0
درودی دوباره خدمت دوستان. من کلی تلاش کردم شعرم غمگین نباشه! ههههه اما آخرش نتونستم جلوی خودمو بگیرم... توصیه میکنم آدمای نا اُمید فقط بیتهای پایانی رو بخونن و آدمای اُمیدوار جز ابیات پایانی بقیه رو بخونن و شادتر شن!!!
رسید نغمه ی باده گساران که شام رفتنی است
زمان عیش مدامست و کام ماندنی است
من از جفای زمانه ی غدّار جان به در بردم
به حق رسیدم و حقّا که حق گرفتنی است
تو بر شمائل عاشق نشان من بنگر
سپار دل به عشق و بدان که دل سپردنی است
صفای روزگار گر از دیده ها نهان ماند
تو پاره کن این پرده و ببین که دیدنی است
فقط بنوش جرعه ای از جام جاهلیّت را
ببین چه پایدار میشوی و غم چه مردنی است!
چقدر مشکل و سخت بود این غزل که من گفتم!
که گرد نا امیدی از دلم نرفتنی است
کنون که خام شد مهرنام و این سخن بسرود
بدان که ایده ی الیاس بود و ستودنی است
علاقه مندي ها (Bookmarks)