لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: ناگفته‌هاي زندگي شهريار از زبان دخترش

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    Babak_mix آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    150
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    42
    نوشته ها
    821
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,206
    2,223 بار تشکر شده در 678 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 6/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض ناگفته‌هاي زندگي شهريار از زبان دخترش


    0 Not allowed! Not allowed!
    شهرزاد بهجت تبريزي در گفتگو با (جاده‌هاي سبز) ، ناگفته‌هايي از زندگي خصوصي پدرش (شهريار) را بر زبان آورد، او
    مي‌گويد: پدر در سال 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد، مردي متمول و از وكلاي درجه يك تبريز بود كه گرسنگان بي‌شماري از خوان كرم او سير مي‌شدند... او مي‌گويد :

    ـ پدرم اولين شعرش را در چهار سالگي سروده و آن زماني بود كه مستخدمشان به نام (رويه) براي ناهارش، آبگوشت تهيه كرده بود. پدرم درباره خاطرات ايام كودكي‌اش مي‌گويد: روزي با بچه‌هاي محل مشغول بازي بودم، پس از مراجعت به خانه به درخت بزرگي كه در وسط حياط خانه بود، خيره شدم و شروع به خواندن شعر كردم. سخناني موزون كه نمي‌دانستم چگونه به مغز و زبان من مي‌آمدند كه ناگهان پدرم مرا صد اكرد، به صداي بلند پدرم برگشتم، با حالتي تعجب‌آميز پرسيد: اين اشعار را از كجا ياد گرفتي؟ گفتم: كسي يادم نداده، خودم مي‌گويم. ابتدا باور نكرد اما پس از اين‌كه مطمئن شد، در حالي كه صدايش از شوق مي‌لرزيد با صداي بلند، مادرم را صدا كرد و گفت: بيا ببين چه پسري داريم! يك بار هم در هفت سالگي شعر گفت، زماني كه مانند بيشتر بچه‌ها از حرف مادر خود سرپيچي كرده و به حرف او گوش نداده بود.
    من گنه‌كار شدم واي به من
    مردم آزار شدم واي به من!
    شهرزاد بهجت تبريزي در ادامه مي‌گويد: پدرم در سال 1300 به تهران رفته و تحصيلاتش را در دارالفنون ادامه داد، تا اين‌كه در سال 1303 وارد مدرسه طب شد و مدت پنج سال در اين دانشكده به تحصيل مشغول بود، اما عشق و روحيه مخصوصش كه با پزشكي سازگار نبود، او را از ادامه تحصيل باز داشت.
    شهريار در سال 1316 پدرش را از دست مي‌دهد، در همين اوان، برادر بزرگش (عمويم) از دنيا مي‌رود و سرپرستي چهار فرزند، برعهده شهريار مي‌شود، پس از اين‌كه بچه‌هاي برادرش بزرگ شدند و مادربزرگ هم از دنيا مي‌رود، او تنها خانه‌اي را كه در تهران داشته با وسايلش به بچه‌هاي برادرش بخشيده و تنها با يك جامه‌دان لباس‌هايش به تبريز مي‌آيد و با مادرم كه در واقع (نوه) عمه‌اش محسوب مي‌شد، در سال 1333 و در سن 48 سالگي ازدواج كرد. شهرزاد مي‌گويد: پدرم پس از ازدواج در تبريز با شراكت خواهرش خانه‌اي خريد كه در اين خانه من به دنيا آمدم و سپس بعد از گذشت زماني، خانه‌اي براي خود خريده است.
    من فرزند ارشد او هستم و تا آنجا كه يادم مي‌آيد در ايام كودكي در تمام گردش‌ها و يا شب شعرهايي كه مي‌رفت، حتي در رسمي‌ترين آنها، مرا همراه خويش مي‌برد. من آنقدر با پدرم مانوس بودم كه زماني كه كنار او بودم، سراغ مادر را نمي‌گرفتم، او بسيار مرا دوست داشت. پس از من به فاصله سه سال، خواهرم مريم و دو سال بعد از او برادرم هادي به دنيا آمد. هرگاه كه با او به جمعي مي‌رفتم، همه براي او دست مي‌زدند، هميشه به خود مي‌گفتم كه چرا براي پدرم آنقدر كف مي‌زنند، چرا براي پدر ديگر بچه‌ها كف نمي‌زنند؟
    شهرزاد مي‌گويد: يك روز هم يادم هست كه با پدر به در خانه‌اي رفتيم، در كوچه پس كوچه‌هاي تنگ تبريز، او آنقدر گريه كرد كه حد نداشت، به پدر گفتم: براي چه گريه مي‌كني و او در پاسخ گفت: براي پدرم، من 14 سال را در اين خانه قديمي زندگي كردم. او همان شب شعر (در جستجوي پدر) را سرود.

    منبع : Tehroon20
    دوستان عزیزم، به دلیل مشغله کاری کمتر میتونم در خدمتتون باشم
    انشاالله به زودی این کم کاری رو جبران کنم

  2. 6 کاربر برای این پست از Babak_mix تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حقیقت هنر و زندگی
    توسط Majed در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 35
    آخرين نوشته: Wednesday 12 January 2011, 03:17 PM
  2. زندگینامه و اشعار محمد حسین شهریار
    توسط sara در انجمن بزرگان شعر و ادب
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: Sunday 31 May 2009, 05:06 PM
  3. آواها
    توسط sara در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Wednesday 7 November 2007, 08:41 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •