كینه دارنداس شونو ور می میدارنسیل می شن: گرگرگر!تو قلب شب كه بد گلهآتیش بازی چه خوشگله!آتیش! آتیش! - چه خوبه!حالام تنگ غروبهچیزی به شب نموندهبه سوز تب نمونده،به جستن و واجستنتو حوض نقره جستنالان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارنبزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كننعمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كننبه جائی كه شنگولش كننسكه یه پولش كنن:دست همو بچسبندور یاور برقصن« حمومك مورچه داره، بشین و پاشو » در بیارن« قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو » در بیارنپریا! بسه دیگه های های تونگریه تاون، وای وای تون! » ...پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریامث ابرای باهار گریه می كردن پریا ...***« - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی!شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیكتخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومدبی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گفقصه سبز پری زرد پریقصه سنگ صبور، بز روی بونقصه دختر شاه پریون، -شما ئین اون پریا!اومدین دنیای ماحالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین[ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟دنیای ما قصه نبودپیغوم سر بسته نبود.دنیای ما عیونههر كی می خواد بدونه:دنیای ما خار دارهبیابوناش مار دارههر كی باهاش كار دارهدلش خبردار داره!دنیای ما بزرگهپر از شغال و گرگه!دنیای ما - هی هی هی !عقب آتیش - لی لی لی !آتیش می خوای بالا تركتا كف پات ترك ترك ...دنیای ما همینهبخوای نخواهی اینه!خوب، پریای قصه!مرغای شیكسه!آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ماقلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ »پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریامث ابرای باهار گریه می كردن پریا.دس زدم به شونه شونكه كنم روونه شون -پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدنپائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدنخنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاسشدن، ستاره نحس شدن ...وقتی دیدن ستارهیه من اثر نداره:می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنمهاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم -یكیش تنگ شراب شدیكیش دریای آب شدیكیش كوه شد و زق زدتو آسمون تتق زد ...شرابه رو سر كشیدمپاشنه رو ور كشیدمزدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدمدویدم و دویدمبالای كوه رسیدماون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:« - دلنگ دلنگ، شاد شدیماز ستم آزاد شدیمخورشید خانم آفتاب كردكلی برنج تو آب كرد.خورشید خانوم! بفرمائین!از اون بالا بیاین پائینما ظلمو نفله كردیماز وقتی خلق پا شدزندگی مال ما شد.از شادی سیر نمی شیمدیگه اسیر نمی شیمها جستیم و واجستیمتو حوض نقره جستیمسیب طلا رو چیدیمبه خونه مون رسیدیم ... »بالا رفتیم دوغ بودقصه بی بیم دروغ بود،پائین اومدیم ماست بودقصه ما راست بود:قصه ما به سر رسیدغلاغه به خونه ش نرسید،هاچین و واچینزنجیرو ورچین
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!بیدار شوبا قلب و سر رنگین خودبد شگونی شب را بگیرتو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شودزورق ها در آب های کم عمقند...خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!جهان این گونه آغاز می شود:موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند(تو در میان ملافه ها جا به جا می شویوخواب را فرا می خوانی)بیدار شو تا از پی ات روان شومتنم بی تاب تعقیب توست!می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنماز دروازه ی سپیده تا دریچه ی شبمی خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
پلالوار
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
از پا تا سرتسراسرتنوری و نیروییوجود مقدست را در بر گرفته استجنس تو ، جنس ناننانی که آتش او را می پرستدعشقم خاکستری زیر خاک بودمن با تو گر گرفتمعشق منعزیزمپیشانی ات. پاهایت و دهانتنانی است مقدس که زنده ام می داردآتش به تو درس خون داداز آرد تقدس را فرا بگیرو از نان بوی خوش را
پابلو نرودا
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیرآشنایی
همه شب نهادهام سر، چوسگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهی گدایی
مژهها و چشم یارم به نظرچنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب این به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که توعاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدریایی
در دیر میزدم من، که یکی زدر در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که توهم از آن مایی
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودمتا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم
سعدی
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...
گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه
حميد مصدق
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
اکنون کجايی ای خود ديگر من؟ايا در اين سکوت شب بيداری؟بگذار نسيم پاکتپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.کجايی ای ستاره زيبای من؟تيرگی زندگی مرا در اغوش کشيدهو اندوه بر من چيره گشته است.لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد!از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!کجايی ای محبوب من؟اه ؛ چه بزرگ است عشق!و چه بی مقدارم من!جبران خليل جبران
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
نگاهت ،
تکرار مکرر بهار ست وُُ
خنده ات ،
شکفتنِ غنچه هاي محجّبه .
نه ؛
مرا حرفي نيست.
هر چه مي خواهي بکن .
بگذار اين بار هم کار ها باب ميل تو باشد .
مي خواهي بروي
وُ مرا انيس رنج دوريت
وُ همنشين حسرت ديدارت گرداني ؟
باشد ، برو ، خدانگهدار
سفر بخير
برو
و رمه ي نگاهت
وُ نسيم عطرت را نيز با خود ببر .
و حتا آن لبان لعلينت را
که من ، هر بار براي بوسيدنشان
مسير پر از اضطرابِ و التهابِ
گلو گاه و چانه ات را
به آرامي _
و ُ وسواس مي پيمودم
و ُ ناگاه بي آنکه تو بداني
به يورشي
به تسخير خويش در مي آوردمشان .
مي خواهي بروي ؟ برو ، مرا حرفي نيست.
امّا بر سر گذرت
بربلنداي صعب العبور ترين قلّه اي که مي شناسي
با سرخي لبانت
لا له اي بکار
تا من هر روز براي ديدنش
کوه ها ، درّه ها وُ سنگلاخ ها را بپيمايم
و تجربه ي مکرر کنم
سختي ديدارت را .
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابيم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سبزی چشم تو
دریای خیال
پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
مزرع سبز تمنایم را
ای تو چشمانت سبز
در من این سبزی هذیان از توست
زندگی از تو و
مرگم از توست
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟
گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه
حميد مصدق
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
Thumbs Up/Down |
Received: 18/0 Given: 3/0 |
اين را بدان که من دوستت دارم و دوستت ندارم
چرا که زندگانی را دو چهره است،
کلام، بالی ست از سکوت،
و آتش را نيمه ای ست از سرما.
دوستت دارم برای آنکه دوست داشتنت را آغاز کنم،
تا بی کرانگی را از سر گيرم،
و هرگز از دوست داشتنت باز نايستم:
چنين است که من هنوز دوستت نمی دارم.
دوستت دارم و دوستت ندارم آن چنان که گويي
کليدهای نيک بختی و سرنوشتی نامعلوم،
در دست های من باشد.
برای آنکه دوستت بدارم، عشقم را دو زندگاني هست،
چنين است که دوستت دارم در آن دم که دوستت ندارم
و دوستت ندارم به آن هنگام که دوستت دارم.
آنجا که کلام باز می ماند ، موسیقی آغاز می شود...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)