لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: زندگینامه حافظ (به همراه دیوان)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض زندگینامه حافظ (به همراه دیوان)


    0 Not allowed! Not allowed!
    «به نام خدایی که هرچه داریم ازسرعنایت اوست»

    زندگی نامه
    شمس الدین محمدبهاءالدین شیرازی ملقب به لسان الغیب که به علت ازح? ظ بودن قرآن متخلص به حا? ظ گردیده است ،درشیرازمتولدشد،پدرش ازاهالی اص? هان ومادرش اهل کازرون بود.
    با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حا? ظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه. ق به دنیاآمده است.
    اطلاع چندانی از خانواده و اجداد خواجه حا? ظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان ? ارس از اص? هان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران ط? ولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و ? ضلای زادگاهش شتا? ت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گر? ت.
    خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یا? ت.
    او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد.
    دوران جوانی حا? ظ مصاد? بود با ا? ول سلسله محلی اتابکان ? ارس و این ایالات مهم به تصر? خاندان اینجو در آمده بود. حا? ظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یا? ته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گر? ت و پس از راه یا? تن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم ? ارس دست یا? ت.
    دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصا? بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه. ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی ? ارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.
    حا? ظ از لط? امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.
    پس از این دوره صلح و ص? ا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظ? ر در سال 754 ه. ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت ? ارس حکم? رما ساخت.
    امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود. حا? ظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:
    راستی خاتم ? یروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
    دیدی آن قهقهه کبک خرامان حا? ظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غا? ل بود

    لازم به ذکر است حا? ظ در معدود مدایحی که گ? ته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کی? ر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصا? و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.
    اقدامات امیر مبارزالدین با مخال? ت و نارضایتی حا? ظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.
    سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه. ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای ? راهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام ? راوانی به حا? ظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.
    اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های ? راوانی که در اص? هان انجام داد و از ه? تاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.
    مرگ حا? ظ احتمالاً در سال 971 ه. ق روی داده است و حا? ظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با ص? ا بود و وی علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حا? ظیه مشهور گشت.
    نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و ک? روی می دانستند مانع د? ن حکیم به آیین مسلمانان شدند.
    در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخال? ان او در گر? ت سرانجام قرار بر آن شد تا ت? ألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

    قدیم دریغ مدار از جنازه حا? ظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

    حا? ظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلا? سعدی به جز یک س? ر کوتاه به یزد و یک مسا? رت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.
    وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یا? ت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یا? ت.
    نقل شده است که وی مورد احترام ? راوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حا? ظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیر? ت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طو? انی در گر? ت و خواجه که در خشکی، آشوب و طو? ان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گر? تار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسا? رت شد. شهرت اصلی حا? ظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

    ویژگی های شعر حا? ظ

    برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حا? ظ عبارتند از:
    1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی
    رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حا? ظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حا? ظ در اشعارش آ? ریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر ? ارسی روحی حا? ظانه دمیده است.
    چنان که در بیت زیر „شب تاریک” و „گرداب هایل” و . . . را می توان به وجوه گوناگون عر? انی، اجتماعی و شخصی ت? سیر و تأویل کرد:
    شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
    کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

    2-رعایت دقیق و ظری? تناسبات هنری در ? ضای کلی ادبیات
    این تناسبات که در ل? ظ قدماالبته در معنایی محدودتر „مراعات النظیر” نامیده می شد، در شعر حا? ظ از اهمیت ? وق العاده ای برخوردار است.

    به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

    ز شوق نرگس مست بلند بالایی
    چو لاله با قدح ا? تاده بر لب جویم
    شدم ? سانه به سرگشتگی که ابروی دوست
    کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

    3-لحن مناسب و شور ا? کن شاعر در آغاز شعرها
    ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآ? رین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

    بیا تا گل برا? شانیم و می در ساغر اندازیم
    ? لک را سق? بشکا? یم و طرحی نو در اندازیم

    ***
    من و انکار شراب این چه حکابت باشد
    غالباً این قدرم عقل و ک? ایت باشد

    ***
    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
    باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

    4- طنز
    زبان رندانه شعر حا? ظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظر? یت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حا? ظ به مدد طنز، به بیان ناگ? ته ها در عین ظرا? ت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.
    پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

    ? قیه مدرسه دی مست بود و ? توا داد
    که می حرام، ولی به ز مال او قا? ست

    باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
    بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

    5- ایهام و ابهام
    شعر حا? ظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حا? ظ لذت بخش و رازناک است.
    نقش موثر ایهام در شعر حا? ظ را می توان از چند نظر ت? سیر کرد:
    اول، آن که حا? ظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاین? ک شعر ناب محسوب می شود، حا? ظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.
    دوم آن که زمان پر? تنه حا? ظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل ت? سیر به مواضع مختل? باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگ? ت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگ? ته ها را داشت و هم سراینده اش را از ? تنه های زمان در امان می داشت.
    سوم آن که در سنن عر? انی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عار? مت? کر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عار? انه زبانی خاص دارد. از آن جا که حا? ظ شاعری با تعلقات عمیق عر? انی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

    دی می شد و گ? تم صنما عهد به جای آر
    گ? تا غلطی خواجه، در این عهد و? ا نیست

    ایهام در کلمه „عهد” به معنای „زمانه” و „پیمان”

    دل دادمش به مژده و خجلت همی برم
    زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

    ایهام در ترکیب „نقد قلب” به معنای „نقد دل” و „سکه قلابی”

    عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم
    گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

    ایهام در کلمه „دوران” به معنای „عهد و دوره” و „دورگردانی ساغر”

    ت? کر حا? ظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حا? ظ بیت الغزل معر? ت است.


    جهان بینی حا? ظ
    از مهمترین وجوه ت? کر حا? ظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    1- نظام هستی در اندیشه حا? ظ همچون دیگر مت? کران عار? ، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

    حا? ظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

    ? کر معقول ب? رما، گل بی خار کجاست؟

    من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست
    که از آن دست که او می کشدم می رویم

    2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خون? شان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

    در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
    عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

    عقل می خواست کز آن شعله چراغ ا? روزد
    دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

    3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حا? ظ را تشکیل می دهد.

    آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
    اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

    تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کا? ریست
    راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

    4- ? رزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریا? ت حالات و آنات حقیقی زندگی

    به مأمنی رو و ? رصت شمر طریقه عمر
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

    ? رصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل
    چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

    5- انتظار و طلب موعود،

    انتظار رسیدن به ? ضایی آرمانی از م? اهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حا? ظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حا? ظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حا? ظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

    مژده ای دل که مسیحا ن? سی می آید
    که از ان? اس خوشش بوی کسی می آید

    ***
    ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
    دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

    ***
    یوس? گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

    ***
    رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
    چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
    (از[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] تغییر)

  2. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •