0
هوا را از من بگیر اما خنده ات را نه
نان را از من بگیر،اگر می خواهی،
هوا را از من بگیر اما
خنده ات را نه.
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می کاری،
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سر ریز می کند،
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو می زاید.
از پس نبردی سخت باز می گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خنده ات که رها می شود
و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید
تمامی در های زندگی را
به رویم می گشاید.
عشق من، خنده ی تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست،
بخند ، زیرا خنده ی تو
برای دستان من
شمشیری است آخته.
خنده ی تو ، در پاییز
در کناره ی دریا
موج کف آلودش را
باید بر فرازد ،
و در بهاران، عشق من ،
خنده ات را می خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
گل آبی ،گل سرخ
کشورم مرا می خواهد.
بخند بر شب
بر روز،بر ماه،
بخند بر پیچاپیچِِ
خیابان ها ی جزیره ، بر این پسر بچه ی کمرو
که دوستت دارد،
اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم،
آنگاه که پا هایم می روند و باز می گردند،
نان را ،هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا بر دارم.
لیست اشعارقرارداده شده:
هواراازمن بگیراماخنده ات رانه
دوستت ندارم
به من بگوییدآیاگل سرخ برهنه است...
عشق
شاعری
اعلام می کنم که گناهکارم ...
علاقه مندي ها (Bookmarks)