زندگینامه ی وی از زبان خودش ...

اوْل / فروردین / 1356 ساعت هشت و ده دقیقه ی صبح
بالهایی بر شانه هایش رویید که پروانگی اش رو دامن زد
و چنین شد که از پیله زار ِ عدم به آیینه خانه ی وجود پر گشود.
مجرد ، خانه ای بی آسمانه ای دارد و در تنهایی هایش کبوتری زمزمه نمی کند.
در رشته های الهیات و هنر تحصیل می کند و مطالعاتش بیشتر پیرامون رشته های تحصیلی و دلبستگی هایش می باشد
در خلوتش زمزمه ی گیتار با سکوت غم انگیز شاعرانه اش مضراب در مضراب و پنجه در پنجه جاریست.
هنر ترانه سُرایی را نغمه های آفرینش می داند و آن را در تمام کائنات جاری می بیند
چه به صورت آواز از حنجره ی قناری و چه به شکل موهوم حباب از دهان ماهی که گونه هایی از تنفس اند بر زیستن.
اولین مشق های او در کتاب نیمه ی تو به عرصه ی ظهور رسیده اند.
و اکنون نزدیک به { 300 - سیصد } ترانه ی به حنجره سپرده (در داخل و خارج ایران) دارد...