0
کدام عشق ؟ چه میگوئی! که در کشاکش هشتادم نفس زنان و عرق ریزان به پله پله اعدادم .. چه دوستان و عزیزانی که ترک جان و جهان گفتند ! به سخت جانی خود نازم ! که تن به جور زمان دادم . . به چهره صورتکی دارم ز استقامت و شادابی ! دروغ ساز و دغل بازم ! .. نه حوری ام نه پری زادم ! حضور اینهمه زندانی ,, قیامت است و نمیدانی ! ز دردها که به دل دارم به عرش بر شده فریادم ! بسا رها شده از محبس که نقش خون به کفن دارد ! به گور چون برسد گوید : هزار شکر که آزادم..! گواه این سخن از ستار که : مرگ بهتر از آن هستی که اختیار کنم پستی , مباد این که چنان بادم ! سر است و پتک گران اینجا , که مرگ امر طبیعی " شد چه راست بود و چه روشن بود که مانده بر ورق یادم ! ... کدام عشق ؟ چه میگوئی ! گمان مدار که عیسا هم .. به یمن معجزه جان بخشد .. مرا که کشته بیدادم !!
علاقه مندي ها (Bookmarks)